کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia

 



2-4-4) زمان شروع بازآموزی حسی (یک فاکتور بسیار مهم) 41

2-4-5) هدف  فاز زود‏هنگام بازآموزی حسی در روش کلاسیک 42

2-4- 6) فاز تأخیری بازآموزی حسی 42

2-4- 7) استراتژی‏های پیشرفته بازآموزی حسی 43

2-4-7- 1) فاز زودهنگام پس از جراحی: استفاده از میانبر بوسیله حس ساختگی 43

2-4-7- 2) فاز تأخیری پس از جراحی: رویکرد مالتی‏مدال 46

2-4-7- 3) آموزش دو‏طرفه 47

2-5)  شناخت و اجزای آن 53

2-6) اجزاء شناخت 68

2-7) مرورری بر اطلاعات و آمار موجود 109

فصل سوم: روش پژوهش

3-1) مقدمه 116

3-2) طرح پژوهش 116

3-3) جامعه آماری و شیوه نمونه‏گیری 116

3-4) حجم نمونه 117

3-5) معیارهای پذیرش نمونه 117

3-6) ابزار جمع آوری اطلاعات 118

3-7) شیوه اجرای تحقیق 139

3-8) روش تحلیل داده­ها 139

فصل چهارم: یافته­های پژوهش

4-1) مقدمه 142

4-2) آمار توصیفی 142

4-3) آمار تحلیلی 153

4-3-2 )یافته‌های حاصل از تحلیل مسیر 172

4-3-3) یافته­های حاصل از رگرسیون دومتغیری 176

فصل پنجم: بحث و نتیجه­گیری

5-1) مقدمه 180

5-2) بازآموزی حسی 192

5-3) نتیجه­گیری 201

5-4) محدودیت­های پژوهش 202

5-5) پیشنهادات پژوهشی 202

منابع فارسی 203

منابع لاتین 204

مقدمه:

دست، در واقع عضو لامسه می‌باشد.  پوست کف دست در مقایسه با قسمت‌های دیگر بدن مجهز به تعداد بیشتری از گیرنده‌ها است.  ما اغلب کارکرد[1] ‌ حرکتی دست را مورد توجه قرار می‌دهیم، در حالی‏که جدا کردن کارکرد حسی و حرکتی غیر­ممکن بوده و ارتباط هر دو کارکرد،  دست را به صورت یک اندام[2] (وسیله) اطلاعاتی و اجرائی درآورده است.

ارزش حسی استثنایی دست،  تنها به خاطر تعداد گیرند‌ه­های حسی در پوشش پوستی آن نیست، بلکه به دلیل افزایش ظرفیت‌ اطلاعات به­دست آمده از طریق مانورهای ارادی مثل مانی­پولاسیون[3] (دستکاری)  اجسام و لمس آنها می‌باشد.

بدون حس مناسب فرد نمی‌تواند از دست‌های خود به طور کارآمد استفاده کند،  چون نه بازخورد حسی برای مانیتورینگ (کنترل)[4] حرکت وجود دارد و نه قدرت تشخیص لامسه­ای.  لازمه تفسیر صحیح حسی،  ترکیب حس عمقی با حس لامسه می‌باشد.  صدمه به اعصاب محیطی موجب آسیب هر دوشاخه حرکتی و حسی عصب می­گردد. نقص حسی نسبت به نقص حرکتی بیمار را در معرض خطرات بیشتری قرار می‌دهد.

عملکرد خوب دست برای انجام فعالیت‏های متداول روزانه، فعالیت‏های حرفه‏ای و همچنین اکتشاف دنیای اطراف از طریق حس لمس، ضروری می‏باشد. دست به‏عنوان نماینده مغز در محیط خارج عمل می‏کند، به‏همین دلیل “دکارت”[5]، فیلسوف معروف آن را، “مغز بیرونی[6]” نامید.

1-2) بیان مسئله

عملکرد حسی در انسان فاکتور مهمی در عملکرد دست‏ می‏باشد. حس حفاظتی دست به‏منظور اجتناب از آسیب‏ها، لازم است (برند[7]، و یانسی[8]،، 1993). عملکرد حسی پوست بدون مو در دست و انگشتان، بر عهده گیرنده‏های مسئول پاسخ‏گوئی به فشار ثابت (مثل ارگان‏های انتهائی مرکل[9]) و گیرند‏ه­های مسئول پاسخ‏گوئی به تحریکات داینامیک[10]، لمسی‏ـ‏ارتعاشی  (ارگان‏های انتهائی مایسنر[11] و جسمک‏های پاچینی[12]) می‏باشد. حساسیت دست ممکن است، در اثر نوروپاتی‏های[13] پیشرفته، ضایعات نخاعی و مغزی، آسیب‏های اعصاب محیطی دچار نقص یا فقدان کامل گردد.

استرگنوزیس[14]، حس کارکردی دست، که به آن حس شناخت لمسی نیز می‏گویند، توانائی شناخت و تعیین هویت بافت‏ها و اشکال مختلف را امکان‏پذیر می‏سازد (رزن[15] ،  2000). اینپوت[16] (درونداد) لمسی به‏عنوان کدی است که کاراکتر[17] (صفت) آیتم‏های محیطی را مشخص می‏سازد (کاتز[18]، 1989). حس لمس برای تعامل و ارتباط بین‏فردی بسیار مهم است. احساس خوشایندی که در لمس کردن و دست‏ دادن ادراک می‏شود، به سیستم خاصی از ارتباطات فیبرهای کوچک عصبی مرتبط می‏باشد (گیبسون[19] ، 1962). قابلیت دست در اجرای حرکات ظریف و پیچیده، در ترکیب با عملکردهای حسی بسیار پیشرفته آن باعث شده مغز از آن به‏عنوان یک ابزار استفاده نماید. از‏این‏رو، آسیب عصب محیطی فاجعه‏ای است که باعث تخریب و از دست رفتن آنی این عملکردها می‌گردد.

نقشه­برداری از مغز تغییراتی را که به دنبال ضایعات اعصاب محیطی ایجاد می‌گردد،  نشان می­دهد.  فقدان درونداد حسی از اعصاب محیطی موجب می‌شود،  نواحی ارتباطی کورتکس حسی شروع به آمادگی دریافت درونداد­ها از نواحی مجاور کنند.  پس­از اینکه ترمیم عصب محیطی انجام شد،  زمانی­که عصب مجدداً رشد می‌کند و به سمت گیرنده‌های حسی رنروه(مجددا عصب­دار شدن)[20] می‌‌گردد،  نواحی منطبق کورتکس سوماتوسنسوری[21] به­منظور معنی­کردن تحریکات ورودی از نواحی آسیب دیده مجدداً سازماندهی[22] می‌شوند (دلون[23] ، 1962). در بچه‌ها این سازماندهی مجدد برای بازگشت حس نرمال[24] (طبیعی) کافی می‌باشد،  بدون اینکه نیاز به بازآموزی حسی باشد، ولی در بزرگسالان سازماندهی مجدد عصبی از طریق برنامه بازآموزی حسی تسهیل می‌گردد (رزن و همکاران، 1994).  بازگشت حس به دنبال ضایعه دست یک رویداد بسیار پیچیده می‌باشد.  بهبودی تنها روند تغییر کورتیکال نمی‌باشد،  بلکه بستگی به رنرواسیون اندام های انتهائی[25]،  نیز دارد.  پس از پارگی و جراحی عصب،  برخی فیبرهای حسی زمان کافی برای رژنره شدن(احیاء مجدد اکسون ها)[26] و رنروه شدن گیرنده‌های لمسی ندارند.  بازگشت حس به خاطر بافت اسکار،  که رشد مجدد فیبرهای حسی را بلوک می‌کند و موجب آتروفی گیرنده‌های حسی قبل از رنرواسیون می‌گردد،  تحت تأثیر قرار می‌گیرد.  علاوه بر وجود بافت اسکار،  بازگشت حسی در اثر قرار نگرفتن فیبر عصبی در حال رژنره در غلاف آکسونی مربوط به خود نیز محدود می‌گردد و در این­صورت فیبرهای مورد نظر به گیرنده‌های حسی مربوط به خود ، رنروه نمی‌شوند (کالاهان[27] ، 1995).

1-3) اهمیت و ضرورت تحقیق

با اینکه تمرکز اصلی نوروساینتیست‏ها[28] (علوم اعصاب شناسان)بر روی سیستم عصبی مرکزی می‏باشد، ولی درک وتوجه به ضایعات سیستم عصبی محیطی به‏ویژه ضایعات عصبی در دست و اندام فوقانی نیز به‏همان اندازه مهم است. این مسئله ممکن است، باعث ناتوانی قابل‏توجه و کاهش کیفیت زندگی بیماران،  به‏علت باقی ماندن آسیب و ضعف در عملکرد دست، ودردهای طولانی‏مدت گردد. در روند بهبود و ترمیم،  هر دو سیستم عصبی محیطی و مرکزی ، باید باهم یکپارچه گردند (وال[29]  و همکاران، 1986).

مطالعه نتایج ضایعات عصبی نشان می دهد که بهبودی حسی به تعدادی متغیر بستگی دارد(ساندرلند[30] ، 1991). تاثیر مثبت بازآموزی حسی در نیمه دهه 70 اثبات شده، ولی مکانسیم دقیق آن هنوز مشخص نشده است هدف بازآموزی حسی در ضایعات اعصاب محیطی،  کمک به یادگیری در بازشناسی حس تخریب شده در کورتکس[31] (قشر مغز) می‌باشد (کالاهان، 1995؛  دلون و همکاران، 1974).

به علاوه “سن” به عنوان مهمترین عامل پیشگوئی کننده نتایج کارکردی به دنبال ترمیم عصب
می­باشد. حتی بدون برنامه بازآموزی حسی کودکان قادر به کسب بهبودی کارکردی در حد عالی
می­باشند(تاجیما[32] و ایمای[33]، 1989؛ مرل[34] و همکاران، 1986).  مکانیسم دقیق این پدیده هنوز مشخص نشد، اما تاجیما و ایمای علت آنرا ظرفیت بالای رژنراسیون اعصاب محیطی و پلاستیسیتی[35](شکل پذیری عصبی مغزی) سیستم عصبی مرکزی در کودکان دانستند.

اخیرا همراه با پیشرفت چشمگیر در زمینه علوم شناختی و نوروساینس، تغییراتی در پروسه(روند) برنامه بازآموزی حسی، با.هدف کاربرد اصول نوروساینتیکی، به‏منظور بهبود بخشیدن نتایج حاصل از برنامه بازآموزی حسی به‏دنبال ترمیم اعصاب محیطی لحاظ شده است(لوندبرگ[36] و رزن،2003؛ رزن و لوندبرگ، 2004؛ رزن و همکاران، 2005؛ رزن و همکاران، 2006؛ حسن­زاده و همکاران، 2009؛ حسن­زاده و همکاران، 2010). روش­هائی که برای بهبود نتایج عملکردی به کار می­رودو بر اساس تغییر در برنامه بازآموزی حسی با توجه به مفاهیم و اصول نوروساینتیکی و با استفاده از ظرفیت کورتکس در تطبیق با تغییرات سریع و طولانی مدت باشد. این ظرفیت نه تنها در مغز افراد جوان بلکه افراد مسن­تر نیز وجود دارد (چن[37]، 2000).

ثابت شده است که،ترمیم بریدگی­های کامل اعصاب محیطی با درجات مشخصی از عدم تجانس[38]  همراه بوده و درنتیجه رنرواسیون نادرست به سمت ارگان انتهائی می­گردد. این انحراف آکسونی مسئول تغییر بازنمائی توپوگرافیکی[39] (مکان­نگاری) نواحی پوستی در کورتکس مغز
می­باشد(وال و همکاران، 1986). بر اساس یک مطالعه حیوانی، مرزنیخ[40] دریافت که  بعد از بریدگی و ترمیم عصب مدیان، ناحیه مربوط به بازنمائی[41]  پوست عصب مدیان در کورتکس کاملا از طریق دروندادهای جدید ارسالی از اعصاب اولنار و رادیال اشغال می گردند(مرزنیخ و همکاران، 1983). به منظور بناسازی مجدد بازنمائی­های مربوط به قبل از ضایعه، رمدولاسیون[42] وسیع کورتکس سوماتوسنسوری[43] مورد نیاز است. بیمارانی که دارای توانائی بالائی در سازماندهی مجدد کورتکس سوماتوسنسوری هستند ممکن است نتایج حسی بهتری در درازمدت داشته باشند.

اصطلاح شناخت پروسه هائی چون ادراک، توجه، یادگیری ، حافظه و ارتباط را در بر می گیرد. ظرفیت شناختی توانائی مغز برای مشاهده و حفظ کردن، تطبیق با تحریکات محیطی و بازشناسی محرکات است ،که پلاستی سیتی مغز نیز نامیده می شود(بوندر[44] و همکاران، 2008).بر اساس توانائی سیستم اعصاب مرکزی، برای انطباق با عصب گیری نادرست به ارگان انتهائی، ظرفیت شناختی ممکن است تاثیر بسزائی بر روی پیش آگهی بهبودی حسی داشته باشند. “لوندبورگ و رزن” برای اولین بار ارتباط بین ظرفیت شناختی و بهبودی حسی را گزارش نمودند(لوندبرگ و همکاران، 1994). آنها بر روی تاکتایل آگنوزیس به عنوان بهبودی حسی کارکردی در نظر می گیرند. سهم دقیق ظرفیت شناختی برای بهبودی حس کارکردی ،که پتانسیل عملکرد حسی می باشد، هنوز اثبات نشده است.

در مطالعه حاضر به منظور تعیین ارتباط بین ظرفیت شناختی و نتایج طولانی مدت بهبودی حس کارکردی در جامعۀ بزرگتر انجام شد. بنابراین هدف کمی کردن سهم کارکرد شناختی برای بهبودی حس کارکردی می باشد.

به منظور بررسی این فرضیه که ظرفیت های شناختی با  بهبودی حساسیت پذیری[45] دست در ارتباط و همبستگی می­باشد یا خیر ما 130 بیمار که ترمیم عصب مدیان و اولنار در سطح ساعد داشته اند با ابزارهای ارزیابی حسی و ظرفیت شناختی تحت ارزیابی قرار دادیم. از طریق این تست­ها به آزمون فرضیه وجود ارتباط بین ظرفیت های شناختی از قبیل، حافظه کوتاه مدت(عددی)،
توانائی­های ادراکی فضائی بینائی، انعطاف پذیری شناختی(توجه انتخابی)، زمان عکس العمل[46] و سطح بهبودی حس عملکردی، پرداختیم. آگاهی از این مسئله باعث تلاش­های بیشتری در برنامه­های توانبخشی از طریق به کارگیری این اصول و ارتقاء ظرفیت شناختی مغز در جهت بهبودی نتایج ترمیم عصب می­گردد. در صورت وجود همبستگی بین فاکتورهای محیطی(بهبودی حس کارکردی) و مرکزی(توانائی­های شناختی)، می­توان برنامه­های بازآموزی حرکتی و حسی را همراه با برنامه توانبخشی شناختی(بازآموزی شناختی)، پس از ترمیم اعصاب محیطی انجام داد و در نهایت به نتایج بهتری در درمان و توانبخشی این بیماران دست یافت. از طرفی می‏توان به ارائه پیشنهادات بر­اساس نتایج به دست آمده از مطالعه به کاردرمانگرها و درمانگران دست و تمامی درمانگرانی که به‏نوعی با توان‏بخشی دست در کلینیک‏ها ارتباط دارند، پرداخت.

1-4) اهداف پژوهش:

1-4-1) هدف‌ کلی:

تعیین ارتباط بین ظرفیت شناختی با میزان بهبودی حساسیت پذیری دست به دنبال ترمیم اعصاب محیطی در اندام فوقانی

1-4-2) اهداف‌ جزنی:

1-تعیین ارتباط بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و توانائی ادراک بینائی-فضائی این افراد.

2- تعیین ارتباط بین نتایج کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و زمان عکس العمل این افراد.

3- تعیین ارتباط بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و انعطاف­پذیری شناختی این افراد.

4- تعیین ارتباط بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و حافظه
کوتاه­مدت این افراد.

1-4-3) هدف‌های کاربردی:

– ارائه پیشنهادات درمانی به درمانگرانی که در زمینه توان‏بخشی دست کار می‏‏کنند.

1- 5) سئوالات مهم و فرضیه­های پژوهش:

– بین نتایج حس لمس-فشار افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و توانائی ادراک بینائی-فضائی این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس لمس-فشار افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و زمان عکس العمل این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس لمس-فشار افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و انعطاف پذیری شناختی این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس لمس-فشار افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و حافظه کوتاه مدت این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس تمایز یک نقطه از دو نقطه افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و توانائی ادراک بینائی-فضائی این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس تمایز یک نقطه از دو نقطه افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و زمان
عکس­العمل این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس تمایز یک نقطه از دو نقطه افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و انعطاف­­پذیری شناختی این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس تمایز یک نقطه از دو نقطه افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و حافظه

این مطلب را هم بخوانید :

 
 

کوتاه­مدت این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج آزمون شناخت لمسی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و توانائی ادراک
بینائی-فضائی این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج آزمون شناخت لمسی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و زمان عکس­العمل این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج آزمون شناخت لمسی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و انعطاف­پذیری شناختی این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

 

– بین نتایج آزمون شناخت لمسی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و حافظه کوتاه­مدت این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و توانائی ادراک بینائی-فضائی این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و زمان عکس العمل این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و انعطاف پذیری شناختی این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

– بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشته­اند و حافظه کوتاه­مدت این افراد رابطه معناداری وجود دارد.

1-6)متغیرهای پژوهش:

1-6-1) متغیرهای وابسته: آستانه حس لمس سبک/فشار عمقی،  حس تمایز یک­ نقطه از دونقطه ، توانائی شناخت لمسی، حس کارکردی

1-6-2) متغیرهای مستقل: حافظه کوتاه مدت، توانائی ادراک فضائی-بینائی، زمان واکنش، انعطاف پذیری شناختی(توجه انتخابی)

1-6-2) متغیرهای زمینه­ای: سن

1-7)تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها:

تعریف مفهومی:

1-7-1) آستانه حس لمس سبک/ فشارعمقی: حس لمس سبک و فشار عمقی دو انتهای طیف حس پوستی هستند. به­این­ترتیب، که لمس سبک به­وسیله گیرنده­های موجود در لایه­های سطحی پوست درک می­شود و فشار عمقی را گیرنده­های بافت­های زیر­جلدی و عمقی­تر دریافت ­
می­کنند. (ساندرلند، 1953) حس فشار نوعی از حس حفاظتی است زیرا از فشار عمقی یا فشار تکرار­شونده خفیف خبر می­دهد که ممکن­است موجب وارد­ شدن ضایعه به پوست شود. حس لمس سبک یک جزء ضروری از حس تمایز ظریف[47] می­باشد.  (ترومبلی[48]، 2002).

تعریف عملیاتی:

حس لمس سبک و فشار عمقی، نمره­ای است که آزمودنی در آزمون مونوفیلامنت­ها کسب
می­کند.

تعریف مفهومی:

1-7-2) Two point discrimination حس تمایز دو نقطه‌،  از یک نقطه می‌باشد که شامل دو نوع متحرک، (تراکم عصب‏دهی فیبرهایی با انطباق سریع)  و ثابت  (تراکم عصب دهی فیبرهایی با انطباق آرام) می­باشد.TPD ثابت، مربوط به تراکم عصب­دهی فیبرهای آوران نوع І می­باشد.این دسته از فیبرها، یکی از 4 نوع فیبرهای آوران در پوست بدون مو می­باشند. فیبرهای آوران [49]SA1 به گیرنده­های مرکل متصل می­گردند و دارای ظرفیت بالای تمایز فضائی هستند. TPD نه­تنها به تراکم عصب­دهی فیبرهای محیطی مربوط می­شود، بلکه به عملکردهای شناختی(سیستم عصبی مرکزی) نیز مربوط می­باشد (لوندبرگ و رزن، 2004).

تعریف عملیاتی:

توانائی حس تمایز دو نقطه‌،  از یک نقطه در این پژوهش، نمره ای است که آزمودنی با ابزار Two point discriminator ، کسب می­کند.

تعریف مفهومی:

1-7-3) حس شناخت لمسی: توانائی شناسائی شکل و بافت[50] (STI)، با چشمان بسته و با­کمک حس لمس نوک انگشتان، حس شناخت لمس یا تاکتایل­گنوزیس نامیده می­شود.  تاکتایل گنوزیس اغلب به عنوان حساسیت پذیری کارکردی مورد توجه قرار می­گیرد.

موبرگ اصطلاح “تاکتایل گنوزیس” در مقالات خود (بین سالهای 1958 و 1962)  را عنوان نمود و آنرا تاثیر متقابل بین فانکشن محیطی عصب و تفسیر ادراک حسی در کورتکس سوماتوسنسوری (ارتباط مرکز و محیط)بیان کرد.(رزن و لوندبرگ، 1998). فیزیولوژیست­ها به این توانائی(ظرفیت)
” وضوح فضائی[51]” می­گویند و به طور سنتی به منظور ارزیابی میزان تراکم عصبدهی فیبرها درطی دوران رژنراسیون مورد استفاده قرار می­گیرد. تاکتایل­گنوزیس به­عنوان معیاری برای سنجش حساسیت­پذیری کارکردی در نظر گرفته می شود. به­علاوه روابط مفهومی بین حساسیت­پذیری کارکردی و آنچه که روانشناسان آنرا لامسه[52] می نامند-یعنی پوست هماهنگ با عضلات و مفاصل می­باشدیا عمل لمسی که وابسته به حرکت می­باشد(یعنی، لمس فعال برای ادراکات لمسی کامل)- وجود دارد(لوندبرگ و رزن، 2004).

تعریف عملیاتی:

توانائی شناسائی شکل و بافت (حس شناخت لمسی)در این پژوهش، نمره ای است که آزمودنی در آزمون “شناخت لمسی” کسب می­نماید.

1-7-4) توجه انتخابی(انعطاف پذیری شناختی)

تعریف مفهومی:

بر اساس دسته بندی­های ایجاد شده از توجه، توجه انتخابی، به توانائی شخص در سرند کردن اطلاعات مناسب و گزینش آنها برای مراحل بعدی پردازش اطلاعات گفته شده است.علاوه بر این، اغتشاش در این فرایند یکی از مرکزی­ترین مشکلات در نظام­های پردازش اطلاعات و اختلال­های روانی فرض شده است، که با شکل­های زیادی از آسیب مغزی، بیماری، ناتوانائیهای یادگیری مادرزادی و اختلالات روانپزشکی ارتباط دارد.در نتیجه افراد دارای مشکل توجه، از دشواری تمرکز یا حفظ توجه به تکالیف، حواسپرتی، عدم توجه به جزئیات، کند ذهنی ویا مشکل در انجام بیش از یک کار در هنگام روبرویی با روانشناس با وجود مجموعه گسترده ای از مفاهیم شکایت دارند(علیلو و زعفرانچی، 1386 ).

