1-10. تعریف مفهومی متغیرهای تحقیق.. 11

  1. فصل دوم: ادبیات نظری و پیشینه تحقیق.. 13

2-1. مقدمه.. 14

2-2. بخش اول یادگیری سازمانی.. 14

2-2-1. مفهوم یادگیری.. 14

2-2-2. نظریه­های یادگیری.. 16

2-2-2-1.نظریه رفتاری.. 16

2-2-2-2. نظریه شناختی.. 16

2-2-2-3.نظریه شرطیکردن عامل.. 17

2-2-2-4. نظریه یادگیری اجتماعی.. 18

2-2-3. یادگیری در سازما­ن­ها.. 19

2-2-4.فرآیندها و ساختارهای یادگیری در سازمان ها.. 21

2-2-4-1.کسب دانش.. 22

2-2-4-2.توزیع اطلاعات.. 22

2-2-4-3.تفسیر اطلاعات.. 24

2-2-4-4.حافظه سازمانی.. 26

2-2-5.انواع یادگیری سازمانی.. 28

2-2-5-1. یادگیری انطباقی.. 30

2-2-5-2. یادگیری پیش­بینیکننده.. 32

2-2-5-3. یادگیری ثانویه.. 33

2-2-5-4. یادگیری عملی.. 33

2-2-6. سطوح یادگیری سازمانی.. 35

2-2-6-1.یادگیری فردی.. 35

2-2-6-2. یادگیری تیمی و گروهی.. 36

2-2-6-3. یادگیری فرابخشی.. 36

2-2-6-4. یادگیری سازمانی.. 36

2-2-7. مدل­های سازمانی به عنوان یک سیستم یادگیری.. 37

2-2-8. برنامه­های یادگیری در سازمان­ها.. 38

 

2-2-9. سازمان یادگیرنده.. 40

2-2-10.مدل های سازمانی تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده.. 43

2-2-11. مدل چرخه یادگیری در سازمان یادگیرنده.. 49

2-2-12. یادگیری سازمانی در مقابل سازمان یادگیرنده.. 51

2-2-13. ویژگیهای سازمانهای یادگیرنده.. 52

2-3. بخش دوم: بهره­وری نیروی انسانی.. 55

2-3-1. تاریخچه بهره‌وری.. 55

2-3-1-1. بهره‌وری در ایران.. 58

2-3-1-2. لزوم توجه به بهره‌وری در ایران.. 59

2-3-2. مفهوم بهره‌وری.. 61

2-3-3. مؤلفه‌های بهره‌وری.. 62

2-3-4. راهبردهای بهره‌وری.. 64

2-3-4-1. راهبرد تحول و نوآوری.. 65

2-3-4-2. راهبرد بهبود.. 65

2-3-5. عوامل مؤثر بر بهره‌وری.. 66

2-3-5-1. عوامل مطرح شده توسط سومانس.. 67

2-3-5-2. عوامل مطرح شده توسط پروکپنکو.. 67

2-3-6. اندازه‌گیری بهره‌وری.. 68

2-3-6-1. اندازه‌گیری بهره‌وری کل.. 71

2-3-6-2. اندازه‌گیری بهره‌وری عامل سرمایه.. 72

2-4. بخش سوم: سازمان امور مالیاتی.. 74

2-4-1. تشکیل سازمان امورمالیاتی.. 74

2-4-2. اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم :.. 74

2-5. بخش چهارم پیشینه تحقیق.. 77

2-5-1. پیشینه تحقیقات داخلی.. 77

2-5-2. پیشینه تحقیقات خارجی.. 80

  1. فصل سوم: روش­شناسی پژوهش.. 82

3-1. مقدمه.. 83

این مطلب را هم بخوانید :

