پایان نامه بررسی تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خودکارآمدی بر ایجاد روحیه کارآفرینی دانشجویان دانشگاه تبریز |
2-3. کارآفرینی در سیره معصومین(ع). 20
2-4. مفهوم کارآفرینی دانشگاهی . 22
2-5. سابقه کارآفرینی در دانشگاههای کشور 23
2-6. رسالت دانشگاه در توسعه کار آفرینی . 24
2-7. انواع کارآفرینی . 25
2-8 . اهمیت کارآفرینی در ایران . 25
2-9. خصوصیات و عوامل موثر بر ظهور کارآفرینان . 15
2-10. آموزش کارآفرینی در ایران و نقش آن در ایجاد اشتغال 28
2-11. کارآفرینی و تحصیلات عالی 30
2-12. آیا آموزش کارآفرینی مفید و اثرگذار است؟ 31
2-13. دلایل نیاز به درس کارآفرینی در دانشگاههای کشور 32
2-14. روحیه کارآفرینی 33
2-15. برنامه درسی آموزش کارآفرینی 37
2-16. مهمترین ویژگیهای برنامه درسی کارآفرینی 38
2-17. شیوههای تدریس آموزش کارآفرینی 42
2-18. ارزشیابی آموزش کارآفرینی 45
2-19. اهداف آموزش کارآفرینی . 46
2-20. چالشهای آموزش کارآفرینی 47
2-21. رئوس مطالب آموزش کارآفرینی 49
2-22. فرآیند آموزش کارآفرینی 50
2-23. دورههای آموزش کارآفرینی 51
2-24. نکات مهم در ارایه آموزشهای کارآفرینی 52
2-25- مبانی نظری خود کارآمدی 52
2-26. خود کارآمدی 53
2-27. ابعاد خود کارآمدی 55
2-28. منابع خود کارآمدی . 56
2-29. فرآیندهای فعال شونده مرتبط با خود کارآمدی 58
2-30. دیگر منابع باورهای خود کارآمدی 61
2-3. کارآفرینی در سیره معصومین(ع). 20
2-4. مفهوم کارآفرینی دانشگاهی . 22
2-5. سابقه کارآفرینی در دانشگاههای کشور 23
2-6. رسالت دانشگاه در توسعه کار آفرینی . 24
2-7. انواع کارآفرینی . 25
2-8 . اهمیت کارآفرینی در ایران . 25
2-9. خصوصیات و عوامل موثر بر ظهور کارآفرینان . 15
2-10. آموزش کارآفرینی در ایران و نقش آن در ایجاد اشتغال 28
2-11. کارآفرینی و تحصیلات عالی 30
2-12. آیا آموزش کارآفرینی مفید و اثرگذار است؟ 31
2-13. دلایل نیاز به درس کارآفرینی در دانشگاههای کشور 32
2-14. روحیه کارآفرینی 33
2-15. برنامه درسی آموزش کارآفرینی 37
2-16. مهمترین ویژگیهای برنامه درسی کارآفرینی 38
2-17. شیوههای تدریس آموزش کارآفرینی 42
2-18. ارزشیابی آموزش کارآفرینی 45
2-19. اهداف آموزش کارآفرینی . 46
2-20. چالشهای آموزش کارآفرینی 47
2-21. رئوس مطالب آموزش کارآفرینی 49
2-22. فرآیند آموزش کارآفرینی 50
2-23. دورههای آموزش کارآفرینی 51
2-24. نکات مهم در ارایه آموزشهای کارآفرینی 52
2-25- مبانی نظری خود کارآمدی 52
2-26. خود کارآمدی 53
2-27. ابعاد خود کارآمدی 55
2-28. منابع خود کارآمدی . 56
2-29. فرآیندهای فعال شونده مرتبط با خود کارآمدی 58
2-30. دیگر منابع باورهای خود کارآمدی 61
2-31. مراحل رشد خود کارآمدی 61
2-32. خود کارآمدی و جنسیت 64
2-33. نقش و اهمیت خود کارآمدی در کارآفرینی 64
2-34.تحقیقات انجام شده درباره برنامه درسی کارآفرینی، خودکارآمدی و روحیهکارآفرینی در ایران 66
2-36.تحقیقات انجام شده درباره برنامه درسی کارآفرینی، خود کارآمدی و روحیه کارآفرینی در
خارج از ایران 68
جمع بندی فصل 2 69
فصل سوم: روششناسی پژوهش
3-1. مقدمه 72
3-2. جامعه آماری، نمونه، روش نمونهگیری 72
3-3. ابزار گردآوری دادهها 72
3- 4 . روش پژوهش 74
3- 5. شیوهی اجرای پژوهش 75
3-6. روش تجزیه و تحلیل دادهها 75
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها
4-1. مقدمه 77
4-2. بخش توصیفی 77
4-3. بخش استنباطی 81
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1. مقدمه 93
5-2. بحث در مورد یافتهها 93
5-3. محدودیتها 98
5-4. پیشنهادها 99
فهرست منابع و مآخذ
منابع فارسی 100
منابع انگلیسی
مقدمه
امروزه نیاز به دانش آموختگان و دانشجویان کارآفرین افزایش یافته و هدف بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان، پرورش دانشجویان و در نتیجه دانش آموختگان کارآفرین میباشد. بر این اساس پرورش استعداد کارآفرینانه ی دانش آموختگان به عنوان دستور کار ملی، به منظور توسعهی کارآفرینی، مورد توجه سیاست گذاران و دانشگاههای کشورها قرار گرفته است(احمدی، شافعی و مفاخری نیا ، 1391). رسیدن به جایگاه مناسب در تمامی جنبههای توسعه مورد توجه سیاست گذاران و مدیران تمامی کشورهای دنیا قرار دارد و رسیدن به این مهم نیازمند استفاده از مجموعه عواملی است که یکی از مهمترین آنها کارآفرینی و نهادینه کردن فرهنگ کارآفرینی در تمامی بخشهای جامعه میباشد، زیرا تحقیقات نشان داده است که بین رشد اقتصادی و تعداد کارآفرینها در یک کشور رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد و کشوری که دارای تعداد زیاد کارآفرین باشد از محرکهای تجاری و اقتصادی قویتری نیز برخوردار است(هوشمندان مقدم فرد، رضوان فر، موحد و علی شمس، 1390). به عبارت دیگر، یکی از عواملی که سبب دگرگونی چهره اقتصادی، اجتماعی و صنعتی یک کشور میشود فعالیتهای کارآفرینانه، برخورداری از روحیه کارآفرینی و در نهایت کارآفرینی انسان است(همان منبع).
مهمترین عامل توسعه در هر جامعهای عامل انسانی است. برای نیل به توسعه پایدار و متوازن، تربیت نیروی متخصص، کارآمد و مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه در نهادهای آموزشی به عنوان یک اصل اساسی و ضروری مطرح است. جامعه جدید از نظر نیروی انسانی به افرادی نیاز دارد که علاوه بر داشتن تخصص لازم، با دارا بودن روحیه انعطاف پذیر و مشارکت جویانه در پذیرش مسئولیتهای متنوع پیشقدم و به طور پیوسته در فرایند آموزش مادامالعمر در بهبود تواناییهای خود کوشا باشند. در چنین شرایطی که به دلیل تغییرات سریع تکنولوژی و تحولات اقتصادی، پیش بینی تغییرات بازار کار وجود ندارد، ضرورت هماهنگی مستمر بین نظام آموزشی به طور کلی و بازار کار بیش از پیش محسوس است(حسینی، عزیزی و میردامادی، 1386).
