2-5-4- با: پایه ای برای خلق دانش 35

2-5-5- ایجاد و توسعه با 36

2-6- طراحی شغل 38

2-7- مدل ویژگی‌های شغل 40

2-8- ویژگی‌های کاردانشی 47

2-9- توسعه فرضیات تحقیق 50

2-10- مدل مفهومی تحقیق 55

2-11- پیشینه تحقیق 56

فصل سوم: روش تحقیق

3-1 مقدمه 58

3-2- طرح تحقیق 59

3-3- جامعه و نمونه آماری 59

3-3-1- جامعه آماری 59

3-3-2- حجم نمونه آماری 59

3-3- 3- نحوه جمع آوری داده‌ها 59

3-3-4- روش نمونه گیری 60

3-4- متغیرهای تحقیق 60

3-5- مدل عملیاتی تحقیق 60

3-6- روش‌های جمع آوری اطلاعات 61

3-7- پایای و روایی پژوهش 63

3-7-1- تعیین پایایی ( قابلیت اعتماد) 63

3-7-2- تعیین روایی( اعتبار) 64

3-8- روش‌های تجزیه و تحلیل اطلاعات 64

فصل چهارم: یافته‌های تحقیق

4-1 مقدمه 66

4-2. یافته‌های توصیفی 67

4-2-1. ویژگی‌های جمعیت شناختی 67

4-2-1-1. توزیع جامعه تحت بررسی بر حسب تحصیلات 67

4-2-1-2. توزیع جامعه تحت بررسی بر حسب سابقه کار 68

4-2-1-3. توزیع جامعه تحت بررسی بر حسب وضعیت سن 69

4-3. آزمون نرمال بودن توزیع داده‌ها 69

4-4. یافته‌های استنباطی 70

4-4-1. فرضیه اول پژوهش 70

4-4-2. فرضیه دوم پژوهش 71

4-4-3. فرضیه سوم پژوهش 71

4-4-4. فرضیه چهارم پژوهش 72

4-4-5. فرضیه پنجم پژوهش 73

4-4-6. فرضیه ششم پژوهش 74

4-4-7. فرضیه هفتم پژوهش 75

4-4-8. فرضیه هشتم پژوهش 75

4-4-9. فرضیه نهم پژوهش 76

4-4-10. فرضیه دهم پژوهش 77

4-4-11. فرضیه یازدهم پژوهش 77

4-4-12. فرضیه دوازدهم پژوهش 78

4-4-13. فرضیه سیزدهم پژوهش 79

4-4-14. فرضیه چهاردهم پژوهش 79

4-4-15. فرضیه پانزدهم پژوهش 80

4-4-16. فرضیه شانزدهم پژوهش 81

4-4-17. فرضیه هفدهم پژوهش 81

4-4-18. فرضیه هجدهم پژوهش 82

4-4-19. فرضیه نوزدهم پژوهش 83

4-4-20.فرضیه بیست پژوهش 83

4-4-21. فرضیه بیست و یکم پژوهش 84

فصل پنجم: جمع بندی، نتیجه‌گیری و پیشنهادات

5-1-مقدمه 86

5-2-خلاصه پژوهش 86

5-3- نتایج بدست آمده 86

5-4- بحث و نتیجه گیری 88

5-4-1- رابطه میان طراحی شغل و خلق دانش 89

5-4-2- رابطه‌ی بین استقلال با اجتماعی نمودن، آشکارسازی، ترکیب و درونی سازی 89

5-4-3- رابطه میان بازخوردهای شغلی با اجتماعی نمودن، آَشکاری سازی، ترکیب و و درونی‌سازی 90

5-4-4- رابطه میان هویت شغل با اجتماعی نمودن، آشکار سازی، ترکیب و درونی سازی 91

5-4-5- رابطه میان اهمیت شغل با اجتماعی نمودن، آشکار سازی، ترکیب و درونی سازی 92

5-4-6- رابطه میان تنوع مهارت با اجتماعی نمودن، آشکارسازی، ترکیب و درونی سازی 94

5-5- نتیجه گیری 94

5-6- محدودیت‌های پژوهش و پیشنهاداتی برای پژوهش‌های آتی 96

پیوست‌ها و ضمائم 98

منابع و مآخذ 105

Abstract 110

مقدمه

دانش امروزه به عنوان دارایی استراتژِیک و کلیدی شناخته می‌شود. که سازمان‌ها را قادر می‌سازد به مزیت‌های رقابتی مهمی دست یابند.

