کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



 



1-4-1- هدف کلی: 12

1-4-2- اهداف اختصاصی.. 12

1-5- فرضیه‌های پژوهش…. 12

1-6- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها 13

2-1- اختلال استرس پس از سانحه. 17

2-2- شناخت و PTSD.. 18

2-3- زیربنای عصبی اختلال استرس پس از سانحه. 21

2-4- اختلال افسردگی اساسی.. 23

2-5- افسردگی و شناخت… 24

2-6- ادراک زمان. 27

2-6-1- تعریف ادراک زمان. 30

2-6-2- پردازش اطلاعات زمانی.. 32

2-6-3- رویکرد عصب‌شناختی.. 34

2-6-4- تأثیر دوپامین بر ادراک زمان. 36

2-6-5- عوامل مختلف مؤثر در ادراک زمان. 38

2-6-5-1- ویژگی محرک و افراد. 38

2-6-5-2- هیجانات… 39

2-6-6- فضا و زمان. 41

2-6-7- ادراک زمان در افراد دارای اختلالات جسمانی و روانی.. 42

2-6-7-1- بیماری‌های جسمانی.. 42

2-6-7-2- اختلالات روانی.. 43

2-7- تأثیر اختلال استرس پس از سانحه بر ادراک زمان. 44

2-8- افسردگی و ادراک زمان. 47

2-9- حافظه فعال یا کاری.. 50

2-9-1- الگوی حافظه فعال. 50

2-9-2- تفاوت‌های فردی در ظرفیت حافظه فعال و عملکرد. 51

2-10- اثر اختلال استرس پس از سانحه بر حافظه فعال. 52

2-11- افسردگی و حافظه فعال. 56

 

2-12- پردازش اطلاعات… 58

2-13- سرعت پردازش اطلاعات در اختلال استرس پس از سانحه. 60

2-14- سرعت پردازش و افسردگی.. 62

2-15- جمع‌بندی.. 65

3-1- روش پژوهش…. 68

3-2- جامعه، نمونه و انتخاب نمونه. 68

3-3- روش و ابزار جمع‌آوری اطلاعات… 69

3-4- روش اجرای پژوهش…. 73

3-5- روش تجزیه ‌وتحلیل داده‌ها 73

4-1- مقدمه. 75

4-2- یافتههای مرحله همتاسازی از نظر هوشی و سن.. 75

4-3- یافتههای تحلیل توصیفی و استنباطی دادهها 77

4-3-1- آزمون استنباطی فرضیه‌های پژوهش…. 78

4-3-1-1- فرضیه پژوهشی اول: خطای ادراک زمان در نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا به PTSD بیشتر از نوجوانان بهنجار و در افسردگی بیشتر از PTSD است. 79

4-3-1-2- فرضیه پژوهشی دوم: اختلال حافظه کاری در نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا به PTSD بیشتر از نوجوانان بهنجار و در PTSD بیشتر از افسردگی است. 90

4-3-1-3- فرضیه پژوهشی سوم: اختلال در سرعت پردازش اطلاعات در نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا به PTSD بیشتر از نوجوانان بهنجار و در افسردگی بیشتر از PTSD است. 93

5-1- مقدمه. 96

5-2- بررسی فرضیات پژوهش…. 96

5-2-1- عملکرد گروه ها در تکالیف مربوط به ادراک زمان. 96

5-2-2- عملکرد گروه ها در تکالیف مربوط به حافظه کاری.. 99

5-2-3- عملکرد گروه ها در تکلیف مربوط به سرعت پردازش اطلاعات… 101

5-3- نتیجه گیری.. 102

5-4- محدودیت های پژوهش…. 103

5-5- پیشنهادات… 103

منابع. 105

این مطلب را هم بخوانید :

مقدمه

رابطه بین شناخت و هیجان طی قرن‌های متمادی برای فیلسوفان مهم و جالب بوده است؛ اما این موضوع اخیراً مورد توجه روان‌شناسان قرارگرفته و به‌عنوان یکی از مهم‌ترین موضوعات پژوهشی مورد توجه آن‌ها درآمده است. مباحث مربوط به رابطه بین شناخت و هیجان، بر تأثیرات هیجان بر روی فرایندهای شناختی یا نقش فرایندهای شناختی در پدید آیی حالت‌های هیجانی تمرکز دارد؛ و اغلب نظریات بالینی بر وجود رابطه متقابل میان شناخت و هیجان تأکید دارند (پاور[1] و دالگلیش[2]، 2008).

از سوی دیگر ورود یافته‌های مربوط به روانشناسی شناختی، به حوزه بالینی سبب گردید که در ادبیات اخیر نظریه‌های متعددی در خصوص چگونگی و تبیین رابطه میان شناخت و اختلالات هیجانی، نظیر اختلال استرس پس از سانحه و افسردگی ارائه گردد.

طی هزاران سال ضربه‌های روان‌شناختی برای مردم منبع ترس و وحشت بوده‌اند. تجاربی که افراد را با خطر مرگ واقعی یا قریب‌الوقوع یا تباهی و نابودی مواجه می‌کنند، وحشت‌آور هستند. زمانی که واکنش‌های استرس افراد به این رویدادهای آسیب‌زا، مزمن و ناتوان‌کننده باشد، دیگر آن‌ها یک واکنش طبیعی به وضعیت‌های غیرطبیعی نیستند، بلکه تبدیل به اختلال استرس پس از سانحه می‌شوند. نرخ اختلال استرس پس از سانحه در جمعیت‌های عمومی پس از الکلیسم، افسردگی اساسی و هراس اجتماعی بیشترین میزان است که این اختلال را به چهارمین اختلال شایع روان‌پزشکی در ایالات‌متحده‌ی آمریکا می‌کند (بارلو[3]، 2002).

در میان گروه‌های سنی مختلف در جامعه کودکان و نوجوانان به دلیل شرایط خاص جسمی و سنی بیشتر از دیگر اقشار جامعه در معرض خطر ضربه‌های روان‌شناختی و تجربه رویدادهای آسیب‌زا قرار دارند (محمدخانی و همکاران، 1383). از دیگر سو شیوع افسردگی به‌طور قابل‌توجهی در سراسر دوران نوجوانی افزایش‌یافته است و این افزایش در زنان بیشتر از مردان بوده است (اوَن اوولی[4] و همکاران، 2015). بررسی‌های مقایسه‌ای کودکان و نوجوانان افسرده با غیر افسرده گویای وجود بد کارکردی‌ها و کاستی‌هایی در عملکردهای اجرایی و شناختی و در کنش‌های سرعت پردازش، حافظه کلامی هست (بروکس[5] و همکاران، 2010). در بررسی‌های انجام‌گرفته در رابطه با اختلال استرس پس از سانحه، اسکومن[6] و همکاران (2009) دریافتند نوجوانان مبتلابه PTSD که با انواع تروما مواجه شده بودند، بد عملکردی در کارکردهای اجرایی را نشان می‌دهند. ازجمله کارکردهای اجرایی که توجه کمتری را به خود معطوف داشته است ادراک زمان می‌باشد. تاثیر پذیری ادراک زمان از هیجان در مطالعاتی که از لغات دارای بار هیجانی استفاده کرده‌اند بررسی‌شده است (یامادا[7] و کواب[8]،2011). با توجه به اهمیت کارکردهای اجرایی حافظه کاری، ادراک زمان و سرعت پردازش در اختلالات هیجانی و اهمیت پرداختن به اختلالاتی که از شیوع بالایی در جمعیت‌های نوجوانان برخوردارند، در ادامه به بررسی مؤلفه‌های مذکور در نوجوانان افسرده اساسی، و مبتلابه PTSD خواهیم پرداخت.

1-2- بیان مسئله

دوره نوجوانی به خاطر نقش و اهمیتی که در زندگی دارد، موردتوجه، روانشناسان و متخصصان هست. ازاین‌رو توجه به اختلالات و سلامت روان این افراد حائز اهمیت است. دو بعد گسترده رفتار آسیب‌زا در این دوره شامل رفتارهای درون‌سازی و رفتارهای برون‌سازی هستند (ویلم شورست[9]،2005). اختلالات درون‌سازی ” با علائم اولیه شامل هیجانات درونی مخالف با رفتار بیرونی” است (تاکری[10]و هریز[11]، 2005). مشکلات درون‌سازی تداوم پاسخ‏های خارج از کنترل را نشان می‌دهند که مشکلات درونی خود از قبیل اضطراب، افسردگی، شکایات جسمانی بدون مبنای شناخته‌شده پزشکی، و کناره‌گیری از ارتباط اجتماعی را نمایش می‌دهد (آخنباخ[12] و رسکولا[13]،2001). ازجمله این اختلالات می‌توان به افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه اشاره کرد.

اختلال استرس پس از سانحه از اختلالات بسیار شایع، مزمن و ناتوان‌کننده روان‌پزشکی هست که بر اساس ویراست پنجم راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی (DSM-5)، جزء مجموعه تشخیصی اختلالات تروما و وابسته به استرس هست که پس از مواجهه با یک رویداد آسیب‌زا ایجادشده و با چهار خوشه از نشانه‏ها مشخص می‌شود: مزاحمت‎ها، اجتناب، تغییرات منفی در شناخت و خلق و تغییرات برجسته در برانگیختگی و واکنش‌پذیری. این اختلال غالباً با افسردگی اساسی، سایر اختلالات اضطرابی، اختلالات سوءمصرف مواد و باکیفیت پایین زندگی همراه هست (DSM-5، 2013؛ سیمونز[14]، 2010؛ کاهی[15] و همکاران، 2006).

تحقیقات نشان می‌دهد کودکان و نوجوانانی که یک رویداد آسیب‏زا را تجربه کرده‏اند، در معرض خطر بالاتری برای ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه قرار دارند (کناردی[16] و همکاران، 2006). مطالعه مرکز ملی اختلال استرس پس از سانحه در ایالات‌متحده‌ی آمریکا نشان می‌دهد که 15 تا 43 درصد از دختران و 14 تا 43 درصد از پسران در طول زندگی خود حداقل یک رویداد آسیب‌زا را تجربه کرده‌اند که از این میزان 3 تا 15 درصد دختران و 1 تا 6 درصد پسران واجد ملاک‌های تشخیص اختلال استرس پس از سانحه هستند (همبلن[17]، 2007)؛ این در حالی است که میزان شیوع این اختلال در زنان 10 تا 12 درصد و در مردان 5 تا 6 درصد تخمین زده می‌شود (اهلرز[18]، 2000).

در طول دو دهه گذشته تحقیقات فراوانی در مورد ابعاد شناختی PTSD انجام‌گرفته است. ازاین‌رو آسیب‌شناسی اختلال استرس پس از سانحه با نواقصی در شناخت و حافظه که در ملاک‌های DSM-5 منعکس‌شده‌اند، برجسته‏تر شده است. از آن جمله می‌توان به یادزدودگی رویداد، اجتناب از تصاویر و افکار مرتبط با آسیب، ارزیابی‌هایی از داشتن آینده‏ای شکننده اشاره کرد. اهلرز و کلارک (2000) بر اساس مدل شناختی برای PTSD نشان دادند که تغییر در ارزیابی منفی و حافظه مربوط به تروما به‌وسیله‌ی یک سری از راهبردهای شناختی و مشکلات رفتاری بازداری می‌شوند.

مطالعات بسیاری، نابهنجاری در کارکردهای اجرایی افراد مبتلا به این اختلال را به‌طور خاص نشان داده‌اند (برای مثال، الف[19] و همکاران، 2014؛ آپرال[20] و همکاران، 2012). مطالعات انجام گرفته نقایص مشابه بزرگسالان را در کارکردهای اجرایی کودکان مبتلا به PTSD نشان داده‌اند (برای مثال، بیرز[21] و دی بلیز[22]، 2002؛ دی بلیز و همکاران، 2009). اسکومن[23] و همکاران (2009) نیز دریافتند نوجوانان مبتلا به PTSD که با انواع تروما مواجه شده بودند، بد عملکردی در کارکردهای اجرایی را نشان می‌دهند. گزارش‏های مربوط به میزان و ماهیت مشکلات شناختی در بیماران متفاوت و متنوع است و شامل دامنه وسیعی از نواقص شناختی کلی تا اختلالات مربوط به حافظه را دربرمی گیرد (برم نر[24] و همکاران، 1995). این نواقص شناختی می‌تواند زمینه‏هایی چون پردازش اطلاعات و ادراک زمان را نیز شامل شوند.

