کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



 



بخش اول : شادکامی. 10

2-1 تعریف شادکامی. 10

2-2 جایگاه شادی در چهار چوب هیجانها 11

2-3 شاخص های شادکامی. 13

2-4 دیدگاه شناختی و شادکامی. 13

2-5 دیدگاه های نظری در مورد شادکامی. 16

2-5-1 دیدگاه لذت گرایی. 16

2-5-2 دیدگاه معنوی.. 17

2-5-3 نظریه ی داینر و همکاران. 19

2-5-4 نظریه ی آرگایل و همکاران. 19

2-5-5 دیدگا ه های شناختی و شادی.. 20

2-5-6 دیدگاههای زمینه ایدر مورد شادی.. 21

2-5-7 نظریه روابط و فعالیتهای اجتماعی. 22

2-5-8 شادی در نظریه فروید. 22

2-5-9 نظریه تعادل حالات هیجانی. 22

2-5-10 شادی در نظریه الیس… 23

2-5-11 نظریه زیست شناختی در مورد شادی.. 23

2-5-12 شادی در نظریه فاوا 25

2-5-13 شادی در نظریه مزلو. 25

2-5-14 شادکامی از دیدگاه دنیل گیلبرت.. 25

2-5-15 شادی از دیدگاه مارتین سلیگمن. 29

2-5-16  شادی درنظریه فوردایس… 31

2-6 عوامل تأثیر گذار بر شادکامی. 32

2-6-1 تفاوت های جنسیتی. 32

2-6-2 درآمد. 33

2-6-3  ازدواج. 34

2-6-4 سن. 34

2-6-5 تحصیلات.. 35

 

2-6-7 رضایت شغلی. 35

2-6-8 سلامتی. 36

2-6-9 مذهب.. 37

2-6-10 اوقات فراغت و تفریح. 37

2-6-11 موفقیت و تأ یید اجتماعی. 38

بخش دوم: خوش بینی. 38

2-7 تعریف خوش بینی. 43

2-7-1 خوش بینی سرشتی یا گرایشی. 43

2-7-2 خوش بینی تبیینی یا اسنادی.. 44

2-7-3 پایه های زیستی –عصبی خوش بینی و بد بینی. 44

2-7-4 خوش بینی سرشتی یا گرایشی. 46

2-7-5 رشد و تحول خوش بینی سرشتی. 47

2-7-6 سنجش خوش بینی سرشتی. 49

2-8 اهمیت خوش بینی سرشتی در بهزیستی جسمانی و روان شناختی. 50

2-8-1 تأثیرات جسمانی. 50

2-8-2 تأثیرات روان شناختی. 51

2-8-3 رشد و تحول خوش بینی تبیینی. 52

بخش سوم: کیفیت زندگی. 55

2-9 تعریف کیفیت زندگی. 55

2-9-1 ویژگی‌های کیفیت زندگی. 57

2-9-1-1 خصیصه گروهی و کیفیت زندگی. 57

2-9-1-2 تنوع و کیفیت زندگی. 57

2-9-1-3 انسجام و کیفیت زندگی. 58

2-9-1-4 انتخاب كردن و کیفیت زندگی. 58

2-9-2 نظریه پردازان سبك زندگی. 59

2-9-2-1 دیوید چینی :کیفیت زندگی و مصرف فرهنگی. 59

2-9-2-2 میشل سوبل و سبك زندگی. 60

2-9-2-3 پیر بوردیو: نظریه پرداز رسمی کیفیت زندگی و مصرف فرهنگی. 60

این مطلب را هم بخوانید :

2-9-2-4 نظریه دیوید رایزمن. 66

2-9-2-5 جورج زیمل و فرهنگ مدرن. 69

2-9-2-6  نورشتاین وبلن: ثروت و کیفیت زندگی. 70

2-9-2-7  ماركس وبر : منزلت اجتماعی و کیفیت زندگی. 72

2-9-3 گیدنز و ساختار یابی و کیفیت زندگی. 74

2-9-4  داگلاس هالت : فرا ساختار گرایی و کیفیت زندگی. 77

2-10 سوابق تحقیق. 77

2-10-1 سوابق تحقیق در خارج. 77

2-10-2 سوابق تحقیق در ایران. 79

فصل سوم: روش پژوهش… 82

3-1 روش… 83

3-2 طرح تحقیق. 83

3-3 متغیرهای پژوهش… 83

3-4 جامعه اماری.. 84

3-5 نمونه. 84

3-6 روش نمونه گیری.. 84

3-7- ابزار گرداوری اطلاعات.. 84

3-8 روش اجرای تحقیق. 86

3-9 محتوای جلسات اموزش شادکامی. 87

فصل چهارم : یافته های پژوهش… 89

مقدمه. 90

4-1- آمار توصیفی. 91

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری.. 100

مقدمه. 101

5-1- خلاصه پژوهش… 101

5-2- تبیین فرضیه های تحقیق. 102

5-3- پیشنهادات کاربردی.. 105

5-4 محدودیت های پژوهش… 106

منابع و ماخذ. 107

پرسشنامه کیفیت زندگی دینر. 113

مقدمه

سرطان از جمله بیماری های شایع در دهه های اخیر به شمار می رود. در این میان زنان به دلیل عدم اگاهی ذاز علایم و نشانه های سرطان ممکن است علی رغم ابتلا به این بیماری از ان اطلاع نداشته باشند. زنان دچار بیماری سرطان از نظر وضعیت روان شناختی با مشکلات متعددی مواجه می شوند.

در تحلیل مفهوم شادی نظریه پردازان عمدتا” به دو مؤلفه شناختی و هیجانی اشاره داشته اند،مؤلفه شناختی بیشتردلالت بر رضایت از زندگی و مؤلفه هیجانی بیشتر برحالاتی نظیرخندیدن وشوخ طبعی وهمچنین تعادل بین هیجان های مثبت ومنفی،دلالت دارد(آرگایل،2001؛سلیگمن2002).علاوه بر این ، امروزه کنکاش های نظری و پژوهشی نشان می دهد که نمی توان شادی را تنها حالتی عکس افسردگی ، با بیش بینی کننده های  مشابه فرض نمود.این ادعا مبتنی بر پژوهش هایی است که نتایج آن ها نشان داده اند که هیجان های مثبت و منفی خاستگاه و پیامد های متفاوتی دارند (سلیگمن،2002).شلدون، لیمبومیرسکی (2005)اخیرا”الگوی جدیدی در باب عوامل تعیین کنندۀ شادی ارائه نموده اند که این عوامل عبارتند از:1)نقطۀ شروع ثابت [1]،2)شرایط [2]3) کنش های عمدی .این پژوهشگران عامل نقطۀ شروع(یا آمادگی های ژنتیکی )و شرایط (نظیر وضعیت اقتصادی، اجتماعی)را به ترتیب عوامل ثابت و ایستا ی الگو در نظر گرفته اند و کنش های عمدی [3] را عامل متغیر الگو معرفی نموده اند.

کنش های عمدی اشاره به فرایند های تلاش مدار و مقصودنگرزندگی فرد دارد که شامل جنبه های شناختی (مانند داشتن نگرشهای مثبت و کمال گرا)،رفتاری (مثل ابراز علاقه به دیگران یا ورزش کرردن )و خواسته های دارای [4] (مانند تعیین و دنبال کردن هدف های شخصی معنی دار)می باشد.بنا براین در الگوی مذکور کنش های عمدی از بیشتر سطح تغییر و کنترل پذیری برخوردار است و پژوهش های انجام شده در زمینه های راهکارهای مداخله ای برای افزایش شادی و پژورهش خوشبختی حول محور این عامل بوده است.(لیمبومیر سکی ،تکاچ [5] و یلورتون[6] ،2004 به نقل از شلدون و همکاران ،2004).واژۀشادکامی چندین مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر می کند (برای مثال شادی،خوشنودی ،لذت و خوشایندی و…)از این رو تعدادی از روان شناسان، به سازه ی بهزیستی روانی[7] اشاره می کنند که یک اصطلاح پوششی در بر گیرنده انواع ارزشیابی هایی است که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد (داینر،2002).این ارزشیابی ها ،مواردی از قبیل رضایت از زندگی  ،هیجان و خلق مثبت و فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و جنبه های مختلف آن نیز به شکل شناخت ها و عواطف است (داینر و ساه،1997).در صورتی که افراد از شرایط زندگی راضی بوده و عواطف مثبت بیشتر و عواطف منفی کمتری را تجربه کنند گفته می شود که از بهزیستی روانی بالایی برخوردارند .بهزیستی روانی،اصطلاح روان شناختی معادل شادی است که به دلیل مفاهیم بسیاری که در خود نهفته دارد،ارجح است ،اما با این وجود در ادبیات مربوطه به جای یکدیکر به کار می روند. (ادنیگتون وشومن 2004)

در این میان شادکامی  و خوش بینی می تواند بر کیفیت  زندگی بیماران مبتلا به سرطان تاثیر گذار بوده و می تواند زمینه ساز توسعه سلامت روان در انها باشد و به بهبود هرچه بهتر آنها کمک شایانی نماید بیماران سرطانی نیز از این موضوع مستثنی نیستند و شادکامی و خوشبینی می تواند موجب تغییر در کیفیت زندگی انها را فراهم اورد.

1-1 بیان مساله

شادکامی یکی از متغیرهایی است که در سال های اخیر در حوزه روان شناسی سلامت مورد توجه قرار گرفته است . پژوهش هایی هم در این زمینه انجام شده است که برخی از آنها موید رابطه مستقیم شادکامی با بهبود سیستم ایمنی بدن است . (مازلو ، به نقل از شولتس [8]، 1386)

سیلبرمن[9] (2000 به نقل از مرادی ، 1387) معتقد است که در درمان بیماری های سخت و دشوار می بایستی در کنار عناصر درمان ، شادی و شادکامی نیز مورد توجه پرسنل درمان قرار گیرد ، زیرا شادی محصول زندگی متعادل ، متنوع و رضایت بخش است که در آن نیازهای اساسی انسان برآورده می شود . به اعتقاد نودینگ[10] (2009) شادکامی سرچشمه اعتماد خوش بینانه فرد به توانایی هایش و یکی از شرایط اعتلای مناسبات واقعی او با محیط پیرامونش می باشد . به اعتقاد آرگایل[11] (2010) شادکامی می تواند برای فرد شرایطی را فراهم آورد که در آن امکان و فرصت رشد و بالندگی به وجود آید و به نوعی شرایط بهزیستی روانی وذهنی را به او ارمغان دهد .

شوارز و استراک (2008) معتقدند که افراد شادکام کسانی هستند که در پردازش اطلاعات در جهت خوش بینی و خوشحالی سوگیری دارند ، یعنی اطلاعات را طوری پردازش و تفسیر می کنند که به شادکامی آنها منجر شود .

از طرفی دیگر ، اغلب پژوهشگران از جمله آرگایل ولو (2005) ، کوست و مک کری[12] (2007) ، فارنهام و چنگ (2006) و مایرز و دانیر (2005) معتقدند که شادکامی یک ویزگی شخصیتی است که می تواند در درمان بسیاری از ناراحتی های روانی به ویژه در درمان اختلالات کرونیک و مزمن ، دشوار و صعب العلاج نقش سازنده ای داشته باشد .

