مقاله های علمی- دانشگاهی | ۱-۹ روش تجزیه و تحلیل آمار: – 1 |
پرسشنامه نئو فرم کوتاه(NEO-FFI)[16]: برای سنجش پنج عامل بزرگ شخصیت از فرم کوتاه نئو استفاده خواهد شد. این پرسشنامه در واقع کوتاه شده پرسشنامه ۲۴۰ سئوالی(NEO-PI-R) با ۶۰ سئوال است که کوستا و مک گری[۱۷](۲۰۰۴) برای ارزیابی ۵ ویژگی اصلی شخصیت(نوروزگرایی، برونگرایی، گشودگی، مقبولیت، باوجدانی) تدوین کردند و بر اساس مقیاس پنج درجه ای لیکرت از کاملا مخالف، تا کاملا موافق نمره گذاری می شود و ضرایب اعتبار بازآزمایی آن نیز بین ۸۳/۰ تا ۷۵/۰ گزارش شده است. گروسی فرشی(۱۳۸۰) نیز ضرایب همسانی درونی را برای هر یک از عوامل نوروزگرایی، برونگرایی، گشودگی، مقبولیت و باوجدانی به ترتیب برابر ۸۶/۰، ۷۳/۰، ۵۶/۰، ۶۸/۰ و ۸۷/۰ گزارش کردهاست(فتحی آشتیانی و داستانی، ۱۳۸۹).
۱-۸جامعه آماری:
جامعه آماری متشکل از کلیه مراجعه کنندگان طلاق در سال ۱۳۹۳ به واحد معاینات پزشکی قانونی استان تهران به تعداد ۹۶۳۱ نفر میباشد. و بر اساس فرمول کوکران تعداد ۳۷۰ نفر به عنوان نمونه جهت این تحقیق انتخاب شده اند.
۱-۹ روش تجزیه و تحلیل آمار:
برای بررسی داده های این پژوهش از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. از شاخص های آماری (آماره ها) توصیفی یعنی درصد، فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد جهت خلاصه کردن اطلاعات پراکنده و سپس برای بررسی فرضیه های پژوهش از روش همبستگی پیرسون و روش رگرسیون چندمتغیره استفاده شده است. داده ها با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS 16مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است
فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش
مقدمه
همه علوم انسانی اجتماعی، از جمله علم روانشناسی دو نوع تاریخچه دارند: تاریخچه واقعی و حقیقی و تاریخچه رسمی و تدوینی. تاریخچه واقعی همه علوم انسانی، به ویژه علم روانشناسی به آغاز خلقت، یعنی همان زمانی که اولین و دومین انسان، یعنی حضرت آدم و حوّا توسط آفریدگار خلق شدند، برمیگردد. اما تاریخچه رسمی و تدوینی هر علمی به تاریخ خاص و سرزمین معینی برمیگردد.
امروزه وقتی واژه تاریخچه را به کار میبرند مراد تاریخچه رسمی و تدوینی است؛ یعنی زمانی که اصول و مبانی یک علم استخراج، فصلبندی و تدوین شده و به صورت رسمی و مستقل به جهان عرضه گردیده است. به این اعتبار، علم روانشناسی علمی نسبتاً جوان است که تاریخ تأسیس آن به سال ۱۸۷۹م و خاستگاه آن به غرب از جمله آلمان برمیگردد، چون بر اساس منابع معتبر، اولین آزمایشگاه روانشناسی در این تاریخ و در شهر لایپزیک آلمان توسط دانشمندی به نام ویلهلم وونت۱تأسیس شد و روانشناسی که تا این زمان با عنوان «علم النفس» بخشی از فلسفه شمرده میشد، به صورت علمی رسمی و مستقل درآمد. امروزه این روانشناس در بین روانشناسان به عنوان پدر علم روانشناسی و مؤسس مکتب ساختگرایی شناخته میشود.( استیو هین[۱۸]،۱۳۸۴)
تاریخ آغاز مطالعات مربوط به هوش تقریباً با تاریخ استقلال علم روانشناسی همزاد است. در این زمینه میتوان به تحقیقات گالتون۲در۱۸۶۹ و ۱۸۸۳م اشاره کرد. اما اگر مبنای شروع تحقیقات مربوط به هوش را مطالعات( اسکیرول۳ ۱۸۳۸م) و یا حتی تاریخ ساخت اولین آزمون هوش (۱۸۰۰م) قرار داده شود، تاریخ آغاز این مطالعات به قبل از استقلال و رسمیت یافتن علم روانشناسی برمیگردد.
