2-10- روش تجزیه و تحلیل داده‌ها……………………… 48 2-11- متغیرها…………………………….. 48 3-1- یافته‌ها…………………………….. 50 4-1- بحث……………………………….. 68 4-2- نتیجه گیری………………………………. 71 4-3- پیشنهادات……………………………….. 71 چکیده: مقدمه: بیش فعالی واختلال توجه (ADHD:attention-deficit hyperactivity disorder) یک سندروم عصبی-رفتاری است که با عدم توجه، تحریک پذیری، فعالیت زیاد، رفتارهای مضطربانه و متلاطم به خصوص در پسر بچه‌ها مشخص می‌شود. اتیولوژی ADHD هنوز مشخص نشده است اما کاهش حجم مغز، وزن کم موقع تولد وآسیب‌های مغزی در هنگام زایمان به خصوص در بچه‌های پره ترم از جمله عوامل دخیل در ایجاد ADHD هستند.شیوع ADHD در بچه‌های با وزن تولد پایین(وزن کمتر از 2500گرم) بیشتر است. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی نسبی بیش فعالی و اختلال توجه در بچه‌های با وزن تولد پایین بر حسب جنس، تغذیه‌ی دوران شیر خوارگی و سن هنگام تولد می‌باشد. مواد وروش‌ها:مطالعه‌ی تحلیلی به روشhistorical-cohort بر روی 120 کودک 6 ساله انجام شد، 60 کودک با وزن تولد پایین(کمتر از 2500 گرم) به عنوان گروه مواجهه و 60 کودک با وزن تولد بالای 3000 گرم به عنوان گروه غیر مواجهه انتخاب شدند.اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه‌ای که در اختیار خانواده‌ها قرار گرفت جمع آوری شد. در پایان مطالعه فراوانی نسبی بیش فعالی و اختلال توجه در کودکان با وزن تولد پایین بررسی شد. یافته‌ها:فراوانی نسبی ADHD نوع مرکب در گروه مواجهه 7/26% و در گروه غیر مواجهه 3/18%به دست آمد(با P-value:0.274 معنی دار نیست).میانگین ADHD نوع مرکب در گروه مواجهه 060/5 و در گروه غیر مواجهه 400/3 به دست آمد (با P-value:0.033 معنی دار است). در این مطالعه فراوانی نسبی ADHD نوع مرکب بر حسب جنس، تغذیه‌ی دوران شیرخوارگی وسن هنگام تولد مورد بررسی قرار گرفت که با توجه به P-value حاصل معنی دار نبود البته معنی دار نبودن آن‌ها احتمالاً به علت کمی حجم نمونه بوده است. نتیجه گیری:فراوانی نسبی ADHD نوع مرکب در کودکان با وزن تولد پایین 7/26% به دست آمد اما این میزان از نظر آماری معنی دار نبود یعنی ADHD نوع مرکب ربطی به کم وزنی موقع تولد ندارد.اما از نظر پزشکی این فراوانی نسبی تقریباً 5/1 برابر گروه غیر مواجهه است. این مطلب را هم بخوانید : پایان نامه با کلید واژه های فلسفه ارسطو، عالم ماده فصل اول: مقدمه و مروری بر مطالعات مشابه 1-1- دوره نوزادی دوره نوزادی یا neonatalاگر چه از نظر تعریف به 28 روز اول زندگی گفته می‌شود اما زندگی جنینی و نوزادی یک دوره زمانی به هم پیوسته را تشکیل می‌دهد که در طی آن تکامل و رشد انسان تحت تاثیر عوامل ژنتیکی ، محیط داخل رحمی و خارج رحمی می‌باشد. دوره نوزادی دورانی بسیار آسیب پذیر برای کودک است که در طی آن بسیاری از تطابق‌های فیزیولوژیک مورد لزوم برای زندگی در محیط خارج از رحم تکامل می‌یابد. دوره