1-2. بیان مسأله. 9
1-3. اهمیت و ضرورت انجام تحقیق. 10
1-4. پیشینهی تحقیق. 11
1-5. اهداف تحقیق. 11
1-6. سؤالات تحقیق. 12
1-7. فرضیهی تحقیق. 12
1- 8 . جامعهی آماری. 13
1-9. روش کار. 13
فصل دوم
1-2. زیبایی و زیبایی شناسی. 15
2-2. زیبایی در شعر. 19
3-2. عوامل پدید آورنده زیبایی در شعر. 23
1-3-2. روانی شعر. 23
2-3-2. صداقت. 25
3-3-2. اغراق شاعرانه. 27
4-3-2. صفت شاعرانه (تنسیق الصفات ). 30
فصل سوم
1-3 . استاد بهزاد. 32
1-1-3. اشعار استاد بهزاد. 34
فصل چهارم
آرایههای بدیعی در اشعار استاد یدالله بهزاد کرمانشاهی 48
1-4. تکرار. 48
2-4. جناس ( همنامی) . 56
3-4. تناقض ( پارادوکس ). 71
4-4. حس آمیزی. 72
5-4. تضاد. 75
6-4. مقابله. 79
7-4. اشتقاق. 81
8-4. ردالقافیه. 83
9-4. تناسب ( مراعات نظیر ). 84
10-4. تلمیح. 89
11-4. تضمین. 94
12- 4. واج آرایی. 95
نتیجه گیری. 102
فهرست منابع. 104
چکیده :
علم زیبا شناسی Aesthetic از جمله مقوله هایی است که مخصوصاً در دو قرن اخیر محور خاصی از پژوهش های ادبی را به خود اختصاص داده است . به لحاظ آنکه شعر نیز یک هنر متعالی ارزیابی می شود و هر اثر هنری در بنیان خود زیباست می توان آن را از دیدگاه زیبایی شناسی بررسی کرد . در شعر ظهور هر عاطفه و احساس در قالب زبانی مخیل شکل می گیرد و با موسیقی متناسب و هماهنگ توان تأثیر و القا پیدا می کند . مجموعهی حاضر پژوهشی است در باره بررسی آرایه های بدیعی در شعر استاد یدالله بهزاد کرمانشاهی .
باید بگویم بهزاد شاعریست معنا گرا که شعر او در ژرف ساخت شعری متعهد است . شعر استاد بهزاد را از دو جنبه می توان مورد بررسی قرار داد :
- یکی از جهت روساخت و لفظ
- و دیگری از جهت معنوی و درون ساخت
در این پروژه سعی بر آن شده صنعت بدیع را در مجموعهی استاد بهزاد استخراج کرده و مورد بررسی قرار دهیم .
واژه های کلیدی :
1-ادبیات معاصر 2- شعر 3- آرایه های بدیعی 4- یدالله بهزاد
مقدمه
مجموعهی حاضر شرح مختصری است ازبررسی آرایههای بدیعی درشعر استاد یدالله بهزاد کرمانشاهی. اگر چه معترفم حق مطلب را ادا نکرده ام اما بی پرده باید گفت با توجه به بکر بودن موضوع و نیز اجحاف در حق شاعر ارجمندی چون استاد بهزاد بنده جهت جمع آوری پروژه با کمبود منابع روبرو شدم که دراین راستا کمکهای شایان جناب آقای مولایی فر و نیز جناب آقای گلستانی فر در پیشبرد این مجموعه بسیار مؤثر واقع شد از این بزرگواران کمال سپاس را دارم و اما …….
یدالله بهزاد کرمانشاهی در نیمهی بهمن 1304 در کرمانشاه متولد شد و در پانزدهم فروردین سال 1386 از کرمانشاه به جهان دیگررفت .تولد و مرگ او در کرمانشاه برای آرام کردن شدت علاقه و وابستگی اش به این شهر کافی نبود . نام کرمانشاه را به نام خانوادگی اش پیوست تا تمام عمرش با او همراه باشد . این فرزند فرزانه و سلحشور کرمانشاه جز برای تحصیل در دانشگاه تهران که آن زمان تنها دانشگاه ایران بود و او بالاجبار باید کرمانشاه را ترک میکرد و به گفته خودش « …….دو سه سالی به تباه کردن زندگی در دانشگاه تهران ……» از کرمانشاه دور شد و تا آنجا که اطلاع دارم جز چند مسافرت کوتاه در داخل ایران هرگز این شهر را ترک نکرد حتی زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق از این فضای ملکوتی تکان نخورد . (گوهران ،1387 : 8).
