پایان نامه بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه |
2-… توکل. 21
3-… تسلیم در برابر اراده الهی. 22
4-… شادکامی. 23
سلامت روان. 25
مفهوم سلامت روان. 25
تاریخچه سلامت روان. 26
اهمیت سلامت روان. 27
جنبه های مختلف سلامت روان. 28
مولفه های مثبت در سلامت روانی. 30
سلامت روان از دیدگاه روان شناسان. 30
مدل های سلامت روان. 42
الگوی سلامت روانی کامل. 43
پیشینه ی پژوهشی. 53
الف) پیشینیه داخلی پژوهش. 53
ب) پیشینه خارجی پژوهش. 54
فصل سوم: روش پژوهش
3-1- طرح پژوهش. 57
3-2-معرفی متغیر ها. 57
3-3-جامعه ی آماری. 57
3-4-نمونه و روش نمونه گیری. 57
3-5-ابزار پژوهش. 57
1- پرسشنامه سلامت روانی (GHQ-28 ) گلدبرگ :. 57
اعتبار و پایایی پرسش نامه. 58
2- پرسشنامه نگرش مذهبی براهنی (گلریز و براهنی، 1353): 59
3-6- شیوه اجرا. 60
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها
4-1- روش تجزیه و تحلیل داده ها . 62
4-2- یافته های توصیفی. 62
4-3- یافته های استنباطی. 63
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
بحث و تفسیر نتایج. 68
محدودیت های پژوهش. 73
پیشنهادات پژوهشی. 73
منابع…………………………………………… ………………………………………………………………………………………………….. 74
ضمائم…………………………………………… ………………………………………………………………………………………………….. 80
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول 1- میانگین و انحراف معیار متغیرهای سلامت روان و مولفه های آن ( اختلال افسردگی، عملکرد اجتماعی، اضطراب و نشان های جسمانی) 62
جدول 2- میانگین و انحراف معیار متغیر نگرش مذهبی……. 63
جدول 3- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و سلامت روان دانش آموزان 63
جدول 4- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و نشانه های جسمانی دانش آموزان………………………………………… 64
جدول 5- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و اختلال در عملکرد اجتماعی دانشآموزان…………………………………….. 65
جدول 6- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و اختلال در عملکرد اجتماعی دانشآموزان…………………………………….. 65
جدول 7- ضریب همبستگی بین نگرش مذهبی و اختلال در عملکرد افسردگی دانشآموزان…………………………………….. 66
چکیده
نقش متغیرهای شناختی، شخصیتی و اجتماعی در تبیین رابطه بین نگرش مذهبی و سلامت روانی از اهمیت ویژهای برخوردار است، اما کمتر به صورت تجربی مورد بررسی قرار گرفته است؛ بدین منظور در این پژوهش به بررسی رابطه نگرش مذهبی و سلامت روانی پرداخته شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه بین نگرش مذهبی و سلامت روانی دانش آموزان دختر دبیرستانی بوده و فرضیه اصلی تحقیق این است که بین نگرش مذهبی و سلامت روانی دانش آموزان دختر دبیرستانی رابطه وجود دارد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه مورد بررسی 360 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانی که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به تحصیل بودند و به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب گردیدند. آزمون نگرش مذهبی براهنی و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) برای سنجش ملاک های سلامت، شامل جسمی سازی، اضطراب و بی خوابی، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی به عنوان ابزار تحقیق استفاده شد و داده های به دست آمده با روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین نگرش مذهبی و سلامت روان همچنین بین نگرش مذهبی و اضطراب و اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی و نشانه های جسمانی در سطح معناداری (01/0 p<)رابطه وجود دارد؛ ضرایب همبستگی منفی بدین معنی است که هرچه نگرش مذهبی بالاتر باشد، علائم بیماری کمتر و درنتیجه سلامت روان بیشتر است. به طور خلاصه می توان گفت یافته های این پژوهش بیانگر آن است که نگرش مذهبی با افزایش سلامت روان در رابطه است. پژوهش های آینده لازم است میزان تعمیم پذیری این یافته ها را بررسی کنند.
کلیدواژگان:
نگرش مذهبی، سلامت روانی، دانش آموزان دختر دبیرستانی
1-1- مقدمه
در مورد تأثیر و اهمیت اعتقادات دینی بر سلامت روان از گذشته تاکنون بحث های بسیاری انجام گرفته است و در سالهای اخیر روان شناسان به نقش دین در تأمین سلامت روان و درمان بیماری های روانی توجه ویژه ای داشته اند. آنها معتقدند در ایمان به خدا و نگرش مذهبی نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد و در تحمل سختی های زندگی، او را کمک میکند و از نگرانی و اضطرابی که بسیاری از مردم زمان ما در معرض ابتلا به آن هستند دور می سازد. سازمان بهداشت جهانی در آخرین بیانیه های خود که در دهه گذشته منتشر کرده است و بخصوص در مقدمه پروژه ۲۰۰۰ که طی آن برنامه وسیع بهداشتی برای کشورهای درحال توسعه در نظر گرفته شده ، سلامتی ر ا از چهار بعد اساسی یعنی ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی 1 مورد بررسی قرار داده است.تأکید بر بعد چهارم یعنی معنویت نمایانگر آگاهی مسئولین و متخصصین سلامت روان و تأکید بر اهمیت مذهب و معنویت در زندگی افراد جامعه است (کجباف،1387). در میان کسانی که به اهمیت مطالعات مذهبی اشاره کرده اند، می توان از بنیامین راش[1] (۱۷۴۵-۱۸۱۳) پدر روان پزشکی آمریکا یاد کرد؛ وی اظهار کرد «مذهب آن قدر برای پر ورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس» (کجباف و رئیس پور، 1387). ویلیامز جیمز بنیانگذار روانشناسی در آمریکا و نویسنده مقاله انواع تجارب مذهبی در سال ۱۹۰۲ بیان می کند: ایمان بدون شک مؤثرترین درمان اضطراب است . ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد و فقدان ایمان زنگ خطری است که شکست انسان را در برابر سختی های زندگی هشدار میدهد. یکی دیگر از موضوعات مهمی که در زندگی نوجوانان اهمیت دارد بحث سلامت روان است، موضوع سلامتی از بدو پیدایش بشر و در قرون واعصار متمادی مطرح بوده است اما هر گاه از آن سخنی به میان آمده عموماً بعد جسمانی آن مدنظر قرار گرفته و کمتر به سایر ابعاد به خصوص بعد روانی آن توجه شده است ( هاشمی و همکاران، 1387)سلامت روان به معنی اجرای موفقیت آمیز عملکرد درونی است که منجر به فعالیت های سازنده، برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه، توانایی تطبیق با تغییرات، یادگیری و اعتماد به نفس میشود (احمدی ، 1390).
