کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia

 



اختلال افسردگی…………………………………………………………. 13

تعریف افسردگی………………………………………………… 18

انواع افسردگی……………………………………………………………………… 20

نظریه های افسردگی…………………………………………………………… 25

جنسیت و افسردگی………………………………………………… 32

تفاوت های فردی و افسردگی………………………………………………… 34

تأثیر افسردگی بر ابعاد زندگی………………………………………………….. 34

علائم افسردگی اساسی…………………………………………………………………………….. 36

علل افسردگی…………………………………………………………………… 39

ویژگی ها و ابعاد تشخیصی اختلال افسردگی……………………………………….. 43

درمان افسردگی…………………………………………………………. 43

روان درمانی…………………………………………………….. 44

روان درمانی از دیدگاه های مختلف ………………………….. 47

دارو درمانی…………………………………………………………….. 48

شوک درمانی ……………………………………………………………….. 50

شناختی درمانی ………………………………………………………………. 50

درمان شناختی- رفتاری …………………………………………………. 51

فرایندهای درمان شناختی- رفتاری ………………………….. 56

راهبردها و فنون رویکرد شناختی- رفتاری………………………………………. 61

آموزش مثبت نگری…………………………………………………………. 66

احساس تنهایی…………………………………………………………. 67

سبب شناسی احساس تنهایی……………………………………………………… 70

احساس تنهایی در بیماری های نوروتیک…………………………………… 72

خودکارآمدی……………………………………………………… 74

تأثیر خودکارآمدی بر سلامت ………………………………………….. 76

عوامل مرتبط با احساس کارآمدی………………………………………………. 78

پیشینه ی پژوهشی………………………………………………………………….. 79

پژوهش های انجام شده در داخل کشور…………………………………………. 79

 

پژوهش های انجام شده در خارج از کشور……………………………………… 82

فصل سوم (روش‌شناسی)

روش پژوهش……………………………………………………………………………. 87

جامعه آماری، حجم نمونه و روش نمونه گیری…………………………………………………… 87

ابزارهای اندازه گیری………………………………………………………………………. 87

روش اجرای پژوهش……………………………………………………………………… 89

روش‌های تجزیه و تحلیل داده‌ها…………………………………………………………. 89

خلاصه­ی پروتکل درمانی………………………………………………………………………………………………… 89

فصل چهارم (تجزیه و تحلی داده ها)

مقدمه……………………………………………………………………………….. 94

یافته­های توصیفی و جمعیت شناختی………………………………………………………………………………………………………………………… 95

تحلیل یافته­های پژوهش…………………………………………………………………………….. 100

فصل پنجم (بحث و نتیجه گیری)

مقدمه………………………………………………………………………………………………….. 109

بحث و نتیجه گیری…………………………………………………………………………………. 111

محدودیت ها…………………………………………………………………………………………… 117

پیشنهادهای کاربردی……………………………………………………………………………………. 118

پیشنهادها پژوهشی………………………………………………………………………………………………. 118

منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………. 120

منابع انگلیسی……………………………………………………………………………………………………. 124

پیوست ها…………………………………………………………………………………………………………. 127

چکیده­ی انگلیسی…………………………………………………………………………………………….. 138

چکیده

افسردگی واژه­ای شناخته شده اما مسأله­ای چالش برانگیز در عرصه­ی بهداشت روانی است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر احساس تنهایی و خود کارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بوده است روش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون دو گروهی آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه­ی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بودند که در نیمه ی دوم  سال 1393 به مراکز و کلینیک های درمانی و مشاوره ای شهر ماسال مراجعه کرده بودند. نمونه ی آماری پژوهش شامل دو گروه 15 نفری (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) بود که به طور داوطلبانه و به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خود کارآمد عمومی(GSE-10 و پرسشنامه احساس ­تنهایی(دهشیری، 1387) استفاده شد. برای تحلیل داده های این پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری استفاده گردید. یافته­های پژوهش حاضر نشان داد که روش درمانی شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی بر افرایش خودکارآمدی عمومی و نیز کاهش احساس تنهایی بیماران با افسردگی اساسی مؤثر است(05/0>P). با توجه به شیوع بالا و هزینه­های جانی و مالی اختلال افسردگی اساسی، این یافته که درمان شناختی- رفتاری به شیوه­ی گروهی،

این مطلب را هم بخوانید :

پایان نامه درباره الگوی پاسخ فیزیولوژیکی، الگوی واکنش حفاظتی موجب بهبودی افراد مبتلایان به افسردگی اساسی از طریق افزایش خودکارآمدی عمومی و کاهش احساس­تنهایی می­گردد، می­تواند مورد استفاده­ی درمانگران و مشاوران در این گروه از بیماران قرار گیرد.

واژه­های کلیدی: افسردگی اساسی، خودکارآمدی عمومی، احساس تنهایی

مقدمه

واقعیت این است که افسردگی، بیماری شایع عصر ماست و این بیماری نه فقط در جامعه­ی ایران بلکه در كشورهای مختلف جهان روندی فزاینده دارد. بیماری افسردگی با اینکه اختلالی شایع و آزار دهنده در سطح جامعه است، هنوز به عنوان یک برچسب نامطلوب در میان مردم شناخته می­شود. به همین دلیل، گاهی افراد تمایل دارند احساس افسردگی را انکار کنند یا تنها به عوامل استرس­زای محیط نسبت دهند. اختلال افسردگی با شیوع گسترده­ای با حدود 12-5 درصد در مردان و 25-10 درصد در زنان، به عنوان سرماخوردگی روانی از سالها پیش مورد توجه بوده است(سادوک و سادوک[1]، 2007، ص97). این در حالی است كه آمار موجود حاكی از افزایش روزافزون مبتلایان به این بیماری است. در سبب شناسی این اختلال نیز از عوامل چندی یاد نموده­اند كه عوامل زیست شناختی، توارث و عوامل روانی و اجتماعی از آن جمله­اند. متناسب با سبب شناسی این اختلال، شیوه های درمانی گوناگونی پیشنهاد شده است. زیرا افسردگی اگر درمان نشود یک بیماری ناتوان کننده و مزمن می­شود که بهترین دوران عمر شخص را به هدر می دهد. اما در صورت درمان به موقع و صحیح می تواند از عواقب بعدی آن جلوگیری شود. یكی از این رویكردها؛ درمان شناختی- رفتاری است كه از دهه­ی 1970 برای درمان انواع بیماران افسرده مطرح شد و سودمندی آن در برخی از پژوهش ها تأیید گردیده است(به نقل از رنجبر و همکاران، 1389، ص300).

اغلب صاحب نظران براین باورند که اختلال افسردگی به دلیل اینکه از شیوع بالایی برخوردار است، روان درمانی فردی نمی­تواند پاسخگوی این مشكل باشد(مهرابی و همکاران، 1383، ص7). از این رو، گروه درمانی شناختی- رفتاری كه از نظر هزینه و مدت درمان با صرفه تر است، جایگزین مناسبی در روان درمانی فردی گردیده است. همچنین، به تجربه اثبات شده است كه گروه درمانی در بیشتر اختلالات روانی مؤثر بوده است. به این دلیل که فرد در گروه، نحوه ی برخورد خود را با اجتماع می­بیند و این امر باعث رشد بینش و بصیرت او می شود. ضمن اینكه تجارب جدیدی را برای برقراری ارتباط با دیگران آموخته، و ضمن آشنایی با افراد جدید، احساس قدرت می­كند و اعتماد به نفس وی بالا می­رود(عظیمی و همکاران، 1382، ص 54).

در همین راستا، مؤلفه های شناختی متعددی از جمله احساس تنهایی و کارآمدی عمومی در تبیین اختلال افسردگی اساسی مطرح شده اند. از نظر محققان افراد افسرده دچار احساس تنهایی هستند و به دلیل عدم گرایش به فعالیت خاص، بیشتر فرصت های ارتباط‌ اجتماعی را از دست می‌دهند(دیوریو ، 2003؛ ترجمه نجاریان، 1381). همچنین، این افراد به دلیل خودکارآمدی پایین، سطح تلاش و فعالیت و نیز موفقیت آنها تحت­الشعاع قرار می گیرد(مایباک و مورفی ، 1995؛ به نقل از سعید و همکاران، 1390، ص18). به نظر می­رسد که در فرایند درمان گروه درمانی شناختی- رفتاری، احساس تنهایی افراد افسرده، که گویای كاستی ها و كمبودهایی در برقراری پیوندهای عاطفی و اجتماعی در آنها می باشد، تخفیف پیدا می­کند. و خودكارآمدی عمومی که در واقع اطمینان خاطری است كه شخص درباره ی انجام یک فعالیت خاص احساس می كند، در این بیماران افزایش می یابد.

  بیان مسأله

امروزه افسردگی واژه­ای شناخته شده اما مساله­ای چالش برانگیز در عرصه ی بهداشت روانی است. اختلال افسردگی[2]؛ یكی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین اختلال روانپزشكی است(بایلینگ و همکاران[3]، 2006؛ ترجمه خدایاری فرد و عابدینی، 1389، ص303) كه در صورت عدم درمان، آسیب­های روانی و عوارض اجتماعی و اقتصادی بسیاری را برای این قبیل بیماران ایجاد می‌كند. از علایم اصلی افسردگی، خلق افسرده و فقدان علاقه و لذّت است. از میان انواع افسردگی ها، اختلال افسردگی اساسی[4]، از رایج ترین انواع افسردگی است كه برحسب یك یا چند دوره ی افسردگی مشخص می شود. افسردگی اساسی در مقایسه با دیگر بیماری های پزشکی و اختلال­های روانی چهارمین علت سپری شدن عمر افراد همراه با بیماری است و پیش بینی می شود در سال 2020 دومین علت این مشکل باشد(مورای و لوپز، 1997). گزارش سازمان جهانی بهداشت[5] نیز حاکی از افزایش دامنه­ی شیوع افسردگی در میان ملل درحال رشد است(به نقل از اکبری، 1387، ص212). از طرفی، افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی با مسائل و مشکلات فراوانی دست به گریبان هستند. فقدان احساس لذّت، گوشه گیری اجتماعی، عزت نفس پایین، ناتوانی در تمركز حواس، تغییر در كاركردهای زیستی مانند خواب و اشتها و شكایت های جسمانی از جمله مواردی هستند كه در اختلال افسردگی مشاهده می شوند(کاپلان، سادوک؛ ترجمه فرزین رضاعی، 1389، ص 87).

به رغم مشکلات فراوانی که افراد مبتلا به اختلال افسردگی با آن درگیر هستند، خوشبختانه در سال های اخیر روش های درمانی مختلفی برای درمان و بهبود افسردگی اساسی بکارگرفته شده است. به ویژه شواهد درحال رشدی وجود دارد كه نشان دهنده ی کارآیی روش گروه درمانگری شناختی- رفتاری در بهبود اختلال های روانپزشکی از جمله افسردگی است. در روش شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی، هم قرارگرفتن فرد در گروه باعث افزایش آگاهی بیمار در باره ی خود، در اثر تعامل با سایر اعضا و دریافت بازخورد از آنها می شود، و هم به ارتقای مهارت های بین فردی، اجتماعی و انطباق افراد با محیط كمك می كند(اسپیرا و رید[6]، 2000).

همچنین، از آنجا که اختلال افسردگی می تواند برخاسته از افکار منفی و شناخت های معیوب باشد، امروزه روان درمانگران شناختی- رفتاری تأثیر باورها و تفكّرات فرد را در ایجاد انواع مسائل روان شناختی مهم می دانند. آنها معتقدند كه بیشتر اختلال ها از جمله افسردگی، برآمده از شناخت­های معیوب هستند، به این معنی که وقایع به خودی خود تعیین كننده احساسات ما نیستند، بلكه معانی كه ما به آنها نسبت می دهیم، نقش تعیین كننده را دارند. در مورد اثر بخشی درمان افسردگی، در یک مطالعه ی فراتحلیلی، با مقایسه ی روش درمان شناختی– رفتاری و درمان های دیگر، نشان داده شد که با وجود مزیّت دارو درمانی به جهت هزینه کمتر و پاسخ سریع تر به علائم جسمانی و خلقی، درمان شناختی- رفتاری تأثیر عمیق تری بر ساختار شخصیت و نظام پردازش شناختی و هیجانی بیمار از خود باقی می گذارد(صولتی دهکردی، 1391، ص491).

