کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



 



2-11-1- فلسفه. 23

2-11-2- تعلیم و تربیت. 23

2-11-3- ادبیات. 24

2-12- ترکیب نظر فلاسفه و روانشناسان در تفکر انتقادی:   25

2-13- موانع تفکر انتقادی:. 26

2-14- روش‌های آموزش مهارت‌های تفکر انتقادی. 27

2-15- تفکر انتقادی و فراشناخت:. 28

2-16- تفکر انتقادی و حل مسئله:. 29

2-17- تفکر انتقادی و خلاقیت:. 30

2-18- آثار شناختی تفکر انتقادی:. 31

2-19- آثار اجتماعی تفکر انتقادی:. 32

2-20- آثار روانی تفکر انتقادی:. 32

2-21- آثار علمی تفکر انتقادی:. 33

2-22- تنش میان ذهنیت و عینیت در تفکر انتقادی:. 33

2-23- نظریه‌های یادگیری همسو با تفکر انتقادی:. 33

2-23-1- نظریه شناختی. 33

2-23-2- نظریه ساخت‌گرایی. 34

2-23-3- نظریه فراشناخت. 35

2-24- سلامت روانی:. 36

2-25- اصول اساسی بهداشت روانی:. 37

2-26- دو تفاوت بهداشت روان و سلامت روان:. 37

2-27- ابعاد سلامت روان:. 38

2-27-1- بعد جسمی. 38

2-27-2- بعد روانی. 38

2-27-3- بعد معنوی. 39

2-27-4- بعد اجتماعی. 39

2-28- هدف ایجاد سلامت روان. 39

2-28-2- پیشگیری ثانوی (درمان). 40

2-29- مفهوم سلامت روان از دیدگاه‌های مختلف. 41

2-29-1- مکتب روانکاوی:. 41

2-29-2- مکتب انسان‌گرایی. 44

2-29-3- مکتب رفتارگرایی. 45

2-29-4- مکتب زیست گرایی. 45

2-29-5- مکتب شناختی. 46

2-29-6- مکتب هستی گرایی. 46

2-29-7- مکتب بوم‌شناسی. 47

2-30- مروری بر تاریخچه مدل پنج عاملی:. 47

2-31- عوامل تاریخی مؤثر در نظریه‌های شخصیت:. 50

2-31-1- طب بالینی:. 50

2-31-2- روان‌سنجی:. 51

2-31-3- رفتارگرایی:. 51

2-31-4- روان‌شناسی گشتالت:. 51

2-35- عوامل زیستی شخصیت:. 52

2-35-1- نقش جنس:. 52

2-35-2- نقش سن:. 53

2-36- عوامل اجتماعی شخصیت:. 53

2-36-1- فرایند اجتماعی شدن:. 53

2-37-2- نقش اولین سال‌های زندگی:. 54

2-38- رویکردهای مطالعه شخصیت:. 54

2-38-1- نظریه‌های بیولوژیک: 54

2-38-2- نظریه‌:. 54

2-38-3- رویکرد روانکاوی:. 55

2-38-4- رویکرد انسان‌گرایی:. 55

2-38-5- رویکرد صفات:. 56

2-39- شخصیت و سلامت روان:. 57

2-40- شخصیت و تفکر انتقادی:. 58

2-41- تفکر انتقادی و سلامت روان:. 59

2-42- پیشینه پژوهش:. 60

فصل سوم: روش اجرای پژوهش

3- روش اجرای پژوهش. 65

3-1-طرح پژوهش:. 65

3-2- جامعه پژوهش:. 65

3-3- نمونه و نمونه‌گیری:. 65

3-4 ابزارهای پژوهش. 66

3-4-1 پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28):. 66

3-4-2 پرسشنامه پنج عاملی نئو:. 66

3-4-3  آزمون گرایش تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTDI):. 67

3-5 روند اجرای پژوهش. 67

3-6 شیوه تجزیه‌وتحلیل:. 68

فصل چهارم: تجزیه‌وتحلیل داده‌ها

4- یافته‌ها. 70

4-1- پیش درآمد. 70

4-2-2- ماتریس همبستگی صفر مرتبه بین متغیرها. 72

4-3- یافته‌های استنباطی. 73

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری، پیشنهادات

5-بحث و نتیجه‌گیری. 82

5-1- نتیجه‌گیری:. 82

محدودیت‌ها، مشکلات و موانع تحقیق:. 87

پیشنهادات. 88

منابع:. 89

ضمایم و پیوستها. 95

چکیده:

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه پنج عاملی شخصیت و گرایش تفکر انتقادی با نقش واسطه‌ای سلامت روان دانشجویان روان‌شناسی شهر یاسوج می‌باشد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان رشته روان‌شناسی دانشگاه آزاد و پیام نور واحد یاسوج در سال تحصیلی 92-91 می‌باشد که از این جامعه تعداد 200 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای ساده انتخاب شده‌اند. ابزار جمع‌آوری این پژوهش عبارتند از: پرسشنامه گرایش تفکر انتقادی (CCTDI)، پرسشنامه پنج عامل شخصیتی نئو، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ). جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از روش‌های آماری همبستگی پیرسون، آزمون رگرسیون و همچنین نرم‌افزار لیزرل جهت تعیین نقش واسطه‌ای سلامت روان بین تیپ شخصیتی و نگرش تفکر انتقادی استفاده شده است، از یافته‌های به دست آمده می‌توان گفت: همچنان که تیپ‌های شخصیتی قدرت پیش‌بینی گرایش به تفکر انتقادی را ندارند، سلامت عمومی هم نمی‌تواند نقش واسطه‌ای بین تیپ شخصیتی و گرایش به تفکر انتقادی را داشته باشد. رابطه بین سلامت عمومی و تیپ شخصیتی معنادار می‌باشد، پنج عامل شخصیت می‌توانند سلامت عمومی را به ترتیب زیر پیش‌بینی و تبیین کنند: روان رنجور خویی در شخصیت به صورت مثبت و توافق پذیری و برون‌گرایی به صورت منفی اختلال سلامت روان را تبیین می‌کنند. رابطه نشانه‌های جسمانی و پنج عاملی شخصیت بدین گونه بود که روان رنجور خویی، به صورت مثبت و انعطاف‌پذیری به صورت منفی اختلال نشانه‌های جسمانی را پیش‌بینی می‌کنند. رابطه بین بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی با پنج عامل شخصیت به این صورت است که روان رنجورخویی به صورت مثبت و توافق پذیری به صورت منفی بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی را پیش‌بینی می‌کند، همچنین رابطه بین برون‌گرایی و افسردگی به صورت مثبت و معنادار تبیین شده است، رابطه بین نارساکنش وری اجتماعی و پنج عامل شخصیت کمتر از 10 درصد گزارش شده که این رابطه معنادار می‌باشد، همچنین بنا بر یافته‌های جانبی رابطه بین سلامت روان و گرایش تفکر انتقادی به صورت مثبت و معنادار حاصل گردیده. /05.>p                         

کلمات کلیدی: گرایش تفکر انتقادی، ویژگی‌های پنج عاملی شخصیت، سلامت عمومی

 1- مقدمه و بیان مسأله

1-1- مقدمه:

 تفکر انتقادی به عنوان یک فعالیت مثبت، فرایندی ضروری برای رشد هر جامعه و سازمان به شمار می‌رود (برخورداری، جلال منش، محمودی 1390).

در سال‌های اخیر متخصصان علوم تربیتی در مورد ناتوانی شاگردان در امر تفکر انتقادی ابراز نگرانی کرده‌اند؛ زیرا رشد و پرورش مهارت‌های فکری شاگردان همیشه مسئله‌ای پیچیده در آموزش بوده، ولی امروزه حالتی بحرانی به خود گرفته است، چون برونداد اطلاعاتی فرهنگ ما از قدرت تفکر انتقادی ما درباره آن اطلاعات فراتر رفته است (برخورداری و همکاران 1390).

تفکر انتقادی می‌تواند اندوخته‌های علمی را به حیطه عمل بکشاند و به کار گیرد. تفکر انتقادی در واقع راهی جهت از بین بردن خلأ و شکاف بین تئوری و عمل است. برای به کار بردن یک مهارت، شخص باید هم آن مهارت را داشته باشد و هم گرایش و تمایل به استفاده از آن را، لذا، تربیت متفکر انتقادی باید شامل دو جنبه‌ی، ایجاد مهارت‌های تفکر انتقادی و گرایش به تفکر انتقادی باشد. در حقیقت بدون گرایش مثبت به تفکر انتقادی این نوع تفکر رخ نداده و یا زیر سطح استاندارد نمود می‌کند (برخورداری و همکاران 1390).

تفکر انتقادی به عنوان یکی از شاخه­های مهم مقوله تفکر، مورد توجه بزرگترین سازمان‌های آموزشی بهداشتی و پزشکی جهان قرار گرفته است (فعال استاد زر، صبوری کاشانی، کریمی مونقی، قریب 1391).

از یک سو، مشکلات مرتبط با سلامتی، باعث اختلال در توجه شده و فرآیند تفکر دانشجویان را مختل می‌سازد و از سویی دیگر، توجه به تفکر انتقادی به عنوان مؤلفه­های کلیدی در سلامت روان ضرورت دارد. دانشجویانی که روی مسائل، تفکر و تمرکز می‌کنند با موقعیت‌های مختلف بهتر سازگار شده و از سلامت روان بهتری برخوردارند به‌عبارت‌دیگر، دانشجویانی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و سلامت روان پایین‌تری دارند. تحقیقات نشان داده فرآیندهای سطوح بالای فکری افراد بر رفتارهای آنان تأثیر می‌گذارند و برخی اوقات از طریق استدلال افراد می‌توان رفتارهای مربوط به سلامت آنان را پیش‌بینی نمود. در واقع، نگرش افراد در مورد رفتارهای مربوط به بهداشت و سلامت یعنی ارزیابی آنان در مورد این رفتارها، نقش مهمی در سلامت روانشان دارد همان‌گونه که استنباط می‌شود، استدلال و ارزشیابی به عنوان مهارت‌های تفکر انتقادی تأثیر مهمی بر رفتار و سلامت افراد دارند (حسینی، بهرامی،1390).

یکی دیگر از عوامل مؤثر در سلامت روان، تفکر انتقادی است که در عصر حاضر توجه بی‌سابقه‌ای به آن می‌شود. هیأت های ملی خاص رسیدگی به کیفیت نظام آموزشی، به فقدان توانایی تفکر انتقادی در برنامه‌های درسی نظام‌های آموزشی اذعان کرده و خواهان گنجانیدن آموزش تفکر انتقادی در برنامه‌های درسی شده‌اند. دانشجویانی که روی مسایل تفکر و تمرکز می‌کنند، با موقعیت‌های مختلف، بهتر سازگار گشته و در نهایت از سلامت روان بهتری برخوردار خواهند بود در مقابل، افرادی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و در نتیجه سلامت روانی کمتری خواهند داشت. تحقیقات نشان داده است که قرارگیری در موقعیت‌های آموزشی مربوط به سلامتی با توجه به تجزیه‌وتحلیل، طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه‌ها، مهارت‌های تفکر انتقادی را افزایش می‌دهد (کارشکی، پاک مهر،1390).

با توجه به مسائلی که در مورد سلامت عمومی گفته شد، دانشجویان برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی و جسمی و توانایی مؤثر کار کردن در شرایط و به طور کلی برای حفظ سلامت عمومی خود باید توانایی تفسیر، تحلیل و ارزیابی مسائل مختلف را داشته باشند و این امر بدون برخورداری از مهارت‌های تفکر انتقادی غیرممکن خواهد بود. برنامه‌های آموزشی باید مؤلفه‌های تفکر انتقادی از جمله توانایی ارزشیابی، تحلیل، استنباط، استدلال قیاسی و استقرایی را به دانشجویان آموزش دهد، زیرا در غیر این صورت سلامت عمومی آنان به خطر افتاده و ممکن است دچار اختلالات روانی شوند (فعال استاد زر و همکاران 1391).

نباید از این مهم غفلت نمود که افراد با توجه به ویژگی‌های فرهنگی خود و تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی دارای روش خاصی برای تفکر و پردازش اطلاعات هستند، اعتقاد بر این است که ویژگی‌های شخصیتی، تعیین کننده تفکر و به دنبال کننده اموری هستند که از تفکر نشأت می‌گیرند. از نظر پائول، نگرش تفکر انتقادی نوعی از تفکر است و یک نوع ویژگی شخصیتی محسوب می‌شود. نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت پیشنهاد کرده‌اند که تفاوت‌های فردی در تفکر انتقادی، نتیجه ترکیب توانایی‌های شناختی و تمایلات شخصیتی است. این طرح پیشنهادی به یک تئوری دو عاملی اشاره دارد: یک عامل، توانایی نگرش تفکر انتقادی است که این‌گونه مطرح می‌شود “گام اول در تجزیه‌وتحلیل اهداف، تصمیمات، برنامه‌ریزی، تدریس و ارزیابی، نگرش تفکر انتقادی است و بر این اساس نگرش تفکر انتقادی به ویژگی‌ها و توانایی‌ها تقسیم می‌شود.” عامل دوم، عمل کردن به توانایی‌های شناختی یا به صورت جداگانه، همان ویژگی‌های شخصیتی است. در واقع، ویژگی‌های شخصیتی به عنوان ویژگی‌های متفکران انتقادی مطرح می‌شود (سلطان قرایی، علایی،1390).

1-2- بیان مسئله:

در جهان‌ امروزی هر انسانی برای درست زیستن نیازمند فراگیری درست فکر کردن می‌باشد.

تفکر انتقادی[1] در واقع به نقد و تحلیل کشیدن تأثیرات رسانه‌ها و همسالان، تحلیل نگرش‌ها، ارزش‌ها، هنجارهای اجتماعی و اعتقادات و عوامل تأثیرگذار بر آن‌ها و شناسایی اطلاعات مرتبط و منابع اطلاعاتی است (ایران‌نژاد،1379).

تفکر انتقادی فرآیند فعالیت منظم عقلانی و ماهرانه­ی مفهوم‌سازی، کاربرد، تجزیه‌وتحلیل، ترکیب و ارزشیابی مجموعه‌ای از اطلاعات و یا تعمیم آن می‌باشد که به وسیله‌ی مشاهده، تجربه، اندیشه، منطق یا ارتباط به عنوان راهنمای نگرش و رفتار عمل می‌نماید (همان منبع). در ادبیات تربیت انتقادی فرد نقاد کسی است که در جستجوی عدالت و رهاسازی است. وی نه تنها بی‌عدالتی را نمی‌پذیرد، بلکه درصدد تغییر آن است.  قبل از هر چیز باید بدانیم که دانش، ویژگی‌های شخصیتی و آزادی، عواملی هستند که بستری برای تفکر انتقادی فراهم می‌کنند منظور این است که شخص تا در یک زمینه، دانش کافی نداشته باشد نمی‌تواند منتقد آن حیطه باشد. او باید ویژگی‌های شخصیتی کنجکاوانه داشته باشد و دیگر اینکه در محیطی که اندیشه‌ها، مقتدرانه تحمیل می‌شود نباید به انتظار یک متفکر منتقد نشست. از دیرباز انسان در اندیشه بهداشت و سلامتی بوده است؛ اما ارتقاء سلامت به عنوان یک مفهوم منسجم و بخش اساسی از نهضت جدید بهداشت عمومی، مفهوم کاملاً نوینی در زمینه بهداشت است، (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

سلامت روانی[2] نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می‌کند سلامت عمومی به رفاه کامل ذهنی، روانی و اجتماعی هر فرد که بین این ابعاد تأثیر متقابل و پویا وجود دارد اطلاق می‌شود؛ بنابراین سلامت روان، به عنوان یکی از ملاک‌های سلامت عمومی افراد که عبارت است از احساس خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکا به خود، ظرفیت رقابت، تعلق بین نسلی و خود شکوفایی بالقوه فکری، هیجانی است، در نظر گرفته می‌شود. کریسنی[3]، سلامت روان را حالت ذهنی همراه با سلامت هیجانی نسبتاً رها شده از نشانه‌های اضطراب و ناتوانی در برقراری روابط سازنده، مقابله با خواسته‌ها و محرک‌های تنش‌زای زندگی می‌داند (معروفی، یوسف زاده، بخشکار،1391).

تفکر انتقادی نیز مانند سایر مهارت‌هاست، هر فرد شیوه خاص خود و توانمندی خاص خود را دارد ولی همه می‌توانند با کسب آگاهی و آموزش آن را کسب کنند در گذشته می‌آموختیم که چگونه مطلب خود را حفظ کنیم که درک و یادسپاری بهتری داشته باشیم اما اکنون می‌دانیم که حفظ کردن مطالب برای فکرها و مغزها بی‌فایده است و کمکی برای درک اطلاعات نمی‌کند (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

دانشجویان، سازندگان فردای کشور هستند و نقش آنان به عنوان سرمایه‌های انسانی در آینده کشور بسیار با اهمیت است در این میان تفکر انتقادی و سلامت روان دانشجویان از اهمیت بسیاری برخوردار است، گزارش‌ها حاکی از آن است که دانشجویان دانشگاه‌ها نیز به عنوان بخشی از نیروی جوان جامعه از آسیب‌های مختلف روانی – اجتماعی در امان نیستند و بعضاً در معرض خطر آسیب‌های اجتماعی هستند (ساعد، رسولی زاده، قنبری هاشم‌آبادی، شیرین زاده دستگیری، عالمی خواه، کاظمینی،1389).

آموزش تفکر انتقادی به عنوان یکی از اهداف آموزش عالی امری ضروری است. از یک سو مشکلات مرتبط با سلامتی باعث اختلال در توجه شده و فرایند تفکر دانشجویان را مشکل می‌سازد و از سوی دیگر توجه به تفکر انتقادی به عنوان مؤلفه‌ای کلیدی در سلامت روان ضرورت دارد. دانشجویانی که روی مسائل، تفکر و تمرکز می‌کنند با موقعیت‌های مختلف بهتر سازگار شده و از سلامت روانی بهتری برخوردارند، بهداشت روانی حالت خالی از روان است که سبب بهبود، رشد و کمال شخصیت انسان می‌گردد و به فرد کمک می‌کند که با خود و دیگران سازگاری داشته باشند. ویسینک و فوریه الگوی چند بعدی از سلامت روان را ارائه کردند در این الگو، سلامت روان ترکیبی از عناصر مختلف است که بعضی از این عناصر عبارتند از: پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود پیروی، غلبه بر محیط، هدفمندی در زندگی، رشد شخصیتی (خندقی، پاک مهر،1390).

در واقع، ویژگی‌های شخصیتی به عنوان ویژگی‌های متفکرانه انتقادی مطرح می‌شود. از نظر پائول، نگرش تفکر انتقادی نوعی از تفکر است و یک نوع ویژگی شخصیتی منصوب می‌شود، نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت پیشنهاد کردند که تفاوت‌های فردی در تفکر انتقادی، نتیجه ترکیب توانایی‌های شناختی و تمایلات شخصی است (سلطان قرایی، علائی،1390).