با عنایت به اینکه بیکاری دانش آموختگان یکی از معضلات دیرینه و کنونی کشورهای گوناگون به ویژه جوامع در حال توسعه و توسعه نیافته است(زینالدینی میمند، نادری، شریعت مداری و سیف نراقی، 1389) بحران بیکاری در جوامع در حال توسعه ریشه دوانیده و دولتها قادر به برطرف کردن نیازهای تکنولوژیکی جوامع خود نیستند، چرا که بیشتر خروجیهای دانشگاهها با نیازهای بازار کار هماهنگی و همخوانی ندارد. این مسأله به دلایل متعددی از جمله برنامه ریزی آموزشی و برنامه درسی آموزش عالی با تحولات و تقاضای دنیای کار و عدم پیش بینیهای مناسب برای نیروی انسانی مورد نیاز آینده است و این در حالی است که یکی از مقاصد نظام آموزش عالی آماده نمودن دانشجویان برای ایفای نقش مؤثر در زندگی کاری است؛ از این رو دانشجویان پس از دانش آموختگی میان مشاغل دولتی و خصوصی در جستجوی کار هستند و کمتر به کارآفرینی تمایل دارند(کوثری و نوروز زاده، 1388).
اغلب دانشگاهها آموزش را در گستره رسالت خویش بدون هیچ برنامه و تمهیداتی به منظور تزریق روحیۀ کارآفرینی فراگیران در دستور کار خود قرار میدهند و شاید فقط رسالت خویش را منحصراً آموزش بدانند و کمتر برنامههایی به منظور کارآفرینی داشته باشند، پیامد این امر آن است که با هزاران دانش آموخته با کمترین نشانه نوآوری و اندیشه آفرینی مواجه میشویم که همواره در جستجوی کار در هر زمینهای، ولو بی ارتباط با زمینه تحصیلی آنها میباشند(حسینی لرکانی، میرعرب رضی و رضایی، 1387). در نظام آموزش عالی یکی از مؤلفههای اثرگذار و مهم در ایجاد روحیۀ کارآفرینی، برنامه درسی است(مهرام و فرخ زاده، 1387). برنامه درسی نقش مؤثر، تعیین کننده و انکارناپذیری را در تحقق اهداف و رسالتهای آموزش عالی از نظر کمی و کیفی دارد. در واقع برنامه درسی به عنوان قلب مراکز دانشگاهی در توفیق یا شکست این مراکز نقش کلیدی و تعیین کنندهای دارند( لاننبرگ و اورنستین[1]، 2004). بر این اساس برنامه درسی نشان دهنده میزان پیشرفت و پاسخگو بودن دانشگاهها به نیازهای در حال تغییر جامعه هستند(فتحی واجارگاه و شفیعی، 1386).
از سوی دیگر باورهای خودکار آمدی در زمینه کارآفرینی یکی از ملزوماتی است که برای داشتن انگیزه کارآفرینی و نیز تلاش برای انجام فعالیتهای کارآفرینانه جزء لازم و حتمی به شمار میآید. شارف[2]، (1991) معتقد بود که افرادی که خود کارآمدی قوی دارند معتقدند میتوانند به طور مؤثر با رویدادها و شرایطی که مواجه میشوند برخورد نمایند و در انجام تکالیف استقامت نموده و اغلب در سطح بالایی از عملکرد قرار میگیرند(بندورا، 1372). یکی از خصوصیات مهم کارآفرینان باورهای خود کارآمد آنان است. مارکمن و بارون[3] معتقدند کارآفرینانی که از خود کارآمدی بالاتری برخوردارند از همتایان خود که دارای خود کارآمدی پائین تری هستند پیشی میگیرند. این استدلال بر پایه نظریهی شناختی- اجتماعی قرار دارد که در آن اشاره شده است که کارکرد سازگاری انسانی از طریق فرآیند مستمر خود کارآمدی، برانگیخته، تنظیم و جهتدهی میشود. طبق الگوی علیّت متقابل سه جانبه ای که از سوی این نظریه مطرح شده است خود کارآمدی به عنوان عامل تعیینکنندهی تعامل گر بر رفتارها تأثیر میگذارد(شماعی زاده، 1385). بسیاری از افراد در اقتصادهای در حال گذار ممکن است از تمایل برای کارآفرینی نیز برخوردار باشند اما لزوماً در فعالیتهای کارآفرینی درگیر نمیشوند(چن[4]، گرین و کریک، 1998). و این نه به دلیل اینکه از توانمندی دانش یا مهارتهای لازم برخوردار نمیباشند، بلکه به این دلیل است که از خود کارآمدی لازم برخوردار نیستند(لوتانز،استاجکوویچ و ایبرایوا[5]، 2000). حال با توجه به نقش و تأثیر آموزش برنامه درسی کارآفرینی و تعامل آن با خود کارآمدی بر ایجاد روحیه کارآفرینی، نقش نظام آموزشی و بالاخص نظام آموزش عالی در امر توسعهی جامعه بیش از پیش محرز میگردد. آموزش عالی از طریق انتقال دانش کاربردی در زمینهی اشتغال، ایجاد مهارتها و تواناییهای مورد نیاز در زمینه کارآفرینی، بسترسازی فرهنگی و توسعه و حمایت پژوهشی از کارآفرینی، مفاهیم کارآفرینی را وارد دانشگاه نموده و دانش، نگرش و مهارت دانشجویان را به سوی کارآفرینی و کارآفرین شدن سوق میدهد(کیا و احمدزاده، 1386).
1-2- بیان مسأله
کارآفرینی از منابع مهم و پایان ناپذیر همه جوامع بشری است. منبعی که به توان خلاقیت انسانها برمی گردد، از یک سو ارزان و از سوی دیگر بسیار ارزشمند و پایان ناپذیر است. امروزه همگان دریافتهاند که جوامعی که به منابع انسانی متکی بودهاند تا به منابع زیر زمینی، در بلند مدت موفقتر بودهاند(هاشمی، 1380). مقوله کارآفرینی به عنوان مؤثرترین نیروی بالقوه اقتصادی در تاریخ جهان به صورت بحثانگیزی از حدود سه دهه گذشته تا کنون ظهور یافته و مطرح شده است. هم گام و هم زمان با این مقوله پیشرفتهای مشابهی نیز در زمینه آموزش کارآفرینی انجام شده است. مهمترین اهداف کارآفرینی به ترتیب اهمیت عبارتند از: تقویت روحیه کارآفرینی، شروع کسب و کار، خدمت به اجتماع و برانگیختن مهارتهای کارآفرینی (ماسالویبا[6]، 2008).
