پایان نامه ارشد : بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر یادگیری تلفیقی ( تعاملی – تجربی ) بر میزان سواد سلامت دانش آموزان |
فهرست جداول | |
جدول شماره (1-2) : خلاصه نتایج مطالعات انجام شده در رابطه با موضوع پژوهش …………………. | 33 |
جدول شماره (1-3) : طرح پژوهش مورد استفاده …………………………………………………………………… | 37 |
جدول شماره (2-3): فرضیات و سؤالات مرتبط با هر فرض ……………………………………………………. | 39 |
جدول شماره (1-4) : ویژگیهای جمعیت شناختی افراد مورد مطالعه ……………………………………… | 44 |
جدول شماره (2-4) : آزمون تی مستقل میانگینهای پیش آزمون ……………………………………………. | 45 |
جدول شماره (3-4) : شاخصهای توصیفی سواد سلامت ……………………………………………………… | 46 |
جدول شماره (4-4) : شاخصهای توصیفی سواد بهداشتی …………………………………………………….. | 47 |
جدول شماره (5-4) : شاخصهای توصیفی سواد درمانی ………………………………………………………. | 49 |
جدول شماره (6-4) : شاخصهای توصیفی سواد پیشگیرانه …………………………………………………… | 51 |
جدول شماره (7-4) : نتایج آزمون فرض همگنی شیبهای رگرسیونی و همگنی واریانس ها …….. | 53 |
جدول شماره (8-4) : میانگین و میانگین تعدیل شده سواد سلامت ………………………………………….. | 54 |
جدول شماره (9-4) : تحلیل کوواریانس نمرات پس آزمون سواد سلامت …………………………………. | 55 |
جدول شماره (10-4) : میانگین و میانگین تعدیل شده سواد بهداشتی ……………………………………….. | 56 |
جدول شماره (11-4) : تحلیل کوواریانس نمرات پس آزمون سواد بهداشتی ……………………………… | 57 |
جدول شماره (12-4) : میانگین و میانگین تعدیل شده سواد درمانی …………………………………………. | 58 |
جدول شماره (13-4) : تحلیل کوواریانس نمرات پس آزمون سواد درمانی ………………………………… | 59 |
جدول شماره (14-4) : میانگین و میانگین تعدیل شده سواد پیشگیرانه ……………………………………… | 60 |
جدول شماره (15-4) : تحلیل کوواریانس نمرات پس آزمون سواد درمانی ………………………………… | 61 |
جدول شماره (16-4) : خلاصه و جمع بندی نتایج ………………………………………………………………… | 62 |
فهرست شکل ها: | |
شکل (1-1): ارتباط دو طرفهی فقر و ضعف سلامت ……………………………………………………………….. | 5 |
شکل (2-1): رابطه بین آموزش و سلامت ……………………………………………………………………………….. | 6 |
شکل 1-2: الگوی ارتقای سلامت …………………………………………………………………………………………… | 23 |
چکیده
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر محیط یادگیری تلفیقی (تعاملی – تجربی) بر میزان سواد سلامت دانش آموزان پایه ششم ابتدایی صورت گرفت. طرح این پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. آزمودنیهای این پژوهش 56 نفر از میان دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهرستان سرپل زهاب در سال تحصیلی 94-93 بودند که به شیوهی «نمونه گیری خوشه ای تصادفی» انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. افراد انتخاب شده از دو کلاس به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفته و هر یک از گروههای مورد مطالعه در مدت یک ماه و 10 جلسهی آموزشی 50 دقیقهای، تحت دو شیوهی آموزشی تلفیقی (تعاملی تجربی) و شیوهی مرسوم مدارس قرار گرفتند. ابزار اندازهگیری متغیرهای مورد مطالعهیک پرسشنامهی 50 سؤالی بود که با مطالعهی منابع علمی مرتبط و با بهرهگیری از نظرات متخصصان در حوزهی آموزش و سلامت تهیه گردیده است. این آزمون به شیوهی دو گزینهای صحیح- غلط و سوا
د سلامت آزمودنیها را به شکل کلی و در سه مؤلفهی آن شامل: (سواد بهداشتی، سواد درمانی و سواد پیشگیرانه) مورد ارزیابی قرار میدهد. روایی این ابزار با روشهای آماری و نظرسنجی از صاحبنظران تعیین گردیده و پایایی ابزار نیز به شیوهی محاسبهی ضریب همسانی درونی پاسخهای داده شده توسط تعداد 50 نفر از افراد جامعهی آماری و با به کارگیری آزمون آلفای کرونباخ معادل (0.798) برای کل پرسشنامه، و برای سه مؤلفهی سواد بهداشتی (0.841)، سواد درمانی (0.753)، و سواد پیشگیرانه (0.776) تأیید گردید.. تحلیل دادهها در دو بخش و با استفاده از آمارههای توصیفی (میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر نمره) و آمار استنباطی (آزمون تی مستقل و آزمون تجزیه و تحلیل کوواریانس) صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان داد آموزش به شیوهی تلفیقی (تعاملی –تجربی) در قیاس با روش معمول به شکل معناداری سبب ارتقاء میزان و سطح سواد سلامت (25.448=F ، 0.000=Sig)، سواد بهداشتی (24.189=F ، 0.000=Sig)، سواد درمانی (18.371=F ، 0.000=Sig)، و سواد پیشگیرانه (8.501=F ، 0.005=Sig)، در افراد گروه آزمایش گردیده است.