3-2. روش پژوهش.. 83

3-2-1. روش پژوهش برحسب هدف.. 83

3-2-2. روش پژوهش برحسب روش.. 83

3-3. متغیرهای پژوهش.. 84

3-3-1. متغیر مستقل.. 84

3-3-2. متغیر وابسته.. 84

3-4. جامعه آماری مورد بررسی.. 84

3-4-1. جامعه آماری تحقیق.. 84

3-4-2. روش نمونه گیری.. 84

3-4-3. تعیین حجم نمونه.. 85

3-5. روش و ابزار گردآوری  داده­ها.. 85

3-6. تأیید روایی پرسشنامه.. 86

3-7. تأیید پایایی پرسشنامه.. 86

3-8. روشهای آماری.. 87

3-9.خلاصه فصل.. 88

  1. منابع.. 89

1-1. مقدمه

امروزه اهمیت بهره‏ورى و لزوم بررسى آن باتوجه به گسترش سطوح رقابت، پیچیدگى تکنولوژى، تنوع سلیقه‏ها، کمبود منابع و سرعت تبادل اطلاعات بر کسى پوشیده نیست. بهره‏ورى واژه‏اى است که هم در سطح کلان و هم در سطح خرد مطرح است و طیفى از بهره‏ورى جهانى تا بهره‏ورى فردى را شامل مى‏شود. بهره­وری ازجمله عواملی است که بقاء و دوام سازمان­ها را در دنیایی پر رقابت فعلی تضمبن می­کند. حاکم شدن فرهنگ بهره­وری، موجب استفاده بهینه از کلیه امکانات مادی و معنوی سازمان می­شود و دائماً توان­ها، استعدادها و امکانات بلقوه سازمان شکوفا می­شود و بدون اضافه کردن فن­­آوری و نیروی انسانی جدید می­­توان از امکانات، شرایط، توان و قابلیت نیروی انسانی موجود با خاصیت زایشی و خلاقیت در جهت تحقق اهداف سازمان حداکثر بهره را برد. بهره­وری مطلوب با تغییر ساختارها، اضافه کردن فن­آوری، تدوین دستور کار و صدور بخش­نامه حاصل نمی­شود بلکه انسان محور هر نوع بهره­وری فردی- اجتماعی و سازمانی است. در این فصل به بررسی کلیات تحقیق بررسی رابطه بین ظرفیت یادگیری سازمانی و بهر­ه­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی می­پردازیم.

1-2. بیان مسأله تحقیق

یکی از ابزارهای ارتقاء بهره­وری در سازمان­ها توانمندسازی کارکنان و به عبارت دیگری افزایش دانش آنها و توجه به یادگیری سازمانی است. یادگیری سازمانی فرآیند یافتن خطاها و اشتباهات و رفع و اصلاح آنهاست. یادگیری سازمانی فرآیندی است که با کسب دانش و بهبود عملکرد در طول زمان رخ می­دهد. یادگیری سازمانی به عنوان یک مزیت رقابتی برای سازمان­ها مطرح می­باشد. تغییرات روزافزون علم، فناوری و تغییرات محیط و پیچیدگی­های آن که هر لحظه حیات سازمان­ها را تحت تأثیر قرار می دهد، ضرورت توجه به یادگیری سازمانی و ارتقای فنون و مهارت های کارکنان را بیش از پیش مشخص می­سازد. بی­توجهی به  یادگیری سازمانی موجبات فنا و نیستی افکار و ایده­های جدید می­شود که جهت بقاء و پیشرفت و حتی حفظ وضع موجود، تداوم جریان یادگیری در سازمان­ها از ضروریات می­باشد. توسعه قابلیت یادگیری سازمانی، سازمان­ها را برای کار کردن در دنیای واقعی کسب و کار با توجه به تغییر پارادایم مدیریت آماده می­سازد و قابلیت خود تنظیمی و خود تطبیقی آن­ها را افزایش و دستیابی به معیارهای کارآمدی سازمانی را در جهت بقاء و پایداری در موقعیت رقابتی مقدور می­سازد (نژادایرانی و همکاران، 1390). هدف نهایی سازمان یادگیرنده آن است که به افراد سازمانی بیاموزد چگونه به طور مستمر یادگیری و افزایش دانش را درون سازمان و در فرایندهای کاری، هدف اصلی خود قرار دهند. بسیاری از سازمان­ها یادگیری حاصل نکرده­اند و به تکرار اشتباهات و اتخاذ تصمیمات غیرهوشمندانه می­پردازند. مهمتر از همه شیوه­های قدیمی فکری که باعث این شکست­ها می­شوند به بحث گذاشته نمی­شوند (نادی و همکاران، 1389). بنابراین تحقیق حاضر درصدد پاسخ به این سوال اصلی است که: آیا ظرفیت یادگیری سازمانی ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد؟

