5-1-2-2 نمونة ساختواژی نمود (تکواژ تصریفی) 111

5-2 جمع­بندی فصل- 112

5-3 پیشنهاداتی برای پژوهش­های آتی- 113

منابع فارسی- 115

منابع انگلیسی- 116

پیوست– 121

پیشگفتار

سخن گفتن (زبان) یکی از ویژگی­های ممتاز بشری است. انسان از راه سخن­گفتن با دیگر افراد جامعه ارتباط برقرار می­کند، می­فهمد و می­فهماند. گرچه از بیان کلمة زبان در نظر اول زبان بیانی به ذهن می­رسد اما زبان می­تواند ادراکی، کتبی، اشاره و هر نوع علایم قراردادی دیگر را نیز شامل شود. زبان اشاره یکی از مهمترین روش­های ارتباطی میان ناشنوایان می­باشد که سبب می­شود این افراد با یکدیگر و دیگران ارتباط برقرارکنند. حامیان زبان اشاره، در طول زمان ارزشی را که این زبان در جوامع ناشنوایان دارد بیان کرده­اند، همانگونه که ودیتز[1] اظهار داشته است که زبان اشاره بهترین هدیة خداوند به ناشنوایان است. همانطورکه زبان­های گفتاری در جامعة شنوایان توسعه پیدا می­کنند، زبان­های اشاره نیز به­طور گسترده و مستقل در جامعة ناشنوایان در سرتاسر دنیا رشد و توسعه می­یابند. زبان­های اشاره به صورت همگانی نیستند به عبارت دیگر در کل جهان یکسان نیستند و مانند زبان­های گفتاری مختلفی که در سرتاسر دنیا وجود دارد، زبان­های اشارة مجزا و مستقلی نیز در دنیا موجود می­باشند و هر جامعه­ای زبان اشارة مخصوص به خود را به کار می­برد. زبان اشارة ایرانی نیز جزء یکی از این زبان­ها محسوب می­شود.  زبان اشارة ایرانی، زبانی دیداری/فضایی است که با دارا بودن ساختار نحوی و معنایی خاص خود به­طور طبیعی در جامعة ناشنوایان در سرتاسر ایران با تفاوت لهجه­های مختلف، رشد کرده است و مورد استفاده قرار می­گیرد. نکتة قابل ذکر آن است که تمامی افراد با وجود تفاوت در لهجة خود به راحتی با دیگر ناشنوایان از مناطق دیگر ارتباط برقرار می­کنند و این تفاوت اشارات مانعی برای عدم درک آنها نمی­باشد، در حقیقت درک آنها بیان­گر این مطلب است که این تفاوت­ها، تفاوت

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 لهجه است نه تفاوت زبان.

اشارات موجود در این زبان از نوع قراردادی و در بعضی موارد به ­صورت شمایل­گونه[2] هستند. وجود اشارات قراردادی در این زبان اثبات می­کند که زبانی حقیقی است و تنها مجموعه­ای از تصاویر در فضا[3] نمی­باشد.        تفاوت میان زبان اشارة ایرانی و به­طور کلی همة زبان­های اشاره با زبان­های گفتاری این است که در زبان­های اشاره، اطلاعات از طریق ترکیب آوا بیان نمی­شوند بلکه از طریق ترکیب شکل[4]، جهت[5] و حرکت[6] دست و همچنین حالات صورت[7] منتقل می­شوند. مانند زبان­های اشارة دیگر، زبان اشارة ایرانی نیز متشکل از دو بخش دستی و غیردستی است که این دو بخش برای تولید و درک زبان اشاره بسیار حائز اهمیت می­باشند. بخش دستی شامل مواردی از قبیل شکل، جهت، مکان و حرکت دست می­شود و بخش غیردستی در برگیرندة حالات صورت و بدن می­باشد. اشارات غیردستی (حالات صورت، چشم، ابرو، سر و غیره) در زبان اشاره نقش­های بسیاری را ایفا می­کنند. مهمتر از همه، نقشی است که این اشارات در نحو ایفا می­کنند. برای مثال، حالات صورت در اکثر زبان­های اشاره که زبان اشارة ایرانی نیز شامل آن می­شود، برای سوال­های بله/خیر یا سوال­های که­ای استفاده می­شوند. در زبان اشارة ایرانی هنگامی­که اشاره­گر سوال بله/خیر می­پرسد، ابروهایش را بالا می­برد و کمی سرش را به سمت جلو کج می­کند. هنگامی­که اشاره­گر سوال که­ای مانند کی، کجا، کدام و غیره را می­پرسد، ابروهایش را پایین می­آورد و کمی سرش را به سمت جلو می­برد در صورتی­که بدنش را به سمت عقب تکیه می­دهد و صورت نیز حالت جمع­شدگی به خود می­گیرد. در جملات شرطی نیز هنگام اشاره کردن، ابروها به سمت بالا حرکت می­کنند.