یکی از چالشهای پیش روی جوامع مختلف این است که دانش آموختگان فاقد تواناییهای فردی و مهارتهای لازم برای راه اندازی کسب و کار مناسب میباشند. این امر، آماده سازی فارغالتحصیلان دانشگاهی را به وسیله توسعه فرهنگ کارآفرینی در آنان مسلم میسازد. آماده سازی در مورد کارآفرینی نبایستی بعد از فارغالتحصیلی باشد. بلکه این امر بایستی در حین تحصیل انجام شود و لازم است روح کارآفرینی در دانشگاهها پرورش داده شود (ملکی، 1386).
ایجاد روحیهی کارآفرینی مورد دغدغه و سؤال بسیاری از متخصصان حیطههای روان شناسی و تعلیم و تربیت بوده، برخی بر عدم امکان آموزش کارآفرینی به خاطر خصیصهای بودن آن اشاره مینمایند. این در حالی است که پژوهشهایی بر اثربخشی آموزش کارآفرینی و تأثیر پذیری برخی جنبههای فردی مؤثر بر کارآفرینی اشاره مینمایند. برای مثال هنری، هیل و لیچ[7](2005 ) نقل از مهرام و فرخ زاده( 1387) بر این عقیده هستند که برنامههای درسی میتوانند بر ایجاد و تحول روحیه کارآفرینی اثرگذار باشند
اینکه آموزش چگونه و یا با چه ابزاری صورت پذیرد؟ مسألهای است که (گیب[8]، 2002) بدان نظر داشته است. چالش اساسی در آموزش کارآفرینی تسهیلات و ابزارهای یادگیری به منظور حمایت از فرآیند کارآفرینی است و آموزش کارآفرینی میتواند از طرق و ابزارهای گوناگون صورت پذیرد. اما عنصر اساسی و اصلی آموزش کارآفرینی، برنامه درسی است (گیب، 2002). برنامه درسی از مهمترین عناصر نظام آموزش عالی و دانشگاهها است که نقش تعیین کننده و انکار ناپذیری در تحقق اهداف و رسالتهای آموزش عالی از نظر کمی و کیفی دارد(نوروززاده و کوثری، 1388). از تعاریف کارآفرینی چنین برمیآید که تعبیرهای متفاوتی از این موضوع به عمل آمده و چشم اندازهای مفهومی گوناگونی در این زمینه وجود دارد. اما در همهی این تعبیرها وجوه مشترکی مثل خطرپذیری، خلاقیت، استقلال و پشتکار وجود دارد. از جمله این اشتراکات موضوع خود کارآمدی است(چن،گرین و کریک[9]، 1998). بند ورا[10] به عنوان پایه گذار مفهوم خود کارآمدی، ادراک فرد از اعتماد به نفس خود در انجام وظایف و نیز باور او در مورد توانایی انجام کار را خود کارآمدی میداند. بندورا چنین فرض میکند که ادراک فرد از اعتماد به نفس خود در انجام وظایف(احساس خود کارآمدی) بین آنچه که آنها میدانند و آنچه که انجام میدهند به صورت واسطه عمل میکند و به تصمیم گیریهای آینده او نیز کمک میکند(جعفری مقدم، 1388). خود کارآمدی را برآورد فرد از تواناییهای خود میدانند که از آن برای جمع بین انگیزه، منابع شناختی و فرآیند عمل خود استفاده میکنند تا بر حوادث زندگی تسلط بیشتری داشته باشد (بندورا، 1372). عقاید خود کارآمدی مشخص میکند که افراد چگونه احساس میکنند، چگونه میاندیشند، چگونه خود را برمی انگیزند و چطور با او رفتار میکنند. در واقع خود کارآمدی یکی از مؤلفههای مهم کارآفرینی و پیش شرط آزاد سازی استعدادهای پنهان و کارآفرینانه افراد است(همان منبع). دیدگاه خود کارآمدی برای مطالعه کارآفرینان بسیار مناسب است خود کارآمدی بر توانایی فرد از باورهایش اشاره دارد که او را برای عملکرد موفقیت آمیز در نقشها و وظایف خود به عنوان یک کارآفرین قادر میسازد (چن و همکاران، 1998). افرادی که خود کارآمدی بالاتری دارند در سطح بالاتری از تصورات کارآفرینانه برخوردارند و در حقیقت زمان بیشتری را صرف تدارک یک عمل کارآفرینانه میکنند (دنوبل،یونگ و ارلیش[11]، 1999).
خود کارآمدی کارآفرینی مؤلفه اصلی در تعیین این مسأله است که افراد چگونه و چقدر در توسعهی کارآفرینانه تلاش میکنند، چه مدت ادامه میدهند و چقدر نسبت به موانع روشن بین هستند. بنابراین میتوان گفت خود کارآمدی متغیر شناختی اصلی در عملکرد هر کارآفرین است( لوتانز[12] و همکاران ،2000). لذا به نظر میرسد افرادی که دارای خود کارآمدی بالایی هستند از برنامههای آموزش کارآفرینی بیشتر بهره خواهند برد. به عبارت دیگر خود کارآمدی میتواند نقش متغیر واسطه را در این فرایند ایفا نماید.(تاج آبادی، 1387). عامل انسانی مهمترین جنبه کارآفرینی بوده و آموزش عامل انسانی در روند پیشرفت کارآفرینی تأثیر بسزایی داشته و دارد(همان). به طور کلی آموزش کارآفرینی در رابطه با افراد تنها دو گزینه در پیش رو دارد یا اینکه آموزش کارآفرینی میتواند موجب تقویت روحیه، ویژگیها و مهارتهای کارآفرینی در فراگیران شود یا اینکه برای پرورش ویژگیها و مهارتهای کارآفرینی در فراگیران سمت و سو یابد تا فرد به کمک آنها بتواند به راه اندازی یک کسب و کار کارآفرینانه اقدام کند. (همان منبع). تحقیقات متعددی اثر برنامههای آموزشی کارآفرینی را در ایجاد شناخت، روحیه و مهارت کارآفرینی نشان داده است. اما در این تحقیقات به اثر متغیرهای واسطه ای پرداخته نشده است همان گونه که اشاره شد یکی از متغیرهای اثرگذار بر کسب نتیجه از آموزشهای کارآفرینی «خود کارآمدی» است. لذا این پژوهش به دنبال مطالعه تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر روحیه کارآفرینی دانشجویان است.
1-3- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
رشد جمعیت عوارض مثبت و منفی خود را امروزه به رخ سیاستمداران و تصمیم گیرندگان کشور نمایان نموده، اگرچه رشد جمعیت بالا ایجاد کننده فرصت و تهدید برای هر جامعهای میباشد اما به دلیل عدم بهره برداری از این فرصتها و فراهم نبودن زیر ساختها، بیشتر، تهدیدهای افزایش جمعیت گریبان گیر کشور ما شده، و ضرورت کارآفرینی بیشتر از گذشته نمایان شده است(زمانی،1391). در شرایط کنونی که اقتصاد کشورمان با مسائل و نارساییهای مهمی نظیر فرار مغزها، بیکاری(به ویژه در فارغالتحصیلان دانشگاهها) کمبود نیروی انسانی متخصص، کاهش سرمایه گذاری دولت، عدم تحرک و رشد اقتصادی کافی روبه روست، پرورش و آموزش کارآفرینان ارزش آفرین از اهمیت مضاعفی برخوردار است (ملکی، 1386).آموزش کارآفرینی میتواند یکی از مؤثرترین شیوهها برای تسهیل انتقال جمعیت فارغالتحصیلان به بازار کار باشد(دیوید، آپونت و تلدانو[13]، 2008 ). مطالعات در اروپا در این باره نشان داده است که چنین آموزشهایی توانسته است افراد را مسئولیت پذیر تر به بار آورد و آنها را تبدیل به کارآفرین یا متفکران حوزهی کارآفرینی کند (همان).