1-3. اهمیت و ضرورت تحقیق

مارتین[1] (2000) به اهمیت یادگیری و نیاز به خلق فرایندهایی که حمایت­کننده یادگیری سازمانی و خلق دانش سازمانی هستند تأکید می­کند. مارتین عنوان می­کند که فرهنگ سازمانی عامل موفقیت سازمان­های یادگیرنده و مدیریت دانش می باشد (نادی و همکاران، 1389). در مورد قلمروی یادگیری سازمانی در مباحث مدیریتی سه سطح متمایز اما مرتبط به هم وجود دارد. سطح اول یادگیری فردی است که اشاره به تغییر مهارت­ها، بینش­ها، دانش، گرایش­ها و ارزش­ها دارد و از طریق مطالعه شخصی، آموزش­های مبتنی بر فناوری و مشاهده کسب می­شود .سطح دوم یادگیری تیمی یا گروهی است و مربوط به افزایش دانش، مهارت­ها و شایستگی­هایی است که به کمک گروه­ها و با حضور در آنها به دست می­آید. سطح سوم، یادگیری سازمانی است این سطح بیانگر قابلیت­های فکری و بهره­وری است که در نتیجه آن بهبود مستمر در سراسر سازمان حاصل می­شود. یادگیری در سطح شرکت و سیستم­ها نه تنها بهترین فرصت را برای بقاء سازمان فراهم می­کند بلکه موفقیت آن را نیز رقم می­زند. چشم اندازی که یادگیری سازمانی مهیا می­کند، چشم انداز مدیریت تغییر با استفاده از جهش­های سریع است. هر جهش، فرصتی برای یادگیری است و این همان مفهوم بهبود مستمر می­باشد. به واسطه یادگیری سریعتر نسبت به رقبا، پیشرفت سازمان نیز تسریع می­گردد (جمال­زاده و همکاران، 1388).

1-4.  اهداف تحقیق

اهداف کلی تحقیق

  • شناسایی و استخراج ابعاد یادگیری سازمانی امور مالیاتی استان آذربایجان غربی
  • شناسایی و استخراج ابعاد بهره وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی
  • تعیین ارتباط بین ابعاد یادگیری سازمانی و بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی

اهداف کاربردی تحقیق:

  • پس از تعیین ارتباط بین یادگیری سازمانی و بهره­وری نیروی انسانی امور مالیاتی استان آذربایجان غربی، مدیران و تصمیم­گیران این اداره می­توانند برنامه­های آموزشی دقیقی برای توانمندسازی و ارتقاء دانش کارکنان خود به منظور بهبود عملکرد بهره­وری سازمانی تدوین نمایند و با ارزیابی عملکرد آنها اثربخشی برنامه­های یادگیری مستمر خود را بسنجند.
  • با توجه به جامع بودن مدل تحقیق امکان تعمیم به سایر بخش­ها نظیر شرکت­های تولیدکننده محصولات صنعتی و غذایی، بانک­ها و موسسات مالی و سایر سازمانهای دولتی و غیردولتی وجود دارد.

1-5. روش تحقیق

تحقیق حاضر بر حسب هدف، از نوع کاربردی  و  برحسب روش  در زمره تحقیقات همبستگی قرار می­گیرد. روش اجرا بدین صورت است که پس از شناسایی متغیرهای مستقل و وابسته تحقیق و شاخص­های اندازه­گیری آنها، پرسشنامه محقق ساخته تدوین گردیده و پس از جمع­آوری اطلاعات، با استفاده از نرم­افزار SPSS تجزیه و تحلیل می­شود.

1-6. جامعه آماری تحقیق

جامعه آماری این پژوهش کارکنان اداره امور مالیاتی شهرستان ارومیه به تعداد  400  نفر می­باشند.

1-7. سوالات تحقیق

سوال اصلی:

  • آیا ظرفیت یادگیری سازمانی ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد؟

سوالات فرعی:

  1. آیا سیستم­گرایی ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد؟
  2. آیا یادگیری­گرایی ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد؟
  3. آیا کسب دانش ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد؟
  4. آیا تسهیم اطلاعات ارتباط معناداری بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد؟
  5. مهمترین بعد موثر بر بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی کدام است؟

1-8. فرضیات تحقیق

فرضیه اصلی:

  • ظرفیت یادگیری سازمانی ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد.

فرضیات فرعی:

فرضیه 1: سیستم­گرایی ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد.

فرضیه 2: یادگیری­گرایی ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد.