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش:

با وجود اینکه سال‌های درازی است که مفهوم و ضرورت ایجاد تفکر انتقادی در بین محصلان مطرح شده است، محصلان ما هنوز جرأت نمی‌کنند که بگویند «من»، معمولاً می‌گویند «ما». دانش‌آموز اما بایستی بتواند «من» بگوید، تشویق شود که نظر خود را داشته باشد، با دیگران از جمله با آموزگار خویش بحث کند و نترسد از آنچه حقیقتش می‌داند، دفاع کند. «می‌اندیشم، پس هستم!» بدا به حال مردمانی که در میان آنان عکس این سخن صادق باشد: هستم، چون نمی‌اندیشم.

تحقیقات نشان داده است که تفکر انتقادی در میان دانشجویان ما نسبت به دانشجویان هم رشته در کشورهای دیگر تا حد قابل‌توجهی پایین است، یعنی بیشتر دانش‌آموزان و دانشجویان ما در حین تحصیل، به دنبال گرفتن مدرک بوده‌اند و نه تجهیز خودشان به مهارت‌های فکری. اصولاً چنین آموزش‌هایی به دانش‌آموزان و دانشجویان ما کمتر داده می‌شود و معمولاً از آن‌ها می‌خواهند یا وادار می‌شوند جزوه بردارند، یا جزوه ردوبدل کنند، کتاب بخرند و مطالبی را حفظ کنند. درصورتی‌که در فرایند یادگیری تفکر انتقادی به دانشجویان آموزش می‌دهند که مطلب را بخوانند، آن را درک کنند و تجزیه‌وتحلیل کننده؛ یعنی تفکر انتقادی را یاد بگیرند و به کار هم ببرند (همان منبع).

1-4- اهداف پژوهش:

اهداف کلی:

هدف کلی پژوهش حاضر بررسی پنج عاملی شخصیت و گرایش تفکر انتقادی با نقش واسطه‌ای سلامت روان در بین دانشجویان روانشناسی شهر یاسوج

اهداف جزئی:

تعیین میزان رابطه پنج عاملی شخصیت با گرایش تفکر انتقادی.

این مطلب را هم بخوانید :

 
 
 

تعیین میزان رابطه پنج عاملی شخصیت با سلامت روان.

1-5- فرضیه‎ها

شخصیت تفکر انتقادی را پیش‌بینی می‌کند.

شخصیت سلامت روان را پیش‌بینی می‌کند.

سلامت روان در ارتباط با شخصیت و تفکر انتقادی می‌تواند نقش واسطه‌ای ایفا نماید.

1-6- متغیرهای پژوهش:

متغیر ملاک: گرایش تفکر انتقادی

متغیر پیش‌بین: پنج عامل شخصیت

متغیر واسطه‌ای: سلامت روان

1-7- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها:

تعریف مفهومی شخصیت[4]: شخصیت یک سازه[5] است و همین مسئله تعریف آن را مشکل‌تر می‌کند روانشناسان مختلف شخصیت را به گونه‌های متفاوتی تعریف کرده‌اند. آلپورت[6] شخصیت را سازمان‌دهی نظام‌های روانی و فیزیولوژیکی درون فرد که رفتار و افکار او را تعیین می‌کند تعریف کرد. کتل[7] نیز شخصیت را چیزی می‌داند که امکان پیش‌بینی آنچه را که شخص در یک موقعیت معین انجام می‌دهد را فراهم می‌آورد. کاستا و مک کری[8] ویژگی شخصیتی را به عنوان ابعاد تفاوت‌های فردی در تمایل به نشان دادن الگوهای پایدار فکر، احساس، عمل تعریف می‌کند (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

تعریف مفهومی روان نژند گرایی: که با ثبات هیجانی و سازگاری رابطه عکس دارد و صفات زیرمجموعه آن شامل اضطراب، پرخاشگری، افسردگی، کمرویی، تکانش گری و آسیب‌پذیری است.

تعریف مفهومی برونگرایی: که با گرایش به مردم‌آمیزی، فعال بودن، گرایش به شادمانی و خطرجویی ارتباط دارد و صفات زیر مجموعه آن عبارت است از: گرمی و صمیمیت، مردم آمیزی یا گروه‌گرایی، جرأت، فعال بودن، هیجان‌خواهی، هیجان‌های مثبت با اشتیاق. (خادمیان، 1388، ص 11).

تعریف مفهومی انعطاف‌پذیری: که با ویژگی‌هایی مانند باز بودن نسبت به تجارب، غنای تخیل، کنجکاوی نسبت به جهان درونی و بیرونی خود، آزاداندیشی و عدم سنت‌گرایی ارتباط دارد و از صفات زیر تشکیل یافته است: تخیل، زیبایی‌شناسی، احساسات و هیجانی بودن اعمال و علایق گسترده اندیشه‌ها و ارزش‌ها، (همان منبع).

تعریف مفهومی توافق‌پذیری[9] یا دلپذیر بودن: دلپذیری با گرایش‌های میان فردی و محبوبیت در گروه ارتباط دارد. نمره بالا در این عامل نشان‌دهنده‌ی نوع‌دوستی، علاقه‌مندی به کمک و همدردی با دیگران است. زیرمجموعه‌ی این عامل عبارت است از: اعتماد، رک‌گویی، نوع‌دوستی، فروتنی، همنوایی یا همراهی، نرمی یا دلرحمی، (همان منبع).

تعریف مفهومی با وجدان بودن[10]: این عامل با کنترل تکانه‌ها و خویشتنداری، با اراده و مصمم بودن، برنامه‌ریزی در کارها و گرایش به موفقیت ارتباط دارد. خرده مقایسه‌ای این عامل عبارت‌اند از: شایستگی و کفایت، نظم و ترتیب، وظیفه‌شناسی، تلاش برای موفقیت، خویشتنداری یا خود نظم دهی و دوراندیشی و احتیاط در تصمیم‌گیری (همان منبع).

تعریف مفهومی تفکر انتقادی:

تفکر انتقادی به معنای یافتن نوعی از دانش و بینش است که با آن بتوان با گسترش علوم همخوانی یافته، فرصت آزادی دادن به فکر و اندیشه است که سبب ایجاد توانایی بحث و اظهارنظر در فرد می‌شود، تفکر انتقادی جهت دهنده ذهن به تفکر است (سلطان قرایی، علائی،1390).

تعریف مفهومی سلامت روان: یک حالت رفاه فیزیکی، روانی و اجتماعی است نه فقط فقدان بیماری و یا ناتوانی (خندقی، پاک مهر، 1390).

تعریف مفهومی نشانه‌های جسمانی: 7 ماده را به خود اختصاص می‌دهد سردرد، احساس ضعف و سستی، احساس نیاز به داروهای تقویتی و احساس داغی یا سردی در بدن را مورد بررسی قرار می‌دهد (گلدبرگ و هیلر،1979).

تعریف مفهومی نارسا کنش وری اجتماعی: 7 ماده را به خود اختصاص می‌دهد. توانایی فرد در انجام کارهای روزمره، احساس رضایت در انجام وظایف، احساس مفید بودن، قدرت یادگیری و لذت از فعالیت‌های روزمره زندگی را بررسی می‌کند (همان منبع).

تعریف مفهومی افسردگی: 7 ماده را به خود اختصاص می‌دهد. احساس بی‌ارزشی، ناامیدی، احساس بی‌ارزشی بودن زندگی، افکار خودکشی و آرزوی مردن و ناتوانایی در انجام کارها (همان منبع).

تعاریف عملیاتی:

تعریف عملیاتی مؤلفه‌های شخصیت: عبارتست از نمره‌ای که فرد از خرده مقیاس مربوط به هر مؤلفه از پرسشنامه پنج عاملی شخصیتی نئو کسب می‌کند.

مدل پنج عاملی شخصیت شامل: روان‌نژندی، برون‌گرایی، انعطاف‌پذیری، توافق پذیری، وظیفه‌شناسی می‌باشند.

تعریف عملیاتی روان نژند گرایی: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل N در پرسشنامه نئوکسب کند.

تعریف عملیاتی برون‌گرایی: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل E در پرسشنامه نئوکسب کند.

تعریف عملیاتی انعطاف‌پذیری: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل O در پرسشنامه نئوکسب کند.

تعریف عملیاتی توافق پذیری: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل A در پرسشنامه نئوکسب کند.

تعریف عملیاتی با وجدان بودن: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل C  در پرسشنامه نئوکسب کند (پاشا شریفی، 1383).

تعریف عملیاتی گرایش تفکر انتقادی: نمره‌ای ست که فرد از پرسشنامه آزمون گرایش تفکر انتقادی  (CCTDI)  به دست می‌آورد.

تعریف عملیاتی سلامت روان: نمره‌ای است که فرد از پرسشنامه سلامت عمومی 28GHQ  کسب می‌کند

تعریف عملیاتی نشانه‌های جسمانی: شامل مواردی است در خصوص وضعیت جسمانی شخص که در سؤال‌های 1 تا 7 پرسشنامه سلامت عمومی مشخص می‌شود

تعریف عملیاتی بی‌خوابی و اضطراب: شامل مواردی است در خصوص بی‌خوابی و اضطراب شخص که در سؤال‌های 8 تا 14 پرسشنامه سلامت عمومی مشخص می‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-26] [ 10:03:00 ب.ظ ]




2-2-4- انواع خانواده. 24

2-3- سبک های فرزند پروری. 26

2-3-1- تاریخچه سبک های فرزند پروری. 28

2-3-2- تنوع فرهنگ و فرزند پروری. 30

2-3-3- نظریه بامریند. 31

2-3-4- انواع متفاوت والدین در فرزند پروری. 32

2-3-5-  نظریه اریکسون. 33

2-3-6- الگوی زیگلمن. 34

2-3-7- الگوی شفر. 36

2-3-8- نظریه آدلر. 37

2-3-9- طبقه اجتماعی و سبک فرزندپروری. 38

2-4- تعریف هویت. 39

2-4-1- انواع هویت. 40

2-4-2- هویت ازدیدگاه روزنبرگ. 43

2-4-3- دیدگاه اریکسون درباره هویت. 47

2-4-4- دیدگاه مارسیا درباره هویت. 48

2-4-5- دیدگاه بروزنسکی درباره هویت. 50

2-5- پیشرفت تحصیلی. 51

2-6- مسئولیت پذیری. 53

2-6-1- خود مختاری ومسئولیت پذیری. 54

2-6-2- عزت نفس ومسئولیت پذیری. 54

2-7- واقعیت درمانی گلاسر. 55

2-8- زمینه پژوهش در داخل ایران. 57

2-9- زمینه پژوهش خارج از کشور. 62

فصل سوم روش پژوهش. 65

3-1- روش پژوهش. 66

3-2- جامعه آماری. 66

3-3- حجم نمونه و شیوه نمونه گیری. 66

3-4- ابزار پژوهش. 66

3-4-1- پرسشنامه محیط خانوادگی. 67

3-4-2- پرسشنامه مسئولیت پذیری. 68

فصل چهارم یافته های پژوهش. 70

4-1- بررسی وضعیت پاسخ گویان. 71

4-1-1- سن پاسخ گویان. 71

4-1-2- مقطع تحصیلی. 72

4-1-3- رشته تحصیلی. 72

4-2- بررسی وضعیت والدین پاسخ گویان. 73

4-2-1- سن پدر. 73

4-2-2- سن مادر. 74

4-3- بررسی وضعیت پاسخ گویان در خانواده. 74

4-3-1- چندمین فرزند بودن. 74

4-4-2- تعداد فرزندان خانواده. 75

4-5- داده های استنباطی. 75

4-5-1- همبستگی پیرسون بین سبک آزاد گذار و مسؤلیت پذیر نوجوانان   76

4-5-2- همبستگی اسپیرمن بین سبک استبدادی و مسئولیت پذیر نوجوانان   76

فصل پنجم بحث ونتیجه گیری. 77

5-1- بحث ونتیجه گیری. 79

نتیجه فرضیه اول. 79

نتیجه فرضیه دوم. 79

نتیجه فرضیه سوم. 79

5-2- محدودیتها. 82

5-3- پیشنهادات کاربردی. 82

5-4- پیشنهادات پژوهشی. 82

منابع. 84

منابع فارسی. 84

منابع لاتین. 93

پیوست ها. 97

چکیده

هدف تحقیق: این پژوهش با هدف بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری والدین با مسئولیت پذیری در نوجوانان دختر 15 تا 18 ساله شهرستان دالاهو، صورت گرفت.

روش تحقیق: پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها ، همبستگی است. جامعه این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر دبیرستان های شهرستان دالاهو،  که در سال92-93 مشغول به تحصیل بوده اند، تشکیل داد. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 200 دانش آموز دختراز جامعه مورد تحقیق انتخاب شدند که با ابزارهای پرسشنامه مسئولیت پذیری ومحیط خانوادگی مورد اندازه گیری قرار گرفتند.

نتایج: نتایج در همبستگی پیرسون نشان می­دهد که بین سبک مقتدرانه و مسئولیت پذیری نوجوانان رابطه وجود دارد. همچنین نتایج در همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه نشان می دهند که 1- بین سبک آزاد گذار و مسئولیت پذیری نوجوانان رابطه وجود ندارد .2- بین سبک استبدادی و مسئولیت پذیری نوجوانان رابطه وجود دارد.

کلید واژه گان: شیوه های فرزند پروری، مسئولیت پذیری، نوجوانان دختر

فصل یکم

مقدمه پژوهش

 1-1- مقدمه

خانواده مهمترین نهاد تربیتی جامعه و نخستین پرورشگاه فرد محسوب می­شود. بیان هر سخنی در باره تربیت کودک و نوجوان، بدون توجه به نقش حیاتی خانواده ناقص است(به پژوه،1380)عملکرد خانواده به زمینه های مانند خانواده در هماهنگی با تغییرات ،حل تعارضات وتضاد ها ،همبستگی بین اعضا، موفقیت در اعمال الگوهای انضباطی ،رعایت حدومرزبین افراد واجرای مقررات واصول بر این نهاد با هدف حفاظت از کل سیستم خانواده بستگی دارد(گلدنبرگ [1]وگلدنبرگ،1998). امروز جامعه در حال پیشرفت، نیازمند افرادی مسئول و خودکفا است و آموزش مسئولیت پذیری به کودکان نیازمند جوی خاص در خانه و مدرسه است.بایستی شرایطی فراهم کرد تا کودکان و نوجوانان، ابزارهای نگرش و ارزشیابی پیدا کنند تا به کمک آنها بتوانند بهتر تصمیم گیری کنند. تصمیماتی که آنان را در این دنیای پیچیده به سوی زندگی بارور و رضایت بخش رهنمون کند. انسانهای امروز بیش از بیش نیازمند پذیرش مسئولیت برای زندگی و سرنوشت خود هستند و این امر میسر نمی شود مگر اینکه مبنای آموزش و پرورش آنها مبتنی بر افزایش درک کودکان و نوجوانان در مورد نقش خود آنها به تعیین سرنوشت و ساخت کیفیت زندگیشان باشد و برای رسیدن به این اهداف، سعی و کوشش و برنامه ریزی دقیق لازم است.  اصل مسئولیت عبارت است از: «افزایش مقاومت فرد در برابر شرایط، تا به جای پیروی از فشار های بیرونی از الزام‏های درونی تبعیت کند که احساس مسئولیت یا احساس تکلیف نامیده می‏شود (باقری،1374) به عبارت دیگر، معنای مسئولیت این است که مددجو دیگران را به خاطر احساسات، افکار، تکانه‏ها و رفتارهای خود سرزنش نکند و مسئولیت آنها را بپذیرد و بداند آنچه را به دیگران نسبت می‏دهد (فرافکنی‏ها) در واقع متعلق به خود اوست.(ساسانی، 1382).

حوزه مسئولیت انسان شامل مسئولیت فردی، خانوادگی، اجتماعی، نزدیکان، و مسئولیت در برابر عهد و پیمان الهی است. (فرهادیان ، 1378) تناسب تکلیف با توان فرد و عمل به تکالیف از جمله نکات مهم در جهت افزایش مسئولیت است. تناسب تکلیف با ظرفیت و توان نوجوان از بروز احساس شکست در او جلوگیری می‏کند؛ احساسی که منجر به تسلیم شدن و سلب مسئولیت فرد می‏شود. در حوزه عمل قرار گرفتن نیز موجب افزایش حس مسئولیت شده، یک احساس ارزشمند و عشق را در دل انسان پدید می‏آورد، اما قرار گرفتن در دایره «آرزوها»، به بی‏اعتنایی نسبت به پذیرش مسئولیت و سلب اختیار و در نتیجه، شکست می‏انجامد؛ شکستی که احساس بی‏ارزشی را در پی دارد. امام علی )ع) در این زمینه می‏فرمایند: «عمل را رفیق خود قرار ده، اما آرزویت دشمن توست».(ساسانی، 1382). پژوهشهای وسیعی که در زمینه برخورد والدین با فرزندانشان صورت گرفته حاکی از آن است که روشهای تربیتی، الگوهای رفتاری و واکنشهای والدین، که تحت عنوان شیوه های فرزند پروری که مورد بحث قرار می گیرد اثرات طولانی مدت و عمیقیبر رفتار، عملکرد، ایجاد سازگاریها و مهارتهای مختلف در فرزندان و بطور کل رشد همه جانبه آنان دارد. در اینجا محقق در نظر دارد تا رابطه شیوه های فرزند پروری والدین با مسئولیت پذیری نوجوانان را مورد بررسی قرار دهد.