دو هدف عمده که سازمان‌های دانش بنیان به دنبال آن‌ها هستند، عبارت‌اند ازخلق و بکارگیری دانش توانایی سازمان برای خلق و بکارگیری دانش جدید، یکی از منابع اصلی مزیت رقابتی است خلق دانش، فرایندی است که در آن، دانشی که توسط افراد خلق می‌شود، در چرخه ای کارامد تقویت می‌شود و به بانک دانش سازمانی اضافه می‌شود تا در اختیار همکاران قرار گیرد. (Nonaka,1994)

توانایی سازمان برای خلق و به کارگیری دانش جدید، یکی از منابع اصلی مزیت رقابتی است.از این رو فهم عوامل و زمینه‌های مؤثر در خلق دانش، بسیار حیاتی خواهد بود، زیرا سازمان‌هایی که به دنبال پاسخ گویی مؤثر به تغییرات محیطی خود می‌باشند، می‌بایست دانش را سریع‌تر و بهتر خلق کنند و به کار گیرند .به دلیل اهمیت خلق دانش، پیش نیازهای آن به یکی از موضوع‌های مهم در پژوهش‌ها تبدیل شده است. تا به کمک آن بتوان تصویری کامل تر از چگونگی خلق دانش جدید ارائه داد. (Hackman & Lawler,1973)

از طرفی مهم‌ترین موانع در مسیر خلق و بکارگیری دانش، ابعاد غیر فنی و نرم مدیریت دانش گزارش شده است. مدیریت راهبردی منابع انسانی یک عامل مهم در کسب مزیت رقابتی دانش بنیان است و فعالیت‌های مدیریت منابع انسانی، وسیله ای برای بهبود خلق و تسهیم دانش است.در فضای کار دانشی، افراد و دانش، دو مفهوم جدایی ناپذیر هستند .افراد، ایجاد کنندگان دانش هستند و از این رو نیازمند حمایت جدی برای افزایش توانایی‌های خود می‌باشند. طراحی شغل، یکی از موضوع‌های مهم در این خصوص است. (Nonaka &Konno,1998)

طراحی شغل عنصر مهمی برای درک چگونگی رفتار کارمندان سازمان است.منظور از طراحی شغل، محتوا و شیوه‌های انجام شغل توسط افراد است.مشاغل دارای طراحی مناسب، تأثیر مثبتی بر رضایت و انگیزش و کیفیت عملکرد آن‌ها دارند. ضرورت طراحی مشاغل به گونه ای که سبب کاهش استرس شود، انگیزش را تقویت کند و رضایت کارکنان و بهبود عملکرد آنان را به همراه داشته باشد و نهایتاً قدرت سازمان را در عرصه رقابت افزایش دهد، بر کسی پوشیده نیست. (Hackman & Oldham,1980)

1-2 تعریف موضوع و بیان مساله

تغییر نگرش و انتظارات عمومی از سازمان‌های مختلف موجب شده است که مفاهیمی چون بهسازی فرایندها، رشد پایدار، انعطاف پذیری در برخورد با محیط، جلب رضایت مشتریان بهبود کیفیت محصولات و خدمات و افزایش بهره وری منابع به مسائل اصلی بسیاری از سازمان‌های ایرانی بدل شود.در واقع می‌توان گفت که اتلاف منابع و عدم پویایی، مشکلاتی هستند که بسیاری از سازمان‌های دولتی و غیر دولتی را درگیر ساخته‌اند.به نحوی که اگر حمایت‌های دولتی قطع شود بسیاری از این سازمان‌ها امکان ادامه حیات نخواهند داشت.حل مشکلات فوق نیازمند دستیابی سازمان‌ها به قابلیت‌هایی است که آنانرا در پاسخگویی به انتظارات ذینفعان و بکارگیری هر چه بهتر منابع و امکانات موجود خود یاری دهد.(Spender,1996)

