البته جامعه ی مدنی را می توان از چهار منظر خاص بررسی نمود:

1- جامعه ی مدنی از دید گاه جامعه شناسی عامه: در این دیدگاه ، مراد همان زندگی اجتماعی یا شهرنشینی که انسان ها بنا به ضرورت وجودی خویش و برای گریز از تنهایی و به خصوص تأمین نیازهای اساسی و ضروری خود به تشکیل آن می پردازند. که البته باید براساس قوانین و ضوابط مشخص و
تعریف شده ای باشد تا نظم در جامعه برقرار گشته و از بی نظمی و هرج و مرج دور باشد (بیگدلی، 1374، ص74: فتحی، آ1381، ص 17) .

2- جامعه ی مدنی از دید گاه فلسفه: جامعه ی مدنی از این دیدگاه، جامعه ای است که براساس خرد، اندیشه، حکمت و تعقل پایه ریزی شده باشد و هدف اصلی در چنین جامعه ای رشد و تکامل وجودی انسان است تا آن ها خود را بهتر شناخته و به حقوق و مسئولیت های خویش آگاه گشته و خود برای تشکیل جامعه ای آرمانی گام بردارند. افلاطون و ارسطو و فارابی اولین کسانی بودند که ایده ی چنین جامعه ای را تحت عنوان”مدینه ی فاضله”مطرح کردند. افلاطون در مدینه ی خود به دنبال ارتقای سطح ارزش های انسانی از جمله عدالت ، فضیلت و سعادت بود و به قدرت از منظر اخلاق می نگریست (همان منبع، همان صفحه) . ارسطو در رساله ی “سیاست” خود، جامعه ای را ترسیم می کند که نظم حاکم بر آن تابع قانون اساسی نوشته ی خود اوست. او به خوبی می دانست جامعه ی مدنی، جامعه ای است قانون مند که شهروندان صاحب اراده، مستقل و در سرنوشت سیاسی خود شریک هستند، ارسطو شخصیت فرد را در سیاسی بودن او می دانست. او می گوید: انسان طبعاً برای زندگی در جامعه ی سیاسی ساخته شده است. افراد حتی هنگامی که به یکدیگر نیازمند نباشند، باز میل دارند که با هم زندگی کنند و در عین حال نفع مشترکی آدمیان را در حدود کوششهایشان در راه بهزیستی هم گرد می آورد، پس زندگی خوب هدف اجتماع است
(ارسطو ، 1364 ، ص128) .

3- جامعه ی مدنی از دید گاه حقوقی: دراین دیدگاه ، در جامعه ی مدنی قانون و مقررات خاص حکومت می کند. و قانون در زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه جریان دارد، و این امر در افراد نهادینه می شود. اگر قانون نباشد جامعه از نظم بدور است (بیگدلی، 1374، ص74: فتحی، آ 1381 ، ص 19) .

4- جامعه ی مدنی از دید گاه جامعه شناسی خاص: دراین دیدگاه ، عادات و عرف و رسوم و آدابی که برای مردم جامعه ارزش دارد و در میان آن ها جاری است، جامعه و اصول کلی آن ها را تشکیل می دهد. در واقع مردم از “آزادی مطلق” برخوردارند و در سرنوشت جامعه خود سهیم هستند، به عبارت دیگر “کثرت گرایی”و”تنوع اجتماعی”باعث به وجود آمدن دسته ها و گروه ها و انجمن ها می شود
(همان منبع ، همان صفحه) .

2- 4 . شهروند

2-4-1 . مفهوم شهروند

شهروند از کلمه ی “شهر” و پسوند”وند” تشکیل شده است. در فرهنگ معین کلمه شهر به معنای: 1- آبادی بزرگ که دارای خیابان ها، کوچه ها، و خانه ها و دکان های بسیار باشد.  – مملکت، آورده شده است( معین ، جلد 2 ، ص 2096) . در لغت ی نامه دهخدا کلمه ی شهر هم به معنای مدینه و بلد و اجتماع ،  خانه های بی شمار که مردمان در آن سکنی می کنند . . . . و هم به معنای مملکت، سرزمین و کشور آورده شده است و شهر ایران، ایرانشهر را به معنای مملکت ایران آورده است :

خوشا شهر ایران و فرخ گران                                  که دارند چون تویکی پهلوان ( فردوسی )

پسوند “وند” به معنای خداوندی، صاحبی و در زبان های باستانی ایران از “ونت” که به معنای دارنده است گرفته شده است (دهخدا، جلد 9 ، 14 صص12871-2 و 20556) . بنابراین این کلمه در فارسی هم می تواند معنای شهر نشین، هم اهل یک مملکت و جامعه ی سیاسی را داشته باشد. این کلمه ترکیبی برای ترجمه ی کلمه شهروند در زبان فرانسه و زبان انگلیسی در نظر گرفته شده است از کلمه ی شهروند لا تین اخذ شده است.