استاد بهزاد جدا از همکاری با انجمن ادبی سخن کرمانشاه، البته به طور غیرمستقیم در بیشتر فرصتهای مناسبی که بدست میآورد با سایر انجمنهای ادبی شعر کشور از جمله برخی از انجمنهای ادبی تهران ،مشهد و …..ارتباط برقرار میکرد و در جمع شاعران سرآمد انجمنهای مذکوربا ارائه یکی از سرودههای خویش در واقع نشان
این مطلب را هم بخوانید :
میداد که در سخنوری به درستی سرآمد دیگر شاعران هم عصرخویش است به همین دلیل اکثرشعرای معروف دیگر استانهای کشور که در انجمن ادیبان شعر و ادب حضور پیدا میکردند قلباً شیفتهی جزالت کلام و رسالت پیام استاد بهزاد میشدند و در همان دیدار اول دست ارادت به سویش دراز میکردند .
استمرار این گونه ارتباط کلامیدر حلقهی مجالست انجمنهای ادبی هر اهل ذوقی را جداً مفتون مرام ساده زیستی ،استغنای طبع ، نگاه درویش مسلکانهی وی به زندگی و فروتنیش مینمود . به شهادت بیشتر دوستان شاعرش، استاد بهزاد در طول بیش از نیم قرن سخن گستری در عرصهی نازک خیالی شعر وشاعری ، همچنین فخامت کلام در قصیده ، لطافت بیان در غزل و جادوی خیال در زبان شاعران برجستهی کشور در جهت تکریم جایگاه وی در حوزهی زبان ادب فارسی ، سروده ای به محضرش تقدیم نمایند و هر گاه مجالی نیز پیش میآمد که به کرمانشاه سفرداشته باشند مشتاقانه دوست داشتند که از نزدیک ملاقاتی با وی داشته و از محضرش توشه ای برگیرند .(روزنامهی باختر ،شمارهی 1156).
در کلیات دیوان اشعار به جا مانده از استاد بهزاد که میزان ابیات آن را حدود 10هزار بیت در قوالب گوناگون شعر کلاسیک و شعر نو ، مثنوی ، قصیده ، غزل، رباعی و …….تخمین زده اند ،مضامین مختلفی به چشم میخورد . سید علی موسوی گرمارودی یکی از شاعران نوپرداز که سخنانش در باب شعر و شاعری مورد توجه ارباب اهل قلم است مضامین شعر استاد بهزاد را این گونه ارزیابی میکند :« بهزاد شاعری معنا گرا و شعر او متعهد انه بود . تعهد در شعراو دارای چند جنبه است که میتوان مهمترین آن را (تعهد سیاسی)عنوان کرد . وی (تعهد مذهبی)و تعهد نسبت به خانواده را از صفات استاد بهزاد میداند و برجسته ترین شعراستاد بهزاد را که ( تعهد اجتماعی ) در آن بسیار به چشم میخورد ، شهر کعبه عنوان کرد » ( روزنامهی باختر ، شمارهی 1154 ).
فراموش نکنیم استاد بهزاد معلمیبود رها شده از هر گونه جارو جنجالهای شهرت طلبانهی دنیوی ، این شاعر گوشه نشین کیمیا فروشی مفلس بود که در کارگاه زندگی و کلاس درس ، اکسیر عشق و دوستی و هنر را به نو آموزان ایثار میکرد وبی دلیل نبود که استاد عالیقدر معاصر دکتر شفیعی کد کنی کتاب ( مفلس کیمیا فروش ) را به این شاعر دلباختهی فرهنگ ایران زمین تقدیم کرده است . روانشاد بهزاد چنان از نفسانیات ، خود را دور کرده بود که آرزو داشت نهان از خلق بمیرد تا کسی را به زحمت نیندازد (روزنامهی باختر ، شمارهی 1159 ) .