این قابلیت را بایددر دانش نوین حاصل از فرایند خلق دانش در سازمان جستجو کرد.چرا که دانش پویا و نوین به دلیل برخورداری از ویژگیهایی چون تقلیدناپذیری، ماندگاری، اختصاصی بودن و تعویض پذیری می‌تواند برتر از تمام قابلیت‌های دیگر قرار گرفته و محیط سازمان را بهبود بخشد. (sharkie,2003)

توجه به فرایند خلق دانش می‌تواند ایجاد و تقویت برخی از مهارت‌ها و توانمندی‌های فناورانه لازم جهت پیشبرد عملیات سازمان را تسهیل نماید.جریان دانش در سازمان بر فناوری‌های موجود تأثیر می‌گذارد.بر این اساس در جریان یادگیری سازمانی امکان تبدیل داده به اطلاعات، دانش، و سپس تکنولوژی فراهم می‌آید.داده‌ها و اطلاعات امکان شناخت مساله را به وجود می‌آورند.و دانش سازمان را در شناسایی راهای موجود جهت حل مساله یاری می‌دهد.در نهایت دانش خلق شده در سازمان به شیوه ای عملی برای حل مساله و بهبود فرایندها تبدیل می‌شود. (Perrow,1967)

دانش خلق شده در درون سازمان که از دانش ضمنی کارکنان ناشی می‌شود، به ویژه در شرایطی که سازمان بر خلاقیت و نو آوری تاکید دارد، اهمیتی خاص می‌یابد.دانش نوین از منابع اختصاصی سازمان محسوب شده و از فرایندهای روزمره سازمان حاصل می‌شود.این دانش زمینه دستیابی به رشد و بهبود مستمر را فراهم می‌آورد.

مطالعات صورت گرفته نشان می‌دهد که فرایند خلق دانش از طریق تقویت کار تیمی موجب تخت شدن ساختار سازمان و تشویق کارکنان به مشارکت در تصمیم گیری‌ها می‌گردد.تاکید و توجه به خلق دانش در سازمان‌های دولتی، این سازمان‌ها را در شناخت هر چه بیشتر محیط پیرامون و درک نیازها و خواسته‌های مراجعین خود یاری می‌دهد.این امر به سازمان‌ها امکان می‌دهد تا شیوه‌های جدید را بیاموزندو بر اساس آن روش‌ها و روتین‌های خود را کاراتر و اثربخش‌تر نمایند. (mir&rahaman,2003)

به این ترتیب می‌توان گفت که توجه به خلق دانش در سازمان‌های بزرگ دولتی که با مشکلاتی چون ساختارهای بوروکراتیک وغیر کارا، اتلاف منابع و نارضایتی مراجعان روبرو هستند، بسیار کارساز و راهگشا خواهد بود.

مبانی نظری مدیریت دانش تاکنون چگونگی مدیریت جریان دانش بین گروه‌های کارکنان را شناسایی نکرده است.حال سؤال اینجاست که آیا طراحی شغل به گونه ای ویژه و با در نظر گرفتن برخی ویژگیها، می‌تواند در خلق دانش مؤثر باشد.مطالعه تأثیر طراحی شغل بر خلق دانش می‌تواند یکی از پیش زمینه‌های خلق دانش را شناسایی کند و نتایج عملکردی آن در حوزه بهبود خلق دانش در سطح فردی راهگشای مدیران در مسیر دستیابی به یک سازمان دانش محور خواهد بود.در نتیجه این پژوهش به دنبال تبیین موضوع فوق با استفاده از تمرکز بر شناسایی ارتباط ویژگیهای شغل و فعالیت‌های خلق دانش در سطح فردی است.

1-3-ضرورت تحقیق:

ضرورت این پژوهش به اهمیت و نقش دانش آفرینی و نو آوری در افزایش اثر بخشی سازمان‌ها و بهبود عملکرد آن‌ها باز می‌گردد.تحولات پیچیده و سریع جهان امروزه بسیاری از سازمان‌ها را با چالش‌های جدی روبرو ساخته است.در غالب موارد سرعت تغییرات محیط بسیار سریع‌تر از توان پاسخگویی و تطبیق سازمان‌هاست.در این شرایط کسب مزیت رقابتی پایدار، دغدغه اصلی سازمان‌ها محسوب می‌شود.کسب چنین مزیتی نیازمند کسب دانش و سپس نو آوری و خلق دانش جدید بر مبنای دانش کسب شده خواهد بود.