از طرف دیگر، اختلال افسردگی منشأ هیجانات، افكار، و عملكرد جسمانی متعددی است که با درجات متفاوتی از احساسات گوناگون از جمله احساس تنهایی[7] همراه است(فریدونی و همکاران، 1391، ص99). احساس­تنهایی؛ تجربه‌ای ذهنی و آزار دهنده است كه گویای كاستی‌ها و كمبودهایی در پیوندهای عاطفی و اجتماعی میان فردی است. چیره شدن بر احساس تنهایی بی‌آنكه تماس دائمی و منظمی با دیگران داشته باشیم كاری بسیار دشوار است. افراد دچار تنهایی، بیشتر فرصت ارتباط ‌های اجتماعی را از دست می‌دهند، زیرا گرایشی به انجام این كار ندارند(دیوریو[8] ،2003؛ به نقل از عابدینی نسب، 1383). احساس تنهایی زمانی بوجود می آید که بین روابط اجتماعی موجود فرد، ناهمخوانی های زیادی وجود داشته باشند. پژوهشگران دو نوع احساس تنهایی را مشخص کرده اند: تنهایی اجتماعی[9] که در نتیجه ی احساس عدم عضویت در یک گروه و نداشتن فعالیت های مشترک با دیگران ایجاد می شود، و تنهایی عاطفی[10] که نتیجه ی دوری و طرد شدگی از سوی دیگران است. اگرچه تنهایی اجتماعی و عاطفی از نیازهای متفاوتی سرچشمه می­گیرند، افراد تنها؛ چه تنهایی شان از نوع اجتماعی باشد یا عاطفی، از عزت نفس پایین رنج می برند و اغلب ناخشنود و افسرده هستند(کلنیکه[11]؛ ترجمه شهرام محمد خانی، 1391، ص178).

از بین متغیرهای شناختی دیگری که در تبیین اختلال افسردگی مطرح می باشد، خودکارآمدی[12] عمومی است. تحقیقات متعدد نشان داده اند که خودکارآمدی پایین با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). خودکارآمدی اساساً یک مفهوم مهم در نظریه ی شناخت- اجتماعی[13] بندورا[14] است و به مفهوم اعتقاد فرد به توانایی پاسخ دادن به یک موقعیت خاص است. به این معنی که، انتظارات کارآمدی، برانتخاب های افراد، امید، سطح تلاش و پایداری، مقاومت در برابر سختی ها و مشکلات و آسیب پذیری آنان به افسردگی تأثیر می گذارد. از دیدگاه نظریه پردازان شناختی- اجتماعی، کسانی که در برابر فشارهای روانی کارآمد هستند، احتمال آسیب پذیری شان در برابر فشارهای روانی و بدکارکردی اجتماعی کمتر است و برعکس(بندورا، 1995). در این زمینه، تحقیقات مختلف نشان داده است به کارگیری روش های شناختی- رفتاری قادر است عزت نفس و احساس کارآمدی بیماران روانی را تحت تأثیر قرار دهد. زیدنر و متیوز(2003) در پژوهش خود به این یافته رسیدند که افرادی که احساس کارآمدی آنها افزایش می بابد، با ثبات بوده و از سلامت جسمانی و روانی بیشتری نیز برخوردار می­شوند. از آنجا که خودکارآمدی پایین با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). به همین دلیل، فرایندهای درمان­های شناختی- رفتاری با راهبردهای مرتبط با فعال سازی و احساس کارآمدی شروع می شود. از طرفی، در مدل درمانگری شناختی– رفتاری تجارب افراد افسرده به تشکیل فرض­ها یا طرحواره­هایی درباره خویشتن و جهان می­انجامد و طرحواره های فرضی بر سازمان بندی ادراکی و کنترل و ارزیابی رفتار تأثیر و منجر به افسردگی می گردند(هاوتون و همکاران، 1989؛ ترجمه قاسم زاده، 1383، ص226). بنابراین، با مرور پیشینه‌ی نظری، اکنون این پرسش اساسی مطرح می گردد كه آیا گروه درمانی شناختی– رفتاری به شیوه­ی گروهی برکاهش احساس­تنهایی و افزایش خودکارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مؤثر است؟

اهمیت و ضرورت پژوهش

یکی از مهم ترین نعمت­ها، نعمت تندرستی و سلامت است که می­تواند در موفقّیت انسان عاملی مهم باشد. یک جامعه نیز، تنها زمانی قادر خواهد بود راه ترقّی و تکامل را طی کند که متشکل از افرادی سالم و بانشاط باشند. در این رابطه، اختلال افسردگی، یکی از مشکلات ناتوان کننده و رایجی است که حرکت پویا و با نشاط افراد را در زندگی سلب می کند. سیلیگمن(1992)، افسردگی را به عنوان سرماخوردگی روانی می شناسد. این تشبیه به خاطرشیوع فراوانی این اختلال روانی است. نماد بارز افسردگی، کاهش عزت فردی است. با توجه به وسعت میزان افسردگی در جامعه و اخباری که هر روز در رسانه های جمعی از افسردگی  منتشر می شود، چنین استنباط می­گردد که کار تحقیقی و پژوهش بیشتر در این حوزه، از اهمیت و ضرورت بسزایی برخوردار است.

یافته های پژوهشی نشان می دهد که حدود پنجاه درصد از بیمارانی که دچار نخستین دوره ی اختلال افسردگی اساسی هستند، پیش از آنکه دوره ی اول شناسایی شود، علایم چشمگیری از افسردگی داشته اند. نخستین دوره ی افسردگی در پنجاه درصد از بیماران، بیش از چهل سالگی روی می­دهد، و اگر دیرتر شروع شود با فقدان سابقه­ی خانوادگی اختلالات خلقی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، و سوء مصرف الکل همراهی دارد. هرچند مطالعات نشان داده است که اثر بخشی شناخت درمانی با دارو درمانی مساوی است؛ اما در اکثر این مطالعات معلوم گردیده است که عوارض آن کمتر از دارو درمانی است؛ و در پیگیری، نتایجی بهتر از دارو درمانی داشته است(به نقل از قاسم زاده، 1383، ص230). در این زمینه، بک و همکاران(1979) توصیه می کنند که درمان­های متداول مانند بستری کردن و استفاده از دارو فقط در موارد بسیار شدید یعنی مواردی که خطر خودکشی در افراد افسرده بالا است، بکار رود.

منابع تحقیقی فراوان بر این نکته تأکید دارند که در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، علاوه بر نشانه­های  بی­علاقگی، بی­اشتهایی و بی­خوابی، تغییرات روانی- حركتی مانند بی قراری، ناتوانی در نشستن، به این طرف و آن طرف رفتن و به هم فشردن دست ها یا كندی مانند كندی گفتار و حركات بدن نیز در افراد افسرده مشاهده می­شود. همچنین، شخص ممكن است خستگی مداوم بدون فعالیت جسمانی را گزارش كند. احساس گناه و بی ارزشی در دوره ی افسردگی اساسی ممكن است شامل ارزیابی های منفی و غیر واقعی از ارزش خود یا اشتغال ذهنی با احساس گناه یا نشخوار ذهنی با شكست های جزیی گذشته باشد. این قبیل افراد رویدادهای معمولی و كم اهمیت روزمره را شواهدی دال بر كاستی های شخصی دانسته و رویدادها ر اسوء تفسیر می كنند. بسیاری از افراد افسرده نیز که در توانایی تفكّر، تمركز، یا تصمیم گیری مشكل دارند، احتمال دارد به آسانی دچار حواس پرتی شوند یا مشكل حافظه داشته باشند. در اكثر موارد ممكن است افكار مربوط به مرگ، اندیشه هایی درباره ی خودكشی یا اقدام به خودكشی در این افراد وجود داشته باشد. اگرچه فراوانی، شدت و مهلك بودن این افكار نیز در نوسان است(کاپلان و سادوک، 2007، ص107).

به دلیل اهمیت اختلال افسردگی اساسی، امروزه در بین درمان های مطرح برای مقابله با آن، شناخت درمانی به صورت گروهی از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد و به عنوان یك مداخله كم هزینه و كوتاه مدت به عنوان درمان انتخابی این اختلال به شمار می رود. از طریق شناخت درمانی، تفكر منطقی در فرد شكل می گیرد و به بیمار كمك می كند كه با افكار خود به گونه ای متفاوت ارتباط برقرار كند و كنترل و آگاهی شناختی قابل انعطافی را گسترش دهد و به این باور برسد كه همیشه برای دیدن چیزها بیش از یك راه وجود دارد. به ویژه، در گروه درمانگری شناختی- رفتاری، که فرد در گروه بدون ترس از تنبه و سرزنش شدن احساسات خود را می شناسد و بر اثر تعلق به گروه، امنیتی در خود احساس می كند. به این وسیله می تواند با نگرانی ها و مشكلاتش مواجه شود و به یافتن راه حل برای آنها بپردازد(ولز و پایاگرجی، 2004، ص25). از سویی، به دلیل اینکه تقریباً دو سوم بیماران افسرده به خودکشی می­اندیشند و 10 تا 15 درصد آنها ا ز این طریق به زندگی خود خاتمه می دهند، اهمیت توجه به افسردگی به عنوان یکی از اختلالات مهم روان شناختی بیشتر آشکار می شود(سادوک و سادوک، 2003؛ به نقل از هاشمی و همکاران، 1389، ص86).

افسردگی، اختلالی است که مؤلفه های شناختی زیادی در تبیین این اختلال مطرح هستند. احساس تنهایی و خودکارآمدی از جمله متغیرهای هستند که بر کیفیت و رشد افسردگی اساسی دخالت داشته و برآن اثر می­گذارند. از آنجا که در کشور ما عمدتاً به درمان های دارویی توجه می­شود و اهمیت کمتری به درمان های شناختی– رفتاری صورت می­گیرد. غالب بیماران افسرده مراجعه کننده به مراکز درمانی و بیمارستان ها، معمولاً پس از مداخلات دارویی ترخیص می شوند. در نتیجه، به واسطه ی تک بعدی بودن درمان و عدم توجه به جنبه های شناخت درمانی، احتمال بازگشت مکرر علائم در این بیماران وجود دارد، لذا این ضرورت احساس می گردد تا با اجرای پژوهش حاضر تأثیرگروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر کاهش احساس تنهایی و افزایش خودکارآمدی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بررسی شود. در این راستا، هدف پژوهش حاضر نیز تلاش در زمینه ی كاربرد این شیوه ی درمانی در کاهش احساس تنهایی و افزایش خودکارآمدی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی است.

اهداف پژوهش

هدف اصلی: تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر احساس تنهایی و خود کارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی.

اهداف فرعی

1- تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر   احساس تنهایی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

[دوشنبه 1399-06-31] [ 08:38:00 ب.ظ ]




ضرورت واهمیت تحقیق : 8

اهداف تحقیق: 10

فرضیات تحقیق: 10

تعاریف مفهومی وعملیاتی متغیرها: 10

فصل دوم. 15

مبانی نظری وپیشینه پژوهش…. 15

هم وابستگی چیست و هم وابسته كیست؟. 16

ویژگیهای افراد هم وابسته: 18

طرح ریزی برنامه بهبودی (ویتفیلد، 1992) 20

پیشینهی هموابستگی: 21

سازگاری زناشویی و هم‌وابستگی.. 24

هم‌وابستگی و ویژگی های شخصیتی و رابطه ای.. 26

تمایز یافتگی.. 30

روال کاردر رویکرد بوتن: 33

نظریه نظامهای خانواده: 36

سنجش تمایز یافتگی در نظریه بوئن: 37

طبقه بندی  افرادتمایز یافته بر اساس مقیاس بوئن : 40

هشت مفهوم اصلی در رویکرد بوئن: 43

اهداف درمانی: 44

فرآینددرمان: 45

فنون درمانی  درمانی.. 46

تمایزیافتگی درمانگر: 52

فصل سوم. 80

روش شناسی تحقیق.. 80

روش تحقیق.. 81

جامعه آماری,نمونه وروش نمونه گیری.. 81

ابزار گردآوری دادهها 82

شیوه ی اجرای تحقیق.. 87

 

روش تجزیه و تحلیل داده ها 90

فصل چهارم. 92

تجزیه و تحلیل داده ها 92

یافته های توصیفی: 93

پیش فرض اول: بررسی نرمال بودن داده ها 100

آزمون کلموگروف اسمیرنف((KS.. 100

پیش فرض اول: بررسی نرمال بودن داده ها 102

فصل پنجم.. 106

نتیجه گیری وپیشنهادات… 106

خلاصه تحقیق.. 107

بحث ونتیجه گیری.. 108

محدودیت های پژوهش…. 118

پیشنهاد های كاربردی در راستای یافته های تحقیق.. 119

پیشنهاد های پژوهشی.. 120

منابع. 122

Bibliography. 123

ضمائم.. 129

فهرست جداول:

جدول 1-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به جنسیت فرزندان. 94

جدول 2-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به تعداد فرزندان. 94

جدول 3-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به تحصیلات آزمودنی ها 95