با توجه به اهمیت توجه به دین و معنویت این پژوهش در همین راستا و با هدف بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه انجام شده است.
1-2- بیان مسئله
یکی از هدف های بررسیهای اسلامی در روانشناسی میتواند دست یافتن به الگوهای اسلامی در روان شناسی باشد که براساس آنها بتوان علت به وجود آمدن تداوم و پیشگیری از برخی اختلال های روانی را تبیین کرد و به راهکارها و معیارهای سودمندی در راستای پیشگیری و درمان اختلال های روانی و همچنین تأمین سلامت افراد جامعه دست یافت (کلانتری، ۱۳۷۸). یونگ ( 2000 ) دین را یکی از قدیمی ترین و عمومیترین تظاهرات روح انسان دانست و از این رو، نمیتوان دست کم اهمیت دین را به عنوان یک پدیده اجتماعی و تاریخی نادیده گرفت(نقل از احمدی، 1390). پارگامنت[2] ، نقش روان شناختی مذهبی را در کمک به مردم برای درک و کنا ر آمدن با رخدادهای زندگی توصیف نموده است : مذهب می تواند در ایجاد احساس امید، احساس نزدیک بودن به دیگران، آرامش هیجانی، فرصت خودشکوفایی، احساس راحتی، مهار تکانه، نزدیکی به خدا وکمک به حل مشکل مؤثر باشد (نیومن[3] وپارگامنت،۱۹۹۰) معتقد بود که مذهب به سلامت روانی بیماران روانی کمک می کند و درنهایت اینکه او فساد اخلاقی را یکی از عوامل پیدایی مسئول بیماری های روانی میدانست (ریچاردسون[4] ۱۹۷۸ ، به نقل از پهلوانی و دولتشاهی، ۱۳۷۵ ). هیروث[5] اظهار کرد، فقدان باورهای مذهبی علت اصلی بیمار ی های روانی است وبیمار روانی از طریق آموزش اصول مذهبی بهتر درمان می شود به نقل از نیل من[6] (2002).
پژوهشهای انجام شده در چند دهه گذشته نشان میدهد که ارتباط مثبتی بین مذهب و سلامت روان وجود دارد و روان شناسی مذهب حمایت های تجربی برای این عقیده فراهم کرده است . در یک مطالعه رابطه بین مذهبی بودن و معناداری زندگی وسلامت روانی توسط چامبر بنیاند[7] و همکاران ( ۱۹۷۸ ) و برگین و همکارانش با فراتحلیل ۲۴ مقاله پژوهشی به بررسی رابطه بین مذهب با بهداشت روانی پرداختند ؛ نتایج پژوهش ها نشان داد که در مجموع رابطه بین مذهب و بهداشت روانی مثبت است(خدارحیمی و جعفری،۱۳۷۷؛ نقل از احمدی 1390 ).
همچنین روی[8] و پیترسون[9] ( ۱۹۸۵) در مقاله پژوهشی خود با عنوان« جایگاه ایمان مذهبی در بهداشت روانی » نتیجه می گیرند که ایمان به خداوند و باور مذهبی در دوره های دشوار و تحمل ناپذیر ازجمله رویارویی با بیماریهای سخت بدنی به انسان آرامش می بخشد. همچنین درمطالعه ای پرسمن[10] و همکاران ارتباط بین باورهای مذهبی، افسردگی و بهبودی بعد از جراحی لگن را در ۳۰ زن سالمند مورد بررسی قراردادند، این افراد همگی به علت شکستگی استخوان لگن مورد جراحی قرار گرفته بودند، نتایج نشان داد بیمارانی که باورهای مذهبی قوی تر داشتند و اعمال مذهبی را انجام می دادند نسبت به گروه دیگر کمتر افسردگی داشتند و راه طولانی تری را در هنگام ترخیص از بیمارستان پیاده روی کردند، همچنین دانستن خداوند به عنوان منشأ قدرت ، آرامش و انجام فرایض دینی به صورت معنی داری با درجه پایین افسردگی در هنگام ترخیص از بیمارستان ارتباط داشته است )پرسمن، لیونر، لارسون، استرین، ۱۹۹۰ ، به نقل از محمدی، ۱۳90 ( همچنین فرانسیس[11] وهمکاران ( ۲۰۰۴ ) در پژوهش خود نشان دادند که تفاوت در نگرش های مذهبی مهم تر از اعمال مذهبی می تواند سلامت روانی افراد را پیش بینی کند. با توجه به پژوهش های کمی که درزمینه نگرش مذهبی و سلامت روان صورت گرفته است لذا این پژوهش بدنبال این است که آیا بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان های دخترانه کرمانشاه رابطه معنی داری وجود دارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
سبک زندگی افراد و چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی برای افراد هر جامعه ای از اهمیت بالایی برخوردار است از طرفی رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنی دار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند،زیارت و غیره …. می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت,موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر عبادت کننده هاست,تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد. به طوری که اغلب افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می کنند و معتقدند که می توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند,اثر موقعیت های غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود(محمدی، 1390).