فرضیه 3: کسب دانش ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد.

فرضیه 4: تسهیم اطلاعات ارتباط معناداری با بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی دارد.

فرضیه 5: یادگیری­گرایی مهمترین بعد موثر بر بهره­وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی است.

[1] Mrtine

1-1. تعریف مفهومی متغیرهای تحقیق

  • بهره­وری سازمان[1]: نسبت خروجی به ورودی، بهره­وری نیروی انسانی و سرمایه (کتابچی و چلیک، 2013).
  • ظرفیت یادگیری سازمانی[2] : توانایی سازمان در پذیرش تغییرات جدید در فرآیندها و روش­های اجرای امور(کتابچی و چلیک، 2013).
  • سیستم گرایی[3] : مجموعه فرآیندهای سازمانی و تعیین ارتباطات داخلی بین آن فرآیندها(کتابچی و چلیک، 2013).
  • یادگیری­گرایی[4]: تغییر فرآیندهای سازمانی متناسب با شرایط محیطی حاکم بر سازمان و ارتقاء فناوری­ها و تکنیک­های مورد استفاده(کتابچی و چلیک، 2013).
  • کسب دانش[5]: بکارگیری فناوری­ها و تکنیک­های مورد استفاده جهت افزایش دانش و آگاهی کارکنان(کتابچی و چلیک، 2013).
  • تسهیم اطلاعات[6]: تدوین سیستم­ها و فرآیندهایی برای انتقال دانش ایجاد شده در یک بخش از سازمان به سایر بخش­ها(کتابچی و چلیک، 2013).

2. فصل دوم: ادبیات نظری و پیشینه تحقیق

2-1. مقدمه

در دنیای کنونی امروز شاهد هستیم که خدمات و محصولات درحال فزونی است، بازارها در حال جهانی­شدن و فن­آوری در حال تغییرات اساسی می­باشد. با توجه به این تحولات، یادگیری یکی از دوره­های رقابتی برای سازمان­های امروزی محسوب می­شود. به علت سطح عملکرد و پیشرفت سریع در دنیای امروز، یادگیری مورد نیاز سازمان­ها می­باشد. هر چند که در بیشتر سازمان­ها هیچ مسیری برای آن مشخص نشده است. بی­شک اینکه کارکنان چه یاد می­گیرند درآینده سازمان­ها تأثیرگذار خواهد بود .یادگیری در سازمان­ها می­تواند از طریق انتشار دیدگاه­ها، دانش و مدل­های ذهنی اعضای سازمان و بر اساس دانش و تجربه گذشته باشد که این مهم بستگی به ساختار هر سازمان دارد. هر چند یادگیری سازمان­ها از طریق افراد و گروه­ها شکل می­گیرد، فرآیند یادگیری تحت تأثیر مجموعه گسترده­تری از متغیرها نیز می­باشد.

2-2. بخش اول یادگیری سازمانی

2-2-1. مفهوم یادگیری

یادگیری در حقیقت مفهوم بسیار گسترده­ای دارد که در قالب­هایی چون نگرش­های نو، حل مسأله، کاربرد معلومات در استدلال، تفکّر و ….. به وجود می­آید. به عبارت دیگر یادگیری فرآیندی است که در آن رفتارها و پندارهای افراد تغییر می­یابد و به گونه­ای دیگر می­اندیشند و عمل می­کنند. یادگیری را می­توان این گونه تعریف کرد: “هر گونه تغییرات نسبتاً دائم در رفتار که در ا ثر یک تجربه مستقیم یا غیرمستقیم ایجاد می­شود”. بسیاری از محققان معتقدند یادگیری تغییری است که بر اثر تجربه یا آموزش در رفتار موجود زنده پدید می­آید. ممکن است این رفتار در کوتاه­مدت یا بلند مدت قابل مشاهده باشد. به هر حال، این آموخته­ها در طول زندگی موجب تغییر در رفتار و بینش یادگیرندگان می­شوند.

گرانتهام[7] اظهار می­دارد که یادگیری باعث توانایی پاسخگویی سریع­تر و مؤثرتر به محیط پیچیده و پویا می­شود. یادگیری همچنین انتشاراطلاعات، برقراری ارتباط­، آگاهی و کیفیت تصمیم­گیری در سازمان­ها را افزایش می­دهد( گرانتهام،  2002).

