شود سازمان را به سطحی قابل قبول از سودآوری خواهد رساند وگرنه تمامی امكانات منابع و داراییهای سازمان را به باد خواهد داد و شركت را به زوال و نیستی میكشاند .

شناخت مراحل سیستماتیك مدیریت استراتژیك نخستین گام در استفاده از آن میباشد . داشتن دیدگاهی راهبردی برای مدیران سازمانها امتیازی است كه میتواند به بهره وری و موقعیت سازمان بیانجامد ، هرچند كه این موضوع آنقدر وسیع است كه تنها با مطالعه ای كلی از آن بسنده میكنیم .

تاریخچه :

از مطالعات تاریخی میتوان دریافت كه استراتژی های سیاسی و نظامی از دوران پیش از تاریخ نیز وجود داشته اند . با پیچیده تر شدن و بزرگتر شدن و نیز متمدن تر شدن جوامع ، تعارضات وامیران ، سیاستمداران و فرماندهان روز به روز شدت گرفت كه به مطالعه مفاهیم استراتژیك نیاز پیدا شد نا آنكه مجموعه ای از عوامل به هم پیوسته كه چكیده ای از آن را در سخنان بزرگانی چون سانتسو ، ماكیاولی ، ناپلئون و …. می بینیم [1]

همچنین بنیادی ترین اصول استراتژی ( نظامی و سیاسی ) در دوران پیش از مسیحیت در جوامع مهم آن روز ازقبیل ایران ، یونان و روم نیز وجود داشت و سازمانهای امروزی در اولین مرحله این اصول را با محیط و موقعیت خاص خود منطبق كرده اند .

مفاهیم نظامی در گذشته هنوز هم بر اندیشه استراتژیك در دوران جدید سایه افكنده است ازجمله آنكه شارن هودست ، نیاز به تحلیل نیروها و ساختارهای اجتماعی را بعنوان مبنای درك شیوه های فرماندهی اثربخش و مدرك مورد استفاده قرار میدهد .[2]

فردریك كبیر این نكته را در قلمرو فرماندهی خود به اثبات رسانیده است . وی با تكیه بر اینگونه تحلیلها ، آموزش و انظباط و اقدام سریع را بعنوان مفاهیم اساسی برای یك فرهنگ منسجم آلمانی كه پیوسته باید برای جنگ در جبهه آماده باشند بكار گرفت .

 

فون بولو نیز چیرگی نقش استراتژیك موضع گیری جغرافیایی و نظامهای پشتیبانی تداركاتی را در استراتژی مورد تاكید قراردهد[3]

صدها مورد از موارد بالا گویای آن است كه تمامی این متفكران و مدیران عصر جدید اصول كلاسیك استراتژی را به دوران یونان باستان بكار گرفته میشد مورد استفاده قرار داده اند .

پس میتوان از تجزیه و تحلیل استراتژی های نظامی –  سیاسی در دوران گذشته و بخصوص دوران باستان به نكات قابل توجهی دست پیدا كرد كه برای طرح راهبرد های امروزی موثر و مفید واقع شود .

اول اینكه تمامی استراتژی های اثربخس سه عنصر مهم دارند [4]

الف –  مهمترین هدفهایی كه باید حاصل شوند .

ب – برترین و بهترین سیاستها و روشهایی كه باید برای انجام عملیات ها بكار گرفته شوند .

ج – توالی عملیات عمده ای كه باید به هدفهای مشخص و معیارهای معین منجر شود

.

دوم : استراتژیهای اثربخش حول چند محور و چند حركت اساسی كه به آنها همبستگی و تمركز و توازن میدهد تشكیل میشود كه بعضی از حركتها موقتی و بعضی دیگر تا پایان عمر استراتژی پایدارند

.

سوم : استراتژیها نه فقط با مسائل غیرقابل پیش بینی كه با امور ناشناخته سروكار دارند و همچنین تحلیل گری نیز نمیتواند معیین كند كه تعاملات و نیز نیروهای درون و بیرون سازمان تا چه حد برای سازمان ایجاد فرصت و یا تهدید میكنند [5]

این مطلب را هم بخوانید :

 

 

چهارم : همانطوریكه در یك نبود اجزاء یك لشگر یا واحد نظامی دارای استراتژیهای عملیاتی، صحرایی ، جنگی و پیاده و توپخانه و …. هستند . یك سازمان نیز باید دارای سلسله مراتبی از استراتژیها باشند كه به یكدیگر وابسته و پیوسته بوده و دو به دو یك دیگر را تقویت كنند . هریك از این استراتژیها نیز باید خود كم و بیش كامل بوده و با اصل عدم تمركز همگراباشد [6]

در نتیجه آنكه خمیر مایه استراتژی عبارتست از ایجاد و عنوان موضعی آنقدر قدرتمند كه بتواند تعاملات و تغییرات درونی و بیرونی سازمان را خنثی كرده و به هدفهای خود برسد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...