به همین دلیل گفته میشود که مذهب می تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله مؤثر باشد. به طور کلی مقابله مذهبی, متکی بر باورها و فعالیت های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس های هیجانی و ناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند. داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبعی والا، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی، برخورداری از حمایت های اجتماعی، حمایت روحانی و … همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها میتوانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی، آسیب کمتری را متحمل شوند(صالحی فر،1382) . نتایجی که از این پژوهش بدست میآید میتواند با ارائه پیشنهادها و راهکارهایی کاربردی مورد استفاده آموزش و پرورش، خانوادهها و کلیه مراکز آموزشی قرار گیرد.
1-4- اهدف پژوهش
1-4-1- هدف اصلی
بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهر کرمانشاه
1-4-2- اهداف فرعی
- بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با کارکردجسمانی دانش آموزان .
- بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با کارکرداجتماعی دانش آموزان .
- بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با علائم اضطرابی دانش آموزان .
- بررسی رابطه بین نگرش مذهبی با علائم افسردگی دانش آموزان .
1-5- فرضیه های تحقیق
- بین نگرش مذهبی با کارکردجسمانی دانش آموزان رابطه وجود دارد
- بین نگرش مذهبی با کارکرداجتماعی دانش آموزان رابطه وجود دارد
- بین نگرش مذهبی با علائم اضطرابی دانش آموزان رابطه وجود دارد
- بین نگرش مذهبی با علائم افسردگی دانش آموزان رابطه وجود دارد
1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی
1-6-1- تعاریف مفهومی
نگرش مذهبی: نگرش مذهبی عبارتست از اعتقاد به اینکه یک نظام نامرئی در میان اشیا این جهان است و بهترین کار برای ما این است که خود را با این نظم هماهنگ کنیم (گنجی،1370)
سلامت روانی:توانایی سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود (احمدوند،1385)
1-6-2- تعاریف عملیاتی
نگرش مذهبی: نمره ای است که آزمودنی ها از پرسشنامه استاندارد نگرش سنج مذهبی-براهنی بدست آورده اند.
سلامت روانی نمره ای است که آزمودنی ها از آزمون استاندارد، سلامت روانی ( [12]GHQ) بدست آورده اند.
مذهب[13] از نظر لغوی
مذهب، اسم مکان از ریشه ذهب می باشد. و چون ذهب به معنی رفتن است پس مذهب یعنی « محلّ رفتن » ؛ و محلَ رفتن همان راه است. لذا مذهب یعنی راه. بر این اساس به هر کدام از مسیرهایی که افراد در یک دین پیش می گیرند مذهب گفته می شود[14].
تاریخچه ادیان و مذاهب
نخستین دین بر اساس آنچه در قرآن، معجزه محمد امین (پیامبر اسلام) و همچنین تورات و انجیل آمده، یکتاپرستی بوده است که آدم نخستین پیامبر و انسان روی زمین، بر این دین بوده است. اما انواع بت پرستیهای مصنوعی و طبیعی بعد از او و به دلایل متفاوت بوجود آمدهاند که برخی از آنها نیز بت را نماینده خدا میدانستند. در این میان، بتهای مصنوعی با سیمای بشری به مثابه آخرین و تکامل یافتهترین مذهب بت پرستی بودهاست. پیوند دین و آدمی، پیوندی دیرین و پایدار، اما دستخوش تغییرات است. پس از ملت، مذهب، دومین عامل احساس هویت در جهان به شمار میرود. دین، همچنان به عنوان مؤلفهای بنیادین به حیات خود در جوامع گوناگون بشری ادامه خواهد داد، اما در عین حال، با تاثیر پذیرفتن انسان از زمانه و محیطی که به سرعت دگرگون میشود، جایگاه، نقش و عملکرد دین نیز دگرگون خواهد شد. از بزرگترین دینهای جهان میتوان از دینهای ابراهیمی نام برد که همه از یک ریشه و منطقهی خاورمیانه سرچشمه میگیرند و عبارتند از اسلام، مسیحیت و یهودیت. از دینهای بزرگ دیگر در جهان میتوان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوس نام برد. دینهای کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند زرتشتیگری، مانیگری، مهرپرستی و جز اینها(عباسی، 1381).
اصول آثار نگرش مذهبی بر باورها
1- اصل توحید
یکی از آثار روانی توحید این است که باورمندان به آن از قدرت تحمل زیادی در مصائب و مشکلات برخوردار می شوند. مصیبت و بلا نه تنها آنان را درهم نمی شکند و از پای نمی اندازد بلکه بر عمق و وسعت ایمان و باورشان می افزاید. آنان در سختیها، به خدا توکل می کنند و او را کافی می دانند.( سوره آل عمران، آیه 174) اینان در پناه توحید، هدف و سرْمنزل سعادت را می شناسند و راه آن را یاد می گیرند (هدایت).( سوره یونس، آیه 9)از دیگر آثار روانی و فردی توحید ثمربخشی است. مؤمن می داند که هر گامش او را یک قدم به هدف نزدیک می سازد،( سوره عنکبوت، آیه 69) تلاشش اثری مثبت و نیکو بر جای می گذارد(سوره انشقاق، آیه 6) و کمترین کوشش او ضایع نمی شود ( سوره کهف، آیه 30).
