مقدمه

وقتی سازمانی به صورت یک نهاد درمی آید، دارای ارزش می شود و این ارزش تنها به خاطر محصولات ارائه شده آن سازمان نمی باشد. بلکه عامل مهمتری در این میان وجود دارد.  فرهنگ سازمانی به اعضای سازمان هویت می دهد، و نشان دهنده ادراک مشترکی توسط اعضای سازمان می باشد. از آنجا که می توان ادعا نمود مهمترین سرمایه در هر سازمانی نیروی انسانی آن می باشد، توجه به این سرمایه مهم و سرمایه گذاری در زمینه ارتقا و توسعه آن می تواند موجب موفقیت و برتری رقابتی هر سازمانی گردد. یکی از اصلی ترین عوامل موفقیت یا شکست هر سازمانی چگونگی حفظ و نگهداری نیروی انسانی آن می باشد. زمانی که نیروی انسانی وارد سازمان می شود با ارزش ها، باورها و هنجارهای یک سازمان روبه روست که این عوامل می تواند موجب دوام و ارتقا یا موجب تضعیف این نیروی انسانی گردد. در نهایت باید گفت که تحقق اهداف سازمانی بستگی به عوامل مهمی از جمله فرهنگ سازمانی حاکم  بر سازمان دارد. بنابراین در جهت تحقق این اهداف و رضایت و ارتقاء اعضای سازمان، مدیران باید فرهنگ سازمان را خوب شناخته و بر نحوه تأثیر آن بر سازمان آگاهی و شناخت داشته باشند.

از طرف دیگر شرایط محیطی پیرامون سازمانها تغییرات فن آوری، جهانی شدن اقتصاد، افزایش سطح انتظار مصرف كنندگان، توجه به كیفیت محصولات وخدمات و…  بر عملكرد ونحوة مدیریت و ادارة سازمانها تأثیرات بسیاری گذاشته است.از پیامدهای این تأثیر می توان به بهبود تفكر سنتی در علم مدیریت، و توجه به انواع روش های مدیریت ازجمله مدیریت مشاركتی اشاره نمود.

در این فصل ابتدا موضوع تحقیق و ضرورت انجام تحقیق تشریح شده و در ادامه پس از بیان سئوالات اصلی و فرعی تحقیق ، روش تحقیق، قلمرو تحقیق، ابزار گردآوری و تحلیل داده‌ها و درانتها تعاریف واژه‌های کلیدی پژوهش آورده شده است.

 

  • بیان مساله

امروزه فرهنگ سازمانی یکی از موضوعات مورد بحث رفتار سازمانی است و بر این اعتقاد است که هر سازمانی دارای فرهنگی است که با گذشت زمان شکل می گیرد و به آسانی از بین نمی رود و تاثیر بسزایی در رفتار سازمانی خواهد داشت( سلیمی، 1376). فرهنگ سازمانی با آنکه پیشینه دراز دارد، ولی موضوعی است که به تازگی در دانش مدیریت و بویژه در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. به طور کلی از ترکیب دو واژه یا مفهوم “فرهنگ” و “سازمان” اندیشه تازه ای پدید آمده است که هیچ یک از آن دو واژه این اندیشه را در بر ندارد. به گفته اسمیرسیچ، فرهنگ ما را بر می انگیزد و ما به دلیری می دهد تا در درون پیکر سازمان نوعی از روح و روان را همراه با نوعی از رمز و راز پدید آوریم(طوسی، 1372). فرهنگ سازمانی به شیوه اندیشیدن اعضای سازمان درباره ویژگی های فرهنگی سازمان نظیر خلاقیت فردی، ریسک پذیری، رهبری، یکپارچگی و … اتلاق می شود.(یگانه، 1379).

بر همین اساس فرهنگ سازمانی در قالب مجموعه ای از باور ها و ارزش های مشترکی که بر رفتار و اندیشه اعضای سازمان اثر می گذارد می تواند سرچشمه ای برای حرکت و پویایی یا مانعی در راه پیشرفت به شمار آید( طوسی، 1372).