واژههای کلیدی: یادگیری تلفیقی، تعاملی تجربی، سواد سلامت، سواد درمانی، سواد بهداشتی، سواد پیشگیرانه.
(1-1) مقدمه:
تا پیش از سال 1980، بیشتر روشهای آموزشی، مبتنی بر انتقال دانش با تأکید بیشتر بر نتیجهی یادگیری بودند، نه فرآیند یادگیری. هدف از آموزش، توانا کردن دانش آموختگان برای دریافت اطلاعاتی بود که توسط متخصصان تأیید شده و معلمان – که تنها وسیلهی انتقال دانش به دانش آموزان منفعل هستند – انتقال میدادند. تانگهاناکانوند[1] (2006) معتقد است که در این وضعیت، معلمان به عنوان انتقال دهندگان اطلاعات، و دانش آموزان به منزلهی دریافت کنندگان منفعل دانش انتقال یافته از سوی معلمان، شناخته میشدند. این روش، کمترین میزان شرکت فعالانهی دانش آموزان را در نظر میگرفت و برای تغییر آن، دگرگونی ای اساسی در ساختار تعلیم و تربیت پیشنهاد گردیده است (نفیسی و همکاران، 1390، ص 128).
با درک این نیاز آموزشی، تلاشهای بسیاری از ناحیه پژوهشگران صورت گرفته است تا بتوانند روشهایی مناسب برای آموزش بیابند و تأثیر این روشها را در پژوهشهای میدانی به آزمایش بگذارند. از جملهی این تلاشها، که در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است، استفاده از روشهای آموزشی تلفیقی در آموزش و فعالیتهای یاددهی یادگیری است.
مطرح شدن برنامههای درسی تلفیقی در آموزش بیشتر از آنکه به محاسن این برنامهها برگردد، مربوط به معایب برنامههای درسی موضوع محور و سنتی است. در برنامههای درسی سنتی، محتوای دروس برای دانش آموزان به صورت خشک، بی روح، انتزاعی و غیر منطبق با کیفیت یادگیری در محیط طبیعی ارائه میگردد. و هر چه به عمق موضوعهای آموزشی افزوده میشود، جدایی از زندگی بیشتر میگردد. این رویکرد، یادگیرنده را به سوی یک بعدی بودن، اعتقاد بدون دلیل و رقابت به جای همکاری سوق میدهد (شعبانی، 1387، ص 89). لذا این اندیشه که برنامههای آموزش و پرورش زمینهیادگیری انفعالی اندیشههای راکد را فراهم میسازد، به کرات مورد نقد قرار گرفته است به گونهای که وایتهد اظهار ناراحتی میکند که به دلیل تجمع بی هدف دانش انبوه، راکد و بدون استفاده در دانش آموزان، تفکر و اندیشه در آنها متوقف شده است (مهرمحمدی و احمدی، 1380، ص 200).
اما در نقطه مقابل این موضوع، برنامههای درسی تلفیقی وجود دارند که در آن دانش آموزان ارتباط برنامهها را با زندگی واقعی و عینی در مییابند و توانایی مواجهه با مسائل زندگی در آنها به وجود میآید. این برنامههای زمینه ساز رشد روزافزون دانش و اطلاعات دانش آموزان، دارای انعطاف با برنامههای زمان بندی مدارس، موجد شرایط لازم برای تحقق شرایط یادگیری مؤثر فراگیران و پرورش دهندهی مهارتهای فکری سطح بالا در یادگیرندگان میباشند (مهرمحمدی و احمدی، 1380، ص 210 تا 212). استفاده از روشهای تلفیقی برای آموزش مسائل مربوط به زندگی واقعی افراد بیشتر از سایر موضوعات آموزشی مورد توجه بوده است. از جملهی موضوعات مهم آموزشی مرتبط با زندگی واقعی، مباحث مرتبط با سلامت و سواد سلامت است. بنا به تعریف، سواد سلامت میزان ظرفیت فرد برای کسب، تفسیر و درک اطلاعات اولیه و خدمات سلامتی است که برای تصمیمگیری متناسب لازم است (بوهلمن[2] و همکاران، 2004). سواد سلامت حاصل تشریک مساعی عوامل اجتماعی و فردی بوده و به نگرانیها و ابعاد سواد در زمینه سلامتی میپردازد (طهرانی بنی هاشمی و همکاران، 1386، ص 2).