علاوه برکلیة نقش­های نحوی، حالات صورت و حرکات بدن در بیان آهنگ گفتار[8]، تکیه[9] و درنگ[10] نیز نقش مهمی ایفا می­کنند. درست مانند اصول زبرزنجیری که در زبان گفتاری جزء لاینفک کلام می­باشند، حالات صورت نیز جزء لاینفک زبان اشاره محسوب می­شوند. اما بر خلاف تکیه، آهنگ و درنگ که نمی­توانند به­ تنهایی بدون کلام استفاده شوند، بعضی از حالات صورت یا حرکات به­ تنهایی مورد استفاده قرار می­گیرند و جایگزین واژگان می­شوند. به­طور کلی احساسات فرد اشاره­کننده در صورت وی که با حرکات بدن همراه هستند مشخص می­شوند. بنابراین آنچه که در رابطه با درک و تولید زبان اشاره از اهمیت برخوردار است، توجه به هماهنگ بودن کلیة اجزاء تشکیل دهندة آن می­باشد، زیرا یک اشتباه کوچک در یکی از بخش­ها منجر به تولید اشاره­ای دیگر می­شود و درک مطلب را با مشکل مواجه می­کند.

 

این مطلب را هم بخوانید :

 

فصل اول

کلیات    پژوهش

1-1 مقدمه

در طول دورة روشنفکری قرن هجدهم، بسیاری از فلاسفه مانند کاندیلاک[11] بیان کرده­اند که زبان اشاره بر زبان گفتاری مقدم بوده است. مانند توصیف زندگی افراد ناشنوا و جامعۀ آنها، اخیرا تلاش­هایی نیز در رابطه با فهم ساختار زبان­های اشاره به عنوان سیستم­های زبان­شناختی صورت گرفته است. در تحلیل­های زبان­شناختی زبان اشاره، زبان‌شناسان در پی یافتن ویژگی­های زبانی این زبان­ها هستند و کلیة نظریه­های زبانی را که تاکنون دربارة همگانی­های زبان ارائه شده­اند، در مورد زبان­های اشاره بررسی کرده و به نوعی این نظریه­ها را محک می­زنند (شیک، مارشارک و اسپنسر[12]، 2006، ص1). در اوایل دهة هفتاد با تلاش و حرکت عظیم استوکو[13] بود که دریچه­ای جدید برای شناخت زبان اشاره به عنوان زبانی کامل در زبان‌شناسی باز شد. وی مطالعة علمی مدرن بر روی زبان­های اشاره را با نگرشی انسان­شناسانه و ساختارگرایانه[14] آغاز کرده و بر اساس آنها مشخص کرد که کلیة زبان­ها دارای ساختارهای منظمی[15] هستند (آرمسترانگ و ویلکوکس[16]، 2007، ص5). حدود نیم­قرن از شناخت زبان اشاره به عنوان زبانی کامل و طبیعی می­گذرد، اما هنوز بسیاری از افراد شناخت دقیقی از این زبان نداشته و تصور می­کنند که فقط زبانی قابل قبول می­باشد که با تولید صدا همراه باشد. مطالعات انجام شده بر روی زبان­های اشاره این ادعا را تصدیق کرده که آنها زبانی با کلیة مشخصه­های دستوری و زبان­شناختی مانند زبان­های گفتاری هستند. این زبان­ها به­طور معمول و بدون هیچ آموزش خاصی توسط افرادی که در معرض آن قرار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...