جدول 4-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به شغل آزمودنیها 96

جدول 5-4. فراوانی و درصد فراوانی مربوط به سن ازدواج آزمودنیها 96

جدول 6-4. میانگین و انحراف استاندارد نمرات تمایز یافتگی گروه آزمایش وکنترل. 97

جدول 7-4. میانگین و انحراف استاندارد نمرات هم وابستگی گروه آزمایش وکنترل. 98

جدول8-4 کلموگروف اسمیرنف متغیر تمایزیافتگی.. 100

جدول9-4آزمون لون برای همگونی واریانس ها در فرض اول. 100

جدول10-4 آنالیز كواریانس نمرات تمایز یافتگی قبل و بعد از آموزش واقعیت درمانی به تفكیك گروه آزمایش و کنترل. 101

این مطلب را هم بخوانید :

جدول11-4آزمون کلموگروف اسمیرنف متغیر هموابستگی.. 103

جدول12-4آزمون لون برای همگونی واریانس ها در فرض دوم. 103

13-4آنالیز كواریانس نمرات هموابستگی قبل و بعد از آموزش واقعیت درمانی به تفكیك گروه آزمایش و کنترل. 104

مقدمه:

امروزه خانواده بر اساس اصول و هنجارهایی ویژه شكل می گیرد و حفظ و ارتقای روابط خانوادگی از ارزشی بسیار برخوردار است (اولسون[1], 2004). به همین دلیل، در سالهای اخیر كوششهای بسیاری صورت گرفته تا ثبات و كیفیت روابط زناشویی را با استفاده از مفاهیمی چون سازگاری زناشویی[2]، موفقیت، رضایت، ثبات، خوشبختی، توافق و مفاهیمی شبیه اینها ارزیابی كنند. با وجود اهمیت همگی مفاهیم ذكر شده، آن چه در ازدواج و یگانگی زن و مرد دارای نقشی بیشتر است، سازگاری زناشویی می باشد (SheikhMohseni, 2005) سازگاری زناشویی با توجه به اهمیت نهاد خانواده در جوامع امروزی، ارتباط آن با كیفیت زنـدگی و تأثیرگـذاری بـر جنبه های مختلف از جمله سلامت جسمی و روانـی از دهـه 1990 مورد توجه قرار گرفتـه اسـت (قربانعلی پور, 1393). سـازگاری زناشـویی عبارت از وضعیتی است كه در آن زن و شـوهر در بیشـتر مواقع احساس ناشی از خوشبختی و رضایت از همـدیگر را دارند و فرآیندی است كه در طـول زنـدگی زن و شـوهر بوجود می آیدكه لازمه آن انطباق سلیقه ها، شناخت صـفات شخصیتی، ایجاد قواعد رفتـاری و شـكل گیـری الگوهـای مراودهای است (قربانعلی پور, 1393). بررسی همه گیرشناسی پژوهشها نشان میدهد كـه ناســازگاری زناشــویی یــك عامــل خطــرزای مهــم بــرای بیمارگونگی و مرگ ومیر محسوب میشود. همچنین روابط خصمانه، سلامت روانی و جسمانی زوجها را تحـت تـأثیر قرار میدهد (Rios, 2010). از سوی دیگر متغیرهای فردی، موقعیتی و ارتباطی از قبیل خودمتمایزسازی[3]، اضطراب[4]، آشفتگی[5]، دلبستگی[6] و اعتماد با توانایی فرد برای كاركرد در روابط زناشویی مرتبط هستند (E.A.&Platt, 2005) و در نظام خانواده تمایز یافتگی[7] خود برای سازگاری ارتباطی و روان شناختی ضرورت دارد (بوئن[8] ، 1978). بوئن  خود متمایز سازی سطحی رابراساس نظریة نظام های خانواده توصیف می كند كه شخص قادر است در روابطش بین كاركرد عقلانی و عاطفی خود باصمیمیت و خودمختاری تعادل برقرار كند (دی كسار2008[9],گلید[10] 2005) (زارعی, 1393). بوئن معتقدند كه افراد گرایش دارند كه سبك ارتباطی آموخته شده در خانواده ی مبدأ را در همسرگزینی و سایرروابط مهم تكرار كنند و الگوهای مشابهی را به فرزندانشان انتقال دهند (شاهی براواتی، 1392) . گیبسون [11](1993) معتقد است مفهوم تمایزیافتگی در دیدگاه بوئن پلی اسـت بـرای فهم وضیت هم وابستگی[12]؛ به عبارت دیگر هم وابستگی مترادف با تمایزیافتگی پایین است (اسكیان، 1385) . امـروزه هـم وابستگی به عنوان رفتارهای ناهنجار شامل: مشغولیت های استرس زا با زندگی دیگـران و تمركـز دائمـی بـر نیازهـا و رفتارهای آنها، شناخته می شود(اسکیان,1385). در این راستا رویکردهای درمانی بسیاری ایجاد شده و به کار گرفته شده اند.در این میان  واقعیت درمانی[13] که از جدیدترین رویکردهای مشاوره و رواندرمانی محسوب می شود، مبتنی بر نظریه انتخاب و کنترل است،و علت مشکلات روانشناختی را در انتخاب های افراد و عدم مسئولیت فرد در ارضای نیازهای خود می داند ؛ در این درمان تلاش می شود که افراد از طریق انتخاب های بهتر بتوانند نیازهای بنیادین خود را برآورده سازند (Kakia, 2010) . در حقیقت هدف اصلی رویکرد واقعیت درمانی، کمک به افراد برای آگاهی از نیازهای خود، پایش رفتار و انجام انتخاب های مناسب است، درمانگران معتقدند که مشکل اساسی اغلب درمان جویان فقدان روابط رضایت بخش یا موفق در هنگام تعامل کردن با افرادی است که در زندگی به آنها نیاز دارند(داربای[14], 2007 ) (اسلامی ر. .., 1392). اهدف اصلی واقعیت درمانی همانا تغییر هویت نامؤفق و ایجاد رفتار مسئولانه در فرداست، زیرا رفتار غیرمسئولانه انسان موجب ناراحتی و اضطراب او می شود و به نظردر واقع مشكل ناسازگاری زناشویی بیش از هـر مقولـة دیگـر سبب ارجـاع و دریافـت خـدمات رواندرمـانی و مشـاوره است (شفیع آبادی, 1390). بر این اساس مطالعة ازدواج و سازگاری زناشویی ازموضوعاتی است كه در زمینة بهداشت روان اهمیت فراوانی دارد.

بیان مسأله:

خانواده را مؤسسه یا نهاد اجتماعی معرفی کرده اند که منتج از پیوند زناشویی زن و مرد است. از جمله مظاهر زندگی اجتماعی انسان، وجود تعامل سالم و سازنده میان انسان ها و برقرار بودن عشق به هم نوع و ابراز صمیمیت و همدلی به یکدیگر است، خانواده محل ارضای نیازهای مختلف جسمانی و عقلانی و عاطفی است (Edalati, 2010). در این بین روابط بین زوجین و میزان سازگاری آنها بایکدیگر نقش عمده ای در تامین سلامت روانی  اجتماعی آنها و فرزندانشان ایفا می کند (زهراکار، 1390).

گرچه تعارض[15] یك پدیده ی جهانشمول است، با این حال راههایی كه از طریق آن زوجین تعارضهای خویش را مدیریت می كنند تا حدود زیادی متفاوت است درحالی كه حل موفقیت آمیز تعارض با رضایتمندی (گاتمن[16]، 1994 ؛ رابرتس[17]، 2000 ) و بهزیستی روانی بالاتر (سیفرت و شوارز[18]، 2011) وهمچنین صمیمیت بیشتر(دو روچرشادلیك، استتلرب، استودرا و هارینگتون[19]، 2013) در ارتباط است،فقدان حل و فصل موفقیت آمیز تعارضها با درماندگی زناشویی بالاتر(كارستنسن، گاتمن و لوینسون[20]، 1995) و سلامت روان پایینتر(دو روچر شادلیك، پاپ و كامینگز[21] ، 2004 )همراه است (ملكی, 1393). بسیاری از روانشناسان و خانواده درمانگران نیز “ویژگیهای شخصیتی زوجین و چگونگی تجارب کودکی و کیفیت روابط بین اعضای اصلی” را مهمترین عامل در موفقیت یا عدم موفقیت هر ازدواجی می دانند.  بانفوذترین این دیدگاهها، نظریه های تمایزیافتگی بوئن و سبکهای دلبستگی بالبی است. نظریه های سبکهای دلبستگی و تمایزیافتگی، بر روابط اولیه در محیط خانواده تأکیدکرده و آن را بر روابط بعدی مؤثر می دانند ( یونگ، کلاسکو و ویشار[22]، 2003) (تیموری آسفیچی, 1391). خودمتمایزسازی از نظر بوئن  به توانایی اشخاص برای تمایز خود از خانواده اصلیشان در سطح عاطفی و عقلی اطلاق می شود. خودمتمایزسازی به میزان و درجه ای که فرد قادر است بین الف) عملکرد عقلانی و هیجانی و ب) صمیمیت و استقلال در روابط، تعادل برقرار کند(گلید[23]، 2000) (تیموری آسفیچی, 1391)  . اشخاصی که در قطب پایین این ، مقیاس قرار دارند، کسانی هستند که عقل و عاطفه شان چنان درهم آمیخته است که زندگیشان تحت اختیار احساسات اطرافیانشان قرار دارد. در نتیجه، به سادگی دچار بدکاری می شود. آنها به خاطر آنکه اشخاصی ترسو و به لحاظ عاطفی نیازمند هستند، فردیت خود را فدای کسب اطمینان از سوی دیگران می کنند. افرادی هم که در قطب بالای مقیاس قرار دارند از لحاظ عاطفی پخته هستند. آنها می توانند به میل خودشان احساس یا کردار داشته باشند و تعریف واضح و روشنی از  خود دارند (گلدنبرگ، ایرنه و گلدنبرگ، هربرت ترجمه شاهی براواتی, 1388) . براساس نظر برادبری [24](1995),گلمن وکرامر[25](1987)تجربیات و مشخصه های فردی با سازگار ی زناشویی در ارتباط هستند. خودمتمایزسازی به عنوان یكی از مشخصه های فردی با سازگاری زناشویی ارتباط دارد (زارعی, 1393). همچنین اسکورن ودندی [26](2004)درپژوهش هایی که درموردتمایزیافتگی انجام دادند به این نتیجه رسیدند،سطوح بالاترتمایزیافتگی به طور معناداری  پیش بینی کننده ی سطوح بالاترکنترل موفق درموقعیتهای مختلف وسازگاری زناشویی بالاتر بوده است .پژوهش گای یی،گلد[27](2003) نشان دادکه ارتباط منفی قابل توجهی بین سطوح تمایزیافتگی وتعارض  زوجی بین زوجین نظامی وجودارد.

از سوی دیگردلبستگی در بزرگسالان به یک پیوند قوی عاطفی میان  دو نفر مربوط است که آنها را بر می انگیزدتا به رفتاری که رابطه شان را حفظ می کند متعهد باشند (شیشه بر, 1393).

دلبستگی تقریباً با معنی وابستگی متقابل نزدیک است یعنی یک نوع وابستگی سالم بین طرفین بر قرار می شود که هیچ یک  نیاز مند نیست که طرف مقابل را به خود نیازمند کند و احساس نا امنی در آن وجود ندارد در صورتیکه در هم وابستگی رابطه ای بیمارگونه وجود دارد که در آن دو  طرف محتاج و نیازمند این نیازمند بودن طرف مقابل هستند و هریک از نیاز دیگری در جهت ارضاء خود بهره می گیرد و هر کدام برای خوشبختی به دنیای خارج از خود متوسل می شوند (شیشه بر, 1393).

رابرت سابی[28] تعریفی ازهم وابستگی به این شرح ارائه کرده است: ” وضعیت هیجانی- عاطفی، روان شناختی و رفتاری، که ناشی از مواجهه ی طولانی مدت فرد با مقررات و رسوم توان فرسا و ظالمانه ای است که از بیان آزادانه ی احساسات و همچنین گفتگوی مستقیم درباره ی مشکلات شخصی و بین شخصی جلوگیری می کند (شیشه بر, 1393). در این میان دیر، روبرت و لانگ[29])2005)، یازده تعریف برای هم وابستگی عنوان کردند و متوجه شدند که هسته اصلی ویژگی های هم وابستگی شامل تمرکزبیرونی، ایثار خود ، کنترل دیگران و سرکوب احساسات می باشد (مثقالی, 1393).”ونتایج تحقیق نوریگا[30] و همکارانش (2008) نیز نشان می­دهد که میزان هم­وابستگی در خانواده­هایی که حداقل یک عضو معتاد دارند نسبت به خانواده­هایی که معتاد ندارند ولی دارای روابط معیوب (بی­توجهی به فرزندان، عدم ارتباط احساسی و عاطفی و…) هستند، پنج برابر بیشتر است (Noriega, 2008).