به قول یکی از شاعران جوان کرمانشاهی – پیمان سلیمانی . . . « برخی از افراد و جریانها نفع خود را در منزوی شدن بهزاد و دوستانش میدیدند . آنها فکر میکردند با بودن بهزاد جای آنها تنگ شده است به همین دلیل بود که در مجامع ادبی هم حتی اسمیاز او به زبان نمیآوردند ، شعری از او نمیخواندند و سعی داشتند همیشه او را انکار کنند . . . .آنها از این امر غافل بودند که شاعر خوب هیچ گاه به تریبون وتبلیغ احتیاج ندارد . یک شعر خوب ، یک شاعر خوب همیشه جایگاه خودش را در ادبیات خواهد داشت. برای مثال استاد بهزاد را خیلی از مردم ندید ند ولی نام او وشعرهایش را هیچ گاه فراموش نخواهند کرد .»
غیر مستقیم میتوان سرودهی « حرف حق » زنده یاد بهزاد را پاسخی به آن گروه از افرادی به حساب آورد که همواره نق میزدند ، انزوا طلبی بهزاد و چاپ نکردن آثارش از دههی 40 به بعد موجب گردید شاعران نسل جوان در برابر خویش آیینه ای برای محک زدن شعر سره وناسره پیش رو نداشته باشند . وی شاعری است بیگانه از تحولات جهان مدرن وپسا مدرن ، سخن منظومش هر چند از جزالت و نجابت موج میزند اما نظر به این که از مردم بریده است و نغمههای شیرین خود را در لولهی شیپور سبک مرده خراسانی سدهی پنجم و ششم میدمد ، صور اسرافیل شعرش در قرن سنت شکنیها ونو آوریهای مدرنیته مردگان هیچ قبرستانی از جوامع عقب مانده را زنده نمیکند .و . . .
زیبایی واژه ای است که افراد مختلف متناسب با معیارهایی که خود تعیین کرده اند برای آنچه مایه ای از لذت را برای آنها فراهم میکند به کار میبرند به گونه ای که بنا به گفته ولتر اگر « از وزغی بپرسید زیبایی چیست . . . . پاسخ خواهد داد جفتم .» ( ولک، 1377(ج1) : 77) .از سوی دیگر زیبایی و زیبایی شناسی با آن که مورد توجه هنرمندان و فلاسفه و زیبایی شناسان بوده هنوز تعریفی که مورد پذیرش همگان باشد پیدا نکرده است . در حالی که برخی از دانشمندان زیبایی شناس تعریفهایی را برای زیبایی ارائه کرده اند . گروهی دیگر زیبایی را غیر قابل تعریف دانسته اند . برخی نیز همچون آناتول فرانس وجود ارکان یا معیارهای زیبایی را انکار کرده گفته اند : « زیبا شناسی بر چیزی محکم استوار نیست . کاخی است پا در هوا » ( ولک ، 1377(ج4) : 42 )
بررسی مصادیق ومعیارهای زیبایی در کلام گفتاری و نوشتاری و تلاش در جهت به کار بردن آرایههای زیبا سازی سخن در زبان و ادبیات فارسی سابقه ای دیرینه دارد . پژوهشهای محققان و دانشمندان ادبی نشان داده است پردازش به این مهم ریشه در توجه سخنوران ایرانی به ادبیات عرب دارد و در واقع آنچه در اکثر قواعد عروضی (اوزان و بحور شعری ) و صنایع لفظی و معنوی بدیع و بیان و مقاصد معانی در میراث ادبی ما به جا مانده مشابه الگویی در میان آثار مکتوب عربی داشته نوعی قصد نمونه سازی و تقلید ادبی در میان این زیبا سازیهای بیانی در نظر بوده است . با این حال آنچه مسلم است این که هر چند بسیاری از این صنایع بلاغی – چنان که گفته شد – منشأ غیر ایرانی داشته است . لکن بزرگان سخن این سرزمین تقریباً در همه این فنون گوی سبقت را از منابع مورد توجه خود ربود ه اند و زیبایی را در شیوهی کاربرد آن همه به انتها رسانیده اند .