2- اصل نبوت
اصل اعتقاد به این امر که «خداوند برای ابلاغ پیام خویش و هدایت بشر و ارائه دستور و برنامه زندگی مطلوب به او، کسانی را به عنوان پیامبر می فرستد» دارای این اثر روانی است که انسان، خود را رها شده و به خود وانهاده شده و در نتیجه حیران و سرگردان نمی یابد ؛ بلکه اطمینان دارد که به آسان ترین وجه می تواند به بهترین برنامه زندگی که متضمّن سعادت دنیا و آخرت و تأمین کننده مصالح جسم و روح او باشد، دست یابد. ضمناً لازم نیست برای یافتن حقایق، این در و آن در بزند و شخصاً به تجربه بپردازد و با آزمایش و خطا (در مواردی که ممکن باشد) راه درست زندگی را بشناسد و در نهایت هم مطمئن نباشد که آیا به نتایج درستی دست یافته است یا خیر و آیا توانسته است حقیقت را همان طور که هست دریابد یا احیاناً سراب را آب پنداشته و از حقایق به مجازها و از اصل هر چیز به سایه و نمونه ای بدلی از آن رسیده است.احساس رهانندگی و به خود وانهادگی، احساسی مخرّب و ویرانگر است و تهدیدی جدی برای سلامت روانی فرد به حساب می آید و در مقابل احساس تعلّق و اینکه کسی به فکر اوست و نسبت به سرنوشتش علاقه مند است و می خواهد و می تواند او را کمک کند و در شناختن و پیمودن راه سعادت یاریگر او باشد، احساسی مطلوب، خوشایند، مثبت و سازنده است و در سلامت روانی فرد نقش اساسی ایفا می کند(عباسی، 1381).
3- اصل معاد
سومین اصل از اصول اعتقادی اسلام، اعتقاد به معاد است. معاد از ماده «عود» به معنای «بازگشت» است و در فرهنگ دینی به این معناست که همه انسانها پس از مرگ برای رسیدگی به اعمال و برخورداری از پاداش نیکیها و مکافات بدیها به سوی مبدأ (یعنی خداوند)، باز می گردند. اعتقاد به این اصل، دارای آثار متعدّد اجتماعی و فردی، روانی و رفتاری است. قرآن درباره معاد به چند نکته اساسی توجه دارد که عبارت اند از:
– این امر، قطعی است (.. و إنَّ الساعهَ آتیهٌ لا رَیبَ فیها)؛ (سوره حج، آیه 7)
– همگانی است (هذا یَومُ الفَصلِ جَمَعناکُم و الأولین) (سوره مرسلات، آیه 38)
– دقیق برگزار می شود (لا یُغادِر صَغیرهٌ و لا کَبیرهٌ إلّا إحصاها)؛( سوره کهف، آیه 49)
– عادلانه است (لایُظلمونَ فتیلاً).( سوره نساء، آیه 48)
از مهم ترین آثار باور به این اصل، می توان به امور زیر اشاره کرد:
بازدارندگی: آگاهی به این امر که پس از این زندگی، زندگی جاویدان دیگری وجود دارد و بر اساس باورها و اعمالی که فرد در این جهان کسب کرده سر از سعادت یا شقاوت، درمی آورد، هر انسانی را به فکر فرو می برد که اگر واقعاً چنین است پس نمی توان بی تفاوت بود و هر طور که خواست زندگی کرد، بلکه باید آن طور زندگی کرد که سرانجام برای پیمودن راه آخرت، آمادگیهای لازم را کسب نمود.یکی دیگر از آثار آگاهی و باور به معاد، وسعت افق دید است. انسان باورمند به معاد، زندگی را محدود به زندگی دنیوی نمی داند. اسلام به او چنین می آموزد که زندگی دنیا به منزله مقدمه ای برای حیات اخروی است. (عباسی،مجله حدیث زندگی،ص53،13،1381).
دیدگاه های روانشناسان غربی در مورد مذهب
ویلیام جیمز[15] (1902) در کتاب گونههای تجربه دینی خود که شامل بیست سخنرانی وی است به بررسی انواع تجربیات دینی پرداخته است. وی ضمن استناد به تجربیات شخصی افراد در حالات جذبه، خلسه و احساس حضور نزد پروردگار به مسئله وحدت وجود که از مباحث اساسی در فلسفه و عرفان است توجه میکند. دامنه مطالعات ویلیام جیمز در زمینه تجربیات دینی از کشور آمریکا فراتر رفته و فرهنگ شرق را نیز در بر میگیرد. این بررسیها شامل سرگذشت غزالی و اشاره به اشعار شبستری در گلشن راز نیز میشود. حاصل این مطالعات منجر به ارائه یک فرضیه اساسی در زمینه روانشناسی دین میشود(ویلیام جیمز(1970) ترجمه قائنی، 1385). طبق این فرضیه،محتوای ناهشیار صرفاً شامل خاطرات ناقص، تداعی معانی عجیب و غریب و مانند آن نیست. بلکه قسمت ناهشیار شخصیت انسان میتواند منبع و سرچشمه بسیاری از شاهکارها و آثار نبوغ باشد. جیمز میگوید:
«به هنگامی که مسئله تصوف، عرفان، دعا و نیایش را مورد مطالعه قرار داده بودیم ملاحظه کردیم که در زندگی مذهبی نقش عمده را فیضنهایی که از قسمت ناهشیار ما میرسد بازی میکنند. بنابراین من فرضیه خود را اینطور قرار میدهم: این حقیقت برتر که ما در تجربیات دینی با آن ارتباط پیدا میکنیم، بیرون از حدود وجود فردی ما هرچه میخواهد باشد، درون حدود وجود ما، دنباله ضمیر ناهشیار ما از اوست. وقتی که ما به این نحو پایه فرضیه خود را بر روی امری که مورد قبول دانشمندان روانشناس است قرار میدهیم، با علوم امروزی تماس خود را حفظ کردهایم؛ حال آنکه علمای علم کلام چنین تماسی را ندارند» (ویلیام جیمز(1970) ترجمه قائنی، 1385).