فوردایس (1997) به عنوان یکی از نظریه پردازان روان شناسی شادی ، برنامه ای آموزشی ارایه نمود که دارای 14 مولفه بوده و تحت عنوان «برنامه افزایش شادی» مطرح شده است . فوردایس (1999) در اقدامات آموزشی فرد یک رویکرد آموزش را مورد استفاده قرارداده است که هم جنبه شناختی دارد و هم بعد رفتاری دارد . در این برنامه وی امکان پذیری افزایش شادی و راه کارهای افزایش آن را ارایه نموده است . فوردایس (1999) معتقد است که شادکامی یکی از مهمترین نیازهای بیماران دچار سرطان بوده و می تواند تأثیر عمده ای در کارکرد و بهبود وضعیت جسمانی و روانی این بیماران داشته باشد .  به اعتقاد لانگو ارایه برنامه های مبتنی بر روان شناسی مثبت و شادگرا ، می تواند کیفیت زندگی بیماران سرطانی را افزایش داده و نگرش آنها را نسبت به زندگی دگرگون سازد .

از سویی دیگر به زعم رنیز (2010) شادکامی ضمن بهبودبخشی به سلامت روان ، در بین بیماران مبتلا به سرطان توانسته است سبب بهبود روابط اجتماعی و میان فردی آنها گردد . در بعد خوش بینی نیز یافته ها و نتایج تحقیقات صاحب نظران نشان می دهد که رابطه مستقیمی بین شادکامی و خوش بینی وجود دارد . به عنوان مثال لیپتون (2009) در پژوهش میدانی که بر روی 20 نفر از بیماران سرطانی انجام داده است نتیجه گرفته است که ارایه آموزش های مبتنی بر شادمانی توانسته است سطح خوش بینی را در این بیماران افزایش دهد .

در این مورد که رویکردهای روان شناختی مبتنی بر شادکامی می تواند به ارتقای سطح خوش بینی در میان بیماران صعب العلاج کمک نماید نوعی توافق همگانی وجود دارد . (استین و همکاران 2008 و مورلی ، 2006) در درمان بیماری سرطان شواهد قابل ملاحظه ای توسط ویلیامز و همکارانش (2007) طی یک دهه فعالیت بالینی بر روی این گونه بیماران جمع آوری گردیده شده است که یافته های آن تأیید کننده اثربخشی ارایه برنامه های شادکامی بر بهبود وضعیت خوش بینی آنها است . به اعتقاد آندرسیک (2009) عوامل بیولوژیکی به تنهایی نمی توانند آسیب پذیری جسمانی را در بیماران سرطان بالا ببرند و نوع و سطح بدبینی یا خوش بینی فرد و حتی کادر درکان نسبت به بیماری عامل مهمی در تعیین وضعیت بالینی بیمار تلقی می شود . علاوه بر این یافته های تحقیق وایزلیس (2009) نشان می دهد که  درمان های دارویی برای بسیاری از بیماران مبتلا به سرطان به تنهایی و به اندازه کافی مفید نیستند و نیز عوارض جانبی متعددی این داروها برجای می گذارند . علی رغم این که اثربخشی شادکامی بر روی ابعاد کیفیت زندگی و خوش بینی بیماران سرطان در تحقیقات متعدد خارجی تأیید شده است . اما طی بررسی های به عمل آمده مشخص شده است که در کشورمان سوابق تحقیقاتی و پژوهش های صورت گرفته در این زمینه اندک است . با نظر گرفتن این موضوع که هر ساله بر تعداد بیماران سرطانی افزوده می شود و نیز این که بیماری سرطان  می تواند عملکرد فرد مبتلا ، خانواده و حتی جامعه را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد و خسارات و زیان های زیادی را از بعد روانی ، اقتصادی ، جسمانی و اجتماعی برای فرد مبتلا و خانواده وی به همراه داشته باشد لذا شناسایی روش های درمان این معضل دارای اهمیت زیادی است . براین اساس مسأله تحقیق حاضر حول دو محور اساسی خواهد بود که آیا آموزش شادکامی در ایجاد و افزایش  کیفیت زندگی و خوش بینی زنان مبتلا به بیماری سرطان تأثیر گذار و کارآمد می باشد ؟

 

1-2 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

سرطان از جمله بیماریهای شایع در کشورمان  است که سلامت جسمانی و روانی افراد مبتلا را تهدید نموده و هزینه های فراوانی را برای بیمار ، خانواده و سیستمهای پزشکی بر جای می گذارد.  لذا شناسایی روشهای کارامد که بتواند مشکلات و نگرانیهای ای دسته از بیماران را کاهش دهد از اهمیت زیادی برخوردار است. از سوی دیگر با بررسی های به عمل امده مشخص گردید در زمینه اموزش شادکامی به شیوه رفتاری شناختی فوردایس بر روی بیماران  مبتلا به سرطان تاکنون در کشورمان تحقیقات بسیار اندک صورت گرفته و به نوعی با خلا ها و کمبودهای  تحقیقاتی مواجه هستیم و امید می رود انجام این تحقیق بتواند تا حدودی این نقیصه را برطرف نماید. همچنین در بیان اهمیت و ضرورت انجام این تحقیق می توان موارد زیر را مطرح ساخت:

الف- لزوم و ضرورت توجه مربی به آموزش و عوامل ایجاد کننده شادی در بین بیماران به طور عام و بیماران سرطان به طور خاص

ب- تأثیرات همه جانبه شادکامی در کیفیت زندگی و  سلامت جسمانی بیماران و شکل گیری مناسب شخصیت این افراد بیمار

ج- کاهش خسارات ناشی از بی توجهی به امر شادمانی در محیط های مختلف زندگی و در میان افراد و اعضای خانواده های مبتلا به بیماران سرطانی

د- کاهش هزینه های درمان ناشی از افسردگی بیماران و افزایش سطح رضایت از چرخه درمان در بیماران یاد شده

1-3 اهداف تحقیق

1-3-1 هدف اصلی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-06-31] [ 08:35:00 ب.ظ ]




2-2-2- انواع نگرانی…………………………………………………………………………………………………………………………………….11

2-2-3- علل نگرانی……………………………………………………………………………………………………………………………………..12

2-2-4- ویژگی های شخصیتی افراد نگران………………………………………………………………………………………………………12

2-2-5- حوزه های نگرانی…………………………………………………………………………………………………………………………….13

2-2-6- عدم تحمل بلاتکلیفی و نگرانی………………………………………………………………………………………………………….13

2-3-افسردگی………………………………………………………………………………………………………………………………………………14

2-3-1- انواع اختلال افسردگی……………………………………………………………………………………………………………………….16

2-3-2- عوامل مرتبط با افسردگی…………………………………………………………………………………………………………………..17

2-3-3- علائم و نشانه های افسردگی……………………………………………………………………………………………………………..17

2-3-4- تفاوتهای جنسی در افسردگی…………………………………………………………………………………………………………….19

2-3-5- همه گیر شناسی افسردگی…………………………………………………………………………………………………………………20

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                                  صفحه

2-4- سبک پاسخی نشخواری……………………………………………………………………………………………………………………….21

2-4- 1- تفاوتهای جنسیتی…………………………………………………………………………………………………………………………..21

2-4- 2- تفاوتهای فردی………………………………………………………………………………………………………………………………22

2-5- ذهن آگاهی…………………………………………………………………………………………………………………………………………23

2-5- 1- کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی………………………………………………………………………………………………….26

2-5- 2- مکانیزم دخیل در ذهن آگاهی………………………………………………………………………………………………………….27

2-6- پیشینه تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………27

2-6- 1- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور……………………………………………………………………………………………..27

2-6- 2- تحقیقات انجام شده در داخل کشور…………………………………………………………………………………………………30

فصل سوم- روش تحقیق

3- 1- مقدمه ……………………………………………………………………………………………………………………………………………..34

3- 2- طرح پژوهش…………………………………………………………………………………………………………………………………….34

3- 3- جامعه آماری……………………………………………………………………………………………………………………………………..35

3- 4- ملاکهای ورود و خروج………………………………………………………………………………………………………………………35

3- 5- روش های جمع آوری داده ها…………………………………………………………………………………………………………….36

 

3- 6- ابزار اندازه گیری داده ها…………………………………………………………………………………………………………………….36

3-6- 1- پرسشنامه سبک پاسخ RSQ…………………………………………………………………………………………………………..36

3-6- 2- آزمون افسردگی بک………………………………………………………………………………………………………………………38

3-6-2- 1- توصیف پرسشنامه……………………………………………………………………………………………………………………..40

3-6- 2-2- اعتبار روایی………………………………………………………………………………………………………………………………42

3-6- 2-3- روش اجرا و نمره گذاری……………………………………………………………………………………………………………43

3-6- 2-4- تفسیر نمرات……………………………………………………………………………………………………………………………..43

3-6- 3- پرسشنامه نگرانی پن……………………………………………………………………………………………………………………….44

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                                  صفحه

3-6- 3-1- شیوه اجرای پژوهش…………………………………………………………………………………………………………………………44

2-5- 1- تجزیه و تحلیل داده ها …………………………………………………………………………………………………………………………48

فصل چهارم-تجزیه و تحلیل یافته ها

4- 1- یافته های توصیفی……………………………………………………………………………………………………………………………………50

4- 2- یافته های استنباطی…………………………………………………………………………………………………………………………………..51

4- 2-1- فرضیه اول پژوهش……………………………………………………………………………………………………………………………….52

4- 2-2- فرضیه دوم پژوهش……………………………………………………………………………………………………………………………….54

4- 2-3- فرضیه سوم پژوهش………………………………………………………………………………………………………………………………56

فصل پنجم  بحث و نتیجه گیری

5- 1- مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………………………… ………………59

5- 2- چکیده فصول………………………………………………………………………………………………………………………………………….59

5- 3- بحث …………………………………………………………………………………………………………………………………………………….60

5- 4- نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………………………………………………………….61

5- 5- محدودیت های پژوهش……………………………………………………………………………………………………………………………65

5- 6- پیشنهاد های پژوهش………………………………………………………………………………………………………………………………..65

5- 7- پیشنهاد های کاربردی……………………………………………………………………………………………………………………………….66

5- 8- منابع فارسی…………………………………………………………………………………………………………………………………………….66

5- 9- منابع لاتین………………………………………………………………………………………………………………………………………………70

این مطلب را هم بخوانید :

چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری ،افسردگی و احساس نگرانی در زنان بخش اورژانس بیمارستان شهدا انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیه زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا شهر تهران در سال1394می باشند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از بین زنان شاغل در بخش اورژانس ، ،با توجه به ملاک‌های در نظر گرفته شده تعداد 30 نفر از این زنان انتخاب شدند و آنها را به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم(15نفر برای هر گروه) سپس آزمون‌های نشخوار فکری نولن-هوکسما، افسردگی بک و احساس نگرانی پن، از هر دو گروه گرفته شد، گروه آزمایش در برنامه 8 جلسه‌ای 90 دقیقه‌ای آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کرد و گروه کنترل در این مدت آموزشی دریافت نکرد.

تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از شاخص های آماری تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی طی 8 جلسه تاثیر معناداری  (001/0p<)  برمیزان نشخوارفکری،افسردگی و احساس نگرانی در زنان شاغل در بخش اورژانس داشته است.