نوزادی زمان حساسی برای یک کودک است زیرا بسیاری از مهارتهای فیزیکی لازم برای زندگی خارج رحمی در این زمان کامل می‌یابد. میزان بالای مرگ و میر و بیماریزایی در این دوران شکننده بودن حیات در این دوره را نشان می‌دهد در همه موارد مرگ ومیر که در یکسال اول زندگی اتفاق می‌افتد، دو سوم موارد مربوط به دوره نوزادی است و مرگ و میر نوزادی در 24 ساعت اول ، از بیشترین میزان برخوردار است و به طور کلی 65 درصد از همه مرگ و میر شیرخواران را شامل می‌شود. بیماری‌های همراه با تولد قبل از موعد و وزن کم هنکام تولد و ناهنجاری‌های کشنده‌ی مادرزادی از علت‌های اصلی مرگ ومیر نوزادی می‌باشد. عوامل مختلف طبی ، اقتصادی ، و فرهنگی بر مرگ و میر پری ناتال و نوزادی تاثیر می‌گذارند. معیار‌های پیشگیرانه مانند آموزش‌های بهداشتی، مراقبت‌های پری ناتال ، تغذیه، حمایت اجتماعی و شناخت عوامل خطرزا و مراقبت‌های مامایی به نحوی موثر میزان مرگ ومیر پری ناتال و نوزادی را کاهش می‌دهند. کمی وزن و نارسی یک شاخص اساسی مرگ و میر نوزادان است. اولین بار در سال 1919 ylppo نوزادان زیر 2500 گرم را کم وزن (LBW) نامید.LBW و این تعریف به عنوان استاندارد پر مخاطره شیرخواران بیش از 40 سال است که توسط سازمان بهداشت جهانی مورد تایید قرار گرفته است و یکی از دلایل اصلی مرگ و میر شیرخوارگی و نوزادی می‌باشد و به همراه ناهنجاری‌های مادرزادی (مثل قلبی، سیستم عصبی مرکزی و تنفسی) نقش بسزایی در عوارض دوران بچگی دارد.به طور کلی ، برای هر دوره‌ای از زمان حاملگی ، هر چه وزن هنگام تولد نوزاد کمتر باشد و برای هر وزنی ، هر چه دوره بارداری کوتاه تر باشد، مرگ و میر نوزادی بیشتر خواهد بود. بیشترین مرگ و میر نوزادی در میان نوزادانی رخ می‌دهد که وزن تولدی کمتر از 1000 گرم دارند و دوره‌ی بارداری آن‌ها کمتر از 30 هفته بوده است کمترین مرگ و میر نوزادی نیز در میان نوزادانی است که وزن تولد 3000 تا 4000 گرم و دوره‌ی بارداری 40-38 هفته داشته اند[1]. هر چه وزن جنین از 500 گرم به 3000 گرم نزدیک می‌شود یک کاهش لگاریتمی در مرگ و میر نوزادی دیده می‌شود.در سنین حاملگی 25 تا 37 هفته به ازای افزایش هر هفته از سن حاملگی میزان مرگ و میر نوزادی تقریباً نصف می‌شود.با این حال تقریباً 40% همه‌ی مرگ ومیرهای حوالی زایمان در نوزادانی دیده می‌شود که سن حاملگی بعد از 37 هفته و وزن معادل یا بیشتر 2500 گرم دارند. از آن جا که اغلب مرگ و میر دوره‌ی نوزادی در نخستین ساعات و روز‌ها اتفاق می‌افتد با افزایش سن نوزاد احتمال بقای او افزایش می‌یابد. در واقع وزن تولد و سن هنگام حاملگی از شاخص‌های قوی مرگ و میر دوره نوزادی می‌باشند در واقع میزان بقاء در سن 22 هفته نزدیک 22 درصد می‌باشد و این احتمال برای 23 هفته تا 25 درصد و برای 24 هفته تا 56 درصد و برای 25 هفته تا 79 درصد افزایش می‌یابد. همچنین میزان مرگ و میر در نوزادان با وزن هنگام تولد 4000 