خلق دانش نه تنها کلید دستیابی سازمان‌های خصوصی و تجاری به مزیت رقابتی پایدار به شمار می‌آید، بلکه سازمان‌های دولتی را نیز در دستیابی به سطوح بالای اثر بخشی یاری می‌کند.

1-4- اهداف تحقیق

1-4-1- هدف کلی

هدف از این پژوهش مطالعه تأثیر طراحی شغل بر خلق دانش است.این پژوهش به دنبال تبیین موضوع فوق با استفاده از تمرکز بر شناسایی ارتباط ویژگیهای شغل و فعالیت‌های خلق دانش در سطح فردی است.

1-4-2- اهداف ویژه

1- تعیین اثر طراحی شغل بر خلق دانش در سطح فردی، با توجه به شدت نیاز به رشد

2- تعیین اثر استقلال در برنامه ریزی و انتخاب رویه انجام کار بر اجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد

3- تعیین اثر استقلال در برنامه ریزی و انتخاب رویه انجام کار برآشکارسازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

4- تعیین اثر استقلال در برنامه ریزی و انتخاب رویه انجام کار برترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد

5- تعیین اثر استقلال در برنامه ریزی و انتخاب رویه انجام کار بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

6- تعیین اثر وجود بازخوردهای شغلی براجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد

7- تعیین اثر وجود بازخوردهای شغلی بر آشکار سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

8- تعیین اثر وجود بازخوردهای شغلی بر ترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد

9- تعیین اثر وجود بازخوردهای شغلی بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

10- تعیین اثر هویت شغل (وظیفه) بر اجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد

11- تعیین اثر هویت شغل (وظیفه) بر آشکارسازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

12- تعیین اثر هویت شغل (وظیفه) ترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد

13- تعیین اثر هویت شغل(وظیفه)بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

14- تعیین اثر اهمیت و شاخص بودن شغل بر اجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد

15- تعیین اثر اهمیت و شاخص بودن شغل بر آشکارسازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

16- تعیین اثر اهمیت و شاخص بودن شغل بر ترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد

17- تعیین اثر اهمیت و شاخص بودن شغل بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

18- تعیین اثر نیاز به انواع مهارت‌ها در شغل بر اجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد

19- تعیین اثر نیاز به انواع مهارت‌ها در شغل بر آشکارسازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

20- تعیین اثر نیاز به انواع مهارت‌ها در شغل بر ترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد

21- تعیین اثر نیاز به انواع مهارت‌ها در شغل، بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد

1-5-فرضیات تحقیق:

فرضیه اول: طراحی شغل بر خلق دانش در سطح فردی، با توجه به شدت نیاز به رشد تأثیر معناداری دارد.

فرضیه دوم: استقلال در برنامه ریزی و انتخاب رویه انجام کار بر اجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه سوم: استقلال در برنامه ریزی و انتخاب رویه انجام کار برآشکارسازی، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه چهارم: استقلال در برنامه ریزی و انتخاب رویه انجام کار برترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه پنجم: استقلال در برنامه ریزی و انتخاب رویه انجام کار بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد تأثیر معنادار دارد.

فرضیه ششم: وجود بازخوردهای شغلی براجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه هفتم: وجود بازخوردهای شغلی بر آشکار سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه هشتم: وجود بازخوردهای شغلی بر ترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه نهم: وجود بازخوردهای شغلی بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه دهم: هویت شغل (وظیفه) بر اجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه یازدهم: هویت شغل (وظیفه) بر آشکارسازی، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنا دار دارد.

فرضیه دوازدهم: هویت شغل (وظیفه) ترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنا دار دارد.

فرضیه سیزدهم:هویت شغل(وظیفه)بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه چهاردهم: اهمیت و شاخص بودن شغل بر اجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه پانزدهم: اهمیت و شاخص بودن شغل بر آشکارسازی، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه شانزدهم: اهمیت و شاخص بودن شغل بر ترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه هفدهم: اهمیت و شاخص بودن شغل بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

دانلود مقاله و پایان نامه

 

فرضیه هجدهم: نیاز به انواع مهارت‌ها در شغل بر اجتماعی نمودن، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه نوزدهم: نیاز به انواع مهارت‌ها در شغل بر آشکارسازی، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

این مطلب را هم بخوانید :

 
 

فرضیه بیستم: نیاز به انواع مهارت‌ها در شغل بر ترکیب، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

فرضیه بیست و یک: نیاز به انواع مهارت‌ها در شغل، بر درونی سازی، با توجه به شدت نیاز به رشد، تأثیر معنادار دارد.