مطالعات نشان داده‌اند که افراد مبتلا به PTSD از مشکلات مربوط به حافظه رنج می‌برند و این مشکلات اغلب به وقایع آسیب‌زایی مربوط می‌شود که برایشان اتفاق افتاده است (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000). علاوه بر این سوگیری حافظه برای اطلاعات هیجانی در کودکان و نوجوانان و بزرگسالان دارای اختلال استرس پس از سانحه نشان داده‌شده است (مرادی و همکاران، 2000). یاسیک[25] و همکاران (2007) در بررسی حافظه کلی و کلامی دریافتند همانند آنچه در بیماران PTSD بزرگسال مشاهده‌شده، اختلال در حافظه کلی و کلامی در نوجوانان مبتلا به PTSD نیز قابل‌توجه هستند. کانستنس و همکاران (2008) نشان دادند که در اختلال استرس پس از سانحه کارکرد طبیعی حافظه دچار مشکل می‌شود و اطلاعات همراه با خطا پردازش و بازیابی می‌شوند. مرادی و همکاران (1389) در بررسی خود در رابطه با عملکرد حافظه در افراد بازمانده از جنگ مبتلا به PTSD نشان دادند که مبتلایان به این اختلال علاوه برداشتن مشکلات در بخش‌های مختلف حافظه مانند حافظه شرح‌حال، حافظه مربوط به آینده، حافظه کاری در حافظه کلی نیز از نقص برخوردار هستند. آکوستا[26] (2000) در بررسی خود در رابطه با عملکرد نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه در تکالیف حافظه کلامی و غیر‌کلامی، دریافت که این نوجوانان به‌طور معناداری عملکرد ضعیف‌تر از گروه بهنجار دارند.

ازجمله مشکلات حافظه، می‌توان به حافظه کاری آسیب‏دیده در این بیماران اشاره کرد. کلارک و همکاران (2003) در تکالیف حافظه فعال کلامی بیماران مبتلا به PTSD، کاهش فعالیت قشر پیش پیشانی را مشاهده کردند. حافظه کاری توانایی نگه‌داری اطلاعات به‌طور موقت و فعالیت بر روی آن‌ها در ذهن هست (لویس و کارپندال، 2002).

کارکرد مهم دیگری که در مبتلایان دچار آسیب می‌شود پردازش اطلاعات هست. اسکویت وردر[27] و همکاران (2013) در فرا تحلیلی به ادغام پیشینه‌های پژوهش در رابطه با کارکردهای شناختی بزرگسالان سالخورده مبتلا به PTSD پرداختند. آن‌ها دریافتند که مبتلایان به PTSD بدترین عملکرد شناختی را در رابطه با حافظه نشان دادند و پس‌ازآن بدکارکردی های قابل توجهی در مقایسه با گروه کنترل در یادگیری، سرعت پردازش و کارکردهای اجرایی نشان دادند. نقص در سرعت پردازش اطلاعات در مطالعات دیگری نیز بدست آمده است (کورشی[28] و همکاران، 2011؛ تواملی[29] و همکاران، 2009؛ واسترلینگ[30] و همکاران، 2002). پردازش اطلاعات شیوه‏ای است که افراد محرک‏های برخواسته از محیط را درک می‌کنند (موسی و لپین، 2000). سرعت پردازش اطلاعات از شاخص‌های مهم در ارزیابی توانایی‌های ذهنی به شمار می‌رود.

متغیر شناختی دیگر که در این مطالعه بررسی آن مدنظر خواهد بود، ادراک زمان هست. ماهیت ادراک زمان در بیماران دارای اختلالات پارکینسون (ویردن[31] و همکاران 2008)، اسکیزوفرنی (داوالوس[32] و همکاران، 2011)، آفازی (فینک[33] و همکاران، 2006)، اتیسم (والاس[34] و هپ[35]، 2008) و دیس‏لکسی (مارتین[36] و همکاران، 2001) مطالعه شده است. بررسی‏ها نشان می‌دهد که مطالعات اندکی به مطالعه تأثیر PTSD بر ادراک زمان پرداخته است؛ اما مطالعاتی در مورد اثر اضطراب بر این مولفه انجام‌گرفته است. وایمن[37] و مووس[38] (1967) در مطالعه خود با هدف بررسی رابطه میان سطوح اضطراب (بالا و پایین) و ادراک زمان به این نتیجه رسیدند که افراد با سطوح بالاتر از اضطراب، تحریف زمان بیشتری را نشان می‌دهند. در مقابل در مطالعه لوئک[39]‏ (2007) تمایز معناداری از لحاظ تخمین زمان در افراد مضطرب یافت نشد.

ادراک زمان به‌عنوان توانایی پیش‌بینی و پاسخ کارآمد به رویدادهای در حال وقوع شناخته می‌شود (یانگ[40] و همکاران، 2007) و شامل توانایی تمایز میان فواصل کوتاه از میلی‌ثانیه تا ثانیه (تمایز مدت) است و در مورد تفکیک‌پذیری دو محرک مجزا با کمک دوره‌های زمانی کم (قضاوت زمانی) داوری می‌کند تا دوره‌ی زمانی خاص را با دقت بیشتر تولید (تولید و بازسازی مدت)، یا مدت رویداد یا ارائه‏ی محرک خاص را برآورد (برآورد کلامی) و یا شروع آن را (پیش‌بینی زمانی) کند (توپلاک و همکاران، 2006).

الگوی «ضربان‌ساز-ذخیره‌کننده[41]» در پاسخ به نحوه‌ی اندازه‌گیری زمان توسط مغز پیشنهاد شده است. در این الگو، مغز دستگاه تنظیم‌کننده فطری است که تعداد ضربان‌های قلب را در هر لحظه در قسمتی از گره پایه‏ی مغز ذخیره می‌کند و در هنگامی که نیازمند برآورد کردن مدت زمان گذشته هستیم، این کرنومتر فطری باعث آزاد شدن انتقال‌دهنده‌های عصبی می‌شود و آن را به سایر نواحی مانند قشر پیش‌پیشانی می‌فرستد تا اطلاعات را یکی کند و مدت زمان گذشته را برآورد کند (ویلیامز[42]، 2006). تصویر‌برداری مغناطیسی کارکردی در حین تکلیف نشان می‌دهد که نواحی گره پایه، قشر پیش پیشانی، قشر آهیانه‌ای و مخچه فعال هستند (پلامر[43] و هامفری[44]، 2009).

اختلال درون‌سازی دیگری که در این پژوهش قصد مطالعه و مقایسه آن با PTSD را داریم افسردگی هست. افسردگی یک مشکل روان‏شناختی مهم در دوره‌ی نوجوانی است که هم به عملکردهای روان‌شناختی نوجوان در حال حاضر و هم در بزرگسالی صدمه می‌زند. در کاربرد بالینی، اصطلاح افسردگی برای توصیف دسته‏ای از نشانه‏ها، شامل تغییرات عمده در خلق، تفکر و فعالیت، به‌کاربرده می‌شود. این نشانه‌ها پایدارند و منجر به بروز تغییراتی در عملکرد شخصی و اجتماعی فرد، حداقل در دوره‌ای به مدت دو هفته، می‌گردند (وردوین[45] و همکاران، 2009). افسردگی نوجوانان ممکن است از نظر تشخیصی بسیار متفاوت با افسردگی بزرگسالان باشد (هاراسیلتا[46] و همکاران، 2004).

در نوجوانی میزان افسردگی بین سنین 13 و 18 سالگی به‌طور قابل‌توجه افزایش می‌یابد. شیوع افسردگی اساسی در نوجوانان در طول عمر و شیوع 12 ماهه آن به ترتیب %11 و 5/7% بودند. نرخ‌های مربوط به افسردگی اساسی شدید نیز 3% و 3/2 درصد بود. شیوع افسردگی به‌طور قابل‌توجهی در سراسر دوران نوجوانی افزایش یافته است و این افزایش در زنان بیشتر از مردان بوده است (اون اوولی[47] و همکاران، 2015).

با آنکه افسردگی به‌عنوان یک اختلال خلقی شناخته می‌شود، بررسی‌ها نشان می‌دهند که این اختلال با نارسایی چشمگیر شناختی همراه است و از نظر ماهیت و شدت، با سایر اختلالات خلقی تفاوت دارد. بررسی‌های مقایسه‌ای کودکان و نوجوانان افسرده با غیر افسرده گویای وجود بد کارکردی‌ها و کاستی‌هایی در عملکردهای اجرایی و شناختی و در کنش‌های سرعت پردازش، حافظه کلامی هست (بروکس[48] و همکاران، 2010). نشانه‏های یادشده می‌توانند نقش تعیین‌کننده‏ای در بقای بیماری و سیر نشانه‏های شناختی آن داشته باشند. بیماران افسرده اغلب تجربه ذهنی کاهش سرعت پردازش ذهنی را گزارش می‌کنند (اوکانر[49] و همکاران،1990). کندی شناختی ممکن است در اختلال عصب روان‌شناختی مرتبط با افسردگی اساسی نقش داشته باشد (بربیون[50] و همکاران، 2000)؛ بنابراین کاستی‌های شناختی افراد افسرده را می‌توان به منابع و فرایند نادرست پردازش اطلاعات در این دسته از افراد نسبت داد (رز[51] و امبیر[52]، 2006).

از جمله منابعی که در فرایند پردازش اطلاعات دخالت دارند، حافظه کاری هست. امروز در بین صاحب‌نظران این توافق عمومی وجود دارد که سوگیری حافظه در بیماران افسرده امری شایع است؛ همچنین معتقدند که آسیب‌های حافظه فعال، اصلی‌ترین مشکل حافظه در بیماران افسرده است، چراکه بر اساس یافته‌های پژوهشی عملکرد حافظه افراد افسرده نسبت به افزایش پیچیدگی تکالیف حساس است، به این معنی که با پیچیده‌تر شدن تکلیف، عملکرد حافظه افت شدیدی پیدا می‌کند (پیلوسی[53] و همکاران، 2000). پین[54] و همکاران (2004) در مطالعه‌ی خود نشان دادند که افسردگی اساسی در نوجوانان عملکرد حافظه را به‌طور معناداری کاهش می‌دهد. هوران[55] و همکاران (1997) نیز در مقایسه بزرگسالان و نوجوانان افسرده در مقیاس حافظه دریافتند که دختران نوجوان عملکرد ضعیف‌تر از بزرگسالان داشتند این در حالی بود که تفاوتی میان بزرگسالان و پسران وجود نداشت. اختلال در حافظه کاری و سرعت پردازش نوجوانان افسرده در مطالعاتی دیگر نیز نشان داده شده است (برای مثال، کلیم کیت[56] و همکاران، 2011).

در ارتباط با اثرات افسردگی بر ادراک فرد از زمان شواهد بالینی حاکی از کاهش سرعت زمان در افسردگی است، اما شواهد تجربی درباره مشکلات حوزه قضاوت زمانی نسبتاً اندک بوده و آنچه وجود دارد تا حدودی متناقض است (هاکینز و همکاران، 1998؛ به نقل از سویگنی و همکاران،2003).

باوجود بدکارکردی‌های مشابه میان افسردگی و PTSD در برخی از کارکردهای روانشناختی مغز در نواحی اصلی درگیر در این دو اختلال تفاوت‌هایی وجود دارد. در اختلال استرس پس از سانحه، مشکلات بیشتر شامل کاهش حجم فعالیت هیپوکامپ (کارل[57] و همکاران، 2006)، کاهش حجم فعالیت آمیگدال و قشر کمربندی پیشین (پانو-هایز[58] و همکاران، 2009) و نابهنجاری در ساختارهای پیش‌پیشانی میانی (کاسای[59] و همکاران، 2008) است. در رابطه با درگیری نواحی خاصی از مغز در بیماری افسردگی، الدرکین- تامپسون[60] و همکاران (2006) گزارش کردند که هر چند اندازه لوب فرونتاال در بیماران افسرده سالخورده مطابق انتظار، تغییری نکرده بود، اما اندازه‏ی سینگولای پیشین، شکنج رکتوس و ماده خاکستری پیشین حدقه‌ای در بین این بیماران کاهش یافته است که حاکی از تغییرات خاص مربوط به بیماری است که متفاوت از دیگر فرایندهای تباهی دیررس مغز است. ناکارآمدی کرتکس سینگولای پیشین و کرتکس پره فرونتال پشتی-جانبی را در بیماران افسرده به اثبات رسانده‌اند (واگنر[61] و همکاران، 2006).

با توجه به همبودی بسیار بالای اختلال افسردگی و PTSD در نوجوانان و آنچه در پژوهش‌های پیشین انجام گرفته، در رابطه با تأثیر افسردگی بر ادراک زمان و سیستم ساعت درونی اتفاق‌نظر وجود ندارد و این مؤلفه در اختلال PTSD مورد بررسی قرار نگرفته است، این مطالعه قصد دارد تا به بررسی مقایسه‌ای کارکردهای اجرایی (سرعت پردازش، ادراک زمان و حافظه کاری) در اختلال افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه بپردازد.

1-3- ضرورت انجام پژوهش

احساس افسردگی یکی از تجارب مشترک بشر است که اغلب به‌عنوان یک پاسخ طبیعی به رویداد‌های خارجی یا آسیب‌های درون‌فردی روی می‌دهد و اما تخمین زده می‌شود افسردگی اساسی چه روان‏زاد و چه درون‏زاد در بین چهار بیماری آسیب‌زای شاخص از سال 2000 تا 2012 مقام دوم را دارد (یوریب و همکاران، 2008). گرایش به بروز اولین وقوع افسردگی در سنین پایین‏تر گسترش یافته و درصد بالای نوجوانان مبتلا به افسردگی شدید، نگران‌کننده است (روزنهان و سلیگمن، 1999). افسردگی بر تکامل شناختی، هیجانی و فیزیکی نوجوان اثر می‌گذارد (ویلیام[62] و ویکینگ[63]،2003؛ به نقل از حبیب پور و شریعتی، 1387).