واژگان کلیدی : شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی، نشخوار فکری ،افسردگی ، احساس نگرانی

مقدمه

ذهن آگاهی نوعی هشیاری است، زمانی پدیدار می شود که ما با تجربیاتمان  به گونه ای دقیق و با جزئیات ، حاضر در زمان حال و بدون قضاوت مواجه می شویم .به زبان ساده آگاه بودن از چیزی است که در حال وقوع است ،توجه دقیق و مستقیم به آن و ارتباط با آن همراه با پذیرش است(کرینه[1]،2009). شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یک درمان روانشناختی است که جنبه های شناخت درمانی بک و برنامه ی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی کابات زین[2] (1990) را با یکدیگر ترکیب می کند و با معطوف کردن توجه به زمان حاضر و یک آگاهی غیر قضاوتمندانه به تجارب درونی و بیرونی مشخص می شود .در این روش برای خطاهای شناختی و بیرون راندن افکار از هشیاری تلاشی نمی شود.همچنانکه شخص مهارتهای ذهن آگاهی را یاد میگیرد، می آموزد که برای قضاوت و سرزنش کردن خود، که سوخت و تغذیه کننده ی افکار منفی هستند، قدرت ، اختیار و ارزش کمتری قائل شود و به این حالت ها با مهربانی و پذیرش  پاسخ دهد.(کویکن[3] ،2010).آموزه ی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای بیماران به این هدف صورت می گیرد که آنان به درک این نکته نائل آیند که ، افکار تنها ” فکر” هستند و “واقعیت” نیستند.هنگامی که آنها توانستند به افکارشان صرفا به عنوان یک فکر و چیزی جدا و بیرون از خودشان بنگرند ،آنگاه می توانند با دید روشن تری به واقعیت بنگرند و مدیریت بیشتری بر وقایع داشته باشند . این روش درمانی توجه و تمرکز و استفاده از تکنیک هایی جهت تمرین این تمرکز و بکار بستن آن در لحظه لحظه ی زندگی را به افراد می آموزد و این توانایی را به آنان میدهد که با وقوع اولین نشانه ها ، از قبیل خلق منفی ، افکار منفی و شیوه های پردازش ناکارآمد ، خودشان را به لحظه ی حال بیاورند و با تمرکز بر اجزایی مانند تنفس ، احساسات بدنی و اعمالشان درنهایت از افتادن در دام ” مارپیچ نزولی” افسردگی رهایی یابند(سگال[4]،2002).

بیان مسئله:

یکی از بخش هایی که زنان شاغل در بیمارستان، به فعالیت می پردازند،بخش اورژانس است. کار زنان در بخش اورژانس،خطرناک و پر استرس می باشد،زیرا زنان در این بخش ها مرتب با جریانی از محرک های استرس آور و خسته کننده روبرو هستند(آینوی[5]،2006).

برقراری ارتباط در برخی موقعیتها نیاز به مهارت خاصی دارد.کسانی که دچار گرفتاری های عصبی و روانی می شوند،به تدریج تحت تاثیر عوامل نامساعد محیطی،صبر خود را از دست می دهند.بنابراین زنان دارای قابلیت های مدیریتی، با آگاهی از نگرانی وعوامل تنش زا می توانند،با برنامه ریزی لازم،محیط را برای انجام کار مساعد سازند. (مورلاس[6]،2001).

احساس نگرانی ضمن رویارویی با عامل تهدید کننده خیالی یا واقعی بروز می­کند. که طی آن فرد، نمایش ها و داستان های خیالی مصیبت بار را در ذهن خود می پروراند و عواقب و پیامدهای آن را در ذهن تصور می کند و سعی می کند به صورت ذهنی اعم از رویارویی یا اجتناب، مشکل را حل کند.(منین[7]، 2001). یکی از ویژگی های افراد نگران عدم تحمل بلاتکلیفی است، عدم تحمل بلاتکلیفی، یک ویژگی شخصیتی است که از مجموعه­ای از عقاید منفی درباره­ی عدم قطعیت تشکیل شده است. برای مثال، افرادی که عدم تحمل بلاتکلیفی دارند معتقدند که بلاتکلیفی، نگران کننده است، وجود شک و تردید در مورد آینده غیر قابل تحمل است، وقایع غیر منتظره منفی هستند و باید از آنها اجتناب کرد، شک و تردید موجب ناتوانی فرد برای عمل کردن می­شود (داگاس و کورنر، 2005).

علاوه برارتباط این سازه با نگرانی، آشفتگی ناشی ازبلاتكلیفی به صورت معناداری با برانگیختگی اضطرابی،نشخوارفکری وافسردگی همراه بافقدان لذت همبسته است. (دی­جونگ-میر، بک و راید[8]، 2009) درپژوهش خویش به این نتیجه رسیدندكه تحمل بلاتكلیفی وباورهای فراشناخت رابطه­ای قوی با نشخوارفكری وافسردگی دارند.

نشخوار فکری بیانگر افکاری است که تمایل به تکرار داشته،آگاهانه بوده و پیرامون یک موضوع متمرکز هستند و حتی در صورت غیبت محرک های محیطی فوری و ضروری این افکار باز هم پدیدار می شوند(مارتین و تسر،1989).

بیماران با استفاده از مهارتهای ذهن آگاهی یاد میگیرند که برای قضاوت و سرزنش کردن خود، که سوخت و تغذیه کننده ی افکار منفی هستند، قدرت ، اختیار و ارزش کمتری قائل شوند و به این حالت ها با مهربانی و پذیرش  پاسخ دهد.(کویکن،2010).

آموزش ذهن آگاهی کاهش پریشانی روان شناختی و نشانه های اضطراب و افسردگی را به دنبال دارد و موجب بهبود بهزیستی روانی، جسمانی، هیجانی و معنوی ، بهبود کیفیت خواب و کاهش نشانه های فیزیکی می شود (کیوست استیجن،2008).

هدف ذهن آگاهی تغییر سبک تفکر به سمت شیوه ی “بودن” است. در این روش درمانی هدف این است که روشی به بیماران آموزش داده شود که بتوانند بطور متفاوتی با افکار و تجربیاتشان برخورد کنند.(کارن ،2009)

با توجه به موضوعات ذکر شده، مسئله پژوهش حاضر این است که آیا آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری، افسردگی و احساس نگرانی در زنان شاغل در بخش اورژانس موثر است؟

اهمیت و ضروت پژوهش:

از آنجائیکه بخش اورژانس از مهمترین بخش های بیمارستان است, بیمارانی که به این بخش مراجعه می نمایند از نظر جسمانی در حالت بحرانی به سر می برند و رسیدگی به وضعیت آنها در اسرع وقت و با بالاترین کیفیت،از وظایف کادر پزشکی و پرستاری است، لذا توجه به بهداشت روانی کارکنانی که در این بخش ویژه به بیماران خدمات ارائه می دهند و با آنان در ارتباط هستند, دارای ضرورت و اهمیت ویژه ای است که در این میان تکنیک های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند به کارکنان این بخش وبه نحوه بهتر ارتباط آنان با بیماران کمک شایانی کند.همچنین باتوجه به جو محیطی و پرتنش بخش اورژانس بیمارستان و فشارشیفت های متعدد کاری،به خصوص شیفت شب برای زنانی(زنان خدمه،ماما،کمک پرستار،پرستار) که در بخش اورژانس به فعالیت مشغولند، همچنین مراجعه بیماران مختلف به این بخش ،محقق را بر آن داشت تا برای کاهش هجوم افکار منفی ،نگرانی و افسردگی و تمرکز هرچه بهتر زنان در بخش اورژانس, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ازجمله(تکنیک دیدن وشنیدن،برخورد با افکار صرفا به عنوان فکر نه واقعیت،ارائه تمرین هایی به زنان که درمحیط کار احساس تسلط وتمرکز هرچه بهتر به آنها میدهد) را به زنان آموزش دهد.

اهداف تحقیق

– تعیین اثر بخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری ،افسردگی واحساس نگرانی در زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا

– تعیین اثر بخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا

– تعیین اثر بخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان افسردگی زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا

– تعیین اثر بخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان احساس نگرانی زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا

فرضیه‏های تحقیق:

1- آموزش شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری, افسردگی و احساس نگرانی در زنان موثر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ب.ظ ]




تاریخچه مختصر زمان…………………………………………………………………………………………………………………14

علل اتلاف زمان…………………………………………………………………………………………………………………………15

مدیریت زمان…………………………………………………………………………………………………………………………….17

اصول مدیریت زمان……………………………………………………………………………………………………………………24

دیدگاههای مدیریت زمان…………………………………………………………………………………………………………….25

مدیریت زمان و مهارتهای تحصیلی……………………………………………………………………………………………….27

فشارهای روانی………………………………………………………………………………………………………………………….33

تعادل میان کار وزندگی خصوصی………………………………………………………………………………………………..33

خلاقیت وزایندگی شخصی………………………………………………………………………………………………………….33

خودتنظیمی……………………………………………………………………………………………………………………………….38

ویژگیهای خودتنظیمی………………………………………………………………………………………………………………..40

مروری برمبانی نظری پژوهش خودتنظیمی تحصیلی………………………………………………………………………40

ویژگیهای یادگیرندگان خودتنظیم…………………………………………………………………………………………………41

منابع خودتنظیمی……………………………………………………………………………………………………………………….44

تعیین کننده های شخصی…………………………………………………………………………………………………………….44

تعیین کننده های رفتاری……………………………………………………………………………………………………………..44

تعیین کننده های محیطی……………………………………………………………………………………………………………..45

دیدگاهها و نظریه های خودتنظیمی……………………………………………………………………………………………..45.

دیدگاههای کنشگر درباره یادگیری خودتنظیمی………………………………………………………………………………46

دیدگاههای پدیدارشناسانه درباره یادگیری خودتنظیمی……………………………………………………………………46

دیدگاههای پردازش اطلاعات درباره یادگیری خودتنظیمی……………………………………………………………….47

تقسیم بندی یادگیری خودتنظیمی مبتنی برنظریه ویگوتسکی……………………………………………………………47

نظریه یادگیری شناختی اجتماعی درباره یادگیری خودتنظیمی…………………………………………………………..48

الگوی یادگیری خودتنظیم پینتریچ………………………………………………………………………………………………..49

راهبردهای شناختی یادگیری………………………………………………………………………………………………………..50

راهبردهای مدیریت منابع…………………………………………………………………………………………………………….51

الگوی باتلر ووین………………………………………………………………………………………………………………………51

الگوی کارور و شی یر………………………………………………………………………………………………………………..52

 

الگوی کرنو……………………………………………………………………………………………………………………………….53

الگوی بوکارتس…………………………………………………………………………………………………………………………54

نظریه شناختی اجتماعی بندورا…………………………………………………………………………………………………….55

تعریف انگیزش…………………………………………………………………………………………………………………………56

جایگاه انگیزش در روان شناسی………………………………………………………………………………………………….57

موضوعات مهم روانشناسی انگیزش……………………………………………………………………………………………..57

فرایند انگیزش…………………………………………………………………………………………………………………………..57

انواع انگیزش…………………………………………………………………………………………………………………………….58

سلسله مراتب انگیزه ها………………………………………………………………………………………………………………59

سطوح انگیزش…………………………………………………………………………………………………………………………59

انگیزش درونی………………………………………………………………………………………………………………………….59

انگیزش بیرونی………………………………………………………………………………………………………………………….59

فرایندهای شناختی اجتماعی در نظریه بندورا…………………………………………………………………………………60

دیدگاه سیفرت درباره انگیزش……………………………………………………………………………………………………..61

دیدگاه دسی ورایان درباره انگیزش………………………………………………………………………………………………61

دیدگاه والرند درباره خرده مقیاسهای انگیزش درونی………………………………………………………………………63

اهمیت سنجش انگیزش………………………………………………………………………………………………………………64

تحقیقات انجام شده درداخل کشور……………………………………………………………………………………………….65

تحقیقات انجام شده در خارج از کشور………………………………………………………………………………………….68

فصل سوم: روش تحقیق

روش تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………75

جامعه ی آماری………………………………………………………………………………………………………………………….75

نمونه ی آماری………………………………………………………………………………………………………………………….75

روش نمونه گیری ……………………………………………………………………………………………………………………..75

ابزار پژوهش……………………………………………………………………………………………………………………………..76

روایی و اعتبار آزمونها………………………………………………………………………………………………………………..77

روش نمره گذاری………………………………………………………………………………………………………………………77

روش اجرا…………………………………………………………………………………………………………………………………78

این مطلب را هم بخوانید :