اغلب تحقیقات مربوط به توجه گزینشی[53] بر پردازش شنیداری متمرکز بوده است. اما توجه گزینشی را از طریق پردازش دیداری نیز می توان مطالعه کرد.

تعریف عملیاتی:

توجه انتخابی(انعطاف پذیری شناختی)در این پژوهش، نمره ای است که آزمودنی در آزمون “استروپ” کسب می نماید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

[چهارشنبه 1399-06-26] [ 10:05:00 ب.ظ ]




6-2. اعتقادات مذهبی و سلامت روانی…………………………………………………………………………………52

7-2. رشد پس از ضربه  و اعتقادات مذهبی …………………………………………………………………………55

8-2. مطالعات انجام شده درایران…………………………………….. ……………………63

9-2. فرضیه‏های تحقیق…………………………………….. ……………………64

فصل سوم: روش پژوهش

1-3. مقدمه …………………………………….. ……………………68

2-3. طرح پژوهش…………………………………….. ……………………68

3-3. جامعه ی آماری پژوهش…………………………………….. ……………………68

4-3. نمونه ی پژوهش و روش نمونه گیری…………………………………….. ……………………69

5-3. ابزار پژوهش…………………………………….. ……………………69

1-5-3. پرسشنامه رشد و تحول پس از سانحه (PTG)…………………………………….. ……………………69

2-5-3. پرسشنامه ویژگی های شخصیتی نئو(NEO-FFI – NEO PI-R)…………………………………….. ……………………70

3-5-3. پرسشنامه مقیاس جهت گیری مذهبی با تکیه بر اسلام…………………………………….. ……………………72

6-3. روش تحلیل داده ها…………………………………….. ……………………76

7-3. روش اجرا …………………………………….. ……………………77

فصل چهارم :یافته های پژوهش

1-4. مقدمه …………………………………….. ……………………79

2-4. یافته های توصیفی…………………………………….. ……………………79

1-2-4. بررسی داده های جمعیت شناختی نمونه ی پژوهش…………………………………….. ……………………81

2-2-4. بررسی داده های مربوط به متغیرهای پژوهش…………………………………….. ……………………82

3-4. یافته های استنباطی…………………………………….. ……………………83

1-3-4. یافته های مربوط به فرضیه های پژوهش…………………………………….. …………………….83

2-1-3-4. بررسی نقش متغیرهای جمعیت شناختی در پیش بینی مؤلفه های رشد پس از ضربه در بیماران سرطانی ……………………………………………………………………………………………………………… 86

4-4. یافته های جانبی پژوهش…………………………………….. …………………….88

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

1-5. مقدمه…………………………………….. …………………….93

2-5. بررسی یافته های مربوط به فرضیه های پژوهش…………………………………….. …………………….94

3-5. یافته های جانبی پژوهش …………………………………….. …………………….99

4-5. نتیجه گیری…………………………………….. …………………..100

5-5. محدودیت های پژوهش…………………………………….. …………………..101

6-5. پیشنهادهای پژوهشی …………………………………….. …………………..102

7-5. پیشنهادهای کاربردی…………………………………….. …………………..102

منابع …………………………………….. …………………..104

چکیده

رشد پس از ضربه  تأثیر مثبت پایداری در هیجان ها، رفتار و زندگی و افراد مبتلا به بیماری سرطان دارد. گاهی افراد مبتلا به این بیماری، پس از آگاهی از ابتلاء، علاوه بر توجه به درمان، تغییرات مثبتی را در زندگی خود به وجود می آورند و این مرحله از زندگی خود را به عنوان مرحله‌ای از رشد معرفی می‌کنند. امید و سلامت معنوی، به این افراد کمک می کنند تا با این بیماری سازگار شده و کیفیت زندگی و سلامت روانی اجتماعی خود را افزایش دهند. این مطالعه به منظور بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه براساس ویژگیهای پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی در افراد مبتلا به سرطان در شهر بندرعباس انجام شده است. این مطالعه از نوع توصیفی است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر، دربردارنده60 نفر از بیماران مبتلا به بیماری سرطان، مراجعه کننده به بیمارستان شهید محمدی بندرعباس و یا مطب بعضی از متخصصان سرطان شناسی در شهر بندرعباس در سال1392، می باشد. همه آزمودنی ها پرسشنامه های رشد پس از ضربه، ویژگی های شخصیتی نئو و مقیاس جهت گیری مذهبی با تکیه بر اسلام را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش رگرسیون گام به گام استفاده شد. براساس یافته های این تحقیق، در تحقیق حاضر، تحلیلها حاکی از آن است که در این نمونه بیماران سرطانی، از میان ویژگی های پنج گانه شخصیت، ویژگی وجدانی بودن توانست 8/8 % از واریانس رشد قدرت شخصی پس از ضربه را تبیین کند، ویژگی وجدانی بودن توانست 7/6 % از واریانس رشد ارزش زندگی پس از ضربه را تبیین کند، ویژگی های وجدانی بودن و باز بودن به تجربه توانستند 3/19 % از واریانس رشد ارزش زندگی پس از ضربه را تبیین کنند؛ ویژگی های وجدانی بودن، باز بودن به تجربه و روان رنجورخویی توانستند 1/26 % از واریانس رشد ارزش زندگی پس از ضربه را تبیین کنند؛ مؤلفه عقاید و مناسک مذهبی توانست 8/9 % از واریانس رشد ارزش زندگی پس از ضربه را تبیین کند. متغیر سن، توانست 4/7 % از واریانس مؤلفه فرصت های تازه پس از ضربه را تبیین کند. متغیر تحصیلات، توانست 4/7 % از واریانس مولفه رشد قدرت شخصی پس از ضربه را تبیین کند. مؤلفه رشد ارزش زندگی پس از ضربه توانست 8/9 % از واریانس مؤلفه عقاید و مناسک مذهبی را تبیین کند. ویژگی توافق پذیری توانست 7 % از واریانس مؤلفه اخلاق مذهبی را تبیین کند. میانگین توافق پذیری، وجدانی بودن، و اخلاق مذهبی در گروه زنان بیش از مردان بود؛ میانگین عقاید و مناسک مذهبی، در گروه مردان بیش از زنان بود.

کلمات کلیدی: پنج عامل شخصیت، اعتقادات مذهبی، رشد پس از ضربه ، بیماری سرطان

1-1. کلیات

در ادبیات پژوهشی روان‌شناسی سلامت، مفهومی با عنوان «رشد پس از ضربه[1]» به چشم می‌خورد که در آن، نه تنها به بازیابی پس از سانحه، که به رشد و ارتقای توانایی‌های روانی در انسان پرداخته می‌شود. رشد پس از ضربه، مفهومی است که اخیراً در روان‌شناسی سلامت رواج یافته است. این مفهوم که پس از مطرح‌شدن اختلال اضطراب پساسانحه‌ای به ادبیات پژوهشی روان‌شناسی وارد شده است، بیان می‌کند علی‌رغم مشکلاتی که می‌تواند در برخورد با حوادث دشوار زندگی (مثل زلزله، مرگ و جنگ) گریبان‌گیر هر فرد شود، گاهی افرادی که این رخ‌دادهای ناخوشایند را در زندگی تجربه کرده‌اند، پس از این حوادث تغییرات مثبت معناداری را در زندگی خود مشاهده می‌کنند؛ تا جایی که این مرحله را به عنوان مرحله‌ای از رشد معرفی می‌کنند؛ به دیگر سخن، این افراد نه تنها به روال معمول زندگی خود باز می‌گردند، که زندگی خود را نیز بهبود می‌بخشند (حسین چاری و همکاران، 1389).

روان شناسان حوزه سلامت رشد پس از ضربه را یک راهبرد یا یک شیوه کنارآمدن با فشارهای ناشی از ضربه و سانحه معرفی می کنند که اصلی ترین مکانیسم آن درون سازی است؛ به عبارت دیگر، فرد اطلاعات حاصل از ضربه و سانحه را بر حسب راهبردهای کنار آمدن به صورت مثبت وارد ساختار روانی خود کرده و از این طریق در قبال تغییر پذیری خویشتن مقاومت می کند (ضرغام حاجبی،1388).

از میان انواع بیماری های جسمی سرطان[2] یکی از بیماری هایی است که آگاهی یافتن از ابتلا به آن برای هر فردی یک تجربه غافلگیر کننده و نگران کننده است. در واقع با اطلاع پیدا کردن از داشتن بیماری بدخیم، تهدیدکننده حیات، درک افراد از زندگی تغییر می کند. بعضی از بیماران مبتلا به سرطان، دچار بیماریهای روانی از جمله، افسردگی و اضطراب می شوند. در بعضی بیماران مبتلا به سرطان، برخی از افراد خانواده نیز به سمت اختلالات روانی کشیده می شوند (بالجانی و همکاران،1390).

پیامدهای روانی سرطان و درمان آن موضوع بسیاری از فعالیتهای پژوهشی بوده است. در این راستا، رویکرد شناختی- رفتاری از جمله رویکردهای روان شناسی است که توجه پژوهشگران و روان شناسان را در چند دهه اخیر به خود جلب کرده است. رشد پس از ضربه از جمله رویکردهایی است که می تواند به بیماران مختلف، مخصوصاً بیماران مبتلا به سرطان، کمک کند تا تأثیرات روانی منفی بیماریشان را به کمترین مقدار برسانند(بالجانی و همکاران،1390).

2-1. بیان مسأله

حوادث ضربه ای[3]همواره در کمین بشر بوده است به طوری که تعداد زیادی از افراد درطول زندگی خود حداقل یک بار با رویداهای مهلک مواجه می شوند. وازکیوز[4]و همکاران (2005) مدعی هستند که حوادث ضربه ای در بیش از 50 درصد (در فراخنای زندگی) به وقوع می پیوندد، درحالی که جوزف[5]و لاینلی[6] 2008) معتقدندکه قرار گرفتن در معرض حوادث ضربه ای و شدیداً تنش زا می تواند اثرات شدید و حادی را به دنبال داشته باشد؛ اما فقط یکی از اثرات این نوع تجارب به موقعیت های آسیبی همانند اختلال استرس پس از ضربه[7]، افسردگی و مانند آنها منتهی می شود. در این راستا، مهنرت[8] وکوچ[9] (2007) گزارش کرده اند که میزان بروز اختلال استرس پس از ضربه در افراد دچار ضربه شده (مخصوصاً سرطان) بین صفر تا 6 درصد است.

جوزف و لاینلی (2008) بر این باورند که پرداختن به اثرات انطباقی ضربه یک تغییر پارادایمی بالقوه مهم در گستره ی ضربه شناسی است، چون بر خلاف تصور قبلی، ضربه به عنوان وسیله ی آسیب به جسم، ذهن و روابط بین فردی، اثرات انطباقی حوادث ناشی از ضربه را به موضوعاتی می تواند منجر به اثرات متفاوتی و متنوعی گردد، از جمله این اثرات می توان به اثرات انطباقی نظیر منفعت یابی[10]، برومند شدن[11]، آگاهی وجودی تعالی یافته[12]، منافع درک شده[13]، رشد پس از ضربه، رشد تخاصمی[14]، تغییر منزلت[15]، تجدیدخود[16]، رشد مرتبط با فشار روانی[17]، پیشرفت کردن[18] و کنار آمدن انتقالی[19]، مرتبط می کند (جوزف و لاینلی، 2006).

علیرغم پیشرفتهای قابل توجه علم پزشکی، همچنان سرطان به عنوان یکی از مهمترین بیماری های قرن حاضر و دومین علت مرگ و میر بعد از بیماری های قلب و عروق مطرح است. این بیماری با تغییر شکل غیرطبیعی سلولها و از دست رفتن تمایز سلولی مشخص می شود. در حال حاضر بیش از 7 میلیون نفر در جهان در اثر ابتلا به سرطان جان خود را از دست می دهند و پیش بینی می شود که تعداد موارد جدید ابتلا تا سال2020 سالانه از 10 میلیون نفر به 15 میلیون نفر برسد(حسن پور و عزیزی، 1385). سرطان به عنوان یک بیماری فلج کننده و صعب العلاج در جامعه تلقی می شود و فرد متعاقب تشخیص آن دچار اضطراب و افسردگی ناشی از ترس غیر واقعی از مرگ و انزوای اجتماعی می گردد، به طوری که ضرورت بستری مکرر و نگرانی های مداوم برای بیماران و خانواده های آنها، فرد را به سمت و سوی اختلالات روانی می کشاند (رحیمیان بوگر،1386).

سرطان ضمن ایجاد مشکلات جسمی برای مبتلایان، سبب بروز مشکلات متعدد اجتماعی و روانی برای آنها نیز می شود که در این میان واکنش هایی مثل انکار، خشم و احساس گناه در این بیماران مشاهده می شود. گروهی از محققین ایتالیایی با مطالعه بیماران مبتلا به سرطان در محدوده سنی 18 تا 65 سال دریافتند، مهمترین عامل مربوط به سلامت روان که بر کیفیت زندگی آنها اثر داشته است، اضطراب می باشد و در صورتی که سن افراد مبتلا به سرطان بالای 50 سال بوده و آنها از سطوح تحصیلی پایین و عدم اشتغال به کار برخوردار باشند، کیفیت زندگی این بیماران نامطلوب می شود (کالهون[20] و تدیسکی[21]،2006).

نگرشها در هدایت رفتار انسانها به سوی اهداف، آگاهی از پیامدهای آن و پردازش مؤثر اطلاعات پیچیده درباره محیط زندگی نقش به سزایی دارند. به طور کلی نگرش افراد یک جامعه نسبت به مسایل اجتماعی به منزله تعیین کننده نیت عمل افراد در برخورد با مسایل اجتماعی می باشد. از عمده مسایل مطرح در هر جامعه مسأله سلامتی آن جامعه می باشد. یکی از مسایل مهم و پیچیده سلامتی در کشور ما وجود بیماری سرطان می باشد. بیماران مبتلا به سرطان، اغلب موارد با دو مسأله عمده روبرو هستند. اول، این که، باید با علائم جسمی بیماری خود که می تواند بر حسب نوع بیماری، متفاوت باشد، کنار بیایند. این علائم می تواند روی شغل، زندگی مستقل و رضایت از زندگی این افراد تأثیر بگذارد. دوم، این که، باید با علائم روان شناختی سرطان (مانند، فشار روانی، اضطراب، افسردگی، و …) سازگاری و انطباق پیدا کنند. حتی افرادی که علائم جسمی بیماری خود را به نحو خوبی تحت کنترل در آورده اند نیز در سازگاری روان شناختی با بیماری سرطان دچار مشکل می باشند. بنابراین اغلب بیماران مبتلا به سرطان، اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.

با توجه به تغییراتی که در حوزه مفهوم سازی فشار روانی صورت گرفته است، امروزه پیامدهای مثبت و منفی ناشی از فشار روانی دو فرآیند موازی هستند که از تجربه فشار روانی حاصل می شوند و تعالی و رشد در کنار درماندگی وجود دارد. بنابراین فشار روانی می تواند به منزله تسهیلگرهایی در قلمرو رشد و تحول شخصی عمل کند (کالهون[22] و تدیسکی[23]،2006).

عمده تحقیقات گذشته روی پیامدهای منفی فشارهای روانی تمرکز نموده اند، ولی شواهد روزافزونی مبنی بر تغییرات مثبت دریافت شده از این رویدادها، وجود دارد (بونانو[24]،2005؛ کالهون و تدیسکی،2006). نتایج تحقیقات جدید نشان می دهد که برای بسیاری از افراد بحران ها به منزله ی تسهیلگری، عمل می کند که موجب افزایش مقاومت، منابع فردی و اجتماعی، مهارت های مقابله ای جدید و به طور کلی رشد و تحول فردی می گردد (موس[25]و شفر[26]،1998). پدیده تغییر مثبت ناشی از چالش با فشار روانی، با اصطلاحات متفاوتی مانند تعالی پس از ضربه ای، رشد پس از ضربه، رشد وابسته به فشار روانی، فواید دریافتی، دستاوردهای مفید و سازگاری مثبت، توصیف شده است (شاو[27]، جوزف و لینلی،2005).

زولنر[28] و مارکر[29] (2006) معتقدند که، «رشد پس از ضربه، به تجربه تغییرات معنی دار مثبت ناشی از مخاطرات مربوط به مواقع فوق العاده بحرانی زندگی گفته می شود». با این ترتیب، مخرج مشترک تعریفهای  به عمل  آمده تغییرات مثبتی است که افراد بعد از ضربه از خود گزارش می دهند.

شخصیت[30]، اشاره دارد به الگوهای متمایز و اختصاصی تفکر، هیجان و رفتار هر آدمی که شیوه و سبک تعامل او را با محیط های فیزیکی، اجتماعی، جسمی و درونی می سازد. اولین وظایف روان شناسی شخصیت، توصیف تفاوت هایی است که افراد را از یکدیگر متمایز می کند. تعاریف بسیاری از شخصیت ارایه شده است که می توان به طور کلی آنها را به چهار دسته تقسیم کرد؛ 1) تعاریفی که روی فردیت و یگانگی افراد تأکید می کنند؛ در این تعاریف، شخصیت شامل خصوصیاتی است که افراد را از یکدیگر متمایز می نماید، 2) تعاریفی که بر ساختارها و سازه های درونی و فرضی تأکید می ورزند؛ در این گونه تعاریف، رفتارهای آشکار، بخش کمی از تعریف را تشکیل می دهد، 3) تعاریفی که بر ساختارها و سازه های بیرونی و رفتارهای قابل مشاهده تأکید می کنند؛ در این مفهوم شخصیت شامل انتزاع هایی است که از رفتارهای آشکار و مشاهدات رفتاری اخذ شده است، 4) تعاریفی که روی تاریخچه ی زندگی و مراحل رشد تأکید دارند؛ که در این دیدگاه، شخصیت حاصل رویدادهای درونی و بیرونی است (کاستا[31]و مک کری[32]، 1992).

نظریه پنج عاملی شخصیت که به پنج عامل بزرگ[33] نیز معروف است، از سوی دو روان شناس ساکن آمریکا به نام های کاستا و مک کری در اواخر دهه 80 میلادی ارائه شد و در اوایل دهه 90 مورد ارزیابی مجدد قرار گرفت. کاستا و مک کری (1992)، پنج عامل شخصیت را به عنوان تمایلاتی مبنایی که زمینه زیستی دارد، معرفی کرده اند. این تمایلات اساسی، آمادگی های عملی و احساسی به گونه ای خاص است و به طور مستقیم تحت تأثیر محیط قرار ندارد. نظریه آنها با تکیه بر یافته هایی که ارثی بودن عامل ها را نشان     می دهند و از وجود زیر بنای زیستی برای آنها حکایت دارند، نتیجه می گیرد که این عوامل باید از ساختارها و فرایندهایی زیستی مانند، موقعیت خاص ژن ها، برخی مناطق مغزی (مثلاً، بادامه)، برخی انتقال دهنده های عصبی، هورمون ها و غیره سرچشمه گرفته باشند (جان و سریواستاوا،۱۹۹۹).

پنج عامل بزرگ شخصیت، عبارتند از، روان رنجورخویی[34](N)  یا پایداری هیجانی، برون گرایی[35](E)  یا فعالیت، باز بودن[36] به تجربه(O)  یا فرهنگ یا روشنفکری، توافق پذیری[37] یا همسازی (A)، وجدانی بودن[38] یا وظیفه شناسی© (کاستا و مک کری، 1992).

با در نظر گرفتن نتایج حاصل از رویکردهای جدید و نیز تغییر نگرش، در پژوهش های رشد پس از ضربه  از مشکل نگر به پیشگیری و کاهش اثرات روان شناختی بیماری سرطان بر روی افراد مبتلا، اکنون مهم به نظر می آید که بدانیم، ویژگی های پنج گانه شخصیتی، اعتقادات مذهبی و رشد پس از ضربه  چه رابطه ای با هم دارند و این عوامل چه نقشی در ساختارهای روان شناختی بیماران مبتلا به سرطان دارد؟ آیا ویژگیهای پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی می توانند رشد پس از ضربه  را پیش بینی کنند؟ بنابراین محقق بر آن است تا به بررسی مسأله اینکه آیا هیچ کدام از ویژگی های پنج گانه شخصیت و عوامل مذهبی، توانایی پیش بینی رشد پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند یا خیر؟ بپردازد. این مطالعه با هدف بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه در بیماران مبتلا به سرطان از روی ویژگی های پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی در ایران انجام شده است.

3-1. اهمیت و ضرورت تحقیق

اطلاع یافتن از ابتلا به سرطان برای هر فردی یک تجربه غافلگیرکننده و نگران کننده است. در واقع با آگاهی یافتن از ابتلا به بیماری بدخیم و تهدیدکننده حیات (سرطان)، درک افراد از زندگی تغییر می کند و تلاش می شود بیمار با این وضعیت سازگار گردد. در بیماران مبتلا به سرطان، دسترسی به منابع مناسب حمایتی در سازگاری مؤثر با بیماری تأثیرگذار است ( وایلر[39]و هانتیکاینن[40]، 2005).

پیامدهای روانی بیماری سرطان و درمان آن، موضوع بسیاری از فعالیتهای پژوهشی بوده است. در این راستا، رویکرد شناختی- رفتاری از جمله رویکردها در روان شناسی است که توجه پژوهش گران و روان شناسان را در چند دهه ی اخیر به خود جلب کرده است. این رویکرد می تواند به بیماران کمک کند تا تأثیرات روانی منفی بیماریشان را به کمترین مقدار برسانند. حمایت تجربی قوی درباره ی کاربرد درمان شناختی- رفتاری برای مشکلات روانی شایع در بیماریهای جسمی، با ارائه مراقبت بهداشتی نوین و تأکید بر درمان های دارای حمایت تجربی، کاملاً هماهنگ است. تاکنون مدلهای شناختی- رفتاری و دستورالعمل های درمانی آن برای شمار زیادی از اختلالات روانی و بیماری های مزمن پزشکی، از جمله سرطان تدوین شده است و بسیاری از آنها در پژوهش های بالینی مؤثر شناخته شده اند (گریر[41]و همکاران، 1988).