واقعیت درمانی گلاسریکی از مداخلات درمانی رایج در راه توصیف انسان، تعیین قوانین رفتاری و چگونگی نیل به رضایت، خوشبختی و موفقیت محسوب می شود( جونز و پاریش [31] 2005) (قربانعلی پور, 1393).تئوری انتخاب  به عنوان روانشناسی کنترل درونی ,در نقطه مقابل روانشناسی کنترل بیرونی است وآموزه اصلی این نظریه این است که ما انسان ها بیش از آنچه تصور می کنیم بر زندگی خود تسلط داریم  ولی متاسفانه بخش زیادی از این کنترل ها غیر موثر ونا کار آمد ند ویاد نگرفته ایم انتخاب های موثر داشته باشیم (ویلیام گلاسر مترجم صاحبی, 1391) .

نظریه انتخاب اعلام می دارد هر موجود آدمی از5 نیاز اساسی برخوردار است ، نظریـه انتخــاب توضیح می دهد که ما نیـاز های خود را مستقیما ارضا نمی کنیم. آنچـه ما انجام می دهـیم ایـن است که هر کاری را که انجـام می دهیم و باعث می شود احسـاس خیلـی خـوبی کنـیم، حفـظ  می نماییم(روس [32]،2003 ). ما این دانش را در محل خاصی از مغزمان ذخیره می کنیم کـه دنیـای کیفـی نامیـده می شود. انسانها مهم ترین عنصر دنیای کیفی ما و کسانی هستنـد که بیش از همه دوست داریـم با آنها ارتباط داشته باشیم(روس ،2003 ) . واقعیت درمانی امروزی سریعاروی رابطه ناخوشایند یا فقدان رابطه تمرکز می کند که معمولاً علت مشکلات درمانجویان است (کری[33]،2005 ) (قربانعلی پور, 1393). پیترسون ,چانگ وکالینز[34](1998)فرض کردند که نظریه انتخاب  واستفاده از واقعیت درمانی در ایجاد ونگهداری یک خود پنداره مثبت به دانشجویان تایوانی کمک می کند (peterson, 1998).

حال با توجه به افزایش آمار طلاق از یک طرف و مشکلات زوجین  همچنین ادعای رویکرد گلاسر مبنی بر افزایش میزان احتمال موفقیت، امیدواری و دیگر جنبه های مثبت ماهیت انسان به صورت مسئولیت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 08:38:00 ب.ظ ]




1-7-6 رفتارهای مثبت همسر…………………………………………………………………………………………………        24

1-7-7 خشونت و تعهد      …………………………………………………………………………………………………..        25

1-7-8 اضطراب               …………………………………………………………………………………………………..        25

1-7-9 نگرانی             ………………………………………………………………………………………………………..        25

فصل دوم: پیشینه تحقیق

2-1- مقدمه …………………………………………………………………………………………………………………       27

2-2- ویژگی های تشخیصی اختلال افسردگی………………………………………………………………….        27

2-3- خانواده­درمانی        ………………….. …………………………………………………………………..        32

2-3- 1- ویژگی­های متمایزکننده­خانواده­درمانی­ازرویکردهای­سنتی­درروان­درمانی­فردی  ……….         33

2-3- 2–  پیش­فرض­های خانواده­درمانی                                                     ………………        34

2-3- 3–  مراحل چرخه زندگی خانوادگی                                                 ………… ….         41

2-3- 4–  ویژگی های خانواده سالم و مختل                                               ……………           42

2-3- 5- حمایت ها تجربی از زوج و خانواده درمانی                                    …………….          44

2-3- 6–  چه مدل­درمانی برای چه مشکل خاصی موثر است                            …………….         46

2-3- 7–  مدل های خانواده درمانی سیستمی                                    …………          46

2-3- 8–  رویکرد­های درمانی موثر در زوج­درمانی                                         …………….          48

2-3- 9–  گسترده روش های درمانی برای خانواده ها در رویکرد رفتاری             …………..          49

2-4–  زوج درمانی رفتاری سنتی [1]   TBCT                                        ……………………         58

2-5-  زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر     (IBCT)                        ……………….          72

2-5- 1–  ساختار درمان                                                                      …………………       83

2-5- 2–  اثربخشی IBCT                                                                    ……………….        86

2-6-   پیشینه                                                                          …………………………        89

فصل سوم: فرایند روش شناختی

3-1- مقدمه …………………………………………………………………………………………………………………       98

3-2- طرح کلی پژوهش…………………………………………………………………………………………..            98

3-3- جامعه و نمونه………………………………………………………………………………………………………       98

3-4- محل انجام پژوهش و مشکلات احتمالی اجرای پژوهش و روش حل مشکلات                    99

3-5- روش اجرای پژوهش ……………………. ………………………………. ………………………………..       102

 

3-5-1 پژوهش اصلی          …………………………………………………………………………………… .        102

3-6- ابزار اندازه­گیری متغیرهای مورد نظر( با اشاره به پایایی و اعتبار آنها…………………………….     103

3-6-1- اجرای پرسشنامه ها و زمان بندی آنها          … …………………………………………              103

3-6-2-   مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور SCID-I)I ) ………..         105

3-6-3- مقیاس تعارضات زناشویی   ……………………………………………………………………………       105

3-6-4- مقیاس سازگاری زن و شوهر …………………………………………………………………………        106

3-6-5- پرسشنامه دموگرافیک برای زوج ها ………………………………………………………………..        106

3-6-6- پرسشنامه زوج …………………………………………………………………………………………          107

3-6-7- پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم (BDI-II)  …………………………………………..      107

3-6-8- شاخص رضایت زناشویی (CSI-16 )   …………………………………………………………….  108

3-6-9- شاخص فراوانی و شایستگی رفتار همسر (FAPB )  ……………………………………………  108

3-6-10- شاخص وضعیت زناشویی (MSI) ……………………………………………………………….    109

3-6-11- پرسشنامه هفتگی   ……………………………………………………………………………………            109

3-6-12- تست اضطراب بك……………………………………………………………………………………..          110

3-6-13- پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا  …………………………………………………………………….      110

3-7- فرایند درمان     …………………………………………………………………………………………………        111

3-8- روش تجزیه و تحلیل آماری داده­ها با توجه به فرضیه­ها یا سوال­های پژوهش مطرح شده..      122

3-8-1- تجزیه و تحلیل داده­ها از طریق تحلیل نموداری و ترسیمی    ……………………………………    122

3-8-2- سنجش عملیاتی    …………………………………………………………………………………………        123

3-8-3- بهبود تشخیصی  …………………………………………………………………………………………….       124

3-8- 4- بهبود بالینی معنادار   …………………………………………………………………………………………    124

3-9-    ملاحظلات اخلاقی  …………………………………………………………………………………………      125

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها

4-1- مقدمه                            …………………………………………………………………………………      128

4-2- ویژگی های جمعیت شناختی بیماران………………………………………………………                    128

4-3- یافته های مرتبط با فرضیه های پژوهش……………………………………………………….               131

4-3-1- یافته های مربوط به فرضیه اول پژوهش…………………………………………………….              131

4-3-2- یافته های مربوط به فرضیه دوم پژوهش                                …………………….         133

این مطلب را هم بخوانید :

4-3-3- یافته های مربوط به فرضیه سوم پژوهش      …………………………………………………….   .  135

4-3-4- یافته های مربوط به فرضیه چهارم پژوهش……………………………………………………….      137

4-3-5- یافته های مربوط به فرضیه پنجم پژوهش…………………………………………………………      139

4-3-6- یافته های مربوط به فرضیه ششم پژوهش…………………………………………………………     141

4-3-7- یافته های مربوط به فرضیه هفتم پژوهش…………………………………………………………     143

4-3-8- یافته های مربوط به فرضیه هشتم پژوهش………………………………………………………..     146

4-4-  نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیّر تعارضات زناشویی……………………………….   ….     148

4-5- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیّر رضایت زناشویی…….                                      148

4-6- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیّر رفتارهای مثبت همسر  …….                             150

4-7- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیر خشونت و تعهد…………………………………………..    151

4-8- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیرسازگاری……………………………………………………..    152

4-9- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیر افسردگی…………………………………………………….    153

4-10- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیر اضطراب…………………………………………………      154

4-11- نتایج مربوط به معناداری بالینی متغیر نگرانی……………………………………………………….   156

4-12- اندازة تغییر (چقدر کاهش در آماج‏های اصلی درمان رخ داده است……………………….     157

4-12-1- اندازه تغییر تعارضات زناشویی …………….     157

4-12-2- اندازه تغییر رضایت زناشویی  ……………………….     157

4-12-3- اندازه تغییر رفتارهای مثبت همسر…………………..    157

4-12-4- اندازه تغییر خشونت و تعهد………………………………………………………………………..    157

4-12-5- اندازه تغییر سازگاری………………………………………………………………………………….   158

4-12-6- اندازه تغییر افسردگی………………………………………………………………………………….           158

4-12-7- اندازه تغییراصطراب…………………………………………………………………………………….          158

4-12-8- اندازه تغییرنگرانی………………………………………………………………………………………..         158

4-13- کلیت تغییر (چند درصد از افراد تغییر کرده‏اند و چند درصد تغییر نکرده‏اند؟) ………..           158

4-14- میزان پذیرش (افراد تا چه اندازه در فرآیند درمان مشارکت داشته و آن را به پایان رسانده‏اند؟) 158

4-15- ایمنی (آیا در اثر درمان، سلامت روانی و جسمی بیماران کاهش یافته است؟)  ………………     159

5-16- ثبات دستاوردهای درمان (دستاوردهای درمان چقدر دوام داشته‏اند؟) …………….       159

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری

5-1- مقدمه …………………………………………………………………………………………………………….         163

5-2- بررسی فرضیه ها……………………………………………………………………………………………….        163

5-3- نتایج…………………………………………………………………………………………………………………       173

5-4- نتیجه گیری………………………………………………………………………………………………………….     176

5-5- محدودیت…………………………………………………………………………………………………………….    177

5-4- پیشنهادات…………………………………………………………………………………………………………….    177

فهرست منابع فارسی       …………………………………………………………………………………………………. 179

فهرست منابع انگلیسی ……………………………………………………………………………………………………  180

چکیده فارسی…………………………………………………………………………………………………………………. 193

چکیده انگلیسی …………………………………………………………………………………………………………..    194 

مقدمه

شیوع آشفتگی زناشویی هم در مطالعات شیوع شناسی اجتماعی و هم در پژوهش های بالینی نشان داده شده است.  در امریکا اغلب مطالعات میزان طلاق را در حدود 50 درصد نشان میدهند که  نصف آن در هفت سال اول ازدواج رخ میدهد(کرایدرو فیلدز[1]، 2002). جدا از بحث طلاق، پژوهشها نشان میدهند که در بسیاری از ازدواج ها، زوجین دوره هایی از آشفتگی قابل ملاحظه را تجربه نموده و حداقل یکی از آن ها را در مرحله ای از زندگی در خطر پدید آمدن اختلالات روانی(برای مثال اضطراب و افسردگی) قرار می دهد(لوینگر و هانسون[2]1990). در یک مطالعه زمینه یابی، مسائل ارتباطی شامل طلاق، متارکه و سایر مشکلات زناشویی به عنوان مهم ترین علت آشفتگی های هیجانی حاد شناخته شده اند(سویندس وهمکارن[3]، 2000). رابطه بین آشفتگی های ارتباطی و آسیب به سلامت جسمانی و روانی افراد به اهمیت ایجاد و توسعه ی استراتژی های تجربی برای درمان آشفتگی های زناشویی تاکید دارد(گلدنبرگ و گلدنبرگ

[4] 1996). در واقع شواهد فراوانی گویای آنند که زوج ها در جامعه ی امروزی برای برقراری و حفظ روابط صمیمی و دوستانه با مشکلات شدید و فراگیری درگیرند. در حقیقت معضل پریشانی زناشویی، بیشتر از هر طبقه ی تشخیص روانپزشکی دیگر، دلیل مراجعه ی درمانجویان به مراکز بهداشت روانی است.  با توجه به اینکه گزینش همسر بی گمان از مهم ترین تصمیم هایی است که انسان در زندگی خود میگیرد واگرچه بیشتر افراد در روز ازدواج قصد زندگی زناشویی دایم دارند، ولی واقعیت امر چیز دیگری است چرا که تقریبا برای 50% همسران، ازدواج امری کهنه و قدیمی خواهد شد(فیلیپ[5] و مارسی برنشتاین[6]، 1384).