رفع معضل بیکاری، ایجاد و تقویت راهکارهای اشتغال زایی و خود اشتغالی و حرکت به سمت توسعه جامعه، نیاز به تربیت و آموزش افراد کارآفرین کارآمد و خلاق را دو چندان کرده است (پور آتشی، 1387). از آنجایی که بخش عمدهای از نیروهای متخصص مورد نیاز جامعه از برون دادهای آموزش عالی میباشند، نقش آموزش عالی در توسعه کارآفرینی بسیار حیاتی و تعیین کننده خواهد بود. اگر نظام آموزش عالی نتواند خود را با این دگرگونیها وفق دهد و پا به پای این تحولات حرکت نکند کارایی و بازدهی مفید خود را از دست خواهد داد(اسکندری، 1385). درحقیقت امروزه برنامههای درسی کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته به یکی از مهمترین و گستردهترین فعالیتهای دانشگاهی تبدیل شده است (همان منبع). ما کس وبر جامعه شناس مشهور آلمانی روحیه کارآفرینی را عاملی مهم در تشریح و تبیین چگونگی شکل گیری تمدن صنعتی و سرمایه داری در مغرب زمین میداند. باید پذیرفت که عصر تسلط روحیه کارآفرینی فرا رسیده است. در بازارهای پر رقابت جهانی، سرمایه داری بزرگ کلاسیک به مرور قدرت خود را از دست خواهند داد و صرفاً کسانی در عرصههای بینالمللی به حیات اقتصادی اجتماعی ادامه خواهند داد که روحیه کارآفرینی داشته باشند )هزار جریبی،1382). شومپیتر نیز به علت نقش کارآفرینی در ایجاد نوآوری آن را محور کلیدی توسعهی اقتصادی تلقی میکند و امروزه صاحب نظران بر نقش کارآفرینی در توسعهی اقتصادی و اجتماعی اتفاق نظر دارند مهمترین این نقشها از این قراراند:
– کارآفرینی موجب گردآوری پس انداز های عمومی بی هدف و سرگردان میشود و تشکیل سرمایه را بهبود میبخشد.
– کارآفرینی منجر به ایجاد اشتغال در مقیاس وسیع میشود. بنابراین، کارآفرینی مشکلات بیکاری را که ریشه ی بسیاری از مشکلات اقتصادی اجتماعی است کاهش میدهد.
– کارآفرینی به توسعهی متوازن منطقهای منجر میشود.
– کارآفرینی باعث کاهش تمرکز اقتصادی در جامعه میشود.
– کارآفرینی منجر به توزیع مجدد ثروت و درآمد و حتی قدرت سیاسی به صورت عادلانه در جامعه میشود.
– کارآفرینی منابع و سرمایه و مهارتها را که ممکن است بی استفاده و سرگردان باقی مانده باشد به طور موثر به تحرک وامی دارد.
– کارآفرینی کیفیت زندگی را بهبود میبخشد. کارآفرینان پیوسته در حال ابداع و توسعهی کالاها و خدمات جدیدند. این گونه تلاشهای بدیع موجب تولید تکنولوژی و ماشین آلات بهتر و سیستمهای تولیدی مؤثرتر میشود و از این طریق محصولات و خدمات ارتقا مییابد و کیفیت زندگی را بهبود میبخشد و زندگی را راحتتر و سادهتر میکند.
– کارآفرینی، تجارت خارجی را که جزء مهمی از توسعهی اقتصادی کشورهاست ارتقاء میدهد.
– کارآفرینی موجب افزایش منابع و سرمایه اجتماعی از طریق دولت میشود. با اشتغال افراد به کار، زمینهی بروز جرم و ناهنجاریهای اجتماعی کم شده و هزینههای دولت در برخورد با چنین مواردی به شدت کاهش مییابد.
– زمینهی ازدواج و تشکیل خانواده با کسب درآمد فراهم میشود و جامعه شادابی لازم را به دست میآورد(به نقل از احمد پور داریانی و مقیمی، 1388).
پیشرفتهای اینترنتی و الکترونیکی نیز فرصتهای جدیدی را فراهم نموده، که با تربیت دانش آموختگان کارآمد و شناسایی زمینههای شغلی جدید، کارآفرینان زمینه کاری بیشتری پیدا نموده، و در کشورهایی مانند ایران نقش آفرینی مؤثری خواهد داشت. تولید محصول با کیفیت نسبتاً مناسب و قیمت ارزان در کشورهای آسیای شرقی از جمله کشور چین، بسیاری از موقعیتهای شغلی داخل کشور را به خطر انداخته و تعطیلی کارخانجات و بیکاری نیروی انسانی را به دنبال داشته، و این موقعیت مناسبی برای کارآفرینان میباشد تا با مطالعه و تحقیق در خصوص نحوه تولید در کشورهای دیگر الگوی مناسب با ویژگیهای کشور طراحی و زمینه اشتغال جوانان را فراهم نمایند(زمانی،1391). از آنجایی که کارآفرینی فرایند ایجاد کسب و کارهای جدید یا نوآوری در کسب و کارهای موجود در شرایط ریسک پذیر و پر ابهام و از طریق کشف فرصتها و بهره گیری از منابع کمیاب است، این فرآیند منجر به افزایش ظرفیتهای اقتصادی میگردد بنابراین حل معضل اشتغال، گسترش روحیه کارآفرینی و جذب نیروهای کارآفرین را الزامی میکند(جزنی، 1386). امروزه به علت افزایش گرایش افراد به فعالیتهای کارآفرینانه، آموزش کارآفرینی به موضوع مهمی تبدیل شده است. پژوهشها نشان میدهد که مهمترین عامل مؤثر در حرکت کارآفرینی از قوه به فعل، بروز روحیه کارآفرینی در افراد از طریق آموزش میباشد. بنابراین عامل انسانی، مهمترین جنبه کارآفرینی بوده و آموزش عامل انسانی در روند پیشرفت کارآفرینی تأثیر بسزایی خواهد داشت(پور آتشی، 1387).
نتایج این پژوهش اطلاعات مفیدی را به تصمیم گیرندگان برنامههای درسی در خصوص آموزش کارآفرینی ارائه خواهد داد. ضمن اینکه از نظر مفهومی میتواند نقش خصیصه خود کارآمدی را در بهرهمندی افراد از آموزش کارآفرینی مشخص کند.