استانلی هال به عنوان اولین رئیس انجمن روانشناسی آمریکا(APA) نیز به عنوان یکی از پیشکسوتان روانشناسی در آمریکا به بررسی دین علاقمند بود و نشریهای را در زمینه روانشناسی دین تاسیس کرد که تا سال 1915 چاپ میشد. مقالات چاپ شده در این نشریه عمدتاً به آموزشهای اخلاقی و مذهبی کودکان و نوجوانان مربوط میشد (استانلی هال 1891 به نقل از ریچارد.اِل . گورساچ[16] 1988). همانطور که در ابتدای مقاله ذکر شد روانشناسان موضعگیریهای متفاوتی نسبت به بررسی دین در حوزه علم روانشناسی داشتهاند. آنچه که در این مقاله بیشتر به آن توجه میشود ذکر نظریاتی است که مذهب را به عنوان یک موضوع مستقل و حائز اهمیت مورد توجه قرار داده و درباره آن نظریهپردازی کردهاند. و نه کسانی که درباره انسان نظریهپردازی کردهاند و دین را نیز مانند سایر موضوعات مشمول همان نظریه کلی خود دانستهاند. همانطور که در ابتدای مقاله اشاره شد روانشناسان موضعگیرهای متفاوتی نسبت به بررسی دین در حوزه علم روانشناسی داشتهاند. از میان بینانگذاران مکاتب مختلف در روانشناسی زیگموند فروید با پدیده دینی، برخوردی کاملاً منفی داشته و به صورتهای مختلف کوشیده است تا اصالت دین را نادیده بگیرد. از سوی دیگر بنیانگذار رفتاری نگری جان واتسن (1925) نیز با توجه به اینکه موضوع علم روانشناسی را «رفتار» قابل مشاهده و اندازهگیری اعلام میکند و با هرگونه روشهای بررسی درون نگرانه مخالفت میکند و برای بررسی اعتقادات مذهبی مجالی باقی نمیگذارد (ال.بی.براون[17]،1987).
ریچارد گورساچ (1988) که به بررسی تاریخچه روانشناسی دین پرداخته است معتقد است که از دهه 1930 تا 1960 در زمینه روانشناسی دین مطالعه مهمی انجام نشده است. البته گوردون آلپورت از سال 1950 در زمینه روانشناسی دین کتاب فرد و دینش را تالیف کرد که بایستی حرکت او را در این زمینه حائز اهمیت دانست. هنر آلپورت این بود که به عنوان یک روانشناس اجتماعی با ارائه نظریه جهتگیری درونی و بیرونی نسبت به دین در انسان توانست مطالعات روانشناسی اجتماعی در زمینه تعصبات نژادی را با در نظر گرفتن جهتگیری مذهبی فرد مورد مطالعه قرار دهد (اِل.بی، براون1987). تقسیمبندی آلپورت در خصوص جهتگیری مذهبی فرد توانسته است توجه زیادی را طی سالیان اخیر به خود معطوف دارد و در مطالعاتی که عامل مذهب مورد توجه روانشناسان باشد به عنوان یک نظریه کارآمد مورد استفاده قرار گیرد. آلپورت بر حسب جهتگیری دینی افراد، آنها را با دو جهتگیری دینی درونی و بیرونی تقسیمبندی کرد. از نظر آلپورت افراد مذهبی با جهتگیری درونی ضمن درونی سازی ارزشهای دینی، مذهب را به مثابه هدف در نظر میگیرند. در حالیکه افراد با جهتگیری بیرونی، دین را صرفاً وسیلهای برای نیل به اهداف دیگر در نظر میگیرند (آلپورت و راس 1967 به نقل از اِ ی فولتون[18]، 1997). اخیراً نظریه آلپورت در زمینه جهتگیری دینی بیرونی به دو مقوله اجتماعی و شخصی بسط یافته است. طبق این تقسیمبندی افراد دارای جهتگیری دینی بیرونی اجتماعی از مذهب جهت نیل به اهدف اجتماعی سود میجویند، در حالیکه در جهتگیری مذهبی بیرونی شخصی افراد از مذهب جهت کسب امنیت فردی استفاده میکنند (گورساچ و مک فرسون 1989، کرک پاتریک 1989 به نقل از اِ ی فولتون، 1997).
یکی دیگر از روانشناسانی که در زمینه روانشناسی دین نظریهای راهگشا مطرح کرده است اریک اریکسن است. اریکسن که یک نو فرویدی است نسبت به دین موضعگیری مثبتی دارد. وی معتقد است بین نهادهای اجتماعی به وجود آمده در طول تاریخ زندگی انسان و نیازهای روانشناختی او ارتباط وجود دارد. به نظر اریکسن دین به عنوان یک نهاد اجتماعی در طول تاریخ در خدمت ارضأ «اعتماد اساسی» بشر بوده است. اریکسن بر خلاف فروید دین را به عنوان بازگشت به دوره کودکی ندانسته و آن را برای تامین نیاز اعتماد اساسی بشر ضروری میداند (اریک. اریکسن[19]، 1968).اریکسن اولین مرحله تحول «من» را به عنوان «اعتماد» در برابر «عدم اعتماد» نامیده و معتقد است که کودک در اولین مرحله از تحول شخصیت خود به تدریج جهان خارج و مادر را به عنوان پدیدهای قابل اعتماد درک میکند. وی معتقد است «اعتماد» در دوران کودکی پایه ظرفیت «ایمان» در بزرگسالی را فراهم میکند. ایمان به عنوان یک نیاز حیاتی، انسان را به سوی پذیرش دین سوق میدهد (اریک. اریکسن، 1968).