از طرفی اختلال افسردگی اسا سی[7] به عنوان یک مسئله چالشگر بهداشت روانی مطرح است  و غم برجسته ترین و فراوان ترین نشانه در این اختلال است ( بک و همکاران ، 1988 ) علاوه بر غمگینی، احساس اضطراب نیز اغلب در افسردگی وجود دارد،  همچنین فقدان مسرت و از بین رفتن شادی زندگی، تقریباً به اندازه غم در افسردگی فراگیر است . بی علاقگی معمولاً در آغاز فقط در چند فعالیت ، مثل کار وجود دارد . اما زمانی که شدت افسردگی افزایش می یابد 92 % بیماران افسرده از دلبستگی های موجود در زندگی خود نیز  احساس خشنودی نمی کنند و 64 % بیماران افسرده احساس خود نسبت به دیگران را از دست می دهند (بک[8] ، 1967 ).

میزان خطر ابتلاء فرد به افسردگی اساسی در طول زندگی ، در حدود 12 % در مردان و 20 % در زنان است ( استورت[9]، 1984 ) .

در هر مقطع زمانی ، حدود 5 % جامعه از افسردگی با شدت های مختلف در رنج هستند.25 % از برهه های افسردگی کمتر از یک ماه طول می کشد و 50 % در کمتر از سه ماه بهبود می یابد .

با توجه به پژوهش های مختلفی كه  در مورد میزان شیوع افسردگی صورت گرفته است دیده شده افسردگی اختلالی شایع است برای مثال کسلی[10]،  مک گوناگل[11]،  زار [12]،  و همکاران ( 1994 ) نشان داده اند که از هر 5 نفر یک نفر در طول عمر خود دچار افسردگی می شود . اینگرام[13] ، هایز [14] و اسکات  [15] (2000 )شیوع افسردگی در طول عمر فرد را 17 % ذکر می کنند.           در طی سال های اخیر به میزان ناتوانی ناشی از افسردگ یتوجه زیادی شده است . افسردگی علاوه بر رنج و ناراحتی زیادی که به بیمار تحمیل می کند ، نتایج و پیامدهای ناگواری نیز در بر دارد . اختلال در روابط بین فردی ، طلاق ، مشکل در تربیت فرزندان مشکلات واضح جسمی و نقص در عملکرد شغلی از واضح ترین این پیامدها می باشد . افسردگی همچنین سلامت عمومی فرد را به خطر انداخته و او را دچار ناتوانی می کند.  عده ای میزان اختلال در عملکرد افراد افسرده را مشابه میزان اشکالاتی می دانند که در عملکرد افراد دچار بیماری های جسمی جدی مانند سرطان و بیماری های قلبی عروقی ایجاد می شود ( سگال[16] ، ویلیامز[17]  و تیزدل[18]، 2002 ).

بدیهی است که عوامل شخصی فراوانی ممکن است در ایجاد یا تشدید ناخشنودی از زندگی زناشویی دخالت داشته باشد. برداشت های نادرست و انتظارهای غیرواقع بینانه از ازدواج عوامل شخصی به شمار می آید و تا هنگامی که جامعه به ترویج آرمان های رمانتیک و انتظارهای بیهوده و خیالی ادامه دهد و افراد به پذیرش آنها تن در دهند، سرخوردگی و دلسردی از زندگی زناشویی بیشتر خواهد شد. در طی دوره های  استفاده از روش های زوج درمانی شاهد فهرستی پایان ناپذیر از این انتظارها بوده ایم  و هر یک از این  انتظارهای نادرست دلسردی، نومیدی، ناکامی، افسردگی و خشم همسران را در پی دارد. در بین تمام انواع زوج درمانی، زوج درمانی رفتاری از بیشترین حمایت تجربی برخوردار است( سگال[19] ، ویلیامز[20]  و تیزدل[21]، 2002 ).

در زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر اعتقاد بر این است که طی زمان، حتی شادترین و سالم ترین زوج ها نیز با موارد اختلاف و تفاوت مواجه خواهند شد که این موارد هم بهنجار و هم اجتناب ناپذیند. در اوایل رابطه، پذیرش و تحمل تفاوت ها برای بسیاری از زوج ها راحت است اما با گذشت زمان در برخی از زوج ها تمایل به پذیرش، تحمل و سازش در مورد تفاوتهایشان افول میابد،  تاکید برپذیرش در این نوع درمان وجود دارد.از طرفی  قرائن  فزاینده حاکی  از آن است که کمک به بیمار مبتلا به افسردگی در چارچوب خانواده درمانی استرس را کم نموده و مقابله با استرس میتواند احتمال عود را کم کند(سادوک[22]، بنجامین[23]، 1382(

1-2  بیان مسئله :

رابطه زناشویی به عنوان مهم ترین و اساسی ترین رابطه انسان توصیف شده است، زیرا ساختاری اولیه را برای بنا نهادن رابطه خانوادگی و تربیت نسل آینده فراهم می سازد.  آنچه در ازدواج مهم بوده، سازگاری زناشویی  و رضایت از ازدواج است. سازگاری وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساسی از خوشبختی و رضایت از همدیگر دارند. سازگاری در ازدواج از طریق علاقه متقابل، مراقبت از یکدیگر، پذیرش، درک یکدیگر و ارضای نیازها ایجادمی شود(سین ها [24]و ماکرجک[25]، 1990). زوجین سازگار، زن و شوهرهایی هستند که توافق زیادی با یکدیگر دارند، از نوع و سطح روابط، نوع و کیفیت گذران  اوقات فراغت  رضایت داشته و مدیریت خوبی در زمینه  وقت و مسایل مالی خودشان اعمال می کنند( گریف، [26] 2000). سازگاری زناشویی فرآیندی است که در طول زندگی زن و شوهر به وجود می آید، زیرا لازمه آن، انطباق سلیقه ها، شناخت صفات شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شکل گیری الگوهای مراودهای است. البته روزهای اول زندگی، شایسته توجه جدی است. بنابراین سازگاری زناشویی یک فرآیند تکاملی در بین زن و شوهر است( احمدی، آشتیانی و نوابی نژاد، 1384).

علاوه بر سازگاری و رضایت زناشویی ازجمله مسایل مهم در ارتباط زوجین رفتارهای مثبتی است که افراد دوست دارند همسرشان انجام دهد و رفتارهای منفی که دوست ندارند همسرشان انجام دهد، پرداختن به این رفتارها در جلسه درمان در کاهش مشکلات زناشویی حائز اهمیت است(کریستنسن و همکاران، 2004).

در زمینه چگونگی شکل گیری ناسازگاریهای زناشویی باید گفت که زن و شوهر برای رفع برخی از نیازها و انتظاراتشان با هم ازدواج می کنند. هر یک از زوجین تلاش می کنند تا روابط خود را با یکدیگر افزایش دهند، به گونه ای که با حداقل تلاش بتوانند به حداکثر فواید ازدواج دست پیدا کنند، حال اگر  فواید حاصل از ازدواج آنها، مطابق انتظاراتشان نباشد و یا میزان تلاش و زحمت آنها بیشتراز فواید ازدواجشان باشد، تعارض و اختلاف به وجود می آید. در مراحل اولیه ارتباط (دوره ی نامزدی، عقد و اوایل ازدواج)تعارضات بین زن و شوهر ممکن است بیشتر از طریق سکوت(عدم ابراز مخالفت) یا کناره گیری از موضوع نشان داده شود و چگونگی گذر از این مرحله مهم است. اگر زوجین به طور مناسب مهارت های ارتباط و حل تعارض را کسب نکنند، تعارضات به صورت کلامی و سپس به صورت رفتاری تداوم می یابد و تخریب تدریجی در سازگاری زوجین آغاز می شود(داگلاس[27]، فرازیر و رابین[28]، 1995). علاوه بر تعارضات بین همسران،  خشونت از جمله مواردی است که در بین همسران دارای مشکلات زناشویی به چشم میخورد، خشونت که شامل اعمال پرخاشگرانه ای است که زوج در یک مشاجره نشان میدهند تاثیری مخرب در ارتباط زناشویی دارد(کریستنسن و همکاران، 2004).

پژوهش های صورت گرفته در زمینه مشکلات زناشویی با استفاده از روش های مختلف درمانی همیشه مورد توجه درمانگران بوده است به عنوان مثال جراره  و طالع پسند (1390) در پژوهش خود نشان دادند رواندمانی پویشی بر افزایش رضایت زناشویی موثر است. همچنین یوسفی، عابدین و فتح آبادی( 1389) در پژوهشی نشان دادند روش آموزشی مبتنی بر طرحواره در ارتقا رضایت زناشویی موثر است. همچنین کلوری و همکاران (1390)در پژوهشی نقش توانمند سازی زناشویی را بر رضایت زناشویی زوجین در پیشگیری از بروز ناسازگاری های زناشویی نشان دادند.

در پژوهشی حدود 30 درصد زوجین ایرانی دارای نارضایتی زناشویی تشخیص داده شده اند( احمدی، 1382) و شواهد فراوانی گویای آن است که زوج ها در جامعه امروزی برای برقراری روابط صمیمانه و دوستانه و سازگاری، با مشکلات فراوانی مواجهند. در حقیقت معضل ناسازگاری و پریشانی زناشویی بیش از هر عامل دیگر، دلیل مراجعه افراد به مراکز مشاوره و دادگاه است( نقل از شعاع کاظمی 1384).

هر چند مشکلات زناشویی جزء اختلالات روان پزشکی محسوب نمی شوند ولی ارتباط قوی آنها با بسیاری از اختلالات جسمی و روان شناختی شناسایی شده است. از جمله افسردگی،  اختلالات دو قطبی، سوء مصرف مواد، الکل، اختلال سلوک و ….(کریستنسن و هوی[29]، 1994). ناسازگاری پس از ازدواج نه تنها بر کنش های روانی- اجتماعی زن و شوهر بلکه بر رشد و تحول کودکان و نوجوانان نیز آثار سویی به جای می گذارد، به گونه ای که 39 درصد نوجوانان بزهکار در کانون اصلاح و تربیت ایران متعلق به خانواده های از هم گسیخته و ناسازگار بوده اند (نوابی نژاد، 1374).

یکی از اختلالات در زوجین ناسازگار، اختلال افسردگی است، افسردگی جزء اختلالات با شیوع بالا است، و با توجه به اینکه  تقریباً دو سوم بیماران افسرده به خودکشی می اندیشند و 10 تا 15 درصد آنها به زندگی خود خاتمه می دهند، جزءاختلالات مهم روان شناختی است که باید مورد توجه قرار گیرد،           این اختلال همیشه مورد توجه بوده است و روش های  زیادی ، از جنبه های متفاوتی برای درمان این اختلال مورد بررسی قرار گرفته اند . با این وجود ، اغلب به صورت  یک دوره بالینی مزمن مشاهده می شود ،  39 – 15 درصد از موارد ممکن است یک سال بعد از شروع علائم هم چنان افسرده باشند یعنی علائم آن ها با معیارهای اختلال افسردگی اساسی مطابقت كند( برتی سرونی[30]، نری و پزولی[31] ، 1984) ، و  22  درصد موارد بعد از دو سال هم چنان ، افسرده باقی بمانند ( کلر[32]، کلرمن[33]، لاوری و کریل[34]، 1984 ) . از طرفی زنان دو برابر مردان در معرض خطر ابتلا به افسردگی هستند ( نولن – هوکسما[35] ، 1988 ).

با در نظر گرفتن این نکته كه افسردگی شیوع بالایی دارد، پرداختن به روش های درمانی موثر و اقتصادی تر برای این اختلال سودمند و ضروری است و در این راستا درمان های مختلفی برای افراد مبتلا به افسردگی در نظر گرفته شده است.  یافته های حاصل از پژوهش های مربوط به درمان زناشویی برای افسردگی نشان می دهد که وقتی شخص میتلا به افسردگی فشار زناشویی را نیز تحمل می کند،  درمان زناشویی رفتاری به اندازه درمان شناختی در کاهش افسردگی موثر است( جاکوبسن[36] و تراکس[37]، 1991).  همچنین عیار بروز طلاق، بین بیماران مبتلا به اختلال خلقی بالا است و تقریبا نیمی از همسران اعتراف می کنند که اگر می دانستند همسر آنان مبتلا به اختلال خلقی خواهد شد با او ازدواج نکرده و فکر بچه دار شدن هم نمی کردند( کاپلان، سادوک و گرب، 1994). همچنین افسردگی معمولا با مشکلات بین فردی، شامل فشار زناشویی و خانوادگی ارتباط دارد یعنی  می توان گفت افسردگی نه تنها  بر مشکلات زناشویی تاثیر دارد بلکه مشکلات زناشویی بر شدت افسردگی می افزاید.

