پایان نامه بررسی رابطه بین سبک زندگی و سرمایه فرهنگی |
2-2-2-1 تورشتاین وبلن: ثروت و سبک زندگی 25
2-2-2-2 ماکس وبر: منزلت اجتماعی و سبک زندگی 27
2-2-2-3 زیمل، فرهنگ مدرن و سبك زندگی 29
2-2-2-4 دیوید چنی: مصرف فرهنگی و سبک زندگی 30
2-2-2-5 ژان بودریار: مصرف و سبك زندگی 31
2-2-2-6 آنتونی گیدنز: ساختاریابی و سبک زندگی 33
2-2-3 مفهوم سرمایهی فرهنگی 38
2-2-3-1 اشکال سرمایه از نظر بوردیو 43
3-4 اعتبار و پایایی ابزار سنجش 53
3- 9 تعریف مفاهیم و شاخص سازی متغیرهای تحقیق 58
مقدمه
این مطلب را هم بخوانید :
قرن یست ویكم به دلیل وقوع تحولات جهان سوم، گسترش وسایل ارتباط جمعی و پیشرفتهای تكنولوژیك از نظر تحلیلگران مسائل اجتماعی، عصر توجه به عوامل و شرایط دگرگونیهای اجتماعی محسوب میشود. تمام جوامع، چه به صورت ناگهانی و چه به صورت آرام و نامحسوس، هر روز تغییراتی را كه كم وبیش به گذشتهاش هماهنگی داشته و طرح و مسیر كم وبیش مشخصی را تعقیب میكنند به خود میبیند(گیروشه، 1375: 4). به همین دلیل بررسی زمان حال برای یك جامعة در حال گذار میتواند وسیلهای برای نظارهی آینده باشد. هر جامعهای در حالتی از تلاطم یا دگرگونی به سر میبرد و آنچه را كه در آینده پدید خواهد آمد باید پیوندهایی با زمان حال داشته باشد. این دگرگونیها و تغییرات در یك فرآیند تاریخی رخ میدهند و به معنای جریان مداوم یكسری از حوادث، پدیدهها و كنشهایی هستند كه در مجموع به تغییر اجتماعی میانجامند. حال اینكه این عوامل و حوادث چه هستند؟ چگونه شكل میگیرند؟ چطور باعث ایجاد تغییر در جامعه میشوند؟ و چه تغییراتی را ایجاد میكنند؟ و… مجموعه سؤالاتی است كه ذهن جامعهشناسان را به خود مشغول كرده است.
مانند همهی جوامع در حال دگرگونی در دهههای اخیر، جامعهی ایران نیز دچار دگرگونی در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و… شده است. ایران کشوری است که اغلب زنان آن تا دو دههی پیش سبک زندگی سنتی داشتند. اما در دو دههی اخیر به دلیل پایان یافتن جنگ، تولد نسلی جدید بین سالهای 1357 تا 1367 که ارزشها و نگرشهای متفاوتی نسبت به نسلهای قبلی از خود به نمایش گذاشتند و اهتمام به امور روزمره و خردگرایانه، توجه به تحصیل و اشتغال، تغییر ذائقهی زیباشناختی، تغییر در ارزشهای دینی و فرهنگی، تأثیرات جهانیشدن و ارتباطات جهانی از طریق وسایل ارتباط جمعی(اینترنت، تلویزیون، ماهواره و…)، زنان کمکم از زندگی سنتی فاصله گرفتهاند و به دلیل افزایش تحصیلات و رفاه اجتماعی تغییرات اساسی در سبک زندگی[1] خود به وجود آوردهاند؛ به طوری که امروزه بیشتر راه یافتهها به دانشگاهها را زنان تشکیل میدهند و این مسئله بهطور طبیعی در سبک زندگی زنان تأثیرات مهم و اساسی ایجاد میکند. وجود این تفاوتها سبب شکلگیری خردهفرهنگ مختص زنان شد که تا حدی با فرهنگ هنجاری و غالب تعارض نشان میداد و هویتهای تازهای را شکل داده است؛ توجه به رسانههای برونمرزی و تماشای سریالهای تلویزیونهای ماهوارهای، تغییر ذائقهی زنان در مصرف موزیک، فیلم، لباس، آرایش، اشتغال و غیره نشان دهندهی تحولات فرایندهای اجتماعی و در نتیجه سبک زندگی است. در دهههای اخیر، زنان که هم حضور بیشتری در عرصههای شغلی و تحصیلی یافتهاند و هم در اثر تغییر سبک زندگی غالباً مسئولیت خرید و تهیهی اقلام مصرفی خانوادهها را برعهده گرفتهاند، بیشتر مخاطب تبلیغات مصرفی شده و نحوهی حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها تأثیرات فردی و اجتماعی مهمتری بر جای گذارده است (رفعت جاه، 1386، 8-137).