مفهوم دیگری توسط اریک اریکسن مطرح شده است که با دین ارتباط پیدا میکند. این مفهوم عبارتست از «هویت» و «بحران هویت». مفهوم هویت که توسط اریکسن مطرح شد از سوی جیمزمارشیا در یک الگوی چهار وضیعتی هویت توسعه یافت. این چهار وضعیت عبارتند از: هویت یافتگی، بحران زدگی، دنبالهروی و آشفتگی. هریک از چهار وضعیت هویتی تعریف شده از سوی مارشیا در تجدید نظرهای بعدی با توجه به دو بعد عقیدتی و بین شخصی تفکیک شد (گرو توند و همکاران 1982 و آدامز و همکاران 1982 به نقل از اِی. فولتن، 1997). براساس این تقسیمبندی آدامز و همکارانش به ارائه یک پرسشنامه جهت سنجش وضعیت هویت فرد تحت عنوان «سنجش عینی وضعیت هویت من توسعه یافته» که به صورت مخفف باEOM – EIS مشخص شده است اقدام کردند (آدامز، بنیان و کیزان،[20] 1989). البته هنوز پژوهشهای انجام شده در زمینه رابطه دین و هویت بسیار اندک است و بدون پژوهشهای کافی نمیتوان به دقت ارتباط این دو مقوله را با یکدیگر دقیقاً مشخص نمود (اِی. فولتن 1997). علیرغم پژوهشهای اندک در این زمینه با توجه به اینکه آدامز 1989 دین را در کنار شغل، سیاست و فلسفه زندگی به عنوان یک عنصر عقیدتی در پرسشنامهEOM-EIS وارد کرده است، خود نشان دهنده ورود دین به عنوان یک سازه روانشناختی در حیطه روانشناسی تحول شخصیت حائز اهمیت است.
پیشرفتهای بدست آمده در حوزه تحول قضاوت اخلاقی و نیز مسلح شدن روانشناسی به روش بررسی تحولی مفاهیم و سازههای روانشناختی به مطالعات روانشناسی دین نیز کمک شایانی کرده است. فولر و لوین 1980 (به نقل از وایتزمن لورنس[21]1994) در زمینه بررسی ایمان به ارائه نظریهای تحولی شامل شش مرحله پرداختهاند. این نظریه که از برخی جهات به نظریه قضاوت اخلاقی کلبرگ شباهت دارد، میتواند در مطالعه ارتباط دین با متغیرهای دیگر با توجه به مراحل مختلف ایمان و سطحبندی افراد در مراحل مختلف آن کمک شایانی نماید. از نظر فولر ولوین (1980) (به نقل از وایتزمن و لورنس1994) ایمان مذهبی برای افراد در سنین مختلف دارای ساختار متفاوتی است. این دو نظریهپرداز ساختار ایمان را مجموعهای از باورها میدانند که در هر مرحله تعیین کننده چگونگی عملیات ذهنی در استدلال یا قضاوت درباره موضوعات مورد توجه در حیطه دین است.
به طور خلاصه شش مرحله ایمان از نظر فولر ولوین (1980) به ترتیب زیر است:
مرحله اول – ایمان شهودی – فرافکنی:
در این مرحله ایمان بیانگر ابراز آرزوهای کودک است. کودکان در سن 3 تا 7 سالگی دارای جهتگیری خیالبافانه و تقلیدی هستند، ولی محتوای فکر آنها دارای الگوهای نسبتاً سیال است. در مرحله اول فولر همانند مرحله اول قضاوت اخلاقی کلبرگ کودک کاملاً خود میان بین بوده و در عین حال در خصوص تابوهای موجود در جامعه نسبت به برخی از اعمال کاملاً آگاهی دارد.
مرحله دوم – ایمان اسطورهای – سطحی:
کودک در این مرحله به درونی کردن داستانها، اعتقادات و جنبههای مختلف مربوط به فرهنگ جامعه میپردازد. اعتقادات و قواعد اخلاقی در این مرحله کاملاً عینی و سطحی هستند. این مرحله با گسترش و تصریح شکلگیری شخصیت کودک تحت تأثیر ویژگیهای شخصیتی دیگران همراه است.
مرحله سوم – ایمان ترکیبی – قراردادی:
در مرحله سوم نوجوان نسبت به دیدگاهها و باورهای موجود در خارج از خانواده آگاهی مییابد. بنابراین در این مقطع ایمان مذهبی در خدمت تدارک جهت یابی منسجم از دنیای متنوع و پیچیده بوده، دیدگاههای معارض با یکدیگر را در یک چارچوب کلی با یکدیگر ترکیب کرده وحدت میبخشد. مرحله سوم اصولاً در نوجوانی آغاز میشود و به اوج خود میرسد و در عین حال برای بسیاری از بزرگسالان به عنوان یک تعادل جویی دائمی تلقی شده از این مرحله فراتر نمیروند. در مرحله سوم اگر چه شخص دارای یک «ایدئولوژی» است که
این مطلب را هم بخوانید :
https://urlscan.io/result/c57c6a45-c932-4d9d-bebd-ee63be567355/
شامل مجموعهای از باورها و ارزشهای بیش و کم باثبات است، اما این ایدئولوژی را به عنوان یک واقعیت مستقل مورد بررسی و آزمایش قرار نمیدهد.
مرحله چهارم – ایمان وابسته به طرز تفکر فردیت یافته:
مرحله چهارم شامل درونی کردن باورهای فرد است. انتقال از مرحله سوم به چهارم بسیار حائز اهمیت است. چون با این انتقال نوجوان و یا بزرگسال باید مسئولیت پذیرش هرگونه سبک زندگی، ارزشها و تعهدات عملی نسبت به آنها را به عهده گیرد.