بنابراین با توجه به اینکه خانواده بنیادی ترین تشکل اجتماعی و اصلی ترین جزء اجتماع است و بر عکس سایر نظام های اجتماعی، ورود به داخل سیستم خانواده از طریق تولد، به فرزندی گرفتن یا ازدواج است و تنها با مرگ، عضویت در خانواده از بین میرود( موسوی، 1384)، با این وصف به وضوح اهمیت پیشگیری و مداخله در مشکلات زناشویی با آموزش رویکردهای زوج درمانی کاملا ضروری به نظر می رسد در حالی که پیشرفت در تکنیک ها و حتی یافته های علمی در مورد زوج درمانی با کندی بیشتری نسبت به سایر مدل های درمانی صورت میگیرد و تحقیقات صورت گرفته در این زمینه کمتر به عامل فرهنگ توجه دارند(یونسی، 1382). اکنون سوال این است که زوج درمانی چقدر موثر است؟ مطالعات نشان میدهد که انواع مختلف زوج درمانی آثار متوسط تا قابل ملاحظه ای  از نظر آماری و اغلب قابل ملاحظه از نظر بالینی دارند(اشنایدر[38]، کاستلانی و ویسمن[39] 2006).شادیش و بالدوین[40] (2003) شش پژوهش فراتحلیل را بررسی کردند که زوج درمانی را با گروه کنترل مقایسه میکرد. بر پایه ی این مطالعه شادیش و بالدوین میانگین کل اندازه اثر را برای زوج درمانی 84 درصد گزارش کردند. این اندازه اثر نشان میدهد که یک شخص متوسط دریافت کننده ی زوج درمانی در پایان درمان بهتر از 80 درصد افرادی بود که در گروه کنترل قرار داشتند. با توجه به مقدار محدود روش های زوج درمانی که توسط APA (چامبلز و هالون[41] 1997) به عنوان درمان های تثبیت شده یا احتمالا موثر تایید شده است، شادیش و بالدوین(2003) معتقدند که درمانگران باید سایر مداخلات تایید شده در مطالعات فراتحلیل را مد نظر قرار دهند. زوج درمانی رفتاری بکپارچه نگر نوعی رفتاردرمانی مبتنی بر بافت است که به زوج ها کمک میکند تا رضایتمندی و سازگاریشان افزایش یابد.

مهم ترین استراتژی هایی که در زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر استفاده گردید به قرار زیر است:

  • ایجاد پذیرش از طریق اتحاد همدلانه
  • ایجاد پذیرش از طریق گسستگی متحدانه
  • ایجاد تحکل از طریق تمرین رفتار منفی در جلسه درمان
  • ایجاد تحمل از طریق تمرین رفتار در منزل
  • افزایش تحمل از طریق رسیدگی به خود
  • افزایش تعاملات مثبت زوج از طریق مبادله رفتار
  • آموزش ارتباط حل مسئله(ویلر، کریستنسن و جیکوبسن 2008).

پژوهش ها ی زیادی اثربخشی این درمان رانشان داده اند به عنوان مثال، جیکوبسن و همکاران(2000)  و دیوید اتکینز و همکاران(2005). علاوه بر اینها مطالعه‌ای که روی زنان افسرده‌ی دچار ناراحتی زناشویی انجام گرفته است نشان داده که IBCT در کاهش افسردگی آنها به اندازه‌ی شناخت درمانی اختصاصی برای افسردگی، مؤثر است ( دمینژیا و همکاران 2009). همچنین جیکوبسن و همکاران(2000) نشان دادند که در استفاده ازدرمان IBCT، 80 درصد از زوج ها بهبود قابل ملاحظه از نظر بالینی داشتند، همچنین در پژوهشی دیگر کریستنسن و همکاران(2004) میزان اثر 71 درصد برای IBCT پیدا کردند. دلایل زیادی برای این میزان اثر از طرف پژوهشگران  عنوان شده است. یکی از مهم ترین این دلایل استفاده از تکنیک های پذیرش در IBCT است. همچنان که گفته شد IBCT درمان مبتنی بر پذیرش است.

در این  پژوهش سعی شد تا این مکانیزم های درمان در افزایش سطح رضایت زوج، کاهش تعارضات زناشویی از قبیل افزایش کنار آمدن و رفتارهای مثبتی که افراد دوست دارند همسرشان انجام دهد، و کاهش خشونت که شامل اعمال پرخاشگرانه ای است که زوج در یک مشاجره نشان میدهند، استفاده شود.

با در نظر گرفتن شیوع بالای مشکلات زناشویی و بررسی پژوهش هایی که در مورد رویکردهای زوج درمانی صورت گرفته است،  شناسایی و درمان این مشکلات اهمیتی دو چندان پیدا میکند، همچنین با توجه به  ویژگی های مثبت زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر، از جمله تاکید بر دو مولفه ی پذیرش و تغییر که لازمه داشتن یک ارتباط مناسب با همسر می باشد و  اینکه  در چندین پژوهش تجربی و کنترل شده، اثربخشی بالایی را برای  این مدل درمانی  گزارش   کرده­ اند و فقدان پژوهش کافی در زمینه بررسی اثربخشی این شیوه درمانی در زوجین ایرانی، موضوع این تحقیق اثر بخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه نگر در درمان مشکلات زناشویی است تا تاثیرات فنون مبتنی بر پذیرش مورد پژوهش قرار گیرد، از طرفی به دلیل مطرح بودن زوج درمانی به عنوان یکی از روش های اثربخش در درمان اختلال افسردگی و نقش مهم مشکلات زناشویی در افسردگی، در این پژوهش اثربخشی این درمان در  کاهش علایم افسردگی نیز مورد بررسی قرار میگیرد.

1-3 – اهمیت پژوهش :

افسردگی اختلالی است که زندگی میلیون ها نفر در سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داده است تا جایی که عده ای افسردگی را رایج ترین اختلال روان پزشکی می دانند. شیوع بالای افسردگی باعث شده که این اختلال همواره از سوی پژوهشگران مورد توجه قرار گیرد و بررسی آن جزء  مطالعات مهم در حوزه آسیب شناسی روانی محسوب گردد ، به طوری که نظریه ها و پژوهش های بسیاری در مورد توجیه این اختلال موجود است          از سویی دیگر افسردگی یک اختلال عود کننده نیز می باشد ، بیشتر افرادی که برای اولین بار مبتلا به افسردگی می شوند ، حتی در صورت بهبودی کامل نیز دوره هایی از عود را تجربه خواهند کرد هارتون؛ كرك و سالكوس كیس؛ كلارك (1989)پیش بینی سازمان جهانی بهداشت برای 2020 حاکی از این است که تا آن سال افسردگی در بین تمام بیماری ها ، مقام دوم را از نظر آسیب های ناشی از بیماری خواهد داشت ( سگال و همکاران 2002 ).  همچنین افسردگی یکی از مهم ترین عوامل دخیل در خودکشی نیز محسوب می گردد  و اگر احتمال بالای خودکشی در اثر افسردگی را به سایر پیامدهای آن از جمله طلاق ، اختلال در روابط بین فردی و اختلال در عملکرد شغلی و مشکل در تربیت فرزندان اضافه کنیم خطر و میزان آسیب زایی این اختلال آشکارتر می شود .

در چنین شرایطی نیاز به پژوهش در مورد اثربخشی شیوه های درمانی موجود برای درمان افسردگی در جوامع مختلف ، به منظور بررسی میزان تناسب آنها با شرایط خاص فرهنگی ، اجتماعی و اثربخشی سریع ، پایدار ، کم هزینه و برخوردار از حمایت تجربی لازم و ضروری است .

از طرفی با توجه به اینکه IBCT [42]رویکرد مناسبی در برطرف کردن نقاط ضعف زوج درمانی رفتاری می تواند باشد و پژوهش هایی که اجرا شده است موید این موضوع است(یلر[43] و همکاران2008)، اما مولفین این پژوهش ها نیز معتقدند که پژوهش های بیشتری به ویژه به صورت تک موردی نیاز است تا مطالعات قبلی قابل تایید و تعمیم باشد. پژوهشگران دیگر نیز ( برای مثال بارس و گوران، 2008) معتقدند که در حال حاضر هیچ یک از درمان های جدید ملاک های EST[44] را برآورد نمیکند و به ویژه IBCT باید توسط پژوهشگران مستقل ارزیابی گردد. بسیاری از پژوهشگران ( به عنوان مثال کریستنسن[45] و همکاران 2005، اشنایدر و همکاران 2006) اخیرا به این نتیجه رسیده اند که پژوهش های زوج درمانی با گروه های بزرگ تصادفی سازی شده محدودیت های فراوانی برای پژوهشگران دارد و تاکید کرده اند که کار کردن با تعداد کمی از زوج ها به صورت عمیق تر و دقیق تر فهم و بینش لازم را برای اجرای پژوهش های تصادفی سازی شده ی بزرگ، پرهزینه و زمان بر فراهم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 08:37:00 ب.ظ ]




ایجاد رضایت زناشویی.. 19

رضایت زناشویی و عقاید مذهبی.. 21

رابطه رضایت زناشویی و مکانیسم های دفاعی در زوجها 21

بخشودگی و میزان سازگاری زناشویی.. 26

آموزش مهارتهای جرات ورزی به رضایت زناشویی.. 30

تعارض زناشویی : 43

مفهوم تعارض: 44

دیدگاه های تعارض : 45

علت شناسی تعارضات زنانشویی.. 47

سبک ها واستراتژی های حل تعارض : 49

انواع سبک مقابله با تعارض زناشویی.. 54

پیشینه پژوهشی : 55

فصل سوم روش پژوهش… 58

روش پژوهش : 59

متغیرهای پژوهش  : 59

جامعه: 59

نمونه: 59

ابزار پژوهش: 60

روش اجرا : 61

روش تجزیه و تحلیل داده ها: 63

فصل چهارم تجزیه و تحلیل داده ها 64

آمار توصیفی : 65

آمار استنباطی : 69

فصل پنجم نتیجه گیری.. 71

بحث و نتیجه گیری : 72

محدودیتهای پژوهش : 74

پیشنهاد های کاربردی : 75

منابع: 76

دانلود پایان نامه

 

ضمائم : 78

پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ ENRICH.. 78

پرسشنامه صمیمت زوجین. 80

چکیده انگلیسی

 

چکیده :

هدف از پژوهش حاضر بررسی “اثربخشی آموزش حل تعارض بر رضایت زناشویی و صمیمیت روانشناختی زوجین شهر جوانرود در سال 94 ” است .

نمونه آماری ما در این پژوهش 30 زوج  ( 60  زن و شوهر) از شهرجوانرود بودند.  برای سنجش رضایت زناشویی از پرسشنامه47  رضایت زناشویی انریچ بود و برای سنجش میزان صمیمیت زوجین از پرسشنامه 87 سوالی صمیمیت زوجین ( اولیاء، 1385 ) استقاده شد .

نتایج پژوهش بیانگر این بودند كه بین آموزش مهارت حل تعارض  و میزان رضایت زناشویی زوجین  رابطه معنادار وجود دارد و همچنین بین آموزش مهارت حل تعارض  و میزان صمیمیت زوجین  رابطه معنادار وجود دارد . مبتنی بر یافته های این پژوهش، آموزش حل تعارض میتواند بعنوان تکنیکی برای ارتقاء رضایت زناشویی و صمیمیت زوجین  بكارگرفته شود .

كلید واژه ها : آموزش حل تعارض،صمیمیت  روانشناختی، رضایت زناشویی ، جوانرود

مقدمه:

خانواده ، اولین سازمان اجتماعی است که فرد در آن زندگی می کند . خانواده اساسا یک کانون کمک ، تسکین ، التیام و شفا بخشی است . خانواده کانونی است که باید فشار های روانی وارد شده بر اعضای خود را تخفیف دهد و راه رشد و شکوفایی آنها را هموار کند ( ثنایی ، 1370 )

یکی از مهم‌ترین و شاید اولین انگیزه ازدواج در دین اسلام ایجاد کانونی است که در آن زن و مرد احساس آرامش می‌کنند اسلام ازدواج و روابط زن و شوهر را عاملی در رهایی از تنهایی به برقراری دوستی خیرخواهی و پیوند و انسان (همسر) به عنوان آرامش‌دهنده و مکمل یکدیگر می‌داند( سوره روم آیه 21 ).

جوانان باید قبل از ازدواج شرایطی را که لازم زناشویی موفقیت‌آمیز است در نظر بگیرند.