رشد روز افزون بیماری سرطان و تأثیر آن بر روی ساختار روان شناختی افراد مبتلا، محققان را بر آن داشته تا با توجه به نو بودن پژوهش، به مطالعه جنبه های بالا بردن سطح امید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان بپردازند و از نظرات صاحب نظران در این زمینه استفاده نمایند.

«رشد پس از ضربه» به عنوان «تجربه تغییرات روان شناختی مثبت ناشی از چالش با رویدادهای استرس زا» توصیف می شود. افرادی که با فشار روانی روبرو می شوند، ممکن است تغییرات معناداری را در مقوله های مختلف زندگی، مانند افزایش توانمندی برای درک ارزش زندگی و افزایش اهمیت دادن به مقوله های معنوی و مذهبی تجربه کنند (کالهون و تدیسکی،2001).

جنبه هایی از عقاید و مناسک مذهبی و معنوی به طور گسترده ای با بهزیستی رابطه دارد، بنابراین معقول است که انتظار داشته باشیم مذهب و معنویت در چگونگی سازگاری افراد با رویدادهای ضربه آمیز و فشارزا نقش داشته باشند (شاو و جوزف،2004). استفاده از مذهب به افراد کمک می کند تا با اثرات منفی رویدادهای استرس زا مقابله کنند و دریافتن هدف و معنا در این رویدادها، حتی زمانی که بنظر بی معنا هستند، به آنها یاری می رساند (فولکمن[42] و موسکوویتز[43]،2000). البته لازم به ذکر است، تعیین علت و معلول در این موضوع به راحتی قابل جواب دادن نیست. پاسخ گویی به اینکه آیا افراد مذهبی بعد از ابتلا به ضربه، رشد پس از ضربه پیدا می کنند یا ضربه باعث می شود افراد مذهبی شوند، تنها از طریق مطالعات طولی امکان پذیر می باشد. حال با توجه به بررسی نظریه های مختلف در خصوص تأثیر اعتقادات مذهبی در رشد پس از ضربه و بررسی مقالات مرتبط با آن محقق ضرورت بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه بر اساس ویژگی های پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی در افراد مبتلا به سرطان در شهر بندرعباس به عنوان یک پژوهش احساس نموده است.

 4-1. اهداف تحقیق

 1-4-1. اهداف کلی :

بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه بر اساس ویژگی های پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی در افراد مبتلا به بیماری سرطان

 2-4-1. اهداف ویژه :

– بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه بر اساس عامل روان رنجورخویی در افراد مبتلا به بیماری سرطان.

– بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه بر اساس عامل برون گرایی در افراد مبتلا به بیماری سرطان.

– بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه بر اساس عامل باز بودن به تجربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان.

– بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه بر اساس عامل توافق پذیری در افراد مبتلا به بیماری سرطان.

– بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه بر اساس عامل وجدانی بودن در افراد مبتلا به بیماری سرطان.

-بررسی پیش بینی رشد پس از ضربه بر اساس پنج عامل شخصیت و اعتقادات مذهبی در افراد مبتلا به بیماری سرطان.

– بررسی رابطه بین ویژگی های پنج گانه شخصیت و اعتقادات مذهبی در افراد مبتلا به بیماری سرطان.

3-4-1. اهداف کاربردی :

این پژوهش می تواند در زمینه های پزشکی، مشاوره ای، روان شناسی و علمی – پژوهشی کاربرد زیادی داشته باشد. نتایج حاصل از این پژوهش می تواند برای کمک به بهبود وضعیت بیماران مبتلا به سرطان و  همچنین جهت استفاده در بیمارستانها و مراکز مشاوره و توانبخشی، دانشگاه های علوم پزشکی، کتابخانه ها، مراکز علمی – پژوهشی، مفید واقع گردد.

5-1. تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها:

 1-5-1. رشد پس از ضربه  :

تعریف مفهومی رشد پس از ضربه  :

 

این مطلب را هم بخوانید :

 
 
 

 از نظر زولنر و مارکر (2006) رشد پس از ضربه، به تجربه تغییرات معنی دار مثبت ناشی از مخاطرات مربوط به مواقع فوق العاده بحرانی زندگی گفته می شود. در پزشکی اصطلاح «رشد پس از ضربه» به استخوان هایی گفته می شود که در نقطه ی التیام یافته ی پس از شکستن، بسیار ضخیم و قوی می گردد و در ادبیات ضربه شناسی، این اصطلاح به معنی تغییر در ادراک از خود روابط با دیگران، تغییر فلسفه ی زندگی پس از ضربه های شدید، تغییر در باورهای بنیادی، تغییر حاصله در هویت و تغییر در ادراک از خود به صورت خودتأییدی و خودکارآمدی بالا به کار می رود(فوربیس[44]،2010؛ دامسک[45]، 2012).

 تعریف عملیاتی رشد پس از ضربه  :

در این پژوهش، منظور از رشد پس از ضربه، نمره ای است که فرد در پرسشنامه رشد پس از ضربه[46] 21 سؤالی تدیسکی و کالهون(1996) بدست می آورد.

 2-5-1. پنج عامل بزرگ شخصیت :

تعریف مفهومی پنج عامل بزرگ شخصیت :

منظور از «پنج عامل بزرگ شخصیت» (ویژگی های پنج گانه شخصیتی)، 5 شاخص، روان رنجورخویی یا  بی ثباتی هیجانی (دارای زیر مجموعه های، اضطراب، خشم و کینه، خلق افسرده، شرم، تکانشی بودن، آسیب پذیری از استرس)؛ برون گرایی (دارای زیر مجموعه های، صمیمیت، جمع گرایی، قاطعیت، فعالیت یا جنب و جوش، هیجان جویی، و عواطف مثبت)؛ باز بودن به تجربه ها (دارای زیر مجموعه های، تخیل، زیبایی شناسی، احساسات، فعالیت، دامنه سلیقه ها، ارزش ها)؛ توافق با دیگران (دارای زیرمجموعه های، اعتماد، سادگی، همدردی، تبعیت، تواضع، و درک دیگران)؛ و شاخص وجدانی بودن (دارای زیر مجموعه های، حس شایستگی، نظم، وظیفه شناسی، تلاش برای موفقیت، پیگیری، و انعطاف ناپذیری در اهداف)         می بشد.

تعریف عملیاتی شخصیت :

 منظور از ویژگی شخصیتی در این پژوهش میزان نمره ای است که افراد از پرسشنامه فرم کوتاه شخصیتی نئو[47] 60 سئوالی کسب نمایند.

3-5-1. اعتقادات مذهبی[48]:

 تعریف مفهومی اعتقادات مذهبی:

منظور از اعتقادات مذهبی، میزان ایمان، گرایش، باورهای درونی فرد نسبت به خدا  و آمادگی فرد برای انجام اعمال مذهبی، هدفدار بودن زندگی، پای بندی اخلاقی، تعاون، داشتن حسن ظن و توجه بیشتر به مسائل معنوی زندگی، آگاﻫﻲ از ﻫﺴﺘﻲ ﻳﺎ ﻧﻴﺮوﻳﻲ ﻓﺮاﺗﺮ از ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻣﺎدی زﻧﺪﮔﻲ اﺳﺖ و اﺣﺴﺎس ﻋﻤﻴﻘﻲ از وﺣﺪت ﻳﺎ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺎ ﻛﺎﺋﻨﺎت است(باقری یزدی و همکاران،1374، ص 15؛ مولر[49]و همکاران،2001؛ ﺑﺎﻟﺒﻮﻧﻲ[50] و همکاران، 2007). سلامت معنوی دارای دو بعد می باشد. بعد عمودی که شامل ارتباط با خدا یا یک قدرت بی نهایت و ماوراء است و بعد افقی هم منعکس کننده اتصال ما به دیگران و طبیعت و هم اتصال درونی ما است، که عبارت است از توانایی ما برای یکپارچه کردن ابعاد مختلف وجودمان و توانایی ما برای انتخاب های مختلف شامل ارتباط با دیگران و محیط می باشد (لاین[51]،1987).

تعریف عملیاتی اعتقادمذهبی :

 منظور از اعتقاد مذهبی در این پژوهش نمره ای که آزمودنی از پرسشنامه آذربایجانی و دادستان، 1382 بدست می آورد.

6-1.  فرضیه‏ های تحقیق :

فرضیه اصلی :

1) ویژگی های پنج گانه شخصیت (روان رنجورخویی، برون گرایی، باز بودن به تجربه، توافق پذیری، وجدانی بودن) توانایی پیش بینی مؤلفه های رشد پس از ضربه (ارتباط با دیگران، فرصتهای تازه، قدرت شخصی، رشد معنوی و ارزش زندگی) در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

2) مؤلفه های اعتقادات مذهبی (عقاید و مناسک، اخلاق) توانایی پیش بینی مؤلفه های رشد پس از ضربه (ارتباط با دیگران، فرصتهای تازه، قدرت شخصی، رشد معنوی و ارزش زندگی) در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

3) متغیرهای جمعیت شناختی (جنسیت، سن، سطح تحصیلات) توانایی پیش بینی مؤلفه های رشد پس از ضربه (ارتباط با دیگران، فرصتهای تازه، قدرت شخصی، رشد معنوی و ارزش زندگی) در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

فرضیه های فرعی :

ویژگی های پنج گانه شخصیت توانایی پیش بینی رشد ارتباط با دیگران پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

ویژگی های پنج گانه شخصیت توانایی پیش بینی رشد فرصت های تازه پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

ویژگی های پنج گانه شخصیت توانایی پیش بینی رشد قدرت شخصی پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

ویژگی های پنج گانه شخصیت توانایی پیش بینی رشد تغییر معنوی پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

ویژگی های پنج گانه شخصیت توانایی پیش بینی رشد ارزش زندگی پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

مؤلفه های اعتقادات مذهبی توانایی پیش بینی رشد ارتباط با دیگران پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

مؤلفه های اعتقادات مذهبی توانایی پیش بینی رشد فرصتهای تازه پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

مؤلفه های اعتقادات مذهبی توانایی پیش بینی رشد قدرت شخصی پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

مؤلفه های اعتقادات مذهبی توانایی پیش بینی رشد تغییر معنوی پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

مؤلفه های اعتقادات مذهبی توانایی پیش بینی رشد ارزش زندگی پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

متغیرهای جمعیت شناختی توانایی پیش بینی رشد ارتباط با دیگران پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

متغیرهای جمعیت شناختی توانایی پیش بینی رشد فرصت های تازه پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

متغیرهای جمعیت شناختی توانایی پیش بینی رشد قدرت شخصی پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

متغیرهای جمعیت شناختی توانایی پیش بینی رشد تغییر معنوی پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

متغیرهای جمعیت شناختی توانایی پیش بینی رشد ارزش زندگی پس از ضربه در افراد مبتلا به بیماری سرطان را دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 10:04:00 ب.ظ ]




داده های توصیفی 75

داده های استنباطی 76

فصل پنجم – بحث و نتیجه گیری

خلاصه پژوهش : 80

بحث و نتیجه گیری : 81

محدودیت های پژوهش 86

پیشنهادهای پژوهش 86

منابع و ماخذ 88

پیوست

الف) پرسشنامه باور های هوشی…………………………………………………………………………………………………………………………………………………96

ب) پرسشنامه عزت نفس…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..97

ج) پرسشنامه انگیزه پیشرفت……………………………………………………………………………………………………………………………………………………98

د) پرسشنامه کارآفرینی…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….99

چکیده انگلیسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………100

چکیده

پژوهش حاضر با هدف  بررسی  رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی دانشجویان به  روش توصیفی – همبستگی انجام شد. جامعه آماری در این پژوهش دانشجویان  پسر و دختر دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه آزاد مرودشت  شامل6800 نفر بود. که با شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ایی 400 دانشجو(200 پسر و 200 دختر) ، به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های باورهای هوشی بابایی ، آزمون عزت نفس روزنبرگ، پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس و پرسشنامه کارآفرینی پارسونز استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی( ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) صورت گرفت. پایایی ابزار پژوهش با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ  بترتیب 69/0، 76/0 ، 72/0 و 85/0، محاسبه گردید. نتایج پژوهش نشان داد،بین باورهای هوشی، انگیزه پیشرفت و عزت نفس  با کارآفرینی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد، همچنین بین باور های هوشی با کارآفرینی دانشجویان(پسر و دختر)رابطه مستقیم و معنادار و بین انگیزه پیشرفت دانشجویان پسر با کارآفرینی آنها رابطه مستقیم و معنادار، مشاهده شد ولی بین عزت نفس دانشجویان دختر و انگیزه پیشرفت آنها با کارآفرینی رابطه معناداری مشاهده نگردید. نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از قدرت پیشبینی باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت  برای متغیر کارآفرینی بود و باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت دانشجویان پسر قدرت پیش بینی مثبت و معناداری برای کارآفرینی آنها نشان دادند و باورهای هوشی دانشجویان دختر نیز قدرت پیش بینی مثبت و معناداری برای کارآفرینی آنها داشت.

واژگان کلیدی: باورهای هوشی، عزت نفس، انگیزه ی پیشرفت، کارآفرینی

مقدمه

در دنیای در حال تحول امروز، کامیابی، از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای

مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازند. به عبارتی دیگر جامعه و سازمانی می تواند در مسیر توسعه، حرکت رو به جلو و با شتابی داشته باشد که با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با استفاده از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند )بزرگی،1387).

یکی از چالش های پیش روی جوامع مختلف، دانش آموختگانی هستند که توانایی های فردی و مهارتهای لازم را برای راه اندازی کسب و کار مناسب ندارند. این امر آماده سازی فارغ التحصیلان را از طریق توسعه فرهنگ کارآفرینی در آنان ضروری می سازد. ایجاد نگرش کارآفرینانه در افراد شرط لازم برای بروز رفتار کارآفرینانه از سوی آنان است (مرادی،1386).

واژه کارآفرینی از کلمه فرانسویenter prender  به معنای متعهد شدن، نشأت گرفته است. بنا به تعریف واژه نامه دانشگاهی وبستر کارآفرین[1] کسی است که متعهد می شود، مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند(احمد پور داریانی،1380).

هر چند اصطلاح کارآفرینی برای نخستین بار توسط کانیلتون[2](حدود،1700 میلادی) تعریف شده است، پس از تغییرات فراوان سرانجام مک کللند[3](1961) به نحوی مشخص و گسترده به ارائه نظریه و تبیین رابطه ی بین ویژگی های فردی با رشد و توسعه ی اقتصادی در زمینه های شغلی پرداخت و به این نتیجه رسید که پیشرفت به یک گروه یا مذهب خاص اختصاص ندارد و با رشد و توسعه ی برخی از ویژگی ها در افراد می توان رشد و توسعه ی اقتصادی را در جوامع مختلف و افراد مختلف فراهم کرد(به نقل از، سرمدی، محمودی و عبدالله زاده،1388).

کارآفرینان اطلاعات را از منابع مختلف زیادی برای شروع یک شغل با هم ترکیب می­کنند، آنها برای شروع یک شغل در ابتدا ایده هایی دارند که آن را می­آزمایند و بعد اجرا می­کنند. از دیدگاه مک کللند کارآفرین کسی است که یک واحد اقتصادی را سازماندهی می کند و ظرفیت آن را افزایش می دهد. وی همچنین ویژگی های کار آفرین را فردی با داشتن انگیزه ی پیشرفت[4] بالا و مخاطره پذیر معرفی می کند. زمانی که سخن از انگیزه پیشرفت به میان می آید، سازه هایی همچون هوش[5] و استعداد[6] نیز جایگاهی برای ابراز وجود و ارتقأ سطح و جایگاه افراد در زمینه های مختلف پیدا می کنند. در این میان باورهای هوشی[7] به عنوان یک مقوله انگیزشی که زیر ساخت انگیزه های فرد برای رسیدن به موفقیت در سطحی بالاتر است، دارای اهمیت اساسی است. پس می توان باورهای هوشی را که بر پایه انگیزه تعریف می شوند، یکی از عوامل اثر گذار بر کارآفرینی دانست.

دای، مون و فیلدهاسن [8] (2005)، باور های هوشی افراد را به عنوان سبک های عالی آنان در نظر گرفته اند. از نظر آنها باورهای هوشی به عنوان واسطه ای درونی است که ساختارهای برجسته ذهنی را برای شناخت عوطف و رفتار فراهم می آورد(به نقل از، شکر کن و همکاران،1388).

با توجه به اینکه کارآفرینی و مباحث مربوط به آن در حوزه های مختلف دانش از جمله روانشناسی، جامعه شناسایی و اقتصاد مورد توجه قرار گرفته اند، می توان کارآفرینی را به عنوان موضوعی بین رشته ایی قلمداد کرد، این موضوع نشان دهنده وسعت بحث کارآفرینی از یک طرف و پیچیدگی آن از طرف دیگر است. پرداختن به مبحث ویژگی های روانشناختی کارآفرینان که آنها را از غیر کارآفرینان متمایز می کند ما را به بررسی متغیر های شناختی، همچون خلاقیت، انگیزه پیشرفت و عزت نفس[9] سوق می دهد(صمد آقایی،1387). به عنوان مثال فرد خلاق با ارائه ی ایده های جدید کارها و مشاغلی را راه اندازی می کند که در کوتاه ترین زمان بیشترین بازدهی را دارند و و این پیروزی در عرصه ی کاری، بر اعتماد به نفس و عزت نفس در فرد اثر گذاشته و انگیزه ی وی را برای پذیرش مخاطره های بیشتر در عرصه کار آفرینی فراهم می آورد و فرد دست به کارهایی می زند تا نیاز درونی وی را به پیشرفت در حیطه های مختلف ارضا کند و بدین وسیله علاوه بر جایگاه اجتماعی که کسب می کند، حس اعتماد به نفس و عزت نفس نیز در وی ارضا می شوند و چرخه ایی شناختی ایجاد می شود که از یکدیگر تأثیر و تأثر می پذیرند و در نهایت حس کارآفرینی درآنها بهبود و گسترش می یابد.

با توجه به اینکه دانشجویان جز نیروهای بالقوه هر جامعه اند، در مدت زمانی نسبتاً کوتاه به عنوان افراد شاغل به کار اشتغال خواهند یافت. نمونه مورد بررسی در این پژوهش نیز از این قاعده مستثنی نیست و کم و بیش در آینده ی نزدیک به جمع کارکنان جامعه خواهد پیوست، از سوی دیگر، اشتغال به کار فارغ التحصیلان در مشاغلی که علاوه بر خودشان بتوانند افراد دیگری را نیز به کار بگیرند موضوعی است که بررسی آن و عوامل اثر گذار بر آن باید به عنوان هدفی اساسی در اولویت های کاری مسئولین جامعه قرار گیرد.

بیان مسئله                                          

کارآفرینان به عنوان عناصر اصلی در تسریع توسعه کشورهای در حال توسعه و در تجدید حیات و استمرار توسعه کشورهای صنعتی مورد توجه و مطالعه بوده اند. در شرایط کنونی اقتصاد کشورمان که با مسائل و نارساییهای مهمی نظیر فرار مغزها، کاهش سرمایه گذاریهای دولت، عدم تحرک و رشد اقتصادی کافی روبروست، پرورش و آموزش کارآفرینان توسعه کشور از اهمیت مضاعفی برخوردار است (احمد پورداریانی، 1389). کارآفرینی تنها به معنای راه اندازی یک کسب و کار جدید و کوچک نیست، بلکه به منزله خلق ارزش، ایجاد بازار جدید و ارائه محصول یا خدمات جدید به مشتریان جدید است. کارآفرینی فرایند ابتکار و نوآوری و ایجاد کسب و کار جدید در شرایط پر مخاطره از طریق شناسایی فرصتها و مدیریت تخصیص منابع است. کارآفرین بودن مستلزم دارا بودن توانایی عملکرد در شرایط ابهام و ریسک پذیری است.

مک کللند و وینتر[10] (1971) انگیزه پیشرفت را با تأسیس شرکتهای نوپا مرتبط دانسته اند، و با دنبال کردن یک سری آزمونهای آموزشی در هندوستان، ایرلند و برخی از ایالات آمریکا به این نتیجه رسیدند که آموزش انگیزه پیشرفت تأثیر مثبتی بر عملکرد کارآفرینان دارد. البته این دوره های آموزشی صرفاً مربوط به انگیزه ی پیشرفت نمی شود. بلکه برخی از این برنامه و دوره ها برای « آگاهی و جهت گیری به سوی کارآفرینان» اجرا می شود. هدف از این دوره ها افزایش آگاهی و درک و بینش نسبت به کارآفرینی به عنوان یک انتخاب شغلی برای افراد تمامی اقشار اجتماع می باشد. این گونه برنامه ها در مقاطع ابتدایی، راهنمایی، متوسطه و حتی دانشگاهها برگزار می شوند تا انگیزه و تمایل دانش آموزان و دانشجویان برای کارآفرین شدن افزایش یابد. علاوه بر دانش آموزان و دانشجویان،گروههای نژادی، غیرشاغلین، مخترعین، دانشمندان، کارکنان دولت و بازنشستگان و گروههای مختلف می توانند تحت پوشش این دوره ها قرار گیرند (به نقل از، احمد پورداریانی، 1389).

علاوه بر دوره های آموزشی خاص، می توان توصیه ها و روشهای تربیتی مشخصی را به والدین و خانواده ها ارائه داد تا برخی از صفات و ویژگیها مانند استقلال و اتکای به خود را در کودکانشان پرورش دهند. در برخی از تحقیقات نشان داده شده است که استقلال و احساس مسئولیت افراد در قبال کارهایی که انجام می دهند بستگی به نگرش آزاد منشانه یا مستبدانه ی والدینشان دارد. مثلاً شواهد نشان می دهد که والدین دمکرات، قاطع و اطمینان بخش به احتمال زیاد فرزندانی خواهند داشت که دارای اعتماد به نفس، عزت نفس زیاد، استقلال زیاد و احساس مسئولیت هستند (باچمن[11]، 1970، باچمن، اومالی و جانستون[12] 1978؛ روزنبرگ[13]، 1965، به نقل از،مهدیان،1385).