مرحله پنجم – بازنگری در ایمان تثبیت شده:
در مرحله پنجم علیرغم تثبیت اعتقادات فرد که طی مراحل قبل شکل گرفته است، شاهد بروز یک بحران در اعتقادات شخص هستیم. این تردید و بازنگری نسبت به اعتقادات در فواصل نیمه عمر انسان رخ میدهد. فولر و لوین با استفاده از مفاهیم روان تحلیلگری مرحله پنجم را مورد تجربه و تحلیل قرار میدهند. بنابر نظر آنها در این مرحله اطمینان نسبت به ارزشها توسط فشارهای حاصل از سرکوبی بخش هشیار شخصیت در دوران اولیه زندگی زیر سؤال و یا مورد بیتوجهی قرار میگیرد. این نظریهپردازان از به گوش رسیدن پیامهای مربوط به جنبههای عمیق «خود» سخن میگویند. این پیامها شامل بازشناسی انتقادی بخش ناهشیار اجتماعی انسان است. محتوای دینی پیامها عبارتند از: اسطورهها، تصاویر آرمانی و تعصبهایی که با توجه به تربیت ناشی از طبقات اجتماعی خاص، سنتهای مذهبی و گروههای قومی بخصوص عمیقاً در «سیستم خود» فرد رسوخ کرده است.
مرحله ششم – ایمان جهانی:
همانطور که در مرحله ششم قضاوت اخلاقی کلبرگ مطرح شده است، مرحله ششم از تحول ایمان نیز از جهت وقوع بسیار اندک است. کسانی که مرحله ششم ایمانی جهانی را تجربه کردهاند، احساس رابطه نزدیک و صمیمانه بین خود و جهان پیرامون خود را گزارش کردهاند. تجارب مطرح شده در مرحله ششم تحول ایمان مبنی بر احساس رابطه نزدیک بین فرد و جهان پیرامون را در نظریه فولر تحت عنوان تجربه اوج در افراد خود شکوفا و نیز در توصیفات تجارب دینی مطرح شده توسط ویلیام جیمز (1901) در کتاب گونههای تجارب دینی وجه تشابه بسیار زیادی دیده میشود. اگر چه نظریه فولر و لوین به عنوان پایه و مبنایی نظری امکان پژوهشهای سازمان یافتهتری را فراهم میکند ولی هنوز جمعبندیهای روشن در زمینه روانشناسی دین نیازمند پژوهشهای متعددی است. پیشرفتهای بدست آمده در حوزه روانشناسی دین ضرورت انجام پژوهشهای طولی و استفاده از روشهای تجربی را از نظر برخی از روانشناسان مانند گورساچ (1988) ( به نقل از راتیزمن و لاورنس1994) محرز کرده است.
ممکن است نظریات روانشناسان دیگری را نیز بتوان به این مجموعه اضافه کرد. چون بررسی کامل دیدگاه همه روانشناسان در زمینه روانشناسی دین نیازمند نقد و بررسی مبانی جهانبینی و اعتقادات هریک از روانشناسان نسبت به دین است، بنابراین ضروری به نظر میرسد تا دیدگاه روانشناسانی که با استفاده از روانشناسی، دین را به عنوان یک متغیر خنثی مانند سایر متغیرها در نظر میگیرند و یا حتی آن را به عنوان یک ارزش منفی در نظر میگیرند جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
مذهب و نوجوانی
در دوران نوجوانی رشد فکری و عقلی نوجوان افزایش یافته و آگاهی و جهان بینی او نسبتا وسیع تر می شود. اصولا توجه نوجوان به مسائل ماوراء طبیعی بیشتر جلب شده و علاقه مند می شود که از مسائل آن سوی پرده طبیعت آگاهی پیدا کرده و از دنیای معنویات، جهان آخرت و ایده آل های اخلاقی باخبر شود.از نظر قبلی و احساس نیز، تمایل او متوجه زیبایی های معنوی می شود.پیامبر اکرم (ص) در این رابطه می فرماید: «به شما درباره نوجوانان به نیکی سفارش می کنم که آنها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند.». فضیلت دوستی و خیرخواهی نوجوانان گاه دامنه گسترده تری پیدا می کند و میل به اصلاح جهان در آنان افزایش می یابد. در این هنگام ایده آل های اخلاقی تمام وجود نوجوانان را مسخر می کند.اگر این اراده و تمایل اخلاقی در جهت مطلوب هدایت شود زمینه ساز رشد و حرکت نوجوان می گردد.موریس دبس[22] (1990) روان شناس و مربی معروف فرانسوی می گوید: در حدود 15 تا 17 سالگی جوانان با ندای تقدیس به لرزه در می آیند و آرزو دارند که جهان را از نو تشکیل داده و عدالت مطلق را حکمفرما نمایند.به نظر وی سن 16 سالگی سنی است که معمولا آدمی در آن یا ایمان خود را از دست می دهد و یا آن را نگاه می دارد.در همین زمینه تحقیقات کوهن[23] و آرنولد[24] نشان داد که میزان اعتقادات مذهب در سنین 12 تا 15 سالگی بیشتر است و در سن 18 سالگی کاهش می یابد. به عقیده این محققان خانواده و اجتماع در تثبیت اعتقادات مذهبی نقش بسیار مهمی به عهده دارند و نوجوانان به شدت تحت تاثیر خصوصیات اخلاقی خانواده، محیط و گروه همسالان قرار می گیرند. بیابانگرد در این رابطه پس از بررسی 623 خانواده تهرانی نتیجه ای مانند تحقیقات کوهن و آرنولد به دست آورد. از نتایج این پژوهش استنباط می شود که نوجوانان بیش از جوانان به مذهب علاقه دارند و هرچه طبقه اقتصادی اجتماعی بالاتر می رود عقیده مذهبی سست تر می شود(رازفر،1379)اگر متخصصان بخواهند در بهداشت روانی انسان و سرانجام در کمک به آسایش ،آرامش و خوشبختی وی قدمی مثبت بردارند راهی جز یاری گرفتن از دین، در پیش رو ندارند. رشد و پیشرفت علم و تکنولوژی بر وحشت، اضطراب و نگرانی های انسان خواهد افزود و بی اعتمادی و بدبینی و ضعف روحی و شخصیت همواره او را در عذاب و شکنجه های روانی قرار خواهد داد و بشر روی آرامش و خوشبختی را نخواهد دید.از آن رو که اساسی ترین مسئله در شخصیت انسان سالم تعهد دینی و مذهبی است، کوئینگ[25] معتقد است: دینداری درونی (قلبی) در هنگام اضطراب و افسردگی به کمک وی می شتابد.داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبعی والا،امیدواری به کمک به یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی، برخورداری از حمایت های اجتماعی و حمایت روحانی همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی آسیب کمتری را متحمل شوند.به طور کلی، مذهب در تمام عواملی که می توانند نقش موثری در استرس داشته باشند از قبیل: ارزیابی موقعیت،ارزیابی شناختی خود فرد، فعالیت های مقابله و منابع حمایتی نقش کاهش دهنده دارد(جمالی،1386).