این رابطه تنها به منظور ارضای تمایلات آنی نیست، بلکه زندگی آینده و خوشبختی زن و مرد و کودکان آنها براساس این پیوند قرار گرفته است.عوامل دیگری در موفقیت زناشویی مؤثر است که می‌تواند آنها را بعد از ازدواج شناخت در ازدواج سازش دایمی و از خود گذشتگی فراوان لازم است و اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یکدیگر توافق بیشتری داشته باشند امکان سازش بعدی بیشتر خواهد بود.پس اگر سنگ بنا یک خانواده سالم است، لذا این سؤال مطرح می‌شود که تا چه حد افراد را برای ازدواج آموزش می‌دهیم و آماده می‌سازیم. جوانان در آستانه ازدواج و خانواده‌های آنان تا چه میزان به اهمیت مشاوره آگاهی دارند. تمام روانشناسان و مشاوران و متخصصان تعلیم و تربیت به اهمیت آموزش جوانان در آستانه ازدواج و فراهم کردن امکانات مشاوره بر آنان اذعان دارند و نقش پیشگیری بر هیچ کسی پوشیده نیست.

توجه به عوامل مؤثر بر موفقیت یک ازدواج و رعایت تناسب‌ها به دختر و پسر کمک می‌کند تا از بروز مشکلات جلوگیری شود، و با صرف هزینه اندکی جلوی زیان‌های هنگفت و غیرقابل جبران مادی و معنوی طلاق گرفته شود.

روانشناسان بر این باور هستند که هر قدر زن و مرد پیش از ازدواج دقیق‌تر، عمقی‌تر و بیشتر خود را بشناسند و سپس تلاش کنند همسر خود را بشناسند ازدواج با موفقیت بیشتری روبرو خواهد شد.

نکته دیگر این است که هیچ‌گاه زن مانند شوهر، شوهر مثل زن نخواهد بود و در هرحال تفاوت‌های فردی وجود دارد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: «و قد خلقکم اطوار (نوح)» ما به تحقیق شما را به‌طور گوناگون آفریده‌ایم. لذا زن و شوهر باید یاد بگیرند که به این تفاوت‌ها توجه کنند و احترام بگذارند و با این تفاوت‌ها زندگی کنند. ( بخشی پور و همکاران، 1389).

بنابراین اموزش های قبل و بعد از ازدواج بسیار توصیه می‌شود و باید نه فقط یکبار بلکه به دفعات صورت گیرد. وقتی زوج‌ها بتوانند با یکدیگر به بحث بنشینند و به درکی راضی کننده برای هردو طرف در موارد زیر برسند فرصت بهتری ایجاد ازدواج موفق خواهند داشت .عقاید و فرایض دینی و روحانی، رابطه‌ی جنسی، پول (گرفتن تصمیمات مالی)، سرگرمی، مسافرت، و دید و بازدید از اقوام، مسئولیت‌های اجتماعی، دانستن سابقه و تاریخچه خانوادگی فرد ضروری است.

بیان مسأله

این مطلب را هم بخوانید :

یکی از مهمترین نهادیهای اجتماعی که فرد در آن پرورش می یابد و در سلامت  جامعه  نقش اساسی  دارد، خانواده است .  در میان  اعضای  خانواده زوجین  به عنوان  هسته ی  اصلی و تشکیل دهنده ی نظام خانواده  اهمیت ویژه ای دارند به صورتی که  نحوه ی ارتباط  زوجین   نقش  کلیدی در سلامت  و بهزیستی  یا از هم پاشیدگی  نظام خانواده دارد.  زندگی زنا شویی یکی از نهادی ترین  نهادهای  بشری  است از  دو نفر  با توانایی و استعدادهای متفاوت   و با نیازها و علایق  مختلف و در یک کلام با شخصیت های گوناگون  تشکیل  شده است.  این  اعتقاد وجود دارد که همه انسان ها  یک نیاز  پایه  و اساسی به برقراری روابط  صمیمانه دارند. ( گلدنبرگ و گلدنبرگ[1]، 2002 )

صمیمیت یک نیاز  روانشناختی اولیه و اصلی در نظر گرفته می شود ( مان و بادر ، 2008 ) .  برای دست  یافتن  به این  نیاز  و رشد صمیمیت ،  ازدواج یک  فرصت منحصربه فرد در اختیار می گذارد که فراتر  از روتبط صمیمانه با  دوستان و خویشاوندان است . از  اینرو اکثر افراد ازدواج را صمیمی ترین رابطه و منبع اولیه عاطفه و حمایت می دانند ( کریگ ، 200) . صمیت یک  مشخصه کلیدی و مهم روابط زناشویی و از ویژگی های بارز یک  ازدواج موفق به شمار  می آید . این  ویژگی به وجود تعامل بین همسران اشاره می کند : نبود یا کمبود آن  یک  شاخص آشفتگی  در رابطه زناشویی است ( هالفورد ، 1384). براساس  اعتقاد راوین و همکاران (2005) ، صمیمت زمانی آشکار می شود که ازدواج کارکرد خوبی داشته باشد و فقدان  صمیمیت حاکی  از این است که رابطه  زناشویی عملکرد ضعیفی دارد.

صمیمت روانشناختی نیاز به در میان   نهادن امیدها ، ترس ها ، تردیدها ، عدم  اطمینان و مشکلات درونی  با همسر بدون  ترس از مورد قضائت قرار گرفتن است ( باگاروزی ، 2001  ) . آگاهی زوج ها از طبیعی بودن  اختلافات و نگریستن به آنها  به عنوان  یک مسئله  قابل حل  نه عاملی  تهدید کننده نیز تسلط بر مشکلات با به کار بردن  این مهارت ، عدم اطمینان آنها را به اطمینان  مبدل  می کند . یادگیری  مهارتهای رفتاری مثبت مانند  مسخره نکردن ، قضاوت نکردن ،  طرد و مقصر  نساختن ها  جوی را ایجاد می کند که  همسران برای بیان مسئل روانی درونی خود احساس امنیت و اطمینان داشته باشند ،  که در مجموع  موجب افزایش صمیمیت روانشناختی می شود .

رضایتمندی زناشویی در بسیاری از ابعاد زندگی  فردی و اجتماعی افراد تاثیر داشته و ایفای نقش والدینی را آسان می سازد . برای  رضایت مندی زناشویی تعریف های مختلفی ارائه شده استو کلور (2000) معتقد است که رضایتمندی زناشویی ، به مسرت بخشی زناشویی ، سازگاری و تفاهم   زناشویی اطلاق  می شود  که به طور  کلی در زیر مجموعه  کیفیت زناشویی قرار می گیرد  : بک عقیده  دارد که رضایتمندی زناشویی در واقع  نگرش  مثبت و لذت بخشی  است که زن و شوهر از جنبه های مختلف رابطه زناشویی دارند ( بک ، بی تا ) . وایت وی ( نقل از مرادی ، 1386) نز رضایتمندی زناشویی را نگرش  مثبت به رابطه زناشویی می داند که می تواند  دامنه ای از مطلوب  تا نامطلوب را در برگیرد . در تعریف دیگری رضایتمندی زناشویی  به احساس  رضایت  هر یک  از زوجین از هماهنگی و مطابقت با همسر خود در زمینه چگونگی  سازمان دادن زندگی مشترک ،  مثل هماهنگی و مطابقت با اوقات فراغت ، تقسیم  کارهای خانه ، تعامل و ارتباط با یکدیگر ، روابط جنسی و ابراز عواطف و احساسات به یکدیگر اشاره شده است . رضایتمندی زناشوییی وضعیتی  است  که در آ« ، زن و شوهر در  بیشتر مواقع احساسی ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر دارند و روابط رضایتبخش در بین زوجین ، از طریق  علاقه متقابل ، میزان مراقبت از همدیگر ، پذیرش و تفاهم با یکدیگر قابل ارزیابی است ( سینها و موکرجک [2]، 1990(

در زوج  درمانی  این اعتقاد وجود دارد که مشکلات تفاوت های  بین همسران  بخش طبیعی از رابطه زناشویی است : اما آنچه اهمیت  دارد واکنش  زوج ها  به این تفاوت هاست به طوریکه استفاده از سبکهای مخرب حل مشکل از قبیل  اجتناب و دعوا ، صرفا  باعث  جدایی و دوری  بیشتر  زوج ها  و سست شدن  رابطه صمیمانه می شود ( کانوی ،2002) . بنابراین برخورداری از الگوی  کارساز برای حل  تعارضات می تواند ازدواج را رضایت بخش کند و به سوی   موفقیت  سوق  دهد.  به طور کلی ،  زوج ها  درمانی وجود مشکلات حل نشده و  تعارضات میان همسران ، باعث  تعاملات و احساسات 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 08:36:00 ب.ظ ]




بخش اول : شادکامی. 10

2-1 تعریف شادکامی. 10

2-2 جایگاه شادی در چهار چوب هیجانها 11

2-3 شاخص های شادکامی. 13

2-4 دیدگاه شناختی و شادکامی. 13

2-5 دیدگاه های نظری در مورد شادکامی. 16

2-5-1 دیدگاه لذت گرایی. 16

2-5-2 دیدگاه معنوی.. 17

2-5-3 نظریه ی داینر و همکاران. 19

2-5-4 نظریه ی آرگایل و همکاران. 19

2-5-5 دیدگا ه های شناختی و شادی.. 20

2-5-6 دیدگاههای زمینه ایدر مورد شادی.. 21

2-5-7 نظریه روابط و فعالیتهای اجتماعی. 22

2-5-8 شادی در نظریه فروید. 22

2-5-9 نظریه تعادل حالات هیجانی. 22

2-5-10 شادی در نظریه الیس… 23

2-5-11 نظریه زیست شناختی در مورد شادی.. 23

2-5-12 شادی در نظریه فاوا 25

2-5-13 شادی در نظریه مزلو. 25

2-5-14 شادکامی از دیدگاه دنیل گیلبرت.. 25

2-5-15 شادی از دیدگاه مارتین سلیگمن. 29

2-5-16  شادی درنظریه فوردایس… 31

2-6 عوامل تأثیر گذار بر شادکامی. 32

2-6-1 تفاوت های جنسیتی. 32

2-6-2 درآمد. 33

2-6-3  ازدواج. 34

2-6-4 سن. 34

2-6-5 تحصیلات.. 35

 

2-6-7 رضایت شغلی. 35

2-6-8 سلامتی. 36

2-6-9 مذهب.. 37

2-6-10 اوقات فراغت و تفریح. 37

2-6-11 موفقیت و تأ یید اجتماعی. 38

بخش دوم: خوش بینی. 38

2-7 تعریف خوش بینی. 43

2-7-1 خوش بینی سرشتی یا گرایشی. 43

2-7-2 خوش بینی تبیینی یا اسنادی.. 44

2-7-3 پایه های زیستی –عصبی خوش بینی و بد بینی. 44

2-7-4 خوش بینی سرشتی یا گرایشی. 46

2-7-5 رشد و تحول خوش بینی سرشتی. 47

2-7-6 سنجش خوش بینی سرشتی. 49

2-8 اهمیت خوش بینی سرشتی در بهزیستی جسمانی و روان شناختی. 50

2-8-1 تأثیرات جسمانی. 50

2-8-2 تأثیرات روان شناختی. 51

2-8-3 رشد و تحول خوش بینی تبیینی. 52

بخش سوم: کیفیت زندگی. 55

2-9 تعریف کیفیت زندگی. 55

2-9-1 ویژگی‌های کیفیت زندگی. 57

2-9-1-1 خصیصه گروهی و کیفیت زندگی. 57

2-9-1-2 تنوع و کیفیت زندگی. 57

2-9-1-3 انسجام و کیفیت زندگی. 58

2-9-1-4 انتخاب كردن و کیفیت زندگی. 58

2-9-2 نظریه پردازان سبك زندگی. 59

2-9-2-1 دیوید چینی :کیفیت زندگی و مصرف فرهنگی. 59

2-9-2-2 میشل سوبل و سبك زندگی. 60

2-9-2-3 پیر بوردیو: نظریه پرداز رسمی کیفیت زندگی و مصرف فرهنگی. 60

این مطلب را هم بخوانید :

2-9-2-4 نظریه دیوید رایزمن. 66

2-9-2-5 جورج زیمل و فرهنگ مدرن. 69

2-9-2-6  نورشتاین وبلن: ثروت و کیفیت زندگی. 70

2-9-2-7  ماركس وبر : منزلت اجتماعی و کیفیت زندگی. 72

2-9-3 گیدنز و ساختار یابی و کیفیت زندگی. 74

2-9-4  داگلاس هالت : فرا ساختار گرایی و کیفیت زندگی. 77

2-10 سوابق تحقیق. 77

2-10-1 سوابق تحقیق در خارج. 77

2-10-2 سوابق تحقیق در ایران. 79

فصل سوم: روش پژوهش… 82

3-1 روش… 83

3-2 طرح تحقیق. 83

3-3 متغیرهای پژوهش… 83

3-4 جامعه اماری.. 84

3-5 نمونه. 84

3-6 روش نمونه گیری.. 84

3-7- ابزار گرداوری اطلاعات.. 84

3-8 روش اجرای تحقیق. 86

3-9 محتوای جلسات اموزش شادکامی. 87

فصل چهارم : یافته های پژوهش… 89

مقدمه. 90

4-1- آمار توصیفی. 91

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری.. 100

مقدمه. 101

5-1- خلاصه پژوهش… 101

5-2- تبیین فرضیه های تحقیق. 102

5-3- پیشنهادات کاربردی.. 105

5-4 محدودیت های پژوهش… 106

منابع و ماخذ. 107

پرسشنامه کیفیت زندگی دینر. 113

مقدمه

سرطان از جمله بیماری های شایع در دهه های اخیر به شمار می رود. در این میان زنان به دلیل عدم اگاهی ذاز علایم و نشانه های سرطان ممکن است علی رغم ابتلا به این بیماری از ان اطلاع نداشته باشند. زنان دچار بیماری سرطان از نظر وضعیت روان شناختی با مشکلات متعددی مواجه می شوند.