1-6- مراجع استفاده کننده از نتایج پایان نامه

با توجه به اینکه دانش، امروزه به عنوان دارایی استراتژیک و کلیدی شناخته می‌شود، می‌تواند سازمان‌ها را قادر سازد به مزیت‌های رقابتی دست یابند.

توانایی سازمان برای خلق و به کار گیری دانش جدید، یکی از منابع اصلی مزیت رقابتی است.سازمان‌هایی که به دنبال پاسخگویی مؤثر به تغییرات محیطی خود می‌باشند، باید دانش را سریع‌تر و بهتر خلق کنند و بکار گیرند .تمام سازمان‌های دولتی و خصوصی که به دنبال کسب مزیت رقابتی هستند، می‌توانند از نتایج این پژوهش بهره گیرند.

1-7- قلمرو تحقیق (زمانی، مکانی، موضوعی)

این پژوهش در سال 93-1392، در نیروگاه برق علی آباد کتول استان گلستان، با موضوعیت تأثیر ویژگیهای شغل بر خلق دانش در سازمان‌ها انجام شده است.

1-8- تعریف متغیرها:

تنوع مهارت : میزان مهارت‌ها و توانایی‌ها و دانشی که شغل از افراد می‌طلبد.

هویت وظیفه : میزانی که شغل نیازمند تکمیل بخشی معنادار از کار است.به عبارتی انجام کاری از ابتدا تا انتها با خروجی ملموس.

اهمیت وظیفه : میزانی که شغل تأثیر اساسی بر زندگی دیگران دارد.

استقلال : میزان آزادی و عدم وابستگی که شغل به فرد در خصوص زمانبندی و تعیین رویه‌های کار می‌دهد.

بازخوردهای شغلی: میزان اطلاعات دقیق و شفافی است که فرد از شغل درباره عملکرد خود کسب می‌کند.

شدت نیاز به رشد:میزان نیاز افراد به یادگیری و توسعه توانمندی‌های شخصی.

اجتماعی نمودن: فرایند خلق دانش ضمنی از طریق تجارب مشترک، اجتماعی نمودن نامیده می‌شود.

بیرونی سازی: تبدیل دانش ضمنی به آشکار، بیرونی سازی نامیده می‌شود.

ترکیب: پیکر بندی مجدد اطلاعات فعلی از طریق مرتب سازی، اضافه نمودن، دسته بندی مجدد دانش‌های آشکار می‌تواند منجر به دانش جدیدی شود. این فرایند خلق دانش آشکار از دانش آشکار را ترکیب و یا پیوند و اتصال بر قرار کردن می‌نامند.

درونی سازی: تبدیل دانش آشکار به ضمنی که به مفهوم یادگیری از طریق انجام کار بسیار نزدیک است، درونی سازی نام دارد. (Hackman&Oldham,1980)

– مقدمه

فصل دوم این پژوهش اختصاص به مبانی نظری دارد. هدف از تدوین این فصل ایجاد بستر نظری لازم در زمینه ویژگی‌های شغل و خلق دانش است. بدین منظور پس از مروری اجمالی بر روی کلیات مدیریت دانش از قبیل تعاریف دانش و مدیریت دانش، انواع دانش و فرایندهای مدیریت دانش بیان می‌شوند. سپس خلق دانش، اهمیت و ضرورت آن در عصر دانش محور کنونی و نهایتاً̋ مدل خلق دانش تشریح می‌شود و ارائه توانمندسازهای خلق دانش در سطح فردی و سازمانی ارائه می‌گردد. بخش بعدی فصل دوم اختصاص به بیان نقش طراحی شغل در خلق دانش دارد. بدین منظور پس از اجمالی بر روی رویکردهای مختلف طراحی شغل، مدل ویژگی‌های شغل و ویژگی‌های کار دانشی تشریح می‌گردد. نهایتاً̋ سعی می‌شود به کمک ادبیات مرور شده و مبانی نظری و مدل‌های ارائه شده، فرضیات پژوهش استخراج گشته و توسعه داده شود و مدل مفهومی پژوهش مدون گردد.