1-4- هدفهای کلی و جزئی تحقیق:
هدف کلی تحقیق:
شناسایی تأثیر برنامه درسی کارآفرینی بر ایجاد روحیه کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی دانشجویان
هدفهای جزئی:
1- تعیین تأثیر آموزش برنامه درسی کارآفرینی بر روحیه کارآفرینی و مؤلفههای آن در دانشجویان
2- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر توفیق طلبی دانشجویان
3- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر ریسک پذیری دانشجویان
4- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر استقلال طلبی دانشجویان
5- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر خلاقیت دانشجویان
6- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر اراده یا کنترل درونی دانشجویان
7- تعیین روحیه کارآفرینی دانشجویان در تعامل با خود کارآمدی با توجه به جنسیت و رشته تحصیلی دانشجویان
1-5- فرضیههای تحقیق:
1- آموزش برنامه درسی کارآفرینی بر ایجاد روحیه کارآفرینی و مؤلفههای آن در دانشجویان تأثیر مثبت دارد.
2- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر توفیق طلبی دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
3- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر ریسک پذیری دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
4- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر استقلال طلبی دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
5- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر خلاقیت دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
6- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر اراده یا کنترل درونی دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
7- روحیه کارآفرینی دانشجویان در تعامل با خود کارآمدی با توجه به جنسیت و رشته تحصیلی متفاوت است .
1-6- متغیرهای تحقیق :
در این پژوهش متغیرهای اساسی که مورد بررسی قرار گرفتهاند به شرح ذیل است که ابتدا تعاریف مفهومی متغیرها آورده میشود و سپس به تعاریف عملیاتی هر یک پرداخته خواهد شد.
متغیر مستقل: برنامه درسی کارآفرینی
متغیر وابسته: روحیه کارآفرینی
متغیر واسطه ای: خود کارآمدی
1-7- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها :
تعریف مفهومی آموزش کارآفرینی: آموزش کارآفرینی فرآیندی نظاممند، آگاهانه و هدف گر است که طی آن افراد غیر کارآفرین ولی دارای توان بالقوه به صورتی خلاق تربیت میشوند. در واقع این نوع
2-31. مراحل رشد خود کارآمدی 61
2-32. خود کارآمدی و جنسیت 64
2-33. نقش و اهمیت خود کارآمدی در کارآفرینی 64
2-34.تحقیقات انجام شده درباره برنامه درسی کارآفرینی، خودکارآمدی و روحیهکارآفرینی در ایران 66
2-36.تحقیقات انجام شده درباره برنامه درسی کارآفرینی، خود کارآمدی و روحیه کارآفرینی در
خارج از ایران 68
جمع بندی فصل 2 69
فصل سوم: روششناسی پژوهش
3-1. مقدمه 72
3-2. جامعه آماری، نمونه، روش نمونهگیری 72
3-3. ابزار گردآوری دادهها 72
3- 4 . روش پژوهش 74
3- 5. شیوهی اجرای پژوهش 75
3-6. روش تجزیه و تحلیل دادهها 75
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها
4-1. مقدمه 77
4-2. بخش توصیفی 77
4-3. بخش استنباطی 81
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1. مقدمه 93
5-2. بحث در مورد یافتهها 93
5-3. محدودیتها 98
5-4. پیشنهادها 99
فهرست منابع و مآخذ
این مطلب را هم بخوانید :
منابع فارسی 100
منابع انگلیسی
مقدمه
امروزه نیاز به دانش آموختگان و دانشجویان کارآفرین افزایش یافته و هدف بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان، پرورش دانشجویان و در نتیجه دانش آموختگان کارآفرین میباشد. بر این اساس پرورش استعداد کارآفرینانه ی دانش آموختگان به عنوان دستور کار ملی، به منظور توسعهی کارآفرینی، مورد توجه سیاست گذاران و دانشگاههای کشورها قرار گرفته است(احمدی، شافعی و مفاخری نیا ، 1391). رسیدن به جایگاه مناسب در تمامی جنبههای توسعه مورد توجه سیاست گذاران و مدیران تمامی کشورهای دنیا قرار دارد و رسیدن به این مهم نیازمند استفاده از مجموعه عواملی است که یکی از مهمترین آنها کارآفرینی و نهادینه کردن فرهنگ کارآفرینی در تمامی بخشهای جامعه میباشد، زیرا تحقیقات نشان داده است که بین رشد اقتصادی و تعداد کارآفرینها در یک کشور رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد و کشوری که دارای تعداد زیاد کارآفرین باشد از محرکهای تجاری و اقتصادی قویتری نیز برخوردار است(هوشمندان مقدم فرد، رضوان فر، موحد و علی شمس، 1390). به عبارت دیگر، یکی از عواملی که سبب دگرگونی چهره اقتصادی، اجتماعی و صنعتی یک کشور میشود فعالیتهای کارآفرینانه، برخورداری از روحیه کارآفرینی و در نهایت کارآفرینی انسان است(همان منبع).
مهمترین عامل توسعه در هر جامعهای عامل انسانی است. برای نیل به توسعه پایدار و متوازن، تربیت نیروی متخصص، کارآمد و مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه در نهادهای آموزشی به عنوان یک اصل اساسی و ضروری مطرح است. جامعه جدید از نظر نیروی انسانی به افرادی نیاز دارد که علاوه بر داشتن تخصص لازم، با دارا بودن روحیه انعطاف پذیر و مشارکت جویانه در پذیرش مسئولیتهای متنوع پیشقدم و به طور پیوسته در فرایند آموزش مادامالعمر در بهبود تواناییهای خود کوشا باشند. در چنین شرایطی که به دلیل تغییرات سریع تکنولوژی و تحولات اقتصادی، پیش بینی تغییرات بازار کار وجود ندارد، ضرورت هماهنگی مستمر بین نظام آموزشی به طور کلی و بازار کار بیش از پیش محسوس است(حسینی، عزیزی و میردامادی، 1386).
با عنایت به اینکه بیکاری دانش آموختگان یکی از معضلات دیرینه و کنونی کشورهای گوناگون به ویژه جوامع در حال توسعه و توسعه نیافته است(زینالدینی میمند، نادری، شریعت مداری و سیف نراقی، 1389) بحران بیکاری در جوامع در حال توسعه ریشه دوانیده و دولتها قادر به برطرف کردن نیازهای تکنولوژیکی جوامع خود نیستند، چرا که بیشتر خروجیهای دانشگاهها با نیازهای بازار کار هماهنگی و همخوانی ندارد. این مسأله به دلایل متعددی از جمله برنامه ریزی آموزشی و برنامه درسی آموزش عالی با تحولات و تقاضای دنیای کار و عدم پیش بینیهای مناسب برای نیروی انسانی مورد نیاز آینده است و این در حالی است که یکی از مقاصد نظام آموزش عالی آماده نمودن دانشجویان برای ایفای نقش مؤثر در زندگی کاری است؛ از این رو دانشجویان پس از دانش آموختگی میان مشاغل دولتی و خصوصی در جستجوی کار هستند و کمتر به کارآفرینی تمایل دارند(کوثری و نوروز زاده، 1388).