علاقه به بررسی جنبه‌های شناختی این اختلال در دو دهه گذشته رشد فزاینده‏ای یافته است. پژوهش حاضر گامی برای بررسی بیشتر این اختلال و برخی جنبه‌های شناختی این اختلال ازجمله بررسی ادراک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-06-31] [ 08:16:00 ب.ظ ]




2-2-1- تعاریف پرخاشگری………………………………………………………………………………………………………..6

2-3- انواع پرخاشگری………………………………………………………………………………………………………………..8

2-3-1- پرخاشگری کلامی در مقابل پرخاشگری غیر کلامی…………………………………………………….8

2-3-2- پرخاشگری مستقیم در برابر پرخاشگری غیر مستقیم………………………………………………….9

2-3-3- پرخاشگری وسیله ای در برابر پرخاشگری خصمانه………………………………………………………9

2-3-4- پرخاشگری فعال در برابر پرخاشگری منفعل…………………………………………………………………9

2-3-5- پرخاشگری فردی در برابر پرخاشگری جمعی…………………………………………………………….10

2-3-6- پرخاشگری فرافعال و تجاوزکارانه در مقابل پرخاشگری واکنشی و دفاعی……………………10

2-4- دیدگاه های نظری درباره پرخاشگری……………………………………………………………………………………….11

2-4-1- رویکرد سرشت گرا………………………………………………………………………………………………………….11

1_ نظریه فروید…………………………………………………………………………………………………………………………..11

2- نظریه کنراد لورنس……………………………………………………………………………………………………………….12

3- نظریه زیست شناسی اجتماعی……………………………………………………………………………………………..12

4- نظریه های زیستی………………………………………………………………………………………………………………13

4-1- آندروژن و کورتیزول………………………………………………………………………………………………..13

4-2- هورمون غدد جنسی………………………………………………………………………………………………..13

4-3- هورمون های هیپوفیز……………………………………………………………………………………………..14

4-4- ناقل های عصبی………………………………………………………………………………………………………….14

4-5- کوروموزوم های جنسی……………………………………………………………………………………………….15

2-6- بلوغ جنسی و پرخاشگری……………………………………………………………………………………………15

2-4-2- رویکرد تربیت گرا………………………………………………………………………………………………………….16

1_ نظریه ناکامی…………………………………………………………………………………………………………………..16

2- نظریه یادگیری اجتماعی…………………………………………………………………………………………………17

3- نظریه شناخت اجتماعی…………………………………………………………………………………………………17

4- نظریه پیش نویس………………………………………………………………………………………………………….18

5- نظریه کشت……………………………………………………………………………………………………………………19

6- نظریه کارکرد شناختی _ اجرایی…………………………………………………………………………………..19

2-5- برانگیزاننده های پرخاشگری……………………………………………………………………………………………………….20

 

2-5-1- ناکامی…………………………………………………………………………………………………………………………..20

2-5-2- تحریک مستقیم……………………………………………………………………………………………………………21

2-5-3- خشونت رسانه ای………………………………………………………………………………………………………..21

2-5-4- عوامل شخصیتی…………………………………………………………………………………………………………..21

2-5-5- سوگیری اسنادی خصمانه……………………………………………………………………………………………22

2-5-6- خودشیفتگی…………………………………………………………………………………………………………………22

2-5-7- تفاوت های جنسیتی در پرخاشگری……………………………………………………………………………23

2-6- شیوه های مهار و پیشگیری از پرخاشگری…………………………………………………………………………………24

2-6-1- مجازات پرخاشگر…………………………………………………………………………………………………………24

2-6-2- پالایش………………………………………………………………………………………………………………………….24

2-6-3- نقصان شناختی…………………………………………………………………………………………………………..25

2-6-4- آموزش مهارت های اجتماعی……………………………………………………………………………………..25

2-6-5- الگودهی……………………………………………………………………………………………………………………….26

2-6-6- پاسخ های مغایر………………………………………………………………………………………………………….26

2-6-7- آموزش کنترل خشم………………………………………………………………………………………………….26

2-6-8- آموزش رفتار جرات مندانه……………………………………………………………………………………….27

2-6-9- درمان دارویی……………………………………………………………………………………………………………27

2-7- دیسفوریای جنسیتی………………………………………………………………………………………………………………….27

2-7-1- جنسیت……………………………………………………………………………………………………………………28

2-7-2- هویت جنسیتی…………………………………………………………………………………………………………..28

2-7-3- نقش جنسی…………………………………………………………………………………………………………………28

2-7-4- ملال جنسیتی ……………………………………………………………………………………………………………29

2-7-5- اختلال هویت جنسی……………………………………………………………………………………………………29

2-8- تاریخچه دیسفوریای جنسیتی…………………………………………………………………………………………29

2-9- تعریف دیسفوریای جنسیتی………………………………………………………………………………………………………..30

2-9-1- ویژگی های دیسفوریای جنسیتی …………………………………………………………………………….31

2-9-2- دیسفوریای جنسیتی در کودکان……………………………………………………………………………….31

2-9-3- دیسفوریای جنسیتی در نوجوانان و بزرگسالان………………………………………………………..32

این مطلب را هم بخوانید :

2-10- شیوع دیسفوریای جنسیتی………………………………………………………………………………………………………33

2-11- علل دیسفوریای جنسیتی…………………………………………………………………………………………………………34

2-11-1- عوامل بیولوژیک………………………………………………………………………………………………………34

2-12- درمان دیسفوریای جنسیتی………………………………………………………………………………………..35

2-12-1- جراحی تغییر جنسیت………………………………………………………………………………36

2-12-2- درمان های روانشناختی……………………………………………………………………………37

2-13- نظریه های مربوط به دیسفوریای جنسیتی……………………………………………………………………………..37

2-13-1- نظریه روان تحلیلی………………………………………………………………………………………………….37

2-13-2- نظریه یادگیری اجتماعی…………………………………………………………………………………………38

2-13-3- نظریه رشدی _ شناختی…………………………………………………………………………………………38

2-14- پیشینه مطالعاتی………………………………………………………………………………………………………………………39

2-14-1- پیشینه خارجی…………………………………………………………………………………………………………39

2-14-2- پیشینه داخلی…………………………………………………………………………………………………………..43

فصل سوم: مواد و روش ها

3-1- مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………………..50

3-2- روش تحقیق و جامعه آماری……………………………………………………………………………………………………50

3-3- نمونه و روش نمونه گیری………………………………………………………………………………………………………..50

3-4- ابزار گردآوری اطلاعات…………………………………………………………………………………………………………….51

3-4-1- پرسشنامه پرخاشگری اهواز…………………………………………………………………………………………..51

3-4-2- روایی و پایایی پرسشنامه پرخاشگری اهواز…………………………………………………………………..52

3-5- روش تجزیه و تحلیل داده ها…………………………………………………………………………………………………….53

3-6- محدودیت های پژوهش……………………………………………………………………………………………………..53

3-7- ملاحظات اخلاقی……………………………………………………………………………………………………………….53

فصل چهارم: نتایج

4-1- مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………………………..54

4-2- توصیف متغیرهای زمینه ای……………………………………………………………………………………………….54

4-3- بررسی سوال تحقیق……………………………………………………………………………………………………………60

4-4- بررسی فرضیه اول تحقیق…………………………………………………………………………………………………..60

5-4- بررسی فرضیه دوم تحقیق………………………………………………………………………………………………….63

6-4- بررسی فرضیه سوم تحقیق………………………………………………………………………………………………..71

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1- مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………………………..75

5-2- خلاصه پژوهش……………………………………………………………………………………………………………………75

5-3- بحث در خصوص سوال تحقیق…………………………………………………………………………………………..76

5-4- بحث در خصوص فرضیه اول تحقیق…………………………………………………………………………………..77

5-5- بحث در خصوص فرضیه دوم تحقیق………………………………………………………………………………….78

5-6- بحث در خصوص فرضیه سوم تحقیق………………………………………………………………………………..79

5-7- نتیجه گیری ………………………………………………………………………………………………………………………82

5-8- پیشنهادها…………………………………………………………………………………………………………………………..82

5-8-1- پیشنهادهای پژوهشی…………………………………………………………………………………………….82

5-8-2- پیشنهادهای کاربردی…………………………………………………………………………………………….83

فهرست منابع………………………………………………………………………………………………………………………………..84

منابع فارسی …………………………………………………………………………………………………………………………………84

منابع لاتین……………………………………………………………………………………………………………………………………89

پیوست پرسشنامه پرخاشگری اهواز…………………………………………………………………………………………….94

چکیده انگلیسی…………………………………………………………………………………………………………………………….97

چکیده:

مطالعه حاضر با هدف بررسی همه گیرشناسی پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی ارجاع شده به اداره کل پزشکی قانونی استان فارس انجام شد. این مطالعه به روش مقطعی _ تحلیلی و با روش نمونه گیری در دسترس انجام شد که در آن 64 نفر از مراجعه کنندگان به اداره کل پزشکی قانونی استان فارس که تشخیص دیسفوریای جنسیتی توسط کمسیون روانپزشکی این اداره در آنها محرز شده بود، پرسشنامه پرخاشگری اهواز را تکمیل نمودند. از این میان تعداد 32 نفر تحت عمل جراحی تغییر جنسیت قرار گرفته بودند و 32 نفر دیگر نیز مجوز انجام عمل جراحی تغییر جنسیت را اخذ کرده بودند. داده ها پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار SPSS (نسخه 22) و آزمون تحلیل واریانس یک راهه و چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی شیوع قابل توجهی (81/82) دارد. مقایسه افراد عمل نشده با افراد عمل شده نیز نشان داد که بین دو گروه از نظر پرخاشگری و مؤلفه‌های آن تفاوت‌های معناداری وجود دارد و میزان پرخاشگری گروه عمل‌نکرده بیشتر است. همچنین مقایسه‌های بین دو جنس نیز نشان داد که مردان پرخاشگرتر از زنان هستند. دیگر نتایج این مطالعه آشکار کرد که از بین متغیرهای جمعیت شناختی (سن، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، سطح درآمد، تحصیلات خود و والدین، جمعیت خانواده، ترتیب تولد) فقط رابطه بین جنسیت دیگر فرزندان خانواده با پرخاشگری مشارکت‌کنندگان معنادار بود، بنابراین با توجه به سطح بالای پرخاشگری و شیوع آن در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی، لزوم ارتقای سطح مداخلات آموزشی و فرهنگی در کنار مداخلات پزشکی و روان‌شناختی را در راستای بهبود سطح سلامت روحی این قشراز جامعه را نمایان می سازد.

کلیدواژه ها : دیسفوریای جنسیتی، پرخاشگری، پزشکی قانونی، تغییر جنسیّت، فارس

1-1- بیان مسئله

یکی از ابعاد زندگی انسان شکل گیری هویت است که عوامل گوناگونی درحوزه زندگی اجتماعی مانند خانواده، دوستان، همسالان، رسانه ها و… در فرآیند شکل گیری آن نقش دارند(یزدان پناه و صمدیان،1390). فرآیند شکل گیری احساس فردی و منسجم از هویت، نقشی محوری و اساسی در شکل گیری شخصیت در طول دوره زندگی ایفا می کند (برزونسکی[1]، 2013). یکی از مهم ترین مشخصه های هویت فردی، هویت جنسی[2] است. هویت جنسی یک حالت روانشناختی است که نمایانگر احساس فرد از مذکر یا مونث بودن خود می باشد(کاپلان[3]، 2007). هویت جنسی اکثر افراد تا 2 یا 3 سالگی ایجاد می شود و معمولا با جنسیت زیستی فرد هماهنگی دارد (مومنی جاوید وکاظمی،1390؛ عسگری، 1386؛ کاپلان، 2007). به عنوان بخشی از فرآیند هویت جنسی بهنجار در خانواده، این نقش های جنسی به کودک آموخته شده و او را در جهت تقویت رفتارهای متناسب با جنسیت تشویق می کنند (موحد ،1390). برای اکثر انسانها هویت جنسی یک واقعیت عادی و جا افتاده است، آنها جنسی را که با آن به دنیا آمده اند زیر سوال نمی برند و رفتار به شیوه ی جنس مذکر یا مونث را طبیعی و آسان می یابند. به نظر می رسدکه هویت جنسیتی[4] تا آخر عمر تعیین شده است البته تا وقتی که انسانها مطابق با آن می اندیشند، عمل می کنند، و لباس می پوشند (حاتمی و عیوضی[5] ،2013) اما بعضی افراد به دیسفوریای جنسیتی[6] دچار می شوند و احساس می کنند که هویت جنسیتی آنها خلاف جنس بیولوژیک و جنسی که با آن به دنیا آمده اند است. در چنین شرایطی افراد متوجه می شوند که از لحاظ فیزیکی به شکل زن یا مرد رشد می کنند(مثلا ریش در می آورند یا سینه هایشان بزرگ می شود) اما نمی توانند این باور را کنار بگذارندکه در ورای این ظاهر فیزیکی به جنس مخالف تعلق دارند. وقتی این نوع نارضایتی از جنس خود مشکل ساز شود و در عملکرد شغلی و اجتماعی فرد اختلال ایجاد کند، ممکن است فرد رسما مبتلا به دیسفوریای جنسیتی اعلام شود. طبق آخرین آمار از هر سی هزار مرد بالغ حدودا یک نفر و از هر صد هزار زن بالغ حدودا یک نفر به دنبال عمل جراحی برای تغییر جنسیت هستند(گنجی، 1392). افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی اغلب تضاد بین شخصی زیادی دارند و یکی از پرقربانی ترین اقلیتها را تشکیل می دهند. اولین مشکل در خانواده شکل می گیرد به صورتی که در مقابل خواستة فرزندان مقاومت نشان می دهند و نتیجة آن در برخی از موارد جدال، كشمكش، ضرب و شتم  و راندن آنها از خانواده و خانه است (یزدان پناه و صمدیان، 1390). ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و قانونی جامعه هم تحمل پذیرش رفتارهای هنجارشکنانه افرادرا ندارد بنابراین برخوردهای نامناسبی در برابر یک دگرجنس خواه بروز می دهند. در این افراد پرخاشگری با توجه به استرس بالا و خشم نسبت به عدم درک حالات درونی وروانی توسط اطرافیان و جامعه قابل انتظار است (عسگری و همکاران،1386). پرخاشگری[7] پرشورترین واکنش هیجانی است که فرد را قوی تر و نیرومند تر می سازد، انسانها را نسبت به بی عدالتی های دیگران حساس تر می سازد و باعث می شود که آنها برای تلافی کردن ممانعت، دخالت یا انتقاد دست به مبارزه بزنند. رفتارهای دفاعی نیز ممکن است به عنوان رفتارهای پرخاشگرانه تلقی شوند حتی اگر به شکل جنگ یا دورکردن عامل مزاحم باشد(ابوالمعالی وموسی زاده،1391). تحقیقات نشان داده است كه پرخاشگری دارای عوارض جسمی، روانی و اجتماعی فراوانی است و موجب نشانگانی مانند احساس درماندگی، تنهایی، ناسازگاری اجتماعی، بی توجهی به حقوق و خواسته دیگران، زخم معده، میگرن، اختلال فشارخون، افسردگی و اضطراب می گردد(استراچان و چندلر[8]،2006). با توجه به اثرات ناخوشایند رفتار پرخاشگرانه، عصبانیت و خشونت به عنوان مشکل تلقی گردیده و نیاز به بررسی های بالینی و قانونی دارد(ویتلی[9]و همکاران،2009). با توجه به اهمیت موضوع وافزایش روز افزون افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی(براساس پرونده های ارجاع شده به اداره کل پزشکی قانونی استان فارس) و همچنین با توجه به عدم انجام مطالعات مشابه در منطقه، بر آن شدیم تا همه گیر شناسی پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی را مورد بررسی قرار دهیم.