فرایند آموزش……………………………………………………………………………………………………………………………78

روش تجزیه و تحلیل داده ها………………………………………………………………………………………………………80

فصل چهارم:تجزیه و تحلیل و بیان نتایج حاصل از تحقیق

آزمون تحلیل کوواریانس…………………………………………………………………………………………………………….80

آزمون فرضیه ها…………………………………………………………………………………………………………………………81

فصل پنجم:بحث و نتیجه گیری و تبیین و جمع بندی

نتایج حاصل از توصیف داده ها………………………………………………………………………………………………….110

بحث و تفسیر نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل فرضیه ها………………………………………………………………..110

نتیجه گیری……………………………………………………………………………………………………………………………..121                         محدودیتها………………………………………………………………………………………………………………………………125

پیشنهادات……………………………………………………………………………………………………………………………….125

فهرست منابع

پیوستها

پیوست 1 : پرسشنامه یادگیری خود تنظیم پینتریچ

پیوست 2: بسته آموزشی

چکیده ی انگلیسی

ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎ ﻫﺪف اثر بخشی آموزش مدیریت زمان بر خود تنظیمی یادگیری دانش آموزان سال چهارم دبیرستان اجرا گردیده است .روش این پژوهش،شبه آزمایشی ازنوع پیش آزمون پس آزمون و آزمون پیگیری با گروه آزمایش و گواه است.جامعه آماری همه دانش آموزان پیش دانشگاهی شهرستان ساوجبلاغ در سال تحصیلی 94-93می باشد كه بر اساس آمار 1254 نفر می باشند.حجم نمونه در این تحقیق دوگروه12 نفری است ، که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. ابزارهای مورد استفاده شامل بسته آموزشی مدیریت زمان و پرسشنامه خود تنظیمی یادگیری ( پینتریچ ودی گروت، 1990). داده ﻫﺎ  ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده ازآزمون تحلیل کواریانس با اندازه گیری مکرر در سطح   P<0/05معنی داری مورد ﺗﺠﺰﻳﻪ و ﺗﺤﻠﻴﻞ قرار گرفت . نتایج نشان داد آموزش مهارت مدیریت زمان سبب افزایش باورهای انگیزشی ، راهبردهای شناختی وفراشناختی شد ودارای ماندگاری اثر است .

کلید واژه ها:

مدیریت زمان،خودتنظیمی یادگیری

مقدمه :                                                                         

ویژگی‌ تعیین کننده دوران حاضر و آینده وجود تحولات و تغییرات سریع، بدیع و شگرف در تمام زمینه‌ها می‌باشد که این امـــر به سرعت باعث دگرگونی‌های وسیع و فراگیر در جوامع و سازمان‌ها می‌گردد. این تحولات در آینده دارای اهمیت و سرعت زیادی خواهد بود. در حقیقت «تغییر» یگانه واقعیت پایدار در زندگی آینده محسوب خواهدشد.بدین معنی که همه چیز دگرگون خواهد گردید و قانون تغییر بر بسیاری از پدیده‌های جوامع حاکم و محیط خواهد شد. این تغییر در علوم نظری که علم مـــدیریت نیز شاخه‌ای از آن است، شتاب و عمق بیشتری خواهد داشت. چرا که در این علوم ایده و اندیشة افراد تعیین کننده است بر خلاف علوم تجربی که از ثبات و قطعیت بیشتری برخوردار است. ( برایان تریسی،2014).

ﻣﺘﺨﺼﺼﺎن و دﺳﺖ اﻧﺪرﻛﺎران ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ در زﻣﻴﻨﻪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ، ﺑﺤﺚ ﺟﺪﻳﺪی را ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان « ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ اﺛﺮﺑﺨﺶ » ﻣﻄﺮح ﻣﻲ کنند.در این نــگرش جــدید یکی از شروط ﻻزم ﺑﺮای اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ ﻣﺪﻳﺮان ،ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ زﻣﺎن است و ﺣﺘﻲ ﺑـﺮﺧﻲ  ﻛﻠﻴﺪ ﺧﻮدراﻫﺒﺮی و اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ را ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ زﻣﺎن ﻣﻲ داﻧﻨﺪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪه  صاحب ﻧﻈﺮان، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ زﻣﺎن ﺷﺎﻣﻞ ﻫﺪف ،اوﻟﻮﻳﺖ ﮔﺬاری، ﺗﻌﻴﻴﻦ الویت ها واﺳﺘﻔﺎده مناﺳﺐ از ﻣﻨﺎﺑﻊ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻣﻜﺎن اﻧﺘﻘﺎل آن از ﻓﺮدی ﺑﻪ ﻓﺮد دﻳﮕﺮوجود ندارد.(سروش افجه،1992) .

تبحر در بکارگیری ﻣﻬﺎرت ﻓﺮدی ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ زﻣﺎن، ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻤﻲ ﺑﺮای ﻣــﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ و ﻏــﻴﺮﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲ ﺷﻮد. اﻳﻦ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﻛﻨﺘﺮل، اداره و ﻣـﺪﻳﺮﻳﺖ زﻣﺎن اﺷﺎره دارد .اﻓﺮادی ﻛﻪ دارای اﻳﻦ ﻣﻬﺎرت ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﻌﻤﻮﻻ در ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﻳﺰی زﻣﺎن ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ و  ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﻛـــﺮدن ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎی ﺧﻮد ﺑﺎ ﺣـﺎلت خود، موفق عمل می کنند .(زالی،1996). ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺷﺎﻣﻞ ﻛﺴﺐ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ها و ﻣﻬﺎرت هایی اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻃﻮل دوره ﺗﺤﺼﻴﻞ  ﻛﺴﺐ ﻣﻲ ﮔﺮدد و درﺗﺼﻤﻴﻢ  ﮔﻴﺮی ﻫﺎ و ﻣﺴﺎﻳﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ راﻫﻨﻤﺎی  اﻓﺮاد است .بدون شک یکی از ارزشمند تر ین و کمیاب ترین سرمایه های انسان وقت است. برخلاف پول؛ فرصت ها یا مقام ، زمان هیچ تبعیض و تفاوتی بین اشخاص قائل نمی شود. به نحوی که هر کس در شبانه روز 24 ساعت زمان دارد، نه کمتر و نه بیشتر. “این عـبارت یکی از عبارت هایی است که در اغلب متون مرتبط با زمان یا درباره زمان  دیده می شود. این عبارت کاملا درست است و هـیچ شکی در آن نیست. از همه مهم تر این است که همه افراد کاملا درباره درستی آن اطمینان دارند. ولی چرا فقط تعداد کمی از افراد در طول عمر خود به خواسته های خود می رسند و اکثرا همچنان در جای خود درجا می زنند؟ (کلی[1]،2003)

راز این مسئله در چگونگی استفاده از این زمان محدود و یکسان و چگونگی پاسخگویی به محرک ها و فرصت هایی است که محیط برای افراد ایجاد می کند.این راز در مهارتی نهفته است که اکتسابی است و هر کس که اختیار کند می تــواند با کمی تلاش آن را به دست آورد. اما مهم تر از این مهارت خواستن است. خواستن برای شروع کردن و برداشتن اولین قدم. اولین قدم همیشه مهم ترین قدم بوده است. منظور از مدیریت زمان متوقف کردن زمان وتحت کنترل در آوردن آن نیست بلکه ،مدیریت زمان به این معنی است که افرادبــیاموزند تا بــتوانند از زمانی که هم اکنون در اختیاردارند به بهترین نحو ممکن استفاده نمایند و به اهــدافی که در زندگی دارند ، ازجمله مـوفقیت تحصیلی دست یابند .ارزش مدیریت زمان در کنترل زمان در هــر لحظه نیست. بلکه شیوه هایی است که با توسل بدانها می توان شرایط زندگی را بهبود بخشید. (لوتار[2]،2002).

یادگیری خود تنظیم ،با بهره گیری از کیفیتی خــاص می تواند معلم را در رسالتش یاری و او رابه سوی اهداف مورد نظرش سوق دهد.به ویژه به وی در زمینه ایجاد مدیریت مطلوب کلاسی کمک خواهد کرد.بنابراین ، هـرگاه معلم از یک طرز تفکر قوی ، مبتنی بر شناخت ها وآگاهی های لازم برخوردار باشد ، می تواند در ایجاد روابط انسانی مطلوب با دانش آموزان خود موفق باشد واهداف عالی مورد نظر خود را دنبال کند .آموختن مهارتهای خود تنظیمی زمینه ساز کسب موفقیت در تمام مراحل زندگی است ، به عبارت دیگر خود تنظیمی کلید اصلی موفقیت فرد در هر زمینه ای است.(پینتریچ ،دیگروت[3]،1990؛ زیمرمن[4]،2001 ؛شانک[5]، 2005).

هــدف تعلیم وتــربیت ، تــربیت یـادگیرنده های مادام العمر ،مستقل ، خوانگیخته وخود تنظیم است . معلمان بایستی به طور مداوم بــر اهمیت جهت گیری هدف ونقشی که این متغیر در استفاده فـرد از راهکارهای شناخت و فراشناخت در یادگیری خود تنظیم داردواقف بوده بر اهمیت جهت گیری هدف معطوف به یادگیری تاکید ورزند. در طـی سالهای اخــیر، روانشناسان از این واقعیت که خود تنظیمی فرد ونگرش وادراک وی از خودش ،رابــطه بسیا رنـــزدیکی با چگونگی یادگیری ورفتار او دارد، به خوبی آگاه شده اند(تلا[6]،2011).

این واقعیت باعث شده است که اسـتروم[7](1996)،بیان نماید که علت بسیاری از مشکلات دانش آموزان در مـــدرسه هوش پائین یا اختلال جسمی نیست ، بلکه به این دلیل است که آنها خود را قادر به انجام تـکالیف تحصیلی نمی دانند. این گفته اســتروم بــدین معنا است که این دانش آموزان از خود تنظیمی در امور تحصیلی خود برخوردار ند. یکی از مهم ترین عواملی که بر خـود تنظیمی ومـدیریت زمان فرد اثر گذار است ، سبک انگیزشی خاصی است که از آن استفاده می شود.

محققان انــگیزش فـرد را پیوستاری فرض می کنند که یک سو از بی انگیزگی شروع و از طرف دیگر به انگیزه درونی خــتم می شود. در میانه این پیوستار هم انگیزش بیرونی قرار دارد. انگیزش درونی (یعنی سائق پیگیری یک فعالیت که تنها به خاطرلذت وخشنودی درونی حاصل از آن پیگیری می شود)انگیزش  بیرونی (یعنی سایق پیگیری یک فعالیت بدون اینکه احساس تعلق به آن وجود داشته باشدوتنها وسیله ای برای رسیدن به مقاصد دیگر است). بـی انگیزگی،(یعنی فقدان تمایل واشتیاق در پیگیری یک فـــعالیت است بــه خــاطر شکست دراثــبات ایــنکه بین رفتار وفعالیت ارتباط وجود دارد).(والرند[8] وهمکاران،1992؛دسی،والرند،پلتیر و رایان[9]،1991).