دوک و لگت[14](1998) نیز با ارائه مدلی مبتنی بر پژوهش، دو نوع باور هوشی جوهری یا ذاتی، و باور افزایشی را مطرح کرده اند. افرادی که باور هوشی جوهری دارند معتقدند که صفات شخصی آنها از قبیل هوش ثابت و تغییرناپذیر است. این افراد معتقدند که توانایی آنها ذاتی، فطری و خدادادی است. در مقابل افرادی که باورهای هوشی افزایشی دارند، معتقدند که هوش یک جوهر ثابت و  غیر قابل تغییر نیست، بلکه از طریق تلاش و تجربه می توان آن را افزایش داد. این افراد معتقدند که توانایی های شخصی آنها انعطاف پذیر و افزاینده است (دوک و لگت،1998؛ گرالینسکی[15]، 1999؛ هیمن و دوک[16]، 1988؛ هونگ و چو[17]،1997، رودل و اسکراو[18]،1995). همچنین سوالی که اغلب در رابطه با کارآفرینان مطرح می شود اینست که آیا کارآفرینان متولد می شوند یا پرورش می یابند؟آلن جکوب ویتز[19] (به نقل از کوهن[20]،1980)، مطرح کرده است که کارآفرینان متولد می شوند، نه اینکه پرورش پیدا می کنند.

جکوب ویتز از طریق مصاحبه با بیش از 500 کارآفرین در طی یک دوره 3 ساله مشاهده کرد که کارآفرینان عموماً دارای ویژگیهای شخصیتی معینی هستند (کوهن،1980).

شاین[21](1994) و سولومون[22] (1988) ضمن بررسیهای مختلف نشان داده اند که بین ویژگیهای کارآفرینان و غیرکارآفرینان تفاوت وجود دارد. همچنین تفاوت قائل شدن بین کارآفرینان و غیرکارآفرینان و یافتن تفاوتهایی بین مدیران و کارآفرینان در این رویکرد جای می­گیرند. در این دسته از تحقیقات، ویژگیهایی همچون باورهای هوشی، عزت نفس، انگیزه پیشرفت، خلاقیت و … را به کارآفرینان نسبت می دهند. البته گروهی دیگر از محققین به این دیدگاه با نظر شک و تردید نگریسته اند و ضرورت تحقیق در این عرصه را بیشتر مطرح می­کنند (مثل بروکهاوس[23]، 1982) سوالی که در طی سالها ذهن علما و محققین روانشناسی را به خود مشغول کرده است، بررسی رابطه و یا تأثیر برخی از صفات و ویژگیها بر رفتار است، یا به عبارتی صفات و ویژگیها به چه میزان قدرت پیش بینی رفتار را در آینده دارند؟همچنین سوالی مطرح می شود و آن این است که آیا ویژگیها و خصوصیات شخص رفتار وی را تعیین می کنند یا موقعیت؟ در ادبیات روانشناسی اجتماعی برخی ایده ها و نظریه های بسیار پیچیده درباره ی تأثیر متغیرهای شخصی و موقعیتی (مثل میانجی ها و واسطه ها) ارائه و ارزیابی شده اند (به نقل از احمدپور داریانی،1389). به عنوان مثال می توان به ویژگی های شخصیتی افراد و هوش هیجانی(شخصی) و سیستم ها و مکانیزم های انگیزشی برای تشویق به انجام رفتاری خاص، نیازهای شخصی، فرهنگ حاکم بر جامعه و…(محیطی) اشاره کرد(تولایی،1390).

هدف از پژوهش حاضر تبیین رابطه ی برخی از ویژگیهای روان شناختی دانشجویان با یک توانایی خاص یعنی توانایی کارآفرینی است. با توجه به اینکه دانشجویان جزء نیروهای بالقوه هر جامعه هستند که در مدت زمانی نسبتاً کوتاه به عنوان افراد شاغل به کار اشتغال خواهند یافت، نمونه ی مورد بررسی در این پژوهش نیز از این قاعده مستثنی نیست و کم و بیش در آینده ای نزدیک به جمع کارکنان جامعه خواهند پیوست. از سوی دیگر، اشتغال به کار فارغ التحصیلان در مشاغلی که علاوه بر خودشان بتوانند افراد دیگر را نیز به کار بگیرند و از منابع بکر برای رشد و توسعه ی اجتماعی و اقتصادی جامعه استفاده بکنند، به عنوان هدفی اساسی و اولویتی مهم برای مسئولین اجرایی کشور مطرح است.

از این رو پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا بین باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با توانایی کارآفرینی رابطه معناداری وجود دارد؟

اهمیت و ضرورت تحقیق

با نگاهی به روند رشد و توسعه جهانی درمی­یابیم که با افزایش و گسترش فناوریهای پیشرفته نقش و جایگاه کارآفرینان به طور فزاینده ای بیشتر می شود. امروزه کارآفرینی فردی و سازمانی از عوامل مهم رشد و توسعه اقتصادی به شمار می آید. در اکثر کشورهای پیشرفته و در حال توسعه مقوله کارآفرینی به عنوان اصلی ترین منبع توسعه مورد نظر قرار گرفته است، به گونه ای که رشد ثروت یا فقر یک کشور بستگی به  کارآفرینی مردم آن کشور دارد. کارآفرینان کسانی هستند که شم اقتصادی دارند و از موقعیتهای اقتصادی بهترین استفاده را می برند. کسانی که نوآوری دارند و کالاها و خدمات جدیدی را ایجاد و ارائه می کنند و کسانی که سرمایه و تمام کوشش خود را صرف کار خود می نمایند. امروزه کارآفرینی به یکی از مباحث مهم در زمینه اقتصادی در اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه مطرح می باشد و کشورها به طور جدی به این مقوله می پردازند. همانگونه که لوک[24] (1981) نیز در این زمینه می نویسد در دهه اخیر، تحقیقات کارآفرینی در آمریکا، اروپا و آسیای جنوب شرقی گسترش زیادی یافته است. در ایران نیز در چند سال اخیر، کارآفرینی هم به لحاظ ایجاد اشتغال و هم به لحاظ نقش آن در توسعه اقتصادی کشور و همچنین به خاطر بحث خصوصی سازی و مدیریت بهینه منابع کشور، مورد توجه قرار گرفته است(سالازار[25]، 1998).

امروزه همگان دریافته اند که جوامعی که بیشتر به فکر متکی بوده اند تا به منابع زیرزمینی در بلند مدت موفق تر و سرافرازتر بوده اند. منابع زیرزمینی در کشوهای جهان سوم علی رغم مزیت های آن، از جمله موانع  توسعه نیافتگی محسوب شده است. در صورتی که عدم وجود این منابع در بعضی از کشورها باعث شده است تا آنها با استفاده از نیروی فکر، خلاقیت و ابتکار و یا در یک کلمه کارآفرینی از جمله کشورهای پیشرو در جهان کنونی شوند. خصوصاً عصر حاضر عصر دانایی و خلاقیت و عصر تلفیق اندیشه ها و ابتکارات می باشد و توجه به کارآفرینی در توسعه و پیشرفت کشورها بسیار اهمیت دارند. (قاسمی افشار،1391).

کارآفرینی به عنوان عامل محرکه و نیروزا در هر اقتصاد، و همچنین به عنوان عامل رشد و توسعه اقتصادی هر کشوری محسوب می گردد. شومپیتر[26](1998) عقیده دارد که کارآفرینی موتور توسعه و رشد اقتصادی است که با تخریب خلاق شروع می شود. وی همچنین می نویسد که فردی که بتواند ایده جدید را به محصول یا خدمت تبدیل کند- یعنی فرد کارآفرین- قطعاً نیاز به آموزش و اطلاعات جدید دارد. آن چه که معمولاً کارآفرینان انجام می دهند تا ایده خود را به محصول یا خدمات تبدیل کند یک نوع مدیریت می باشد. به عبارت دیگر کارآفرینی ترکیبی خاص و بدیع از خلاقیت و مدیریت است. جهت دهی کارآفرینان و افراد دارای استعداد کارآفرینی به سمت کارهای مولد و فعالیتهای اقتصادی مورد نیاز جامعه که می بایست مورد حمایت قرار گیرند از اهمیت بالایی برخوردار است و این مهم در برنامه ریزیها و سیاست گذاریها توجه خاصی را می طلبد (به نقل از قاسمی افشار،1391).

از نظر شاین  (1994)، کارآفرینان واقعی مشاغل جدید را بیشتر به دلایل نوآوری و خلاقیت شروع می کنند تا به دلایل اقتصادی. در همین راستا، برخی از تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینان به دلایلی غیر اقتصادی عمل می کنند. مثلاً، سولومون  (1989؛ به نقل از فاریس ،1994) در یک بررسی 150 کارآفرین را مورد بررسی قرار داد و دریافت که تصمیم به تأسیس و برپایی مشاغل جدید، صرفاً به دلایل اقتصادی نبوده و تصمیم به سود و زیان اقتصادی، انگیزه و محرک اولیه رفتار کارآفرینی نبوده است. با توجه به این اثرهای عمده که کارآفرینان در رشد و توسعه ی اقتصادی و اجتماعی جامعه دارند، ضرورت ایجاب می کند که تحقیقاتی در جهت شناسایی کارآفرینان صورت گیرد، تا امکانات لازم در اختیار آنها قرار گیرد و حمایتهای ضروری از آنها به عمل آید. این تحقیق نخستین گامها را در جهت شناساسی کارآفرینان بالقوه برمی دارد و به دلیل کمبود انجام پژوهش در رابطه با کارآفرینی از منظر روانشناختی در دانشگاه، ضرورت و اهمیت این پژوهش دو چندان می شود و می تواند پایه و اساسی برای پژوهشهای بعدی در این حوزه باشد. ثانیاً، تحقیق در مورد افراد کارآفرین از منظر یک متغیر وابسته یا ملاک حائز اهمیت است، یعنی اینکه رفتار کارآفرینی تحت تأثیر چه متغیرهایی قرار می گیرد یا با چه خصوصیت و ویژگیهایی همبسته است. یکی از راههایی که اغلب در رابطه با بحث کارآفرینی در حوزه روانشناسی دنبال می شود، کوشش در ترسیم یک نیمرخ از ویژگیهای روانشناختی کارآفرینان و اندازه­گیری این ویژگیهاست. البته گاهی نیز به بررسی تفاوت ویژگیهای روانشناختی بین کارآفرینان و غیرکارآفرینان پرداخته می شود. از سوی دیگر، با توجه به اینکه بیش از نیمی از جامعه حدود 70 میلیونی کشورمان را جوانان تشکیل می دهند که مهمترین و شاید اولین دغدغه ذهنی آنها، خانواده هایشان و حتی سیاست گذاران جامعه « اشتغال» این افراد جویای کار است، آگاهی مدیریت اجرایی و اقتصادی جامعه از ویژگیهای کارآفرینان می تواند به شناسایی کارآفرینان بالقوه و هدایت آنها در جهت استفاده از تواناییهای بالقوه شان شود و شرایط را برای کارآفرینی و اشتغال فراهم آورد(به نقل از، کبری،1382).

از این رو پرداختن به مقوله ی کار آفرینی بخصوص در میان دانشجویان از اهمیت برخوردار است تا با کمک نتایج پژوهش هایی از این قبیل شرایط برای اشتغال دانشجویان در رشته های مختلف فراهم گردد.

اهداف پژوهش

هدف کلی

  • تبیین رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی دانشجویان

اهداف جزئی

  • تبیین رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی به تفکیک جنسیت دانشجویان.
  • پیشبینی کارآفرینی بر مبنای باور های هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت دانشجویان.
  • پیش بینی کارآفرینی بر مبنای باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت به تفکیک جنسیت.

سوال های پژوهش

  • آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟
  • آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت به تفکیک جنسیت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟

فرضیه های تحقیق

فرضیه ی اصلی

  • بین باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی رابطه ی معنادار وجود دارد.

فرضیه فرعی

  • بین باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی به تفکیک جنسیت رابطه ی معناداروجود دارد.

تعاریف نظری و عملیاتی

الف)تعاریف نظری

باور های هوشی

باورهای هوشی نظام های معنایی هستند که به رفتارهای فرد جهت می دهند و پیش بینی رفتار او را برای دیگران ممکن می سازند. به عبارت دیگر باورهای هوشی زیربنای قضاوت فرد در باره ی خود، دنیا و افرادی که در آن زندگی می کنند، است(دویک و لاگیت،[27]1988، به نقل از، حجازی، عبدلوند و امام وردی،1382).

عزت نفس

پرکاربرد ترین تعریف از عزت نفس تعریفی است که روزنبرگ[28](1965) ارائه کرده است، که عزت نفس را نگرش مطلوب و نامطلوب فرد نسبت به خود تعریف کرده است(به نقل از، شکرکن و همکاران،1388).

انگیزه پیشرفت

انگیزه پیشرفت عبارت از نیروی انجام دادن خوب کارها نسبت به استانداردهای عالی(هرمنس،1970، به نقل از سیف،1383).

کارآفرینی

کار آفرینی به عنوان فرایند کشف فرصت ها و توصیف این که چرا بعضی ها در کارشان  بهتر از دیگران عمل می کنند، تعریف می شود( بهرنگی و طباطبایی ،1388).

ب)تعاریف عملیاتی

باورهای هوشی

منظور از باورهای هوشی در این پژوهش نمره ایست که آزمودنی از پاسخ گویی به پرسشنامه 14سوالی بابایی(1377) بدست می آورد.

عزت نفس

منظور از عزت نفس در این پژوهش نمره ایست که آزمودنی از پاسخ گویی به پرسشنامه 10سوالی روزنبرگ(1990)، ترجمه گنجی(1373) بدست می آورد.

انگیزه پیشرفت

منظور از انگیزه پیشرفت در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخگویی به پرسشنامه 29سوالی انگیزه پیشرفت ﻫﺮﻣﻨﺲ[29](1970) بدست می آورد.

کار آفرینی:منظور از کارآفرینی در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخ به پرسشنامه 20 سوالی کارآفرینی هومن(1381) بدست می آورد.

در این فصل پس از بیان مبانی نظری تحقیق در مورد متغیرهای مورد نظر (کارآفرینی، عزت نفس، انگیزه پیشرفت و باورهای هوشی)، به گزارش پیشینه تحقیق در داخل و خارج و جمع بندی پرداخته شده است.

مبانی نظری پژوهش

مبانی نظری بخشی از پژوهش می باشد که تاریخچه، مفاهیم و نظریه های مربوط به هر متغیر را مورد بررسی قرار می دهد.

الف)مبانی نظری کارآفرینی

کارآفرینی اولین متغیری است که در پژوهش حاضر مبانی نظری آن را مورد یررسی قرار داده ایم.

مفاهیم کارآفرینی

اقتصاددانان، نخستین کسانی بودند که در نظریه های اقتصادی خود به تشریح کارآفرین و کارآفرینی پرداختند. ژوزف شومپیتر کارآفرین را نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی می داند و می­گوید: «نقش کارآفرین نوآوری است.» از دیدگاه وی ارائه کالای جدید، ارائه روشی جدید در فرآیند تولید، گشایش بازاری تازه، یافتن منابع جدید و ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت و … از فعالیت کارآفرینان است.

موریز میچل[30] (1999)، نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی را مطرح نمود، معتقد است که عامل عقب ماندگی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه مربوط به عدم درک خلاقیت فردی است. بنابر عقیده ایشان با یک برنامه صحیح تعلیم و تربیت می توان روحیه کاری لازم را در جوامع تقویت نمود، به گونه ای که شرایط لازم برای صنعتی شدن جوامع فراهم آید(پور داریانی،1390).

کارلند و دنسرو[31] (2000) اهم ویژگی هایی را که در مورد کارآفرینان مورد بررسی واقع و تأیید شده بودند، جمع آوری نمودند که اهم آن ها عبارتند از:

  • نیاز به توفیق
  • تمایل به مخاطره پذیری
  • نیاز به استقلال
  • برخورداری از مرکز کنترل درونی
  • خلاقیت(به نقل از پور داریانی،1390).

مکاتب کارآفرینی

در مورد کارآفرینی سه مکتب فکری وجود دارد که عبارتند از:

الف- مکتب انسانی

ب- مکتب محیطی

ج- مکتب ریسکی (مخاطره ای)

در ادامه به توضیح هر یک پرداخته می شود.

    الف- مکتب انسانی: از دیدگاه مکتب انسانی کارآفرینی همانند بخشی از صفات رهبری است. این مکتب صفات خاصی را برای کارآفرینان موفق برمی شمارد.

جدول 1-2:بعضی ویژگی های رفتاری (صفات مشخصه) کارآفرینان (منبع: موریس،1999)

ویژگی های رفتاری گرایشات
موفقیت نیاز بالا به موفقیت شخصی
کنترل نیاز کم به کنترل، فعالیت خود تنظیمی، باور فوق العاده به توانایی خود در کنترل نتایج زندگی
استقلال نیاز بالا به استقلال و خودمختاری
ریسک پذیری ریسک پذیری متوسط (ریسک حساب شده بکار می برند)
تحمل ابهام تحمل ابهام زیاد، عدم اطمینان زیاد
عزت نفس (احترام به خود) عزت نفس بالا
پاداش ها در جستجوی فعالیت هایی است که احتمال پاداش شخصی در آن ها زیاد است.
انطباق پذیری معمولاً انطباق پذیر نیستند.

 

    ب- مکتب محیطی: این تفکر کارآفرینی، مجموعه ای از عوامل پیچیده محیطی را در تعیین تعداد و نوع کارآفرینان موفق دخیل می داند. این عوامل شامل مؤسسات و نهادها، ارزش های اجتماعی، فرآیندهای سیاسی و فرصت های اقتصادی است که اگر در یک محیط با یکدیگر ترکیب شوند موجب شکل گیری مؤسسات کارآفرین می گردند.

    ج- مکتب ریسکی (مخاطره ای): جدیدترین مکتب در زمینه تفکر کارآفرینی می باشد که تا اندازه ای پیچیده تر از سایر مکاتب کارآفرینی است. این نگرش بیان می دارد که صفات مشخصۀ فردی و حمایت محیطی ضروری هستند، اما شرط کافی برای کارآفرینی نیستند. بر اساس این نگرش، اگر افرادی که دارای انگیزه بالا هستند، در یک محیط مطلوب قرار بگیرند، تضمین کننده کارآفرینی نخواهند بود، بلکه آن ها باید یک فرصت ریسکی را شناسایی نمایند و منابع و حمایت محیطی لازم برای بهره­برداری از آن ها را نیز بیابند. برای کارآفرین بودن، انتخاب درست فرصت مخاطره آمیز در زمان و مکان مناسب و سپس طراحی شغل متناسب با آن ضروری است(پور داریانی،1390).

 دیدگاه های مختلف نسبت به کارآفرینی

 الف- دیدگاه اقتصاددانان نسبت به کارآفرینی

کارآفرینی و کارآفرین، اولین بار توسط اقتصاددانان مورد توجه قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های اقتصادی خود تشریح نموده اند.

رابینز در حدود سال 1998، بین زمین داران، دستمزد بگیران و کارآفرینان تمایز قایل شد. او به سه عنصر اصلی در خصوص فعالیت کارآفرینان اشاره نمود. اول آنکه آنها در یک محیط همراه با عدم قطعیت فعالیت می کنند. دوم اینکه آن ها در صورت نداشتن توانایی زیاد برای فعالیت اقتصادی، با فساد و تباهی خاصی روبرو می شوند و سوم اینکه آنها سرمایه اولیه را خودشان فراهم می آورند.

میچل[32] در سال 1999 در اثر خود تحت عنوان «پرسش و پاسخ در اقتصاد سیاسی» درباره کارآفرینی می نویسد:

«کارآفرین عاملی است که تمام ابزار تولید را ترکیب می کند و مسئولیت ارزش تولیدات، بازیافت کل سرمایه ای را که به کار می گیرد، ارزش دستمردها، بهره و اجاره ای که می پردازد و همچنین سود حاصل را بر عهده می گیرد.».

کارآفرین مورد نظر وی عموماً و نه لزوماً، سرمایه را به طور فردی فراهم می کند و یا قرض می گیرد. وی برای کامیاب شدن باید از واسطه گری، پشتکار و دانش پیرامون جهان و کسب و کار برخوردار بوده و باید از هنر مدیریت بهره مند باشد.

جدایی مالکیت بنگاه و مدیریت سبب شد تا مطالعه کارآفرین به گونه ای متمایز از نقش صاحب سرمایه و مالک صورت گیرد. در اوایل سده بیستم، آرتور استون دوینگ[33] «مؤسس یا توسعه دهنده» را فردی می دانست که فکرها را به کسب و کاری سودآور تبدیل می نمود. وی، ویژگی هایی همچون قدرت تخیل، ابتکار و واسطه گری را برای مؤسس قایل بود و معتقد بود که هیچ کسب و کاری بدون مؤسس ایجاد نمی شود.

فرانک نایت[34]، در سال 1921 (به نقل از رضائیان، 1385) در کتاب خود تحت عنوان «مخاطره عدم قطعیت و سود» کارآفرین را به عنوان عنصر اصلی هر نظام معرفی نمود. وی، عدم قطعیت را عامل جدانشدنی در تصمیم گیری می دانست و معتقد بود که در هر کسب و کار، موقعیت منحصر به فردی حاکم است و تناوب نسبی رویدادهای پیشین را نمی توان در ارزیابی نتایج احتمالی آینده بکار برد. طبق نظر وی، مخاطره های قابل اندازه گیری را می توان از طریق بازارهای بیمه تعدیل نمود، اما این مسأله در خصوص عدم قطعیت صدق نمی کند. کسانی که در شرایط عدم قطعیت شدید به اتخاذ تصمیم می­پردازند باید پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز بطور شخصی بپذیرند. چنین افرادی، کارآفرین یعنی صاحب کسب و کار می باشند نه مدیران حقوق بگیری که در خصوص مثائل جاری و روزمره تصمیم گیری می کنند (رضائیان، 1385)

ترجمه کتاب کوبل[35] تحت عنوان «نظریه توسعه اقتصادی» در سال 1991 و در دوران رکود اقتصادی، سبب شد تا نظری در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، از دیدگاهی تازه مورد توجه قرار گیرد. وی معتقد بود که هم بهره و هم سود ناشی از تغییرات، در محیطی ایستا وجود نخواهد داشت. تحول نیز به نوبه خود حاصل کار نوآوران کسب و کار یا کارآفرینان خواهد بود.

وی نقش مدیران و افرادی که کسب و کار ایجاد می کنند را از مفهوم کارآفرین جدا نمود. از دیدگاه وی، هر کدام از فعالیت های زیر کارآفرینی است:

این مطلب را هم بخوانید :

 
 
 
  • ارائه کالایی جدید
  • ارائه روشی جدید در فرآیند تولید
  • گشایش بازاری تازه
  • یافتن منابع جدید و هر گونه تشکیلات جدید در صنعت.