گرم و یا بیشتر با سن حاملگی 42 هفته یا بیشتر افزایش پایان نامه ناگهانی پیدا می‌کند [2]. از دلایل وزن کم هنگام تولد ، تولد پیش از موعد یا محدودیت رشد داخل رحمی[1]1 و یا هر دو می‌باشند علت اصلی وزن کم تولد در ایالات متحده، تولد پیش از موعد می‌باشد در حالیکه در کشورهای در حال توسعه علت اصلی محدودیت رشد داخل رحمی می‌باشد. شیوع LBW در نژاد سیاه و در جنس دختر بیش از پسر می‌باشد. همچنین چند قلویی و سن بالای مادر نیز خطر LBWرا افزایش می‌دهد. امروزه شانس زنده ماندن نوزادان با وزن 1501تا 2500 گرم ، 95 درصد یا بیشتر است اما میزان مرگ ومیر در آن‌هایی که وزن کمتری دارند همچنان بالاست میزان مرگ ومیر نوزاد LBW که تا زمان ترخیص از بیمارستان زنده مانده اند بیشتر از میزان مرگ ومیر نوزادان رسیده در دو سال اول عمرشان است قسمت اعظم این مرگ و میرها ناشی از عفونت هستند و لذا حداقل از نظر تئوری بسیاری از آنها قابل پیشگیری خواهند بود ناهنجاری‌های آناتومیک مادرزادی در 3 تا 7 درصد از نوزادان LBWوجود دارد. رشد و نمو نوزاد LBW متولد شده از مادرانی که وضعیت اقتصادی اجتماعی نامناسبی دارند نسبت به نوزادی که در دوران نوزادی محیط بهتری دارند کمتر خواهد بود.در سال 2000 ، 6/7 درصد نوزادان زنده متولد شده در ایالات متحده آمریکا وزنی کمتر از 2500 گرم داشته اند که در بین آنها سیاه پوستان دو برابر سفید پوستان بوده اند. نارس بودن وIUGRباعث افزایش میزان بیماری و مرگ ومیر نوزادان می‌شود.تقریباً 30 درصد نوزادان LBW در ایالات متحده دچار عقب ماندگی رشد داخل رحمی (IUGR)هستند و پس از 37 هفته حاملگی متولد می‌شوند.هنگامی که میزان LBW بیش از 10 درصد می‌گردد، درصد IUGR بیشتر ونارسی کمتر خواهد شد.در کشورهای در حال توسعه تقریباً 70 درصد نوزادان LBW مبتلا به IUGR می‌باشند و نوزادان IUGR در مقایسه با نوزادانی که متناسب با سن حاملگی رشد نمو.ده اند، دارای مرگ ومیر و عوارض بیشتری هستند.در ایران طبق بررسی‌هایی که به طور پراکنده انجام شده نسبت نوزادانی با وقفه‌ی رشد داخل رحمی کمتر از کشورهای در حال توسعه و بیشر از کشورهای توسعه یافته است.به طور دقیق می‌توان گفت علت کم وزنی هنگام تولد 30 تا 40 درصد مواقع IUGR و بقیه‌ی موارد ناشی از نارس بودن جنین و تولد زودتر از موعد[2] است میزان LBW در کل کشور 29در هزار تولد زنده می‌باشد[3]. 2-1- عوامل مرتبط با تولد نوزاد نارس و کم وزن در زمان تولد جدا نمودن فاکتورهای موثر بر نارس شدن از IUGR بسیار مشکل است ، یک ارتباط بسیار قوی بین IUGR و نارس شدن از یک طرف و سطح اجتماعی اقتصادی پایین خانواده، از طرف دیگر وجود دارد. خانواده‌هایی که سطح اجتماعی اقتصادی پایین تری دارند موارد زیر در آنها بیشتر مشاهده می‌شود: سوء تغذیه مادر، کم خونی، مراقبت ناکافی در حوالی زایمان، اعتیاد، عوارض زایمانی، تاریخچه مشکلات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...