بیان مساله:                                                                                                       

 در ﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮ دانش آموزان ﺑﺪون داﺷﺘﻦ ﻫﺪف ﻣﺸﺨﺺ ﺑﻪ اداﻣﻪ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻣﻲ ﭘﺮدازﻧﺪ و اﻛﺜﺮ آﻧﻬﺎ ﺑﺪون عــلاقه خـاص بــه تحصیل مشغولند. آﻧﻬﺎ ﻧﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ای ﺑﺮای آﻳﻨﺪه در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ و ﻧﻪ از آﻳﻨﺪه ﺗﺼﻮری دارﻧﺪ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ زندگی آنها جهت دار ﻧﻴﺴﺖ . در ﺣــﺎﻟﻲ ﻛﻪ وﺿﻌﻴﺖ ﻣﻄﻠﻮب آن اﺳﺖ ﻛﻪ دانش آموزان ﺑﺎ ورود ﺑﻪ دبیرستان ﻣﺴﻴﺮ زﻧﺪﮔﻲ آﻳﻨﺪه  ﺧﻮد را ﺗﻌﻴﻴﻦﻛﻨﻨﺪ . اﻳﺠﺎد ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر ﺷﺨﺼﻲ ﺑﺨﺸﻲ از ﻧﻘﺸﻪ آﻧﻬﺎ  ﺑﺎﺷﺪ و ﺗﺤﺼﻴﻞ را ﻣﺴﻴﺮی ﺑﺮای ﺗـﻀﻤﻴﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺧﻮد در دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ آرمان هایشان ﺑﺪاﻧﻨﺪ. ﺑﻪ ﻣﺤﺪودﻳﺖ ﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻜنند ﻓﺮاﺳﻮی ﻣﺤﺪودﻳﺖ ها  با اتکا به شایستگی های خود در جستجوی موفقیت باشند . روی ﺣﻤﺎﻳﺖ  ﻫﺎ ﺣﺴﺎب ﻧﻜﻨﻨﺪ، ﻣﺨﺎﻃﺮات ﻣﻌﻘﻮل را ﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ، ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﻃﻠﺐ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻫﺮ ﺷﻜﺴﺖ را ﻳﺎدﮔﻴﺮی ﺑﺪاﻧﻨﺪ و ﻣﻮاﺟﻬﻪ ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎی رﻗﺎﺑﺘﻲ را ﺗﻔﺮﻳﺢ ﺗﻠﻘﻲ کنند.یكی از متغیرهای مـطرح شده در این پژوهش مــدیـریت زمــان است .بنا به عقیده ی صاحب نظران مدیریت زمان شامل هـدف گـذاری و تعیین اولویت ها واسـتفاده ی مــناسب از مـنابع است كه امكان انتقال آن از فردی به فرد دیگر وجود ندارد.  (سروش،افجه،1386).

صـاحب نـظران مــهارت مــــدیریت زمــان را به دو مقوله ی كلی ،مهارت فردی(شخصی) و مهارت سازمانی تفكیك نموده اند. مهارت فردی مدیریت زمـان شامل بـرخی از الگوهای عمومی رفتار است كه اغلب افراد عادی در زندگی شخصی و خانوادگی خود در استفاده از وقت و مدیریت آن به كار می برند. (فراست،1386).

روانشناسان ومـتخصصان تـعلیم وتـربیت از دیــربـاز به بررسی سبک های انگیزشی ومدیریت زمان در یــادگیری وعملکرد دانش آموز در حوزه های گوناگون درسی تــوجه داشته اند (لینن برینک وپینتریچ[10] ،2002).

بـسیاری از تحقیقات اولیه در زمینه یادگیری و پیشرفت دانش آموزان ، عوامل شناختی وانگیزشی را از هم تفکیک کـرده ومـسیری مـتمایز را پیـگیری کرده اند . حداقل از دهه 1980 میلادی ، تـحقیقات این حوزه بر چگونگی تعامل عوامل انگیزشی وشناختی نظیر خود تنظیمی وتـمایـلات انــگیزشی نــیاز دارند(پینتریچ و شانک، 2002؛ به نقل از لینن برینک، پینتریچ،2002).

امروزه توجه به جایگاه با اهمیت هیجانات وعواطف در امـر قـضاوت وتصمیم گیری ، روابط بین فردی ، طراحی وبرنامه ریزی وتفکر درباره مسائل ، امــری ضـروری بـه نـظر می رسد. بدیهی است برقراری تعادل هشیارانه میان شناخت وهیجان ، زمینه ساز تدارک شرایطی بهتر ورشد یـافـته تـر می باشد.لذا در سالـهای اخــیر بـررسی اثـرات پردازشی ، انگیزشی وشناختی هیجانات بر متغیرهای روانشناختی ،یا به عبارت دیگر ،تاثیرات متقابل عاطـفه وشناخت بـه یـکدیـگر ، یـکی از حوزههای مهم وقابل توجه بوده است .لذا امروزه اگر چه شاهد آن هستیم که دانش آموزان دوست دارند کـه یـاد بگیرند ، به طور طبیعی کنجکاوند واز یـادگیری لـذت می بـرند ، ولی گاهی در اثر عوامل روانشناختی نظیر فـقدان خودتنظیمی ومدیریت زمان تلاشهای آنها کاهش می یابد و یا اینـکه بجای خود تنظیمی به پاداش بیرونی وابسته می شوند .با تـوجه بـه نقش تعیین کننده خـود تنظیمی ،راهبردهای مدیریت زمان وسبک های انگیزشی در ایجاد تـوانائیهای شـناختی وتـحصیلی مخـتلف، در ایـن پژوهش در پـی آن هستیم که اثربخشی آموزش گــروهی مـدیریت زمـان را بـر یـادگیری خـود تـنظیمی ارزیابی کنیم . بـرای تبیین ارتباط میان مسائل انگیزشی و خود تنظیمی محققان ونظریه پردازان ، مدلهای گوناگونی را ارائه نموده اند .(لپر[11]،1998)

یکی از مهارتهای مهـــم بــرای دانــش آموزان جـهت افــزایـش كـیفیت ،یـادگـیری خـودتنظیمی است.تئوری وتحقیق علمی درمورد یادگیری خودتنظیمی از اواسط دهه ی 1980 در پاسخ بـه این سوال مـــطرح شــد كه چه طــور دانش آموزان بــه فـرایــندهــای یادگــیری خود مسلط شونــد. تا قبل از آن مـطالـعات در حـوزه ی یـادگـیری خودتنظیم برزمینه های گوناگون فردی،خانوادگی و اجتماعی مـتمركـز بود.وپس از آن این سازه در زمــینه ی یــادگــیری مطــرح شدومــورد تــوجه نظریه های گوناگون روان شناسی از جمله رفتار گرایی ،شناخت گرایی و ساخت گرایی قرارگرفت. (شانک و زیمرمن،1997).

خــودتـنظیمی،پـیامدهـای ارزشمندی درفرایند یادگیری ،آموزش وحتی موفقیت زندگی دارد ویكی از مفاهیم مطرح در تـعلیم وتـربیت مـعاصر است. چــارچوب اصلی نظــریه ی یــادگیری خـودتنظیمی براین اساس استوار است كه افراد چگونه از نظر باورهای فراشناختی ،انگیزشی و رفتاری یادگیری خود را سازماندهی كنند. (ریان و پینتریچ،1997).

بـا توجه به اینکه مفاهیم خود تنظیمی یادگیری ، مدیریت زمان مفاهیم جدیدی هستند رابطه چند گانه  ایـن مـفاهیم بـاهم به ندرت مورد ارزیابی قرار گرفته است ، اما در پژوهش های زیادی هر کدام ازاین مولفه ها بـه صورت جداگانه  ویا دوبه دو مورد بررسی قرار گرفته اند.  یادگیری خودتنظیمی به معنای ظرفیت فـرد بـرای تعدیـل رفتار مناسب باشرایط وتغییرات محیط بیرونی ودرونی است وشامل توانایی فـرد در سـازمـانـدهی وخودمدیریتی رفتارهایش جهت رسیــدن به اهــداف گـوناگـون است واز دو مــولفه راهبردهای انگیزشی وراهبردهای یادگیری تشكیل شده است. (ریان و پینتریچ،1997).

خـودتنظیمی نــوعی فرایند فعال وسازمان یافته ای است، كه طی آن فراگیران اهدافی را برای یادگیری خـود انـتخاب می كنند. سپس سعی می كنند تـا شناخت،انـگیزش و رفتار خود را تنظیم،مهار ونظارت نمایند. راهبردهای یادگیری فنون یا روش هایی هستند كه یادگیرنـدگان بـرای اكتساب اطلاعات از آنها استفاده می كـنند.اگـر دانـــش آمــوزان بـخواهند مــوفق شـوند بایــد دارای عــقایــد انگیزشی نیز باشند .یــادگیری موثر آنها به عقاید انگیزشی مانند الــگوهای گـرایشی انطباق پـذیر،ســـطـوح بالاتر خــود كار آمدی ،جهت گیری هدف،علاقه درونی و عقاید ارزش كار مربوط است.(پینتریچ،2004)                                                                  اهمیت وضرورت پژوهش :

بــا تـوجه بـه اینکه در کشور ما، قسمت اعظم مسوولیت یاددهی ویادگیری بر عهده معلمان است وبا توجه به اینکه دانش آموزان انگیزه چندانی برای یادگیری دروس مدسه ای ندارند ، آموزش وپرورش باید هـدفی جز پرورش دانش آموزانی خودجوش وموفق که مسوولیت پذیر بوده وبرای یادگیری ارزش قـائل بـاشنـد، نـداشته باشد. دانش آموزانی که فرایند یادگیری در آنها بصورت خود تنظیم درآید. این دانش آموزان در یادگـیری موفق خواهند بود . یادگیرندگان موفقی که تمرین کنترل رفتار می کنند ؛آنها نه تنها برای انتخاب یا برنامه ریزی برای تکالیف درسی موجود ، بلکه همچنین برای مقاصد وانگیزشها ، خــود را در مـوقعیت های پراکـنده مـتناوب، حـفظ مـی کنند .(زیـمرمن، 1998). آنها با به کار بردن راهبردهای یادگیری برای کامل کردن تکالیفشان به یادگیری خود تنظیم می پردازند.

قلمرو پژوهش:     

پژوهش حاضر دربین دانش آموزان چهارم متوسطه ( پیش دانشگاهی)  شهرهشتگرد صورت پذیرفت.

بازه زمانی پژوهش :

 این پژوهش در نیم سال دوم سال تحصیلی 94-93 انجام شد.

فرضیه های کلی :

   -آموزش گروهی مدیریت زمان بر خودتنظیمی یادگیری مشارکت کنندگان اثر دارد .                                                                                                                  فرضیه های اختصاصی:

 1- آمـــوزش گروهی مـــدیریت زمـــان بر باورهای انگیزشی راهبردهای خود تنظیمی مشارکت کنندگان اثردارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]




 مقدمه

امروزه وابستگی به مواد در میان فراگیرترین بحران های اجتماعی و سلامتی قرار گرفته و موج تخریب کننده آن بر کلیه زمینه های اجتماعی،

اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روانی و تربیتی اثر گذاشته است.اعتیاد بعد از بحران هسته ای، جمعیت و محیط زیست چهارمین بحران بشریت است که میلیون ها نفر را به صورت مستقیم در جهان گرفتار کرده است. در ایران نیز اعتیاد در سال های اخیر روند روبه رشدی داشته است. اعتیاد در عصر حاضر پس از فقر و بیکاری سومین آسیب اجتماعی ایران است.

اعتیاد از واژه لاتین  addictus به معانی ترک کردن، علاقمند بودن به چیزی یا کسی، اختصاص دادن به، تسلیم شدن آمده است (کامنسکی، 2004 ).

مسئله اعتیاد امری است که از دیرباز گریبان گیر بشر بوده و به صورت های گوناگون وجود داشته است و به همین جهت مردم بیشتر جوامع با آن کم و بیش آشنایی دارند. اعتیاد به مواد مخدر گرچه از قدیم وجود داشته ولی این مسئله چهره خود را در قرن اخیر به صورت مشخص تر و در سطح بسیار وسیع تری نمایان ساخته است. سازمان بهداشت جهانی در سال 2008 (به نقل از برون-میلر[1]، 2009) گزارش کرده که استفاده از مواد مخدر روان گردان به طور قابل ملاحظه ای تهدیدی جدی برای سلامت اجتماع و بافت اقتصادی خانواده ها، جوامع و ملت هاست. اعتیاد به مواد مخدر امروزه یکی از معضلات اساسی زندگی بشری به شمار می رود. افزایش مواد مخدر طی قرن گذشته، نگرانی روز افزونی را برای جوامع در پی داشته است. در دهه های اخیر، جهان با آمار تکان دهنده ای از شیوع این پدیده در سطح جامعه و خصوصا در میان جمعیت جوان و نوجوان مواجه بوده است (ملازاده، و عاشورایی، 1388). طی یک قرن گذشته بطور جدی بر پیشگیری و کنترل مواد مخدر تاکید شده است و این اقدام همچنان ادامه دارد، این امر به نوبه خود بیانگر عمق مسئله اعتیاد و مواد مخدر در جهان است. مسئله زمانی حائز اهمیت بیشتر می شود که بدانیم ایران از موقعیت ژئوپلیتکی خاص (مثل هم مرزی با افغانستان و همسایه های غربی به عنوان کانال ورود مواد به اروپا) برخوردار است.

