پایان نامه بررسی نقش تعدیل کنندگی منبع کنترل در رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده |
سؤال های پژوهش… 11
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش… 11
تعریف مفهومی مؤلفههای گرایش به تفکر انتقادی.. 12
تعریف عملیاتی گرایش به تفکر انتقادی.. 12
تعریف مفهومی الگوهای ارتباطی خانواده 13
تعریف عملیاتی الگوهای ارتباطی خانواده 13
تعریف مفهومی منبع کنترل 14
تعریف عملیاتی منبع کنترل. 14
فصل دوم: مبانی نظری و تحقیقات پیشین
مبانی نظری و تحقیقات پیشین.. 16
تاریخچه و مبانی نظری.. 16
تعریف تفکر. 16
تفکر انتقادی و تاریخچه آن. 17
مؤلفه های تفکر انتقادی.. 21
مهارت های تفکر انتقادی.. 21
گرایش به تفکر انتقادی.. 22
تعریف خانواده 26
مفهوم ارتباطات… 27
مفهوم ارتباطات خانواده 28
تاریخچه ی الگوهای ارتباطات خانواده 29
ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده 31
مفهوم جهت گیری گفت وشنود. 32
مفهوم جهت گیری همنوایی.. 33
جهت گیری گفت وشنود، جهت گیری همنوایی و عملکرد خانواده 34
رابطه منفی ابعاد جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی.. 36
اثر تعاملی ابعاد جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی.. 37
منبع کنترل. 38
اهمیت منبع کنترل. 39
تحقیقات پیشین.. 42
تحقیقات پیرامون رابطه ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده و گرایش به تفکر انتقادی 42
تحقیقات در زمینه رابطه ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده و مؤلفه ابتکار. 44
تحقیقات در زمینه رابطه ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده و بلوغ فکری.. 47
تحقیقات در زمینه رابطه ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده و درگیری ذهنی.. 49
تحقیقات انجام شده در زمینه رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده و منبع کنترل 51
تحقیقات انجام شده در زمینه رابطه منبع کنترل با گرایش به تفکر انتقادی.. 54
تحقیقات پیرامون رابطه منبع کنترل و مؤلفه ابتکار. 55
تحقیقات پیرامون رابطه منبع کنترل و مؤلفه بلوغ فکری.. 58
تحقیقات پیرامون رابطه منبع کنترل و مؤلفه درگیری ذهنی.. 58
تحقیقات در زمینه نقش تعدیلکنندگی منبع کنترل در رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده و مؤلفههای گرایش به تفکر انتقادی 59
فرضیه های پژوهش… 62
فصل سوم: روش اجرای تحقیق
. 63
روش تحقیق.. 64
روش پژوهش… 64
جامعه آماری.. 64
روش نمونه گیری و نمونه آماری.. 64
متغیرها و ابزار پژوهش… 65
مقیاس گرایش به تفکر انتقادی.. 65
ابزار تجدید نظر شده الگوهای ارتباطات خانواده (نسخه فرزندان) 68
مقیاس کنترل. 72
نحوه ی اجرای آزمون. 73
روشهای تجزیه و تحلیل آماری.. 74
ملاحظات اخلاقی.. 74
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه. 76
یافته های توصیفی.. 76
این مطلب را هم بخوانید :
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
بحث و نتیجهگیری.. 90
بحث و بررسی یافتههای تحقیق.. 90
محدودیتهای پژوهش… 105
پیشنهادات پژوهش… 106
منابع فارسی.. 109
منابع لاتین.. 116
چکیده انگلیسی …………………………………………………………………………………………………….. 140
فهرست پیوست ها
پیوست ها 133
پیوست1: پرسشنامه الگوهای ارتباطی خانواده…………………………………………………. 134
پیوست 2: گرایش به تفکر انتقادی……………………………………………………………. 136
پیوست3: پرسشنامه منبع کنترل……………………………………………………………….. 138
مقدمه
در این فصل ابتدا، مقدمهای درخصوص پژوهش آورده و سپس، به بیان مسئله پرداخته میشود و به دنبال آن اهمیت و ضرورت پژوهش، اهداف و سؤالات پژوهش و در نهایت، تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش بیان میگردد.
