اصول و روش درمانی فرانکل را لوگوتراپی[۱۶] تشکیل می‌دهد، لوگوتراپی روشی است که در آن بیمار در جهتی راهنمایی می شود که معنی زندگی خود را بیابد، ‌بنابرین‏ اصول لوگوتراپی تلاش برای یافتن معنی در زندگی است که اساسی ترین نیروی محرکه هر فرد در دوران زندگی اوست. به طور کلی انسان در این دیدگاه، انسان واحدی است که دارای سه جنبه یا بعد بدنی(فیزیکی)، ذهنی(روانی) و معنوی می‌باشد، دو جنبه اول در ارتباط تنگاتنگ قرار دارند و مجموعا روان-تن را تشکیل می‌دهند و عواملی ارثی و فطری مثل سائق های ذاتی را شامل می‌شوند. روانکاوی فروید، آدلر و یونگ[۱۷] در درک این ابعاد کمک شایان توجهی کرده‌اند، بخصوص در بعد روانی آن لکن جنبه معنوی را که یک بعد مشخص انسان است نادیده گرفته- اند.

 

لوگوتراپی در واقع بر بعد سوم انسان یعنی جنبه معنوی تأکید می‌کند. بعد معنوی اولین خصوصیت از سه خصوصیت انسان است که او را از سایر حیوانات متمایز می‌کند واز وجود آن، وجدان، عشق و زیباشناسی مایه می گیرند، دومین خصوصیت وجود انسان آزادی است، اگر چه او از شرایطی که درآن زندگی می‌کند، آزاد نمی باشد، اما در این که در مقابل آن ها چه موضعی بگیرد آزاد است.آزادی انسان نه تنها به مفهوم رها شدن از چیزی است بلکه در تعلق داشتن به چیزی دیگر می‌باشد و این حالت به گفته فرانکل مسئولیت انسان را تشکیل می‌دهد، انسان از نظر این مکتب، ‌در مقابل‌ خودش، وجدانش و خدایش مسئول است(دژکام،۱۳۶۶).

 

معناجویی در این مکتب بسیار مورد تأکید است. این معناجویی نیرویی متضاد با لذت جویی که روانکاوی فروید بر آن استوار است و همچنین قدرت طلبی مورد تأکید آدلر می‌باشد. فرانکل معتقد است که انسان قادر است و می‌تواند به خاطر ایده ها و ارزش هایش زندگی کند و یا در این راه جان ببازد. معنی خواهی انسان ممکن است با ناکامی مواجه گردد که لوگوتراپی آن را ناکامی وجودی می نامد. واژه وجود به سه صورت به کار برده می شود که عبارتند از:

 

۱- خود وجود(بویژه حالات وجودی انسان)

 

۲- معنای وجود

 

۳- معنی خواهی( کوشش برای یافتن معنای واقعی در زندگی شخصی).

 

پیشنهادهایی برای جستجوی معنا

 

چگونه انسان می‌تواند معنای زندگی را پیدا کند؟ فرانکل معتقد است که انسان سالم و بالغ، انسان از خود فرارونده است.انسان کامل بودن، یعنی به چیزی فرا سوی خود پیوستن.انسان در نهایت زمانی می‌تواند خود را متحول کند که یک معنا رادر زندگی خود تحقق بخشد. فرانکل برای معنا بخشیدن به زندگی سه راه را پیشنهاد می‌کند:

 

۱- اگر انسان چیزی خلق کند، زندگی اش می‌تواند با معنا باشد، در اینجا انسان از خود سئوال می‌کند: من برای چه زنده هستم؟

 

۲-انسان معنا را ‌در شیوه تجربه کردن زندگی، یاکسی رادوست داشتن، می بیند.در اینجا انسان از خود می پرسد:من برای چه کسی زنده هستم؟

 

۳- انسان معنا رادر هنگامه ی غوطه وری در مشکلات سنگین در می‌یابد. طرز برخوردی که ما نسبت به رنج برمی گزینیم.در جایی که ما با یک سرنوشت غیر قابل تغییر روبرو می‌شویم.(یک بیماری غیر قابل علاج، مرگ یک عزیز، یک موقعیت ناامید کننده و …) در این جاست که زندگی می‌تواند معنادار شود.در این جا انسان از خود می پرسد: چرا نگرش مثبت در برابر سرنوشت غیر قابل تغییر و اجتناب ناپذیر نداشته باشم؟(‌بر امر[۱۸]،۱۹۸۴).