1-2- بیان مساله

خانواده نخستین پایگاه تربیتی و قطعاً اولین و مهمترین کانون پرورش صحیح احیاء و شکوفایی استعدادهای کودکان است. بخش عمده ای از پرورش صحیح عقل و عاطفه که پایه­ی اساس سعادت انسان را تشکیل می دهد بر عهده­ی والدین می­باشد که باید از کودکی شروع شود (رحیم زاده،1381).  آدلر اولین کسی بود که به تاسیس درمانگاههای مشاوره و راهنمایی کودک پرداخت تا جائیکه شاگردانش اموزش فرزند پروری را در فهرست کارهایشان قرار دادند( علیزاه، 1383). به نظر آدلر[2] پدر باید کودک را طوری تربیت کند که آزادانه سوال بپرسد، پاسخ های کامل دریافت کند. به پیگیری علایق شخصی تشویق کند، فرزند را دست کم نگیرد، برای مادر وی جانشین پیدا نکند و در فراهم کردن نیازهای مادی وی کوشا باشد. وی معتقد است که این وظایف و رفتارها از سبک زندگی پیروی می کند و اگر سبک زندگی سالمی داشته باشد به این وظایف ونقشها آگاهی داشته و پایبند هستند، در غیر اینصورت نمی توانند حمایت کننده خوبی برای فرزندانشان باشند.(آلن ، 1994، به نقل از چاکرالحسینی ابرقویی،1385). شیوه های تربیتی والدین از عوامل مهم  و تاثیر گذار در تکوین شخصیت و ساز گاری او با شرایط مختلف اجتماعی و تحصیلی است (حسینی،1387). طبق دسته بندی بامریند در یکی از سبکهای فرزندپروری استبدادی، مقتدر و سهل گیرانه قرار می گیرد. والدین مستبد معمولاً دارای تعامل سرد همراه با کنترل زیاد با فرزندان هستند، در حالیکه والدین مقتدر کنترل همراه با رابطه گرم و پاسخگویی به فرزندان را شیوه خود می دانند، در مقابل والدین سهل گیر از فرزندان خود انتظارات اندکی داشته و هیچگونه کنترل و پاسخگویی نسبت به آنان ندارند(رجایی ،1387). همچنین عملکرد خانواده یکی از شاخصهای مهم تضمین کننده زندگی وسلامت روانی خانواده و اعضای آن است. تحقیقات نشان دادند در خانوادههایی که ارتباط میان اعضا و تعاملات داخل خانواده براساس صمیمت وتفاهم بین افراد استوار است همه اعضا نسبتاً علیه فشارهای زندگی مقاوم ومصون هستند. عملکرد خانواده با سلامت روانی اعضاء ارتباط دارد (قمری،1390). تحقیقات مختلف رابطه اختلال در عملکرد خانواده ومشکلات متعدد اعضای آن را نشان دادند، از جمله میلر[3] وهمکاران 2002؛ فرانکر[4]، کمبل[5]، سیدز [6]،2002؛پرکوم [7]وهمکاران،2005؛ کای- کن [8]و همکاران،2006؛ هر ، هامن و برنان [9]، 2008؛ صیادی، 1381؛یوسف نژاد، 1386؛ عباسی وهمکاران ، 1388(قمری،1390).  نویکی وکانتون (1994) نشان دادند که کنترل وصمیمیت والدین متغیرهای مهمی در رشد کودک هستند و همچنین محیطی که فرزندان در آن رشد می یابند در رشد انتظارات تعمیم یافته آنها بسیار مهم است . والدین که انتظارات درونی بیشتری از فرزندان خود دارند و به فعالیتهای فرزندان پاداش می دهند فرزند انها دارای کنترل دورنی می شود . چون در چنین موقعیتهایی مهمترین و اساسی ترین نکته ای که کودک می آموزد احتمال اخذ تقویت در قبال رفتارهای خود است. ولی چنانچه والدین رفتاری منع کننده، محدود کننده وطرد کننده همراه با انتقاد و خصومت به فرزندانشان اعمال نمایند، فرزند آنها دارای مکان کنترل بیرونی می شود.( یاسائی،1390(. در واقع چون عامل اصلی پرورش کودک والدینش هستند، ونگرش ورفتار والدین طبق نظریه روانشناسی فرد نگر آدلر[10] درباره سبک زندگی از الگوی مشخصی تبعیت می کند؛ می توان رابطه رویه مشخص والدین با روشهای تربیتی آنها را مورد بررسی قرار داد. نتایج پژوهشهای زیادی بیانگر این است که بین شیوه ای فرزند پروری والدین وعملکرد والدین با اختلالات روانشناختی فرزندان ارتباط معناداری وجود دارد.(ملسون[11]،2012؛ بشارت،عزیزی،پورشریفی.1390). پژوهشهای متعددی در رابطه با شیوه های فرزند پروری والدین ومسئولیت پذیری و بلوغ و سازگاری اجتماعی صورت گرفته است، که از آن جمله می توان به پژوهش سهرابی،(1391)، تحت عنوان رابطه عملکرد خانواده و سبکهای فرزند پروری با سازگاری اجتماعی دانش آموزان اشاره نمود؛ ونیز به پژوهش احمدی(1392)، تحت عنوان نقش شیوه های فرزند پروری بر خودپنداره وبلوغ اجتماعی دانش آموزان اشاره نمود. همچنین پژوهش هدایتی، فاتحی زاده، بهرامی ، اعتمادی وآکوچکیان(1389)، تحت عنوان رابطه شیوه های فرزند پروری والدین و مسئولیت پذیری نوجوانان دختر و پسر اشاره نمود. این پژوهش به طور خاص، میزان تأثیر سبک‏های والدینی (شیوه‏های فرزندپروری) را بر مسئولیت‏پذیری نوجوان بررسی می‏نماید.

1-3- اهمیت وضرورت تحقیق

اهمیت وضرورت رفتار والدین و مربیان به طور کلی بزرگترها با نوجوانان وکودکان خود ازاهمیت خاصی بر خورد است وآنها هستند که باکنش های بهنجار و ناهنجار خویش گاهی سر نوشت کودکان خود را تغییر می دهند و او را بیراهه می کشانند و یا راه درست زندگی را به او نشان می دهند دانستن این موضوع که فرزندان ما در سنین نوجوانی دستخوش چنین تغییراتی می شود و او باید خود را با تمام این تغییرات هماهنگ کند و به جای ایجاد نگرانی در نوجوانان احساس امید را در او پرورش داد پدر و مادر آگاه و فهمیده محیطی سرشار از محبت و تفاهم را به وجود می آورند و به فرزندان خود فرصت می دهند مشکلات و مسائل دوره­ی نوجوانی را به آسانی درمحیط خانواده حل نمایند والدین با مهرو محبت این حمایت را در نوجوان ایجاد کر ده و منجر به ارتقای سلامت روانی کودک و نوجوان می گردد . از آنجا که دانش آموزان از اقشار مستعد وبرگزیده جامعه و سازندگان آینده کشور وجامعه خویش هستند، توجه با مسائل آنها تاثیر بسزایی در یادگیری وافزایش آگاهی علمی و موفقیتهای تحصیلی و آموزشی آنها خواهد داشت. محیط دبیرستان به خاطر مسائل وچالشهایی که دارد، برای افراد استرسهای خاصی را به همراه دارد. بنابراین این مساله نیازمند آن است که فرد سازگاری و مقاومت بیشتری را در برابر مشکلاتی که با آنها مواجه است، داشته باشد. از آنجا که فرد با ورود به دبیرستان با افراد از خانواده های متنوع روبرو می شود ، نیازمند آن است که مسئولیت رفتارها و کارهای خودرا قبول کنند است. این عوامل باعث می شود که روانشناسان ومشاوران به مسئولیت پذیز بودن دانش آموزان توجه بیشتری نشان دهند. با توجه به اینکه خانواده نخستین و بادوام ترین عامل تاثیر گذار در رشد شخصیت وعملکرد و نحوه تربیت فرزندان می باشد، لذا مهم ترین نقش را در چگونگی رفتار وخصایص بعدی دارد. در واقع این پژوهش در صدد یافتن بهترین روشهای تربیتی والدین برای بهبود وافزایش مسئولیت پذیزی فرزندانشان می باشد.

1-4- اهداف پژوهش

1-4-1- هدف اصلی

هدف اصلی پژوهش مطالعه حاضر بررسی رابطه­ی شیوه های فرزند پروری والدین با مسؤلیت پذیری در نوجوانان دختر 18-15ساله در شهر ستان دالاهو در سال 1393 است.

1-4-2-هدف فرعی

هدف پژوهش حاضرتعیین رابطه بین سبک مقتدرانه ،استبدادی وسهل گیرانه با مسئولیت پذیری در نوجوانان است .

1-5- فرضیه های پژوهش

1) بین سبک مقتدرانه ومسؤلیت پذیری نوجوانان رابطه وجود دارد.

این مطلب را هم بخوانید :

 
 
 

2) بین سبک آزاد گذار و مسؤلیت پذیری نوجوانان رابطه وجوددارد.

3)بین سبک استبدادی و مسئولیت پذیری نوجوانان رابطه وجود دارد.

1-6- تعاریف

1-6-1- تعریف مفهومی

شیوه های فرزند پروری:  به روش هایی که والدین برای فرزندان خود اعمال می کنند که در شکل گیری و رشد آنان در دوران کودکی و نوجوانی و پس از آن اثر گذار می باشد این سبک های تربیتی خود شامل : سبک های مستبدانه ، سهل گیرانه ، پذیرنده.

شیوه های مستبدانه : والدین قوانین خود را به صورت انعطاف ناپذیری به فرزندان تحمیل می کنند از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند کودک خود را تنبیه می کنند.محبت آن ها نسبت به کودکان در سطح پایین است آنها عقاید و امیال کودکان را در نظر نمی گیرند و اغلب دارای فرزندان گوشه گیر خجالتی و بی اعتمادی هستند.(ماسن[12] و همکاران ، 1373).

شیوه های سهل گیرانه : والدین در آموزش رفتارهای اجتماعی سهل انگار هستند.نظم و ترتیب کمی در این خانواده ها حاکم و اعضای خانواده نسبت به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم اهمیت هستند.

فرزندان در چنین خانواده هایی دارای استقلال فکری و عملی هستند و این باعث بی بند و باری کودکان آنان شده و در فرزندان رشد یافته این قبیل خانواده ها در مقابل بزرگسالان مقاوم و لجوج و دارای روحیه اعتماد به نفس پایینی هستند زود خشمگین و زود خوشحال می گردند(ماسن[13] وهمکاران،1373).

مسؤلیت پذیری:افزایش مقاومت فرددر برابر شرایط تا به جای پیروی از فشارهای بیرونی از الزام های درونی تبعیت کند که احساس مسؤلیت یا احساس تکلیف  نامیده می­شود.(باقری ،1374) به عبارت دیگر معنای مسؤلیت این است که مددجو دیگران را به خاطر احساسات، افکار،تکانه ها و رفتارهای خود سرزنش نکنند و مسؤلیت آنها را بپذیرد و بداند آنچه را به دیگران نسبت می دهد (فرافکنی ها) در واقع متعلق به خود اوست. (ساسانی ، 1382).

1-6-2- تعریف عملیاتی

شیوه های فرزند پروری  : آنچه از اجرای  پرسش نامه ی محیط خانوادگی نقاشیان بدست آمده است.

مسؤلیت پذیری : آنچه از اجرای  پرسش نامه ی مسؤلیت پذیری کردلو به دست آمده است بیانگر مسؤلیت پذیری می­باشد.

فصل دوم پیشینه پژوهش

2-1- نوجوانی

دوره نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است . این دوره بهترین فرصت برای رشد و شکوفایی ­توانمندی هاست . به این مناسبت دوره نوجوانی را یکی از فرصت های پر اهمیت در زندگی آدمی به شمار آورده اند . یکی از مسائلی که نوجوان با آن روبرو است شکل گیری هویت است ؛ بدین معنا که نوجوان تشخیص دهد که کیست و چه کارهایی مهم و ارزشمند است و به تنظیم معیارهایی بپردازد تا بر اساس آنها رفتار کند و برای سوال اساسی خو د؛ یعنی هدف در زندگی پاسخی بیابد. گاهی نوجوان به علت تجارب نادرست دوران کودکی یا شرایط نامساعد محیطی دچار بحران می شود .( شاملو ،1392)

نوجوانی به پهنه سالهای اطلاق می شود که کودکی را به بزرگسالی می پیوندند. شروع نوجوانی با تغییرات بدنی هم زمان می شود.و در نتیجه ردیابی ظاهری آن آسان تراست،درحالی که پایان بر حسب شکل گیری ساختهای عقلی وتغییرات عاطفی واجتماعی نوسانی تر درنظرگرفته شده است.به همین دلیل برای کسانی که به  ضابطه های ظاهری تکیه کرده اند شروع نوجوانی رازیست شناختی وپایان آن رافرهنگی دانسته اند (منصور،1391، به نقل از کانجرو پیترسن[14] ،1984 ). بدون آنکه بتوان لزوما وابستگی بین بلوغ ونوجوانی راموردتاییدقرارداد  ،گستره ءدگرگونیها نشان می دهند که از لحاظ تحول عقلی ونقش محوری آن درشکل گیری جنبه های عاطفی واجتماعی ،نوجوانی با استقرار فکر انتزاعی از کودکی متمایز می شود و نوجوان پس از تامین شرایط لازم برای ورود به جامعه بزرگسالان به جرگه بزرگسالان می پیوندد(منصور1391، به نقل از پیاژه واینهلدر[15]،1972).

وظیفه­ی مهمی که بر دوش نوجوانان سنگینی می کند جستجوی هویت خویشتن است­)مارشیا [16]1979،1980) در بررسی شکل گیری هویت در آغاز زندگی اجتماعی به متمایز ساختن چهار حالت یا مولفه متمایز دست یافته است: هویت در راه تحقق، هویت از دست رفته ، هویت مغشوش و هویت معوق.(منصور،1391)

2-1-1- مراحل نوجوانی

1.مرحله پیش نوجوانی:این مرحله سرآغاز بحرانها یا انتشار یک پیام است.طلیعه ای است که هنوز مولفه های عقلی و عاطفی آن از سازش یافتگی های دوره ی کودکی جدا نشده اند، ولی گسستن خود را آغاز کرده اند.

2.مرحله در خود فرو رفتن:در وهله دوم هم گرایی تظاهرات متعددی پایه ی سازمان جامع ذهنی جدیدی را ایجاد می­­کند. نوجوان دربرابر محیط خود وضع مشخص و معینی به خود می گیرد و برای روش زندگی خود طریقه ی رفتار معینی را تثبیت می کند. این مرحله در خود فرو رفتن و به درون خود خزیدن است.این مرحله بیش از مراحل دیگر پدران و مادران را نگران فرزندان خو د می سازد .

3.مرحله ی ازخودبرون آمدن :در مرحله سوم یک نوع گشایش در تمرکز حالت قبلی به تدریج به وقوع می پیوندد.نوجوان فعال ومثبت می شود ودوباره به دیگران روی می آورد.این مرحله از خود برون آمدن وپایان یافتن بحران است.(منصور، 1391)

2-1-2- خصوصیات دوره ی نوجوانی

1- مرحله الگو پذیری و تقلید:غریزه تقلید، یک غریزه نیرومند است که از آغاز دوره کودکی شروع می شود و در سنین پنج تا شش سالگی به اوج خود می رسد. کودک در این سن علاوه بر تقلید خوردن، لباس پوشیدن و …. حالات روانی را نیز تقلید می کندمرحله تقلید در نوجوان از سن دوازده سالگی آغاز می شود. او از همکلاس های ویژه (از نظر درسی و اخلاقی مانند شلوغ کردن یا منظم بودن) تقلید می کند. این ویژگی بیشتر در پسران به چشم می خورد آنچه که در این مرحله باید به آن توجّه نمود، انواع تقلید است که گاهی کورکورانه است و گاهی آگاهانه. در تقلید کورکورانه، مقلّد از هر عمل مضرّ یا غیر مضرّ بطور ناآگاهانه پیروی می کند؛ امّا در تقلید آگاهانه شخص مقلّد، نکات مثبت اعمال مقلّد را انتخاب نموده و از آن پیروی می کند و اعمال ناشایست را تشخیص داده، کنار گذارده و تقلید نمی کند.) اسماعیلی،1391)

2- برتری جویی و جلب توجه دیگران: دربین اکثر قریب به اتفاق نوجوانان وجود دارد؛ بطوریکه عده ایی از علمای روانشناسی آنرا ذاتی می دانند و آنرا آغاز استقلال وشخصیتی می دانند که نوجوان به دنبال آن است. نوجوان برای اثبات شخصیت خود ممکن است از تقلید، رقابت، انتقام جویی، بحث واستدلال، خودمحوری، خودنمایی و غیره برای اثبات نظر خود به دیگران استفاده کند.(شیرانی،1388)

3- زودرنجی واحساساتی بودن: احساس زودرنجی در بزرگترها نیز مشاهده می شود. ریشه چنین احساساتی در لذت ورنج است؛ بنابراین دوره نوجوانی با تخیلات آنها آمیخته می شود و شدت می یابد. در مورد نشر عقاید واثبات حرف خود به دیگران آن چنان صحبت می کنند وسعی دارند از آن دفاع نماید که گویی وحی منزل است.(شیرانی،1388)

4- نوجوانی ، یک دوره ی انتقال ( برزخی ) است: انتقال به معنی یک وقفه یا تغییر از آنچه که قبلاً انجام شده نیست، بلکه بیشتر عبور از مرحله ای از رشد به مرحله ی دیگر می باشد. این به آن معنا است که آنچه قبلاٌ واقع شده ، نشانه ی خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق می افتد ، باقی می گذارد . کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های کودکانه را کنار بگذارند. همچنین باید الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کرده اند. در طی هر مرحله­ی انتقالی ، وضع و جایگاه فرد مبهم است. نوجوان در این زمان نه کودک و نه بزرگسال است. اگر مانندکودکان رفتار کند ، به او گفته می شود که به مانند سن خودش عمل کند و اگر سعی کند نظیر بزرگسالان عمل کند ، اغلب متهم می شود که برای شلوارهای کوتاه خود ، خیلی بزرگ شده و برای این تلاشی که انجام می دهد تا مثل بزرگترها عمل کند ، مورد سرزنش واقع می شود. از طرف دیگر ، موقعیت مبهم نوجوانان امروز ، این منفعت را برای آنها در بر دارد که فرصتی را به منظور آزمودن شیوه های مختلف زندگی به آنها می دهد تا آنها تصمیم بگیرند که چه الگوهای رفتاری ، ارزشی و نگرشی ، بهتر می توانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.. (شرفی 1386)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:02:00 ب.ظ ]




2-2-4 ویژگی‌های دلبستگی……………………………………………………………………………………………….. 22

2-2-5 مبنای نظری دلبستگی ……………………………………………………………………………………………      23

2-2-6 اساس زیستی نظریه دلبستگی ………………………………………………………………………………….                 23

2-2-7 تعریف دلبستگی……………………………………………………………………………………………………..  24

2-2-8 اهمیت نظریه دلبستگی…………………………………………………………………………………………….      26

2-2-9 مفروضه‌های اساسی نظریه دلبستگی ……………………………………………………………………….                             27

2-2-10  مفاهیم اساسی در نظریه دلبستگی …………………………………………………………………………..                                 28

2-2-11 حساسیت و کیفیت دلبستگی…………………………………………………………………………………….               28

2-2-12 نظام دلبستگی ……………………………………………………………………………………………………….. 28

2-2-13مدل‌های فعال ساز درونی…………………………………………………………………………………………..          28

2-2-14 دلبستگی ایمن به عنوان یک عامل محافظ……………………………………………………………………                                    29

2-2-15 اهمیت رفتار حساس……………………………………………………………………………………………….      29

2-2-16 ارتباط نظریه دلبستگی با نظریات دیگر……………………………………………………………………..                                   31
2-2-16-1نظریه روان تحلیل گری……………………………………………………………………………………….                31

2-2-17-2 نظریه رفتار گرایی …..………………………………………………………………………………….                    33
2-2-16-3 دیدگاه کردار شناسی…………………………………………………………………………………….                 33

2-2-16-4 نظریه روان شناسی شناختی ……………………………………………………………………………..                              33

2-2-16-5 پژوهش‌های هارلو…………………………………………………………………………………………..          37

2-2-17 علایم دلبستگی………………………………………………………………………………………………….. 37
2-2-18  تداوم الگوهای دلبستگی……………………………………………………………………………………                38

2-2-19 چارچوب تکاملی نظریه دلبستگی……………………………………………………………………….                              39

2-2-20 دلبستگی در بزرگسالی……………………………………………………………………………………….           39

2-2-21 مراحل دلبستگی ………………………………………………………………………………………………..         40

2-2-22 ارزیابی دلبستگی و انواع آن ……………………………………………………………………………….                            42

2-2-23 طبقه‌بندی کیفیت دلبستگی ……………………………………………………………………………….                    46
2-2-23 -1 دلبستگی «ایمن»……………………………………………………………………………………………        46

2-2-23 -2 دلبستگی ناایمن «اجتنابی»……………………………………………………………………………….                   47

2-2-23 -3  دلبستگی ناایمن «دوسوگرا»………………………………………………………………………….                         47

2-2-23 -4  دلبستگی آشفته(سازمان نیافته) ……………………………………………………………………….                                     48