یکی از اهداف اصلی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در کل جهان، کمک به بهبود سلامت شهروندانشان است. برخورداری از سواد سلامت به طور بالقوه برای توانمندسازی افراد به منظور مدیریت بهتر سلامت و بیماری خود، بهبود پیشگیری، تشخیص فعال و درمان دقیق تر، و تسهیل ارتباط بین متخصصان مراقبتهای بهداشتی و بیماران، مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین میتواند به دسترسی برابر به مراقبتهای بهداشتی با تسهیل سازی فرآیند دسترسی کمک نماید (کمیته سواد سلامت دیجیتال شهروندان اروپا[3]، 2014، ص 2). اما با وجود اهمیت بسیار زیاد سواد سلامت، به این موضوع در ایران چندان پرداخته نشده است، لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر محیطهای یادگیری تلفیقی (تعاملی – تجربی) بر آموزش سواد سلامت دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 94-93 شکل گرفته است.
(1-2) بیان مسئله:
سلامت یکی از نعمات الهی است که خداوند به انسان ارزانی داشته و بدیهی است که انسان برای حفظ آن باید تلاش کند، سلامت به عنوان یک ارزش فردی و اجتماعی، بر طبق اساسنامه سازمان جهانی بهداشت و از دیدگاه همه ملتها و نزد همه مکاتب، یکی از مهمترین و ابتدایی ترین حقوق و نیازهای بشری تلقی شده است و دست یافتن به بالاترین سطح آن از اهداف اجتماعی و ملی تمام دولت ها به حساب میآید. هر کشوری برای دستیابی به اهداف بهداشتی مورد انتظار خود اقداماتی را در سطح ملی پیش بینی میکند و با ترسیم چشم اندازهای آینده، بررسی و شناسایی نیازهای بهداشتی خود، تعیین چالش های این حوزه، تدوین راهبردها و رویکردهای کلان و روشهای اجرایی به طراحی برنامههای عمل اقدام میکند (اسکندری و رفیعی فر، 1384، ص 4).
اما به رغم بهبود در بهداشت جهانی در طول قرن بیستم، نابرابریهای سلامت در حال افزایش است. شواهد نشان میدهد که کاهش نابرابری سلامتی نیازمند
این مطلب را هم بخوانید :
فعالیت در عرصههای تعیین کنندهی سلامت جوامع شامل: درآمد، آموزش، اشتغال، قدرت سیاسی و دیگر فاکتورهای مرتبط است (ماگفورد[4]، 2010). در بین فاکتورهای مطرح شده، بحث آموزش، همواره نکتهای کلیدی به حساب آمده است.
مدارس به عنوان پایگاههای اصلی آموزش، از جملهی ضروریات در روند دستیابی به سواد سلامت، و نهادی اساسی در ایجاد ثروت و سلامت در هر کشورند. از آموزش نیز به عنوان عاملی کلیدی در کاهش فاصلهی بین فقیر و غنی، یاد گردیده است و میتوان گفت ارتباطی قوی بین فقر و ضعف سلامت وجود دارد (بانک جهانی، 1996). رابطهی بین فقر و ضعف سلامت، یک رابطه ساده نیست. این رابطه، یک رابطهی چند وجهی و دو طرفه است. ضعف سلامت میتواند یک کاتالیزور برای حرکت مارپیچی فقر و فقر نیز به نوبهی خود میتواند به ایجاد و تداوم ضعف سلامت منجر شود (گرانت[5]، 2005، ص 4).
شکل 1-1: ارتباط دو طرفهی فقر و ضعف سلامت |
ضعف سلامت نشانههای فقر
|
(گرانت، 2005، ص 4) |
از این رو، بسیار حیاتی است که ما به آنچه که مدارس میتوانند در تجهیز کودکان و نوجوانان به دانش و مهارتهایی که آنان را در بالاترین سطح قادر میسازد تا شرکت کنندگانی فعال باشند در شکل دادن به سیاستها و روشهایی که بر سلامت افراد و جامعه تأثیر میگذارد، توجه کنیم (لجر، 2001). چرا که آموزش و تأثیرگذاری آن در سلامت، امری بدیهی است که نیاز به هیچ توضیحی ندارد. در این زمینه، بخش عظیمی از شواهد بینالمللی به وضوح نشان دهندهی آن است که افراد با سطح کمتر آموزش، از احتمال بیشتری برای مرگ در سنین جوانی و در معرض خطر بودن هستند نسبت به افرادی که از سطح آموزش بالاتری برخوردار بودهاند (هایگینز[6] و همکاران، 2008، ص 7).
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1399-07-01] [ 04:33:00 ق.ظ ]
|