دانشمندان رشته های گوناگون علمی در توجیه علل پدیده اعتیاد نظرها و دیدگاه های مختلفی دارند، مثلا دانشمندان علوم اجتماعی و جامعه شناسان در توجیه علل اعتیاد بیشتر به عوامل محیطی-اجتماعی و فرهنگی مانند:فقر، بیسوادی، بیکاری و … توجه دارند. دانشمندان علوم زیست شناسی و فیزیولوژیست ها در توجیه علل اعتیاد به عوامل بدنی و زیستی و گیرنده های موجود در مغز انسان بیشتر توجه می کنند.

در مورد مسئله اعتیاد دانشمندان روانشناسی نیز نظریه های گوناگونی دارند. با توجه به اینکه در طبقه بندی های اختلالات روانی، اعتیاد به مواد مخدر نیز جزء اختلالات روانی محسوب گردیده و نظریه های متفاوتی در مورد اعتیاد ابراز گردیده است. در مورد علل اختلالات روانی و شیوه های درمان آن ها در مشاوره و رواندرمانی دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. یکی از این دیدگاه های مشاوره و روان درمانی که در مورد بیشتر اختلالات روانی و نیز اعتیاد نظریه هایی را ارائه نموده است، نظریه عقلانی-عاطفی[2] آلبرت الیس[3]می باشد. الیس معتقد است که توسل به باور های غیر منطقی به اضطراب و ناراحتی روانی منجر می شود، در نگرش و برداشت های خویش شدیدا بر اجبار، الزام، و وظیفه تاکید دارد و خود را بی نهایت به واقع امر خاصی مقید می کند. بنابراین اگر فرد خود را از این قید ها برهاند به احتمال قوی جهت سلامت نقش و رشد شخصیت حرکت خواهد کرد (امین خوئی، 1377 ).

الیس (1995) در مورد مشکلات رفتاری و روانی معتقد است که بسیاری از ناراحتی های مردم و زندگی عاطفی نامنظم آنها ریشه در انواع عقاید غیر منطقی و غیر واقعی در مورد خود و جهان پیرامون آنها دارد. از نظر او مشکلات روانی نتیجه شناخت های نادرست افراد است چرا که عواطف محصول شناخت است و پیامد های فراوانی که از تفکرات غیر منطقی ناشی می شوند علل اساسی مهمترین اختلال های هیجانی به شمار می روند.

از آنجا که اعتیاد بعنوان یکی از اختلالات روانی در طبقه بندی های اختلالات روانی مطرح است و نیز به خاطر آنکه معمولا در افراد معتاد مکانیزم های روانی مورد استفاده مرضی و نابهنجار است (احمدوند، 1374)، در این پژوهش تلاش در جهت بررسی عوامل و مکانیزم های روانشناختی و عاطفی و شیوه استفاده از آنها توسط معتادان می باشیم چون تحقیقات چندی نشانگر آن است که در افراد معتاد استفاده از این مکانیزم ها هم به صورت طبیعی صورت نمی گیرد، یعنی اینکه یک فرد معتاد از باورهای غیر منطقی بیشتری برخوردار است (خدیوی، 1385).

یافته های هایرش[4]و همکاران (2003) نشان می دهد افرادی که باورهای غیر منطقی دارند اضطراب و عملکرد اجتماعی ضعیفی دارند. از نظر الیس (2001) ما گرایش نیرومندی داریم به اینکه با درونی کردن عقاید خودشکن، خود را از لحاظ  هیجانی ناراحت کنیم و به همین دلیل است که دستیابی به سلامت روان و حفظ کردن آن واقعا دشوار است. مطالعات نشان می دهند که باورهای منطقی و غیر منطقی عملکرد ادراکی فرد را متاثر می کنند. ادراک افرادی با باورهای منطقی در مقایسه با افرادی با باورهای غیر منطقی اثربخش تر و کاربردی تر است (بوند، دریدن و بریسکو[5]، 1999،مک اینس[6]، 2004)

بررسی ها متعدد ارتباط بین نگرش مثبت به مواد و مصرف آن را به تایید رسانده اند. برای مثال پژوهش های (هاکینز، کاتالانو و مایلر[7] نشان داده که میان شروع مصرف مواد و نگرش ها و باورهای نوجوان درباره مواد ارتباط وجود دارد. به واقع نگرش های مثبت درباره مصرف مواد تسهیل کننده زمان شروع مصرف مواد هستند.

انواع باورهای غیر منطقی که منجر به اختلالات عاطفی می گردند عبارتند از:

  • باور ضرورت تاثیر و حمایت از جانب دیگران[8]
  • باور انتظار بیش از حد از خود[9]
  • باور تمایل به سرزنش[10]
  • باور واکنش به ناکامی[11]
  • باور بی مسئولیتی عاطفی[12]
  • باور نگرانی بیش از اندازه توام با اضطراب[13]
  • مقاله - متن کامل - پایان نامه
  • باور اجتناب از مشکلات[14]
  • باور وابستگی به دیگران[15]
  • باور درماندگی نسبت به تغییر[16]
  • باور کمال گرایی[17]

در طول چند دهه گذشته فعالیت های مرتبط با کاهش سوء مصرف مواد مخدر، از نگاه صرف به عوامل خطرزا به سوی عوامل محافظت کننده تغییر جهت داده است. از سوی دیگر در طول دودهه گذشته مفهوم تاب آوری در حوزه روانشناسی تحولی توجهی روز افزون کسب کرده است (سی چتی[18] و همکاران1993).

امروزه انتقالی از دیدگاه های خطر نگر به سمت دیدگاه تاب آوری[19] در حوزه پژوهشی و بالینی صورت گرفته است. در این دیدگاه جدید به جای کاهش عوامل خطر بر تقویت عوامل تاب آوری در جامعه پر خطر و نیز سالم تاکید می شود.

در حال حاضر پیش گیری و در مان مشکلات روانی و سوء مصرف مواد، در درجه نخست به اجتناب یا غلبه بر رفتارها و شرایط منفی استوار است. در حالیکه چنانچه ویژگی های تاب آوری بتواند آموخته شود و در دسترس دیگران قرار گیرد، پیشگیری و درمان بعد دومی می یابد که شامل ایجاد ویژگی های مثبت و توانمندی ها در افراد است (کرد میرزا، 1388).

تحقیقاتی که توسط کاروالو[20] و همکاران (2006) انجام گرفته نشان داده که افرادی که دارای سطح بالایی از تاب آوری هستند نسبت به افرادی که تاب آوری پایینی دارند کمتر فرسوده می شوند. این افراد همچنین جهت حل مشکلات خود کمترین گرایش را به سمت سوء مصرف مواد مخدر دارند و چنانچه به هر دلیلی دچار سوء مصرف مواد شوند زودتر و آسانتر به درمان آن روی می آورند و بعد از ترک مواد نیز بیشتر به نشانه های بهبودی متعهد می مانند. تاب آوری دارای ابعادی شامل خود کارامدی[21]، تطابق پذیری[22]، سرسختی[23]، توانایی حل مسئله[24]، جهت گیری هدف[25]، تحمل آشفتگی[26]، حمایت اجتماعی قوی[27]، امید و خوش بین[28]می باشد (توماک[29]، 2011).

عوامل بیشماری از جمله انواع استرس های اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی در زمینه سازی و بروز اعتیاد نقش دارند. استرس یا فشار روانی یکی از جدیدترین مسائل بشر از دیرباز تاکنون است. استرس می تواند اثرات منفی شدیدی بر سلامتی افراد داشته باشد. پژوهش های زیادی نشان داده اند که افراد سوء مصرف کننده ای که دچار مشکلات روانشناختی مثل استرس، اضطراب و افسردگی می شوند، برای تسکین حالات هیجانی آزارنده از مواد استفاده می کنند ( سینها، 2001). زندگی افراد دچار سوء مصرف مواد پر از استرس های گوناگون است. این افراد ممکن است روزانه با دهها مورد استرس برخورد داشته باشند، آنچه اهمیت دارد نوع مقابله نمودن با این استرس هاست.

مفهوم سازیها از استرس بطور گسترده ای متغیر است. استرس ممکن است به عنوان یک تهدید واقعی یا تفسیر شده برای تمامیت روانشناختی یا جسمانی فرد که منجر به پاسخ های رفتاری و یک تلنگر شناختی می شود تعریف شود. در زیست پزشکی، استرس اغلب اشاره به موقعیت هایی دارد که در آن کاته کولامینها و گلوکوکورتیکوئیدهای غدد فوق کلیوی به علت تجربه ای بالا می روند. با این حال تفاوت های شگرفی در تفسیر و پاسخ به آنچه که استرس زاست، وجود دارد و نیز تفاوت های فردی در آسیب پذیری نسبت به بیماری هایی که استرس ممکن است در آن نقشی داشته باشد، وجود دارد (مک ایون[30]، 2000).

روش های مختلفی برای مقابله با استرس وجود دارد از جمله مدل لازاروس و همکاران[31]، مایکنبام، کرونی[32]و … یکی دیگر از روش های مدیریت استرس، مدل مک نامارا می باشد که در سال 2005 برای کمک به نوجوانان طراحی شد. در این روش مک نامارا توصیه ها، اطلاعات و تکنیک های روانشناختی و جسمانی را برای مقابله با استرس، مهارت های مطالعه، مدیریت زمان، مهارت های ارتباطی و مقابله با افسردگی و اضطراب و بهبود بخش اعتماد به نفس ارائه می دهد (مک نامارا[33]، 2005).

یافته هایی ارتباط بین تاب آوری و استرس را تایید کرده اند. برای مثال در آزمایشی که (فرایبورگ[34] و همکاران) انجام دادند، یافته ها نشان داد که تاب آوری به عنوان واسط و میانجی درد و استرس محسوب می شود، به این صورت که افرادی که نمره بالا در تاب آوری گرفته بودند در طی تحقیق درد و استرس کمتری گزارش دادند.

تاب آوری همچنین با مصرف مواد و نگرش به آن ارتباط دارد. گلداشتاین ،فولکنر، ووکراله[35] پژوهشی درباره ارتباط تاب آوری درونی با مصرف سیگار، الکل و نشانه های افسردگی بر روی تعدادی نوجوان انجام دادند، یافته های پژوهشی مذکور نشان داد که تاب آوری درونی با مصرف سیگار سال گذشته و وابستگی نیکوتینی به طور منفی همبسته بود.

فرض اساسی در درمانهای شناختی-رفتاری در اعتیاد این است که سوء مصرف مواد در واقع ناشی از مشکلات مختلف در زندگی فرد و عدم توانایی او در برخورد صحیح با آنهاست. بنابراین مداخلات موثر در درمان سوء مصرف مواد به جای تمرکز بر عمل سوء مصرف به تنهایی، میبایست به طیف گسترده ای از رفتارهای دیگر

این مطلب را هم بخوانید :

فعالیت های جنسی و احساسات خوشبختی نیز توجه نماید (اختیاری، 1388). از آنجا که مهارت مقابله با استرس قابل آموزش است، در درمان شناختی-رفتاری به این فرض نظریه یادگیری اجتماعی تاکید می شود که افراد معتاد، نیازمند فراگیری مهارتهای انطباقی و جایگزینی روشهای ناسازگارانه مقابله با استرس و جستجوی لذت هستند (رهسنوف، مارتین و مونتی[36]،2005).