مذهب به عنوان عامل پیشگیری
مذهب نقش پیشگیری داشته و منبع مهمی برای پیشگیری از وقوع بیماریها است. در این رابطه میتوان نقش مذهب را به عنوان عامل پیشگیری به موارد زیر خلاصه کرد:
- ارزشهای مذهبی و قومی رابطه و همبستگی مثبتی با بهداشت روانی دارند؛ زیرا هر دو رفتارهای اجتماعی مطلوب در فرهنگ را تشویق میکنند؛
- ارزشهای مذهبی و ارزشهای بهداشت روانی با هم همپوشی دارند؛
- بسیاری از اَشکال مذهب با رشد فرد هماهنگ میباشد. از جمله پیشرفت، پایداری و ثبات، اجتناب از شیوههای زندگی مضر و پیوستگی استحکام خانواده و خود شکوفایی؛
- مذهب الگوهای رشدی را تشویق میکند که اساساً به نفع اجتماع بوده و در طول زندگی گستردهاند؛
- تداوم ایمان و مذهب در زندگی مؤید سودمند بودن، مفید بودن و سازگارانه بودن آن میباشد؛
- جهتدار بودن زندگی و هدفمند بودن آن در ایجاد ثبات، استحکام و هدایت انسان مؤثر است.(رابرت[26]،1990).
تأثیر نقش معنویت و مذهب پزشکان دردرمان بیماران و تأثیر آن در شکل گیری روابط پزشک و بیمار در پاره ای گزارشات به طور برجسته ای نشان داده شده است(آسترو و سولماسی،2004). پاره ای از مطالعات به نقش ایمان در تصمیم گیری های درمانی اشاره کرده وذکر می کنند اگر ایمان نقش مهم در درمان داشته باشد وپزشکان به آن توجه نکنندفرایندتصمیم گیری در مورد طرح درمان می تواندنامناسب باشد(کاینوهمکاران،2000) آگاهی از تأثیر معنویت بر درمان بیماران می تواند بر طول عمر بیشتر آنها اثر بگذارد(پاول و همکاران،2003)
ضرورت نگرش مذهبی[27]
“دین” برای آدمی موهبتی است که او را به یک فلسفه حیات مسلح کرده و به عقل وی روشنگری می بخشد، بر اراده تأکیددارد و آن را می پرورد، به آدمی کمک می کند تا به فرمان های عقل گردن نهد، نیازهای اساسی روح به ویژه نیاز به عشق وجاودانگی را تحقق م یبخشد و از این روست که تار و پود.( زندگی انسان با باورهای دینی تنیده شده است (خدایاری فرد،2000).دور ماندن از باورهای اصیل مذهبی راه را برای ابتلای فرد به کشمکشهای درونی و روانی، احساس پوچی وبی هدفی و یأس و ناامیدی در برابر محرومیت ها، ناملایمات و.( فشارهای روانی( هموار می کند(توکلی و ظهور،2002). مذهب به عنوان یک نیروی موثر در کاهش فشارهای روانی ،گرایش به فساد وهمچنین افزایش رضایت مندی از زندگی شناخنه شده است.همچنین مذهب و دین می تواند نقش توانمندی را در گروه خاصی از افراد میانسال ایفاه نموده و به طور موثری بر ترس و فشارهای روانی غلبه کند (ذکاوی،حسینی،آزادبخت،محمدپور،2006-2007).ایمان مذهبی مکانیزم های سازگاری را افزایش می دهد(لارسون و شریل،1978-1989). رفتارها و باورهای مذهبی، تأثیر مشخصی در معنادار کردن زندگی افراد دارند، رفتارهایی مانند عبادت، زیارت و توکل به خداوند می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت، موجب آرامش درونی افراد گردند. داشتن معنا در زندگی، امیدواری به یاری خداوند در شرایط مشکل زا، بهره مندی از حمایت های اجتماعی و معنوی،احساس تعلق داشتن به منبعی والا همگی از جمله روش هایی هستند که افراد مذهبی با دارا بودن آنها می توانند در مواجهه با حوادث آسیب رسان، فشار کمتری را متحمل شوند(یانگ و مائو،2007). برای پیشگیری از بروز حالات عدم تعادل روانی و خارج شدن انسان از خط صراط مستقیم، باید بازگشت به فطرت پاک الهی را توصیه کرد، تا انسان به دور از عوامل تحریکی خارجکننده از صراط مستقیم، به این راه راست پاینهد و منحرف نگردد. اینجا
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-26] [ 10:03:00 ب.ظ ]
|