از طرفی تغییر در ادراکات، نحوه تفکّر، به­خاطرسپردن و تشخیص افراد در دایره آثار یادگیری قرار می­گیرد. سازمان یادگیرنده نیز در فراگیری از همین تعریف تبعیت می­کند، بدین معنی که چنین سازمانی در طول زمان می­آموزد، تغییر می­کند و عملکردهایش متحول می­شود. میزان موفّقیت هر جامعه، وابسته به توان یادگیرندگانی دارد که درگیر فرآیند یادگیری همیشگی و دائمی هستند.

پس از درک مفهوم یادگیری، موضوعاتی که اساس رویکرد یادگیری را به وجود می­آورند باید مورد توجه قرارگیرند:

  • افراد به روش­های مختلف یاد می­گیرند؛
  • آگاهانه یا آشکاربودن فرآیند یادگیری به فراگیران کمک می­کند تا کنترل بیشتری بر روی یادگیری خود اعمال کنند؛
  • افراد و گروه­ها می­توانند یاد بگیرند که مؤثرتر یاد گیرند؛
  • مدیران برای تغییر رفتار خود در جهت حمایت از یادگیری و ترغیب به آن، نیازمند کمک می­باشند؛
  • لازم است نقش آموزش و آموزش­دهندگان در قالب سازمان یادگیرنده بازنگری شود(کری[8]، 1992).

2-2-2. نظریه­های یادگیری

بحث نظریه­های یادگیری از میراث غنی و متنوعی برخوردار است. قریب صد سال پیش مبحث یادگیری زیر سلطه نظریه­های فلسفی قرار داشت، از جمله فلسفه ارسطو و افلاطون. با نخستین بررسی­های آزمایشی که توسط ابینگهاوس و پاولف[9] به عمل آمد، روش­های تحقیق در علوم طبیعی در مسائل یادگیری نیز مورد استفاده قرار گرفت. بر مبنای انبوه مدارک علمی که حاصل کار آزمایشگاه­های روان­شناسی در نقاط مختلف جهان بود، نظریه­های جامع­تر و اصول دقیق­تری در مبحث یادگیری ارائه گردید. در طول تحول و رشد مباحث مربوط به یادگیری، دو مکتب مهم شکل گرفت: نظریه رفتاری و نظریه شناختی .

2-2-2-1. نظریه رفتاری

بنیانگذار این مکتب واتسون[10] در سال 1913 بود. این مکتب بر مبنای جهان­بینی تجربه­گرایی، معتقد است که تجربه تنها منبع اصلی دانش و یادگیری است و یادگیری از راه کسب تجربه صورت می­گیرد. برای روان­شناسان رفتاری موضوع مهم علم روان­شناسی، رفتار آشکار است و کسب رفتار را غالباً با فرآیندهای شرطی­سازی توضیح می­دهند. این روان­شناسان به اهمیت تمرین، تقویت و مجاورت در یادگیری تأکید دارند .

2-2-2-2. نظریه شناختی

در حدود همان زمانی که رفتارگرایان نظریه خود را در ایالت متحده مطرح نموده­اند، گروه کوچکی از روان­شناسان به اهمیت ادراک یا بینش و تشخیص فرد و به طور کلی عوامل درونی در یادگیری تأکید داشتند. نظریات گشتالت[11] ، پیاژه[12]  و لوین[13] از جمله نظریات شناختی یادگیری هستند.

در سال­های اخیر گروهی از روانشناسان با تأکید بر هر دو عامل درونی و بیرونی، مکتب دیگری تحت عنوان مکتب رفتاری – شناختی پایه­ریزی کردند. از نظریات دیگری که بعد از این مکاتب شکل گرفت، می­توان به نظریه عصبی فیزیولوژیک یادگیری و نظریه خبرپردازی اشاره کرد.

به طور عام ، نظریه یادگیری شامل مجموعه­ای از اصول و قوانین در زمینه فرآیند یادگیری است . نظریه­های یادگیری به بررسی فرآیند یادگیری می­پردازند و تلاش می­کنند چگونگی یادگیری و عوامل مؤثر بر آن را مورد بررسی قرار دهند. برای رسیدن به این هدف هر یک از صاحبنظران، این مسأله را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده­اند که موجب به وجود آمدن نظریه­های مختلف در زمینه یادگیری شده است.