2-2-24  عوامل مؤثر بر دلبستگی ایمن ……………………………………………………………………………..                              49

2-2-24-1  فرصت برقرار کردن رابطه نزدیک………………………………………………………………………                                 49

2-2-24-2 کیفیت پرستاری……………………………………………………………………………………………….   49

2-2-24-3   ویژگی‌های کودک……………………………………………………………………………………………..        50

2-2-24-4  شرایط خانوادگی………………………………………………………………………………………………… 50

2-2-24-5   خلق و خوی کودک………………………………………………………………………………………….            50

2-2-25 سلسله مراتب اشخاص مورد دلبستگی……………………………………………………………………..                                51

2-2-25 -1 دلبستگی‌های متعدد…………………………………………………………………………………………..          51

2-2-25 -2 پدرها ………………. ……………………………………………………………………………………………              52

2-2-26 روش‌های فرزند پروری و دلبستگی کودک ………………………………………………………………                                          52

2-2-27 دلبستگی‌ و تأثیرات آن بر شخصیت و زندگی آینده افراد ………………………………………….   53

2-2-28  دلبستگی و آسیب شناسی روانی………………………………………………………………………………                        54

2-2-28-1   محرومیت مادری ……………………………………………………………………………………………              55

2-2-28-2   اضطراب جدایی……………………………………………………………………………………………….     56

2-2-28 -3 نشانه‌های مشکلات دلبستگی……………………………………………………………………………..                       56

2-2-29 تفاوتهای فردی در دلبستگی بین اشخاص……………………………………………………………….                                         57

 2-2-30 دلبستگی در گستره تحقیقات………………………………………………………………………………..                    57

فصل سوم :روش تحقیق

3-1 مقدمه ………………………………………………………………………………………………………………………….                                             66

3-3-1 جامعه آماری ………………………………………………………………………………………………………………  66

3-3-2 نمونه …………………………………………………………………………………………………………………   66

3-3-2-1 روش نمونه گیری ……………………………………………………………………………………………            66

3-4 ابزار پژوهش……………………………………………………………………………………………………………..  67

3-5 روش اجرای پژوهش………………………………………………………………………………………….. …… 68

3-6 روش تجزیه وتحلیل آماری …………………………………………………………………………………………               68

فصل چهارم تجزیه وتحلیل داده ها

4-1 مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………………..          70

4-1 آمار توصیفی ………………………………………………………………………………………………………………..    70

4-2 آمار استباطی ………………………………………………………………………………………………………..   73

فصل پنجم بحث و نتیجه گیری

5-1 – بحث و نتیجه گیری……………………………………………………………………………………………..80

5-3 – محدودیتهای پژوهش …………………………………………………………………………………………..82

5-4 – پیشنهادات …………………………………………………………………………………………………………..83

5-5 – پیشنهادات برای تحقیقات بعدی …………………………………………………………………………….83

فهرست منابع ………………………………………………………………………………………………………………..84

پیوست ها …………………………………………………………………………………………………………………….89

چکیده :

هدف از این پژوهش بررسی رابطه طرد،پذیرش و کنترل همسر با سبک دلبستگی بین کارکنان متاهل اداره آموزش و پرورش شهرستان بروجرد  بود . روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و ابزارهای گرد آوری داده ها ، –پرسشنامه پذیرش، طرد و کنترل شریک خویش(روهنر، ( 2005  ، پرسشنامه دلبستگی بزرگسال هازان و شیور ( AAQ ) می باشد تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون مورد تحلیل و برسی قرار گرفت . نتایج نشان داد که می توان براساس سبک دلبستگی ایمن احساس پذیرش را پیش بینی نمودهمچنین براساس سبک دلبستگی اجتنابی می توان  احساس طرد را پیش بینی نمود  وبر اساس سبک دلبستگی دو سو گرا احساس کنترل راپیش بینی نمود

واژگان کلیدی : طرد ،پذیرش ،کنترل همسر، سبکهای دلبستگی

1-1 مقدمه

یکی از نهادهای مهم اجتماعی که اهمیت و نقش های مختلف آن مورد توجه علمای مذهبی، صاحبنظران تعلیم و تربیت، جامعه شناسان و روان شناسان قرار گرفته، خانواده است. خانواده کانونی است که شخصیت کودک درآن قوام میگیرد و تکمیل می شود و سرنوشت آینده او در همان محیط شکل میگیرد. هر انسانی دوران کودکی را با شرایطی ویژه و در درون خانواده خاصی سپری میکند. در واقع فرد بدون خانواده قابل تعریف نیست و به عبارتی خانواده اصلی، کانون شکل گیری هویت فرد است. مکانی که تأثیر خود را در زمان کودکی و نوجوانی روی فرد می گذارد و این فرد این تأثیر را پس از سالها و زمانی که خانواده اصلی را ترک می کند، در زندگی زناشویی نشان می دهد. ازدواج و تشکیل خانواده، فرصتی برای پدید آمدن یک کانون آسایش و خوشبختی و نشاط طبیعی، ارضای غریزه جنسی، لذت بردن از زندگی، بهره مندی از محبت و تعاون و مددکاری و سرانجام امتزاج دو روح و هماهنگی و اتصال دو دریا از نیرو و قدرت، برای رسیدن به هدفی متعالی است. یکی از عوامل مهم که در سالهای اخیر به آن توجه شده است تجارب اولیه فرد با والدین و یا نوع رابطه عاطفی فرد با والدین خود در دوران کودکی است. برخی از مطالعات تلاش کرده اند به این سوال پاسخ دهند که چگونه تجارب اولیه فرد در دوران کودکی می تواند وی را در بزرگسالی تحت تاثیر قرار دهد .

در پژوهش حاضر نیز توجه به تجربه دوران کودکی شده است و بران است تا رابطه پدیرش و طرد و کنترل همسر را  در دوران بزرگسالی با تجربه سبک دلبستگی آن بررسی نماید

 

1-2  بیان مسئله

بر اساس «نظریه پذیرش – طرد بین فردی»[1](روهنر[2] ، خالق[3] و کورنویر[4] ، 2007)ونظریۀ «دل بستگی» [5]( بالبی[6]، 1969؛ اینثورث،1989) سبکهای فرزندپروری متاثر از عشق والدین (برای مثال طرد یا پذیرش) می تواند بر تحول بازنماییهای ذهنی فرزندان دربارۀ خودشان و دربارۀ اینکه آنها چقــدر می توانند انتظار داشته باشند که والدینشان به نیازهای هیجانی آنها با حساسیت و با ثبات پاسخ دهند، اثر می گذارد. همچنین هر دو نظریه بیان می کنند که این بازنماییها احتمالا به دیگر روابط صمیمی فرد تعمیم یافته وبر ارزیابیها و رفتارهای فرزندان در روابط خویش در طول زندگی تاثـیر می گذارد (روهنر، ملندز و کرایمر، 2008).همانطور که پارک ،کسیدی،بارکز ،کارسون وبویوم (1992)در نظریۀ دلبستگی عنوان نموده اند الگو های کاری افراد که در خانواده های اصلی آنها توسعه می یابند،اغلب به عنوان الگویی برای رفتار آنها در بافت های اجتماعی جدید، مانند ارتباط با همسالان، عمل میکند. اکثر پژوهشهای صورت گرفته بر رابطۀرفتار والدین در کودکی و ویژگیهای روانشناختی فرزندان در بزرگسالی متمرکز بوده اند و نشانه های طرد والدینی را در آنها شناسایی نموده اند ولی روهنر (2008) عنوان نمود تجارب بالینی وی نشان میدهد افرادی که در خانواده های صمیمی و با محبت رشد یافته اند و والدینی « پذیرنده» داشته اند، ممکن است نشانه هایی همانند آنچه در فرزندان رشد یافته در خانواده های طرد کننده دیده میشود، نشان دهند. وی در مشاهداتش به این نتیجه رسید که «طرد» توسط چهرۀ دلبستگی در هر مقطعی از زندگی می تواند آثارمشابهی داشته باشد این نقطه شروعی برای بررسی رابطۀ پذیرش و طرد شریک زندگی فرد با نوع دلبستگی فرد می باشد.

دلبستگی[7] پیوند عاطفی هیجانی نسبتاً پایداری است که بین کودک و مادر یا افرادی که نوزاد در تعامل منظم ودائم باآنهاست ، ایجاد میشود) پاپالیا،  2002.( فروید [8] براین باوربود که دلبستگی نوزاد به مادر به خاطر تغذیه و رفع نیازفیزیولوژیکی است)سانتراک،2002 . (هارلو[9] و زیمرمن)[10]1959؛ نقل از لسترام ، 1384/2002) فرضیه فرید را نقض کردند و بیان داشتند در ایجاد و تقویت دلبستگی کودک به مادر، تماس بدنی در مقایسه با تغذیه، عامل مهمتری است. سپس بالبی[11]  (1969 ،1973 ،1980 نقل از  کرین،1384)  مفهوم دلبستگی را از دیدگاه تحولی مورد ارزیابی قرار داد و نظریهاش را براین اساس بناکرد که احساسها و رفتارهای دلبستگی، از قبیل گریه، خنده، مکیدن و چنگزدن، نوزاد را به مادر نزدیک و از خطر دور میسازند، و جدایی از مادر، اضطراب و درماندگی کودک را برمیانگیزد. تجربه های واقعی فرد در مورد حساسیت، پاسخگو بودن، حضور فعال مراقب همچنین خلق و خوی کودک و هماهنگی روابط والد- کودک، اساس شکل دهی به سبکهای مختلف دلبستگی (ایمن [12]، اجتنابی[13] و دوسوگرا[14])، در خلال سالهای نوزادی و کودکی است(کاپلان،1383/2000) . تجربه هایی که نوزاد با مراقبش دارد در الگوهای روابط وی با دیگران درونی سازی می شوند و این الگوی عملی درونی شده، تعیین کننده چگونگی مفهوم نوزاد از خود و دیگران است ،مفهومی که بعدها در روابط با دیگران تعمیم می یابد (پینز،2005). تداوم الگوهای دلبستگی تا بزرگسالی و تأثیر آن بر روابط بین فردی افراد، در آینده و بزرگسالی،به پژوهشهای متعددی منجر شد که از آن میان می توان به پژوهش شارف وبارتو لومیو (1994)درباره ثبات و اعتبار الگوی درونی دلبستگی بزرگسال به وسیله مقیاس پیوسته ورتبهای در سه روش خودگزارش دهی، مصاحبه نیمه ساخت یافته و گزارش همسرانشان، که ثبات متوسطی را نشان ؛ داد،اشاره کرد. بکویت [15]،کوهن[16] وهامیلتون[17] 1999،وینفلد [18] ،اسروف [19] واگلوند 2000[20]، (نقل از استنبرگ، 2002)بیان داشتند که الگوهای دلبستگی افراد، در صورتی که واقعه مهمی مانند طلاق یا از دست دادن والدین رخ ندهد ، ثابت باقی می مانند. از مشهورترین پژوهشها در این زمینه پژوهشهای هازن [21] و شیور[22] 1987، ؛اینزورث 1991[23]، (نقل از پینز،2005)هستند که با الهام از، نظریه بالبی (1996)، در مورد ماهیت پیوندهای عاطفی، نقش دلبستگیهای متقابل [24] بزرگسالان را در روابط زوجین بررسی کردند. نتایج نشان داند که مشخصه های پیوند عاطفی بین زوجین با مشخصه های پیوندهای عاطفی کودک-مادر قابل مقایسه است و سبکهای شناخته شده دلبستگی ایمن، اجتنابی ودوسوگرا، افکار، احساسها و رفتار زوجین را در روابط زناشویی تحت تأثیر قرار میدهند.

از جمله تحقیقات انجام شده در این زمینه میتوان به پژوهشهای (بشارت،1380 ؛ بشارت، شریفی و ایروانی،1380 ؛ بشارت، گلینژاد و احمدی، 1381 ؛ اصغری نژاد ودانش،1384)اشاره کرد که همگی بیانگر این مطلب هستندکه آزمودنیها با سبک دلبستگی ایمن از مشکلات زناشویی کمتر، مشکلات بین شخصی کمتر و سطح شادکامی بیشتری نسبت به آزمودنیها واجد سبک دلبستگی

اجتنابی و دوسوگرا، برخوردارند. نتایج پژوهش(فینی، 1999؛ داویلا ، برادبوری و فینجام ،1998) در زمینه ارتباط سبک دلبستگی بزرگسالان با میزان مهار احساسات وعواطف ،

این نکته را برجسته کردند که افراد دلبسته نا ایمن ( آرامش کم ، عدم ارتباط نزدیک وافزایش اضطراب درارتباطها ) در مقایسه با افراد ایمن در روابط خود با دیگران، بیشتر متمایل به مهار عواطف و احساسهای مثبت خود، ( هستند .

«نظریه پذیرش– طرد بین فردی»( روهنر، 1986 ؛ روهنر و همکاران، 2007 ؛ روهنر،2008) یک نظریۀ مبتنی بر شواهد درباره اجتماعی شدن و تحول در طول زندگی است و هدف آن پیش بینی و تبیین علل، پیامدها و دیگر همبسته های عمده پذیرش- طرد در روابط بین فردی به شکلی جهان شمول است. بنا بر این نظریه،« پذیرش و طرد بین فردی» با هم یک پیوستار دو قطبی را به نام بعـد« صمیمیت» می سازند که«پذیرش» یک طرف این پیوستار و«طرد» در طرف دیگـــر آن قـرار می گیرد. بعد صمیمیت با کیفیت پیوند عاطفی میان افراد و رفتارهای بدنی، کلامی و نمادین افراد برای نشان دادن این احساسات ارتباط دارد. قطب پذیرش با محبت، عشق، مراقبت، آسایش، حمایت ودیگر تظاهرات مثبت و قطب طرد با فقدان یا کمبود معنادار این احساسات و رفتارها وبا حضور گسترهای از رفتارها و عواطف آسیبزای جسمانی و روان شناختی مشخص میگردند.«پذیرش کلامی»[25] شامل تشویق، تعریف و گفتن حرفهای خوشایند، و«پذیرش فیزیکی»[26]شامل بوسیدن، در آغوش گرفتن، نوازش کردن و غیره می باشد. در قطب «طرد» چهار نوع رفتار را می توانیم مشاهده کنیم: الف« سردی و بی احساسی »[27] که در مقابل صمیمیت و محبت است.«سردر کلامی» شامل عدم تشویق و تعریف و«سردی فیزیکی» شامل عدم نوازش، در آغوش گرفتن و بوسیدن است؛ ب«رفتار خصمانه و پخاشگرانه»[28] که باز هم دارای دو بعد«کلامی»( دربرگیرنده دشنام، سرزنش، ریشخند و گفتن حرفهای تحقیر آمیز و تهدیده کننده)، و «فیزیکی» (شامل وارد نمودن هرگونه صدمه جسمانی اعم از هل دادن، نیشگون گرفتن، کتک زدن وغیره)است، ؛ ج« بی تفاوتی و نادیده گرفتن»[29] که در برگیرنده عدم در دسترس بودن فیزیکی و روانشناختی و بی توجهی به نیازهای فرد می باشد؛ و د «طرد نامتمایز»[30]،که منظور از این طرد این است که فرد فکر میکند چهرههای دلبستگی وی واقعا اهمیت چندانی به او نمی دهند و دوستش ندارند، هر چند شاید نشانگر رفتاری خاصی همچون رفتارهای پرخاشگرانه، نادیده گرفتن و بی محبتی را نتوانند به طور روشنی بیان کنند. البته در ویرایشهای جدید مقیاسهای ساخته شده برای ارزیابی ابعاد پذیرش و طرد، بعد جدیدی به عنوان بعد «کنترل»اضافه شده است (روهنر و خالق،2005)که خود پیوستاری از سخت گیری تا سهل انگاری را شامل می شود. یکی از پیش بینیهای عمده این نظریه این است که طرد توسط«دیگری معنادار»[31]، جدا از تفاوتهای فرهنگی، زبانی، نژادی و جنسی، میتواند آثار منفی بر سازگاری روانشناختی، کنش وری رفتاری و پردازش شناختی کودکان و بزرگسالان داشته باشد. در این نظریه، فرضمی شود که چنانچه نیاز به مراقبت، توجه مثبت، حمایت و آسایش به درستی پاسخ داده نشود، انسانها در هر کجا )هر فرهنگ و ملیتی( به شکل گیری ویژگیهای خاص رفتاری، شناختی و هیجانی گرایش مییابند که این ویژگیها در«خرده نظریه شخصیت»[32] بحث میشوند )روهنر،2008 . (این خرده نظریه عنوان می کند که ادراک طرد از سوی «دیگران معنادار» – بویژه چهره های دلبستگی- میتواند منجر به اضطراب و حس ناایمنی گردد. افزون بر این، انتظار می رود که ادراک طرد موجب شکل گیری هفت ویژگی شخصیتی شامل موارد زیر گردد:

  1. 1. خشم، پرخاشگری،پرخاشگری منفعلانه، یا مشکل در مدیریت رفتار خصمانه و خشم؛
  2. 2. وابستگی یا استقلال دفاعی، حساسیت به فراوانی، زمان، شدت و شکل طرد؛
  3. 3. حرمت خود آسیـب دیده؛

4 . خود کارآمدی آسیب دیده؛

  1. 5. عدم پاسخدهی هیجانی؛
  2. 6. بی ثباتی هیجانی
  3. 7. دیدگاه منفی نسبت به دنیا)روهنر،2004؛ روهنر و همکاران،2007).

با توجه به مفروضهای اصلی نظریه پذیرش -طرد بین فردی ،هدف این مطالعه بررسی رابطه پذیرش ،طرد و کنترل همسر با سبک دلبستگی افراد است.

1-3 اهمیت پژوهش

با توجه به اینکه جامعه متشکل از خانواده است و  هویت فرد درخانواده شکل گرفته و تقریباً به آن وابسته است بنابراین سستی پیوندهای خانوادگی یک تهدید واقعی است که از مخاطرات سلامت افراد خبر می­دهد. همچنین تراکم گسیختگی­ها و گسترش آسیب­های اجتماعی در زمره پیامدهای غیرفوری ولی مهم روابط شکننده خانوادگی است که سلامت جامعه را نیز به خطر می­اندازد.در نتیجه شناسایی آسیب­های موجود و محتمل خانواده و پیشگیری و درمان آن­ها کانون هر نوع اقدام اصلاح­گرانه­ای است که به منظور ارتقاء سلامت جامعه و نهادهای آن صورت می­گیرد؛ زیرا سلامت نهادهای اجتماعی در گرو سلامت افرادی است که در خانواده سالم پدید می­آیند و پرورش می­یابند. بنابراین تصمیم گرفتیم  تحقیقی در زمینه رابطه سبک دلبستگی و پذیرش و طرد و کنترل همسر و پیش بینی ان از نوع دلبستگی انجام دهیم که تا کنون در ایران صورت نگرفته است  زیرا پذیرش بیشتر همسر موجب بازخوردهای مناسبتر از طرف مقابل می شود که این به نوبه خود پذیرش بیشتر همسر را در پی دارد. همچنین طرد از سوی همسر نیز موجب پرخاشگری، نارضایتی یا نوعی وابستگی می شود که زمینه را برای رفتارهای ناسازگارانه فراهم میکند و این امر طرد بیشتر از جانب همسر را در پی خواهد داشت. در ارتباط با کنترل همسر نیز به نظر می رسد با توجه به باورهای فرهنگی که آزادی را برای مردان بیش از زنان می پذیرد و تشویق می کند، کنترل از سوی همسر آثار منفی بیشتری بر سازگاری مردان می گذارد. همانطور که بیان شد احساس طرد برای همه افراد پیامدهای مختلفی داردهمچنین احساس کنترل همسر در زندگی زناشویی مشکلات خاص خود را به دنبال دارد  . با شناسایی ان در سبک های مختلف و پیش بینی آن می توان با آموزش کافی این مشکلات را برطرف نمود.