کلیات
برای اینکه بتوانیم زندگی خوب و موفقی داشته باشیم باید از مهارتهای زندگی[1] برخوردار باشیم. مهارتهای زندگی عبارتند از توانایی رفتار سازگارانه و مثبت که افراد را قادر میسازد تا به طور مؤثر با نیازها و چالشهای روزمره برخورد نمایند. یکی از مهمترین مهارتهای لازم برای زندگی، مهارت تفکر انتقادی[2] و نحوهی بکارگیری آن در زندگی روزمره میباشد (جزایری و رحیمی، 1387). منظور از تفکر انتقادی، تفکر اندیشمندانه[3] است که شامل مواردی از قبیل درک و فهم و تفسیر مسائل، تشخیص و تحلیل سؤال ها، تشخیص و کاربرد منطق، قیاس، استقرا، استنباط، نتیجهگیری معقول از اطلاعات حاصل از منابع مختلف کتبی، شفاهی و دفاع از آن، تمایز بین حقایق از عقاید، داوری درباره اعتبار منابع، تصمیمگیری درباره اعمال مختلف، تشخیص فرضهای بیان نشده، تشخیص بیانات کلیشهای و قالبی، تشخیص نظامهای ارزش و عقیدتی مختلف، طرح سؤال و پاسخ گویی به آن میشود (سیف، 1387). مهارتهای تفکر انتقادی به افراد کمک میکند که از میان اطلاعات و حوادث بهم ریخته حقیقت را جستجو کنند (شریعتمداری، 1379). این در حالی است گرایش به تفکر انتقادی[4] است که زمینه استفاده از مهارتهای انتقادی را فراهم میکند (کورش نیا و لطیفیان، 1390). گرایش به تفکر انتقادی انگیزشی درونی و تمایلی عادت گونه است که فرد را به استفاده از مهارتهای تفکر انتقادی و گرایش به آن برمیانگیزد و بدون آن، فرد تمایلی به کاربرد مهارتهای تفکر انتقادی خویش ندارد (فاسیونه[5]،2011).
درحالی قانون گذاران آموزش، مهارتهای تفکر انتقادی و گرایش به آن را به عنوان یک نیاز ملی برای دانش آموزان اعلام کردهاند (پیترز[6]،2000) که بخش مهمی از هویت، اخلاق، ارزشها، هنجارها و نحوه رفتار انسان ها در زندگی روزمره توسط تعاملات اجتماعی و در بافت فرهنگ و طبق الگوهای جامعه پذیری خانواده شکل میگیرد (گافمن، 1959؛ تینگ- تومی[7] ،2005 به نقل از رحیمی و یوسفی، 1389). پژوهشهای حوزه ارتباط نشان میدهند نحوهی ارتباط بین اعضای خانواده در هنگام تبادل اطلاعات بین آنان، تأثیر به سزایی در بازخوردها و رفتارهای فرزندان دارد (چافی، مک لئود و واکمن[8]، 1973). به نظر
میرسد نوع روابط والد – فرزندی در خانواده میتواند تأثیر مهمی در گرایش به تفکر انتقادی فرزندان داشته باشد. در همین راستا، ریگو و هالپرن[9] (2006) در تحقیقی که بر روی دانشجویان دانشگاه آبرن در ارتباط با موانع گرایش تفکر به صورت انتقادی انجام دادند، دریافتند که افرادی که عادت کردهاند به آنها گفته شود چه کاری را چه زمانی انجام دهند و قدرت تصمیمگیری ندارند و یا کسانی که از افراد صاحب نظر و قدرتمند پیروی میکنند، گرایش چندانی به تفکر انتقادی ندارند. بنابراین، به نظر میرسد در این زمینه از میان عوامل اجتماعی شدن، خانواده یکی از مهم ترین عامل باشد. چرا که خانواده اولین نظامی است که کودک با آن روبرو و در فرآیندهای آن درگیر میشود. آغاز تعلیم و تربیت کودک در خانواده است و خانواده آموزههای مهم تربیتی را در شیوههای فرزندپروری به صورت آگاهانه و در بسیاری از موارد هم، بدون آگاهی مدنظر قرار میدهد (نصیرزاده و شعیری 1388). در حقیقت، شناخت انواع مختلف الگوها و سبک های ارتباطات خانوادگی به پیش بینی و توضیح عملکرد خانواده و توصیهها و تجویزهای مربوط به آن کمک میکند. یکی از تبعات الگوهای ارتباط خانوادگی[10] نوع منبع کنترل[11] فرزندان است که به نظر
میرسد بر گرایش آنها به تفکر انتقادی نیز تأثیر دارد. چرا که منبع کنترل اعتقاد افراد دربارهی توانایی بر کنترل و عدم کنترل رویدادهای زندگیشان از جمله در زمینه برخورد فکورانه با مسایل است. پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده و گرایش به تفکر انتقادی با در نظرگرفتن نقش تعدیل کنندگی منبع کنترل آنها می پردازد.