تکنیک های مدیریت استرس و تمرین آرمیدگی می توانند از طریق کاهش سطح استرس فرد به کاهش تاثیر استرسها کمک کنند. مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر آن است تا حس کنترل، خودکارامدی، عزت نفس، مقابله کارامد و حمایت اجتماعی را در فرد استرسی افزایش دهد. این تغییرات حالات خلقی منفی و انزوای اجتماعی را کاهش می دهد و کیفیت زندگی را ارتقاء می بخشد (آنتونی[37]و همکاران، ترجمه آل محمد و همکاران، 1388). برنامه درمانی مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری ترکیبی از تکنیک های آرمیدگی و تکنیک های شناختی-رفتاری است. این برنامه شامل ترکیبی از انواع گوناگون آرمیدگی (برنشتاین و برکووک[38]، 1973)، تصویر سازی و دیگر تکنیک های کاهش اضطراب را با دیگر رویکرد های شناختی- رفتاری معمول، مانند بازسازی شناختی (بک وامری[39]، 1979)، آموزش مقابله ای موثر (فولکمن[40]و دیگران، 1991)، آموزش ابرازگری و مدیریت خشم (ایرونسون[41]و دیگران، 1989) است. این تکنیک ها همگی در یک برنامه گروهی که شامل 10 مبحث هفتگی است گرد آمده اند، همچنین در این برنامه برخی از استرس زاهای موقتی زندگی بیماران به منظور کاربرد این تکنیک های مدیریت استرس مطرح شده است ( آنتونی و همکاران، 2007؛ ترجمه آل محمد و همکاران، 1388).

2-1) بیان مسئله

درباره نقش استرس در شروع، تداوم و عود اعتیاد پس از درمان توافق بر این نکته است که فشار روانی خودبه خود سبب ساز نمی باشد، بلکه عاملی در این میانه نقش واسطه را بازی می کند و آن فقدان مهارت های مقابله ای است ( شعاع کاظمی، 1387).

سوء مصرف مواد و الکل ممکن است زمانی که خواسته های موقعیتی فراتر از توان مقابله ی فرد باشد رخ دهد و مصرف الکل و سایر مواد به عنوان تنها روش دستیابی به پیامدهای مطلوب تلقی گردد (

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]




1-6-2-متغیرهای وابسته 26

1-6-3-متغیرهای کنترل پژوهش… 27

1-7-تعاریف واصطلاحات… 27

1-7-1-تعارف مفهومی.. 27

1-7-2-تعاریف عملیاتی.. 28

فصل دوم. 29

پیشینه و ادبیات پژوهش… 29

2-1-مهارت های زندگی.. 30

2-2-ابعاد مهارت های زندگی.. 32

2-3-روش های آموزش مهارت های زندگی.. 41

2-4-گستره نظری مهارت های زندگی.. 41

2-5-فواید و کاربردهای مهارت زندگی.. 45

2-6-حل مسئله. 46

2-6-1-تاریخچه حل مساله. 46

2-6-2-مفهوم حل مساله. 47

2-6-3-فرآیند حل مسئله. 47

2-6-4-مراحل فرآیند حل مسئله. 48

2-6-5-اولویت بندی کردن مسائل و تأثیر آن در چگونگی حل مسائل.. 49

2-6-6-خودآگاهی و نقش آن در چگونگی حل مسئله. 50

2-6-7-پیداکردن راه حل های مختلف… 51

2-7-تصمیم گیری.. 52

2-7-1مراحل تصمیم گیری منطقی.. 52

2-8-عوامل بازدارنده حل مسئله. 55

2-9-انواع مسئله. 58

2-10-مراحل حل مسئله. 58

2-10-1روش تحلیل وسیله – هدف… 58

2-10-2روش استدلال قیاسی.. 59

2-10-3-روش بارش مغزی.. 60

 

2-11-موانع حل مسئله. 60

2-12-مبنای عصبی حل مسئله. 61

2-13-نظریه های حل مساله. 61

2-13-1-نظریه های محرک-پاسخ و تداعی.. 62

2-13-2-نظریه های گشتالت و شناختی.. 62

2-13-3-نظریه های خبرپردازی و همانندنگاری کامپیوتر. 62

2-14-ارتباط موثر. 63

2-15-مراحل  یک ارتباط بین فردی مؤثر. 65

2-16-ویژگی های شنونده ماهر. 68

2-17-رشداجتماعی.. 70

2-18-چارچوب نظری.. 72

2-19-پیشینة پژوهش… 75

2-19-1-پژوهش های داخلی.. 75

2-19-2-پژوهش های خارجی.. 79

فصل سوم. 84

روش پژوهش… 84

3-1-روش پژوهش… 85

3-2-متغیرهای مستقل.. 85

3-3-متغیرهای وابسته. 85

3-4-متغیرهای کنترل پژوهش… 85

3-5-ملاک ورود. 85

3-6-جامعه آماری.. 85

3-7- حجم نمونه و روش نمونه گیری.. 86

3-8-ابزارگردآوری 86

3-8-1-پرسشنامه رشد اجتماعی وایتزمن 87

3-8-2-پرسشنامه مهارتهای ارتباط بین فردی 88

3-8-3-پرسشنامه سبک های حل مسئله. 90

3-9-روش اجرای پژوهش 91

این مطلب را هم بخوانید :

3-10-طرح درس آموزش مهارت های زندگی 91

3-11-جلسات آموزش… 98

3-12-شیوه تجزیه و تحلیل داده ها……………………………………………………………………………………………….98

فصل چهارم. 99

یافته های پژوهش… 99

4-1-آمار توصیفی.. 100

4-2-آماراستنباطی.. 105

فصل پنجم. 115

بحث و نتیجه گیری.. 115

5-1-مقدمه. 116

5-2-پیشنهادهای پژوهش… 124

5-3-پیشنهادهای کاربردی.. 124

5-4-محدودیت های پژوهش… 124

5-5-منابع. 126

5-5-1-منابع فارسی.. 126

5-5-2-منابع انگلیسی……..130

چکیده:

هدف از اجرای این پژوهش اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی(حل مساله ،ارتباط موثر)بررشد اجتماعی دانش آموزان بود.در این پژوهش که از نوع ازمایشی است، نمونه ی به حجم 40 نفر ازدانش آموزان در دو گروه آزمایش وکنترل به روش نمونه گیری تصادفی در مدارس شهرماهیدشت انتخاب شدند.پرسشنامه سبک های حل مساله (کسیدی و لانگ،1996)،ارتباط موثرمنجمی زاده(1391)،رشد اجتماعی وایتزمن در این پژوهش به عنوان ابزار استفاده گردید. داده های به دست آمده  با استفاده از آمار توصیفی،تجزیه و تحلیل شد. جهت تجزیه و تحلیل داده های آزمون از کوواریانس استفاده گردید. نتایج پژوهش حاکی از این است که تأثیر نوع آموزش مهارتهای زندگی(حل مساله وارتباط موثر)بررشداجتماعی معنادار می باشد. به بیانی وقتی فردمهارتهای زندگی(حل مساله و ارتباط موثر)را کسب می کندوبه مرحله اجرا و بازبینی راه حل ها می رسد ممکن است این مشکل یا مساله برای فردی دیگررخ داده باشدودر اینجا فرددرگیربا مساله با افراددارای آن تجربه مشورت میکندو از تجارب آنها استفاده می کندونوعی همکاری اتفاق می افتدوهمچنین از اتلاف وقت جلوگیری شده ودرانتخاب بهترین راه حل به فرد کمک می کند.

کلید واژه ها: مهارتهای زندگی،حل مساله،ارتباط موثر،رشد اجتماعی،دانش آموزان

1-1-مقدمه

با توجه به تغییرات و پیچیدگی های روز افزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی ، آماده سازی افراد ، جهت رویارویی با موقعیت های دشوار ، امری ضروری به نظر می رسد به همین دلیل روان شناسان جهت پیشگیری از بیماری های روانی و نابهنجاری های اجتماعی ، آموزش مهارت های زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده اندازاین رو که محیط های آموزشی با گروههای سنی که به عنوان گروه های حساس شناخته می‌شوند سروکاردارند.علاوه براینکه سنین دبستان و راهنمایی و دبیرستان به عنوان سنینی شناخته می‌شوند که پایه ریزی شخصیت افراددر بزرگسالی در این سنین روی می‌دهد این دسته از گروه های سنی بیشتراوقات خود را در این مدارس و محیط ها می‌گذرانند و روشن است که فضای این موقعیت هاتاثیرات مهمی بر سلامت روانی افراد در بزرگسالی دارد. بر این اساس صاحبنظران مسائل روانی در کنار توصیه به خانواده‌ها در جهت شناخت عوامل موثر دربهداشت روانی و تامین آن، مراکز آموزشی ومدارس را نیز مورد توجه خود قرار می‌دهندوایجادآشنایی و رعایت این عوامل را در مدارس اکیداتوصیه می‌کنند(ادبی،1388،ص86 ). یکی ازكاربردهای علم روانشناسی درجهان امروزكاربست اصول روانشناسی دریافتن شیوه‌‌ های نوین زندگی وپیشگیری ازمسائل ومشكلات فردی،خانوادگی،شغلی واجتماعی است. برنامه های آموزش مهارتهای زندگی ازجمله كاربردهای روانشناسی درعرصه های مختلف فردی واجتماعی است كه باهدف ارتقای سطح بهداشت روانی وجسمانی وپیشگیری ازآسیبهای روانی،جسمانی واجتماعی برگزارمی گردد.این مهارتها توانایی افراد دربرخورد مؤثربا مقتضیات زندگی همراه بااسترس واضطراب امروزی رابالا برده وبه عنوان یك عامل پیشگیری كننده اولیه عمل میكند(ویلفورد،2005). آنچه که امروز تحت عنوان مهارت زندگی مشهور است تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست بلکه بسیاری از این مهارت ها در لابه لای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین بیان شده است. سازمان جهانی بهداشت[1]مهارت های زندگی را چنین تعریف نموده است که توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها و ضروریات زندگی روزمره خود کناربیاید.آموزش مهارت های زندگی به مجموعه ای از توانایی هایی گفته می شود که زمینه سازگاری رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورد و این توانایی ، فرد را قادر می سازد که ضمن پذیرش مسئولیت های اجتماعی خود، بدون لطمه زدن به خود و دیگران بتواند به شکل موثری با خواست،انتظارات ومشکلات روزانه درروابط  بین فردی روبرو گردد(کریم زاده و همکاران، 1388)،مسئولیتهای مربوط به نقش اجتماعی خود را بپذیرد و با چالشها و مشكلات روزمره زندگی به شكل مؤثر روبرو شود(محمودعلی لو ومرادی، 1383 ؛پیت من،2004).بطور کلی مهارت های زندگی عبارتند از توانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند. مهارتهای زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی – اجتماعی قابل استفاده است به طور کلی مهارت های زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی – اجتماعی است. این مهارتها به افرادکمک می کنند تا مثبت عمل کرده، هم خودشان و هم جامعه را از آسیب های روانی-اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند(پارسا، 1388).در صورتی که مهارت های زندگی در نوجوانان بالا باشد آنان نسبت به سلامتی شان مسئولیت پذیر میشوند، تصمیم های بهداشتی مناسب را اتخاذ می کنند و به طور کلی سبک زندگی سالمی را در طول زندگی تداوم می بخشند. این امر آنان را قادر می سازد که طبق استعداد بالقوه خویش عمل کنند و آماده رویارویی با تغییرات و نیازهای زندگی آینده شوند.( اسمیت و کانتر ، 1995؛ به نقل از خونابی، نیکخواه و مرادی، 1387).سازمان بهداشت جهانی، یونیسف و یونسکو ده مهارت را به عنوان مهارت های اصلی زندگی معرفی و طبقه بندی کرده اند که در ذیل به صورت اجمال به معرفی آن ها پرداخته می شود(سازمان بهداشت جهانی1996،ترجمه سنجابی،1384).