بررسیهای متعددی در خصوص این تحولات در سالهای اخیر صورت گرفته است. در اغلب این پژوهشها جامعهی هدف، کلانشهرها بوده است. در حالی كه شهرهای کوچک كشور نیز به عنوان جامعهی در حال گذار دستخوش این تغییرات و دگرگونیها بوده است ولی در تحلیلهای جامعهشناختی مورد توجه قرار نگرفته اند
شهر ایلام، مرکز استان ایلام، بهرغم آنکه در زمرهی شهرهای صنعتی و بزرگ ایران نیست، لیکن در دو دههی اخیر شاهد وقوع تحولات اقتصادی، زمینهای و اجتماعی-فرهنگی بوده است. نیروهای محرکه و علل وقوع این تحولات هرچه باشد(نوسازی اقتصادی دههی هفتاد، پیشرفتهای صنعتی کل کشور، جهانیشدن ارتباطات و…)، حاصل آن دگرگونی در حیات اجتماعی گروه زنان در ابعاد مختلف(فعالیتهای فراغت، الگوهای مصرف و خرید، رفتارهای خانوادگی، مدیریت بدن و غیره) است. مطالعه تجربی گونههای مختلف سبک زندگی در میان این گروه اجتماعی زمینه درک تحولات فرهنگی- اجتماعی و مسائل و معضلات زندگی شهری را فراهم میسازد.
1-2 بیان مسئله
سبک زندگی یکی از مفاهیمی است که در نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه جدی و اقبال جامعهشناسان قرار گرفت. بررسی پیشینههای تجربی در زمینه سبک زندگی در ایران نشان میدهد که سابقه پژوهش در این زمینه به کمتر از بیست سال میرسد البته از سال 1380 تاکنون اقبال محققان به سوی این موضوع بیشتر شده است. به گفته فاضلی (1382) گستردگی ابعاد و پیچیدگی موضوع موجب شده است که مرزهای محدودکننده این موضوع لغزنده و مبهم باشد و لذا برداشتهای متفاوتی از این موضوع و قلمرو آن به وجود آید که در بررسیها قابل مشاهده است.
مفهوم سبك زندگی اولین بار در سال 1929 توسط آلفرد آدلر روانشناس اجتماعی، مطرح شد و پس از یك دورهی افول، مجدداً از سال 1961 مورد اقبال اندیشمندان؛ بهخصوص جامعهشناسان قرار گرفت. با طرح مباحث مربوط به مدرنیته، هویت، مصرف و انگیزههای مصرفكنندگان از سوی جامعهشناسان بستر مناسبی جهت رشد مطالعات و تحقیقات تجربی در این زمینه فراهم شد. این گسترش با محوریت نظریات و آرای جامعهشناسانی همچون ماكس وبر، گیدنز، وبلن، بوردیو، پیترسون و… انجام گرفت.
در ادبیات جامعهشناسی، از مفهوم سبک زندگی، دو برداشت و دوگونه مفهومسازی متفاوت ارائه شده است. در برداشت نخست که سابقه آن به دهه 1920 بازمیگردد، سبک زندگی معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد است و اغلب به عنوان شاخصی برای تعیین طبقه اجتماعی به کار میرود، اما در برداشت دوم سبک زندگی نه راهی برای تعیین طبقه اجتماعی، بلکه مفهومی است که فقط در متن تغییرات فرهنگی عصرمدرنیته و رشد فرهنگ مصرفگرایی معنا پیدا میکند. در این معنا تعریف سبک زندگی راهی برای تعریف ارزشها، نگرشها و رفتارهای افراد است که با مفهوم هویت ارتباط پیدا میکند.
سبك زندگی جنبههای عینی، مشهود و ملموس فرهنگ و نظام ارزشی در یك جامعه است و گویای بخش قابل رؤیت هویت جمعی و هویت فرهنگی در یك جامعه میباشد. سبك زندگی را میتوان در اوقات فراغت، تفریح، رفتارهای جنسیتی، علایق حرفهای و شغلی، پوشش، علایق هنری و ادبی و ورزشی، زبان و… مورد بررسی قرار داد. سبک زندگی اصطلاحی است که در فرهنگ سنتی کاربردی ندارد چون با نوعی انتخاب از میان تعداد کثیری از امکانهای موجود ارتباط دارد. سبکهای زندگی به صورت عملکردهای روزمره در میآیند. عملکردهایی که در نوع پوشش، خوراک، طرز کار، محیطهای کار برای ملاقات با دیگران،… تجلی مییابند. هر چه محیطی که فرد در آن زندگی میکند بیشتر به دنیای مدرن و غیر سنتی تعلق داشته باشد سبک زندگی او بیشتر با هویت شخصی او سر و کار دارد(گیدنز، 1383: 120).