در همین راستا هماهنگی و سازگاری سازمانها با محیط  پیچیده و متغییر اطراف خود امری حیاطی است. لذا ضروری است این تغییر و تحول سازمانی از طریق مدیریت مشارکتی به دست می آید. سازمان ها برای موفقیت پایدار خود- یعنی موفقیت در حال و آینده- بایستی به طور جدی تلاش نموده و عملکرد بهینه مستمر و تحول دگرگونی را که از طریق مدیریت مشارکتی به دست می آید، سرلوحه کار خویش قرار دهند. معمولا بهترین فرهنگ های موجود همیشه مدیریت مشارکتی را تشویق می کنند. نظام مدیریت مشارکتی ابزاری است بسیار کارآمد بر پایه انگیزش تحول ساز در مدیریت، به گونه ای که با بکارگیری آن در کشور های توسعه یافته، این کشور ها توانسته اند گام های بسیار بلند و سریعی در مسیر رشد و توسعه بردارند. صاحبنظران مدیریت عقیده دارند که مهمترین جهش تکنولوژیکی و اقتصادی

 در کشور هایی نظیر ژاپن، آمریکا و برخی کشور های اروپایی استفاده فراگیر از نظام مدیریت مشارکتی در اداره سازمان ها بوده است(طوسی، 1372).

نظام مدیریت مشارکتی، پاسخی است برای نیازهای نیروی کار امروز، رقابت پذیری جهانی، بهره وری و …، نظامی است که نیازهای تخصصی کارکنان را با اهداف سازمان برای رسیدن به کیفیت نهایی و در نتیجه رقابت پذیری جهانی ترکیب می کند(Anchieta, 1995, p1).

وقتی مشارکت در سازمانی پیاده شود، تمام کارکنان وجود خود را محترم، با ارزش، کارساز و موثر یافته، خود را در سرنوشت و موقعیت سازمان سهیم می دانند و نسبت به آن سازمان تعهد پیدا می کنند. نتایج تحقیقات و تجربیات پژوهشگران نشان می دهد که مشارکت از یک سو سبب افزایش بازدهی، کارایی، کیفیت کالاها و خدمات، انگیزش و تعهد کارکنان شده و از سوی دیگر باعث کاهش تعارض میان رئیس و مرئوس و کاهش مقاومت های منفی کارکنان در مقابل تغییر و تحولات مثبت سازمان می گردد که در نهایت همگی اینها به اثربخشی کارکنان و به تبع آن اثربخشی کل سازمان منجر می گردد. (روشندل اربطانی، 1381، ص 2).

به طور کلی، فرهنگ سازمانی بر تمامی جوانب سازمان و وظایف مدیریت و چگونگی و پرورش کارکنان تاثیر می گذارد. میزان اهمیتی که مدیر برای کارکنان خود قائل است از اعتقادات اساسی مدیر پیروی می کند. فرهنگ سازمانی مدیران را خود به خود کنترل می کند و گسترش فرهنگ بر ادراک، تفکر، احساس، اهداف و ابزارهای کاری تاثیر می گذارد. همچنین بر روند تصمیم گیری و حل مسائل، انگیزش رضایت و روحیه افراد و میزان خلاقیت و نوآوری موثر است. بنابراین در مدیریت چیزی جدای از فرهنگ وجود ندارد.(عفیف، 1379).

سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان با دارا بودن بیش از 1000 نفر نیروی انسانی برای منابع سازمانی و انسانی اهمیت ویژه ای قائل می باشد. لذا در راستای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده سازمان ، برنامه‎هایی درجهت شناخت فرهنگ حاکم بر سازمان و روش های موثر مدیریت منابع انسانی تدوین نموده است. شناسایی فرهنگ هر سازمان به مدیران کمک می کند تا با آگاهی و دید کامل نسبت به فضای حاکم بر سازمان از نقاط قوت آن استفاده نموده و برای نقاط ضعف،

این مطلب را هم بخوانید :

 تدابیر و اقدامات لازم را پیش بینی نموده و با استفاده از فنون مدیریتی، کارکنان سازمان را با تصمیم گیری های خود همراه و همسو سازند.

در این پژوهش ارتباط میان فرهنگ سازمانی و استقرار مدیریت مشارکتی در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان بررسی شده است.

بنابراین سؤال اصلی تحقیق این است که تا چه حد بین فرهنگ سازمانی ومدیریت مشارکتی در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان رابطه‌ وجود دارد؟

  • اهمیت موضوع و ضرورت انجام تحقیق

همان گونه که تحقیقات در شرکتهایی نظیر هیولت پاکارد، هوندا، ماتسوشیتا، نشان داده است، وجود یک فرهنگ ضعیف و فاقد انعطاف در سازمان موجب می شود که کارکنان سازمان به رویه های موجود سازمانی عادت کنند و هیچگونه تمایلی به نوآوری و خلق ایده های جدید نداشته باشند و از طرف دیگر از تسهیم دانسته های خود با دیگران و تبدیل آن دانسته ها به مهارتهایی که بتواند در حل مشکلات سازمان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...