مقدمه:

گسترش فزاینده فعالیتهای اقتصادی و پیچیدگی روزافزون آنها از یك طرف و لزوم توجه به اطلاعات دقیق حسابداری و صورتهای مالی از سوی دیگر، سبب ابداع روشهای تحلیلی و مدیریتی نوین در حسابداری شده است. در اواخر دهه 1920 رایج شدن صورتحساب سود و زیان همراه با فشارهای قابل توجه از سوی افراد خارج از حرفه حسابداری و نیز عدم رضایت دست اندركاران حرفه ای و دانشگاهیان از روشهای جاری، تغییرات نهادی مهمی را در تفكر و نظریه حسابداری به وجود آورد. یكی از مهمترین این تغییرات، تأكید و توجه بیشتر به صورت سود و زیان به جای ترازنامه بود كه سبب شد تا مقوله ای به نام «مدیریت سود[1]» متولد و مطرح شود. مدیریت سود به عنوان فرآیند برداشتن گامهای آگاهانه در محدوده اصول پذیرفته شده حسابداری برای آوردن سود گزارش شده به سطح مورد نظر تعریف شده است. اگرچه مدیریت سود در ادبیات حسابداری پیشنهاد شده، ولی قطعیت نیافته است. عمل نزدیك كردن سود گزارش شده به سطح سود هدف، از طریق دستكاری[2] انجام می شود. سود، از جمله برترین شاخص های اندازه گیری فعالیت های یك واحد اقتصادی است. درك و شناخت رفتار سود حسابداری، مقوله ای است كه بر اثر گسترش فنون كمی مدیریت و ضرورت توجه به نیاز استفاده كنندگان صور تهای مالی شكل گرفته است. این امر از محدوده ی اندازه گیری فعالیتهای گذشته فراتر رفته و حسابداری را برای یاری رساندن به تصمیم گیرندگان تواناتر ساخته است. با وجود این كه نظریه فراگیری در زمینه سود حسابداری وجود ندارد كه مورد توافق همگان باشد، باز هم به عنوان یكی از معیارهای تصمیم گیری مالی، از اعتبار ویژه ای برخوردار است. در امور اقتصادی استفاده كنندگان همواره برای تصمیم گیری و انجام تحلیل های خود به اطلاعات دقیق و قابل اتكایی نیازمندند و طبیعتاَ فقدان اطلاعات مناسب و مربوط، موجب اخلال در تصمیم گیری آنان می شود. ارقام و گزارشهای مالی، بخش مهمی از داده ها و اطلاعات مورد نیاز این فرایند محسوب می شوند. در نتیجه تحقیقات تجربی متعددی، این تصور كه سود مهمترین منبع اطلاعاتی تلقی شده، تصمیم گیرندگان به سود بیشتر از هر معیار دیگری اتكا می كنند، به اثبات رسیده است. (ثقفی و سدیدی مهدی،1386) ولی باید به این نكته توجه شود كه سود به عنوان مهمترین منبع اطلاعاتی، امكان دارد منعكس كننده عملكرد واقعی شركتها و مدیریت آنان نباشد، زیرا به دلیل قابلیت انعطاف ذاتی استاندارد های حسابداری، تفسیر و به كارگیری روشهای حسابداری در بسیاری از موارد تابع قضاوت و اعمال نظر مدیران می شود. (خوش طینت و اسماعیلی، 1385). به همین علت، علاوه بر كمیت سود، باید به كیفیت آن نیز توجه شود. بنگاههای اقتصادی در طول دوره عمر عملیاتی خود دچار فراز و نشیبهایی می شوند و همواره برخی از آنها به دلیل عملكرد قوی خود به عنوان واحدهای موفق و برخی نیز به علت عملكرد ضعیفشان به عنوان واحدهای ناموفق شناخته می شوند.

 شركتهایی كه به علت استمرار در ضعف عملكردی خود دچار وخامت مالی می شوند، طبیعتاَ به هر طریق ممكن سعی می كنند كه از این وضعیت خارج شده، اوضاع مالی خود را سامان دهند و در صورت عدم توفیق در این امر، ورشكستگی عاقبتی است كه در انتظار آنان است.(آل اتر و همکاران[3]، 2008). یكی از راه هایی كه مدیران شركتهای درمانده مالی ممكن است برای مخفی كردن عملكرد ضعیف خود (به قصد كسب فرصت و به تاخیر انداختن ورشكستگی ) از آنان استفاده كنند، دستكاری افزایشی سود حسابداری است (روسنر[4]، 2003). كه در صورت انجام به كاهش قابلیت اتكای سود شركتهای مذكور منجر میگردد. ضمناَ در نتیجه تحقیقات خارجی انجام شده مشخص شد كه بر اثر مدیریت افزایشی سود، میزان محافظه كاری مشروط در شركتهای مذكور كاهش می یابد كه به معنای این است كه سودهای شركتهای فوق الذكر غیر محافظه كارانه اند و در واقع، كیفیت سود شركت های درمانده پایین تر از شركت های سالم است. (گارسیا و همکاران[5]، 2009). ، زیرا كه در ادبیات حسابداری پایین بودن میزان مدیریت سود و تاثیر پذیری بهنگام از اخبار بد (محافظه كاری مشروط) از جنبه های كیفیت بالای سود محسوب می شود. با توجه به مطالب گفته شده و همچنین، با توجه به اینكه كاهش كیفیت سود موجب برداشت های نادرست استفاده كنندگان از این مهمترین منبع اطلاعاتی حسابداری می شود و در نهایت ، باعث اتخاذ تصمیمات نادرست آنان می گردد، در این پژوهش سعی شده است كه به این موضوع پرداخته شود كه آی

این مطلب را هم بخوانید :

پایان نامه آموزش های مهارتی:/موانع ساختاری بازارا شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته بر اساس مدل پایداری سود ،از کیفیت سود کمتری برخوردار هستند؟ و آیا در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته بر اساس رگرسیون تک متغیره، از کیفیت سود کمتر برخوردار هستند؟ و در نهایت آیا شرکتهایی که

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...