مطلب شایان توجه دیگر این که سبب اصلی رویکرد اعراب و ایرانیان به کشف زیباییهای سخن به وجهی که منجر به پیدایش علوم بلاغی در میان آثار فرهنگی هر دو قوم گردیده است ، تلاش مسلمانان قرون اولیه اسلامیدر جهت یافتن اسرار زیبایی و بلاغت قران کریم به عنوان یگانه معجزه جاوید و سند حقانیت رسالت پیامبر خاتم (ص) و تنها اثر آسمانی دست نخورده در قالب سخن بوده است . سیروس شمیسا مینویسد :« دقایق و ظرایف آیات قرآنی و بعدها کلام فصحا و شعرای عرب با توجه به صرف و نحو زبان عربی تعیین شدو قوانینی استخراج گر دید تا سرمشق نویسندگان عرب زبان قرار گیرد و در مقدمهی این علم بحثهایی در باب فصاحت و بلاغت افزودند که میتوان منشأ آن را همان کتاب «رتوریک » ارسطو دانست . در همین حین علوم بیان و بدیع نیز بر مبنای بحثهای ارسطو در کتاب رتوریک شکل گرفت و سه علم معانی ، بیان ، بدیع و علوم بلاغی جزو مهم ترین علوم ادبی محسوب شد .( شمیسا ،1374 : 141 ) .
مارکوزه در زمینهی زیبایی شناسی وجه معرفت بخش هنر را مهم میداند و معتقد است که هنر به عنوان آگاهی بر ذهنیت افراد تأثیر میگذارد و موجب رشد شناخت آنان از خود و جهان خود میشود . هم چنین این نظریه به « منش ایدئولوژیک » و « محتوای فکری اثر » نظر دارد ، یعنی به آن جنبه از اثر هنری که هشیار کننده و رهایی بخش است و همواره به دگر گون کردن آگاهی مسلط بر افراد جامعه میپردازد توجه میکند . آدور نو آن را « حقیقت محتوایی » (truth – content) اثر مینامد که بر اساس نظریهی زیبایی شناسی اصل اولیه هنر و نیروی بالقوهی سیاسی آن قلمداد میشود در این صورت ضمن ارائه حقایق نو ، هشیاری تازه ای به مخاطب میدهد و براین عقیده پا میفشرد که امور باید تغییر کند (مارکوزه ، 1379 : 53)
دربارهی نقش ساختار در خلق زیبایی وبیان معنا در زبان شعر گفته اند : « مهمترین عامل در روانی کلام ،گذشته از حسن انتخاب واژگان این است که اجزای کلام به همان ترتیبی به دنبال هم قراربگیرند که معنای کلام اقتضا میکند »(موحد ،1378: 133).
بنابراین گوینده چه بخواهد و چه نخواهد ، چه بداند و چه نداند ،شیوه و چگونگی چینش واژگان در ساختار نحوی جمله ،بنابر طبیعت زبان بخش مهمیاز خلق معنای مورد نظر او را به عهده دارد ، در این پژوهش نتایجی را که از روابط عناصرجمله در هنگام پیش آیی فعل بدست میآید بررسی میکنیم . از آنجا که هر ساختار با معنای جمله پیوندی مستقیم دارد الگوهای نحوی میتوانند در رابطه با معنا بررسی شوند . به عنوان نمونه تقدم مسند برمسند الیه در بافت معنایی جمله گاه اندوه ،گاه شادی ،گاه هشدار، گاه تأکید جلب توجه و مانند اینها را دربرمیگیرد .(کزازی ،1370: 168-171)
وجود واقعی زیباییها در جهان عینی است که عامل آرامش روح و روان انسانی است که خداوند با حکمت بالغه خود آنها را در نظام هستی قرارداده است که خشونت ماده و بی اعتنایی قوانین آن را دربارهی روح و روان آدمیو کششها و امتدادهای فراگیر که همهی عالم طبیعت را پوشانده است تلطیف و ملایم با روح ظریف آدمینماید . روح با رشد و ظرافت بسیار شگفت انگیز که دارد اگر زیباییهای عالم هستی نبود بدون تردید خشونت ماده و بی اعتنایی قوانین آن و کمیت و کششهایی که راه نفوذ و عبور روح را میگیرند حیات را غیرقابل تحمل میساخت و موجب میشد هنر چهره زیبای خود را ننماید . هنر ذکر جمال و کمال است ذکری که مورد نظر هنرمندان است یک ذکر جمالی است برای بیان کمال . هنرمند از کمال و کمال وجود ذکر جمالی میکند و در حقیقت آنچه را به صورت جمال و زیبایی میبیند عرضه میکند برای بهتر روشن شدن چهره کمال :
عقل باشی عقل را دانی کمال
عشق کردی عشق را یابی جمال
(سنایی)
خداوند هستی آفرین جلوههای درخشان جمال و کمال را در جهان راهی و وسیله ای برای شناخت حکمت خود قرارداده و حس جمال خواهی را در نهاد آدمیان وسیله ای برای شناخت کمال و قرارگرفتن در جذبهی آن مقررساخته و زیباییها را عامل انبساط و بهجت و سرور درونی انسانها قرارداده است . که از این راه در جذبه به مطلق الهی قرارمیگیرد و با یاد خدای و در حقیقت با یک وجود به یاد حکمت و کمال و جمال مطلق بیفتد و در جاذبه او حرکت کند .