بیان مسئله
در دنیای مترقی امروزی که مملو از اطلاعات گوناگون است، دیگر نمیتوان به اکتساب مهارتهای یادآوری و بیان امیدوار بود. هدف آموزش دنیای کنونی بر آن است تا به فراگیران چگونگی به نتیجه رسیدن، تمیز دادن، تشخیص دادن، ترکیب کردن، فرضیهسازی، مجسم کردن، توجیه و ارزیابی را آموزش دهد(اسمیت[12]،1992). همچنین شرایط جوامع امروزی حکم میکند که افراد در معرض بسیاری از
اندیشههای متفاوت و متضاد قرار گیرند. بر این اساس، آنان باید بتوانند اندیشههای درست و نادرست را از یکدیگر تشخیص دهند و به نحو صحیح قضاوت کنند تا زندگی سالم و موفقی داشته باشند. بنابراین، پرورش تفکر میتواند منجر به افزایش توانایی افراد در بهرهگیری از اطلاعات، ارزشیابی صحیح و نیز رویایی با موقعیتهای مختلف زندگی گردد. مباحث زیادی از سوی صاحب نظران پیرامون ابعاد و جنبههای مختلف تفکر مطرح شده است که هر کدام در تقسیم بندی خود به جنبه خاصی تأکید دارند. از جمله نیکرسون[13] (1989) و پرکینز[14] (1989) چهار نوع تفکر شامل حل مسأله، تفکر خلاق، تفکر انتقادی و فراشناخت را بر میشمرند و معتقدند که این انواع تفکر را باید آموزش داد. به عقیده فاسیونه (2011) تفکر انتقادی نوعی قضاوت خردمندانه یا تصمیمگیری فکورانه است. پاسکارلا و ترنزینی[15] (1991) تفکرانتقادی را به منزله مجموعهای از تواناییهای کلی فرد در انجام اموری مانند تعریف مسائل محوری، فرضیهسازی در یک بحث، تشخیص اهمیت روابط، استنتاج، استنباط، تفسیر نتایج حاصل از شواهد معتبر و نیز ارزشیابی انتقادی دانستهاند. بر مبنای نظر جونز[16] (1996) تفکر انتقادی، تعمق اندیشمندانه بیشتر برای تحلیل و تعیین محتوای فعالیت میباشد. همچنین، تفکر انتقادی ارزشیابی یا بررسی صحت مسائل متنوعی است که فرد را در تصمیمگیری راهنمایی میکند. به طور خلاصه، تفکر انتقادی نوعی تفکر منطقی و معقول است که بر تصمیمگیری در مورد آنچه باور داریم یا انجام میدهیم، تأثیر میگذارد (نوریس و انیس[17]، 1989). افراد با توانایی تفکرانتقادی دارای ویژگی شخصیتی و روش خاصی می باشند. فاسیونه (1995) معتقد است که این دسته از افراد معمولاً تصمیمات خود را به تأخیر می اندازند تا به بررسی عقاید و تفکرات خود بپردازند و علاوه بر درک این عقاید، تمایل دارند دلیل آن را نیز بدانند. آنان بیشتر سعی دارند به بررسی نقاط مثبت و منفی عقاید دیگران توجه کنند تا اینکه آنها را زود کنار بگذارند. برای این دسته از افراد اتخاذ تصمیمات هوشمندانه مهمتر از بحث کردن است. شواهد تجربی در ارتباط با تفکر انتقادی حاکی از وجود دو عامل مهارت[18] و گرایش[19] است (تابو[20]،1997). در بعد مهارتی، فرآیند شناختی دخیل است. مهارتهای تفکر انتقادی شامل استنباط، تشخیص پیش فرضها، استنتاج، تعبیر و تفسیر و ارزشیابی هستند.(اسلامی، شکرآبی، بهبهانی و جمشیدی،2004). اما گرایش به تفکر انتقادی چیست؟ گرایش به تفکرانتقادی انگیزشی درونی و تمایلی عادت گونه است که فرد را به استفاده از مهارتهای تفکر انتقادی خود بر میانگیزد و بدون آن، فرد تمایلی به کاربرد مهارتهای تفکر انتقادی خویش ندارد (فاسیونه،2011). تأکید متخصصان بر اهمیت گرایش به تفکرانتقادی، باعث شده است که آنها به شناسایی انواع این گرایش بپردازند. برای مثال، انیس (1987) دوازده گرایش، فاسیونه و همکارانش (1994، 1992) هفت گرایش، هالپرن (2003) شش گرایش، و پرکینز و ریکتس[21](2003) سه گرایش را برای متفکر نقاد فهرست می کنند.