1-2- اهمیت و ضرورت تحقیق

اختلال هویت جنسی از شرایط بسیار پیچیده بالینی محسوب می شود که مسیر زندگی فرد را دگرگون می کند و نظام شخصیتی، رفتاری و در نهایت سازگاری اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرار می دهد و آنها را از پذیرش و ارائه مسئولیت ها و حقوق و امتیازات اجتماعی محروم می دارد (محمودی،1393). افراد مبتلا غالب سال ها را در رنج ناشی از تمسخر، تحقیر، هتک حرمت و انواع خشونت های جنسی و جسمی و روحی سپری می کنند و محکوم به فراموشی هستند؛ نه تنها از سوی دولت که از سوی جامعه و حتی ازسوی نزدیک ترین افراد(خانواده و…)، حتی در ایران موضوع اختلال هویت جنسی نه تنها برای مردم عادی، بلکه برای دانشگاهیان و کارگزاران اجتماعی نسبتا ناشناخته است و با اختلالات دیگر جنسی اشتباه گرفته می شود(جواهری،1390)، همچنین این مقوله تا حدودی با بعضی از جرایم دیگر نیز مرتبط و گاهی می تواند باعث آسیب رساندن به خود یا دیگران شود. فردی که هویتی متفاوت از بدنی که با آن زندگی می کند دارد دچار تضاد و تعارض های متعدد میشود و این تعارض ها منجر به افزایش انواع آسیب ها (افسردگی، خودکشی، گرایش به مصرف مواد) و بروز پرخاشگری در فرد مبتلا می گردد. رفتار پرخاشگری یکی از آسیب های اجتماعی است که در جامعه رو به افزایش است(جعفری هرفته و احمدی، 1392)، به همین جهت پرخاشگری یک مسئله اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی بهداشت روانی به شمار می آید که زوایای گوناگونی دارد، می تواند منجر به نزاع و برخوردهای فیزیکی شود و بارمالی و عاطفی زیادی به جامعه وارد کند. با توجه به اینکه تحقیق حاضر هم بنیادی و هم کاربردی می باشد و با توجه به افزایش روزافزون افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی مراجعه کننده به اداره کل پزشکی قانونی استان فارس، همچنین با توجه به محدود بودن آگاهی عمومی در خصوص دیسفوریای جنسیتی و بالطبع داشتن برخوردهای نامناسب و غیر منطقی با افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی و از طرفی عدم انجام پژوهشی در خصوص پرخاشگری این افراد در ایران و به منظور بالا بردن سطح آگاهی عمومی و کمک به افزایش بهداشت روانی جامعه انجام این تحقیق ضروری به نظر رسید. همچنین با وجود جستجو در منابع و مقالات موجود در بانکهای اطلاعاتی داخلی و خارجی، متاسفانه مقالات مشابه با عنوان مطالعه حاضر یافت نگردید وتحقیق حاضر می تواند به عنوان یکی از اولین تحقیقات انجام شده درخصوص پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی  باشد.

1-3- اهداف تحقیق

هدف اصلی تحقیق تعیین همه گیرشناسی پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی ارجاع شده به اداره کل پزشکی قانونی استان فارس می باشد.

1-3-1- اهدف فرعی تحقیق

1_ تعیین همه گیر شناسی پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی ارجاع شده به اداره کل پزشکی قانونی استان فارس به تفکیک وضعیت جسمی بیماران( از نظر انجام عمل جراحی).

2_ تعیین همه گیر شناسی پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی ارجاع شده به اداره کل پزشکی قانونی استان فارس به تفکیک متغیرهای دموگرافیک (سن، وضعیت تحصیلی، وضعیت شغلی، سطح اقتصادی، وضعیت تاهل، وضعیت تحصیلی والدین، تعداد و جنسیت فرزندان خانواده).

1- 4- سوال تحقیق

میزان شیوع پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی عمل شده و عمل نشده چقدر است؟

1- 5- فرضیه های پژوهش

1- 5-1- فرضیه های اصلی تحقیق:

1_ بین مردان و زنان مبتلا به دیسفوریای جنسیتی(عمل کرده) از لحاظ میزان پرخاشگری تفاوت معنادار آماری وجود  دارد.

2_ بین مردان و زنان مبتلا به دیسفوریای جنسیتی( عمل نکرده) از لحاظ میزان پرخاشگری تفاوت معنادار آماری وجود دارد.

1- 5-2-  فرضیه فرعی تحقیق:

میان برخی از متغیرهای دموگرافیک افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی (سن، وضعیت تاهل، وضعیت تحصیلی، وضعیت تحصیلی والدین، وضعیت شغلی، سطح اقتصادی، تعداد و جنسیت فرزندان خانواده) از لحاظ میزان پرخاشگری تفاوت معنادار آماری وجود دارد.

1-6- تعریف اصطلاحات و متغیرهای پژوهش

1-6-1- تعریف مفهومی پرخاشگری :

پرخاشگری، تحت عنوان رفتارهای توام با حمله تلقی می شود که در برگیرنده هرگونه رفتاری است که در آن قصد وارد کردن آسیب جسمانی و روانی به فرد دیگر وجود دارد و یا هرگونه رفتار مخرب و تنبیهی نسبت به افراد و اشیاء تحت عنوان پرخاشگری خوانده می شود(رامیرز[10]،2003).

1-6-2- تعریف عملیاتی پرخاشگری :

در پژوهش حاضر میزان پرخاشگری نمره ای است که فرد از پرسشنامه پرخاشگری[11] اهواز به دست می آورد. این پرسشنامه دارای سه عامل می باشد و 30 ماده را در بر می گیرد. ماده 1 تا 14 این پرسشنامه را عامل اول تشکیل می دهد که مربوط به خشم و عصبیت می باشد؛ ماده های 15 تا 22 آن را عامل دوم که مربوط به تهاجم و توهین است، بالاخره عامل سوم این پرسشنامه ماده های 23 تا 30 آن را در بر دارد که مربوط به کینه توزی و لجاجت است، و کسانی که نمره بیشتر و بالاتر از میانگین 5/42 کسب می کنند، میزان پرخاشگری آنها به مراتب بیشتر است.

1-6-3- تعریف مفهومی دیسفوریای جنسیتی :

دیسفوریای جنسیتی به معنی ترجیح قوی و پایدار برای اتخاذ وضعیت و نقش جنس مخالف است. مبتلایان به دیسفوریای جنسیتی افرادی هستند با هویت جنسیتی پایداری كه با جنسی كه با آن متولد شده اند متباین است و تمایل دارندكه ظاهر بدنشان را مطابق با هویت جنسیتی شان تغییر دهند. برخی از آنها افرادی هستند با جنس فیزیكی مذكر و هویت جنسیتی مونث و گروهی دیگر دارای جنس فیزیكی مونث و هویت جنسیتی مذكر هستند. دیسفوریای جنسیتی، بیشتر افرادی را كه از لحاظ زیست شناختی مذكر هستند درگیر می كند(گنجی ،1392 ).

1-6-4- تعریف عملیاتی دیسفوریای جنسیتی :

در پژوهش حاضر منظور از فرد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی، کسی است که وجود دیسفوریای جنسیتی توسط کمسیون روانپزشکی اداره کل پزشکی قانونی استان فارس در مورد وی محرز شده و حداقل 3 سال از زمان اخذ مجوز تغییر جنسیت و حداقل2 سال از عمل جراحی تغییر جنسیت ایشان گذشته باشد.

2-1- مقدمه

در این فصل ابتدا به پیشینه پژوهش و سپس به پژوهش های انجام شده در خارج و داخل ایران پرداخته می شود.

2-2- پرخاشگری

2-2-1- تعریف پرخاشگری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:16:00 ب.ظ ]




1-2 مقدمه  9

2-2 تحقیقات انجام شده در مورد دلبستگی : 12

2-2-1 تحقیقات داخلی.. 12

2-2-2 تحقیقات خارجی.. 17

2-3 مفهوم شناسی دلبستگی : 20

2-3-1 سبكهای دلبستگی : 21

2-3-2 عوامل مؤثر بر سبك دلبستگی.. 25

2-3-3 شكل گیری دلبستگی در نوزادان. 26

2-3-4 تبیینهای نظری دلبستگی.. 29

2-4 توصیف اضطراب    31

2-4-1 طبقه‌بندی اختلالهای اضطرابی بر اساس DSM-IVTR.. 33

2-4-2 سبب شناسی ترسها، نگرانیها و اضطراب در کودکان. 42

               

2-5 توصیف افسردگی   47

2-5-1افسردگی در کودکان و نوجوانان. 48

2-5-2 افسردگی و رشد. 48

2-5-3 تشریح افسردگی.. 49

2-5-4 الگوهای نظری افسردگی.. 51

فصل سوم

3-1 مقدمه  58

3-2 روش پژوهش : 58

3-3 جامعه آماری   58

3-4 روش نمونه گیری   60

3-5 روش اجرا 60

3-6 متغیر ها 60

3-7 ابزارپژوهش     60

3-8 روش ها و ابزار تجزیه و تحلیل داده ها 66

3-9 ملاحظات اخلاقی   67

 

فصل چهارم

4-1 مقدّمه  68

4-2 آمار توصیفی   69

4-3 تحلیل داده ها (آمار استنباطی) 75

4-3-1 تحیل رگرسیون اضطراب… 81

4-3-2 تحلیل رگرسیون افسردگی.. 83

فصل پنجم

5-1 مقدمه  85

5-2 بررسی فرضیه ها 85

5-3 بحث و نتیجه گیری   89

5-4 محدودیت ها 92

5-5 پیشنهادات    92

فهرست منابع  93

Abstrac  100

فهرست جدول ها

أ‌.         جدول شماره 4 – 1 توزیع متغیرهای تحقیق در گروه نمونه کل…………………………………………….. 66 

ب‌.     جدول شماره 4 – 8 خلاصه نتایج و ضرایب تحلیل رگرسیون افسردگی………………………………….. 67

ت‌.     جدول شماره 4-3 فراوانی سطح تحصیلات کودکان دو گروه نمونه و گروه کل………………………..69

ث‌.     جدول شماره 4 – 4 خلاصه نتایج آزمون t گروه های مستقل………………………………………………….71

ج‌.      جدول شماره 4 – 5 ماتریس همبستگی متغیّرهای تحلیل رگرسیون اضطراب……………………………..72

ح‌.      جدول شماره 4 – 6 خلاصه نتایج و ضرایب تحلیل رگرسیون اضطراب……………………………………72

خ‌.      جدول شماره 4 – 7 ماتریس همبستگی متغیّرهای تحلیل رگرسیون افسردگی……………………………74

د‌.        جدول شماره 4 – 2 توزیع متغیرهای تحقیق در دو گروه نمونه به تفکیک…………………………………74

 

فهرست جدول ها

این مطلب را هم بخوانید :

أ‌.         جدول شماره 4 – 1 توزیع متغیرهای تحقیق در گروه نمونه کل…………………………………………….. 66 

ب‌.     جدول شماره 4 – 8 خلاصه نتایج و ضرایب تحلیل رگرسیون افسردگی………………………………….. 67

ت‌.     جدول شماره 4-3 فراوانی سطح تحصیلات کودکان دو گروه نمونه و گروه کل………………………..69

ث‌.     جدول شماره 4 – 4 خلاصه نتایج آزمون t گروه های مستقل………………………………………………….71

ج‌.      جدول شماره 4 – 5 ماتریس همبستگی متغیّرهای تحلیل رگرسیون اضطراب……………………………..72

ح‌.      جدول شماره 4 – 6 خلاصه نتایج و ضرایب تحلیل رگرسیون اضطراب……………………………………72

خ‌.      جدول شماره 4 – 7 ماتریس همبستگی متغیّرهای تحلیل رگرسیون افسردگی……………………………74

د‌.        جدول شماره 4 – 2 توزیع متغیرهای تحقیق در دو گروه نمونه به تفکیک…………………………………74

چکیده

مقدمه: در نظریه دلبستگی، رفتارمادرانه و واکنش های مادرانه به فرزند تحت تأثیر سبک دلبستگی است. هدف این پژوهش بررسی و مقایسه سبک دلبستگی، مادران دارای کودکان اختلالات اضطراب وافسردگی با مادران کودکان عادی  سنین 8 تا12 سال انجام شده است.

روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات علی- مقایسه ای است. نمونه مورد بررسی در این تحقیق شامل 120 نفر از دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدائی بودکه در خصوص مادران کودکان بهنجار، از روش نمونه گیری تصادفی و درخصوص مادران کودکان دارای اختلالات اضطرابی-افسردگی از روش نمونه گیری دردسترس استفاده شد. ابزارمورد استفاده در این مطالعه آزمون راترکودکان و پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسالان(RAAS) بود. داده های بدست آمده ازطریق روش آزمونهای آماری تی گروه های مستقل ورگرسیون لوجستیک موردبررسی قرارگرفت.

یافته ها: نتایج پژوهش،(t=4/23,p=0/000) در سبک دلبستگی اضطرابی ، (t=3/69,p=0/003) در سبک دلبستگی اجتنابی و (t=3/70,p=0/000) در سبک دلبستگی ایمن نشان می‌دهد، میان سبکهای دلبستگی اضطرابی، اجتنابی و ایمن مادران کودکان عادی ودارای اضطراب وافسردگی تفاوت معناداری وجود دارد . بعلاوه نتیجه تحلیل رگرسیون اضطراب نشان داد که سبکهای  دلبستگی اضطرابی، ایمن و اجتنابی می تواند به عنوان پیش بینی کننده های اضطراب به حساب آیند. وهمچنین تحلیل رگرسیون افسردگی نشان داد که سبکهای دلبستگی اضطرابی و اجتنابی مادران می تواند به عنوان پیش بینی کننده های افسردگی کودکان به حساب آیند.

نتیجه گیری: یافته های حاضر با حمایت از نظریه دلبستگی، اهمیت تعامل مادر-کودک را نشان می دهد. دلبستگی نا ایمن و اجتنابی مادران می تواند پیش بینی کننده مهمی برای ایجاد اختلالات افسردگی و اضطراب در کودکان باشد.

کلیدواژه: سبک دلبستگی مادران،کودکان اختلالات افسردگی- اضطراب،کودکان عادی  

1-1 مقدمه

سالهای اولیه ی زندگی یکی از بحرانی ترین مراحل رشد و تحول به شمار می رود و در طی این مرحله به خصوص سه سال اول زندگی، سیستم ایمنی کودک شکل گرفته، مغز و سیستم عصبی، ارتباط عصبی در مغز و سیستم اعصاب به سرعت رشد می کنند. از این رو می توان گفت که هر گونه آسیب وارده از نظر جسمی، روانی، تاثیرات پایداری را بر سایر مراحل رشد انسان  می گذارد (کوهن و همکاران، 2005).

از آنجایی که نوزاد انسان در بدو تولد از نوزاد هر موجود دیگری ناتوان‌تر است و زمان رشد او مدت بیشتری طول می‌کشد و باید سالیان دراز تحت مراقبت والدین بخصوص مادر قرار بگیرد بنابراین تعامل اجتماعی کودک  با مادر در طول مراحل رشد او نیز اهمیت بسزایی دارد. این تعامل، میان کودک و مادر باعث ایجاد یک جریان عاطفی عمیقی می‌شود که بالبی از آن به‌عنوان سبک دلبستگی یاد می‌کند (ریتچر[1] ،2004).

اگر مادر یا مراقب اصلی، اطمینان و امنیت کافی را برآورده کند، کودک به رشد روان شناختی مثبت و کافی دست خواهد یافت. درصورتی که نیازهای کودکی ناکام شده باشند ،کودک  ناامن، متوقع ، حسود و خودخواه خواهد شد و از رشد روان شناختی او جلو گیری  می شود که تمام این مراحل می تواند باعث اضطراب شود  در واقع سبک دلبستگی که در دوران کودکی شکل گرفته، و یکی از مهمترین عوامل موثر در تعاملات بین فردی است، و در سنین بعدی ادامه می یابد. سبکهای دلبستگی نشانگر شخصیت است و این سبکها، نه تنها منشأ اثرات مهمی بر روی روان شناسی شخصیت و روان شناسی تحولی بوده بلکه تاثیر غیر قابل اغماضی بر آسیب شناسی دارد  (حمیدی ،1387).

به دنبال نظریات بالبی در مورد دلبستگی و مهم بودن این موضوع در سنین کودکی، ماری آینورث و همکارانش برای تشخیص کیفیت دلبستگی نوباوگان آزمایشی را طراحی کردند. این آزمایش، که موقعیت ناآشنا نام گرفت، که در بخشهای بعدی مورد بررسی قرار میگیرد. نظریه دلبستگی که برمبنای تحقیقات بالبی ادامه یافت، مبعث از دو رویکرد روان تحلیل گری و رفتاری- شناختی است (برک، 1383).

نظریه دلبستگی که توسط بالبی مطرح شد، امروزه، الهام بخش پژوهشهای فراوانی گردیده و دربارۀ نقش دلبستگی در تحول شخصیت، رشد اجتماعی و حتی، در بوجود آوردن انواع اختلالات روانی مانند اضطراب، اضطراب جدایی، مدرسه هراسی و افسردگی محرز گردیده (آرمسدن و همکاران[2] ،1990؛ آبلا و همکاران[3] ،2005).

گرایتون (2010) معتقداست که سبک دلبستگی، با سلامت روانی و میزان رضایت از زندگی در سالهای بعدی زندگی در ارتباط است .

ارتباط  انواع دلبستگی غیر ایمن با اختلالات عمده روان پزشکی و از جمله دسته ی اختلالات اضطرابی و افسردگی در کودکان بارها مورد تایید قرار گرفته است (آرمسدن و همکاران ،1990؛ آبلا و همکاران ،2005).

استی جیمز و رابرتس  به نقل از ابارشی (1389)، در پژوهشی که انجام دادند مشخص کردند که، 51-21 درصد کودکان در سالهای اولیه مدرسه دچار اختلالات اضطرابی، خلقی و رفتاری می شوند. و با توجه به این درصد بالا، (کالکینز وهمکاران[4]، 2000به نقل از بارلو و همکاران، 2003)، معتقدند که این اختلالات هیجانی و رفتاری کودکان در سالهای اولیه زندگی، با رفتار و ارتباط مادر و استرس او در ارتباطند (هایز  و همکاران[5]، 2008). و پذیرا نبودن والدین در امر مراقبت مطمئن کودکان، رابطۀ مستقیمی با بوجود آمدن اختلالات فوق الذکر دارد (نجفی و حسن زاده،1389).

پر واضح است که اختلالات عمدۀ  روانپزشکی مادران بر کیفیت ایجاد دلبستگی کودکان موثرند (آرمسدن و همکاران ،1990؛ آبلا و همکاران ،2005). بنابراین، اختلالات مادر در طی رشد و تکامل کودک می‌تواند آسیب شناسی روانی کودکش را توجیه کند . و یا اینکه می‌توان نتیجه گرفت که کودک دارای والدینی با اختلالات روانپزشکی، در ابعاد بیشتری آسیب پذیر هستند با تشخیص و درمان بموقع اختلالات روانپزشکی والدین، می توان کمک بسزایی به بهداشت روانی خانواده کرد، تا کودک از نظر  روانی- جسمی سالمتر بهبود یابد (اوکونر و همکاران[6]،2005 ؛ بیدرمن و همکاران،2001).

با توجه به اینکه اختلالات روانی کودکان رو به افزایش است و ابتلای کودک به این اختلالات، بهزیستی وی را تحت الشعاع قرار می دهد، شناسایی آن برای پیشگیری و سنجش، گامی مثبت محسوب می‌شود. همانگونه که ذکر شد، وجود اختلالاتی، بر کیفیت روابط والد- کودک سایه می‌افکند و رشد شناختی و هیجانی کودک را پایه گذاری می کند (مانیتما[7]، 2006 به نقل از ابارشی و همکاران،1389). بنابراین، در این پژوهش به این می خواهیم دریابیم که آیا سبك دلبستگی  مادر توانایی پیش بینی ابتلای  فرزند به اختلالات اضطراب و افسردگی را دارد ؟

1-2 بیان مسأله

دلبستگی به معنای پیوند عاطفی است که در کودکی بین کودک و مراقب اصلی وی شکل می‌گیرد و بر رشد اجتماعی و احساسی کودک موثر است. و همچنین روابط دلبستگی، نقش بسیار مهمی در احساس امنیت افراد دارد (گاردن،2008). یکی از اصول پایه‌ای دلبستگی این است که روابط دلبستگی اولیه بر طول زندگی فرد موثر است و بر روابط بعدی و عملکرد کودک اثر می‌گذارد (صفرزاده،2006). افراد با دلبستگی ایمن، سطح بالاتری از اعتماد و رضایت و سطح پایین‌تری از تعارضات دارند، در حالیکه افراد با دلبستگی دوسوگرا با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بیشتر و افراد با دلبستگی اجتنابی با رضایت و صمیمیت کمتر و تعارضات بیشتر مشخص می‌شوند (کولینز و همکاران،2002).

به اعتقاد بالبی اکثر مشکلات دوران کودکی و بزرگسالی منتج از تجربیات واقعی دوران کودکی است (صفرزاده،2006). بالبی به صراحت پیش‌بینی کرده است که اختلال در رابطه دلبستگی، با ایجاد اضطراب فراگیر و بی‌اعتمادی در کودک می‌تواند به اختلال‌های روان‌شناختی بی‌انجامد.

تحقیقات نشان داده‌اند که دلبستگی ناایمن کودکان باعث ایجاد اختلالات هیجانی، رفتاری، مشکلات تحصیلی، اختلال در حافظه و یادگیری و اعتماد به نفس پایین می‌شود (1973 به نقل از رازقی و دیگران، 1385).

دلبستگی ممکن است به دلایلی از این قبیل به خطر بیافتد: گرفتاری‌های فکری زیاد والدین یا فرد مراقب، افسردگی پس از زایمان مادر، بستری شدن کودک و در نتیجه جدایی از والد، والدینی که در روابط خود دچار مشکلاتی هستند و در نتیجه از فرزند خود غافل می‌شوند، عوامل ژنتیکی، اختلالات رشدی، والدینی که نیازهایشان در دوره کودکی ارضا نشده و در نتیجه نیاز‌های فرزندشان خبر ندارند (خوشابی،1386). در این تحقیق بر آن شدیم تا بررسی کنیم آیا سبک دلبستگی مادران نیز ممکن است از عوامل ایجاد اختلال در سبک دلبستگی کودکان و در نتیجه باعث بروز اختلالات هیجانی از جمله اضطراب و افسردگی شود.

1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

یکی از شایع ترین اختلالات دوره کودکی، مشکلات اضطراب – افسردگی است (نایینیان و همکاران، 1383).

اطلاعات حاصل از تحقیقات اخیر نشان می دهند که والدین كودكان نابهنجار و حتی والدین كودكان مستعد، نیاز به مهارتهایی دارند تا با نیازهای ویژه كودك به خوبی كنار بیایند. و بکار بستن این مهارتها موجب كاهش استرس آنان شده، و سلامت خانواده را تسهیل می كند (بك من 1981، شانكوف و هاسر كرام، 1989). در برخی خانواده ها، چالشهای روزانه و فشارهای ناشی از بزرگ كردن یك كودك نابهنجار، ممكن است تاثیر منفی بركیفیت زندگی کودک بگذارد. و بدینوسیله، این کودک ممکن است بعدها متمایل به بدبینی، خشم، اضطراب، احساس گناه، فشار روحی، ناامیدی و یا افسردگی گردد (گودمن و گتلیب، 2002).

