دانلود پایان نامه ارشد : عقلانیت مدرن و بازنمایی اسطوره در تئاتر قرن بیستم |
فهرست مطالب
- فصل اول: کلیات تحقیق / مقدمه 1
1ـ1 بیان موضوع 2
1ـ 2 اهداف تحقیق 7
1ـ3 پرسشهای تحقیق 7
1ـ 4 مطالعات انجام شده 7
1ـ 5 مفروضات تحقیق 9
1ـ 6 روش تحقیق 9
- فصل دوم: پیشینه تحقیق 10
2ـ 1 تاریخچه 11
2ـ 1ـ 1 عقلانیت مدرن از روشنگری تا پیش از قرن بیستم 11
2ـ 1ـ 2 نظریه انتقادی قرن بیستم و ظهور آرای والتر بینامین 18
- فصل سوم: چارچوب نظری 21
3ـ 1 نظام فکری والتر بنیامین 23
3ـ 1ـ 1 بازتولیدپذیریِ اثر هنری و جهان مدرن 23
3ـ 1ـ 2 ویرانی تجربه و جایگاه قصهگو 26
3ـ 1ـ 3 تئاتر اپیک (روایی) و بیگانهسازی 29
- فصل چهارم: یافتهها و بحث 34
4ـ 1 بازخوانی بهمثابه تولید 39
4ـ 1ـ 1 اصالت 40
4ـ1ـ2 هاله مقدس 42
4ـ1ـ 3 کارکرد آیینی ـ کارکرد نمایشی 42
4ـ1ـ4 نمونههای مورد مطالعه 43
4ـ2 بازیابی تجربه در روایتگری 49
4ـ2ـ1 نمونۀ مورد مطالعه 51
- فصل پنجم: نتیجهگیری 53
فهرست منابع 58
گزارش روند کار عملی 60
1ـ1 بیان موضوع:
«عقلانیتِ مدرن»[1] عنوانی است برآمده از سنت فكری اروپایِ پس از رنسانس و مشخصاً قرن هجدهم كه بهعنوان «عصر روشنگری»[2] از آن یاد میشود. هر چند خواستِ سیطرة عقل بر تمامی ابعاد زندگی انسان، به تمامی مختص این دوره نیست اما در همین دوره بود كه ارادهای عظیم در جهت برتری دادن و تأكید بخشیدن بر عقل بهمنزله عامل سروری انسان بر زیستجهانِ خود، به وجود آمد. سیر تحول عقلمحوری و جریانهای دخیل در آن به فراخور در فصلهای پیشِ رو بیان خواهد شد.
اصل موضوعة اندیشة مدرنِ برآمده از دورة روشنگری، بهطور ویژه، تقابل دوسویة اسطوره و عقل بود. به بیان دیگر از نظر اندیشة روشنگری، آنچه مانع پیشرف
این مطلب را هم بخوانید :
ت انسان میشود، اسطوره و یا در چشماندازی كلیتر ترس حاصل از برخورد با طبیعتِ ناشناخته (كه اسطوره از دل آن زاده میشود) بود. منظور از اسطوره در این دوره، هر آن مفهومی است كه در برابر تبیین عقلانی زیستجهانِ انسان بایستد. روشنگری با نفیِ تصویر اسطورهای از جهان، تصویر (تفكر) علمی از جهان را جایگزین آن كرد. از نظرگاه تفكر علمی، امر و فعل اسطورهای آن چیزی است كه به وسیلة تجربة روشمند قابل استنباط و دریافت و نیز قابل تصدیق نیست.
تقابل عقل و اسطوره بهعنوان دو سویة مجزا و البته درهم تنیده از جهان زیستی و اندیشهای انسان به پیش از دوران روشنگری باز میگردد و به گفتة هانس گئورگ گادامر[3]:
اگر به پیدایش تمدن مغربزمین بنگریم، چنین به نظر میرسد كه سه موج روشنگری بر این تاریخ گذر كرده است: [نخست،] موج روشنگری كه در اندیشة سوفسطایی افراطی اواخر سدة پنجم پیش از میلاد در آتن به اوج خود رسید؛ [دوم،] موج روشنگری سدة هجدهم كه در عصر عقلگراییِ انقلاب فرانسه به منتها درجة خود دست یافت و [سوم،] موج روشنگری ـ چهبسا بتوان آن را جنبش روشنگری سدة [خود] مان بنامیم ـ كه با ‹دینِ الحادی› و استقرار نهادین آن در نظامهای مدرن الحادانة حكومت، عجالتاً به اوج خود رسیده است. مسئلة اسطوره با هر سه مرحلة اندیشة روشنگری پیوندی تنگاتنگ دارد.
(گادامر، 1387: 100)
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1399-07-01] [ 08:42:00 ق.ظ ]
|