امروزه دو نظریه معروف در تبیین فرآیند یادگیری عرضه شده است. این دو نظریه شرطی­کردن عامل و نظریه یادگیری اجتماعی می­باشند:

2-2-2-3. نظریه شرطی­کردن عامل

شرطی­کردن عامل[14] چنین استدلال می­کند که رفتار تابع نتایج آن است. افراد یاد می­گیرند که با در پیش­گرفتن یک رفتار چیزی را که مایلند یاد بگیرند یا از چیزی که نمی­خواهند دوری گزینند. رفتار عامل به معنای رفتار داوطلبانه فراگرفته شده است که در مقابل رفتار واکنشی یا رفتار فراگرفته نشده قرار می­گیرد. گرایش به تکرار چنین رفتاری تحت تأثیر تقویت یا عدم تقویت منتج از عواقب آن رفتار است، بنابراین تقویت رفتار را استحکام بخشیده و احتمال تکرار آن را افزایش می­دهد. بر مبنای کارهای اولیه انجام شده در این زمینه، پژوهش­های روانشناس دانشگاه هاوارد، بی . اف. اسکینر، دانش ما راجع به شرطی­شدن عامل را گسترش داده است. حتی منتقدان او نیز که نماینده گروه بزرگی هستند، نظر او را در این باره قبول دارند. به نظر می­رسد که رفتار را عوامل بیرونی – یعنی آموخته­ها- تعیین می­کنند نه عوامل درونی یعنی بازتاب­ها یا نیاموخته­ها. اسکینر نشان می­دهد که نتیجه مطلوب یک رفتار باعث تکرار آن می­شود. به علاوه رفتاری که پاداش به آن تعلق نگیرد یا با تنبیه توأم باشد کمتر احتمال تکرار دارد.

2-2-2-4. نظریه یادگیری اجتماعی

افراد با مشاهده آنچه برای دیگران اتفاق می­افتد و نیز با شنیدن تجارب دیگران مثل آنکه خود تجربه کرده باشند آموزش می­بینند. از این­رو، بسیاری چیزها را از الگوهایشان – اولیاء، معلّمان، دوستان، برنامه­های تلویزیون، هنرمندان سینما و غیره – می­آموزند. این نظر را که ما می­توانیم هم از طریق مشاهده و هم از طریق تجربه مستقیم بیاموزیم، نظریه یادگیری اجتماعی[15] می­نامند. نظریه یادگیری اجتماعی یک نوع بسط شرطی­کردن عامل است – یعنی نظریه­ای که می­گوید رفتار تابع نتایج است -اما وجود فراگیری از طریق مشاهده و اهمیت نقش ادراک در فراگیری را نیز قبول دارد. مردم نسبت به برداشت و تعریفی که از عواقب چیزی دارند واکنش نشان می­دهند نه نسبت به خود عواقب عینی .

تأثیر الگوها از نقطه­نظر فراگیری اجتماعی، اساسی است. چهار فرآیند از تعیین تأثیرگذاری یک الگو به روی افراد شناخته شده است :

  • فرآیندهای قابل توجه. مردم تنها وقتی از الگویی می­آموزند که پیامد آن را مهم تشخیص دهند. افراد تمایل دارند از الگوهایی که فکر می­کنند جذاب، مهم و یا شبیه خودشان هستند، بیشترین تأثیر را بپذیرند.
  • فرآیندهای یادآوری. تأثیر یک الگو بستگی به این دارد که فرد تا چه حد عمل آن الگو را به خوبی به خاطر آورد، حتی بعد از این که آن الگو به آسانی در دسترس نباشد.
  • فرآیندهای الگوبرداری. پس از آنکه شخص رفتاری جدید را از الگو دید، شبیه آن را انجام خواهد داد. بنابراین این فرآیند ثابت می­کند که فرد توانایی انجام فعالیت­های الگوبرداری را دارد.
  • فرآیندهای تقویتی. هر گاه که انگیزه­های مثبت یا پاداش وجود داشته باشد، افراد به اجرای رفتار الگو تشویق می­شوند. رفتارهایی که تقویت شده­اند مورد توجه بیشتر، فراگیری بهتر و تکرار قرار می­گیرند تا رفتارهایی که تقویت نشده­اند (رابینز ، 1384، 284).