1-4 اهداف پژوهش

هدف کلی : مطالعه بررسی رابطه پذیرش ،طرد و کنترل همسر با سبک دلبستگی افراد

هدف ویژه :

‌1- بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با پذیرش همسر

2- بررسرابطه سبکهای دلبستگی باطردهمسر

3- بررسی رابطه سبکهای دلبستگی باکنترل همسر

این مطلب را هم بخوانید :

 
 

1-5 فرضیه‏های تحقیق:

  • سبک های دلبستگی می تواند پذیرش همسر را پیش بینی کند
  • سبک های دلبستگی می تواند طرد همسر را پیش بینی کند
  • سبک های دلبستگی می تواند کنترل همسر را پیش بینی کند

 1-6 تعریف واژه‏ها و اصطلاحات فنی و تخصصی (به صورت مفهومی و عملیاتی):

دلبستگی:

 

تعریف نظری: به طور کلی دلبستگی به معنی پیوند عاطفی بین مردم بوده و مردم برای ارضای عاطفی برهم تکیه می کنند. دلبستگی را می توان یک الگوی رفتاری خاص در نظر گرفت که در اکثر جوامع برای رشدسالم اهمیت حیاتی دارد و زمانی دلبستگی مطلوب بوجود می آید که در سال اول زندگی کیفیتی متقابل وخوشایند بین کودک و مادرنگهدارنده شکل گرفته باشد. رابطه ای گرم، صمیمانه و پایا که برای هردورضایتبخش و مایع خوشی است) پورافکاری، ۱۳۷۶)

همچنین دلبستگی به معنای برقراری ارتباط قلبی با فرد مورد علاقه ، به شکل مهر ورزیدن ، عاشق بودن ، دلدادگی و تعلق خاطر فرد به شخص یا شی ء است.

 

تعریف عملیاتی: عبارت است نمره ای که فرد در پرسشنامه  دلبستگی بزرگسال[33](AAS)  هازن و شیور بدست می آورد.

طرد:

تعریف نظری: نشان دادن نفرت یا تمایل به جدایی از همسر

تعریف عملیاتی: عبارت است نمره ای که فرد در پرسشنامه پذیرش، طرد و کنترل شریک خویش(روهنر، ( 2005  بدست می آورد

پذیرش :

تعریف نظری: گرمی و صمیمیتی که همسران نسبت به هم دارند

تعریف عملیاتی: عبارت است نمره ای که فرد درپرسشنامه پذیرش، طرد و کنترل شریک خویش(روهنر، ( 2005  بدست می آورد

کنترل :

تعریف نظری:به معنای داشتن قوانین و چهارچوبها و نظارت بر اجرای قوانین است . تمایل به تحت نظر داشتن همسرومحدود کردن آن  و سختگیری

تعریف عملیاتی: عبارت است نمره ای که فرد درپرسشنامه پذیرش، طرد و کنترل شریک خویش(روهنر، ( 2005  بدست می آورد

2-1-1مقدمه

با توجه به دیدگاه تکامل نژادی[35]، در نظریه پذیرش  طرد والدینی[36]  (روهنر[37]، خالق[38] و کورنویر[39]، 2007  )فرض بر آن است که انسان ها صرف نظر از تفاوت های فرهنگی، نژادی، جنسی،بافت جغرافیایی و .. .، به ادراک پذیرش و طرد والدینی به شیوه خاصی پاسخ می دهند(روهنر، 2004 ؛ روهنر، خالق و کورنویر،2005. ) این نظریه به عنوان نظریه های فرعی شخصیت[40]پیش بینی می کند که طر د والدینی در کودکی موجب گرایش فرزندان به مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی می شود که سازش نایافتگی روان شناختی آنها را در پی دارد(روهنر و خالق،2008. )

نظریه پذیرش  طرد والدینی (روهنر، 1986 ؛ روهنر ودیگران، 2007 ؛روهنر 2008)  یک نظریه تجربی درباره اجتماعی شدن و تحول در طول زندگی است و هدف آن پیش بینی و تبیین علل، پیامدها و دیگر همبسته های عمده پذیرش  طرد در روابط بین فردی در تمام دنیاست .

رابطه کودکان با پدر و مادر و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان یک سیستم و یا شبکه ای از قطعات تعامل در نظر گرفت  . نظام خانواده مجموعه ای از سیستم های بزرگتر ( محله، جامعه، و جامعه گسترده تر)می باشد )براون فنبرنر1978 [41]]( همه این سیستمها از طریق پدر و مادر نگرش ها و شیوه های فرزند پروری در کودکان به طور مستقیم و غیر مستقیم، تاثیراتی دارند. رابطه پدر و مادر کودک در طول زمان به عنوان دو نفر با یکدیگردر حال  تحول هست . رفتار کودکان در این دوره تعاملی فقط به عنوان نگرش و رفتار پدر و مادر انجام دهد. رفتار و خلق و خوی کودک متاثر از رفتار پدر و مادر دردوران رشد  است ،این یک اصل بسیار مهم می باشد. روش دیگر برای بیان این مطلب ، رشد کودکان محصول تعامل بین ویژگی ها و کسانی است که  در فرایند جامعه پذیری کودک شرکت می کنند [ماسن[42]،کانگر[43]،کاگان[44]،هاستون[45]1990]. پدر و مادر تنها عامل که روی خلق و خوی کودک  تاثیر می گذارد ، ویژگی های شخصیتی، شخص پدر و مادر در پاسخ به کودک تاثیر می گذارد.

2-1-2 مدل دو بعدی: شافر[46] /باوماریند[47]

مدل اولیه از دو بعد نگرش والدین را  شافر و باوماریند به صورت شکل زیر ارائه دادند .

کل 2-1-2 –1 نوع پرورش کودک را با طبقه بندی توصیف رفتار پدر و مادر در پذیرش- رد (محور افقی) و کنترل – سهل انگاری (محور عمودی) نشان می دهد. امتیاز برچسب در هر ربع از شکل یک چگونگی رفتار  پدر و مادر در ترکیبات زمانی مختلف از پذیرش و کنترل را نشان می دهد. برای مثال پدر و مادر که رد و محدود کننده است ممکن است با برچسب ضدسختگیر مجازشمرده شود ، در حالی که یک رد پدر و مادر می تواندبصورت  بی تفاوت در نظر گرفته شود ، پذیرش پدر و مادر ممکن است مشخص به عنوان دموکراتیک است. از یک بررسی دقیق تر از نوع رفتار و نگرش درگیر پدر و مادر می تواند معانی انتزاعی بهتری ازاین اصطلاحات به دست آورد. همانطور که  مفهوم، والدین  پذیرش و رد، با هم به صورت بعد گرما از پدر و مادر درشکل نشان داده می شود . گرما والدین به عنوان یک دو قطبی تفسیر بُعد که در آن رد و یا عدم وجود گرما پدر و مادر و محبت وجوددارد ، مخفف در یک قطب از مقیاس در مخالفت با پذیرش درقطب  دیگراست. پذیرش نگرش نسبت به کودکان است که ممکن است به روش های مختلف آشکار شود.بسته به نوع شخصیت پدر و مادر. پدر و مادر پذیرش گر ازبودن کنار کودک خود به علت  داشتن بسیاری از ویژگی های مثبت لذت می برد .

تعریف پذیرش پدر و مادر در نظریه[48] PAR به عنوان کسانی که عشق و محبت خود را نسبت به کودکان از نظر جسمی و / یا شفاهی نشان می دهد  می باشد . همه اشکال از رفتار که به طور مشترک و به صورت جداگانه به احتمال زیاد آن برای وادار کردن یک کودک به احساس دوست داشتن و یا پذیرفته شدن است.

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ب.ظ ]




ویژگیهای اختلال وسواس فکری- عملی………………………………………………………… 17

ملاکهای تشخیصی O C D………………………………………………………………………………….. 20

اختلال های همایند با اختلال OCD…………………………………………………………. 23

زیرطبقات علائم اختلال وسواس فکری- عملی………………………………………….. 25

اهمیت افکار در وسواس فکری- عملی…………………………………………………….. 29

کنترل افکار در وسواس فکری- عملی…………………………………………………….. 31

نظریه های پیرامون تبیین اختلال وسواس فکری– عملی……………………. 33

درمان اختلال وسواس فکری- عملی……………………………………………………………. 44

کمال گرایی……………………………………………………………………………………………………….. 48

عوامل مؤثر شکل گیری در کمال گرایی………………………………………………… 50

تداوم کمال گرایی………………………………………………………………………………………. 53

ابعاد کمال گرایی………………………………………………………………………………………. 54

نظریه های کمال گرایی……………………………………………………………………………… 60

نقش کمال گرایی در بروز اختلالات روانی……………………………………………. 64

کمال گرایی و همایندی بالینی……………………………………………………………… 66

عدم تحمل بلاتکلیفی…………………………………………………………………………………………… 70

عدم تحمل بلاتکلیفی و نگرانی……………………………………………………………………. 71

عدم تحمل بلاتکلیفی و عقاید مثبت در مورد نگرانی…………………………. 73

عدم تحمل بلاتکلیفی و جهت گیری منفی به مشکلات………………………………… 75

عدم تحمل بلاتکلیفی و اجتناب شناختی……………………………………………………. 76

ارتباط بین عدم تحمل بلاتکلیفی و اضطراب فراگیر……………………………. 76

عدم تحمل بلاتکلیفی و اختلال وسواس فکری-عملی………………………………….. 78

پیشینه تجربی و سابقه پژوهش در ایران……………………………………………….. 79

پیشینه تجربی و سابقه پژوهش در خارج از کشور………………………………… 80

خلاصه فصل………………………………………………………………………………………………………………. 81

فصل سوم. فرایند روش شناسی پژوهش…………………………………………………………………………………………………………………………………………….82

مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………… 83

نوع پژوهش………………………………………………………………………………………………………….. 83

جامعه آماری……………………………………………………………………………………………………… 83

روش نمونه گیری و حجم نمونه…………………………………………………………………….. 83

ملاک های ورود و خروج بیماران به پژوهش………………………………………………. 84

ابزارهای پژوهش……………………………………………………………………………………………….. 84

الف) مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور یک (SCID )  84

ب) پرسشنامه کمال گرایی چند بعدی تهران…………………………………………… 85

ج) مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی……………………………………………………………………. 86

روش جمع آوری داده ها……………………………………………………………………………………. 86

روش تجزیه و تحلیل داده ها…………………………………………………………………………. 87

فصل چهارم. یافته های پژوهش………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….88

یافته های توصیفی…………………………………………………………………………………………….. 90

آمار استنباطی……………………………………………………………………………………………………. 91

بررسی فرضیه های پژوهش………………………………………………………………………………….. 93

فصل پنجم. بحث و نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………95

مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………… 96

بحث در مورد یافته ها……………………………………………………………………………………. 96

محدودیت های پژوهش…………………………………………………………………………………………… 99

پیشنهادات…………………………………………………………………………………………………………… 100

منابع فارسی…………………………………………………………………………………………………………. 101

پیوست………………………………………………………………………………………………………………………. 108

مقدمه

در دنیای پیچیده امروز، انسان با مسائل و مشکلات زیادی روبروست. مسائلی از قبیل فقر، بی خانمانی، بیکاری، نابسامانیهای اجتماعی و جنگ، تغییرات سریع اجتماعی و فشارهای زندگی مدرن، تنهایی و محرومیت­های شخصی و فقدان منابع حمایتی، بیماری­های درمان ناپذیر و غیره.انسان می باید برای زندگی و بقای خود با این مسائل بستیزد و خود را در معرض مخاطرات بسیار قرار دهد.

از بین همه این خطرات بروز مشکلات روانشناختی یکی از چالش­های عهده انسان در عصر نوین است. در این میان اختلال وسواس فکری-عملی بدلیل ایجاد مشکلات عدیده در زمینه­های شغلی، خانوادگی، اجتماعی و غیره موجب نارحتی و پریشانی مبتلایان به این اختلال و نیز خانواده­های آنان می شود. اختلالات اضطرابی و وسواس اختلالات شایعی هستند که سالانه هزینه­های زیادی را برای افراد و جامعه تحمیل می‌کنند. از این رو تشخیص و توصیف این اختلالات مهم بوده و وجود یک نظام طبقه بندی مناسب می تواند راهنمای خوبی برای درمان و تحقیق باشد. یکی از پرکاربردترین نظام­های طبقه بندی برای اختلالات اضطرابی، چهارمین ویرایش راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی ( DSM-IV-TR)[1] است. نظام طبقه بندی اختلالات روانی به روانشناسان امکان پیش بینی اختلالات را می­دهد و مشخص می­کند که احتمال وقوع هر اختلال چقدر است و چه کسانی بیشتر مستعد اختلال هستند (سانتراک[2]، 2003).

افکار و اعمال وسواسی نخستین بار در منابع پزشکی اوائل قرن نوزدهم توصیف شد این افکار و اعمال وسواسی تظاهر غیرعادی ملانکولی[3] تصور می­شد. در شروع قرن بیستم با پیدایش روانکاوی، تمرکز بر توضیحات روانشناختی مبتنی بر تعارض­های ناخود آگاه تغییر جهت داد، اما این کار راهبردی مفید برای درمان نبود راهبرد بعدی نظریه یادگیری در مورد [4]OCDبه پیدایش درمان­های رفتاری مؤثر در ده­های 1960 و 1970 انجامید. وسواس فکری-عملی (OCD) با افکار، تکانه­ها یا تصورات عودکننده مزاحم و مداومی که منجر به اضطراب می­شوند و نیز رفتارهای تکراری و اعمال ذهنی که فرد به قصد رهایی از ناراحتی و پریشانی مجبور به انجام انهاست مثل شستن دست، ترتیب و دسته بندی اشیاء، شمارش کلمات و اعداد خاص شناخته می­شود (انجمن روانپزشکی آمریکا[5]، 2000).

وسواس­های فکری و عملی که مشخصه OCD هستند زندگی را بسیار مختل کرده و فرد را در چرخه فکر و رفتار ناراحت کننده و اضطراب آور گرفتار می­سازند. نشانه­های OCD وقت گیر، غیرمنطقی و پریشان کننده هستند و فرد نومیدانه آرزوی متوقف کردن آنها را دارد در مجموع به نظر می­رسد که نشانه­های OCD چهار بعد عمده دارند: وسواس های فکری مرتبط با وسواس های عملی وارسی کردن، نیاز به داشتن تناسب و منظم چیدن چیزها، وسواس های فکری درباره ی پاکیزه گی مرتبط با وسواس های عملی شستن و رفتارهای مرتبط با احتکار (هالجین[6] و ویتبورن[7]، 2003). بیمار مبتلا به وسواس فکری-عملی ممکن است فقط وسواس فکری، فقط وسواس عملی و یا هر دوی آنها را باهم داشته باشد. بر خلاف وسواس فکری که یک فرآیند ذهنی است، وسواس عملی نوعی رفتار است. اجبارها، رفتاری آگاهانه، استاندارد و عودکننده است، نظیر شمارش، وارسی و اجتناب (کاپلان و سادوک[8]، 2007).

اگرچه دلایل ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و تداوم آن تا حد زیادی ناشناخته است اما در دهه­های  اخیر، دانش بشر درباره علت شناسی اختلال مذکور پیشرفت نموده است. از جمله عوامل شناختی خاصی که در سبب شناسی اختلال وسواس فکری-عملی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است سازه شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی می­باشد(استارسیویچ و بیرلی[9]، 2006). که در پژوهش جاضر به مقایسه این دو متغیر در افراد مبتلا به وسواسی- اجباری و افراد عادی پرداخته می شود.

بیان مسئله

بسیاری از افراد گاهگاه افکار ناخواسته ای دارند و خیلی­ها نیز بعضی وقت­ها این اشتیاق را دارند که به گونه­ای رفتار کنند که شرم آور یا حتی خطرناک است. اما فقط عده اندکی هستند که به اختلال وسواس فکری-عملی دچار می­شوند. شناخت آن دسته از اختلالات روانی که تحت عنوان اختلالات اضطرابی معرفی می­شوند، توجه بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان و پژوهندگان را به خود جلب کرده است.گفته می­شود این اختلالات طی تاریخ بشر همواره وجود داشته است و امروزه نسبت قابل ملاحظه ای از روان نژندی ها (نوروزها) را به خود اختصاص داده اند. اختلال وسواس فکری-عملی[10] که به اختصار OCD خوانده می­شود، یکی از مقولات تشخیصی اختلالات اضطرابی می­باشد. در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( (DSM-IV-TR[11]ویژگی اصلی این اختلال عبارتند از وسواس های فکری یا عملی عود کننده که به دلیل شدید بودن وقت گیر هستند و به پریشانی آشکار و یا اختلال عمده  منجر می­شوند. حداقل در زمانی از سیر این بیماری فرد می­داند که وسواس ها یا اجبارهای مذکور، افراطی یا نامعقول اند. علاوه بر این، محتوای وسواس های فکری یا عملی محدود به دیگر اختلالات روانی و یا ناشی از اثرات فیزیولوژیک مستقیم مواد مانند مصرف دارو یا یک بیماری جسمانی نیست. همچنین درDSM-IV-TR، وسواس ها به عنوان عقاید، افکار یا تکانه ها یا تصاویری که به صورت مزاحم و بی­جا تجربه می­شوند و با اضطراب و آشفتگی همراه هستند، تعریف شده است. از طرفی، اجبارها در DSM-IV-TR به عنوان اعمال ذهنی، یا رفتارهایی با هدف جلوگیری یا کاهش اضطراب و آشفتگی، تعریف شده است. از لحاظ تشخیصی مهم است که اجبارها برای فرد لذت بخش نیستند. آنها اغلب رفتارهای قابل مشاهده و بیرونی هستند، اما همچنین می­توانند به عنوان اعمال شناختی درونی (افکار تشریفاتی) نیز باشند(نلسون[12]،2004).

اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) یک اختلال اضطرابی است که در آن، ذهن فرد از افکار مهار نشدنی و پایدار لبریز شده و فرد را مجبور به تکرار مجدد اعمال مشخص می­کند که سبب درماندگی و اختلال در کارکرد روزانه اش می­شود (دیویسون و کرینگ، 2004).

به عبارت دیگر، اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) اختلال شدید و مزمنی است که به وسیله وسواسها و اجبارها یا هردوی آنها مشخص می­شود، شیوع این اختلال در طول زندگی بین 1-2 درصد جمعیت برآورد شده و در میان زنان بیشتر از مردان شایع است (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000).