اغلب دانشگاهها آموزش را در گستره رسالت خویش بدون هیچ برنامه و تمهیداتی به منظور تزریق روحیۀ کارآفرینی فراگیران در دستور کار خود قرار میدهند و شاید فقط رسالت خویش را منحصراً آموزش بدانند و کمتر برنامههایی به منظور کارآفرینی داشته باشند، پیامد این امر آن است که با هزاران دانش آموخته با کمترین نشانه نوآوری و اندیشه آفرینی مواجه میشویم که همواره در جستجوی کار در هر زمینهای، ولو بی ارتباط با زمینه تحصیلی آنها میباشند(حسینی لرکانی، میرعرب رضی و رضایی، 1387). در نظام آموزش عالی یکی از مؤلفههای اثرگذار و مهم در ایجاد روحیۀ کارآفرینی، برنامه درسی است(مهرام و فرخ زاده، 1387). برنامه درسی نقش مؤثر، تعیین کننده و انکارناپذیری را در تحقق اهداف و رسالتهای آموزش عالی از نظر کمی و کیفی دارد. در واقع برنامه درسی به عنوان قلب مراکز دانشگاهی در توفیق یا شکست این مراکز نقش کلیدی و تعیین کنندهای دارند( لاننبرگ و اورنستین[1]، 2004). بر این اساس برنامه درسی نشان دهنده میزان پیشرفت و پاسخگو بودن دانشگاهها به نیازهای در حال تغییر جامعه هستند(فتحی واجارگاه و شفیعی، 1386).
از سوی دیگر باورهای خودکار آمدی در زمینه کارآفرینی یکی از ملزوماتی است که برای داشتن انگیزه کارآفرینی و نیز تلاش برای انجام فعالیتهای کارآفرینانه جزء لازم و حتمی به شمار میآید. شارف[2]، (1991) معتقد بود که افرادی که خود کارآمدی قوی دارند معتقدند میتوانند به طور مؤثر با رویدادها و شرایطی که مواجه میشوند برخورد نمایند و در انجام تکالیف استقامت نموده و اغلب در سطح بالایی از عملکرد قرار میگیرند(بندورا، 1372). یکی از خصوصیات مهم کارآفرینان باورهای خود کارآمد آنان است. مارکمن و بارون[3] معتقدند کارآفرینانی که از خود کارآمدی بالاتری برخوردارند از همتایان خود که دارای خود کارآمدی پائین تری هستند پیشی میگیرند. این استدلال بر پایه نظریهی شناختی- اجتماعی قرار دارد که در آن اشاره شده است که کارکرد سازگاری انسانی از طریق فرآیند مستمر خود کارآمدی، برانگیخته، تنظیم و جهتدهی میشود. طبق الگوی علیّت متقابل سه جانبه ای که از سوی این نظریه مطرح شده است خود کارآمدی به عنوان عامل تعیینکنندهی تعامل گر بر رفتارها تأثیر میگذارد(شماعی زاده، 1385). بسیاری از افراد در اقتصادهای در حال گذار ممکن است از تمایل برای کارآفرینی نیز برخوردار باشند اما لزوماً در فعالیتهای کارآفرینی درگیر نمیشوند(چن[4]، گرین و کریک، 1998). و این نه به دلیل اینکه از توانمندی دانش یا مهارتهای لازم برخوردار نمیباشند، بلکه به این دلیل است که از خود کارآمدی لازم برخوردار نیستند(لوتانز،استاجکوویچ و ایبرایوا[5]، 2000). حال با توجه به نقش و تأثیر آموزش برنامه درسی کارآفرینی و تعامل آن با خود کارآمدی بر ایجاد روحیه کارآفرینی، نقش نظام آموزشی و بالاخص نظام آموزش عالی در امر توسعهی جامعه بیش از پیش محرز میگردد. آموزش عالی از طریق انتقال دانش کاربردی در زمینهی اشتغال، ایجاد مهارتها و تواناییهای مورد نیاز در زمینه کارآفرینی، بسترسازی فرهنگی و توسعه و حمایت پژوهشی از کارآفرینی، مفاهیم کارآفرینی را وارد دانشگاه نموده و دانش، نگرش و مهارت دانشجویان را به سوی کارآفرینی و کارآفرین شدن سوق میدهد(کیا و احمدزاده، 1386).
1-2- بیان مسأله
کارآفرینی از منابع مهم و پایان ناپذیر همه جوامع بشری است. منبعی که به توان خلاقیت انسانها برمی گردد، از یک سو ارزان و از سوی دیگر بسیار ارزشمند و پایان ناپذیر است. امروزه همگان دریافتهاند که جوامعی که به منابع انسانی متکی بودهاند تا به منابع زیر زمینی، در بلند مدت موفقتر بودهاند(هاشمی، 1380). مقوله کارآفرینی به عنوان مؤثرترین نیروی بالقوه اقتصادی در تاریخ جهان به صورت بحثانگیزی از حدود سه دهه گذشته تا کنون ظهور یافته و مطرح شده است. هم گام و هم زمان با این مقوله پیشرفتهای مشابهی نیز در زمینه آموزش کارآفرینی انجام شده است. مهمترین اهداف کارآفرینی به ترتیب اهمیت عبارتند از: تقویت روحیه کارآفرینی، شروع کسب و کار، خدمت به اجتماع و برانگیختن مهارتهای کارآفرینی (ماسالویبا[6]، 2008).
یکی از چالشهای پیش روی جوامع مختلف این است که دانش آموختگان فاقد تواناییهای فردی و مهارتهای لازم برای راه اندازی کسب و کار مناسب میباشند. این امر، آماده سازی فارغالتحصیلان دانشگاهی را به وسیله توسعه فرهنگ کارآفرینی در آنان مسلم میسازد. آماده سازی در مورد کارآفرینی نبایستی بعد از فارغالتحصیلی باشد. بلکه این امر بایستی در حین تحصیل انجام شود و لازم است روح کارآفرینی در دانشگاهها پرورش داده شود (ملکی، 1386).