در تحلیل مفهوم شادی نظریه پردازان عمدتا” به دو مؤلفه شناختی و هیجانی اشاره داشته اند،مؤلفه شناختی بیشتردلالت بر رضایت از زندگی و مؤلفه هیجانی بیشتر برحالاتی نظیرخندیدن وشوخ طبعی وهمچنین تعادل بین هیجان های مثبت ومنفی،دلالت دارد(آرگایل،2001؛سلیگمن2002).علاوه بر این ، امروزه کنکاش های نظری و پژوهشی نشان می دهد که نمی توان شادی را تنها حالتی عکس افسردگی ، با بیش بینی کننده های  مشابه فرض نمود.این ادعا مبتنی بر پژوهش هایی است که نتایج آن ها نشان داده اند که هیجان های مثبت و منفی خاستگاه و پیامد های متفاوتی دارند (سلیگمن،2002).شلدون، لیمبومیرسکی (2005)اخیرا”الگوی جدیدی در باب عوامل تعیین کنندۀ شادی ارائه نموده اند که این عوامل عبارتند از:1)نقطۀ شروع ثابت [1]،2)شرایط [2]3) کنش های عمدی .این پژوهشگران عامل نقطۀ شروع(یا آمادگی های ژنتیکی )و شرایط (نظیر وضعیت اقتصادی، اجتماعی)را به ترتیب عوامل ثابت و ایستا ی الگو در نظر گرفته اند و کنش های عمدی [3] را عامل متغیر الگو معرفی نموده اند.

کنش های عمدی اشاره به فرایند های تلاش مدار و مقصودنگرزندگی فرد دارد که شامل جنبه های شناختی (مانند داشتن نگرشهای مثبت و کمال گرا)،رفتاری (مثل ابراز علاقه به دیگران یا ورزش کرردن )و خواسته های دارای [4] (مانند تعیین و دنبال کردن هدف های شخصی معنی دار)می باشد.بنا براین در الگوی مذکور کنش های عمدی از بیشتر سطح تغییر و کنترل پذیری برخوردار است و پژوهش های انجام شده در زمینه های راهکارهای مداخله ای برای افزایش شادی و پژورهش خوشبختی حول محور این عامل بوده است.(لیمبومیر سکی ،تکاچ [5] و یلورتون[6] ،2004 به نقل از شلدون و همکاران ،2004).واژۀشادکامی چندین مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر می کند (برای مثال شادی،خوشنودی ،لذت و خوشایندی و…)از این رو تعدادی از روان شناسان، به سازه ی بهزیستی روانی[7] اشاره می کنند که یک اصطلاح پوششی در بر گیرنده انواع ارزشیابی هایی است که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد (داینر،2002).این ارزشیابی ها ،مواردی از قبیل رضایت از زندگی  ،هیجان و خلق مثبت و فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و جنبه های مختلف آن نیز به شکل شناخت ها و عواطف است (داینر و ساه،1997).در صورتی که افراد از شرایط زندگی راضی بوده و عواطف مثبت بیشتر و عواطف منفی کمتری را تجربه کنند گفته می شود که از بهزیستی روانی بالایی برخوردارند .بهزیستی روانی،اصطلاح روان شناختی معادل شادی است که به دلیل مفاهیم بسیاری که در خود نهفته دارد،ارجح است ،اما با این وجود در ادبیات مربوطه به جای یکدیکر به کار می روند. (ادنیگتون وشومن 2004)

در این میان شادکامی  و خوش بینی می تواند بر کیفیت  زندگی بیماران مبتلا به سرطان تاثیر گذار بوده و می تواند زمینه ساز توسعه سلامت روان در انها باشد و به بهبود هرچه بهتر آنها کمک شایانی نماید بیماران سرطانی نیز از این موضوع مستثنی نیستند و شادکامی و خوشبینی می تواند موجب تغییر در کیفیت زندگی انها را فراهم اورد.

1-1 بیان مساله

شادکامی یکی از متغیرهایی است که در سال های اخیر در حوزه روان شناسی سلامت مورد توجه قرار گرفته است . پژوهش هایی هم در این زمینه انجام شده است که برخی از آنها موید رابطه مستقیم شادکامی با بهبود سیستم ایمنی بدن است . (مازلو ، به نقل از شولتس [8]، 1386)

سیلبرمن[9] (2000 به نقل از مرادی ، 1387) معتقد است که در درمان بیماری های سخت و دشوار می بایستی در کنار عناصر درمان ، شادی و شادکامی نیز مورد توجه پرسنل درمان قرار گیرد ، زیرا شادی محصول زندگی متعادل ، متنوع و رضایت بخش است که در آن نیازهای اساسی انسان برآورده می شود . به اعتقاد نودینگ[10] (2009) شادکامی سرچشمه اعتماد خوش بینانه فرد به توانایی هایش و یکی از شرایط اعتلای مناسبات واقعی او با محیط پیرامونش می باشد . به اعتقاد آرگایل[11] (2010) شادکامی می تواند برای فرد شرایطی را فراهم آورد که در آن امکان و فرصت رشد و بالندگی به وجود آید و به نوعی شرایط بهزیستی روانی وذهنی را به او ارمغان دهد .

شوارز و استراک (2008) معتقدند که افراد شادکام کسانی هستند که در پردازش اطلاعات در جهت خوش بینی و خوشحالی سوگیری دارند ، یعنی اطلاعات را طوری پردازش و تفسیر می کنند که به شادکامی آنها منجر شود .

از طرفی دیگر ، اغلب پژوهشگران از جمله آرگایل ولو (2005) ، کوست و مک کری[12] (2007) ، فارنهام و چنگ (2006) و مایرز و دانیر (2005) معتقدند که شادکامی یک ویزگی شخصیتی است که می تواند در درمان بسیاری از ناراحتی های روانی به ویژه در درمان اختلالات کرونیک و مزمن ، دشوار و صعب العلاج نقش سازنده ای داشته باشد .

فوردایس (1997) به عنوان یکی از نظریه پردازان روان شناسی شادی ، برنامه ای آموزشی ارایه نمود که دارای 14 مولفه بوده و تحت عنوان «برنامه افزایش شادی» مطرح شده است . فوردایس (1999) در اقدامات آموزشی فرد یک رویکرد آموزش را مورد استفاده قرارداده است که هم جنبه شناختی دارد و هم بعد رفتاری دارد . در این برنامه وی امکان پذیری افزایش شادی و راه کارهای افزایش آن را ارایه نموده است . فوردایس (1999) معتقد است که شادکامی یکی از مهمترین نیازهای بیماران دچار سرطان بوده و می تواند تأثیر عمده ای در کارکرد و بهبود وضعیت جسمانی و روانی این بیماران داشته باشد .  به اعتقاد لانگو ارایه برنامه های مبتنی بر روان شناسی مثبت و شادگرا ، می تواند کیفیت زندگی بیماران سرطانی را افزایش داده و نگرش آنها را نسبت به زندگی دگرگون سازد .

از سویی دیگر به زعم رنیز (2010) شادکامی ضمن بهبودبخشی به سلامت روان ، در بین بیماران مبتلا به سرطان توانسته است سبب بهبود روابط اجتماعی و میان فردی آنها گردد . در بعد خوش بینی نیز یافته ها و نتایج تحقیقات صاحب نظران نشان می دهد که رابطه مستقیمی بین شادکامی و خوش بینی وجود دارد . به عنوان مثال لیپتون (2009) در پژوهش میدانی که بر روی 20 نفر از بیماران سرطانی انجام داده است نتیجه گرفته است که ارایه آموزش های مبتنی بر شادمانی توانسته است سطح خوش بینی را در این بیماران افزایش دهد .

در این مورد که رویکردهای روان شناختی مبتنی بر شادکامی می تواند به ارتقای سطح خوش بینی در میان بیماران صعب العلاج کمک نماید نوعی توافق همگانی وجود دارد . (استین و همکاران 2008 و مورلی ، 2006) در درمان بیماری سرطان شواهد قابل ملاحظه ای توسط ویلیامز و همکارانش (2007) طی یک دهه فعالیت بالینی بر روی این گونه بیماران جمع آوری گردیده شده است که یافته های آن تأیید کننده اثربخشی ارایه برنامه های شادکامی بر بهبود وضعیت خوش بینی آنها است . به اعتقاد آندرسیک (2009) عوامل بیولوژیکی به تنهایی نمی توانند آسیب پذیری جسمانی را در بیماران سرطان بالا ببرند و نوع و سطح بدبینی یا خوش بینی فرد و حتی کادر درکان نسبت به بیماری عامل مهمی در تعیین وضعیت بالینی بیمار تلقی می شود . علاوه بر این یافته های تحقیق وایزلیس (2009) نشان می دهد که  درمان های دارویی برای بسیاری از بیماران مبتلا به سرطان به تنهایی و به اندازه کافی مفید نیستند و نیز عوارض جانبی متعددی این داروها برجای می گذارند . علی رغم این که اثربخشی شادکامی بر روی ابعاد کیفیت زندگی و خوش بینی بیماران سرطان در تحقیقات متعدد خارجی تأیید شده است . اما طی بررسی های به عمل آمده مشخص شده است که در کشورمان سوابق تحقیقاتی و پژوهش های صورت گرفته در این زمینه اندک است . با نظر گرفتن این موضوع که هر ساله بر تعداد بیماران سرطانی افزوده می شود و نیز این که بیماری سرطان  می تواند عملکرد فرد مبتلا ، خانواده و حتی جامعه را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد و خسارات و زیان های زیادی را از بعد روانی ، اقتصادی ، جسمانی و اجتماعی برای فرد مبتلا و خانواده وی به همراه داشته باشد لذا شناسایی روش های درمان این معضل دارای اهمیت زیادی است . براین اساس مسأله تحقیق حاضر حول دو محور اساسی خواهد بود که آیا آموزش شادکامی در ایجاد و افزایش  کیفیت زندگی و خوش بینی زنان مبتلا به بیماری سرطان تأثیر گذار و کارآمد می باشد ؟

 

1-2 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

سرطان از جمله بیماریهای شایع در کشورمان  است که سلامت جسمانی و روانی افراد مبتلا را تهدید نموده و هزینه های فراوانی را برای بیمار ، خانواده و سیستمهای پزشکی بر جای می گذارد.  لذا شناسایی روشهای کارامد که بتواند مشکلات و نگرانیهای ای دسته از بیماران را کاهش دهد از اهمیت زیادی برخوردار است. از سوی دیگر با بررسی های به عمل امده مشخص گردید در زمینه اموزش شادکامی به شیوه رفتاری شناختی فوردایس بر روی بیماران  مبتلا به سرطان تاکنون در کشورمان تحقیقات بسیار اندک صورت گرفته و به نوعی با خلا ها و کمبودهای  تحقیقاتی مواجه هستیم و امید می رود انجام این تحقیق بتواند تا حدودی این نقیصه را برطرف نماید. همچنین در بیان اهمیت و ضرورت انجام این تحقیق می توان موارد زیر را مطرح ساخت:

الف- لزوم و ضرورت توجه مربی به آموزش و عوامل ایجاد کننده شادی در بین بیماران به طور عام و بیماران سرطان به طور خاص

ب- تأثیرات همه جانبه شادکامی در کیفیت زندگی و  سلامت جسمانی بیماران و شکل گیری مناسب شخصیت این افراد بیمار

ج- کاهش خسارات ناشی از بی توجهی به امر شادمانی در محیط های مختلف زندگی و در میان افراد و اعضای خانواده های مبتلا به بیماران سرطانی

د- کاهش هزینه های درمان ناشی از افسردگی بیماران و افزایش سطح رضایت از چرخه درمان در بیماران یاد شده

1-3 اهداف تحقیق

1-3-1 هدف اصلی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 08:35:00 ب.ظ ]