در بین عوامل گوناگون در جامعه، به جهت اهمیت و اثرگذاری سرمایهی فرهنگی بر دیگر واقعیتهای اجتماعی، بر آن شدیم تا به بررسی تأثیر این عامل بر سبك زندگی بپردازیم، چرا كه اولاً کسب مشروعیت از طریق سرمایههای اقتصادی، اجتماعی و نمادین منوط به تبدیلشدن آن ها به سرمایهی فرهنگی است، یعنی کسی که بواسطهی سرمایهی فرهنگی منزلت دارد میتواند روایت و برداشت خود را از دنیای اجتماعی بر دیگران تحمیل کند. ثانیاً داشتن سرمایهی فرهنگی بدان معنا است که فرد میتواند خود را از الزامات زندگی روزمره جدا کند و نوعی گزینش دلخواه در عرصهی فرهنگ انجام دهد.
مسأله رابطه بین سبک زندگی و سرمایه فرهنگی محور اصلی مباحثی است که امروزه در جامعهشناسی به طور عام و در جامعهشناسی فرهنگ و مطالعات فرهنگی بهطور خاص مطرح است. تلاشهای نظری-تجربی محققانی مانند بوردیو، گیدنز، هال، چینی، سوبل و پانتام در زمرهی بارزترین نمونههای بسط تأمل جامعهشناسانه در وضعیت نوین مدرنیتهی پسین هستند. در بدنه معرفت و پیشینه کلاسیک جامعهشناسی برای تحلیل سبک زندگی و ارزشها و نگرشهای فرد یا گروه به نقش متغیر طبقه و یا منزلت اجتماعی- اقتصادی(SES) توجه می شد، اما از دههی 1970 به این سو، همزمان با رشد و گسترش فرایندهی کالاهای مصرفی و تبلیغات تجاری و وسایل ارتباط جمعی، مطالعه مصرف و رابطه آن با سبک زندگی و معنا بخشی و ارزشها و نگرشهای حاکم بر زندگی روزمرهی افراد در کانون اصلی تلاشهای جامعهشناسان و پژوهشگران مطالعات فرهنگی قرار گرفته است. کالایی شدن فرهنگ و پیوند خوردن آن با سلطه و مکانیسمهای بازتولید نظام سرمایهداری موضوع محوری پژوهشهایی بوده است که درصدد تبیین کیفیت زندگی و نحوهی معناسازی و هویت یابی انسانها در متن زندگی روزمرهی مدرن برآمدهاند. مسأله اصلی این پژوهش تبیین مناسبات بین سرمایه فرهنگی و سبک زندگی در میان زنان شهر ایلام است. به بیان دیگر، قصد این جستار علمی تبیین وضعیت کنونی زنان ایلام با تکیه بر مفاهیم سرمایه فرهنگی و سبک زندگی است. این مفاهیم یا متغیرها نه فقط در عالَم واقع بلکه حتی در سطح تحلیلی نیز به شیوهای دیالکتیکی درهم تنیدهاند، لذا لازمهی بهکارگیری آنها برای مطالعه تجربی یک وضعیت اجتماعی، تشریح و تدقیق آنها در قالب رویکردهای نظری منسجم و روشن است. پیشفرض ما این است که سبکهای زندگی جزء لاینفک زندگی اجتماعی روزمره در جهان مدرن هستند و نقشی اساسی در تعاملات بین افراد دارند. سبکزندگی، برخلاف فرهنگ، به معنای ” شیوه کلی زندگی” یک گروه یا قوم یا ملت نیست، بلکه عبارت است از ” مجموعه کردارها و نگرشهایی که در یک زمینه اجتماعی خاص معنا دارند”(چنی، 2002: 4-6). سبکهای زندگی همان الگوهای کنشاند که افراد بر اساس آنها از هم متمایز میشوند، الگوهایی که به جریان عادی زندگی روزمره تبدیل شدهاند و در لباس پوشیدن، غذا خوردن، شیوههای صحبت کردن و محیط دلخواه برای ملاقات دیگران، جلوه میکنند. این رفتارها بازتابگر هویتهای شخصی، گروهی و اجتماعیاند(فاضلی، 1382: 61-84)
براین اساس، پرسش این مطالعه، در یک سو، این است که عناصر برسازندهی یک سبک زندگی چه چیزهایی هستند؟ اما در سوی دیگر، مسأله اساسی آن مناسبات سبک زندگی با اشکال سرمایه فرهنگی است. مفهوم سرمایه فرهنگی به مجموعهای از نمادها، عادتها، منشها، شیوههای زبانی، مدارک آموزشی و تحصیلی، ذوق و سلیقهها گفته میشود. سرمایه فرهنگی واجد ابعاد عینی، درونی و نهادی یا ضابطهای است(بوردیو، 1986: 47). سرمایه فرهنگی دربرگیرندهی تمایلات پایدار فرد است، یعنی شامل گرایشها و عاداتی است که در طی فرآیند جامعهپذیری حاصل میشوند و شامل کالاهای فرهنگی، مهارتها و انواع دانش مشروعه است(همان: 47). به طور کلی، سبک زندگی و سرمایه فرهنگی واجد تعاملاتی دو سویهاند: سرمایه فرهنگی فرد یا خانواده میتواند سبب ایجاد برخی سبکهای زندگی شود و سبک زندگی نیز میتواند در جهت افزایش سرمایه فرهنگی عمل کند.