ریکتس(2003) اذعان میدارد گرایش به تفکر انتقادی شامل ابتکار[22]، بلوغ شناختی[23] و درگیری ذهنی[24] است. منظور از ابتکار تمایل فرد به کنجکاویهای هوشمندانه و خلاقانه برای کشف واقعیتهای جدید است. بلوغ شناختی به این معنا است که فرد تا چه اندازه به پیچیدگیهای مسائل واقعی واقف است و با توجه شناختی که نسبت به دانش خود و دیگران دارد، تا چه میزان قادر به پذیرش دیدگاه دیگران است. درگیری ذهنی، آمادگی فرد برای استدلال و پیشبینی موقعیتهای نیازمند استدلال و اطمینان به توانایی خود در زمینه استدلال است. عوامل زیادی در شکلگیری مؤلفههای گرایش به تفکر انتقادی نقش دارند. به نظر میرسد که یکی از این عوامل خانواده باشد. در این تحقیق، الگوهای ارتباطی خانواده به عنوان یکی از عوامل محیطی پیشآیند مؤثر بر گرایش به تفکر انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است. خانواده نقش اصلی در رشد و پرورش فرزندان خود را دارد و پایههای رشد روانی فرزندان در سالهای نخستین کودکی پایهریزی میگردد. زیرا، گرمی و محبت موجود در محیط خانواده، در تقویت حس اعتماد به نفس و پرورش قوای مثبت و سازنده کودکان و نوجوانان بسیار حائز اهمیت است و میتواند آنها را به صورت فردی سالم، خلاق و متکی به نفس و منطقی پرورش دهد. طرد کردن و تندی، زور، فشار و پایمال کردن حق فرزند به هیچ وجه نمیتواند روحیه سالم را در او بوجود آورد (شریعمتداری، 1375).
الگوهای ارتباطی خانواده یکی از مسائلی است که به دلیل اهمیت و تأثیرات آن به خوبی مورد توجه پژوهشگران و اندیشمندان قرار گرفته و رابطهی آن با بسیاری ویژگیهای انسانی مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است. شیوهی برخورد و نوع ارتباطی که اعضای خانواده با همدیگر دارند متفاوت است. لذا تأثیرات آن در سایر رفتارها نیز میتواند مختلف باشد. محققان سعی کردهاند الگوهای ارتباطات خانوادگی را بشناسند و طبقهبندی کنند (فیتزپاتریک و ریچی[25]،1994؛ مک لئود و چفی، 1972؛ به نقل از کوئرنر[26] و فیتزپاتریک، a2002؛ ریچی و فیتزپاتریک، 1990؛ به نقل از فیتزپاتریک، 2004). دو بعـد زیربنایی جهت گیـری گفت و شنود[27] و جهتگیری همنوایی[28] را در الگـوهای ارتباطات خانوادگی شناسایی کرده اند. جهتگیری گفت و شنود را میزانی که خانواده ها شرایطی را فراهم میآورند که در آن همه اعضای خانواده تشویق به شرکت آزادانه و راحت در تعامل و بحث و تبادل نظر درباره طیف وسیعی از موضوعات شوند، تعریف کردهاند (کوئرنر و فیتزپاتریک، 1997). جهت گیری همنوایی نیز عبارت است از میزانی که خانواده ها شرایط همسان بودن نگرشها، ارزشها و عقاید را مورد تأکید قرار میدهند(کوئرنر و فیتزپاتریک، 1997).
در جهتگیری گفت و شنود فرزندان تشویق می شوند تا در مورد مسایل مختلف فکر و بحث کنند و همچنین قدرت تحلیل گری و قدرت استدلال فرزندان داشته باشند (قدومی، 1392؛ به نقل از کورش نیا و لطیفیان،1390). جهتگیری همنوایی بین اعضا به اجتناب از تعارض و مجادله اشاره دارد
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-06-31] [ 08:17:00 ب.ظ ]
|