لندی[36] در سال 2003 بر نقش کارآفرین در تحصیل و به کار بردن اطلاعات تأکید می ورزد. او کارآفرین را کسی می داند که نسبت به تغییرات واکنش نشان می دهد. وی بر بداعت فعالیت کارآفرین تأکید نمی کند و معتقد است که تصمیم صحیح همواره تصمیم بر نوع آوری نیست و همچنین نوآوری­های ناپخته ممکن است از لحاظ بازرگانی مصیبت هایی را به بار آورد. به عقیده او، کارآفرین در سیستم اقتصادی همچون قدرتی است که بازار در رسیدن به تعادل یاری می نماید و در جریان فرآیندهای بازار بهبود ایجاد می کند و در نهایت، ویلکن[37] در سال 1992 کارآفرینی را یک متغیر واسطه ای می داند و از ویژگی تسریع کنندگی برای تشریح کارآفرینی در توسعه اقتصادی استفاده می کند. وی معتقد است که کارآفرینی به عنوان یک تسریع کننده، جرقه رشد و توسعه اقتصادی را فراهم می آورد(به نقل از بخشی، 1388).

ب- دیدگاه محققین علوم رفتاری نسبت به کارآفرینی

از اواسط قرن بیستم، روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان علوم رفتاری با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگی ها و الگوهای رفتاری کارآفرینان، به بررسی و تحقیق در خصوص کارآفرینان پرداختند.

لندی(2003) معتقد بود که کارآفرین، وظیفه تعیین نوع کسب و کار مورد نظر را بر عهده داشته و یا آن را می پذیرد. همچنین، تصمیم گیری در خصوص ماهیت کالا و خدمات، اندازه مؤسسه و مشتری های مورد نظر نیز بر عهدۀ کارآفرین است. پس از این مرحله، مسئولیت بر عهده مدیریت است. البته نقش کارآفرین پایان نمی پذیرد، بلکه دائماً باید هوشیار باشد تا با توجه به تغییر شرایط بازار و ایجاد فرصت های جدید، تصمیمات جدید را اتخاذ نماید.

به عقیده مک کله لند[38] (1976)، مدیر نوآوری که مسئولیت تصمیم گیری را بر عهده دارد، به اندازه مدیر یک شرکت کارآفرین است. از نظر او، فرد کارآفرین کسی است که یک شرکت (یا واحد اقتصادی) را سازماندهی می کند و ظرفیت تولیدی آن را افزایش می دهد. وی همچنین ویژگی های کارآفرین را داشتن نیاز به توفیق بالا و مخاطره پذیری معرفی نمود (به نقل از صمد آقایی، 1388).

موریس[39] (1999)، فعالیت کارآفرینی را به دو وظیفه تقسیم می کند: وظیفه اول، وظیفه اجرایی است؛ یعنی مدیریت امور و رفع نیازهای افراد. وظیفه دوم وی، رابط بودن است؛ یعنی انتقال احساسات به دیگران. این وظیفه همراه با وظیفه اصلی در فعالیت انسانی و اجتماعی، موجب بالا رفتن شهرت و جایگاه کارآفرین می شود. و در آخر اینکه، پونت[40] (1991) هنگام بررسی 25 تعریف کارآفرینی خاطر نشان ساختند که کارآفرینی بعنوان یک فعالیت تجاری مشتمل بر اشتراک رفتارهای زیر است:

 ایجاد: تأسیس یک واحد تجاری جدید

 مدیریت عمومی: جهت گیری مدیریتی یک فعالیت تجاری یا تخصیص منابع به آن

 نوآوری: بهره برداری تجاری از کالا، فرآیند، بازار، مواد اولیه یا سازمان جدید

 مخاطره پذیری: قبول مخاطره ناشی از زیان یا شکست بالقوه یک واحد تجاری که به طور غیر متعارفی زیاد می باشد.

 نیت عملکرد: نیت و قصد تحقق و دستیابی به سطوح بالای رشد و سود در یک واحد تجاری (به نقل از صمد آقایی، 1387).

ج- دیدگاه دانشمندان مدیریت نسبت به کارآفرینی

اگر چه از اوایل دهه 1970 برخی محققین به تشریح کارآفرینی در درون سازمان ها پرداختند، اما تا اوایل دهه 1980 این موضوع به طور جدی مورد توجه قرار نگرفت. اندیشمندان مدیریت ضمن انتخاب رویکرد فرآیندی، به تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمان های موجود پرداختند که در ادامه به بررسی نظریات برخی از آن ها پرداخته می شود.

مارکوویچ[41] (1993)، کارآفرین را در داخل سازمان به عنوان اساس مدیریت تشیخص داده است و معتقد بود که کارآفرین کسی است که نمی توان او را از سازمانش جدا کرد، زیرا وی با آن درآمیخته است. وظیفه او این است که شرایطی را فراهم آورد که تحت آن، دیگر عناصر مدیریت بتوانند ضمن انجام وظایفی که در سازمان تعیین شده، به اهداف شخصی خود نیز دست یابند.

کالینز و موره[42] (1970)، کارآفرینی را شخصی می دانند که نمی تواند اختیار قبول کند و درصدد فرار از زیر بار آن است. به علاوه، آن ها بین کارآفرینی نوآور و کارآفرینی اداری تفاوت قائل شدند. از نظر آن ها، کارآفرین نوآور کسی است که کسب و کاری را آغاز می کند و کارآفرین اداری کسی است که از نردبان سلسله مراتب سازمان بالا می رود. به عقیده سادلر[43] (2000)، کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع می کند.

یکی دیگر از صاحب نظران دراکر[44] است. به طور کلی، وجه اشتراک تمامی تعریف های ارائه شده از سوی دراکر را می توان در موارد زیر جمع بندی نمود:

کارآفرینان در واقع ارزش ها را تغییر می دهند و ماهیت آن ها را دچار تحول می نمایند.

کارآفرینان یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه مخاطره پذیرند.

کارآفرینان برای فعالیت خود به سرمایه نیاز دارند، اما هیچگاه سرمایه گذار نیستند. آن ها مخاطره می پذیرند، البته مخاطره ای که لازمه هر فعالیت اقتصادی است. کسانی که بتوانند به درستی تصمیم گیری نمایند، می توانند کارآفرین باشند و مانند کارآفرینان رفتار نمایند.

کارآفرین، تغییر را مقوله ای بهنجار وسالم می انگارد. او همواره به دنبال تغییر است و به آن پاسخ می دهد و فرصت ها را شناسایی می کند.

کارآفرین یک رفتار است و نه یک صفت خاص در شخصیت افراد(به نقل از، پورداریانی،1390).

نهایتاً، مانیر[45] (1990) به رابطه کارآفرین و مدیر اشاره دارد و معتقد است که رفتار کارآفرینی با تأسیس سازمان یا شرکت به پایان می رسد و کارآفرین طی مراحل رشد، بلوغ و افول شرکت، نقش هایی دیگر می پذیرد و یا اینکه کنترل سرمایه را به مدیریت می سپارد. این مسأله رشد بیشتر را تضمین می­کند، ضمن آنکه کارآفرین می تواند به تأسیس سازمان هایی جدید بپردازد(به نقل از، پور داریانی،1390).

انواع کارآفرینی

به طور کلی، مفهوم کارآفرینی در دو حوزه متفاوت مورد استفاده قرار گرفته است. یکی حوزه شخصی و دیگری حوزه سازمانی. به عبارت دیگر، تمامی تعاریف و نظرات ارائه شده از سوی اندیشمندان مختلف را می توان در دو بخش کارآفرینی شخص یا مستقل و کارآفرینی سازمانی گنجانید. در ادامه، ابتدا به تشریح کارآفرینی مستقل پرداخته و سپس کارآفرینی سازمانی را توضیح می دهیم:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 10:04:00 ب.ظ ]




2-… توکل. 21

3-… تسلیم در برابر اراده الهی. 22

4-… شادکامی. 23

سلامت روان. 25

مفهوم سلامت روان. 25

تاریخچه سلامت روان. 26

اهمیت سلامت روان. 27

جنبه های مختلف سلامت روان. 28

مولفه های مثبت در سلامت روانی. 30

سلامت روان از دیدگاه روان شناسان. 30

مدل های سلامت روان. 42

الگوی سلامت روانی کامل. 43

پیشینه ی پژوهشی. 53

الف) پیشینیه داخلی پژوهش. 53

ب) پیشینه خارجی پژوهش. 54

فصل سوم: روش پژوهش

3-1- طرح پژوهش. 57

3-2-معرفی متغیر ها. 57

3-3-جامعه ی آماری. 57

3-4-نمونه و روش نمونه گیری. 57

3-5-ابزار پژوهش. 57

1- پرسشنامه سلامت روانی (GHQ-28 ) گلدبرگ :. 57

اعتبار و پایایی پرسش نامه. 58

2- پرسشنامه نگرش مذهبی براهنی (گلریز و براهنی، 1353):  59

3-6- شیوه اجرا. 60

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها

4-1- روش تجزیه‫ و تحلیل داده ها . 62

4-2- یافته های توصیفی. 62

4-3- یافته های استنباطی. 63

فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری

بحث و تفسیر نتایج. 68

محدودیت های پژوهش. 73

پیشنهادات پژوهشی. 73

منابع…………………………………………… ………………………………………………………………………………………………….. 74

ضمائم…………………………………………… ………………………………………………………………………………………………….. 80

فهرست جداول

عنوان                                                    صفحه

جدول 1- میانگین و انحراف معیار متغیرهای سلامت روان و مولفه های آن ( اختلال افسردگی، عملکرد اجتماعی، اضطراب و نشان های جسمانی)    62

جدول 2- میانگین و انحراف معیار متغیر نگرش مذهبی……. 63

جدول 3- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و سلامت روان دانش آموزان 63

جدول 4- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و  نشانه های جسمانی دانش آموزان………………………………………… 64

جدول 5- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و  اختلال در عملکرد اجتماعی دانش‫آموزان…………………………………….. 65

جدول 6- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و  اختلال در عملکرد اجتماعی دانش‫آموزان…………………………………….. 65

جدول 7- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و  اختلال در عملکرد افسردگی دانش‫آموزان…………………………………….. 66

چکیده

نقش متغیرهای شناختی، شخصیتی و اجتماعی در تبیین رابطه بین نگرش مذهبی و سلامت روانی از اهمیت ویژه‫ای برخوردار است، اما کمتر به صورت تجربی مورد بررسی قرار گرفته است؛ بدین منظور در این پژوهش به بررسی رابطه نگرش مذهبی و سلامت روانی پرداخته شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه بین نگرش مذهبی و سلامت روانی دانش آموزان دختر دبیرستانی بوده و فرضیه اصلی تحقیق این است که بین نگرش مذهبی و سلامت روانی دانش آموزان دختر دبیرستانی رابطه وجود دارد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه مورد بررسی 360 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانی که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به تحصیل بودند و به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب گردیدند. آزمون نگرش مذهبی براهنی و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) برای سنجش ملاک های سلامت، شامل جسمی سازی، اضطراب و بی خوابی، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی به عنوان ابزار تحقیق استفاده شد و داده های به دست آمده با روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره  مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین نگرش مذهبی و سلامت روان همچنین بین نگرش مذهبی و اضطراب و اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی و نشانه های جسمانی در سطح معناداری (01/0 p<)رابطه وجود دارد؛ ضرایب همبستگی منفی بدین معنی است که هرچه نگرش مذهبی بالاتر باشد، علائم بیماری کمتر و درنتیجه سلامت روان بیشتر است. به طور خلاصه می توان گفت یافته های این پژوهش بیانگر آن است که نگرش مذهبی با افزایش سلامت روان در رابطه است. پژوهش های آینده لازم است میزان تعمیم پذیری این یافته ها را بررسی کنند.

کلیدواژگان:

نگرش مذهبی، سلامت روانی، دانش آموزان دختر دبیرستانی

1-1- مقدمه

در مورد تأثیر و اهمیت اعتقادات دینی بر سلامت روان از گذشته تاکنون بحث های بسیاری انجام گرفته است و در سالهای اخیر روان شناسان به نقش دین در تأمین سلامت روان و درمان بیماری های روانی توجه ویژه ای داشته اند. آنها معتقدند در ایمان به خدا و نگرش مذهبی نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد و در تحمل سختی های زندگی، او را کمک می‫کند و از نگرانی و اضطرابی که بسیاری از مردم زمان ما در معرض ابتلا به آن هستند دور می سازد. سازمان بهداشت جهانی در آخرین بیانیه های خود که در دهه گذشته منتشر کرده است و بخصوص در مقدمه پروژه ۲۰۰۰ که طی آن برنامه وسیع بهداشتی برای کشورهای درحال توسعه در نظر گرفته شده ، سلامتی ر ا از چهار بعد اساسی یعنی ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی 1 مورد بررسی قرار داده است.تأکید بر بعد چهارم یعنی معنویت نمایانگر آگاهی مسئولین و متخصصین سلامت روان و تأکید بر اهمیت مذهب و معنویت در زندگی افراد جامعه است (کجباف،1387). در میان کسانی که به اهمیت مطالعات مذهبی اشاره کرده اند، می توان از بنیامین راش[1] (۱۷۴۵-۱۸۱۳) پدر روان پزشکی آمریکا یاد کرد؛ وی اظهار کرد «مذهب آن قدر برای پر ورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس» (کجباف و رئیس پور، 1387). ویلیامز جیمز بنیانگذار روان‫شناسی در آمریکا و نویسنده مقاله انواع تجارب مذهبی در سال ۱۹۰۲ بیان می کند: ایمان بدون شک مؤثرترین درمان اضطراب است . ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد و فقدان ایمان زنگ خطری است که شکست انسان را در برابر سختی های زندگی هشدار می‫دهد. یکی دیگر از موضوعات مهمی که در زندگی نوجوانان اهمیت دارد بحث سلامت روان است، موضوع سلامتی از بدو پیدایش بشر و در قرون واعصار متمادی مطرح بوده است اما هر گاه از آن سخنی به میان آمده عموماً بعد جسمانی آن مدنظر قرار گرفته و کمتر به سایر ابعاد به خصوص بعد روانی آن توجه شده است ( هاشمی و همکاران، 1387)سلامت روان به معنی اجرای موفقیت آمیز عملکرد درونی است که منجر به فعالیت های سازنده، برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه، توانایی تطبیق با تغییرات، یادگیری و اعتماد به نفس می‫شود (احمدی ، 1390).

با توجه به اهمیت توجه به دین و معنویت این پژوهش در همین راستا و با هدف بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش‫آموزان دبیرستان‫های دخترانه انجام شده است.

1-2-  بیان مسئله

یکی از هدف های بررسی‫های اسلامی در روان‫شناسی می‫تواند دست یافتن به الگوهای اسلامی در روان شناسی باشد که براساس آنها بتوان علت به وجود آمدن تداوم و پیشگیری از برخی اختلال های روانی را تبیین کرد و به راهکارها و معیارهای سودمندی در راستای پیشگیری و درمان اختلال های روانی و همچنین تأمین سلامت افراد جامعه دست یافت (کلانتری، ۱۳۷۸). یونگ ( 2000 ) دین را یکی از قدیمی ترین و عمومی‫ترین تظاهرات روح انسان دانست و از این رو، نمی‫توان دست کم اهمیت دین را به عنوان یک پدیده اجتماعی و تاریخی نادیده گرفت(نقل از احمدی، 1390). پارگامنت[2] ، نقش روان شناختی مذهبی را در کمک به مردم برای درک و کنا ر آمدن با رخدادهای زندگی توصیف نموده است : مذهب می تواند در ایجاد احساس امید، احساس نزدیک بودن به دیگران، آرامش هیجانی، فرصت خودشکوفایی، احساس راحتی، مهار تکانه، نزدیکی به خدا وکمک به حل مشکل مؤثر باشد (نیومن[3]  وپارگامنت،۱۹۹۰) معتقد بود که مذهب به سلامت روانی بیماران روانی کمک می کند و درنهایت اینکه او فساد اخلاقی را یکی از عوامل پیدایی مسئول بیماری های روانی می‫دانست (ریچاردسون[4]  ۱۹۷۸ ، به نقل از پهلوانی و دولتشاهی، ۱۳۷۵ ).  هیروث[5] اظهار کرد، فقدان باورهای مذهبی علت اصلی بیمار ی های روانی است وبیمار روانی از طریق آموزش اصول مذهبی بهتر درمان می شود به نقل از نیل من[6]  (2002).

پژوهشهای انجام شده در چند دهه گذشته نشان می‫دهد که ارتباط مثبتی بین مذهب و سلامت روان وجود دارد و روان شناسی مذهب حمایت های تجربی برای این عقیده فراهم کرده است . در یک مطالعه رابطه بین مذهبی بودن و معناداری زندگی وسلامت روانی توسط چامبر بنیاند[7] و همکاران ( ۱۹۷۸ ) و برگین و همکارانش با فراتحلیل ۲۴ مقاله پژوهشی به بررسی رابطه بین مذهب با بهداشت روانی پرداختند ؛ نتایج پژوهش ها نشان داد که در مجموع رابطه بین مذهب و بهداشت روانی مثبت است(خدارحیمی و جعفری،۱۳۷۷؛ نقل از احمدی 1390 ).

همچنین روی[8] و پیترسون[9] ( ۱۹۸۵) در مقاله پژوهشی خود با عنوان« جایگاه ایمان مذهبی در بهداشت روانی » نتیجه می گیرند که ایمان به خداوند و باور مذهبی در دوره های دشوار و تحمل ناپذیر ازجمله رویارویی با بیماری‫های سخت بدنی به انسان آرامش می بخشد. همچنین درمطالعه ای پرسمن[10] و همکاران ارتباط بین باورهای مذهبی، افسردگی و بهبودی بعد از جراحی لگن را در ۳۰ زن سالمند مورد بررسی قراردادند، این افراد همگی به علت شکستگی استخوان لگن مورد جراحی قرار گرفته بودند، نتایج نشان داد بیمارانی که باورهای مذهبی قوی تر داشتند و اعمال مذهبی را انجام می دادند نسبت به گروه دیگر کمتر افسردگی داشتند و راه طولانی تری را در هنگام ترخیص از بیمارستان پیاده روی کردند، همچنین دانستن خداوند به عنوان منشأ قدرت ، آرامش و انجام فرایض دینی به صورت معنی داری با درجه پایین افسردگی در هنگام ترخیص از بیمارستان ارتباط داشته است )پرسمن، لیونر، لارسون، استرین، ۱۹۹۰ ، به نقل از  محمدی، ۱۳90  ( همچنین فرانسیس[11] وهمکاران ( ۲۰۰۴ ) در پژوهش خود نشان دادند که تفاوت در نگرش های مذهبی مهم تر از اعمال مذهبی می تواند سلامت روانی افراد را پیش بینی کند. با توجه به پژوهش های کمی که درزمینه نگرش مذهبی و سلامت روان صورت گرفته است لذا این پژوهش بدنبال این است که آیا بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان های دخترانه کرمانشاه رابطه معنی داری وجود دارد؟

1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش

سبک زندگی افراد و چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی برای افراد هر جامعه ای از اهمیت بالایی برخوردار است از طرفی  رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنی دار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند،زیارت و غیره …. می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت,موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر عبادت کننده هاست,تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد. به طوری که اغلب افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می کنند و معتقدند که می توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند,اثر موقعیت های غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود(محمدی، 1390).

به همین دلیل گفته می‫شود که مذهب می تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله مؤثر باشد. به طور کلی مقابله مذهبی, متکی بر باورها و فعالیت های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس های هیجانی و ناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند. داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبعی والا، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی، برخورداری از حمایت های اجتماعی، حمایت روحانی و … همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می‫توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی، آسیب کمتری را متحمل شوند(صالحی فر،1382) . نتایجی که از این پژوهش بدست می‫آید می‫تواند با ارائه پیشنهادها و راهکارهایی کاربردی مورد استفاده آموزش و پرورش‫، خانواده‫ها و کلیه مراکز آموزشی قرار گیرد.

1-4- اهدف پژوهش

1-4-1- هدف اصلی

بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهر کرمانشاه

1-4-2- اهداف فرعی

  1. بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با کارکردجسمانی دانش آموزان .
  2. بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با کارکرداجتماعی دانش آموزان .
  3. بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با علائم اضطرابی دانش آموزان .
  4. بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با علائم افسردگی دانش آموزان .

1-5- فرضیه های تحقیق

  1. بین نگرش مذهبی با کارکردجسمانی دانش آموزان رابطه وجود دارد
  2. بین نگرش مذهبی با کارکرداجتماعی دانش آموزان رابطه وجود دارد
  3. بین نگرش مذهبی با علائم اضطرابی دانش آموزان رابطه وجود دارد
  4. بین نگرش مذهبی با علائم افسردگی دانش آموزان رابطه وجود دارد

1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی

1-6-1- تعاریف مفهومی

نگرش مذهبی: نگرش مذهبی عبارتست از اعتقاد به اینکه یک نظام نامرئی در میان اشیا این جهان است و بهترین کار برای ما این است که خود را با این نظم هماهنگ کنیم (گنجی،1370)

سلامت روانی:توانایی سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود (احمدوند،1385)

1-6-2- تعاریف عملیاتی

نگرش مذهبی: نمره ای است که  آزمودنی ها از پرسشنامه استاندارد نگرش سنج مذهبی-براهنی بدست آورده اند.

سلامت روانی نمره ای است که آزمودنی ها  از آزمون استاندارد، سلامت روانی ( [12]GHQ) بدست آورده اند.

مذهب[13] از نظر لغوی

مذهب، اسم مکان از ریشه ذهب می باشد. و چون ذهب به معنی رفتن است پس مذهب یعنی « محلّ رفتن » ؛ و محلَ رفتن همان راه است. لذا مذهب یعنی راه. بر این اساس به هر کدام از مسیرهایی که افراد در یک دین پیش می گیرند مذهب گفته می شود[14].