 

ناکامی وجودی می‌تواند سبب ظهور نوروزها گردد. برای نوروزها در لوگوتراپی واژه نئوژنیک[۱۹] یا اندیشه زاد به کار برده می شود که با نوع دیگر یعنی نوروزهای روانزاد یا سایکوژنیک[۲۰] متفاوت است. علت وجود و ظهور نوروزهای نئوژنیک، کشمکش و تعارض بین سائق ها و غرایز نیست بلکه حاصل برخورد ارزشهاست، به تعبیر دیگر تعارضات اخلاقی و یا مشکلات روحانی علت اصلی این دسته از نورزهاست.

 

لوگوتراپی به جای اینکه به تعقیب عوامل و ریشه‌های ناخودآگاه مسائل فردی در ارتباط با غرایز و سائق ها بپردازد، با مسائل روحانی فرد به طور صادقانه و خستگی ناپذیر برخورد می‌کند. وظیفه لوگوتراپی این است که بیمار را در یافتن معنا در زندگی، اندیشه‌های پنهانی وجود و معنای نهفته در آن یاری دهد.در لوگوتراپی انسان به عنوان موجودی ناشناخته می‌باشد که توجه ویژه ای به یافتن معنی در زندگی و شکوفایی ارزش ها دارد(دژکام،۱۳۶۶).

 

باید در نظر داشت که تلاش انسان در راه جستن معنا و ارزش وجودی او در زندگی همیشه موجب تعادل نیست و ممکن است تنش زا باشد، اما همین تنش لازم و جزء لاینفک بهداشت روان است. فرانکل می‌گوید: من به جرئت می گویم که در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن معنای وجودی خود درزندگی یاری رساند. در اردوگاه کار اجباری نازی ها این نکته بخوبی به اثبات رسید که همه کسانی که تصور می‌کردند که کار یا وظیفه ای در انتظارشان است شانس بیشتری برای زنده ماندن داشتند. فرانکل می‌گوید: وقتی مرا به اردوگاه بردند دست نویس کتابی را که برای چاپ آماده می کردم و به همراه داشتم را از من گرفتند، میل بی حد من برای بازنویسی دوباره مطالب آن معنایی شد که سختی های اسارت را راحت تر تحمل کنم واز آن محیط خشونت بار اردوگاه جان سالم به در بردم، پس بهداشت روانی مستلزم اندازه ای از تنش است، تنش بین آنچه که بدان دست یافته و آنچه که باید بدان تحقق بخشید.

این تنش لازمه زندگی انسان است،آنچه انسان لازم دارد تعادل و بی تنشی نیست، بلکه کوششی است که در راه رسیدن به هدفی شایسته درگیر می شود. پذیرفتن مسئولیت امری است که لوگوتراپی قاطعانه بر آن تأکید دارد و در این جهت گام بر می‌دارد و سعی دارد بیمار را با این نگرش «چنان زندگی کن گویی بار دومی است که بدنیا آمده ای و اینک در حال انجام خطاهایی هستی که درزندگی نخست مرتکب شده بودی» آگاه سازد(فرانکل، ۱۹۶۷ ترجمه صالحیان و میلانی، ۱۳۸۷).

 

اضطراب

 

اضطراب از مبارزه و نبرد شخصی یک فرد برای زنده و باقی ماندن ناشی می شود، که باید به عنوان یک بخش اجتناب ناپذیر وضعیت انسان تلقی شود(کوری،۱۹۹۰). برای می(۱۹۷۷) و دیگر وجودگرایان، اضطراب مفهوم گسترده ای دارد. می[۲۱] دو نوع اضطراب را مطرح می‌کند: اضطراب بهنجار و اضطراب روان رنجورانه.

 

یکی از زیر مجموعه های مهم اضطراب بهنجار که بسیار مورد توجه روان درمانگران وجودی است،اضطراب وجودی[۲۲] می‌باشد. با این که این اضطراب دارای تظاهرات جسمی است ولی از وجود ریشه می‌گیرد. انسان ها باید با دنیای اطراف خویش مواجه شوند، نیروهای پیش‌بینی نشده را تحمل بکنند و به طور کلی جای خود را در دنیا بیابند(شارف، ۲۰۰۰ ترجمه فیروزبخت،۱۳۸۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...