پنبه برون کن ز گوش ، عقل و بصر را مپوش
کاین صنم حله پوش سوی بصر میرود
(مولوی، غزلیات شمس)
انواع هنرها از درک زیبایی و این جا واز این معنی بوجود آمده است . سر چشمهی آنها در وجود انسان یک چیز است و آن احساس و روحی است از خداوند که در کالبد ما دمیده شده و ( نفخت فیه من روحی ) ودلیل این مطلب هم آن است که تا دنیا دنیا بوده تاریخ نشان داده همیشه زندگی بشر با پرستش خدا به شکلهای گوناگون و با ستایش آن گمشدهی عالم همراه بوده است . ستایشها و عبادتهایی هم که مانده است نوعاً همهی سرودها و آواها ، نغمهها و گفتارهایی که سرود گونه و شعر گونه هستند در ارتباط با عالم پاک ومنزه و زیبایی و در ستایش و تصویر جمال و تعریف کمال و شور وحال آن یگانه است . هر چیزی جز درک جمال آفرینش و عظمت خلقت و شکوه عالم و بازتاب نغمه وسرود و سرور کائنات و آفرید گار عالم نیست همان درک آدمیرا به شکلهای گوناگون با هزار رمز وراز به ترنم و نغمه سرایی وا میدارد .
سر من از ناله من دور نیست
لیک چشم وگوش را این نور نیست
آتش است این بانگ نای ونیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
( مولوی ، مثنوی)
با وجود این که زیبایی شناسی از گذشتههای دور مورد توجه دانشمندان بوده است به آسانی وبه طور صریح نمیتوان گفت در گذشته این شاخه از دانش بشر را چه مینامیدند. پیشینهی زیبایی شناسی به عنوان علمیمستقل به نیمهی اول قرن هجدهم و حدود سالهای 1735 الی 1758 میرسد که فیلسوفی آلمانی به نام ألکساندر گوتلیب باوم گارتن واژهی « استتیک » که قبلاً به معنای « نظریه حساسیت » بود در کتابی به همین نام برای این رشته برگزید . باوم گارتن که سودای بنیان علمیتازه در سر داشت زیبایی شناسی را به عنوان « علم معرفت حسی » تعریف کرد ومکتب زیبا شناسی متافیزیکی را پدید آورد . پس از او تلاش علمیوفلسفی بزرگانی چون کانت و هگل موجب گسترش واثبات زیبایی شناسی به عنوان یکی از شاخههای دانش بشر در فلسفه هنر گردید .
با توجه به این که هدف اصلی این پژوهش بررسی آرایههای بدیعی شعر استاد بهزاد میباشد در این مقدمه گریزی زده شده به دید گاههای متفاوت در رابطه با زیبایی شناسی . امید است شبهه باقی نمانده و راه گشایی باشد به متن اصلی .
فصل اول :
کلیات
1-1 . موضوع تحقیق
1-2 . بیان مسأله
1-3 . اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
1-4 . پیشینهی تحقیق
1-5 . اهداف تحقیق
[سه شنبه 1399-07-01] [ 04:17:00 ق.ظ ]
|