تاریخچه  ادیان و مذاهب

نخستین دین بر اساس آنچه در قرآن، معجزه محمد امین (پیامبر اسلام) و همچنین تورات و انجیل آمده، یکتاپرستی بوده است که آدم نخستین پیامبر و انسان روی زمین، بر این دین بوده است. اما انواع بت پرستیهای مصنوعی و طبیعی بعد از او و به دلایل متفاوت بوجود آمده‌اند که برخی از آن‌ها نیز بت را نماینده خدا می‌دانستند. در این میان، بت‌های مصنوعی با سیمای بشری به مثابه آخرین و تکامل یافته‌ترین مذهب بت پرستی بوده‌است. پیوند دین و آدمی، پیوندی دیرین و پایدار، اما دستخوش تغییرات است. پس از ملت، مذهب، دومین عامل احساس هویت در جهان به شمار می‌رود. دین، همچنان به عنوان مؤلفه‌ای بنیادین به حیات خود در جوامع گوناگون بشری ادامه خواهد داد، اما در عین حال، با تاثیر پذیرفتن انسان از زمانه و محیطی که به سرعت دگرگون می‌شود، جایگاه، نقش و عملکرد دین نیز دگرگون خواهد شد. از بزرگترین دینهای جهان می‌توان از دینهای ابراهیمی نام برد که همه از یک ریشه و منطقه‫ی خاورمیانه سرچشمه می‌گیرند و عبارتند از اسلام، مسیحیت و یهودیت. از دینهای بزرگ دیگر در جهان می‌توان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوس نام برد. دینهای کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند زرتشتی‌گری، مانی‌گری، مهرپرستی و جز اینها(عباسی، 1381).

اصول آثار نگرش مذهبی بر باورها

1-  اصل توحید

یکی از آثار روانی توحید این است که باورمندان به آن از قدرت تحمل زیادی در مصائب و مشکلات برخوردار می شوند. مصیبت و بلا نه تنها آنان را درهم نمی شکند و از پای نمی اندازد بلکه بر عمق و وسعت ایمان و باورشان می افزاید. آنان در سختیها، به خدا توکل می کنند و او را کافی می دانند.( سوره آل عمران، آیه 174) اینان در پناه توحید، هدف و سرْمنزل سعادت را می شناسند و راه آن را یاد می گیرند (هدایت).( سوره یونس، آیه 9)از دیگر آثار روانی و فردی توحید ثمربخشی است. مؤمن می داند که هر گامش او را یک قدم به هدف نزدیک می سازد،( سوره عنکبوت، آیه 69) تلاشش اثری مثبت و نیکو بر جای می گذارد(سوره انشقاق، آیه 6) و کمترین کوشش او ضایع نمی شود ( سوره کهف، آیه 30).

2-  اصل نبوت

اصل اعتقاد به این امر که «خداوند برای ابلاغ پیام خویش و هدایت بشر و ارائه دستور و برنامه زندگی مطلوب به او، کسانی را به عنوان پیامبر می فرستد» دارای این اثر روانی است که انسان، خود را رها شده و به خود وانهاده شده و در نتیجه حیران و سرگردان نمی یابد ؛ بلکه اطمینان دارد که به آسان ترین وجه می تواند به بهترین برنامه زندگی که متضمّن سعادت دنیا و آخرت و تأمین کننده مصالح جسم و روح او باشد، دست یابد. ضمناً لازم نیست برای یافتن حقایق، این در و آن در بزند و شخصاً به تجربه بپردازد و با آزمایش و خطا (در مواردی که ممکن باشد) راه درست زندگی را بشناسد و در نهایت هم مطمئن نباشد که آیا به نتایج درستی دست یافته است یا خیر و آیا توانسته است حقیقت را همان طور که هست دریابد یا احیاناً سراب را آب پنداشته و از حقایق به مجازها و از اصل هر چیز به سایه و نمونه ای بدلی از آن رسیده است.احساس رهانندگی و به خود وانهادگی، احساسی مخرّب و ویرانگر است و تهدیدی جدی برای سلامت روانی فرد به حساب می آید و در مقابل احساس تعلّق و اینکه کسی به فکر اوست و نسبت به سرنوشتش علاقه مند است و می خواهد و می تواند او را کمک کند و در شناختن و پیمودن راه سعادت یاریگر او باشد، احساسی مطلوب، خوشایند، مثبت و سازنده است و در سلامت روانی فرد نقش اساسی ایفا می کند(عباسی، 1381).

3-  اصل معاد

سومین اصل از اصول اعتقادی اسلام، اعتقاد به معاد است. معاد از ماده «عود» به معنای «بازگشت» است و در فرهنگ دینی به این معناست که همه انسانها پس از مرگ برای رسیدگی به اعمال و برخورداری از پاداش نیکیها و مکافات بدیها به سوی مبدأ (یعنی خداوند)، باز می گردند. اعتقاد به این اصل، دارای آثار متعدّد اجتماعی و فردی، روانی و رفتاری است. قرآن درباره معاد به چند نکته اساسی توجه دارد که عبارت اند از:

– این امر، قطعی است (.. و إنَّ الساعهَ آتیهٌ لا رَیبَ فیها)؛ (سوره حج، آیه 7)

– همگانی است (هذا یَومُ الفَصلِ جَمَعناکُم و الأولین) (سوره مرسلات، آیه 38)

– دقیق برگزار می شود (لا یُغادِر صَغیرهٌ و لا کَبیرهٌ إلّا إحصاها)؛( سوره کهف، آیه 49)

– عادلانه است (لایُظلمونَ فتیلاً).( سوره نساء، آیه 48)

از مهم ترین آثار باور به این اصل، می توان به امور زیر اشاره کرد:

بازدارندگی: آگاهی به این امر که پس از این زندگی، زندگی جاویدان دیگری وجود دارد و بر اساس باورها و اعمالی که فرد در این جهان کسب کرده سر از سعادت یا شقاوت، درمی آورد، هر انسانی را به فکر فرو می برد که اگر واقعاً چنین است پس نمی توان بی تفاوت بود و هر طور که خواست زندگی کرد، بلکه باید آن طور زندگی کرد که سرانجام برای پیمودن راه آخرت، آمادگیهای لازم را کسب نمود.یکی دیگر از آثار آگاهی و باور به معاد، وسعت افق دید است. انسان باورمند به معاد، زندگی را محدود به زندگی دنیوی نمی داند. اسلام به او چنین می آموزد که زندگی دنیا به منزله مقدمه ای برای حیات اخروی است. (عباسی،مجله حدیث زندگی،ص53،13،1381).

دیدگاه های روانشناسان غربی در مورد مذهب

ویلیام‌ جیمز[15] (1902) در کتاب‌ گونه‌های‌ تجربه‌ دینی‌ خود که‌ شامل‌ بیست‌ سخنرانی‌ وی‌ است‌ به‌ بررسی‌ انواع‌ تجربیات‌ دینی‌ پرداخته‌ است. وی‌ ضمن‌ استناد به‌ تجربیات‌ شخصی‌ افراد در حالات‌ جذبه، خلسه‌ و احساس‌ حضور نزد پروردگار به‌ مسئله‌ وحدت‌ وجود که‌ از مباحث‌ اساسی‌ در فلسفه‌ و عرفان‌ است‌ توجه‌ می‌کند. دامنه‌ مطالعات‌ ویلیام‌ جیمز در زمینه‌ تجربیات‌ دینی‌ از کشور آمریکا فراتر رفته‌ و فرهنگ‌ شرق‌ را نیز در بر می‌گیرد. این‌ بررسی‌ها شامل‌ سرگذشت‌ غزالی‌ و اشاره‌ به‌ اشعار شبستری‌ در گلشن‌ راز نیز می‌شود. حاصل‌ این‌ مطالعات‌ منجر به‌ ارائه‌ یک‌ فرضیه‌ اساسی‌ در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ می‌شود(ویلیام‌ جیمز(1970) ترجمه قائنی، 1385). طبق‌ این‌ فرضیه،محتوای ناهشیار صرفاً‌ شامل‌ خاطرات‌ ناقص، تداعی‌ معانی‌ عجیب‌ و غریب‌ و مانند آن‌ نیست. بلکه‌ قسمت‌ ناهشیار شخصیت‌ انسان‌ می‌تواند منبع‌ و سرچشمه‌ بسیاری‌ از شاهکارها و آثار نبوغ‌ باشد. جیمز می‌گوید:

«به‌ هنگامی‌ که‌ مسئله‌ تصوف، عرفان، دعا و نیایش‌ را مورد مطالعه‌ قرار داده‌ بودیم‌ ملاحظه‌ کردیم‌ که‌ در زندگی‌ مذهبی‌ نقش‌ عمده‌ را فیض‌نهایی‌ که‌ از قسمت‌ ناهشیار ما می‌رسد بازی‌ می‌کنند. بنابراین‌ من‌ فرضیه‌ خود را اینطور قرار می‌دهم: این‌ حقیقت‌ برتر که‌ ما در تجربیات‌ دینی‌ با آن‌ ارتباط‌ پیدا می‌کنیم، بیرون‌ از حدود وجود فردی‌ ما هرچه‌ می‌خواهد باشد، درون‌ حدود وجود ما، دنباله‌ ضمیر ناهشیار ما از اوست. وقتی‌ که‌ ما به‌ این‌ نحو پایه‌ فرضیه‌ خود را بر روی‌ امری‌ که‌ مورد قبول‌ دانشمندان‌ روان‌شناس‌ است‌ قرار می‌دهیم، با علوم‌ امروزی‌ تماس‌ خود را حفظ‌ کرده‌ایم؛ حال‌ آنکه‌ علمای‌ علم‌ کلام‌ چنین‌ تماسی‌ را ندارند» (ویلیام‌ جیمز(1970) ترجمه قائنی، 1385).

استانلی‌ هال‌ به‌ عنوان‌ اولین‌ رئیس‌ انجمن‌ روان‌شناسی‌ آمریکا(APA) نیز به‌ عنوان‌ یکی‌ از پیشکسوتان‌ روان‌شناسی‌ در آمریکا به‌ بررسی‌ دین‌ علاقمند بود و نشریه‌ای‌ را در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ تاسیس‌ کرد که‌ تا سال‌ 1915 چاپ‌ می‌شد. مقالات‌ چاپ‌ شده‌ در این‌ نشریه‌ عمدتاً‌ به‌ آموزش‌های‌ اخلاقی‌ و مذهبی‌ کودکان‌ و نوجوانان‌ مربوط‌ می‌شد (استانلی‌ هال‌ 1891 به‌ نقل‌ از ریچارد.اِل‌ . گورساچ[16] 1988). همانطور که‌ در ابتدای‌ مقاله‌ ذکر شد روان‌شناسان‌ موضع‌گیری‌های‌ متفاوتی‌ نسبت‌ به‌ بررسی‌ دین‌ در حوزه‌ علم روان‌شناسی‌ داشته‌اند. آنچه‌ که‌ در این‌ مقاله‌ بیشتر به‌ آن‌ توجه‌ می‌شود ذکر نظریاتی‌ است‌ که‌ مذهب‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ موضوع‌ مستقل‌ و حائز اهمیت‌ مورد توجه‌ قرار داده‌ و درباره‌ آن‌ نظریه‌پردازی‌ کرده‌اند. و نه‌ کسانی‌ که‌ درباره‌ انسان‌ نظریه‌پردازی‌ کرده‌اند و دین‌ را نیز مانند سایر موضوعات‌ مشمول‌ همان‌ نظریه‌ کلی‌ خود دانسته‌اند. همانطور که‌ در ابتدای‌ مقاله‌ اشاره‌ شد روان‌شناسان‌ موضع‌گیرهای‌ متفاوتی‌ نسبت‌ به‌ بررسی‌ دین‌ در حوزه‌ علم‌ روان‌شناسی‌ داشته‌اند. از میان‌ بینانگذاران‌ مکاتب‌ مختلف‌ در روان‌شناسی‌ زیگموند فروید با پدیده‌ دینی، برخوردی‌ کاملاً‌ منفی‌ داشته‌ و به‌ صورت‌های‌ مختلف‌ کوشیده‌ است‌ تا اصالت‌ دین‌ را نادیده‌ بگیرد. از سوی‌ دیگر بنیانگذار رفتاری‌ نگری‌ جان‌ واتسن‌ (1925) نیز با توجه‌ به‌ اینکه‌ موضوع‌ علم‌ روان‌شناسی‌ را «رفتار» قابل‌ مشاهده‌ و اندازه‌گیری‌ اعلام‌ می‌کند و با هرگونه‌ روش‌های‌ بررسی‌ درون‌ نگرانه‌ مخالفت‌ می‌کند و برای‌ بررسی‌ اعتقادات‌ مذهبی‌ مجالی‌ باقی‌ نمی‌گذارد (ال.بی.براون[17]،‌1987).

ریچارد گورساچ‌ (1988) که‌ به‌ بررسی‌ تاریخچه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ پرداخته‌ است‌ معتقد است‌ که‌ از دهه‌ 1930 تا 1960 در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ مطالعه‌ مهمی‌ انجام‌ نشده‌ است. البته‌ گوردون‌ آلپورت‌ از سال‌ 1950 در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ کتاب‌ فرد و دینش‌ را تالیف‌ کرد که‌ بایستی‌ حرکت‌ او را در این‌ زمینه‌ حائز اهمیت‌ دانست. هنر آلپورت‌ این‌ بود که‌ به‌ عنوان‌ یک‌ روان‌شناس‌ اجتماعی‌ با ارائه‌ نظریه‌ جهت‌گیری‌ درونی‌ و بیرونی‌ نسبت‌ به‌ دین‌ در انسان‌ توانست‌ مطالعات‌ روان‌شناسی‌ اجتماعی‌ در زمینه‌ تعصبات‌ نژادی‌ را با در نظر گرفتن‌ جهت‌گیری‌ مذهبی‌ فرد مورد مطالعه‌ قرار دهد (اِل.بی، براون1987). تقسیم‌بندی‌ آلپورت‌ در خصوص‌ جهت‌گیری‌ مذهبی‌ فرد توانسته‌ است‌ توجه‌ زیادی‌ را طی‌ سالیان‌ اخیر به‌ خود معطوف‌ دارد و در مطالعاتی‌ که‌ عامل‌ مذهب‌ مورد توجه‌ روان‌شناسان‌ باشد به‌ عنوان‌ یک‌ نظریه‌ کارآمد مورد استفاده‌ قرار گیرد. آلپورت‌ بر حسب‌ جهت‌گیری‌ دینی‌ افراد، آنها را با دو جهت‌گیری‌ دینی‌ درونی‌ و بیرونی‌ تقسیم‌بندی‌ کرد. از نظر آلپورت‌ افراد مذهبی‌ با جهت‌گیری‌ درونی‌ ضمن‌ درونی‌ سازی‌ ارزشهای‌ دینی، مذهب‌ را به‌ مثابه‌ هدف‌ در نظر می‌گیرند. در حالیکه‌ افراد با جهت‌گیری‌ بیرونی، دین‌ را صرفاً‌ وسیله‌ای‌ برای‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ دیگر در نظر می‌گیرند (آلپورت‌ و راس‌ 1967 به‌ نقل‌ از اِ‌ ی‌ فولتون[18]، 1997). اخیراً‌ نظریه‌ آلپورت‌ در زمینه‌ جهت‌گیری‌ دینی بیرونی‌ به‌ دو مقوله‌ اجتماعی‌ و شخصی‌ بسط‌ یافته‌ است. طبق‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ افراد دارای‌ جهت‌گیری‌ دینی‌ بیرونی‌ اجتماعی‌ از مذهب‌ جهت‌ نیل‌ به‌ اهدف‌ اجتماعی‌ سود می‌جویند، در حالیکه‌ در جهت‌گیری‌ مذهبی‌ بیرونی‌ شخصی‌ افراد از مذهب‌ جهت‌ کسب‌ امنیت‌ فردی‌ استفاده‌ می‌کنند (گورساچ‌ و مک‌ فرسون‌ 1989، کرک‌ پاتریک‌ 1989 به‌ نقل‌ از اِ‌ ی‌ فولتون، 1997).

یکی‌ دیگر از روان‌شناسانی‌ که‌ در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ نظریه‌ای‌ راهگشا مطرح‌ کرده‌ است‌ اریک‌ اریکسن‌ است. اریکسن‌ که‌ یک‌ نو فرویدی‌ است‌ نسبت‌ به‌ دین‌ موضع‌گیری‌ مثبتی‌ دارد. وی‌ معتقد است‌ بین‌ نهادهای‌ اجتماعی‌ به‌ وجود آمده‌ در طول‌ تاریخ‌ زندگی‌ انسان‌ و نیازهای‌ روان‌شناختی‌ او ارتباط‌ وجود دارد. به‌ نظر اریکسن‌ دین‌ به‌ عنوان‌ یک‌ نهاد اجتماعی‌ در طول‌ تاریخ‌ در خدمت‌ ارضأ «اعتماد اساسی» بشر بوده‌ است. اریکسن‌ بر خلاف‌ فروید دین‌ را به‌ عنوان‌ بازگشت‌ به‌ دوره‌ کودکی‌ ندانسته‌ و آن‌ را برای‌ تامین‌ نیاز اعتماد اساسی‌ بشر ضروری‌ می‌داند (اریک. اریکسن[19]، 1968).اریکسن‌ اولین‌ مرحله‌ تحول‌ «من» را به‌ عنوان‌ «اعتماد» در برابر «عدم‌ اعتماد» نامیده‌ و معتقد است‌ که‌ کودک‌ در اولین‌ مرحله‌ از تحول‌ شخصیت‌ خود به‌ تدریج‌ جهان‌ خارج‌ و مادر را به‌ عنوان‌ پدیده‌ای‌ قابل‌ اعتماد درک‌ می‌کند. وی‌ معتقد است‌ «اعتماد» در دوران‌ کودکی‌ پایه‌ ظرفیت‌ «ایمان» در بزرگسالی‌ را فراهم‌ می‌کند. ایمان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ نیاز حیاتی، انسان‌ را به‌ سوی‌ پذیرش‌ دین‌ سوق‌ می‌دهد (اریک. اریکسن، 1968).

مفهوم‌ دیگری‌ توسط‌ اریک‌ اریکسن‌ مطرح‌ شده‌ است‌ که‌ با دین‌ ارتباط‌ پیدا می‌کند. این‌ مفهوم‌ عبارتست‌ از «هویت» و «بحران‌ هویت». مفهوم‌ هویت‌ که‌ توسط‌ اریکسن‌ مطرح‌ شد از سوی‌ جیمزمارشیا در یک‌ الگوی‌ چهار وضیعتی‌ هویت‌ توسعه‌ یافت. این‌ چهار وضعیت‌ عبارتند از: هویت‌ یافتگی، بحران‌ زدگی، دنباله‌روی‌ و آشفتگی. هریک‌ از چهار وضعیت‌ هویتی‌ تعریف‌ شده‌ از سوی‌ مارشیا در تجدید نظرهای‌ بعدی‌ با توجه‌ به‌ دو بعد عقیدتی‌ و بین‌ شخصی‌ تفکیک‌ شد (گرو توند و همکاران‌ 1982 و آدامز و همکاران‌ 1982 به‌ نقل‌ از اِ‌ی. فولتن، 1997). براساس‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ آدامز و همکارانش‌ به‌ ارائه‌ یک‌ پرسشنامه‌ جهت‌ سنجش‌ وضعیت‌ هویت‌ فرد تحت‌ عنوان‌ «سنجش‌ عینی‌ وضعیت‌ هویت‌ من‌ توسعه‌ یافته» که‌ به‌ صورت‌ مخفف‌ باEOM – EIS مشخص‌ شده‌ است‌ اقدام‌ کردند (آدامز، بنیان و کیزان،[20]‌ 1989). البته‌ هنوز پژوهش‌های‌ انجام‌ شده‌ در زمینه‌ رابطه‌ دین‌ و هویت‌ بسیار اندک‌ است‌ و بدون‌ پژوهش‌های‌ کافی‌ نمی‌توان‌ به‌ دقت‌ ارتباط‌ این‌ دو مقوله‌ را با یکدیگر دقیقاً‌ مشخص‌ نمود (اِ‌ی. فولتن 1997). علیرغم‌ پژوهش‌های‌ اندک‌ در این‌ زمینه‌ با توجه‌ به‌ اینکه‌ آدامز 1989 دین‌ را در کنار شغل، سیاست‌ و فلسفه‌ زندگی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ عنصر عقیدتی‌ در پرسشنامه‌EOM-EIS وارد کرده‌ است، خود نشان‌ دهنده‌ ورود دین‌ به‌ عنوان‌ یک‌ سازه‌ روان‌شناختی‌ در حیطه‌ روان‌شناسی‌ تحول‌ شخصیت‌ حائز اهمیت‌ است.

پیشرفت‌های‌ بدست‌ آمده‌ در حوزه‌ تحول‌ قضاوت‌ اخلاقی‌ و نیز مسلح‌ شدن‌ روان‌شناسی‌ به‌ روش‌ بررسی‌ تحولی‌ مفاهیم‌ و سازه‌های‌ روان‌شناختی‌ به‌ مطالعات‌ روان‌شناسی‌ دین‌ نیز کمک‌ شایانی‌ کرده‌ است. فولر و لوین‌ 1980 (به‌ نقل‌ از وایتزمن‌ لورنس[21]1994) در زمینه‌ بررسی‌ ایمان‌ به‌ ارائه‌ نظریه‌ای‌ تحولی‌ شامل‌ شش‌ مرحله‌ پرداخته‌اند. این‌ نظریه‌ که‌ از برخی‌ جهات‌ به‌ نظریه‌ قضاوت‌ اخلاقی‌ کلبرگ‌ شباهت‌ دارد، می‌تواند در مطالعه‌ ارتباط‌ دین‌ با متغیرهای‌ دیگر با توجه‌ به‌ مراحل‌ مختلف‌ ایمان‌ و سطح‌بندی‌ افراد در مراحل‌ مختلف‌ آن‌ کمک‌ شایانی‌ نماید. از نظر فولر ولوین‌ (1980) (به‌ نقل‌ از وایتزمن‌ و لورنس1994) ایمان‌ مذهبی‌ برای‌ افراد در سنین‌ مختلف‌ دارای‌ ساختار متفاوتی‌ است. این‌ دو نظریه‌پرداز ساختار ایمان‌ را مجموعه‌ای‌ از باورها می‌دانند که‌ در هر مرحله‌ تعیین‌ کننده‌ چگونگی‌ عملیات‌ ذهنی‌ در استدلال‌ یا قضاوت‌ درباره‌ موضوعات‌ مورد توجه‌ در حیطه‌ دین‌ است.

به‌ طور خلاصه‌ شش‌ مرحله‌ ایمان‌ از نظر فولر ولوین‌ (1980) به‌ ترتیب‌ زیر است:

مرحله‌ اول‌ – ایمان‌ شهودی‌ – فرافکنی:

در این‌ مرحله‌ ایمان‌ بیانگر ابراز آرزوهای‌ کودک‌ است. کودکان‌ در سن‌ 3 تا 7 سالگی‌ دارای‌ جهت‌گیری‌ خیالبافانه‌ و تقلیدی‌ هستند، ولی‌ محتوای‌ فکر آنها دارای‌ الگوهای‌ نسبتاً‌ سیال‌ است. در مرحله‌ اول‌ فولر همانند مرحله‌ اول‌ قضاوت‌ اخلاقی‌ کلبرگ‌ کودک‌ کاملاً‌ خود میان‌ بین‌ بوده‌ و در عین‌ حال‌ در خصوص‌ تابوهای‌ موجود در جامعه‌ نسبت‌ به‌ برخی‌ از اعمال‌ کاملاً‌ آگاهی‌ دارد.