وسواس فکری[13] عبارت است از فکر، احساس، اندیشه یا حسی عودکننده و مزاحم. برخلاف وسواس فکری که یک فرآیند ذهنی است، وسواس عملی[14] نوعی رفتار است. اجبارها، رفتاری آگاهانه، استاندارد و عودکننده است نظیر شمارش، وارسی یا اجتناب. بیمار مبتلا به OCD از غیرمنطقی بودن وسواس هایش آگاهی دارد و این وسواس های فکری یا عملی را «خود ناهمخوان»[15] می­یابد (کاپلان و سادوک، 2007).

هرچند عمل وسواسی ممکن است در تلاش برای کاستن از اضطراب همراه با وسواس فکری انجام می­شود، همیشه به کم شدن اضطراب منجر نمی­گردد. ممکن است پس از کامل شدن انجام عمل وسواسی، اضطراب فرقی نکرده باشد و یا حتی بیشتر شده باشد. وقتی فرد در مقابل انجام وسواس عملی، مقاومت به خرج می­دهد، نیز اضطراب افزایش می­یابد. شایع ترین وسواس های عملی، عبارتند از: تکرار یک رفتار خاص مانند شستن و تمیز کردن، شمردن، منظم چیدن چیزها، وارسی کردن یا درخواست خاطر جمعی. شروع زود هنگام آن در مردان رایج تر و با وسواس های عملی مرتبط به وارسی همراه است. شروع دیرهنگام آن در زنان شایع تر است و به صورت وسواس در شستشو ظهور می­کند (هالجین و ویتبورن، 2003).

اگرچه دلایل ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و تداوم آن تا حد زیادی ناشناخته است اما اکثر پژوهش­ها معتقدند که تمام اختلالات اضطرابی دارای سطوحی از هیجان پذیری منفی یا روان رنجوری هستند (استارسیویچ و بیرلی[16]، 2006)، و از جهتی دیگر عوامل شناختی خاص، مسئول گسترش اختلالات اضطرابی خاص هستند. مثال­هایی از این عوامل خاص، عدم تحمل بلاتکلیفی و کمالگرایی در اختلال وسواس فکری عملی است. در نتیجه، از جمله حوزه­هایی که به نظر می رسد در درک درست تر از بیماران وسواس فکری-عملی یاریگر باشد، حوزه شناختی است. جریان فکر انسان همیشه از یک مسیر هدفمند، تکلیف محور و استدلالی پیروی نمی­کند. برخلاف جهان طبیعی، جریان طبیعی فکر انسان مکرراً به وسیله فعالیت­های شناختی ناخواسته ای که در فکر مولد و عملکرد آن تداخل ایجاد می­کند، مشخص می­شود. نگرانی­ها، حواسپرتی­ها، سوگیری­های توجه، فراموشی­های حافظه، سرگردانی ذهن، رؤیا پردازی­ها، تمرکز خودمحور، نشخوارها، فکر وسواسی و…، نمونه­هایی از فرآیندهای روانی هستند که تداخل شناختی ایجاد می­کنند(کلارک[17]، 2004).

این گونه افکار ناخوانده روانی نقش مهمی در بسیاری از وضعیت­های آسیب شناختی روانی ایفا می­کنند. از جمله عوامل شناختی خاصی که در سبب شناسی اختلال وسواس فکری-عملی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است سازه شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی است (استارسیویچ و بیرلی، 2006).

در این راستا عدم تحمل بلاتکلیفی، یک ویژگی سرشتی است که از مجموعه ای باورهای منفی درباره بلاتکلیفی و معنای ضمنی آن ناشی می­شود. شیوه ای که فرد اطلاعات را در شرایط مبهم درک می­کند و به این اطلاعات با مجموعه ای از واکنش­های شناختی، عاطفی و رفتاری پاسخ می­دهد. این واکنش­ها منفی و مستقل از احتمال روی دادن واقعی آن موقعیت­ها و پیامدهای مرتبط با آن است. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی معتقد هستند که آنها نیاز دارند با قطعیت کامل بدانند که چیز بدی اتفاق نخواهد افتاد. بعضی دیگر هم معتقدند که آن­ها قادر به سازگاری با تغییرات غیرقابل پیش بین نیستند، و آن­ها دوست دارند که گفته شود به طور یقین تغییرات بدی رخ نخواهد داد. افرادی که به اختلال وسواس فکری-عملی مبتلا هستند معتقدند که اگر آن­ها کوشش زیادی به خرج بدهند و اعمال خاصی را با روش معینی اجرا کنند، می­توانند به قطعیت کامل برسند. در واقع این نوع طرز تلقی ها جزء سیاست و بینش آن­ها است. ولی واقعیت این است که کوشش زیاد برای حصول اطمینان، باعث شک و تردید بوده و درنتیجه فرد بیش از پیش دچار عدم قطعیت خواهد شد و بلاتکلیفی با توانایی فرد برای کارکرد مناسب تداخل می­کند. برای مثال، افرادی که نمی­توانند بلاتکلیفی را تحمل کنند، باور دارند که بلاتکلیفی استرس آور و نارحت کننده است، بلاتکلیفی نسبت به آینده عادلانه نیست، رویدادهای غیرمنتظره منفی هستند و باید از آنها اجتناب کرد(داگاس و رابی چاد[18]، 2007).

از طرفی در تبیین عوامل مؤثر در بروز و تداوم نشانه های وسواسی- اجباری بر نقش عوامل شخصیتی به ویژه کمال گرایی تأکید شده است.کمال گرایی یعنی داشتن اهداف

این مطلب را هم بخوانید :

 

https://urlscan.io/result/94520106-4c3d-4278-b76b-01b093f2493f/

 بلندپروازانه، جاه طلبانه، مبهم و غیرقابل وصول و همچنین داشتن تلاش افراطی برای رسیدن به اهداف. ویژگی اصلی و عمده افراد کمال گرا این است که آن­ها همه چیز را یا سیاه می دانند یا سفید.برای آن­ها به هیچ وجه حد وسط یا به اصطلاح خاکستری وجود ندارد. مشکل اساسی در این زمینه این است که افراد کمال گرا همیشه به دنبال بهترین و کامل ترین راه حل بوده و همیشه می خواهند که در استانداردهای بالا همه چیز را داشته باشند یا انجام بدهند، و اگر نتوانند به چنین استانداردهایی برسند خود را شکست خورده کامل می­دانند. اگر چه وجود کمال گرایی می­تواند تا حدی فرد را به جلو براند، اما کمال گرایی بیش از حد و به شکل منفی می­تواند زمینه ساز اختلال وسواس فکری-عملی شود. بعضی از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی معتقدند که بهترین راه حل برای انجام دادن کارها و امور این است که آنها را به طور کامل و بدون عیب و نقص انجام داد و انجام دادن کارها لازم و ضروری است. حتی معتقدند که کوچکترین اشتباه و خطا نتایج جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. این افراد معتقدند که شکست در قسمتی از امور به معنی شکست کامل در آن امور است. این نوع باورها موجب می شوند که رفتار فرد تحت تاثیر قرار گرفته و تغییر کند و او تبدیل به فردی غیرفعال و غیر خلاق شود. در نتیجه فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی ممکن است ساعت­ها از وقت خود را صرف انجام دادن کاری بکند، ولی به دلیل اینکه فکر می­کند کار خود را باید به طور کامل و بدون نقص انجام بدهد هرگز به نتیجه دلخواه خودش نرسد و این چرخه همچنان ادامه داشته باشد. یعنی فرد وسواسی درگیر چرخه تلاش برای رسیدن به بهترین نتیجه و این فکر که من هنوز نتوانسته ام کارهایم را به نحو احسن انجام بدهم، می­شود. به عنوان مثال، صرف کردن ساعت­های متمادی برای اصلاح کردن یک امر که فرد می­داند درست است ولی فکر می­کند به اندازه کافی خوب نیست باعث از دست دادن هدف واقعی و نهایی می­شود (ویل و ویلسون[19]، 2005).

البته ارتباط کمالگرایی با اختلال وسواس فکری-عملی هنوز کاملا روشن نشده است و یافته ها در این مورد متناقض هستند.سیکا (2004)نشان داده است که کمالگرایی اختلال وسواس فکری-عملی را از اختلال اضطراب فراگیر متمایز نمی­کند. از سوی دیگر فراست و استکیتی (1997) نشان داده اند که کمالگرایی کلی بین گروه­های اختلال وسواس فکری-عملی و اختلال وحشتزدگی تفاوتی ندارد (وو و کورتزی[20]، 2009). همچنین در خلاصه بندی مطالعات مختلف، داگاس و همکاران(2004) ادعا کرده اند که عدم تحمل بلاتکلیفی بهترین پیش بینی کننده برای نگرانی و اختلال اضطراب فراگیر در جمعیت هایی بالینی و غیربالینی است. با توجه به اینکه تحقیقات گذشته دو سازه کمال گرایی و عدم تحمل بلاتکلیفی را در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داده اند و پژوهش­های انجام گرفته در این زمینه ضد و نقیض است. لذا عدم تحمل بلاتکلیفی و کمالگرایی مؤلفه­های شناختی هستند که نقششان را باید در اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داد. از این رو، سؤال اساسی این پژوهش این است که آیا بین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و افراد عادی در زمینه کمال گرایی  و عدم تحمل بلاتکلیفی تفاوت وجود دارد؟

اهمیت و ضرورت مسئله

امروزه یکی از حوزه­های که در آن مطالعات فراوانی در حال انجام است، بررسی و تبیین رابطه بین فرآیندهای روانشناختی و آسیب شناسی روانی است. تعیین مؤلفه­های اساسی و مهم در هر یک از اختلالات می­تواند پیشنهادهای سازنده ای را در جهت پیشگیری و خط مشی های درمانی ارائه کند. با توجه به شیوع نسبتاً بالای اختلال وسواس فکری-عملی که از هر پنجاه نفر یک نفر را مبتلا می­سازد و با توجه به اینکه این بیماری میل به مزمن شدن دارد، آشکار است که هزینه­های مالی و پیامدهای روانشناختی آن برای خود مبتلایان، خانواده­های آنان و جامعه بسیار بالاست (مهرابی زاده و همکاران، 1386).

اختلال وسواس فکری-عملی یک اختلال اضطرابی بسیار ناتوان ساز است که معمولا به مثابه یک بیماری بد علاج که نیازمند درمان مادام العمر است، در نظر گرفته می­شود. پدیده­

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

های وسواسی نه تنها در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، که در بسیاری دیگر نیز قابل مشاهده است. علی رغم شناخت فزاینده شیوع و بیماری زایی اختلال وسواس فکری-عملی و معرفی درمان­های مؤثر، مبتلایان به این اختلال هنوز کمتر از حد واقعی  تشخیص داده شده و به گونه ای نامناسب مداوا می­شوند(کلارک و واتسون[21]، 2006).

بررسی­های به عمل آمده نشان داده است که شیوع بالای این اختلال مشکلات زیادی را در کارکرد شغلی، بین فردی، مالی، تحصیلی، زناشویی و مراقبتی افراد مبتلا به این اختلال ایجاد کرده و از طرف دیگر، مقادیر بالایی از خدمات بهداشتی را صرف خود می­کند. به علت ماهیت عاجز کننده اختلالات اضطرابی و از جمله اختلال وسواس فکری-عملی، داروهای تجویزی برای اختلالات اضطرابی از جمله پرمصرف ترین داروها در سطح جهان هستند. درنتیجه با توجه به شیوع نسباً بالای این اختلال و مزمن و هزینه بر بودن بودن آن، لزوم تشخیص و درمان به موقع آن امری ضروری است که طی چند دهه اخیر مطالعات زیادی جهت شناسایی عوامل روانشناختی دخیل در شروع و تداوم  اختلال وسواس فکری-عملی انجام شده است (هالجین و ویتبورن، 2003).

با این توضیحات طبیعی است که شناسایی فرآیندهای روانشناختی دخیل در اختلال وسواس فکری-عملی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و می تواند دانش ما را درباره  شروع و تداوم این اختلال افرایش داده و به ما کمک کند تا تصویر روشن تری از ماهیت این اختلال بدست آوریم. همچنین در شناسایی و تشخیص دقیق تر این اختلال به ما کمک می­کند. در نتیجه درک درست تر از ماهیت اختلال به تشخیص دقیق تر  منجر می­شود و این مهم راه را برای برنامه ریزی جهت پیشگیری­های اولیه و ثانویه هموار و زمینه را برای ارائه راه حل­های درمانی بهتر و مفیدتر فراهم می کند. امید است این پژوهش با یافته­های جدید و تکمیلی بتواند گامی کوچک در راستای شناخت هرچه بیشتر فرآیندهای روانشناختی دخیل در اختلال وسواس فکری-عملی بردارد.تا با شناخت این فرایندها بتوان تا حدودی عوامل مستعدکننده ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی را شناسایی و گام­های ارزشمندی در جهت پیشگیری و درمان این اختلال برداشته شود.

اهداف پژوهش

الف) هدف کلی

مقایسه عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی در بین بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

ب) اهداف اختصاصی

1) مقایسه شدت عدم تحمل بلاتکلیفی افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

2) مقایسه میزان کمال گرایی خودمدار در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

3) مقایسه میزان کمال گرایی جامعه مدار در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

4) مقایسه میزان کمال گرایی دیگر مدار در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

فرضیه های پژوهش

فرضیه کلی

بین میزان عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و افراد عادی تفاوت وجود دارد.

فرضیه های فرعی

1)افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از عدم تحمل بلاتکلیفی بالاتری برخوردارند.

2) افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از میزان کمال گرایی خود مدار بالاتری برخوردارند.

3) افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از میزان کمال گرایی جامعه مدار بالاتری برخوردارند.

4) افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در مقایسه با افراد عادی از میزان کمال گرایی دیگر مدار بالاتری برخوردارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ب.ظ ]




-تحقیقات انجام شده درداخل کشور. 52

– تحقیقات انجام شده درخارج ازکشور. 59

-فصل 3 روش پژوهش

جامعه آماری.. 68

-نمونه مورد مطالعه وروش نمونه گیری.. 68

-ابزارگردآوری اطلاعات.. 68

-شیوه اجرای پژوهش.. 70

-روش تجزیه وتحلیل داده ها 70

-فصل 4 تجزیه وتحلیل آماری..

– داده ها

– توصیفی..

– استنباطی..

– فصل 5 بحث ونتیجه گیری..

-تفسیروتبیین فرضیه های پژوهش…………………………………………………………………………………………….83

– خلاصه. 83

– بحث.. 83

– نتیجه. 88

– محدودیت ها 89

– پیشنهادها 89

 پیوست………………………………………………………………………………………………………………………….102

مقیاس سنجش تخیلات خلاق……………………………………………………………………………………………………102

مقیاس اضطراب اسپیل برگر…………………………………………………………………………………………………..105

مقیاس سنجش عددی درد……………………………………………………………………………………………………….113

 مقدمه

واکنشهای هیجانی دربرابرموقعیت های تنش زاگوناگون اندازشعف وشادمانی گرفته دربرابررویدادهای تلاش برانگیزودرعین حال قابل حل وفصل تا هیجانهای معمولی اضطراب وخشم وناامیدی وافسردگی .وقتی موقعیت تنش زا استمرار بیابد آنگاه بسته به میزان موفقیت شخص درمقابله با آن،ممکن است شخص از لحاظ هیجانی دچارنوسان شود.بعضی واکنشهای هیجانی معمول در برابر فشارروانی اضطراب ،خشم وپرخاشگری،بی احساسی وافسردگی واختلال شناختی است(اتکینسون[3] ،اسمیت ،بم وهوکسما1385).

هرکسی دچار اضطراب می شود وآن تشویشی فراگیر،ناخوشایند ومبهم است که اغلب ،علایم دستگاه خودکار (اتونوم)نظیر سردرد ،تعریق ،تپش قلب ،احساس تنگی در قفسه سینه ،وناراحتی مختصر معده نیز با آن همراه است.فرد مضطرب ممکن است احساس بی قراری هم بکند که نشانه اش این است که نمی تواند به مدت طولانی یک جا بنشیند یا بایستد،مجموعه علایمی که در حین اضطراب وجود دارد،اغلب در هر فرد به گونه ای متفاوت از دیگران است(جیمزسادوک[4]وویرجینیاسادوک[5] ،ترجمه رضاعی، 2007).

اضطراب بیشترآینده گرا وکلی است وبه حالتی اشاره دارد که به موجب آن فرد بیش از اندازه درباره اتفاق افتادن چیز وحشتناکی در آینده نگران ،تنیده وناراحت است اضطراب هم عنصر شناختی وهم عاطفی دارد ومصداقی از رفتارهای عاطفی است(هالیجین[6]وویتبورن 2003[7]،ترجمه محمدی، 1388).

اضطراب هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند،یعنی به فرد هشدار می دهد که خطری در راه است وباعث می شود که فرد بتواند برای مقابله با خطر ،اقداماتی به عمل آورد.ترس هم هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند،ولی باید  آن را از اضطراب متمایزساخت .ترس در پاسخ به خطری  معلوم ،بیرونی،معین ،یا با منشا غیر تعارضی ایجاد می شود،حال آنکه اضطراب در پاسخ به تهدیدی پیدا می شود ،که نامعلوم ،درونی ومبهم است یا از تعارض منشا گرفته است.اضطراب وترس علایم هشدار دهنده ای هستند که خطر بیرونی ودرونی را اعلام می کنند.اضطراب را می توان پاسخی بهنجار وانطباقی تلقی کرد که موجب حفظ حیات می شود وخطر وقوع صدمه جسمی ،درد ،بی پناهی ،احتمال مجازات ،برآورده نشدن نیازهای اجتماعی یا جسمانی ،خطر جدایی از محبوب،خطر بروز مانعی در برابر ارتقای موقعیت یا منزلت فرد ،وسرانجام خطراتی رااعلام می کند که در برابر کلیت ویکپارچگی فرد وجود دارد.اضطراب باعث می شود فرد برای پیشگیری از آن خطرات وتهدیدها یا برای تخفیف عواقب آنها کاری بکند.این آماده سازی با افزایش فعالیت دستگاه اتونوم وپیکری همراه است که تحت کنترل تعامل دستگاه عصبی سمپاتیک وپاراسمپاتیک قرار دارد.سختکوشی با هدف کسب آمادگی برای امتحان دادن ،جا خالی دادن وقتی که توپی را به طرف شما پرتاب کرده اند،خزیدن در رختخواب پس از اعلام خاموشی در خوابگاه برای پیشگیری از مجازات ،ودویدن برای رسیدن به آخرین قطاری که شما رو به مقصد می رساند ،همه نمونه هایی از محدود ساختن خطر وتهدید در زندگی روزمره است.یعنی اضطراب فرد را گوش به زنگ می کند تا اقداماتی انجام دهد که از خطر جلوگیری شود.بنابراین اضطراب از واردشدن صدمات پیشگیری می کند.احساس اضطراب دو مولفه دارد:با خبر شدن فرد از تغییرات جسمی (مثل تپش قلب و تعریق)وبا خبر شدن از اینکه عصبی شده است یا ترسیده است.یکی از جنبه های مهم هیجان اثری است که بر انتخابی بودن توجه می گذارد.افراد مضطرب مستعد آن اندکه به برخی چیزهادر دوروبر خودبه طور انتخابی توجه کنند واز بقیه آنها صرف نظر کنند.آنها با این کار می کوشند اثبات کنند که اگر دارند موقعیت خود را ترس آور تلقی می کنند،محق اند ولذا دارند واکنش درستی نشان می دهند.اگر آنها ترس خود را به غلط موجه جلوه دهند،اضطرابشان با این واکنش انتخابی تقویت می شود وبه این ترتیب دور باطلی از اضطراب به وجودمی آید که یک سرآن ادراک تحریف شده آنهاست وسردیگرش تشدید اضطرابشان اما اگر بر عکس با نوعی تفکر انتخابی به خود اطمینان خاطر ببخشند ،اضطراب بجای آنها ممکن است تخفیف یابد ودیگرنتواننداحتیاطهای لازم را درپیش بگیرند( سادوک،ترجمه رضاعی2007 ).