واقعیت این است كه هركودكی كه در خانواده به دنیا می آید، از والدین خود تأثیر می پذیرد. بدین طریق، روشن است كه زندگی اجتماعی و عاطفی او، زیر بنایی والدینی خواهد داشت (فیلدر[8]، 1994). كمیته كودكان دارای مشکلات ناسازگاری (2001)،  معتقد است كه، والدین نقش اساسی در تأمین سلامت و رفاه كودكان ایفاء می كند.

هیچ پدر و مادری دوست ندارد که فرزندش به اختلال روانی و از آن جمله اضطراب و  افسردگی مبتلا گردد، اما وقتی این اتفاق افتاد، والدین نیازمند تصحیح روابط گذشته اشان با فرزندانشان هستند (فرناندز[9]، 1997).

به هنگام تولد یك كودك دارای اختلال روانی، كاركردهای روانشناختی خانواده را به هم می‌ریزد كه در سطح كلان، سلامت روان، پویایی و هدفمندی خانواده را هدف قرار می‌دهد. و در سطحی خرد، نیز مهمترین كاركردهای روان شناختی خانواده را به چالش می‌کشاند: همچون ابراز كردن، حل تعارض، استقلال، پیشرفت، تفریح و سرگرمی، ارزش های اخلاقی و مذهبی، ساختار و سازمان، رفت و آمد با اطرافیان، اتحاد، كنترل، سلامت روانی و کیفیت زندگی تحت تاثیر خود قرار می دهد  (الیری و همكاران[10]، 2001؛ به نقل از كیمیانی، 1387).

والدینی که به کودکان خود دلبستگی ایمن نشان می دهند، کودکانشان طرحواره هایی با معنای مهربانی و عاطفی دریافت می‌کنند. طرحواره هایی که شایستگی، محبوبیت و مراقب ایمن آنها را در قبال کودکان نشان می‌دهند (گنجی، 1383). شکل کلی دلبستگی در فرهنگهای مختلف را باید با احتیاط تعبیر کرد. البته به رغم تنوع فرهنگی، الگوی ایمنی رایجترین الگوی دلبستگی درکلیه جوامع است، که تا به امروز بررسی شده اند (سید محمدی، 1383).

1-4 اهداف مشخص تحقیق

بررسی نقش مادر در ایجاد اختلالات اضطرابی و افسردگی فرزندان

بررسی رابطه سبک دلبستگی مادر با اختلالات اضطرابی و افسردگی فرزند

مقایسه سبک دلبستگی مادران دارای کودکان اختلالات اضطرابی و افسردگی با مادران کودکان بهنجار

1-5 سؤالات و فرضیه‏های تحقیق

سوالات تحقیق حاضر بدین قرارند؛

آیا سبک دلبستگی مادران کودکان دارای اختلالات اضطرابی و افسردگی با سبک دلبستگی مادران کودکان عادی تفاوت دارد؟

آیا سبک دلبستگی مادر قادر است پیش بین خوبی برای ابتلای فرزند به اختلالات اضطرابی و افسردگی را باشد؟

با توجه به سوالات فوق و اهداف بیان شده فرضیات تحقیق حاضر بدین قرار است؛

بین سبک دلبستگی مادران کودکان دارای اختلالات اضطرابی و افسردگی با سبک دلبستگی مادران کودکان عادی تفاوت وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:15:00 ب.ظ ]




چکیده

هدف: تحقیق نیز با هدف مقایسه­ی دو مؤلفه­ی بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی قبل و بعد از جراحی پلاستیک و اینکه جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می شود مورد بررسی قرار می­گیرد. همچنین قصد دارد تا میزان استفاده از جراحی پلاستیک در افزایش بهزیستی روانشناختی و میزان استفاده از جراحی پلاستیک در کاهش نگرانی تصویر بدنی و میزان استفاده از جراحی پلاستیک در بهبود مؤلفه­های بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی را مورد بررسی قرار دهد.

روش اجرا: با توجه به موضوع پژوهش، روش تحقیق از نوع علیّ _ مقایسه­ای می باشد. جامعه آماری را کلیه زنان متقاضی جراحی پلاستیک را تشکیل می دهد که 40 زن مراجعه کننده به جراح پلاستیک به عنوان نمونه آماری از طریق نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. در این پژوهش از مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف که در سال 1989 توسط کارول ریف و پرسشنامه چند بعدی روابط بدن – خود که به وسیله کش و همکاران در سال (1986 و 1987) برای ارزیابی تصویر ذهنی از جسم ساخته شده و فرم نهایی آن در سال 1997 آماده شده است بر روی آنها اجرا گردید.

نتایج: نتایج حاصل از این پژوهش نشان می­دهد که عمل جراحی پلاستیک موجب بهبود مؤلفه های بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی شده است. همچنین جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می­شود. همچنین جراحی پلاستیک موجب کاهش نگرانی تصویر بدنی می­شود.

واژه­های کلیدی: بهزیستی روانشناختی، نگرانی تصویر بدنی، جراحی پلاستیک.

 

فصل اول:  کلیات تحقیق

1-1 مقدمه

سازمان بهداشت جهانی سلامت را به عنوان حالتی از بهزیستی کامل جسمی، ذهنی و اجتماعی و نه صرفاً بیمار نبودن تعریف می­کند. سلامتی یک مفهوم چندبعدی است که علاوه بر بیمارنبودن، احساس شادکامی و بهزیستی را نیز در بر می­گیرد و باعث می­شود عملکرد در زندگی اجتماعی و رضایت از زندگی نیز افزایش یابد. بهزیستی روانشناختی1 شش مؤلفه دارد: پذیرش خود، هدف و جهت گیری در زندگی، رشد شخصی، تسلط بر محیط، خودمختاری و روابط مثبت با دیگران خلاصه اینکه عدم وجود حوادث و احساسات نامطلوب نیست که عامل خوشبختی است، بلکه نحوه­ی کنار آمدن با این مسائل ناگوار و چگونگی برخورد با آنهاست که تعیین کننده­ی بهزیستی فرد است. (ریف2،1998).

مفهوم فرد از بدن خویش بخش مهمی از خودپنداره او می­باشد. بدن قابل مشاهده­ترین قسمت خود و خودآگاهی فرد است. (کَش، فلیپس، سانتوس و هرابوسکی3، 2004 )

تصویر بدنی4 تجسم درونی ظاهر بیرونی فرد است که این بازنمایی ابعاد جسمانی، ادراکی و نگرشی را در بر می­گیرد. (بروزسکسی و بایر5، 2005) ابعاد اصلی این نگرش شامل مؤلفه­های ارزیابی، سرمایه گذاری فرد در برخورد با طرحواره­های ظاهر و عواطف است که اهمیت ظاهر درونی سازی شده را نمایان می­کند. (کَش، فلیپس، سانتوس و هرابوسکی، 2004)

امروزه جراحی زیبایی6 بهبود ظاهر فردی است که دارای نابهنجاری است و به عنوان یکی از شایع ترین اعمال جراحی در سطح جهان مطرح است که میزان بهره­گیری از آن رو به فزونی است. (هانگ7، 2004) زمانی که انسان­ها در می­یابند خصوصیات فیزیکی آنها مطابق با آن هنجارهای زیبایی نیست ممکن است دچار رنجش شده و جراحی را به عنوان راه حل نهایی در نظر بگیرند. (هیلهورست8، 2002)

جراحی پلاستیک2 عملی است که روی یکی از اعضا یا چند عضو به منظور تغییر در آن قسمت و با هدف زیباتر کردن به کار می­رود ولی چه بسا که عوارض وحشتناک و جبران ناپذیری به بار می­آورد. عمل جراحی پلاستیک بیشتر روی نقاط شکم، برای کوچک کردن سینه و سفت کردن و جلوگیری از افتادگی قسمت­های مختلف بدن و جراحی بینی انجام می­شود که عوارض خطرناکی دارد. امروزه به دلیل علل متعدد و تأکید بر بعضی استانداردهای زیبایی (خواه درست، خواه نادرست) وضع ظاهر از اهمیت فوق العاده­ای برخوردار شده است، بسیاری از افراد هر رنج و سختی را به خاطر آن به جان می­خرند و اغلب با افراد غیر متخصصی روبه رو می­شوند که تنها هدفشان سودجویی است و خسارت­های جبران ناپذیری را متحمل    می­شوند. تصویر بدنی به صورت تجسم­های درونی از جنبه­های ظاهری بدن تعریف می­شود و مفهوم تصویر بدنی ثابت نیست و جوهره­ای پویا دارد. تصویر آرمانی فرد در اثر متغیرهایی مانند بازنمایی رسانه­ها، رسوم فرهنگی و نگرش­های دوستان تغییر می­کند. این تغییر دیدگاه­ها به طور معمول با تغییر احساس­ها و افکار همراه است و حتی در موقعیت­های مشخص به تغییر رفتار می­انجامد. بنابراین این تحقیق نیز با هدف مقایسه­ی دو مؤلفه­ی بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی قبل و بعد از جراحی پلاستیک و اینکه جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می­شود مورد بررسی قرار می­گیرد.

1-2 بیان مسأله

بهزیستی روانشناختی در دو دهه اخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته است و دامنه مطالعات آن از حوزه­ی زندگی فردی به تعاملات اجتماعی کشیده شده است. (کول1،2002) در راستای تعریف این سازه­ی مفهومی، گلداسمیت، ویوم و دریتی2 (1997) عقیده دارند که بهزیستی روانی شامل دریافت­های فرد از میزان هماهنگی بین هدف­های معین و ترسیم شده با پیامدهای عملکردی است که در فرایند ارزیابی­های مستمر به دست می­آید و به رضایت درونی و نسبتاً پایدار در توالی زندگی منتهی می­شود. بهزیستی، اشاره به حسی از سلامتی دارد که آگاهی کامل از تمامیت و یکپارچگی در تمام جنبه­های فرد را در بر می­گیرد.

 

بهزیستی روانی شامل ارزش­های شناختی افراد از زندگی می­شود. آنها، شرایط خود را كه به انتظارات، ارزش­ها و تجارب قبلی شان وابسته است ارزش­گذاری می­كنند. بهزیستی روانی، جزو روان شناختی کیفیت زندگی است که به عنوان درک افراد از زندگی در حیطه­ی رفتارهای هیجانی، عملکردهای روانی و ابعاد سلامت روانی تعریف شده و شامل دو بخش است. اولین بخش آن قضاوت شناختی درباره­ی این که چه طور افراد در زندگی­شان در حال پیشرفت هستند و دومین بخش آن، سطح تجربه­های خوشایند است. برخی از محققان، بهزیستی روان شناختی را از نظر مؤلفه­ها یا فرایندهای ویژه نظیر فرایندهای عاطفی مفهوم سازی می­کنند. (روتمن، کریستین و ویزینگ1، 2003)

گرایش به زیبایی کاملاً طبیعی و مشترک بین تمامی انسان­ها است. اما امروزه به زیبایی به عنوان یک پدیده اجتماعی به مرحله ظاهرپرستی و خودنمایی رسیده است. این موضوع در جامعه روز به روز در حال گسترش است. در یکی از نمودهای این گرایش، آمار زیاد جراحی­های زیبایی است که در کشور صورت می­گیرد. (میرساردو، کلدی و عطایی، 1389)

جراحی­های زیبایی که یکی از آخرین دست آوردهای انسانی برای خلق زیبایی است، رشد  فزاینده­ای داشته است. تنها در ایالات متحده آمریکا میزان جراحی ها طی یک دهه (1994-1984) دو برابر شده است و در سال 1993 از هر 35 جراحی صورت گرفته در این کشور، یک جراحی زیبایی بوده است (گیلمن2، 1999)

نگرش زنان در جامعه ما به زیبایی ظاهری بیشتر اهمیت می­دهند و همین امر می تواند باعث پیامدهای سوء برای سلامت روانی و جسمانی آنها شود. در گذشته کسانی که بینیشان را جراحی می­کردند، علاوه بر اینکه تعدادشان محدود بود، بینیشان عیب شاخصی نیز داشت اما امروزه مجموعه­ای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باعث شده افراد زیادی فارغ از جنسیت و زشتی یا زیبایی، تنها به این امید که تغییر کنند دست به چنین کاری می­زنند. بسیاری از مراجعه کنندگان عمل زیبایی، راه خود را در زندگی گم کرده­اند و از زندگی ناراضی هستند بنابراین نخستین تغییری که به ذهنشان می­رسد این است که چهره شان را تغییر بدهند تا شاید در کار و زندگیشان تغییری ایجاد شود. بسیاری از آنان اگر توان مالیشان هم اجازه ندهد باز هم به طریقی که شده این کار را انجام می­دهند. (مشیرزاده، 1390)

از طرف دیگر، بسیاری از متخصصان و پزشکان اعلام کرده­اند که هرگونه جراحی زیبایی دارای تبعاتی است که در بسیاری از موارد جبران ناپذیر نیز هست ضمن این که در کشورهای توسعه یافته که صاحبان این علم هستند، تعداد کمتری از افراد رغبت برای انجام چنین عمل­هایی دارند یا حداقل با وسواس بیشتری این کار را انجام می­دهند (جونز و هییس1،2009 ).