مرحله‌ دوم‌ – ایمان‌ اسطوره‌ای‌ – سطحی:

کودک‌ در این‌ مرحله‌ به‌ درونی‌ کردن‌ داستانها، اعتقادات‌ و جنبه‌های‌ مختلف‌ مربوط‌ به‌ فرهنگ‌ جامعه‌ می‌پردازد. اعتقادات‌ و قواعد اخلاقی‌ در این‌ مرحله‌ کاملاً‌ عینی‌ و سطحی‌ هستند. این‌ مرحله‌ با گسترش‌ و تصریح‌ شکل‌گیری‌ شخصیت‌ کودک‌ تحت‌ تأثیر ویژگی‌های‌ شخصیتی‌ دیگران‌ همراه‌ است.

مرحله‌ سوم‌ – ایمان‌ ترکیبی‌ – قراردادی:

در مرحله‌ سوم‌ نوجوان‌ نسبت‌ به‌ دیدگاهها و باورهای‌ موجود در خارج‌ از خانواده‌ آگاهی‌ می‌یابد. بنابراین‌ در این‌ مقطع‌ ایمان‌ مذهبی‌ در خدمت‌ تدارک‌ جهت‌ یابی‌ منسجم‌ از دنیای‌ متنوع‌ و پیچیده‌ بوده، دیدگاههای‌ معارض‌ با یکدیگر را در یک‌ چارچوب‌ کلی‌ با یکدیگر ترکیب‌ کرده‌ وحدت‌ می‌بخشد. مرحله‌ سوم‌ اصولاً‌ در نوجوانی‌ آغاز می‌شود و به‌ اوج‌ خود می‌رسد و در عین‌ حال‌ برای‌ بسیاری‌ از بزرگسالان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ تعادل‌ جویی‌ دائمی‌ تلقی‌ شده‌ از این‌ مرحله‌ فراتر نمی‌روند. در مرحله‌ سوم‌ اگر چه‌ شخص‌ دارای‌ یک‌ «ایدئولوژی» است‌ که‌

این مطلب را هم بخوانید :

 

https://urlscan.io/result/c57c6a45-c932-4d9d-bebd-ee63be567355/

 شامل‌ مجموعه‌ای‌ از باورها و ارزشهای‌ بیش‌ و کم‌ باثبات‌ است، اما این‌ ایدئولوژی‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ واقعیت‌ مستقل‌ مورد بررسی‌ و آزمایش‌ قرار نمی‌دهد.

 

‌‌مرحله‌ چهارم‌ – ایمان‌ وابسته‌ به‌ طرز تفکر فردیت‌ یافته:

مرحله‌ چهارم‌ شامل‌ درونی‌ کردن‌ باورهای‌ فرد است. انتقال‌ از مرحله‌ سوم‌ به‌ چهارم‌ بسیار حائز اهمیت‌ است. چون‌ با این‌ انتقال‌ نوجوان‌ و یا بزرگسال‌ باید مسئولیت‌ پذیرش‌ هرگونه‌ سبک‌ زندگی، ارزشها و تعهدات‌ عملی‌ نسبت‌ به‌ آنها را به‌ عهده‌ گیرد.

مرحله‌ پنجم‌ – بازنگری‌ در ایمان‌ تثبیت‌ شده:

در مرحله‌ پنجم‌ علیرغم‌ تثبیت‌ اعتقادات‌ فرد که‌ طی‌ مراحل‌ قبل‌ شکل‌ گرفته‌ است، شاهد بروز یک‌ بحران‌ در اعتقادات‌ شخص‌ هستیم. این‌ تردید و بازنگری‌ نسبت‌ به‌ اعتقادات‌ در فواصل‌ نیمه‌ عمر انسان‌ رخ‌ می‌دهد. فولر و لوین‌ با استفاده‌ از مفاهیم‌ روان‌ تحلیل‌گری‌ مرحله‌ پنجم‌ را مورد تجربه‌ و تحلیل‌ قرار می‌دهند. بنابر نظر آنها در این‌ مرحله‌ اطمینان‌ نسبت‌ به‌ ارزشها توسط‌ فشارهای‌ حاصل‌ از سرکوبی‌ بخش‌ هشیار شخصیت‌ در دوران‌ اولیه‌ زندگی‌ زیر سؤ‌ال‌ و یا مورد بی‌توجهی‌ قرار می‌گیرد. این‌ نظریه‌پردازان‌ از به‌ گوش‌ رسیدن‌ پیامهای‌ مربوط‌ به‌ جنبه‌های‌ عمیق‌ «خود» سخن‌ می‌گویند. این‌ پیامها شامل‌ بازشناسی‌ انتقادی‌ بخش‌ ناهشیار اجتماعی‌ انسان‌ است. محتوای‌ دینی‌ پیامها عبارتند از: اسطوره‌ها، تصاویر آرمانی‌ و تعصب‌هایی‌ که‌ با توجه‌ به‌ تربیت‌ ناشی‌ از طبقات‌ اجتماعی‌ خاص، سنت‌های‌ مذهبی‌ و گروههای‌ قومی‌ بخصوص‌ عمیقاً‌ در «سیستم‌ خود» فرد رسوخ‌ کرده‌ است.

‌‌مرحله‌ ششم‌ – ایمان‌ جهانی:

همانطور که‌ در مرحله‌ ششم‌ قضاوت‌ اخلاقی‌ کلبرگ‌ مطرح‌ شده‌ است، مرحله‌ ششم‌ از تحول‌ ایمان‌ نیز از جهت‌ وقوع‌ بسیار اندک‌ است. کسانی‌ که‌ مرحله‌ ششم‌ ایمانی‌ جهانی‌ را تجربه‌ کرده‌اند، احساس‌ رابطه‌ نزدیک‌ و صمیمانه‌ بین‌ خود و جهان‌ پیرامون‌ خود را گزارش‌ کرده‌اند. تجارب‌ مطرح‌ شده‌ در مرحله‌ ششم‌ تحول‌ ایمان‌ مبنی‌ بر احساس‌ رابطه‌ نزدیک‌ بین‌ فرد و جهان‌ پیرامون‌ را در نظریه‌ فولر تحت‌ عنوان‌ تجربه‌ اوج‌ در افراد خود شکوفا و نیز در توصیفات‌ تجارب‌ دینی‌ مطرح‌ شده‌ توسط‌ ویلیام‌ جیمز (1901) در کتاب‌ گونه‌های‌ تجارب‌ دینی‌ وجه‌ تشابه‌ بسیار زیادی‌ دیده‌ می‌شود. اگر چه‌ نظریه‌ فولر و لوین‌ به‌ عنوان‌ پایه‌ و مبنایی‌ نظری‌ امکان‌ پژوهش‌های‌ سازمان‌ یافته‌تری‌ را فراهم‌ می‌کند ولی‌ هنوز جمع‌بندی‌های‌ روشن‌ در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ نیازمند پژوهش‌های‌ متعددی‌ است. پیشرفت‌های‌ بدست‌ آمده‌ در حوزه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ ضرورت‌ انجام‌ پژوهش‌های‌ طولی‌ و استفاده‌ از روش‌های‌ تجربی‌ را از نظر برخی‌ از روان‌شناسان‌ مانند گورساچ‌ (1988) ( به‌ نقل‌ از راتیزمن‌ و لاورنس1994) محرز کرده‌ است.

ممکن‌ است‌ نظریات‌ روان‌شناسان‌ دیگری‌ را نیز بتوان‌ به‌ این‌ مجموعه‌ اضافه‌ کرد. چون‌ بررسی‌ کامل‌ دیدگاه‌ همه‌ روان‌شناسان‌ در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ نیازمند نقد و بررسی‌ مبانی‌ جهان‌بینی‌ و اعتقادات‌ هریک‌ از روان‌شناسان‌ نسبت‌ به‌ دین‌ است، بنابراین‌ ضروری‌ به‌ نظر می‌رسد تا دیدگاه‌ روان‌شناسانی‌ که‌ با استفاده‌ از روان‌شناسی، دین‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ متغیر خنثی‌ مانند سایر متغیرها در نظر می‌گیرند و یا حتی‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ ارزش‌ منفی‌ در نظر می‌گیرند جداگانه‌ مورد بحث‌ و بررسی‌ قرار گیرد.

مذهب و نوجوانی

در دوران نوجوانی رشد فکری و عقلی نوجوان افزایش یافته و آگاهی و جهان بینی او نسبتا وسیع تر می شود. اصولا توجه نوجوان به مسائل ماوراء طبیعی بیشتر جلب شده و علاقه مند می شود که از مسائل آن سوی پرده طبیعت آگاهی پیدا کرده و از دنیای معنویات، جهان آخرت و ایده آل های اخلاقی باخبر شود.از نظر قبلی و احساس نیز، تمایل او متوجه زیبایی های معنوی می شود.پیامبر اکرم (ص) در این رابطه می فرماید: «به شما درباره نوجوانان به نیکی سفارش می کنم که آنها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند.». فضیلت دوستی و خیرخواهی نوجوانان گاه دامنه گسترده تری پیدا می کند و میل به اصلاح جهان در آنان افزایش می یابد. در این هنگام ایده آل های اخلاقی تمام وجود نوجوانان را مسخر می کند.اگر این اراده و تمایل اخلاقی در جهت مطلوب هدایت شود زمینه ساز رشد و حرکت نوجوان می گردد.موریس دبس[22] (1990) روان شناس و مربی معروف فرانسوی می گوید: در حدود 15 تا 17 سالگی جوانان با ندای تقدیس به لرزه در می آیند و آرزو دارند که جهان را از نو تشکیل داده و عدالت مطلق را حکمفرما نمایند.به نظر وی سن 16 سالگی سنی است که معمولا آدمی در آن یا ایمان خود را از دست می دهد و یا آن را نگاه می دارد.در همین زمینه تحقیقات کوهن[23]   و آرنولد[24]   نشان داد که میزان اعتقادات مذهب در سنین 12 تا 15 سالگی بیشتر است و در سن 18 سالگی کاهش می یابد. به عقیده این محققان خانواده و اجتماع در تثبیت اعتقادات مذهبی نقش بسیار مهمی به عهده دارند و نوجوانان به شدت تحت تاثیر خصوصیات اخلاقی خانواده، محیط و گروه همسالان قرار می گیرند. بیابانگرد در این رابطه پس از بررسی 623 خانواده تهرانی نتیجه ای مانند تحقیقات کوهن و آرنولد به دست آورد. از نتایج این پژوهش استنباط می شود که نوجوانان بیش از جوانان به مذهب علاقه دارند و هرچه طبقه اقتصادی اجتماعی بالاتر می رود عقیده مذهبی سست تر می شود(رازفر،1379)اگر متخصصان بخواهند در بهداشت روانی انسان و سرانجام در کمک به آسایش ،آرامش و خوشبختی وی قدمی مثبت بردارند راهی جز یاری گرفتن از دین، در پیش رو ندارند. رشد و پیشرفت علم و تکنولوژی بر وحشت، اضطراب و نگرانی های انسان خواهد افزود و بی اعتمادی و بدبینی و ضعف روحی و شخصیت همواره او را در عذاب و شکنجه های روانی قرار خواهد داد و بشر روی آرامش و خوشبختی را نخواهد دید.از آن رو که اساسی ترین مسئله در شخصیت انسان سالم تعهد دینی و مذهبی است، کوئینگ[25]  معتقد است: دینداری درونی (قلبی) در هنگام اضطراب و افسردگی به کمک وی می شتابد.داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبعی والا،امیدواری به کمک به یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی، برخورداری از حمایت های اجتماعی و حمایت روحانی همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی آسیب کمتری را متحمل شوند.به طور کلی، مذهب در تمام عواملی که می توانند نقش موثری در استرس داشته باشند از قبیل: ارزیابی موقعیت،ارزیابی شناختی خود فرد، فعالیت های مقابله و منابع حمایتی نقش کاهش دهنده دارد(جمالی،1386).

مذهب به عنوان عامل پیشگیری

مذهب نقش پیشگیری داشته و منبع مهمی برای پیشگیری از وقوع بیماری‌ها است. در این رابطه می‌توان نقش مذهب را به عنوان عامل پیشگیری به موارد زیر خلاصه کرد:

  • ارزش‌های مذهبی و قومی رابطه و همبستگی مثبتی با بهداشت روانی دارند؛ زیرا هر دو رفتارهای اجتماعی مطلوب در فرهنگ را تشویق می‌کنند؛
  • ارزش‌های مذهبی و ارزش‌های بهداشت روانی با هم همپوشی دارند؛
  • بسیاری از اَشکال مذهب با رشد فرد هماهنگ می‌باشد. از جمله پیشرفت، پایداری و ثبات، اجتناب از شیوه‌های زندگی مضر و پیوستگی استحکام خانواده و خود شکوفایی؛
  • مذهب الگوهای رشدی را تشویق می‌کند که اساساً به نفع اجتماع بوده و در طول زندگی گسترده‌اند؛
  • تداوم ایمان و مذهب در زندگی مؤید سودمند بودن، مفید بودن و سازگارانه بودن آن می‌باشد؛
  • جهت‌دار بودن زندگی و هدفمند بودن آن در ایجاد ثبات، استحکام و هدایت انسان مؤثر است.(رابرت[26]،1990).

تأثیر نقش معنویت و مذهب پزشکان دردرمان بیماران و تأثیر آن در شکل گیری روابط پزشک و بیمار در پاره ای گزارشات به طور برجسته ای نشان داده شده است(آسترو و سولماسی،2004). پاره ای از مطالعات به نقش ایمان در تصمیم گیری های درمانی اشاره کرده وذکر می کنند اگر ایمان نقش مهم در درمان داشته باشد وپزشکان به آن توجه نکنندفرایندتصمیم گیری در مورد طرح درمان می تواندنامناسب باشد(کاینوهمکاران،2000) آگاهی از تأثیر معنویت بر درمان بیماران می تواند بر طول عمر بیشتر آنها اثر بگذارد(پاول و همکاران،2003)

ضرورت نگرش مذهبی[27]

“دین” برای آدمی موهبتی است که او را به یک فلسفه حیات  مسلح کرده و به عقل وی روشنگری می بخشد، بر اراده تأکیددارد و آن را می پرورد، به آدمی کمک می کند تا به فرمان های عقل گردن نهد، نیازهای اساسی روح به ویژه نیاز به عشق وجاودانگی را تحقق م یبخشد و از این روست که تار و پود.( زندگی انسان با باورهای دینی تنیده شده است (خدایاری فرد،2000).دور ماندن از باورهای اصیل مذهبی راه را برای ابتلای فرد به کشمکشهای درونی و روانی، احساس پوچی وبی هدفی و یأس و ناامیدی در برابر محرومیت ها، ناملایمات و.( فشارهای روانی( هموار می کند(توکلی و ظهور،2002). مذهب به عنوان یک نیروی موثر در کاهش فشارهای روانی ،گرایش به فساد وهمچنین افزایش رضایت مندی از زندگی شناخنه شده است.همچنین مذهب و دین می تواند نقش توانمندی را در گروه خاصی از افراد میانسال ایفاه نموده و به طور موثری بر ترس و فشارهای روانی غلبه کند (ذکاوی،حسینی،آزادبخت،محمدپور،2006-2007).ایمان مذهبی مکانیزم های سازگاری را افزایش می دهد(لارسون و شریل،1978-1989). رفتارها و باورهای مذهبی، تأثیر مشخصی در معنادار کردن زندگی افراد دارند، رفتارهایی مانند عبادت، زیارت و توکل به خداوند می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت، موجب آرامش درونی افراد گردند. داشتن معنا در زندگی، امیدواری به یاری خداوند در شرایط مشکل زا، بهره مندی از حمایت های اجتماعی و معنوی،احساس تعلق داشتن به منبعی والا همگی از جمله روش هایی هستند که افراد مذهبی با دارا بودن آنها می توانند در مواجهه با حوادث آسیب رسان، فشار کمتری را متحمل شوند(یانگ و مائو،2007). برای پیشگیری از بروز حالات عدم تعادل روانی و خارج شدن انسان از خط صراط مستقیم، باید بازگشت به فطرت پاک الهی را توصیه کرد، تا انسان به دور از عوامل تحریکی خارج‌کننده از صراط مستقیم، به این راه راست پای‌نهد و منحرف نگردد. اینجا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 10:03:00 ب.ظ ]




2-11-1- فلسفه. 23

2-11-2- تعلیم و تربیت. 23

2-11-3- ادبیات. 24

2-12- ترکیب نظر فلاسفه و روانشناسان در تفکر انتقادی:   25

2-13- موانع تفکر انتقادی:. 26

2-14- روش‌های آموزش مهارت‌های تفکر انتقادی. 27

2-15- تفکر انتقادی و فراشناخت:. 28

2-16- تفکر انتقادی و حل مسئله:. 29

2-17- تفکر انتقادی و خلاقیت:. 30

2-18- آثار شناختی تفکر انتقادی:. 31

2-19- آثار اجتماعی تفکر انتقادی:. 32

2-20- آثار روانی تفکر انتقادی:. 32

2-21- آثار علمی تفکر انتقادی:. 33

2-22- تنش میان ذهنیت و عینیت در تفکر انتقادی:. 33

2-23- نظریه‌های یادگیری همسو با تفکر انتقادی:. 33

2-23-1- نظریه شناختی. 33

2-23-2- نظریه ساخت‌گرایی. 34

2-23-3- نظریه فراشناخت. 35

2-24- سلامت روانی:. 36

2-25- اصول اساسی بهداشت روانی:. 37

2-26- دو تفاوت بهداشت روان و سلامت روان:. 37

2-27- ابعاد سلامت روان:. 38

2-27-1- بعد جسمی. 38

2-27-2- بعد روانی. 38

2-27-3- بعد معنوی. 39

2-27-4- بعد اجتماعی. 39

2-28- هدف ایجاد سلامت روان. 39

2-28-2- پیشگیری ثانوی (درمان). 40

2-29- مفهوم سلامت روان از دیدگاه‌های مختلف. 41

2-29-1- مکتب روانکاوی:. 41

2-29-2- مکتب انسان‌گرایی. 44

2-29-3- مکتب رفتارگرایی. 45

2-29-4- مکتب زیست گرایی. 45

2-29-5- مکتب شناختی. 46

2-29-6- مکتب هستی گرایی. 46

2-29-7- مکتب بوم‌شناسی. 47

2-30- مروری بر تاریخچه مدل پنج عاملی:. 47

2-31- عوامل تاریخی مؤثر در نظریه‌های شخصیت:. 50

2-31-1- طب بالینی:. 50

2-31-2- روان‌سنجی:. 51

2-31-3- رفتارگرایی:. 51

2-31-4- روان‌شناسی گشتالت:. 51

2-35- عوامل زیستی شخصیت:. 52

2-35-1- نقش جنس:. 52

2-35-2- نقش سن:. 53

2-36- عوامل اجتماعی شخصیت:. 53

2-36-1- فرایند اجتماعی شدن:. 53

2-37-2- نقش اولین سال‌های زندگی:. 54

2-38- رویکردهای مطالعه شخصیت:. 54

2-38-1- نظریه‌های بیولوژیک: 54

2-38-2- نظریه‌:. 54

2-38-3- رویکرد روانکاوی:. 55

2-38-4- رویکرد انسان‌گرایی:. 55

2-38-5- رویکرد صفات:. 56

2-39- شخصیت و سلامت روان:. 57

2-40- شخصیت و تفکر انتقادی:. 58

2-41- تفکر انتقادی و سلامت روان:. 59

2-42- پیشینه پژوهش:. 60

فصل سوم: روش اجرای پژوهش

3- روش اجرای پژوهش. 65

3-1-طرح پژوهش:. 65

3-2- جامعه پژوهش:. 65

3-3- نمونه و نمونه‌گیری:. 65

3-4 ابزارهای پژوهش. 66

3-4-1 پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28):. 66

3-4-2 پرسشنامه پنج عاملی نئو:. 66

3-4-3  آزمون گرایش تفکر انتقادی کالیفرنیا (CCTDI):. 67

3-5 روند اجرای پژوهش. 67

3-6 شیوه تجزیه‌وتحلیل:. 68

فصل چهارم: تجزیه‌وتحلیل داده‌ها

4- یافته‌ها. 70

4-1- پیش درآمد. 70

4-2-2- ماتریس همبستگی صفر مرتبه بین متغیرها. 72

4-3- یافته‌های استنباطی. 73

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری، پیشنهادات

5-بحث و نتیجه‌گیری. 82

5-1- نتیجه‌گیری:. 82

محدودیت‌ها، مشکلات و موانع تحقیق:. 87

پیشنهادات. 88

منابع:. 89

ضمایم و پیوستها. 95

چکیده:

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه پنج عاملی شخصیت و گرایش تفکر انتقادی با نقش واسطه‌ای سلامت روان دانشجویان روان‌شناسی شهر یاسوج می‌باشد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان رشته روان‌شناسی دانشگاه آزاد و پیام نور واحد یاسوج در سال تحصیلی 92-91 می‌باشد که از این جامعه تعداد 200 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای ساده انتخاب شده‌اند. ابزار جمع‌آوری این پژوهش عبارتند از: پرسشنامه گرایش تفکر انتقادی (CCTDI)، پرسشنامه پنج عامل شخصیتی نئو، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ). جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از روش‌های آماری همبستگی پیرسون، آزمون رگرسیون و همچنین نرم‌افزار لیزرل جهت تعیین نقش واسطه‌ای سلامت روان بین تیپ شخصیتی و نگرش تفکر انتقادی استفاده شده است، از یافته‌های به دست آمده می‌توان گفت: همچنان که تیپ‌های شخصیتی قدرت پیش‌بینی گرایش به تفکر انتقادی را ندارند، سلامت عمومی هم نمی‌تواند نقش واسطه‌ای بین تیپ شخصیتی و گرایش به تفکر انتقادی را داشته باشد. رابطه بین سلامت عمومی و تیپ شخصیتی معنادار می‌باشد، پنج عامل شخصیت می‌توانند سلامت عمومی را به ترتیب زیر پیش‌بینی و تبیین کنند: روان رنجور خویی در شخصیت به صورت مثبت و توافق پذیری و برون‌گرایی به صورت منفی اختلال سلامت روان را تبیین می‌کنند. رابطه نشانه‌های جسمانی و پنج عاملی شخصیت بدین گونه بود که روان رنجور خویی، به صورت مثبت و انعطاف‌پذیری به صورت منفی اختلال نشانه‌های جسمانی را پیش‌بینی می‌کنند. رابطه بین بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی با پنج عامل شخصیت به این صورت است که روان رنجورخویی به صورت مثبت و توافق پذیری به صورت منفی بی‌خوابی، اضطراب و افسردگی را پیش‌بینی می‌کند، همچنین رابطه بین برون‌گرایی و افسردگی به صورت مثبت و معنادار تبیین شده است، رابطه بین نارساکنش وری اجتماعی و پنج عامل شخصیت کمتر از 10 درصد گزارش شده که این رابطه معنادار می‌باشد، همچنین بنا بر یافته‌های جانبی رابطه بین سلامت روان و گرایش تفکر انتقادی به صورت مثبت و معنادار حاصل گردیده. /05.>p                         

کلمات کلیدی: گرایش تفکر انتقادی، ویژگی‌های پنج عاملی شخصیت، سلامت عمومی

 1- مقدمه و بیان مسأله

1-1- مقدمه:

 تفکر انتقادی به عنوان یک فعالیت مثبت، فرایندی ضروری برای رشد هر جامعه و سازمان به شمار می‌رود (برخورداری، جلال منش، محمودی 1390).