1-3 ضرورت تحقیق
مطالعات سبك زندگی در دو یا سه دههی گذشته دائماً در علوم اجتماعی قوت یافته است. گروه مهمی از این مطالعات محصول تحولی است كه در فاصلهی دهههای 1950 تا 1990 میلادی رخ داد. در طول این دوران زنان به منزلهی اصلیترین مصرفكنندگان عطر، جواهرات، لباس، محصولات مربوط به كودكان، اسباب و اثاثیهی منزل و… شناخته میشدند. بررسی سبك زندگیهایی كه مبتنی بر مصرف این گونه محصولات بود، دل مشغولی بزرگ خیلی از پژوهشهای سبك زندگی و به تبع آن توجه به نقش جنسیت بوده است.
جامعهی در حال گذاری مثل ایران نیز در دهههای اخیر، تحولات زیادی را در زمینهی پدیدهی مصرف تجربه کرده است. طبق آمارهای رسمی منتشر شده در سال 1388، متوسط انرژی مصرفی در ایران بیش از 2 برابر متوسط جهانی است. این در حالی است که نسبت انرژی مصرف شده به کالاهای تولید شده، 8 برابر کشورهای پیشرفته است. ایران از نظر تعداد جراحی زیبایی بینی در دنیا مقام اول است. 80 درصد از زنان و 60 درصد از مردان به انجام عمل زیبایی تمایل دارند. رئیس انجمن جراحان پلاسیتک و زیبایی بیان میکند که 60 تا70 درصد از تقاضاهای جراحی زیبایی بهویژه جراحی بینی غیرضروری است. در کشور زنانی را داریم که بیش از 9 بار بینی خود را به تیغ جراحی سپردهاند و در واقع از بینیشان چیزی باقی نمانده است. طبق این آمار حدود 90 درصد از کسانی که بینی خود را جراحی میکنند، دچار مشکلات تنفسی میشوند. ایرانیها از نظر رشد مصرف لوازم آرایش، رتبهی سوم را در دنیا دارند. در کشور ما تنها 10 درصد از لوازم آرایش موجود در بازار از مجاری قانونی وارد کشور شدهاند. سن مصرف لوازم آرایش به 15 سال رسیده است در حالیکه در کشورهای توسعهیافته، تمایل به آرایش بیشتر در زنان مسن دیده میشود که طراوت و شادابی پوست خود را از دست دادهاند(ترکاشوند، 1388).
با گسترش مطالعات سبک زندگی، اطلاعات دقیقتری را میتوان راجع به گروههای اجتماعی به دست آورد. زنان از جمله گروههای اجتماعی مهم محسوب میگردند که با توجه به نقش مادری در خانواده و سایر نقشهای جنسیتی، یکی از اصلیترین عناصر فرآیند هویتییابی و جامعهپذیری فرزندان و نسل آینده جامعه هستند و بر هویت نسلهای آتی جامعه تأثیرگذارند. ضرورت رصد تحولات در سبک زندگی از این منظر نیز قابل توضیح است که چه بسا به دلیل تأثیرپذیری زنان از ارزشها و نگرشها و الگوهای رفتاری بیگانه و ناسازگار با هویت دینی و ملی جامعه ایرانی، روندی را شاهد باشیم که پیوند منطقی نسلها و انسجام هویتی جامعه را تهدید و مخدوش سازد و به جهت همین اهمیت است كه در تمامی چالشها و معضلات اجتماعی وقتی در پس ریشهیابی مسائل اجتماعی به مباحث تربیتی برمیخوریم، زنان (بالاخص در
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-06-31] [ 06:02:00 ب.ظ ]
|