2-2-3. یادگیری در سازمان­ها

یادگیری و کسب دانش یکی از دوره­های رقابتی برای سازمان­های امروزی محسوب می­شود. به عبارتی دیگر، یادگیری سازمانی فعالیت بلند مدتی است که شرایط را به شرایط سودمند رقابتی تبدیل می­سازد. اینکه کارکنان ما چه یاد می­گیرند در آینده سازمان ما تأثیر می­گذارد.

به گفته گانز[16]:«عملکرد امروز، حاصل یادگیری دیروز است و عملکرد فردا، حاصل یادگیری امروز می­باشد»  (ویندسور[17]،2001،3). یادگیری سازمانی در میان سازمان­های علاقه­مند به رقابت، نوآوری، و تأثیرگذار رایج شده است. آرجریس و شون[18](1978)، اولین محققان در این زمینه، یادگیری سازمانی را به عنوان کشف و تصحیح اشتباهات تعریف کردند. فایول و لایلز[19] (1985) یادگیری سازمانی را به عنوان فرآیند بهبود فعالیت­ها به سوی شناخت و درک بهتر تعریف می­کنند. داجسون[20](1993) نیز یادگیری سازمانی را این گونه توصیف می­کند: «راه تثبیت سازمان، تکمیل و سازماندهی دانش و موارد رایج پیرامون فعالیت­ها و فرهنگ سازمان». از طرفی هابر[21](1991) می­گوید یادگیری در یک سازمان زمانی به وجود می­آید که از طریق پردازش اطلاعات، میزان رفتار بالقوه سازمان­ها تفسیر شود.

یادگیری سازمانی بیشتر شامل بخش­های آموزش فردی است. یک سازمان وقتی که اعضاء سازمان آن را ترک می­کنند توانایی­های یادگیری خود را از دست نمی­دهد. یادگیری سازمانی در حافظه سازمانی مشارکت دارد. به همین ترتیب سیستم یادگیری نه تنها افراد معدود بلکه افراد زیادی را در نتیجه جمع­آوری تجارب، هنجارها و داستان­ها تحت تأثیر قرار می­دهد ( هابر،1991).

یادگیری در سازمان­ها می تواند :

1) از طریق انتشار و تسهیم دیدگاه­ها، دانش و مدل­های ذهنی از اعضای سازمان روی دهد ؛

2) براساس دانش و تجربه گذشته باشد که بستگی به مکانیسم­های سازمانی (سیاست­ها، استراتژی­ها، مدل­های واضح و …) دارد. هر چند یادگیری سازمان­ها از طریق افراد و گروه­ها شکل می­گیرد، فرآیند یادگیری تحت تأثیر مجموعه گسترده­تری از متغیرها نیز می­باشد( مارکورات[22]،1996، 3).

امروزه بسیاری از مدیران ارشد به بهبود و پیشرفت یادگیری در سازمان­های خود متقاعد شده­اند .این آگاهی در مورد بهبود یادگیری از چند سئوال نشأت گرفته است: ویژگی­های یک سازمان یادگیرنده خوب چگونه تعیین می­شود؟ سازمان­ها چگونه یادگیری خود را بهبود می­بخشند؟ تحقیق ادوین و همکارانش بر این مبنا بود تا به سازمان­ها برای ایجاد سیستم­های یادگیری بهتر کمک کنند.

وی یادگیری سازمانی را ظرفیت سازمان برای ایجاد و بهبود عملکرد بر اساس تجربه تعریف می­کند . یادگیری یک پدیده سطح- سیستمی[23] است زیر ا یادگیری، سازمان را حتی اگر افراد آن تغییر کنند پابرجا نگه می­دارد.

یکی از فرضیات این است که سازمان­ها همان­طور که تولید می­کنند می­آموزند. یادگیری به اندازه یک وظیفه در تولید و ارائه کالاها و خدمات مؤثر می­باشد. البته سازمان­ها نباید سرعت و کیفیت تولید خود را قربانی یادگیری کنند، بلکه باید به سیستم­های تولیدی به عنوان سیستم­های یادگیری توجه نمایند. سه عامل مربوط به یادگیری وجود دارد که در موفّقیت سازمان­ها و شرکت­ها حائز اهمیت است:

  • توانایی یا شایستگی­های هسته­ای توسعه­یافته که نقطه­نظرهای آغازین تولیدات و خدمات جدید را بر عهده دارد ؛
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...