در سال‌های اخیر متخصصان علوم تربیتی در مورد ناتوانی شاگردان در امر تفکر انتقادی ابراز نگرانی کرده‌اند؛ زیرا رشد و پرورش مهارت‌های فکری شاگردان همیشه مسئله‌ای پیچیده در آموزش بوده، ولی امروزه حالتی بحرانی به خود گرفته است، چون برونداد اطلاعاتی فرهنگ ما از قدرت تفکر انتقادی ما درباره آن اطلاعات فراتر رفته است (برخورداری و همکاران 1390).

تفکر انتقادی می‌تواند اندوخته‌های علمی را به حیطه عمل بکشاند و به کار گیرد. تفکر انتقادی در واقع راهی جهت از بین بردن خلأ و شکاف بین تئوری و عمل است. برای به کار بردن یک مهارت، شخص باید هم آن مهارت را داشته باشد و هم گرایش و تمایل به استفاده از آن را، لذا، تربیت متفکر انتقادی باید شامل دو جنبه‌ی، ایجاد مهارت‌های تفکر انتقادی و گرایش به تفکر انتقادی باشد. در حقیقت بدون گرایش مثبت به تفکر انتقادی این نوع تفکر رخ نداده و یا زیر سطح استاندارد نمود می‌کند (برخورداری و همکاران 1390).

تفکر انتقادی به عنوان یکی از شاخه­های مهم مقوله تفکر، مورد توجه بزرگترین سازمان‌های آموزشی بهداشتی و پزشکی جهان قرار گرفته است (فعال استاد زر، صبوری کاشانی، کریمی مونقی، قریب 1391).

از یک سو، مشکلات مرتبط با سلامتی، باعث اختلال در توجه شده و فرآیند تفکر دانشجویان را مختل می‌سازد و از سویی دیگر، توجه به تفکر انتقادی به عنوان مؤلفه­های کلیدی در سلامت روان ضرورت دارد. دانشجویانی که روی مسائل، تفکر و تمرکز می‌کنند با موقعیت‌های مختلف بهتر سازگار شده و از سلامت روان بهتری برخوردارند به‌عبارت‌دیگر، دانشجویانی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و سلامت روان پایین‌تری دارند. تحقیقات نشان داده فرآیندهای سطوح بالای فکری افراد بر رفتارهای آنان تأثیر می‌گذارند و برخی اوقات از طریق استدلال افراد می‌توان رفتارهای مربوط به سلامت آنان را پیش‌بینی نمود. در واقع، نگرش افراد در مورد رفتارهای مربوط به بهداشت و سلامت یعنی ارزیابی آنان در مورد این رفتارها، نقش مهمی در سلامت روانشان دارد همان‌گونه که استنباط می‌شود، استدلال و ارزشیابی به عنوان مهارت‌های تفکر انتقادی تأثیر مهمی بر رفتار و سلامت افراد دارند (حسینی، بهرامی،1390).

یکی دیگر از عوامل مؤثر در سلامت روان، تفکر انتقادی است که در عصر حاضر توجه بی‌سابقه‌ای به آن می‌شود. هیأت های ملی خاص رسیدگی به کیفیت نظام آموزشی، به فقدان توانایی تفکر انتقادی در برنامه‌های درسی نظام‌های آموزشی اذعان کرده و خواهان گنجانیدن آموزش تفکر انتقادی در برنامه‌های درسی شده‌اند. دانشجویانی که روی مسایل تفکر و تمرکز می‌کنند، با موقعیت‌های مختلف، بهتر سازگار گشته و در نهایت از سلامت روان بهتری برخوردار خواهند بود در مقابل، افرادی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و در نتیجه سلامت روانی کمتری خواهند داشت. تحقیقات نشان داده است که قرارگیری در موقعیت‌های آموزشی مربوط به سلامتی با توجه به تجزیه‌وتحلیل، طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه‌ها، مهارت‌های تفکر انتقادی را افزایش می‌دهد (کارشکی، پاک مهر،1390).

با توجه به مسائلی که در مورد سلامت عمومی گفته شد، دانشجویان برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی و جسمی و توانایی مؤثر کار کردن در شرایط و به طور کلی برای حفظ سلامت عمومی خود باید توانایی تفسیر، تحلیل و ارزیابی مسائل مختلف را داشته باشند و این امر بدون برخورداری از مهارت‌های تفکر انتقادی غیرممکن خواهد بود. برنامه‌های آموزشی باید مؤلفه‌های تفکر انتقادی از جمله توانایی ارزشیابی، تحلیل، استنباط، استدلال قیاسی و استقرایی را به دانشجویان آموزش دهد، زیرا در غیر این صورت سلامت عمومی آنان به خطر افتاده و ممکن است دچار اختلالات روانی شوند (فعال استاد زر و همکاران 1391).

نباید از این مهم غفلت نمود که افراد با توجه به ویژگی‌های فرهنگی خود و تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی دارای روش خاصی برای تفکر و پردازش اطلاعات هستند، اعتقاد بر این است که ویژگی‌های شخصیتی، تعیین کننده تفکر و به دنبال کننده اموری هستند که از تفکر نشأت می‌گیرند. از نظر پائول، نگرش تفکر انتقادی نوعی از تفکر است و یک نوع ویژگی شخصیتی محسوب می‌شود. نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت پیشنهاد کرده‌اند که تفاوت‌های فردی در تفکر انتقادی، نتیجه ترکیب توانایی‌های شناختی و تمایلات شخصیتی است. این طرح پیشنهادی به یک تئوری دو عاملی اشاره دارد: یک عامل، توانایی نگرش تفکر انتقادی است که این‌گونه مطرح می‌شود “گام اول در تجزیه‌وتحلیل اهداف، تصمیمات، برنامه‌ریزی، تدریس و ارزیابی، نگرش تفکر انتقادی است و بر این اساس نگرش تفکر انتقادی به ویژگی‌ها و توانایی‌ها تقسیم می‌شود.” عامل دوم، عمل کردن به توانایی‌های شناختی یا به صورت جداگانه، همان ویژگی‌های شخصیتی است. در واقع، ویژگی‌های شخصیتی به عنوان ویژگی‌های متفکران انتقادی مطرح می‌شود (سلطان قرایی، علایی،1390).

1-2- بیان مسئله:

در جهان‌ امروزی هر انسانی برای درست زیستن نیازمند فراگیری درست فکر کردن می‌باشد.

تفکر انتقادی[1] در واقع به نقد و تحلیل کشیدن تأثیرات رسانه‌ها و همسالان، تحلیل نگرش‌ها، ارزش‌ها، هنجارهای اجتماعی و اعتقادات و عوامل تأثیرگذار بر آن‌ها و شناسایی اطلاعات مرتبط و منابع اطلاعاتی است (ایران‌نژاد،1379).

تفکر انتقادی فرآیند فعالیت منظم عقلانی و ماهرانه­ی مفهوم‌سازی، کاربرد، تجزیه‌وتحلیل، ترکیب و ارزشیابی مجموعه‌ای از اطلاعات و یا تعمیم آن می‌باشد که به وسیله‌ی مشاهده، تجربه، اندیشه، منطق یا ارتباط به عنوان راهنمای نگرش و رفتار عمل می‌نماید (همان منبع). در ادبیات تربیت انتقادی فرد نقاد کسی است که در جستجوی عدالت و رهاسازی است. وی نه تنها بی‌عدالتی را نمی‌پذیرد، بلکه درصدد تغییر آن است.  قبل از هر چیز باید بدانیم که دانش، ویژگی‌های شخصیتی و آزادی، عواملی هستند که بستری برای تفکر انتقادی فراهم می‌کنند منظور این است که شخص تا در یک زمینه، دانش کافی نداشته باشد نمی‌تواند منتقد آن حیطه باشد. او باید ویژگی‌های شخصیتی کنجکاوانه داشته باشد و دیگر اینکه در محیطی که اندیشه‌ها، مقتدرانه تحمیل می‌شود نباید به انتظار یک متفکر منتقد نشست. از دیرباز انسان در اندیشه بهداشت و سلامتی بوده است؛ اما ارتقاء سلامت به عنوان یک مفهوم منسجم و بخش اساسی از نهضت جدید بهداشت عمومی، مفهوم کاملاً نوینی در زمینه بهداشت است، (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

سلامت روانی[2] نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می‌کند سلامت عمومی به رفاه کامل ذهنی، روانی و اجتماعی هر فرد که بین این ابعاد تأثیر متقابل و پویا وجود دارد اطلاق می‌شود؛ بنابراین سلامت روان، به عنوان یکی از ملاک‌های سلامت عمومی افراد که عبارت است از احساس خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکا به خود، ظرفیت رقابت، تعلق بین نسلی و خود شکوفایی بالقوه فکری، هیجانی است، در نظر گرفته می‌شود. کریسنی[3]، سلامت روان را حالت ذهنی همراه با سلامت هیجانی نسبتاً رها شده از نشانه‌های اضطراب و ناتوانی در برقراری روابط سازنده، مقابله با خواسته‌ها و محرک‌های تنش‌زای زندگی می‌داند (معروفی، یوسف زاده، بخشکار،1391).

تفکر انتقادی نیز مانند سایر مهارت‌هاست، هر فرد شیوه خاص خود و توانمندی خاص خود را دارد ولی همه می‌توانند با کسب آگاهی و آموزش آن را کسب کنند در گذشته می‌آموختیم که چگونه مطلب خود را حفظ کنیم که درک و یادسپاری بهتری داشته باشیم اما اکنون می‌دانیم که حفظ کردن مطالب برای فکرها و مغزها بی‌فایده است و کمکی برای درک اطلاعات نمی‌کند (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

دانشجویان، سازندگان فردای کشور هستند و نقش آنان به عنوان سرمایه‌های انسانی در آینده کشور بسیار با اهمیت است در این میان تفکر انتقادی و سلامت روان دانشجویان از اهمیت بسیاری برخوردار است، گزارش‌ها حاکی از آن است که دانشجویان دانشگاه‌ها نیز به عنوان بخشی از نیروی جوان جامعه از آسیب‌های مختلف روانی – اجتماعی در امان نیستند و بعضاً در معرض خطر آسیب‌های اجتماعی هستند (ساعد، رسولی زاده، قنبری هاشم‌آبادی، شیرین زاده دستگیری، عالمی خواه، کاظمینی،1389).

آموزش تفکر انتقادی به عنوان یکی از اهداف آموزش عالی امری ضروری است. از یک سو مشکلات مرتبط با سلامتی باعث اختلال در توجه شده و فرایند تفکر دانشجویان را مشکل می‌سازد و از سوی دیگر توجه به تفکر انتقادی به عنوان مؤلفه‌ای کلیدی در سلامت روان ضرورت دارد. دانشجویانی که روی مسائل، تفکر و تمرکز می‌کنند با موقعیت‌های مختلف بهتر سازگار شده و از سلامت روانی بهتری برخوردارند، بهداشت روانی حالت خالی از روان است که سبب بهبود، رشد و کمال شخصیت انسان می‌گردد و به فرد کمک می‌کند که با خود و دیگران سازگاری داشته باشند. ویسینک و فوریه الگوی چند بعدی از سلامت روان را ارائه کردند در این الگو، سلامت روان ترکیبی از عناصر مختلف است که بعضی از این عناصر عبارتند از: پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، خود پیروی، غلبه بر محیط، هدفمندی در زندگی، رشد شخصیتی (خندقی، پاک مهر،1390).

در واقع، ویژگی‌های شخصیتی به عنوان ویژگی‌های متفکرانه انتقادی مطرح می‌شود. از نظر پائول، نگرش تفکر انتقادی نوعی از تفکر است و یک نوع ویژگی شخصیتی منصوب می‌شود، نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت پیشنهاد کردند که تفاوت‌های فردی در تفکر انتقادی، نتیجه ترکیب توانایی‌های شناختی و تمایلات شخصی است (سلطان قرایی، علائی،1390).

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش:

با وجود اینکه سال‌های درازی است که مفهوم و ضرورت ایجاد تفکر انتقادی در بین محصلان مطرح شده است، محصلان ما هنوز جرأت نمی‌کنند که بگویند «من»، معمولاً می‌گویند «ما». دانش‌آموز اما بایستی بتواند «من» بگوید، تشویق شود که نظر خود را داشته باشد، با دیگران از جمله با آموزگار خویش بحث کند و نترسد از آنچه حقیقتش می‌داند، دفاع کند. «می‌اندیشم، پس هستم!» بدا به حال مردمانی که در میان آنان عکس این سخن صادق باشد: هستم، چون نمی‌اندیشم.

تحقیقات نشان داده است که تفکر انتقادی در میان دانشجویان ما نسبت به دانشجویان هم رشته در کشورهای دیگر تا حد قابل‌توجهی پایین است، یعنی بیشتر دانش‌آموزان و دانشجویان ما در حین تحصیل، به دنبال گرفتن مدرک بوده‌اند و نه تجهیز خودشان به مهارت‌های فکری. اصولاً چنین آموزش‌هایی به دانش‌آموزان و دانشجویان ما کمتر داده می‌شود و معمولاً از آن‌ها می‌خواهند یا وادار می‌شوند جزوه بردارند، یا جزوه ردوبدل کنند، کتاب بخرند و مطالبی را حفظ کنند. درصورتی‌که در فرایند یادگیری تفکر انتقادی به دانشجویان آموزش می‌دهند که مطلب را بخوانند، آن را درک کنند و تجزیه‌وتحلیل کننده؛ یعنی تفکر انتقادی را یاد بگیرند و به کار هم ببرند (همان منبع).

1-4- اهداف پژوهش:

اهداف کلی:

هدف کلی پژوهش حاضر بررسی پنج عاملی شخصیت و گرایش تفکر انتقادی با نقش واسطه‌ای سلامت روان در بین دانشجویان روانشناسی شهر یاسوج

اهداف جزئی:

تعیین میزان رابطه پنج عاملی شخصیت با گرایش تفکر انتقادی.

این مطلب را هم بخوانید :

 
 
 

تعیین میزان رابطه پنج عاملی شخصیت با سلامت روان.

1-5- فرضیه‎ها

شخصیت تفکر انتقادی را پیش‌بینی می‌کند.

شخصیت سلامت روان را پیش‌بینی می‌کند.

سلامت روان در ارتباط با شخصیت و تفکر انتقادی می‌تواند نقش واسطه‌ای ایفا نماید.

1-6- متغیرهای پژوهش:

متغیر ملاک: گرایش تفکر انتقادی

متغیر پیش‌بین: پنج عامل شخصیت

متغیر واسطه‌ای: سلامت روان

1-7- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها:

تعریف مفهومی شخصیت[4]: شخصیت یک سازه[5] است و همین مسئله تعریف آن را مشکل‌تر می‌کند روانشناسان مختلف شخصیت را به گونه‌های متفاوتی تعریف کرده‌اند. آلپورت[6] شخصیت را سازمان‌دهی نظام‌های روانی و فیزیولوژیکی درون فرد که رفتار و افکار او را تعیین می‌کند تعریف کرد. کتل[7] نیز شخصیت را چیزی می‌داند که امکان پیش‌بینی آنچه را که شخص در یک موقعیت معین انجام می‌دهد را فراهم می‌آورد. کاستا و مک کری[8] ویژگی شخصیتی را به عنوان ابعاد تفاوت‌های فردی در تمایل به نشان دادن الگوهای پایدار فکر، احساس، عمل تعریف می‌کند (پورقاز، کاظمی، محمدی،1390).

تعریف مفهومی روان نژند گرایی: که با ثبات هیجانی و سازگاری رابطه عکس دارد و صفات زیرمجموعه آن شامل اضطراب، پرخاشگری، افسردگی، کمرویی، تکانش گری و آسیب‌پذیری است.

تعریف مفهومی برونگرایی: که با گرایش به مردم‌آمیزی، فعال بودن، گرایش به شادمانی و خطرجویی ارتباط دارد و صفات زیر مجموعه آن عبارت است از: گرمی و صمیمیت، مردم آمیزی یا گروه‌گرایی، جرأت، فعال بودن، هیجان‌خواهی، هیجان‌های مثبت با اشتیاق. (خادمیان، 1388، ص 11).

تعریف مفهومی انعطاف‌پذیری: که با ویژگی‌هایی مانند باز بودن نسبت به تجارب، غنای تخیل، کنجکاوی نسبت به جهان درونی و بیرونی خود، آزاداندیشی و عدم سنت‌گرایی ارتباط دارد و از صفات زیر تشکیل یافته است: تخیل، زیبایی‌شناسی، احساسات و هیجانی بودن اعمال و علایق گسترده اندیشه‌ها و ارزش‌ها، (همان منبع).

تعریف مفهومی توافق‌پذیری[9] یا دلپذیر بودن: دلپذیری با گرایش‌های میان فردی و محبوبیت در گروه ارتباط دارد. نمره بالا در این عامل نشان‌دهنده‌ی نوع‌دوستی، علاقه‌مندی به کمک و همدردی با دیگران است. زیرمجموعه‌ی این عامل عبارت است از: اعتماد، رک‌گویی، نوع‌دوستی، فروتنی، همنوایی یا همراهی، نرمی یا دلرحمی، (همان منبع).

تعریف مفهومی با وجدان بودن[10]: این عامل با کنترل تکانه‌ها و خویشتنداری، با اراده و مصمم بودن، برنامه‌ریزی در کارها و گرایش به موفقیت ارتباط دارد. خرده مقایسه‌ای این عامل عبارت‌اند از: شایستگی و کفایت، نظم و ترتیب، وظیفه‌شناسی، تلاش برای موفقیت، خویشتنداری یا خود نظم دهی و دوراندیشی و احتیاط در تصمیم‌گیری (همان منبع).

تعریف مفهومی تفکر انتقادی:

تفکر انتقادی به معنای یافتن نوعی از دانش و بینش است که با آن بتوان با گسترش علوم همخوانی یافته، فرصت آزادی دادن به فکر و اندیشه است که سبب ایجاد توانایی بحث و اظهارنظر در فرد می‌شود، تفکر انتقادی جهت دهنده ذهن به تفکر است (سلطان قرایی، علائی،1390).

تعریف مفهومی سلامت روان: یک حالت رفاه فیزیکی، روانی و اجتماعی است نه فقط فقدان بیماری و یا ناتوانی (خندقی، پاک مهر، 1390).

تعریف مفهومی نشانه‌های جسمانی: 7 ماده را به خود اختصاص می‌دهد سردرد، احساس ضعف و سستی، احساس نیاز به داروهای تقویتی و احساس داغی یا سردی در بدن را مورد بررسی قرار می‌دهد (گلدبرگ و هیلر،1979).

تعریف مفهومی نارسا کنش وری اجتماعی: 7 ماده را به خود اختصاص می‌دهد. توانایی فرد در انجام کارهای روزمره، احساس رضایت در انجام وظایف، احساس مفید بودن، قدرت یادگیری و لذت از فعالیت‌های روزمره زندگی را بررسی می‌کند (همان منبع).

تعریف مفهومی افسردگی: 7 ماده را به خود اختصاص می‌دهد. احساس بی‌ارزشی، ناامیدی، احساس بی‌ارزشی بودن زندگی، افکار خودکشی و آرزوی مردن و ناتوانایی در انجام کارها (همان منبع).

تعاریف عملیاتی:

تعریف عملیاتی مؤلفه‌های شخصیت: عبارتست از نمره‌ای که فرد از خرده مقیاس مربوط به هر مؤلفه از پرسشنامه پنج عاملی شخصیتی نئو کسب می‌کند.

مدل پنج عاملی شخصیت شامل: روان‌نژندی، برون‌گرایی، انعطاف‌پذیری، توافق پذیری، وظیفه‌شناسی می‌باشند.

تعریف عملیاتی روان نژند گرایی: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل N در پرسشنامه نئوکسب کند.

تعریف عملیاتی برون‌گرایی: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل E در پرسشنامه نئوکسب کند.

تعریف عملیاتی انعطاف‌پذیری: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل O در پرسشنامه نئوکسب کند.

تعریف عملیاتی توافق پذیری: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل A در پرسشنامه نئوکسب کند.

تعریف عملیاتی با وجدان بودن: منظور نمره‌ای است که آزمودنی می‌تواند از عامل C  در پرسشنامه نئوکسب کند (پاشا شریفی، 1383).

تعریف عملیاتی گرایش تفکر انتقادی: نمره‌ای ست که فرد از پرسشنامه آزمون گرایش تفکر انتقادی  (CCTDI)  به دست می‌آورد.

تعریف عملیاتی سلامت روان: نمره‌ای است که فرد از پرسشنامه سلامت عمومی 28GHQ  کسب می‌کند

تعریف عملیاتی نشانه‌های جسمانی: شامل مواردی است در خصوص وضعیت جسمانی شخص که در سؤال‌های 1 تا 7 پرسشنامه سلامت عمومی مشخص می‌شود

تعریف عملیاتی بی‌خوابی و اضطراب: شامل مواردی است در خصوص بی‌خوابی و اضطراب شخص که در سؤال‌های 8 تا 14 پرسشنامه سلامت عمومی مشخص می‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 10:03:00 ب.ظ ]