  • مهارت تصمیم گیری
  • مهارت حل مسأله
  • مهارت تفکر خلاق
  • مهارت تفکرانتقادی
  • مهارت برقراری ارتباط مؤثر
  • مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی
  • مهارت خودآگاهی
  • مهارت همدلی کردن
  • مهارت مقابله با هیجان ها
  • مهارت مقابله با استرس

پژوهشگران تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی را در كاهش رفتارها ی پرخطر و افزایش سازگاری، خوداتكایی واعتماد به نفس مورد تایید قرار داده اند. مطالعات بسیاری در مورد تأثیر برنامه ی آموزش مهارتهای زندگی بر ابعاد مختلف سلامت روان انجام گرفته و نتایج نشان داده است كه آموزش این مهارتها سبب بهبود مهارتهای اجتماعی وارتباطات بین فردی، افزایش رفتارهای مثبت اجتماعی وسازگاری اجتماعی،افزایش رضایت ازسیستم خانوادگی وسازگاری با خانواده و افزایش مهارتهای مقابله ای شده است (بوتوین وگریفین. 1385 ؛كاظمی،مؤمنی وكیامرثی، 1390).به نظرمی رسدآموزش مهارت‌های زندگی گام موثری در این جهت باشد كه استعدادها و توانمندی های دانش آموزان بكار گرفته شود تا خود فعالانه سر نوشت خویش را بدست گیرند و انتخاب گر باشند. ضمناً فرایند خود باوری در نوجوانان مسیر درست خود را طی كرده و نوجوان ضمن استفاده ی درست از مهارت ها، مسئولیت اعمال واحساسات خود را می پذیرد و مهارت های لازم را برای اتخاذ تصمیم های مهم زندگی كسب می كند(شعاری نژاد،1381،79).

پژوهش‌های متعدد و گسترده‌ای تأثیر مثبت مهارت های زندگی را در كاهش سوء مصرف مواد، پیشگیری از رفتارهای خشونت‌آمیز،تقویت اتكا به نفس، افزایش مهارت های مقابله با فشارها و استرس‌ها،و برقراری روابط مثبت و مؤثر اجتماعی نشان داده‌اند. نیازهای زندگی امروز ، تغییرات سریع اجتماعی- فرهنگی ، تغییر ساختار خانواده، شبكه گسترده و پیچیده ی ارتباطات انسانی و تنوع، گستردگی و هجوم منابع اطلاعاتی انسان ها را با چالش ها ، استرس‌ها و فشارهای متعددی روبرو نموده است كه مقابله ی مؤثر با آن ها نیازمند توانمندی‌های روانی- اجتماعی می باشد . فقدان مهارت ها و توانایی های عاطفی، روانی و اجتماعی افراد را در مواجهه با مسائل و مشكلات آسیب پذیر نموده و آن ها را در معرض انواع اختلالات روانی، اجتماعی و رفتاری قرارمی‌دهد .پژوهش‌های بی‌شمار نشان داده‌اند كه بسیاری از مشكلات بهداشتی و اختلالات روانی- عاطفی ریشه های روانی- اجتماعی دارند از جمله ی این عوامل فقدان مهارت های زندگی است (کرمی و همكاران ، 1391) .

تحقیقات نشان داده است در طول سال های مدرسه 10 تا 15 درصد همه ی دانش آموزان به علت عدم برخورداری از مهارت های زندگی به وسیله همسالان خود طرد می شوند که این خود باعث به وجود آمدن مشکلاتی مانند فرار از مدرسه، عدم پیشرفت تحصیلی، پرخاشگری، و جرم و جنایت می شود (پارکر و اشر[2]،1978).رشد مهارتهای زندگی ازطریق یادگیری را می توان زیربنای پیشگیری از مشکلات روانی_اجتماعی دانش آموزان دانست(بوید،1992).سازمان بهداشت جهانی(1993)مهارت های زندگی را به عنوان مجموعه ای از مهارت های روانی و اجتماعی و میان فردی تعریف کرده که به افرادکمک می کند تا آگاهانه تصمیم بگیرند و مهارت های ارتباطی،شناختی و هیجانی خوبی داشته وزندگی سالم و پرباری داشته باشند(قاسم آبادی و محمد خانی،1377).به نظر اسکالی و هاپسون(1981،به نقل از مومنی،1388)در طی این فرایند فرد مسئولیت خود و زندگی اش را به دست می گیرد.آنها معتقدند که فرآیندخود_توانمند سازی یک روند شدن،پویا و در حال رشد است.برای خود_توانمند سازی بیشتر هر فرد به آگاهی،داشتن اهداف مشخص،ارزش ها و اطلاعات نیاز دارد.آموزش مهارت های زندگی باعث احساس کفایت و رشد شناختی وهیجانی دانش اموزان می گردد.

امروزه به رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه زندگی و تجددگرایی، بسیاری از افراد از رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مشکلات و مسائل روزمره زندگی ناتوان و آسیب پذیر ساخته است. پژوهش های بی شماری نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی، عاطفی، ریشه های روانی- اجتماعی دارند. حل مسئله یکی از مهمترین فرآیندهای تفکر است که به افراد کمک می کند تا مقابله موثری با مشکلات و چالش های زندگی داشته باشند و در سلامت روانی و اجتماعی افراد نقش مهمی بازی می کند. انسان ها برای مقابله سازگارانه با موقعیت های تنش زا و کشمکش های زندگی، نیاز به آموختن برخی مهارت ها دارند(کلینکه، 2010).هدف از ارائه این مهارت، کمک به افراد در جهت شناخت هرچه بهتر خود، برقراری روابط بین فردی مناسب و موثر، کنترل هیجانات، مدیریت داشتن بر شرایط تنش زا و حل کردن مسائل و مشکلات افراد است.در سایه تامین چنین هدفی، توانایی های روانی- اجتماعی افراد افزایش پیدا می کند(امامی نائینی،1391).متخصصان علوم رفتاری معتقدند که می توان با پیچیدگی مسائل- به هر اندازه که باشد- به کمک یک ساختار طبقه بندی شده، برخورد کرد. ساختار چندمرحلهای به افراد کمک میکند تا به هنگام مواجهه با مشکل، مسئله را از قالب کلی خارج ساخته و آن را به اجزایش تقسیم کنند. بدین صورت مسئله از حالت کلی، رعب آور و غیرقابل حل بودن خارج گشته و به اجزاء قابل فهم و قابل حل، تفکیک می شود(رئوفی، 1389).

ارتباط یعنی برقراری رابطه بین دو  فرد،دو موضوع ،دو اندیشه و اشتراک فکر و اندیشه بین  طرفین ارتباط . ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده مشروط بر اینکه محتوای  مورد انتقال از  فرستنده پیام  به گیرنده پیام منتقل گردد.(احدیان ، 1370، ص50). به بیانی دیگرارتباط راجریانی می دانند که در  طی آن دو نفر یا بیشتر به تبادل افکار و احساسات و عقاید خود می پردازند و از طریق  به کار  بردن پیام هایی که معنایش برای کلیه آنها یکسان است به انجام این امر مبادرت می ورزند.( ساروخانی،1368،ص5).درتعریف دیگری آمده است ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال و تبادل افکار ، اندیشه ها ، احساسات و  عقاید دو نفر یا بیشتر با استفاده از علائم،نمادهای مناسب به منظور تاثیر  کنترل و هدایت یکدیگر(شعبانی ،1368).ارتباط با دیگران ما را درراه کمال کمک می کند.اغلب برای اولین بار توانایی های خود را در تعامل با دیگران می شناسیم.مهارت های ارتباطی لازمه ی زندگی و ادامه ی مسیر هستند.این مهارت هامی تواننددر کنار آمدن ما با دیگران موثر باشندو هر گونه کاستی در این زمینه به بروز مشکلاتی در ارتباط های بین فردی می انجامد(امامی نایینی،1385).

مهارت های ارتباطی به فرد این توانایی را می بخشدکه مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خودو دیگران با خواست هاو نیازها و مشکلات روزانه به ویژه درروابط بین فردی به شکل موثری روبرو شود(طارمیان،1380).ارتباطات غیرموثرجلوی شکوفایی انسان را می گیردوبرای روابط حکم سم را داردو حتی روابط را تخریب می کند.مادرگیر ارتباطات می شویم تا هویت پیدا کنیم و با دیگران پیوند برقرارکرده و پیوندمان راعمیق ترکنیم.پس اساس زندگی و خوشبختی ما را همین ارتباطات میان فردی می سازند(جولیا،تی،ترجمه فیروزبخت،1384).همانطور که می دانیم رفتار اجتماعی پایه و اساس زندگی هر فرد را تشکیل می دهدو رشد اجتماعی نیز به نوبه خود سبب اعتلای رشد عقلانی و سایر جنبه های رشدی فرد می گردد،منظور از رشداجتماعی،نضج فرد در روابط اجتماعی است به طوری که بتواندبا افرادجامعه اش هماهنگ و سازگار باشد،به عبارت دیگروقتی فرد را اجتماعی می خوانندکه نه تنها بادیگران باشد بلکه با آنان همکاری کند.رشد اجتماعی یكی از جنبه های مهم رشد انسان است . ذاتی بودن زندگی جمعی در انسان هاضرورت تماس با دیگران و نیز توجه به این جنبه از رشد را به عنوان امری گریزناپذیر جلوه می دهد.اسلامرسکی و دان (1996)اجتماعی شدن را فرایندی می دانندکه کودکان را قادرمی سازدتا رفتاردیگران را درک و پیش بینی کنند،رفتارخودرا کنترل و تعامل با دیگران را تنظیم کنند.بر این اساس رشداجتماعی عبارت است ازتشخیص حقوق و مسئولیت های خود و دیگران،دوست یابی،همکاری با گروه،قضاوت های اخلاقی و کسب استقلال.پارکرو اسلبی(1983؛به نقل از بهرامگیری،1380)سازگاری اجتماعی را مترادف بامهارت های اجتماعی می دانند.از نظرآنان،مهارتهای اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط بادیگران در زمینه ی اجتماعی معین به گونه ای که در عرف جامعه،پذیرفته و ارزشمند باشد.رشد اجتماعی ،تکامل روابط اجتماعی فرد است.رشد اجتماعی مستلزم هماهنگی با گروه اجتماعی و پیروی از هنجارها(موازین سلوک اجتماعی)و سنتهای آن است.احساس وحدت با گروه اجتماعی ،درک روابط متقابل بین اعضای آن و همکاری با دیگران از دیگرملزومات رشد اجتماعی است(احدی،235؛1378).مهارت های اجتماعی کودکان در موفقیت های تحصیلی و سازش یافتگی بعدی آنهانقش بسیار مهمی دارند.(گلیام و شاهر،2006).همچنین گرشام(1981)نشان دادکه موفقیت در تعاملات اجتماعی نیازمندبرخورداری از کفایت اجتماعی می باشدوکودکانی که رفتاراجتماعی ضعیفی دارند،وقتی وارد مدرسه می شوندبا مشکلاتی نظیر طرد همتاها،مشکلات رفتاری و موفقیت تحصیلی پایین روبروهستند(ناتوانی یادگیری).

1-2-بیان مساله

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]