یکی از عوامل انجام جراحی­های زیبایی نگرانی از تصویر بدنی می­باشد. جهان معاصر توأم با  پیشرفت­ها و رشد عقلانی که در بطن خود ایجاد کرده توجه خود را بر مسائل شخصیتی انسان متمرکزتر کرده است. مسائلی که شاید 100 سال پیش از این، موضوعاتی پیش پا افتاده و غیر مهم تلقی می­شده است. از جمله مسائل مورد بحث شخصیتی انسان که قبلاً کمتر به آن پرداخته شده است تصویر بدنی است. تصویر بدنی بیانگر نگرش فرد از خود همراه با احساسات و افکاری است که می­تواند تغییر دهنده رفتار او در شرایط گوناگون و در جهان مثبت یا منفی باشد.

لذا در بررسی حاضر به دنبال پاسخ علمی به این پرسش بودیم که آیا عمل جراحی پلاستیک موجب بهبود مؤلفه­های بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی شده است؟ آیا جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می­شود؟ و آیا جراحی پلاستیک موجب کاهش نگرانی تصویر بدنی می­شود؟

1-3 ضرورت انجام تحقیق

امروزه جراحی های زیبایی به عنوان یكی از شایع ترین اعمال جراحی در سطح جهان مطرح است كه میزان بهره­گیری از آن رو به فزونی است. (هانگ2، 2004) هدف اصلی جراحی زیبایی بهبود ظاهر فردی است كه دارای ظاهری نابهنجار باشد. زمانی كه انسان­ها در می­یابند خصوصیات فیزیكی آنها مطابق با آن هنجارها نیست، ممكن است دچار رنجش شده و جراحی را به عنوان راه حل نهایی در نظر بگیرند. (هیلهورست، 2002) جراحی زیبایی اكنون تبدیل به یك عامل فریبنده و وسیله­ای

این مطلب را هم بخوانید :

پایان نامه رشته مدیریت درباره : تعریف و فلسفه بازار برق برای تجمل گرایی افراد مختلف شده است و این امر سبب پایه­ریزی انتظارات غیر واقعی در افراد و مخدوش شدن حقایق در مورد ماهیت واقعی آن گردیده است.

ارزشیابی­های روانپزشکی بر روی کسانی که خواهان زیبایی بودند نخستین بار در دهه­های 1940 و 1950 گزارش شدند. این گزارش­ها بیش­تر بازتاب دهنده گرایش­های روانکاوی در روانپزشکی آمریکا بودند. پژوهش­هایی که به بررسی وضعیت روانشناختی بیش از جراحی زیبایی پرداخته­اند یا به مصاحبه بالینی بسنده کرده و یا از مقیاس­های روانشناختی برای ارزیابی آسیب شناسی روانی بهره برده­اند، آسیب شناسی روانی چشمگیری را در بیماران جراحی زیبایی گزارش نموده­اند.

گرین و پریچارد1 (2003) در مطالعه خود بیان کردند که نارضایتی و نگرانی نسبت به بدن و اشتغال ذهنی به تغییر دادن آن در بین جوانان داوطلبی جراحی زیبایی بیشتر مشاهده می­شود. (گرین و پریچارد، 2003)

نتایج تحقیق حاضر می­تواند در مراکز روان درمانی، متخصصین روان شناسی، دانشکده­ها و دانشگاه های روان شناسی و مراکز پژوهشی مورد استفاده و بهره­وری قرار گیرد. کاهش درگیری متخصصان جراحی پلاستیک با مراجع قانونی با ارجاع افراد دچار مشکلات روانشناختی به منظور درمان به روانشناس و آگاهی افراد از مشکل روانشناختی احتمالی خود و مراجعه به روانشناس و جلوگیری از درگیر شدن با افراد سودجو غیرمتخصص و خسارات جبران ناپذیر است. کاهش هزینه­هایی که صرف جراحی­های مکرر می­شود.

1-4 اهداف پژوهش

هدف اصلی پژوهش مقایسه­ی دو مؤلفه­ی بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی قبل و بعد از عمل جراحی پلاستیک است.

1-5 فرضیات پژوهش

جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می­شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:15:00 ب.ظ ]




2-1-1 افسردگی پس از زایمان.. 8

2-1-2 سبک دلبستگی.. 9

2-1-2-1 دلبستگی ایمن.. 9

2-1-2-2 دلبستگی دوسوگرا 9

2-1-2-3 دلبستگی اجتنابی.. 9

2-1-3 طرحواره های ناسازگار اولیه. 9

فصل دوم: ادبیات و پیشینه ی تحقیق

2-1- افسردگی پس از زایمان.. 12

2-1-1- رویکرد نظری افسردگی.. 13

2-1-1-1 رویکرد زیست شناختی.. 13

2-1-1-2 رویکرد روان پویایی.. 14

2-1-1-3 رویکرد رفتار گرایی.. 15

2-1-1-4 نظریه افسردگی لوینسون.. 15

2-1-1-5 رویکرد شناختی.. 16

2-1-1-6 الگوی اسناد افسردگی.. 16

2-1-1-7 نظریه تکرار غیر ارادی خود گردان.. 17

2-1-1-8 رویکرد اصالت وجودی انسان گرایی.. 18

2-2- دلبستگی.. 18

2-2-1 انواع دلبستگی کودکان.. 20

2-2-1-1 دلبسته ناایمن اجتنابی(گروهA) 20

2-2-1-2 دسته ایمن(گروهB) 21

2-2-1-3 دلبسته ناایمن مقاوم یا اضطرابی/ دوسوگرا (گروهC) 21

2-2-1-3 دلبستگی جهت نایافته یا سازمان نایافته(گروهD) 22

2-2-2 انواع دلبستگی بزرگسالان.. 22

2-3 طرحواره های ناسازگار اولیه. 24

2-3-1 تعریف طرحواره 25

2-3-2 طرحواره های شرطی در مقابل طرحواره های غیر شرطی.. 26

2-4 نیازهای هیجانی اساسی.. 26

دانلود پایان نامه

 

2-5 طرحواره ها و عاطفه. 26

2-5-1 واکنش طرحواره ها 27

2-6 مدل متمرکز بر طرحواره 27

2-7 حیطه ها و خواستگاه های رشد طرحواره ی یانگ…. 28

2-7-1 بریدگی و طرد: 28

2-7-1-1 طرحواره ی طرد شدن/ بی ثباتی: 28

2-7-1-2 طرحواره بی اعتمادی/ بد رفتاری: 28

2-7-1-3 طرحواره ی محرومیت هیجانی: 29

2-7-1-4 طرحواره نقص / شرم : 29

2-7-1-5 طرحواره های انزوای اجتماعی/ بیگانگی : 29

2-7-2 حیطه دوم : 30

2-7-2-1 طرحواره ی وابستگی / بی کفایتی : 30

2-7-2-2 طرحواره آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری : 30

2-7-2-3 خود تحول نیافته/ گرفتار : 31

2-7-2-4 طرحواره شکست : 31

2-7-3 حیطه سوم : 31

2-7-3-1 طرحواره های استحقاق/ بزرگ منشی : 32

2-7-3-2 طرحواره ی خویشتن داری/ خود انضباط ناکافی : 32

2-7-4 حیطه چهارم: 32

2-7-4-1 طرحواره ی فداکردن (ایثار) : 33

2-7-4-2 طرحواره خود قربانی کردن : 33

2-7-4-3 طرحواره ی تائید جویی/ جلب توجه : 33

2-7-5 حیطه ی پنجم : 34

2-7-5-1 طرحواره های منفی گرایی/ بدبینی : 34

2-7-5-2 طرحواری بازداری هیجانی : 34

2-7-5-3 طرحواره های معیارهای ناعادلانه/ عیب جویی افراطی : 35

2-7-5-4 طرحواره تنبیه : 35

2-8- مروری بر تحقیقات انجام گرفته در خارج و داخل کشور 35

این مطلب را هم بخوانید :

2-8-1 تحقیقات انجام گرفته در خارج کشور 35

2-8-2 پژوهش های انجام شده در داخل کشور 41

فصل سوم: روش شناسی

3-1 مقدمه. 47

3-2 طرح کلی پژوهش…. 47

3-3 جامعه آماری.. 47

3-4 نمونه آماری و روش نمونه گیری.. 47

3-5 ابزار جمع آوری اطلاعات… 48

فصل چهارم: روش تجزیه و تحلیل آماری

4-1 یافته های توصیفی متغیرهای پژوهش…. 54

4-1-1 وضعیت اشتغال.. 54

4-1-2 میانگین و انحراف معیار افسردگی پس از زایمان.. 54

4-1-3 میانگین و انحراف معیار سبک های دلبستگی.. 55

4-1-4 میانگین و انحراف معیارطرحواره های ناسازگار 55

4-2 یافته های استنباطی حاصل از فرضیه های پژوهش…. 57

4-2-1 آزمون رابطه بین متغیرهای پژوهش…. 57

4-2-2 بررسی ضریب سبک های دلبستگی و افسردگی پس از زایمان در جدول 4-6 ارائه شده است. 57

4-2-3 پیش بینی افسردگی پس از زایمان بر اساس طرحواره های ناسازگار 60

4-2-4 سبک های دلبستگی قادر به پیش بینی افسردگی پس از زایمان است. 64

4-2-5 پیش بینی افسردگی پس از زایمان براساس سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار 64

4-3  فرضیه های پژوهش…. 65

4-3-1 كدامیك از متغیرهای پیش بین سهم بیشتری در پیش بینی افسردگی پس از زایمان دارند؟. 65

4-4 رابطه بین طرحواره های ناسازگار و سبکهای دلبستگی.. 65

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1-  بحث و نتیجه گیری.. 68

5-2 محدودیت های پژوهش…. 73

5-3 پیشنهادات… 73

5-3-1 پیشنهادات پژوهشی.. 73

5-3-2 پیشنهادات کاربردی.. 74

فهرست منابع.. 75

پیوست ها: 84

Abstract 90

چکیده:

این پژوهش با هدف پیش بینی افسردگی پس از زایمان براساس سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش را زنانی که برای زایمان به 4 تا از بیمارستان های بهداشتی درمانی شهر شیراز مراجعه کردند، تشکیل می دادند. نمونه مورد مطالعه 200 نفر مادر که از زایمان انان حداکثر یک ماه می گذشت بودند که به شیوه ی در دسترس از بین جامعه آماری انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل سه پرسش نامه افسردگی پس از زایمان ادینبورگ ، سبک های دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور و طرحواره های ناسازگار یانگ بود که به طور همزمان در اختیار آزمودنی ها قرار داده شد . جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های میانگین و انحراف استاندارد برای آمار توصیفی و در سطح استنباطی از همبستگی پیرسون، رگرسیون همزمان و گام به گام استفاده شد . نتایج پژوهش نشان داد که ابعاد طرحواره های ناسازگار در پیش بینی افسردگی پس از زایمان دارای قدرت پیش بینی معناداری است ولی سبک های دلبستگی در پیش بینی افسردگی پس از زایمان تاثیری نداشت. این نتایج در بردارنده این پیشنهاد است كه جهت جلوگیری از افسردگی زنان تغییر در طرحواره های آنان درخط اول درمان قرار دارد.

کلید واژه ها : افسردگی پس از زایمان ، سبک های دلبستگی ، طرحواره های ناسازگار.

 

فصل اول:

کلیات پژوهش

مقدمه

فرایند مادرشدن از وقایع لذت بخش و تکاملی از زندگی زنان است و اغلب سبب شادمانی چشمگیر والدین
می شود ، این  تغییرات فیزیکی و روانی می تواند تنش ها و نگرانی هایی را نیز به دنبال داشته باشد و یکی از این تغییرات بروز افسردگی پس از زایمان در مادران است. (پیندل[1] وهمکاران، 2005).

افسردگی پس از زایمان[2] می تواند با کاهش فعالیت مادر و اختلال در روابط مادر، کودک و خانواده همراه باشد. وضعیتی که ادامه و عدم تشخیص و درمان به موقع آن به بروز مشکلات عمده در روابط زناشویی، خودکشی مادر یا حتی فرزندکشی منجر می شود(پترو وهمکاران،2002). افسردگی پس از زایمان یک نوع از اختلالات افسردگی است که یکی از شایع ترین اختلالات روانی در پی زایمان است که حداکثر طی 4هفته اول بعد از زایمان شروع می شود(شریفی، اکبری، شریفی، 1387) .

پیشرفت افسردگی پس از زایمان ، اساسا آرام و نامحسوس بوده ، ممکن است تا بیش از 3ماه پس از زایمان بروز نکند(موری و همکاران[3]،1999). به همین دلیل بیش از50% از مبتلایان  تغییرات خلقی پس از زایمان تشخیص داده نشده و درمان نمی شوند(میلگرم و همکاران، 2005).

مهمترین عامل خطرزای افسردگی پس از زایمان، سابقه افسردگی است و سایر عوامل خطر شامل پایین بودن سن، حمایت اجتماعی اندک، تنها زندگی کردن، تعداد زیاد فرزندان، وضعیت ازدواج، شک و تردید در مورد حاملگی، بیماری یا مرگ عزیزان، فاصله کم بین بارداری ها، مرگ فرزندان قبلی و بیماری ها است(مصطفی نژاد،1383).