به طورکلی زنان بیشتر ازمردان از بیماری های روانی رنج می برند.به جز اختلالات سایکوز کنشی ،اختلالات مربوط به سوءمصرف مواد والکل در سایر اختلالات زنان آمار بیش تری را به خود اختصاص می دهند .علی رغم پیشرفت های علمی در زمینه مشکلات جسمی دوران بارداری ،مشکلات روانی همچنان موضوعی مهم در بهداشت زن باردار به شمار می آید.در مورد علت هم زمانی اختلالات روانی با بارداری اطلاعات کمی وجود دارد اما می توان پیش بینی نمودکه بی ثباتی عاطفی وافزایش نیازهای شخصی،اجتماعی وروانی در این دوره می تواند زمینه ساز مشکلات روانی باشد.بارداری برای بسیاری از زنان دوره ای پراسترس ونیازمند نوعی سازگاری روانی است.افسردگی ،گوشه گیری ،اضطراب ،ترس مرضی،سوءمصرف مواد،بی ثباتی عاطفی ،تحریک پذیری ،اختلال در خواب وروابط جنسی از جمله اختلالات روانی هستند که ممکن است همراه با بارداری دیده شوند.بررسی ها نشان می دهد که شیوع کلی اختلالات روانی در زنان باردار 15 درصد میباشد.اختلالات خلقی واضطرابی به طور معمول در سنین باروری بیشتر دیده می شوند(44-18).تا سالهای اخیر وجود اختلالات اضطرابی همراه با بارداری ودوره پس از زایمان زیاد مورد توجه قرار نمی گرفت.اما باید پذیرفت که اختلالات اضطرابی جزءمشکلات شایع بهداشت روانی هستند ودرزنان بیشتر ازمردان شیوع دارند.بسیاری از اختلالات اضطرابی قبل یا طی بارداری شروع می شوند.شایع بودن اختلال پانیک در اواخر جوانی تا اواسط دهه سوم عمر ،شروع اولین اپیزود اختلال اضطراب اجتماعی در اواسط جوانی وشیوع اختلال وسواسی-جبری بین سنین 20 تا 29 سالگی نشان می دهد که تعداد زیادی از زنان از اختلالات اضطرابی رنج می برند که ممکن است هم زمان بااختلالات اضطرابی ،بارداری را نیز تجربه نمایند.حاملگی زمان تغییر وسازگاری فیزیولوژیک وروانی است.حاملگی موقعیتی جدید ومنحصر به فرد است که مادر به شکل خاصی آن را تجربه می کنند.در گذشته تصور می شدکه زنان باردار درمعرض خطر کمتری برای ابتلا به اختلالات اضطرابی هستند،اما تحقیقات جدید اثرات متفاوت بارداری ودوره پس از زایمان را روی اختلالات اضطرابی نشان داده اند .گرچه بیش تر بارداری ها خواسته است ،اما به هر صورت برای خیلی از زنان بارداری با استرس های اجتماعی وفیزیولوژیک همراه است.گرچه ممکن است علایم اختلالات اضطرابی در بعضی زنان درحین تجربه بارداری کاهش پیداکند،اما آن چه مشخص شده است این است که علایم بیماری اضطراب در عمده زنان ادامه پیدا می کند لذا دوره پس از زایمان عموما با تداوم علایم یا حتی افزایش علایم اختلالات اضطرابی همراه می باشد.هرچند محققین زیادی درمورد اضطراب مادران باردار تحقیق نموده اند ،اما به نتایج یکسانی دست نیافته اند.بعضی معتقدند سطح اضطراب در سه ماهه اول وسوم افزایش می یابد وبعد از تولد کاهش می یابد.بعضی نیز معتقدند در سه ماهه دوم کاهش ودر سه ماهه آخر افزایش می بیند.تحقیقات نشان می دهد بیشترین اضطراب در سه ماهه سوم بارداری و3 روز پس از تولد دیده می شود.بی شک افزایش سطح اضطراب تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله ازدواج ناخواسته،سطح اقتصادی اجتماعی پایین ،بیکاری وارتباطات ضعیف خانوادگی قرار می گیرد.نیازهای نوزاد ،خستگی مادر ،محرومیت از خواب ،مشکلات جسمی ،دردهای پس از زایمان،حسادت فرزندان بزرگ تر ویا حتی همسر می توانند حین ویا پس اززایمان سبب اضطراب منتشر ،اختلال پانیک،ترس مرضی وافکار وسواسی گردند(جنتی،خاکی،1389).

از جمله درمانهای اضطراب، فنون رفتاری شامل پسخوراندزیستی،آرمیدگی،مراقبه وورزشهای نفس گیراز جمله فنون رفتاری کنترل ومقابله با پاسخهای فیزیولوژیایی دربرابرموقعیت های تنش زارا می توان نام برد.رفتاردرمانی شناختی درپی شناساندن آن دسته از موقعیت های تنش زا است که در شخص نشانه های بیمارگون فیزیولوژی یا هیجانی ایجاد می کند وبرآن اساس تغییرشیوه های حل وفصل آن موقعیت ها را مدنظردارد(اتکینسون وهمکاران 1385).

ازجمله دیگر روشهای درمانی اضطراب در زنان باردار، هیپنوتراپی است.هیپنوتیزم تکنیکی برای القاء حالت خاصی از هشیاری است.دراین حالت تمرکزبیماربه طورفزاینده برروی تصاویر،کارکردهای فکری-حرکتی وادراکات حسی تلقین شده ،متمرکز می شود.حافظه وآگاهی محدودشده یا گسترش یافته واجازه می دهد تا سفری به گذشته یا آینده کند.این حالت خلسه [8]نامیده می شود(شیهان،1988 به نقل ازنصراصفهانی ،نوحه سرا،خادم الرضاوقهاری  ،ص 46 ،1390).

برخلاف حساسیت زدایی منظم می توان از هیپنوز برای ایجاد سریع آرمیدگی جسمی بدون عبور از مراحل تدریجی آرمیدگی وتصویرسازی استفاده کرد.القای خودهیپنوتیزم به سرعت قابل اجرا است وبرخلاف حساسیت زدایی منظم همراهی آرمیدگی با یک محرک ترسناک نیازمند رعایت سلسله مراتب خاصی نیست اغلب شیوه های هیپنوتراپی اختلالات اضطرابی با بکارگیری توامان آرمیدگی جسمی وتصویرسازی،رهنمودهای بازسازی شناختی وآرمیدگی جسمی را در هم می آمیزند،در هیپنوتراپی نیز هماننددرمان اختلالات اضطرابی به روش حساسیت زدایی منظم یا آرمیدگی عضلانی پیشرونده،درمانگر ضمن آموزش بیمار جهت حفظ حس فیزیکی آرامش(به کمک تجسم شناور بودن)محرک اضطراب آور را برای بیمار تصویر سازی می کند، به جای دستور مستقیم شل کردن عضلات،تعلیم آرمیدگی باید شامل تصویری باشد که به خودی خود کاهش تنش راتداعی کند مثل تجسم شناور بودن یا سبکی.عبارات ودستورات مستقیم که اصطلاحات شناختی ترمحسوب می شوند،در واقع به دلیل جلب توجه بیمار به اجرای مناسب دستورات، ممکن است اضطراب بیشتری را موجب شوند.درحالیکه همراهی تلقینات با یک استعاره جسمی معمولا موجب کاهش تنش می گردد(هربرت اشپیگل[9]ودیوید اشپیگل[10]ومارسیا گرین لیف[11] 2005)

درپژوهش خورسندی (1387)با عنوان تاثیر تن آرامی برکاهش ترس وانجام زایمان طبیعی در زنان نخست زا نتایج نشان داد که زنان نخست زایی که تحت آموزش تن آرامی قرار گرفتند،نمره ترس پایین تری نسبت به گروه شاهد داشتند،نتایج تحقیق اهمیت آموزش مهارت تن آرامی را درکاهش ترس زایمان وافزایش زایمان طبیعی تایید می نماید.

همچنین در پژوهش متولی (1381)با عنوان بررسی تاثیر نمایش فیلم زایمان بر اضطراب مادران نخست حامله وطول مرحله دوم زایمان آنان در بیمارستانهای شهرستان سنندج،نتایج نشان می دهد که نمایش فیلم تاثیر معنی داری بر کاهش اضطراب مادران نخست حامله وطول مرحله دوم زایمان آنان نداشت وتاثیر اضطراب پنهان مادران بر اختلاف اضطراب بدو ورود به تحقیق ویک هفته پس از آن نیز معنی دار نگردید.همچنین بین وزن ،دور سر نوزاد وطول مرحله اول زایمان مادران با طول مرحله دوم زایمان آنان همبستگی معنی دار ،مشاهده نشد.

درپژوهش شهیدی وابهری (1375) با عنوان هیپنوتراپی اختلالات اضطرابی نتایج پژوهش نشان داد،به دلیل امکان دست یابی به تن آرامی بیشتر ،آرامش عمیقتر ودرواقع کنترل مناسب تر ارتباط تن وروان هیپنوتراپی می تواند جایگاه ویژه ای در مداوای این اختلالات داشته باشد.

همچنین  در پژوهش ایریناهیدویکی[12]وبارباراکارسینون [13] (2013)با عنوان تاثیر هیپنوتیزم بر درمان بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی ،هیپنوتیزم نقش مهمی در درمان اختلالات اضطرابی دارد .نتایج به دست آمده نشان داد که هردونوع دخالت مبنی بر روشهای شناختی-رفتاری واستفاده از هیپنوتیزم بالینی به همراه درمان شناختی رفتاری منتهی به کاهش اضطراب وکاهش درجه افسردگی وکاهش درجه خلق منفی در گروههای آزمایشی شدواینکه مداخلات درمانی موثرتر از عدم مداخله می باشدوهمچنین گروهی که هم تحت مداخلات هیپنوتیزم درمانی وهم مداخلات درمانی شناختی-رفتاری قرارگرفتند،تاثیرقابل توجه قوی از درمان را نشان دادندکه کاهش معنی دار نشانه های اختلالات اضطرابی را به همراه داشت.این کاهش اضطراب،افسردگی وسطح خلق ناکارآمدبه طور آماری اختلاف معنی داری در مقایسه با گروه شاهد داشت.وبه طور کلی یافته های آنها نشان می دهد  که درمان ترکیبی شناختی-رفتاری به همراه هیپنوتیزم درمانی بسیار مقرون به صرفه در درمان اختلالات اضطرابی است.

احساس درد ومحنت به ادراکات فردی اشخاص مربوط می گردند وهرکس به صورتی نسبت به این پدیده ها عکس العمل نشان می دهددرسال 1896فون فری نظریه ای را ارائه دادکه ادعامی کرد در زیرپوست ،انتهای آزادگیرنده های حس درد قرار دارند واینچنین بود که تئوری اختصاصی حس درد به وجود آمدوهمزمان با نظریه اختصاصی ادراک درد نظریه دیگری هم مطرح گردیدکه بر اساس آن ادراک درد درنتیجه تجمع وتمرکز ادراکات متعددی به وجود می آید که پس از اینکه این جمع بندی یا نتیجه گیری نهایی به مرحله خاصی رسید ادراک درد حاصل می شود این نظریه تنها به ادراکات محیطی بسنده نکرده بلکه سیستم عصبی مرکزی را هم در این جمع بندی یا نتیجه گیری موثر دانسته است، درسال 1965،ملزاک ووال یک نظریه دوقسمتی جدید را ارائه دادندکه به نام تئوری کنترل دروازه معروف شد پس از اینکه یک محرک برقسمتی از بدن تاثیرگذاشت ،براساس نظریه کنترل دروازه ای ادراکات حاصل از طریق دونوع سلول عصبی که درراههای حسی نخاع شرکت دارند به قسمتهای بالا منتقل می شوند.یکی از این دو سیستم عمدتا آگاهی دهنده بوده واطلاعاتی درباره محل درد وشدت درد به مراکز بالاتر منتقل می سازد وبه این تشکیلات سیستم ممیز درد هم گفته می شود.سیستم دیگرعمدتا به ساختارهای نزدیک مغزمربوط بوده وبا مفاهیمی مانند انگیزه وعاطفه مربوط است وسیستم انگیزشی –عاطفی نامیده می شوداین سیستم بیشتر به درک رنج وعذاب می پردازد تادرد.عوامل دیگری هم مانند ترس واضطراب وجود دارد که می توانند برروی احساس درداثربگذارند( به نقل ازژوزفین هیلگارد[14]وارنست هیلگارد[15]،ترجمه جمالیان،1375).

درد زایمان وترس از آن از شایعترین عللی است که منجر به فرار وترس زنان اززایمان طبیعی میشود.لاو[16](2002)دریک بررسی هنرمندانه بر این نکته تاکید کردکه احساس درد لیبر(روندی که کودک از طریق آن به طور طبیعی اتفاق می افتد لیبر نامیده می شود) ،بازتابی کاملا فردی از محرکهایی متغیراست که هریک از زنان بر اساس وضعیت خود، آنهارابه صورت منحصر به فرد دریافت و تفسیر می کنند.ترس ومسایل ناشناخته سبب تشدید درد می شوند.زنانی که عاری از ترس هستند وبه افرادی که مراقبت ازآنان را عهده دارهستند اعتماد دارند ،معمولا به مقادیر کمتر آنالژزی نیازپیدا می کنند(به نقل ازکانینگهم[17]،هوث،لونو،گیلسترپ،بلوم،ونستروم ترجمه قاضی جهانی،2005).

مرحله اول لیبر همان مرحله افاسمان (نازکی دهانه رحم)  ودیلاتاسیون سرویکس(بازشدن دهانه رحم) است وهنگامی آغاز می شود که انقباضات رحمی که فاصله زیادی با هم دارند واز تعداد،شدت ومدت کافی برخوردارهستند،برای ایجاد افاسمان درسرویکس وارد عمل می شوند.این مرحله لیبر هنگامی پایان می پذیرد که برای عبور سر جنین ،سرویکس به طور کامل حدود 10سانتی متر متسع شده است.مرحله دوم لیبر که از کامل شدن دیلاتاسیون سرویکس آغاز وبا زایمان جنین خاتمه می پذیرد ومرحله سوم لیبر همان مرحله جدا شدن وخارج شدن جفت است. احساس درد لیبر ،بازتابی کاملا فردی از محرکهایی متغیر است که هریک از زنان بر اساس وضعیت خود آنها را به صورت منحصر به فرد دریافت وتفسیر می کنند.شرایط و وضعیتهای احساسی ،انگیزشی،شناختی ،اجتماعی و فرهنگی این محرکها را تعدیل می کنند.در نتیجه انتخاب یکی از روشهای موجود از میان انواع روشهای تخفیف درد وانتخاب روش بر اساس ویژگیهای هر فرد،روش مطلوبی محسوب می شود.روشهای غیر فارماکولوژیک (غیر دارویی) کنترل درد: ترس ومسایل ناشناخته سبب تشدید درد می شوند.زنانی که عاری از ترس هستندوبه افرادی که مراقبت از آنان را عهده دار هستند اعتماد دارندمعمولا به مقادیر کمتر بیدردی نیاز پیدا می کنند.شدت درد در مرحله لیبر تا حد زیادی با تنش احساسی ارتباط دارد.بهتر است به زنان در مورد فیزیولوژی وضع حمل وانواع روشهای بیمارستانی که قرار است در طی لیبر وزایمان تحت این اعمال قرار گیرند،آگاهی کاملی داده شود.متعاقبا لاماز ،روش سایکوپروفیلاکتیک خود را توصیف کرد که در آن بر روند زایمان به عنوان یک روند فیزیولوژیک طبیعی تاکید می شود.با آموزش تنفس آرام به زنان حامله وتکنیکهای حمایت فیزیولوژیک به همراه لیبر ،اغلب می توان به کاهش درد کمک کرد.هنگامی که زنان با انگیزه برای زایمان آماده می شوند،دیده می شود که درد واضطراب در طی لیبر به میزان قابل توجهی کاهش می یابد ولیبر کوتاهتر می شود.علاوه بر این حضور حمایتگر شوهر یا یکی دیگر از اعضای خانواده ،حضور همراهان هوشیار لیبر وحضور متخصص هوشمند زنان که حمایت از زن را سر لوحه کار خود قرار می دهد همگی کمک قابل توجهی به روند کار می کنند،تنس وزایمان درآب نیز از موارددیگر بیدردی های غیر دارویی است.(روشهای دارویی کنترل درد):هنگامی که انقباضات رحم ودیلاتاسیون سرویکس (باز شدن دهانه رحم) سبب ایجاد ناراحتی می شوند،تسکین درد با یکی از داروهای آرام بخش مانند پرومتازین با تجویز پزشک متخصص می تواندروش مناسبی باشدکه به داروهای تزریقی مانند مپریدین ،بوتورفانول،فنتانیل،ونالوکسان می توان اشاره نمود.گاز اکسید نیتروکه مخلوطی از 50درصد اکسیژن و50درصد اکسید نیترواست در بسیاری از زنان بیدردی رضایت بخشی را در جریان لیبر فراهم می کند.از بیمار می خواهیم نفسهای عمیق وآهسته بکشد،به وی می گوییم30 ثانیه قبل از انقباض قابل انتظار بعدی شروع به دم کندوهنگامی که انقباض شروع به پسرفت کرد ،به تنفس خاتمه بدهد.از انواع بلوکهای عصبی که برای کاهش درد در جریان لیبروزایمان ابداع شده اند وآنالژزیکهای منطقه ای می توان به بیحسی اپیدورال (بلوک نخاعی ساب آراکنوئید با تزریق ماده بی حسی به فضای آن)اشاره نمود(کانینگهم وهمکاران ،ترجمه قاضی جهانی، 2005).

استفاده از هیپنوز در مامایی وجراحی جدید نیست وبیش از یک قرن مسمریسم یا هیپنوتیزم یکی از تکنیکهای اصلی برای کنترل درد زایمان بوده است.از امتیازات استفاده از هیپنوز در مامایی : ترس مادر قبل از زایمان ودرد قبل ودر طی لیبر را کاهش می دهد،آستانه تحمل درد مادر را بالا می برد،استفاده از داروهای شیمیایی وبیدردی ها را در گروههایی که قابلیت هیپنوتیزم پذیری خوبی دارند کاهش می دهدواینکه مرحله اول زایمان را در زنان نخست زا 3 ساعت و در مولتی پارها 2 ساعت کاهش می دهدو اینکه هیچ خطری برای مادر وبچه ندارد(اس کروجر[18]،2008).