ایجاد روحیهی کارآفرینی مورد دغدغه و سؤال بسیاری از متخصصان حیطههای روان شناسی و تعلیم و تربیت بوده، برخی بر عدم امکان آموزش کارآفرینی به خاطر خصیصهای بودن آن اشاره مینمایند. این در حالی است که پژوهشهایی بر اثربخشی آموزش کارآفرینی و تأثیر پذیری برخی جنبههای فردی مؤثر بر کارآفرینی اشاره مینمایند. برای مثال هنری، هیل و لیچ[7](2005 ) نقل از مهرام و فرخ زاده( 1387) بر این عقیده هستند که برنامههای درسی میتوانند بر ایجاد و تحول روحیه کارآفرینی اثرگذار باشند
اینکه آموزش چگونه و یا با چه ابزاری صورت پذیرد؟ مسألهای است که (گیب[8]، 2002) بدان نظر داشته است. چالش اساسی در آموزش کارآفرینی تسهیلات و ابزارهای یادگیری به منظور حمایت از فرآیند کارآفرینی است و آموزش کارآفرینی میتواند از طرق و ابزارهای گوناگون صورت پذیرد. اما عنصر اساسی و اصلی آموزش کارآفرینی، برنامه درسی است (گیب، 2002). برنامه درسی از مهمترین عناصر نظام آموزش عالی و دانشگاهها است که نقش تعیین کننده و انکار ناپذیری در تحقق اهداف و رسالتهای آموزش عالی از نظر کمی و کیفی دارد(نوروززاده و کوثری، 1388). از تعاریف کارآفرینی چنین برمیآید که تعبیرهای متفاوتی از این موضوع به عمل آمده و چشم اندازهای مفهومی گوناگونی در این زمینه وجود دارد. اما در همهی این تعبیرها وجوه مشترکی مثل خطرپذیری، خلاقیت، استقلال و پشتکار وجود دارد. از جمله این اشتراکات موضوع خود کارآمدی است(چن،گرین و کریک[9]، 1998). بند ورا[10] به عنوان پایه گذار مفهوم خود کارآمدی، ادراک فرد از اعتماد به نفس خود در انجام وظایف و نیز باور او در مورد توانایی انجام کار را خود کارآمدی میداند. بندورا چنین فرض میکند که ادراک فرد از اعتماد به نفس خود در انجام وظایف(احساس خود کارآمدی) بین آنچه که آنها میدانند و آنچه که انجام میدهند به صورت واسطه عمل میکند و به تصمیم گیریهای آینده او نیز کمک میکند(جعفری مقدم، 1388). خود کارآمدی را برآورد فرد از تواناییهای خود میدانند که از آن برای جمع بین انگیزه، منابع شناختی و فرآیند عمل خود استفاده میکنند تا بر حوادث زندگی تسلط بیشتری داشته باشد (بندورا، 1372). عقاید خود کارآمدی مشخص میکند که افراد چگونه احساس میکنند، چگونه میاندیشند، چگونه خود را برمی انگیزند و چطور با او رفتار میکنند. در واقع خود کارآمدی یکی از مؤلفههای مهم کارآفرینی و پیش شرط آزاد سازی استعدادهای پنهان و کارآفرینانه افراد است(همان منبع). دیدگاه خود کارآمدی برای مطالعه کارآفرینان بسیار مناسب است خود کارآمدی بر توانایی فرد از باورهایش اشاره دارد که او را برای عملکرد موفقیت آمیز در نقشها و وظایف خود به عنوان یک کارآفرین قادر میسازد (چن و همکاران، 1998). افرادی که خود کارآمدی بالاتری دارند در سطح بالاتری از تصورات کارآفرینانه برخوردارند و در حقیقت زمان بیشتری را صرف تدارک یک عمل کارآفرینانه میکنند (دنوبل،یونگ و ارلیش[11]، 1999).
خود کارآمدی کارآفرینی مؤلفه اصلی در تعیین این مسأله است که افراد چگونه و چقدر در توسعهی کارآفرینانه تلاش میکنند، چه مدت ادامه میدهند و چقدر نسبت به موانع روشن بین هستند. بنابراین میتوان گفت خود کارآمدی متغیر شناختی اصلی در عملکرد هر کارآفرین است( لوتانز[12] و همکاران ،2000). لذا به نظر میرسد افرادی که دارای خود کارآمدی بالایی هستند از برنامههای آموزش کارآفرینی بیشتر بهره خواهند برد. به عبارت دیگر خود کارآمدی میتواند نقش متغیر واسطه را در این فرایند ایفا نماید.(تاج آبادی، 1387). عامل انسانی مهمترین جنبه کارآفرینی بوده و آموزش عامل انسانی در روند پیشرفت کارآفرینی تأثیر بسزایی داشته و دارد(همان). به طور کلی آموزش کارآفرینی در رابطه با افراد تنها دو گزینه در پیش رو دارد یا اینکه آموزش کارآفرینی میتواند موجب تقویت روحیه، ویژگیها و مهارتهای کارآفرینی در فراگیران شود یا اینکه برای پرورش ویژگیها و مهارتهای کارآفرینی در فراگیران سمت و سو یابد تا فرد به کمک آنها بتواند به راه اندازی یک کسب و کار کارآفرینانه اقدام کند. (همان منبع). تحقیقات متعددی اثر برنامههای آموزشی کارآفرینی را در ایجاد شناخت، روحیه و مهارت کارآفرینی نشان داده است. اما در این تحقیقات به اثر متغیرهای واسطه ای پرداخته نشده است همان گونه که اشاره شد یکی از متغیرهای اثرگذار بر کسب نتیجه از آموزشهای کارآفرینی «خود کارآمدی» است. لذا این پژوهش به دنبال مطالعه تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر روحیه کارآفرینی دانشجویان است.
1-3- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
رشد جمعیت عوارض مثبت و منفی خود را امروزه به رخ سیاستمداران و تصمیم گیرندگان کشور نمایان نموده، اگرچه رشد جمعیت بالا ایجاد کننده فرصت و تهدید برای هر جامعهای میباشد اما به دلیل عدم بهره برداری از این فرصتها و فراهم نبودن زیر ساختها، بیشتر، تهدیدهای افزایش جمعیت گریبان گیر کشور ما شده، و ضرورت کارآفرینی بیشتر از گذشته نمایان شده است(زمانی،1391). در شرایط کنونی که اقتصاد کشورمان با مسائل و نارساییهای مهمی نظیر فرار مغزها، بیکاری(به ویژه در فارغالتحصیلان دانشگاهها) کمبود نیروی انسانی متخصص، کاهش سرمایه گذاری دولت، عدم تحرک و رشد اقتصادی کافی روبه روست، پرورش و آموزش کارآفرینان ارزش آفرین از اهمیت مضاعفی برخوردار است (ملکی، 1386).آموزش کارآفرینی میتواند یکی از مؤثرترین شیوهها برای تسهیل انتقال جمعیت فارغالتحصیلان به بازار کار باشد(دیوید، آپونت و تلدانو[13]، 2008 ). مطالعات در اروپا در این باره نشان داده است که چنین آموزشهایی توانسته است افراد را مسئولیت پذیر تر به بار آورد و آنها را تبدیل به کارآفرین یا متفکران حوزهی کارآفرینی کند (همان).
رفع معضل بیکاری، ایجاد و تقویت راهکارهای اشتغال زایی و خود اشتغالی و حرکت به سمت توسعه جامعه، نیاز به تربیت و آموزش افراد کارآفرین کارآمد و خلاق را دو چندان کرده است (پور آتشی، 1387). از آنجایی که بخش عمدهای از نیروهای متخصص مورد نیاز جامعه از برون دادهای آموزش عالی میباشند، نقش آموزش عالی در توسعه کارآفرینی بسیار حیاتی و تعیین کننده خواهد بود. اگر نظام آموزش عالی نتواند خود را با این دگرگونیها وفق دهد و پا به پای این تحولات حرکت نکند کارایی و بازدهی مفید خود را از دست خواهد داد(اسکندری، 1385). درحقیقت امروزه برنامههای درسی کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته به یکی از مهمترین و گستردهترین فعالیتهای دانشگاهی تبدیل شده است (همان منبع). ما کس وبر جامعه شناس مشهور آلمانی روحیه کارآفرینی را عاملی مهم در تشریح و تبیین چگونگی شکل گیری تمدن صنعتی و سرمایه داری در مغرب زمین میداند. باید پذیرفت که عصر تسلط روحیه کارآفرینی فرا رسیده است. در بازارهای پر رقابت جهانی، سرمایه داری بزرگ کلاسیک به مرور قدرت خود را از دست خواهند داد و صرفاً کسانی در عرصههای بینالمللی به حیات اقتصادی اجتماعی ادامه خواهند داد که روحیه کارآفرینی داشته باشند )هزار جریبی،1382). شومپیتر نیز به علت نقش کارآفرینی در ایجاد نوآوری آن را محور کلیدی توسعهی اقتصادی تلقی میکند و امروزه صاحب نظران بر نقش کارآفرینی در توسعهی اقتصادی و اجتماعی اتفاق نظر دارند مهمترین این نقشها از این قراراند:
– کارآفرینی موجب گردآوری پس انداز های عمومی بی هدف و سرگردان میشود و تشکیل سرمایه را بهبود میبخشد.