بک[4] سیزده عامل پیش بین تحت عنوان سابقه افسردگی قبل ازحاملگی، عزت و نفس، استرس ، مراقبت از نوزاد، اضطراب والدین، استرس های زندگی، حاملگی برنامه ریزی نشده، حمایت اجتماعی ناچیز، پیشینه ی افسردگی، خلق و خوی نوزاد، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، ارتباط زناشویی و وضعیت زناشویی را برای افسردگی پس از زایمان معرفی کرده است(بک، 2001).

در مورد افسردگی عمده نیز عواملی چون حمایت اجتماعی، طرحواره های ناسازگار، باورهای غیر منطقی، شکست های قبلی، عزت نفس پایین و سبک های دلبستگی مطرح گشته اند.از آنجا که افسردگی پس از زایمان یک اختلال خلقی است می تواند تحت تاثیر عوامل مذکور قرار گیرد. این افسردگی می تواند با کاهش فعالیت ها و اختلال در روابط با کودک باشد با تاکید بر دو متغیر اساسی در پژوهش های روان شناختی در این زمینه یعنی سبک های دلبستگی و طرحواره های سازگار می توان بیان کرد که عدم تشخیص و عدم درمان به موقع آن منجر به تطابق غیر موثر مادر با کودک می شود و می تواند پیامدهای جبران ناپذیری را بر پیکره خانواده وارد سازد.

بیان مساله

افسردگی اختلال عاطفی است که سلامتی فرد ، روابط بین فردی ، کار و توانایی لذت بردن او از زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد. افسردگی یک مشکل سلامتی است که با صرف غم و اندوه متفاوت است ، زیرا غم پاسخ طبیعی به از دست دادن می باشد و شامل تغییراتی درخلق و خو ، فعالیت ها و فرایندهای بدنی است که این تغییرات به اندازه افسردگی ، شدید و گسترده نمی باشد. در بیمارانی که خلق افسرده دارند ، از دست دادن انرژی و علاقه ، احساس گناه، ازدست دادن اشتها، دشوارشدن تمرکز و افکارمرگ یا خودکشی وجود دارد. این کارکردها تقریبا همیشه موجب مختل شدن و کارکردهای بین فردی ، اجتماعی و شغلی بیمار می شود.(کاپلان و سادوک[5] ، 2007).

این دوران می تواند به حدی تنش زا باشد که سبب برانگیختگی بیماری های روانی گردد(بزوکی و همکاران[6]،2002.  ویلیامز و همکاران،2005). اندوه افسردگی و سایکوز پس از زایمان هرکدام نمای بالینی مشخصی داشته و زنان را در همه ی طبقات اجتماعی و فرهنگی درگیر می کنند (رابینسون[7] و استورات[8]، 1986) . ).

هنوز علت این بیماری شناخته نشده است ولی از نظر سبب شناسی نظریه های چندگانه جهت شناخت افسردگی پس از زایمان وجود دارد که شامل عوامل زیستی (نظیر علل هورمونی مثل افت ناگهانی غلظت استروژن و افزایش دفع ادراری کورتیزول، ناقل های عصبی ، وجود آنتی بادی های ضد تیروئید ، پرولاکتین ، اکسیتوسین و بتا اندروفینها و نظریه های ژنتیکی، عوامل روانی (نظیر نظریه شخصیتی) و عوامل اجتماعی (نظیرحمایت های اجتماعی، تنش های زندگی, فرهنگ و میزان آمادگی جهت تولد نوزاد) می باشند ( سادوک و کاپلان ،2007).

روابط درون خانواده، بهداشت روان خانواده وجنبه های مختلف رابطه با همسر را تحت تاثیر قرار می دهد و مشکلات متعددی را بوجود می آورد. از جمله افزایش درگیری های خانوادگی، از دست دادن یا کاهش منبع درآمد خانواده، سپردن مراقبت از کودک به فردی غیر از مادر که بر تکامل کودک تاثیر بدی خواهد گذاشت(ویشر و همکاران[9]،2002.ویلیامز و همکاران،1385.خمسه،1379).

درمان های مختلفی برای افسردگی وجود دارد که شامل درمان به شیوه ی شوک الکتریکی ، تجویز داروهای ضد افسردگی و روان درمانی را شامل می شوند. در مورد افسردگی دوران بارداری کمتر تحقیق صورت گرفته است . گاهی تشخیص علائم ناشی از افسردگی ، (مانند تغییر در خواب ، اشتها ، ضعف و کاهش لیبیدو ) از علائم ناشی از بارداری مشکل می باشد که به همین دلیل افسردگی دوران بارداری تشخیص داده نمی شود (گاتلیب، ویفن، 1991).

افسردگی در دوران بارداری می تواند منجر به عدم توجه به خود و در نتیجه تغذیه ناکافی ، مصرف سیگار، مصرف دارو و عدم مراقبت کافی دوران بارداری شود و خطر ابتلا به افسردگی پس از زایمان را افزایش می دهد و در موارد  نادری خودکشی را به دنبال داشته باشد (زوکرمن ، 1991).

از عوامل مهمی که در ایجاد خلق و خو افسردگی نقش اساسی دارد، طرحواره ها[10] هستند. عوامل شناختی در اختلالات روانی به خصوص افسردگی نقش محوری را بر عهده دارند، یکی از این عوامل شناختی طرحواره ها می باشند، که نقش مهم آنها در شکل گیری و تداوم اختلالات روانی همواره مورد توجه پژوهشگران است و به نقش این باورهای منفی عمیق، در اختلالات روانی چون وسواس فکری- عملی، اختلال شخصیت خود شیفته، اختلال دوقطبی، افسردگی، اختلال خوردن، اختلالات جنسی اشاره شده است. به طور کلی طرحواره ها توانایی پیش بینی نشانه های سلامت عمومی را دارند(شهامت،2010).

طرحواره ها الگو ها یا درون مایه های عمیق و فراگیری هستند که از خاطرات، هیجان ها ، شناخت ها و احساسات بدنی تشکیل شده اند، در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند، در سیر زندگی تداوم دارند، درباره ی خود و رابطه با دیگران هستند و به شدت ناکارامدند. درکل طرحواره های ناسازگار، الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند چون  طرحواره ها در ابتدای زندگی رشد می یابند، پس عادی و مسلم یعنی بی چون و چرا فرض می شوند و خودپنداره و دیدگاه های ما را نسبت به جهان و روابط مان را با مردم تعریف می کنند. طرحواره بازنمایی معتبر از تجارب آسیب زای دوران کودکی به شمار می آیند. مشکل این است که در گذر زمان الگوهای عمیقا ریشه دار از تفکر تحریف شده و رفتار ناکارامد می شوند. حتی وقتی شواهدی ارائه می شود که طرحواره را باطل اعلام می کند باز هم بسیاری از افراد برای ثبات اعتبار طرحواره شان اطلاعات را تحریف می کنند(یانگ، 1994).

زمانی که نیازها ارضا نشوند ممکن است طرحواره های ناسازگار خاصی ایجاد شوند که بر روابط صمیمانه اثر بگذارد. یانگ وهمکاران در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که داشتن طرحواره ناسازگار پیش بینی کننده ناسازگاری بین فردی است، از طرفی، زوج درمانگران از زمان های گذشته بر اهمیت عوامل شناختی از جمله انتظارات و تفسیرها در شکل گیری، تداوم و تسکین روابط ناکارامد وقوف داشته اند. باورها و طرحواره های مربوط به روابط بین فردی در بزرگسالی در همسرگزینی و روابط زناشویی نمود می یابند و بر آن تاثیر زیان بار می گذارند(کوپر[11]،2001).

هم چنین طرحواره ها به واسطه ارتباط و تاثیری که بر سبک دلبستگی ، اختلال های شخصیت و اختلال های خلق می گذارند و می توانند تاثیر غیر مستقیم نیز بر روابط زناشویی داشته باشند طرحواره های ناسازگار به عنوان زیر ساخت های شناختی منجر به تشکیل باورهای غیر منطقی می شوند. طرحواره ها دارای مولفه های شناختی، عاطفی و رفتاری هستند. هنگامی که طرحواره های ناسازگار اولیه فعال می شوند سطوحی از هیجان منتشر می شود و مستقیم یا غیرمستقیم منجر به اشکال مختلفی از آشفتگی های روان شناختی نظیر افسردگی، اضطراب، عدم توانایی شغلی، تعارضات بین فردی و مانند آن می شود. طرحواره های ناسازگار مستقیما منجر به اختلال شخصیتی خاصی نمی شوند اما آسیب پذیری فرد را برای این اختلالات افزایش می دهند(حسنی و همکاران،2012).

یانگ (1999) بیان می کند که طرحواره های ناسازگار بیشتر از آنکه نتیجه وقایع تکان دهنده مجزا باشند، بیشتر احتمالا به وسیله الگوی مداوم و تجارب روزمره با اعضا و خانواده و همتایان ایجاد می شوند که به نحو فزاینده ای طرحواره ها را تقویت می کنند. از سوی دیگر اختلالات شخصیت نشانگان طولانی مدتی هستند که اندیشیده می شوند براساس سبب شناسی در شناخت، تعاملات آسیب شناسی کودک با والدین، همتایان و دوستان و اشخاص مهم دیگر داشته باشند(یانگ،1999).

منز و همکاران در بررسی خود نشان دادند که طرحواره های ناسازگار می تواند نشانگان آسیب شناسی روانی را تبیین کند، آن ها نشان دادند که رابطه بین اضطراب دلبستگی و آسیب شناسی روانی به گونه ی کامل به وسیله ی شناخت ها، بویژه طرد و بریدگی و خود جهت دهی مورد واسطه گری قرار می گیرد(منز[12] و همکاران،2010).

فریمن (1999) نیز نشان داد که طرحواره ها در سازکارهای بین فردی و ایجاد وضعیت زناشویی نقش مهم و اساسی دارد به گونه ای که زوجینی که رضایت کمتری را در زندگی کسب کردند، از طرحواره های ناسازگار بیشتری نیز استفاده کردند.

در کل وجود طرحواره های ناکارآمد موجب تشدید معیارهای آرمانی انعطاف ناپذیر و تقویت غیر واقع بینانه ی فرد را همواره در معرض ناکامی و نارضایتی قرار می دهد. از دیگر متغیر های در حوزه ی افسردگی سبک های دلبستگی[13] است، نقش های سبک های دلبستگی در ایجاد بسیاری از اختلات روشن شده است.

سبک های دلبستگی روش های مواجهه فرد با موقعیت های استرس زا را متاثر می سازد. افراد ایمن ضمن تصدیق موقعیت به سادگی از دیگران کمک می گیرند، دنیز[14] بیان می کند، واکنش افراد در شرایط مختلف متاثر از الگوهای درون کاری ناشی از سبک های دلبستگی می باشند و سبک های دلبستگی با اثر بر افکار، احساسات و رفتار افراد در چگونگی تصمیم گیری در موقعیت مختلف نقش دارند.

رابرتز[15]، گاتلیب[16] و کسل[17](1996) در توجیه رابط سبک های دلبستگی و سلامت روان بیان می کنند که پیامد روان شناختی سبک های دلبستگی ناایمن در شرایط تنش زا ، اضطراب و افسردگی است و پیامد روان شناختی سبک دلبستگی ایمن در چنین شرایطی آرامش روانی است . دلبستگی نقش مهمی را در پیوندهای بزرگسالان (روابط زناشویی) باز می کند.

هازن و شیور[18](1988-1987) استدلال کرده انده که روابط زناشویی را می توان بعنوان یک فرایند دلبستگی مفهوم سازی کرد، مطابق با این دیدگاه، روابط ایجاد شده بین همسران، همان رابطه ی دلبستگی با همان خصوصیت که بالبی 1979 تشریح کرده است، می باشد. یعنی این روابط ، پیوندهای مداومی هستند که با پویایی های هیجانی پیچیده مشخص می شوند.

هازن و شیور در سال( 1987)، تئوری دلبستگی[19] را به عنوان پایه ساختاردرک عشق بزرگسالی بکار بردند. آن ها رابطه دو نفره را بعنوان فرایند دلبستگی تعریف کرده اند، که از همان تفاوت های فردی در دلبستگی نوزاد و والد پیروی می کند.

در همین رابطه بیفولکو و همکاران(2002) نشان دادند که وجود سبک دلبستگی ناایمن با افسردگی ارتباط دارد. همچنین نشان دادند که سبک های ناایمن با عوامل آسیب پذیری افسردگی از جمله روابط صمیمی و اطمینان بخش و عزت نفس در چارچوب یک مدل از افسردگی ارتباط متقابل دارند.

فیگوردو و همکاران(2006) نیز نشان دادند که علائم افسردگی پس از زایمان با سبک دلبستگی ناایمن ارتباط دارد.

در کل چنانچه مادران پس از زایمان خود دچار افسردگی شوند جدایی روانی یا فیزیکی زیادی را با نوزادان خود متحمل می شوند. بالبی (1969) معتقد است این گره های هیجانی متقابل که منجر به نزدیکی مادر و کودک می گردد، نخستین تجربیات دلبستگی محسوب می شود.

با توجه به ویژگی های مطرح شده در خصوص عوامل تاثیر گذار بر افسردگی به خصوص افسردگی پس از زایمان به نظر می رسد، مادران در ابتلا به افسردگی پس از زایمان در دو حوزه سبک های

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:14:00 ب.ظ ]