از تعاریف رایج هیپنوتیزم،حالتی است که در نتیجه توجه وپذیرش متمرکز ایجاد می شود وطی آن به درجات مختلف سه نما وحالت ،همزمان باید وجود داشته باشد:1-تجزیه یا انتزاع2-جذب3-تلقین پذیری .مدیریت بخش روانشناسی هیپنوتیزم انجمن روانشناسی امریکا ضمن تلاش برای نداشتن سوگیری ،هیپنوتیزم را چنین تعریف می کند:روشی است که طی آن تغییراتی در حواس ،ادراک ،افکار،احساسات یا رفتار القا وایجاد می شود(هاموند[19] ،1998ترجمه فاضل1388).

دریک کار تحقیقاتی که توسط آگوست وهمکارانش در سال 2009 به چاپ رسید 295 مورد زایمان بدون درد باروشهای مختلف هیپنوزاداره گردید.94 درصد زایمان ها فقط با روش هیپنوز،بدون درد وموفقیت به انجام رسید(به نقل از آگاه،89).

ودر پژوهش هاریسون [20] وهمکاران(2009)با عنوان اثربخشی هیپنوتیزم برکاهش درد در طی لیبر وزایمان در زنان باردار ایرانی،که درآن 6 نفر زن باردار جهت آموزش خودهیپنوتیزم برای زایمان انتخاب شدندونتایج با استفاده از روش کلایزی مورد بررسی قرار گرفت وزنان احساسات خود را در مورد نتایج هیپنوتیزم به این صورت شرح دادند:یک حس آرامش وشلی،حس اعتماد به نفس،واحساس رضایت وتغییر در احساس درد به صورت فشار کاهش ترس از زایمان طبیعی،عدم خستگی وعدم اضطراب.آنها همچنین افزایش تمرکز بر عضله رحم وسرویکس ،آگاهی از تمام مراحل لیبر وداشتن افکار مثبت را شرح دادندوزایمان نسبت به تجارب قبلی آنها بسیار رضایت بخش بود.امید است این تحقیق بتواند گامی روشن در جهت حمایت از زایمان به روش طبیعی وتشویق مادران وکاهش ترس واضطراب آنان از زایمان طبیعی و درد زایمان، باشد

 بیان مسأله

تولد کودک شامل دوره شروع انقباضات منظم رحمی تا خروج جفت است. روندی که تولد کودک از طریق آن به طور طبیعی اتفاق می افتد،لیبر نامیده می شود.احساس درد لیبر ،بازتابی کاملا فردی از محرکهایی متغیر است که هریک از زنان بر اساس وضعیت خود آنها را به صورت منحصر به فرد دریافت وتفسیرمی کنند.شرایط و وضعیتهای احساسی ،انگیزشی،شناختی ،اجتماعی و فرهنگی این محرکها را تعدیل می کنند .همانطور که اشاره شددرد زایمان وترس از آن از شایعترین عللی است که منجر به فرار وترس زنان اززایمان طبیعی میشود(کانینگهم وهمکاران ،ترجمه قاضی جهانی، 2005).

باتوجه به مزایای زایمان طبیعی که میتوان به موارد زیر اشاره نمود

بایگانی‌های پایان نامه ها - سازین : تجربه های کارآفرینی و نوآوریای بیهوشی مادر از طریق جفت به بدن نوزاد می‌رسد . در این صورت گاهی نوزاد لمس و فاقد واکنش‌های لازم به دنیا می‌آید . 4- یکی دیگر از عوارضی که به نظر می‌آید بر اثر سزارین در نوزاد بروز کند فقدان ایجاد فشار بر روی دستگاه تنفسی است در این حالت تخلیه‌ی مایع از اعماق ریه نوزاد ،‌به طور کامل صورت نمی‌‌گیرد. به همین دلیل بروز مشکلات تنفسی در نوزادانی که به روش سزارین به دنیا آمده اند در مقایسه با زایمان طبیعی بیشتراست (فام،بروس.ترجمه جعفری،1378) . وعوارض سزارین:درکل میزان مرگ ومیرمادردرسزارین، 2برابرزایمان واژینال است.درگذشته،آسپیراسیون ،عفونت وخون ریزی شایعترین علل مرگ ومیرمادران متعاقب عمل جراحی بوده است اما با پیشرفت تکنیک وتمهیدات پیشگیرانه ازشیوع آن بسیارکاسته شده ودرحال حاضرشایعترین علت مرگ و میرمادران متعاقب عمل جراحی،حوادث ترومبوآمبولی درراس آنهاآمبولی ریوی است.عوارض مادری را می توان به دوگروه زودرس ودیررس تقسیم نمود.درحدود25 %بیماران دچارعوارض زودرس همچون تب با علت نامشخص ،اندومتریت،عفونت محل زخم،خون ریزی،آسپیراسیون،عفونت ادراری وترومبوفیلیت می شوند.عوارض اصلی دیررس عبارتند ازبازشدن محل بخیه وانسدادروده دراثرچسبندگی که هردودرسزارین شایع هستند(قره خانی وساداتیان، 1381).

  فوایدپزشکی:ا- پیشگیری از خطر مرگ :احتمالاً بزرگترین فایده‌ی زایمان طبیعی ،کاهش مرگ مادر است .زیرا جراحی سزارین مانند تما جراحی‌ها دارای خطر مرگ ناشی از عوامل بیهوشی گزارش شده است که نسبت مرگ و میر پری ناتال زنان درسزارین، 7 برابر زایمان نرمال است.2- پیشگیری از خطر عفونت : در واقع شایع‌ترین انواع عفونت پس از جراحی سزارین، عفونت رحم و عفونت محل زخم جراحی و عفونت مثانه است ولی در زایمان طبیعی عفونت رحم به ندرت دیده می شود .3 – پیشگیری از « از دست دادن خون » :به طور متوسط،‌ خونی که در زایمان طبیعی از دست می‌رود حدود 700-500 میلی‌لیتر است و در مقابل خونی که در سزارین انتخابی از دست می‌رود حدود 1000 میلی لیتر است. 4– پیشگیری از آسیب دیدن دستگاه ادراری : در زایمان طبیعی احتمال آسیب دیدن به مثانه بسیارکم است . 5 – پیشگیری از آسیب دیدن روده: انسداد روده‌ ، عارضه جانبی شایع هر جراحی است که برای مجاری دستگاه گوارش مشکل ساز است زیرا در این وضعیت حرکت روده‌ها کند و و یا در موارد نادر متوقف شده و محتویات روده داخل آن باقی می‌ماند.6 – پیشگیری از لخته شدن خون در پاها: ترومبوفلبیت حالتی است که در آن خون داخل سیاهرگ لخته می‌شود و معمول‌ترین محل تشکیل لخته‌، سیاهرگهای پا است . خطر ایجاد ترومبوفلبیت پس ازجراحی سزارین ، ده برابر زایمان طبیعی است . 7– پیشگیری از هیسترکتومی( برداشتن رحم ):سزارین قبلی در برخی موارد در حاملگی‌های بعدی با پلاسنتاپرویا[21] ویااکرتا[22] همراه می‌شود . پلاسنتاپرویا (جفت سرراهی) حالتی است که در آن جفت در قسمت پایین رحم جایگزین می‌شود و مانع عبور نوزاد وزایمان طبیعی می‌شود . در پلانستااکرتا جفت به عمق دیواره‌های رحم نفوذ می‌کند و پس از تولد نوزاد نیز به خودی خود خارج نمی‌شود، بنابراین در برخی موارد مجبور به درآوردن رحم می شوند وفواید روانی زایمان طبیعی : 1 – احساس خوشایند از توانایی در زایمان طبیعی2 – احساس مشارکت در زایمان و درک نحوه تولد نوزاد 3– احساس تسلط و حاکم بودن بر اتفاقات حین زایمان 4– احساس برقراری ارتباط فوری و پیوند احساسی با نوزاد پس از وضع حمل5 – احساس رضایت از پذیرفتن مسؤولیت های مادرانه و مراقبت از نوزاد وفواید زایمان طبیعی برای نوزاد : 1- از آنجا که فواید تغذیه طبیعی با شیر مادر مورد توجه است سزارین برای مادرانی که مایلند نوزادانشان را با شیر خود تغذیه کنند، مشکل ساز خواهد شد . اغلب زنانی که زایمان طبیعی می‌کنند بلافاصله پس از تولد نوزاد تغذیه با شیر خود را آغاز می‌کنند و شیردهی در زنانی که سزارین می‌شوند با تاخیرآغاز می گردد. 2 – با این که در زمینه خطرات جراحی سزارین،‌بحث بیشتری روی عوارض جانبی سوء بر روی مادرمتمرکزشده است قطعاً‌ برای نوزاد نیز بی‌خطر نیست شاید بتوان گفت: خطرناکترین عارضه جانبی جراحی سزارین برای نوزاد‌، نارسی است،‌ اصطلاح نارسی عموماً‌ برای شرح دادن وضعیت نوزادی به کار می‌رود که به دلیل انتخاب زمان نادرست زمان سزارین، نارس به دنیا آمده است . مشخص شده است که نوزادانی که به روش سزارین انتخابی به دنیا می‌آیند به میزان چشمگیری در معرض خطر ابتلا به سندرم دیسترس تنفسی  هستند . 3 – هنوز هم در اغلب بیمارستانها برای جراحی سزارین بیهوشی عمومی صورت می‌گیرد و متاسفانه داروی به کار رفته بر این مطلب را هم بخوانید :

همچنین ،با توجه به اشتیاق مادران باردار برای استفاده از روشهای بیدردی به صورت غیردارویی ،وعلاقه برای ایجادشرایطی مطلوب جهت انجام زایمان طبیعی وکاهش ترس واضطراب مادران از زایشگاه وزایمان طبیعی،وهمچنین مزایای زایمان طبیعی  که به آن اشاره گردید وعوارض سزارین ، وهمچنین با توجه به اینکه سالیانه 651هزار کودک ایرانی به روش سزارین در کشور به دنیا می آیندوبر اساس برآوردهای جمعیتی مرکز آمارایران در سال 89،بالغ بریک میلیون و82هزارکودک در کشور متولد می شوندکه بیش از 60درصدیا650هزارنفرازمادران آنها روش سزارین را برای تولد کودکانشان انتخاب می کنند واینکه آمار سزارین درکشور 3 برابراستانداردهای جهانی است واز دلایل عمده فرار زنان ایرانی از روش طبیعی زایمان وروی آوردن به سزارین ،ناشی از دردهای زایمان طبیعی است (امیری فراهانی،عباسی شوازی،1391).

واینکه همچنین تعداد انجام زایمان به روش سزارین درکشورهای مختلف جهان در نیمه دوم قرن بیستم میلادی افزایش یافته است و آمار سزارین درایران از 26%تا 60% وحتی در برخی مراکز خصوصی تا 87%گزارش شده است(مرآثی،فرج زادگان ،پیر دهقان وکاظمینی 1388).

واینکه دربررسیهای صورت گرفته درمورد اثرات اضطراب برروی دوران بارداری نتایج بیان داشتند که رویدادهای اضطراب زا در دوران قبل از زایمان نه تنها سلامت روانی

 کودکان را در دوران کودکیشان تحت تاثیر قرار می دهد بلکه با مشکلات سلامت روان در بزرگسالی همراه است واین موضوع اهمیت مساله وتاثیر عمیق آن رابر کل زندگی نشان می دهد.بسیاری از مطالعات ،رابطه بالا بودن سطح کورتیزول را که خود تحت تاثیر اضطراب است وزایمان بر ابتلای کودک به اسکیزوفرنی واختلالات عاطفی در آینده نشان می دهد.سطح بالای اضطراب با افزایش احتمال زایمان پیش از موعد ،تولد نوزاد کمتر ازوزن طبیعی (IUGR [23])،سقط خودبه خود وناهنجاریهای نوزاد همراه است.وجود اضطراب همچنین باعث پاسخ های نامناسب مادر به جنین در بارداری شده وباعث کاهش دلبستگی مادر به نوزاد می گردد(طوسی،اکبرزاده،زارع،شریف1390).

واینکه یکی از روشهای غیر دارویی ، برای ایجاد بیدردی استفاده ازهیپنوتیزم در زایمان طبیعی است.هیپنوتیزم روش درمانی جدیدی نیست واز دیر باز شناخته شده است. از تعاریف رایج هیپنوتیزم،حالتی است که در نتیجه توجه وپذیرش متمرکز ایجاد می شود وطی آن به درجات مختلف سه نما وحالت ،همزمان باید وجود داشته باشد:1-تجزیه یا انتزاع 2-جذب3-تلقین پذیری.مدیریت بخش روانشناسی هیپنوتیزم انجمن روانشناسی امریکا ضمن تلاش برای نداشتن سوگیری ،هیپنوتیزم را چنین تعریف می کند:روشی است که طی آن تغییراتی در حواس ،ادراک ،افکار،احساسات یا رفتار القا وایجاد می شود در سال 1955، انجمن پزشکی انگلیس وسپس در سال 1958، انجمن پزشکی ایالات متحده امریکا هیپنوتیزم را به عنوان روشی قابل قبول برای درمان ،مورد تایید قرار دادند.انجمن روانپزشکی ایالات متحده امریکا نیز در سال 1961هیپنوتیزم را تایید کرد.ودر سال 1969انجمن روانشناسان ایالات متحده امریکا هیپنوتیزم را به عنوان یک رشته تخصصی اعلام کرد.در سال 1949 انجمن هیپنوتیزم بالینی وتحقیقاتی امریکا تاسیس گردید ودر سال 1957 انجمن هیپنوتیزم بالینی امریکا ،بنا نهاده شد.و میلتون اریکسون به ریاست آن موسسه انتخاب گردید(هاموند،1998ترجمه فاضل، 1388).

امروزه این باور وجود دارد  که هیپنوز یک روش کارآمدوموثرکمکی در طیف وسیعی از بیماری ها قابل استفاده بوده وبه عنوان یک روش همراه وتکمیل کننده طب سنتی ،درمان های دارویی وغیر دارویی مورد استفاده قرار می گیرد.در طول حاملگی از روش هیپنوتراپی برای مدیریت تهوع واستفراغ وپیشگیری از زایمان زودرس وبه عنوان درمان کمکی در افزایش فشارخون ناشی از بارداری وبه عنوان یک مدخله برای درمان درد وناراحتی های حین حاملگی وزایمان استفاده می گردد(اس.کروجر،2008 ) .

هیپنوتراپی یک وسیله درمانی است که برای رسیدن به اهداف درمانی مشخصی برخی از تکنیکها یا روشها در شرایطی مورد استفاده قرار می گیرند که بیمار در حالت هیپنوتیزمی قرار گرفته باشد(کارن اولنس[24] ،ترجمه جمالیان، 1377).

از مهمترین موارد استفاده از هیپنوتیزم انجام زایمان بدون درد به روش هیپنوتیزم می باشد.تخمین زده می شود که حدود 20-35 درصد زنان می توانند از روش هیپنوز به عنوان تنها روش بی دردی حین زایمان ووضع حمل استفاده نمایند.دریک کار تحقیقاتی که توسط آگوست وهمکارانش در سال 2009به چاپ رسید،295مورد زایمان بدون درد با روش های مختلف هیپنوزاداره گردید.94 درصد زایمان ها فقط با روش هیپنوز ،بدون درد وموفقیت آمیز به انجام رسید(به نقل ازآگاه 1389).

وبرای زایمان بدون دردتا ماه پنجم بارداری نیاز به انجام هیپنوتیزم نیست.ماه پنجم یا ششم یک جلسه هیپنوتیزم کفایت می کند.ماه هفتم 2بار وماه هشتم ونهم بسته به شخصیت بیمار،شناخت ومیزان ترس بیمار،سیستم حمایتی واجتماعی بیمار،تعدادجلسات دیدن بیمار متفاوت است.هفته ای یک جلسه ویا هردوهفته یک جلسه کفایت میکند(فتحی وفیاض صابری، 1390).

وبا توجه به اینکه بعضی افراد قادرند با هیپنوتیرم به عنوان تنها وسیله بیهوشی تحت عمل جراحیهای بزرگ قراربگیرند(فتحی وفیاض صابری،1390)

لازم دیده شد که پژوهشی جهت بررسی  تاثیر هیپنوتراپی  بر درد زایمان واضطراب مادران در دوران بارداری صورت گیرد .بدین منظور به مادران باردارحداقل از سن 5ماهگی وحداکثر7،خودهیپنوتیزم را آموزش داده واز طریق پرسشنامه اضطراب اسپیل برگر ومقیاس عددی سنجش درد(NAS[25])  تاثیر این امر تحت  بررسی قرار خواهد گرفت که آیا هیپنوتراپی بر درد زایمان ومیزان اضطراب مادران قبل از زایمان تاثیر دارد یا خیر؟

 – اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

با توجه به اینکه سالیانه 651هزار کودک ایرانی به روش سزارین در کشور به دنیا می آیندوبر اساس برآوردهای جعیتی مرکز آمارایران در سال 89،بالغ بریک میلیون و82هزارکودک در کشور متولد می شوندکه بیش از 60درصدیا650هزارنفرازمادران آنها روش سزارین را برای تولد کودکانشان انتخاب می کنند واینکه آمار سزارین درکشور 3 برابراستانداردهای جهانی است واز دلایل عمده فرار زنان ایرانی از روش طبیعی زایمان وروی آوردن به سزارین ،ناشی از ترس ازدردهای زایمان طبیعی است و.با توجه به نتایج تحقیقات زیر از جمله :بررسی نگرش نسبت به درد زایمان وانتخاب نوع زایمان در زنان باردارکه نتایج مطرح کننده این بود که زنان ،زایمان طبیعی را ترسناک تروخسته کننده ترمی دانند واینکه اطلاعاتشان نسبت به زایمان کم است وهمچنین به این زنان درمورد زایمان آموزش کمی داده شده بود(اتقایی89)و

بررسی روند تغییرات میزان زایمان سزارین در ایران وعوامل جمعیت شناختی مرتبط با آن در سه دهه اخیر ونتایج آن که زایمان سزارین نسبت به دهه 50 افزایش سه برابری داشته است وروند افزایش با سرعتی بیش از حد انتظار پیش می رود (فراهانی 1391) و

پژوهش دهقانی (1391) با عنوان بررسی علل انجام سزارین در زنان مراجعه کننده به کلینیک زنان وبارداری زایشگاه مهدیه شهرستان بم ،که نتایج آن عواملی چون تحصیلات بالاتر والدین وترس مادران از درد زایمان طبیعی را موثر شناخته شده اند، انجام این پژوهش ،جهت خدمت رسانی بیشتر به مادران برای زایمان، ضروری به نظر می رسد .

و همچنین با توجه به  امتیازات استفاده از هیپنوز در مامایی که ترس مادر قبل از زایمان ودرد قبل ودر طی لیبر را کاهش می دهد،آستانه تحمل درد مادر را بالا می برد،استفاده از داروهای شیمیایی وبیدردی ها را در گروههایی که قابلیت هیپنوتیزم پذیری خوبی دارند کاهش می دهدواینکه مرحله اول زایمان را در زنان نخست را 3 ساعت و در مولتی پارها(زنانی که زایمان دوم به بعدهستند) 2 ساعت کاهش می دهدو اینکه هیچ خطری برای مادر وبچه ندارد(اس کروجر،  2008).

لازم دانستیم که با بررسی استفاده از هیپنوتیزم به عنوان یک ابزار بالینی جهت کاهش درد واضطراب  مادران وتشویق آنان به انجام زایمان به روش طبیعی وکاهش هزینه های گزاف عمل سزارین،این پژوهش صورت گیرد.

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ب.ظ ]