2-2- دانش و مدیریت دانش

دانش مفهومی پیچیده با معانی گوناگون است که صاحب نظران در طول سالیان تعاریف و توضیحات گوناگونی ازآن ارائه کرده‌اند(1998، Radding;1994، Nonaka).

آرتورآندرسن[1]و APQC در سال 1996، دانش را اطلاعاتی ارزشمند و مجموعه ای از تجارب سازمانی تعریف کردند. به رغم آنان، مدیریت دانش نوعی فرایند یادگیری است که در آن افراد از اطلاعات برای مدیریت این فرایند بهره می‌برند.

بک[2](2001) دانش را باورهای آ فراد در زمینه حل مسائل سازمانی به کمک ترکیب این معانی و باورها می‌داند. وی مدیریت دانش را یک برنامه مدیریتی می‌داند که مجموعه ای از فعالیت‌هایی را که منجر به کسب، خلق و تسهیم دانش و در نتیجه بهبود عملکرد سازمان می‌شود را در بر می‌گیرد. دلفی[3] (1998) دانش را اطلاعات در ذهن افراد می‌داند که در تصمیم گیری به کار می‌رود. از این دیدگاه مدیریت دانش فعالیت‌ها و فناوری‌هایی است که خلق و تبادل مؤثر دانش در سطح سازمان را تسهیل می‌کند و سبب بهبود کیفیت تصمیم گیری‌ها می‌شود.

دمارست[4](1997) دانش را اطلاعات کاربردی نهفته در فرایندها و فعالیت‌ها و تجهیزات و مهارت‌ها به همراه مکاشفات کارکنان می‌داند.

ارنست و یانگ[5](1998) دانش را افکار، توانمندی‌ها و اطلاعاتی می‌دانند که منجر به ایجاد ارزش افزوده می‌شود. آن‌ها مدیریت دانش را توسعه فرایندهایی می‌داند که نیازمندی‌های دانشی سازمان را به راهبردهایی مرتبط می‌سازد و سبب دسترسی پرسنل به دانش‌های شخصی و سازمانی می‌گردد. KPMG (1998) دانش را تجارب، واقعیات، قوانین و مفاهیمی در رابطه با حوزه‌های کلیدی کسب و کار می‌داند.

لئونارد-بارتون[6] (1995) دانش را اطلاعاتی مرتبط، کاربردی بر پایه تجارب می‌داند. وی مدیریت دانش را فعالیت‌هایی می‌داند که سبب خلق یک توانمندی برای سازمان می‌شوند.

نوناکا و تاگوچی[7](1998) دانش را نوعی فرایند انسانی پویا برای شناسایی باورهای شخصی در جهت کسب واقعیات می‌دانند. آن‌ها مدیریت دانش را تبادلات دانشی برای خلق دانش جدید می‌دانند.

پن و اسکاربروگ[8] (1998) مدیریت دانش را مجموعه ای چند سطحی از فناوری‌ها، هنجارها و فعالیت‌ها می‌دانند.

راگل[9](1997) دانش را مخلوط سیالی از اطلاعات کاربردی، ارزش‌ها، تجارب و قوانین می‌داند. وی مدیریت دانش را توانایی سازمان در افزایش بهره وری تولید، انتقال فعالیت‌های مفید و افزایش ارزش افزوده برای گروه‌ها و افراد سازمان می‌داند.

شوپل و همکاران[10](1998) مدیریت دانش را پرسش‌هایی در مورد تولید دانش، توزیع دانش و بکارگیری دانش بر اساس نیازمندی‌ها و اهداف سازمان می‌دانند.

استوین و زواس[11](1995) دانش را مجموعه ای از تجارب محرز شده می‌دانند.

اسپک و اسپیجروت[12](1997) دانش را مجموعه ای از بینش‌ها، تجارب، رویه‌ها می‌دانند که صحت آن‌ها محرز شده است و بنابراین افکار، رفتار و ارتباطات افراد را راهنمایی و هدایت می‌کنند. آن‌ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...