مفهوم امروزی کلمه ی شهروند به معنای ساکن یا اهل شهر نیست، بلکه اساسی ترین بار معنائی آن این است که در اداره ی امور عمومی شهر دخالت و مشارکت دارد. مرور مفهومی شهروند در دنیای غرب و دنیای شرق متفاوت است و شاید اصولاً متفکران و نویسندگانی که در مورد شهروندی، الگوها و ارزش های مربوط به آن مطالعه داشته اند، به وجود شهروندی در دنیای شرق از نظر تاریخی توجهی نداشته اند. بدین ترتیب منشأ ایده ی شهروندی را در یونان و رم باستان جستجو کرده اند و معتقد به این هستند که اولین تلاشهای منظم برای اولین تجربه های نهادی شده ی شهروندی در دولت شهرهای یونان و به ویژه در آتن از قرون پنجم تا چهارم قبل از میلاد انجام شده است. ولی نمی توان اعتقاد داشت که سایر نقاط گیتی از ایده ی شهروندی و توجه به حقوق و وظایف ساکنان تهی بوده است بدون این که اصطلاح شهروند به کار رفته باشد. در برخی از ادبیات شهروندی، مفهوم مخالف شهروند، رعیت آورده شده است که از ترکیبات و تنظیمات شهری اطاعت از قوانین آن را حمل می کند. اما شهروند ضمن تعهد به وفاداری نسبت به قوانین و نظامات شهر نقش و حقوق و اختیاراتی نیز در تدارک و تنظیم همان قوانین و نظامات دارد ( پللد ، 1370) .

مفهوم و حقوق شهروندی در طول تاریخ تحولات بسیاری به خود دیده است تا امروز “مفهوم شهروندی” علاوه بر حقوق، دربردارنده وظایف و تعهدات می باشد. همه جوامع سیاسی با هر مرام سیاسی لیبرال ها، سوسیالیست، محافظه کاران ، اجتماع گرایان، طرفداران محیط زیست، فمنیست ها، همه و همه ایده ی شهروندی را پذیرفته اند، زیرا همه بر مسئولیت هایی برای پایداری جوامع سیاسی و محیط طبیعی تأکید دارند (فالکس ، 1381 ) .

موقعیت شهروند عبارت است از عضویت داشتن در یک جامعه ی گسترده، او به این جامعه کمک می کند، در امور جامعه مشارکت دارد و جامعه استقلال فردی به او می دهد این استقلال در مجموعه ای از حقوق انعکاس می یابد که هر چند از نظر محتوا در زمان ها و مکان های مختلف متفاوت اند لیکن همیشه بر پذیرش کارگزاری و فاعلیت سیاسی دارندگان آن حقوق دلالت دارند. بنابراین ویژگی کلیدی معرف شهروندی که آن را از تابعیت صرف متمایز می کند یک اخلاق مشارکت است. شهروندی نه یک موقعیت منفعلانه، بلکه یک موقعیت فعالانه است. به طور خلاصه شهروندی با سلطه ناسازگار است . . . شهروندی همواره یک ایده ی دو جانبه و بنابراین یک ایده ی اجتماعی است ( همان منبع، صص 13-14 ) .

 

شهروندی هم کرامت انسان را به رسمیت می شناسد، هم بستر اجتماعی را که او در آن زندگی می کند و از آنجا که جامعه پیوسته در حال تغییر است و شهروندان راههای جدید برای تحقق شهروندی و برآوردن نیازهایشان جستجو می کنند و به دلیل تفاوت هایی که در اجتماعات از نظر فرهنگی، مذهبی، و ارزش ها . . . وجود دارد یک تعریف ساده و ایستا از شهروندی را نمی توان در همه ی جوامع و همه ی زمان ها به کار برد. بنابراین با توجه به وجود حقوق و تعهدات در شهروندی، پویایی شهروندی و این که شهروندی در مورد روابط انسانی است، با یک جمع بندی سعی می کنیم تعریفی از شهروند و نهایتاً شهروندی ارائه کنیم. شهروند فردی است متعلق به گروه که در مقابل این گروه دارای وظایفی است و حقوقی به او تعلق می گیرد، شهروند دارای حقوق مدنی است، بدین معنی که از آزادیهایی که در قانون اساسی به او داده شده است بهره مند است. دارای حقوق سیاسی است، این حقوق به او اجازه دخالت در زندگی سیاسی شهر و ملتی که به آن تعلق دارد می دهد. دارای حقوق اجتماعی است که مربوط به زندگی او در جامعه می شود یعنی حق کار و شغل، حق امنیت، حق اوقات فراغت . . . در مقابل این حقوق، شهروند دارای وظایفی است که می بایستی به آن عمل کند و در برخی از موارد،در صورت عدم انجام وظایف با برخورد مواجه خواهد شد این وظایف عبارتند از:

– اطاعت از قوانین

– شرکت در پرداخت هزینه های عمومی مانند پرداخت مایلات و عوارض . . .

– دفاع از جامعه و ملتی که به آن تعلق دارد، در مواردی که جامعه مورد تهدید قرار می گیرد . ( همان منبع، ص 14 ) .

در کشورهایی که قوانین مملکتی به صورت کلی یا در بخشی بر پایه ی احکام شرعی است، مذهب علاوه بر اعتقاد به صورت قانون نیز تدوین می شود و جایگاه قانونی نیز پیدا می کند. با توجه به این ویژگی ها و شناخت حقوق در وظایف شهروندی جایگاه برجسته ی شهروند روشن می شود. شهروند در زندگی سیاسی می تواند شرکت کند، کسانی را که حکومت را تشکیل می دهند انتخاب کند و در موارد نقص قوانین عدم اعتماد خود را نشان دهد (آشتیانی، ب1381، صص19-20) . به دلیل ویژگی ها و ضرورت های زندگی اجتماعی، شهروند نمی تواند فرد پرست و خودنگر بوده و وضعیت و حقوق دیگران را فراموش کند و مورد توجه قرار ندهد، بلکه از جهت وظایف قانونی که به او محول می شود، به افرادی که در خطر بوده و به کمک دیگران احتیاج دارند، کمک می کند. هر شهروندی باید بتواند از حقوق خود بهره برده و وسائل مادی زندگی خود را فراهم کند (همان منبع، ص20) . از نظر محل اقامت می تواند شهر، مملکت و محل اقامت خود را انتخاب کند و نه تنها شهروند مملکت و شهر خود باشد، بلکه از نظر اخلاقی و مسئولیت مشترک می تواند شهروند جهانی باشد که به قول شیخ اجل سعدی :

بنی آدم اعضای یکدیگرند                     که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار            دگر عضوها را نماند قرار

این مطلب را هم بخوانید :

 

تو کز محنت دیگران بی غمی                نشاید که نامت نهند آدمی(سعدی) .

به عبارت دیگر شهروندی را می توان پای بند بودن فعال به ارزش هایی بر پایه ی حقوق و وظایف ذکر شده که جنبه عام برای همه دارد، دانست. شهروندی به مدد مجموعه ی حقوق، وظایف و تعهدات و ارزش های ناشی از آن ها، راهی برای توزیع عادلانه ی منابع و زندگی همراه با مشارکت و پویایی فراهم
می کند. در ضمن پای بند بودن به ارزش های جمعی به معنای فراموش کردن هویت فردی و ارزش های شخصی و قواعد راه و روش های زندگی فرد نیست. قبول ارزش های عمومی و احترام و عمل به آن ها
می تواند بدون تضاد با ارزش های فردی جایگاه خود را داشته باشد. شهروندی به چارچوب و بستری نیاز دارد که حقوق در آن پذیرفته و انجام مسئولیت در آن امکان پذیر باشد این چهارچوب جز زمینه و بستر اجتماعی چیز دیگری نیست که ارزش های مرتبط با شهروندی در آن به ظهور می رسد این چهار چوب شامل مردم سالاری، سیستم کارآمد حقوقی، نهادها و سازمان های مربوط هستند که ارکان مشارکت را فراهم می سازد و ارزش های شهروندی در این زمینه به ظهور می رسد (آشتیانی، ب1381، ص21) .

2-4-2 . تعریف شهروندی

مفهوم شهروندی اگرچه دارای یك تاریخ طولانی است، اما هنوز هم مبهم و مسأله‌دار است. یونگ استدلال می‌كند كه شهروندی در حقیقت مجموعه‌ای از ارتباطات عمدی بین مردمی است كه می‌خواهند از

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...