– کارآفرینی منجر به ایجاد اشتغال در مقیاس وسیع میشود. بنابراین، کارآفرینی مشکلات بیکاری را که ریشه ی بسیاری از مشکلات اقتصادی اجتماعی است کاهش میدهد.
– کارآفرینی به توسعهی متوازن منطقهای منجر میشود.
– کارآفرینی باعث کاهش تمرکز اقتصادی در جامعه میشود.
– کارآفرینی منجر به توزیع مجدد ثروت و درآمد و حتی قدرت سیاسی به صورت عادلانه در جامعه میشود.
– کارآفرینی منابع و سرمایه و مهارتها را که ممکن است بی استفاده و سرگردان باقی مانده باشد به طور موثر به تحرک وامی دارد.
– کارآفرینی کیفیت زندگی را بهبود میبخشد. کارآفرینان پیوسته در حال ابداع و توسعهی کالاها و خدمات جدیدند. این گونه تلاشهای بدیع موجب تولید تکنولوژی و ماشین آلات بهتر و سیستمهای تولیدی مؤثرتر میشود و از این طریق محصولات و خدمات ارتقا مییابد و کیفیت زندگی را بهبود میبخشد و زندگی را راحتتر و سادهتر میکند.
– کارآفرینی، تجارت خارجی را که جزء مهمی از توسعهی اقتصادی کشورهاست ارتقاء میدهد.
– کارآفرینی موجب افزایش منابع و سرمایه اجتماعی از طریق دولت میشود. با اشتغال افراد به کار، زمینهی بروز جرم و ناهنجاریهای اجتماعی کم شده و هزینههای دولت در برخورد با چنین مواردی به شدت کاهش مییابد.
– زمینهی ازدواج و تشکیل خانواده با کسب درآمد فراهم میشود و جامعه شادابی لازم را به دست میآورد(به نقل از احمد پور داریانی و مقیمی، 1388).
پیشرفتهای اینترنتی و الکترونیکی نیز فرصتهای جدیدی را فراهم نموده، که با تربیت دانش آموختگان کارآمد و شناسایی زمینههای شغلی جدید، کارآفرینان زمینه کاری بیشتری پیدا نموده، و در کشورهایی مانند ایران نقش آفرینی مؤثری خواهد داشت. تولید محصول با کیفیت نسبتاً مناسب و قیمت ارزان در کشورهای آسیای شرقی از جمله کشور چین، بسیاری از موقعیتهای شغلی داخل کشور را به خطر انداخته و تعطیلی کارخانجات و بیکاری نیروی انسانی را به دنبال داشته، و این موقعیت مناسبی برای کارآفرینان میباشد تا با مطالعه و تحقیق در خصوص نحوه تولید در کشورهای دیگر الگوی مناسب با ویژگیهای کشور طراحی و زمینه اشتغال جوانان را فراهم نمایند(زمانی،1391). از آنجایی که کارآفرینی فرایند ایجاد کسب و کارهای جدید یا نوآوری در کسب و کارهای موجود در شرایط ریسک پذیر و پر ابهام و از طریق کشف فرصتها و بهره گیری از منابع کمیاب است، این فرآیند منجر به افزایش ظرفیتهای اقتصادی میگردد بنابراین حل معضل اشتغال، گسترش روحیه کارآفرینی و جذب نیروهای کارآفرین را الزامی میکند(جزنی، 1386). امروزه به علت افزایش گرایش افراد به فعالیتهای کارآفرینانه، آموزش کارآفرینی به موضوع مهمی تبدیل شده است. پژوهشها نشان میدهد که مهمترین عامل مؤثر در حرکت کارآفرینی از قوه به فعل، بروز روحیه کارآفرینی در افراد از طریق آموزش میباشد. بنابراین عامل انسانی، مهمترین جنبه کارآفرینی بوده و آموزش عامل انسانی در روند پیشرفت کارآفرینی تأثیر بسزایی خواهد داشت(پور آتشی، 1387).
نتایج این پژوهش اطلاعات مفیدی را به تصمیم گیرندگان برنامههای درسی در خصوص آموزش کارآفرینی ارائه خواهد داد. ضمن اینکه از نظر مفهومی میتواند نقش خصیصه خود کارآمدی را در بهرهمندی افراد از آموزش کارآفرینی مشخص کند.
1-4- هدفهای کلی و جزئی تحقیق:
هدف کلی تحقیق:
شناسایی تأثیر برنامه درسی کارآفرینی بر ایجاد روحیه کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی دانشجویان
هدفهای جزئی:
1- تعیین تأثیر آموزش برنامه درسی کارآفرینی بر روحیه کارآفرینی و مؤلفههای آن در دانشجویان
2- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر توفیق طلبی دانشجویان
3- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر ریسک پذیری دانشجویان
4- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر استقلال طلبی دانشجویان
5- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر خلاقیت دانشجویان
6- تعیین تأثیر برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر اراده یا کنترل درونی دانشجویان
7- تعیین روحیه کارآفرینی دانشجویان در تعامل با خود کارآمدی با توجه به جنسیت و رشته تحصیلی دانشجویان
1-5- فرضیههای تحقیق:
1- آموزش برنامه درسی کارآفرینی بر ایجاد روحیه کارآفرینی و مؤلفههای آن در دانشجویان تأثیر مثبت دارد.
2- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر توفیق طلبی دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
3- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر ریسک پذیری دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
4- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر استقلال طلبی دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
5- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر خلاقیت دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
6- آموزش برنامه درسی کارآفرینی در تعامل با خود کارآمدی بر اراده یا کنترل درونی دانشجویان تأثیر متفاوت دارد.
7- روحیه کارآفرینی دانشجویان در تعامل با خود کارآمدی با توجه به جنسیت و رشته تحصیلی متفاوت است .
1-6- متغیرهای تحقیق :
در این پژوهش متغیرهای اساسی که مورد بررسی قرار گرفتهاند به شرح ذیل است که ابتدا تعاریف مفهومی متغیرها آورده میشود و سپس به تعاریف عملیاتی هر یک پرداخته خواهد شد.
متغیر مستقل: برنامه درسی کارآفرینی
متغیر وابسته: روحیه کارآفرینی
متغیر واسطه ای: خود کارآمدی
1-7- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها :
تعریف مفهومی آموزش کارآفرینی: آموزش کارآفرینی فرآیندی نظاممند، آگاهانه و هدف گر است که طی آن افراد غیر کارآفرین ولی دارای توان بالقوه به صورتی خلاق تربیت میشوند. در واقع این نوع
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-06-31] [ 02:10:00 ب.ظ ]
|