۲-۱دیدگاههای هوش هیجانی
عبارت هوش هیجانی حدود سال ۱۹۹۰م در ادبیات پژوهشی به کار برده میشد، اما عمومیت یافتن آن به سال ۱۹۹۵م، هنگامی که کتاب هوش هیجانی، نوشته دانیل گلمن، پر فروشترین کتاب نیویورک تایمز شد، برمیگردد۵۰. در سال ۱۹۹۰م پیتر سالووی و جان مایر اصطلاح هوش هیجانی را به معنای توانایی زیر نظرگرفتن احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایز گذاشتن بین آن ها و استفاده از اطلاعات حاصل از آن ها در تفکر و اعمال خود، گرفتند. در سال ۱۹۹۵م گلمن اصطلاح هوش هیجانی را سرِ زبانها انداخت. گلمن معتقد است در پیشبینی قابلیت اشخاص، هوش هیجانی شاخص بهتری است تا هوشبهر حاصل از آزمونهای سنتی هوش.
از نظر گلمن، هوش هیجانی دست کم چهار حوزه دارد:
۱٫ آگاهی هیجانی (برای مثال، توانایی جدا کردن احساسات از اعمال
۲٫ مدیریت هیجانات (برای نمونه، توانایی کنترل عصبانیت
۳٫ تشخیص هیجانات دیگران (برای مثال، دیدن دنیا از دریچه چشم دیگران
۴٫ اداره کردن روابط (توانای حل مشکلات و روابط(جان دبلیو سانتراک[۱۹]:۳۲)
در حوزه روانشناسی ریشههای تئوری هوش هیجانی به آغاز نهضت هوش هیجانی باز میگردد. ای. ال. ثرندایک (۱۹۲۰م) یکی از اولین کسانی بود که جنبههایی از هوش هیجانی را با عنوان هوش اجتماعی۵۲مطرح کرد. او در سال ۱۹۲۰م هوش اجتماعی را شامل مؤلفههای گستردهای میدانست که هر یک به تواناییهای مختلفی در زمینه هوش و ابعاد مختلف آن اشاره میکردند. در سال ۱۹۳۷م رابرت ثرندایک و استرن۵۳تلاشهای قبلی انجام شده توسط ای. ال. ثرندایک را مرور کردند و به معرفی سه حوزه متفاوت و در عین حال، نزدیک به هوش اجتماعی پرداختند. اولین بخش اساساً به نگرش فرد به جامعه و شکل یا بخش مؤلفههای متفاوت آن برمیگردد. بخش دوم، شامل دانش اجتماعی است. شکل سوم، هوش اجتماعی، میزان سازگاری اجتماعی فرد را در بر میگرفت.
وکسلر در سال ۱۹۵۲م همراه با گسترده کردن آموزههای بهره هوشی، تواناییهای عاطفی را به عنوان بخشی از تواناییهای معروف هوش، تصدیق کرد. هاوارد گاردنر (۱۹۸۳م) نیز در احیای تئوری هوش هیجانی در روانشناسی نقش برجستهای ایفا کردهاست. مدل تأثیرگذاری وی تحت عنوان هوشهای متکثر یا هوشهای چندگانه شامل انواع متفاوتی از هوش، از جمله هوش شخصی، هوش میانفردی و هوش درون فردی است.
شاید بتوان گفت که روون بارون (۱۹۸۸م) اولین کسی است که گامهای نخستین را برای ارزیابی هوش هیجانی به عنوان معیاری از سلامت برداشته است. وی در رساله دکتری خود اصطلاح ضریب هیجانی را در مقابل بهره هوشی به کار برده است. این، درست زمانی است که اصطلاح هوش هیجانی هنوز معروفیت عمومی پیدا نکرده و هنوز سالوی و مایر اولین مدل هوش هیجانی خود را به چاپ نرساندهاند. بارون (۲۰۰۰م) اینک هوش هیجانی را به عنوان مجموعهای مشتمل بر دانش هیجانی و اجتماعی و تواناییهایی مطرح میکند که بر توانایی عمومی ما در برخورد مؤثر با خواستههای محیطی تأثیر میگذارند. این مجموعه، شامل مواردی است که عبارتاند از:
توانایی آگاه بودن، فهمیدن و بیان کردن خود،
توانایی آگاه بودن، فهمیدن و برقراری ارتباط با دیگران،
توانایی برخورد با هیجانهای شدید و کنترل سائقها و تکانههای درونی،
توانایی سازگاری با تغییر و حل مشکلات شخصی یا اجتماعی.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-18] [ 08:26:00 ب.ظ ]
|