3-4شرایط اجتماعی……………………………… 12
3-5آثار……………………………………… 13
بخش دوم:مبانی فلسفی غزالی……………………… 14
3-6 اندیشه ………………………………….. 14
3-6-1خدا…………………………………….. 14
3-6-2انسان…………………………………… 15
3-6-3نفس…………………………………….. 16
3-6-3-1قوای نفس………………………………. 17
3-6-4معرفت …………………………………… 18
3-6-4-1 معرفت حسی و عقلی………………………… 18
3-6-4-2معرفت ذوقی و کشفی………………………… 18
عنوان | صفحه |
3-6-4-3کسب معرفت………………………………. 18
بخش سوم:تربیت اخلاقی از دیدگاه غزالی…………….. 19
3-6-5تربیت در نظر غزالی……………………….. 19
3-6-6اخلاق در اندیشه غزالی……………………… 19
3-7تربیت اخلاقی……………………………….. 20
3-7-1اهمیت و ضرورت تربیت اخلاقی…………………. 20
3-7-2اهداف تربیت اخلاقی………………………… 21
3-7-3مبانی تربیت اخلاقی در اندیشه غزالی………….. 21
3-7-4اصول تربیت اخلاقی ………………………… 25
3-7-5روشهای تربیت اخلاقی……………………….. 32
3-8خلاصه فصل………………………………….. 41
فصل چهارم تربیت اخلاقی از دیدگاه ملاصدرا
4-1مقدمه…………………………………….. 43
بخش اول:حیات و آثار ملاصدرا…………………….. 43
4-2دوران زندگی (حیات)…………………………. 43
4-3آثار و تالیفات…………………………….. 44
بخش دوم:مبانی فلسفی ملاصدرا…………………….. 45
4-4حکمت متعالیه ……………………………… 45
4-4-1انسان در حکمت متعالیه ……………………. 45
4-5هویت انسان………………………………… 45
4-6نفس………………………………………. 46
4-6-1مراتب و مراحل نفس انسانی …………………. 46
4-6-2حالات نفس انسانی………………………….. 47
4-6-3باقی یا فانی بودن نفس…………………….. 47
4-7عقل در حکمت متعالیه………………………… 48
4-7-1عقل به مثابه قوه اى از قواى نفس……………. 48
4-7-1-1عقل نظرى………………………………. 48
4-7-1-2عقل عملى………………………………. 48
4-7-2 عقل به عنوان تمام هویت انسان نه صرفاً قوهاى از نفس 49
4-8معرفت شناسی ………………………………. 49
عنوان | صفحه |
4-9برهان کشفی در حکمت متعالیه …………………. 50
4-10آموزه های دینی در حکمت متعالیه……………… 50
4-11نظریات فلسفی حکمت متعالیه………………….. 50
بخش سوم:تربیت اخلاقی از نگاه ملاصدرا……………… 52
4-12مبانی تربیت اخلاقی…………………………. 52
4-13اخلاق متعالیه……………………………… 56
4-13-1هدف تربیت اخلاقی در حکمت متعالیه …………. 58
4-14اصول تربیت اخلاقی از دیدگاه ملاصدرا…………… 58
4-15روشهای تربیت اخلاقی ……………………….. 65
4-16خلاصه فصل…………………………………. 68
فصل پنجم مقایسه و نتیجه گیری
5-1مقدمه ……………………………………. 70
5-2مقایسه مبانی تربیت اخلاقی……………………. 70
5-2-1تفاوتهای مبانی تربیت اخلاقی ……………….. 70
5-2-2شباهتهای مبانی تربیت اخلاقی………………… 72
5-3مقایسه اصول تربیت اخلاقی…………………….. 73
5-3-1تفاوتهای اصول تربیت اخلاقی…………………. 73
5-3-2 شباهتهای اصول تربیت اخلاقی………………… 74
5-4مقایسه روشها………………………………. 76
5-4-1تفاوتهای روشهای تربیت اخلاقی……………….. 77
5-4-2شباهتهای روشهای تربیت اخلاقی……………….. 77
5-5نتیجهگیری…………………………………. 79
5-6پیشنهادات پژوهشی…………………………… 80
5-7پیشنهادات کاربردی………………………….. 80
5-8محدودیتهای تحقیق…………………………… 81
منابع……………………………………….. 83
1-1مقدمه
انسان گل سر سبد جهان آفرینش ،خداوند متعال است که در نیکوترین صورت(وجه)آفریده شده است «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم»(سوره تین،آیه 4).او دارای ابعاد وجودی متنوع است که برای شکوفا شدن و متعالی شدن این ابعاد و استعدادها ،احتیاج به تربیت دارد و در این میان پرورش فضایل اخلاقی یکی از مهمترین و در عین حال مشکلترین کارهاست تا انسان را در مسیر کمال که علت غایی آفرینش است قرار دهند.چنانکه رسول گرامی اسلام فرمودند:فلسفه بعثت ایشان هم تکمیل مکارم اخلاقی بوده است و قران کریم راز بعثت تمام پیامبران را تعلیم و تربیت و تزکیه بشر عنوان کرده است (سوره جمعه،آیه2). اخلاق و تربیت اخلاقی به دلیل نقش مهمی که در سرنوشت انسان و جامعه دارد از دیرباز مورد توجهاندیشمندان بشری و پیشوایان دینی بوده است. قسمت اعظم آموزههای دینی اسلام، مسیحیت، یهود و دیگر ادیان را اخلاقیات و قسمت بیشتر فعالیتهای اولیای دینهای مختلف را تربیت اخلاقی تشکیل میدهد.بعد از انبیا و اوصیا الهی فلاسفه و اندیشمندان مختلف اعم از پیروان ومکاتب الهی و پیروان مکاتب مادی هر یک با بینش و اهداف خاص خود از تربیت و اخلاق سخن گفتهاند و اصول و روشهایی را برای آن ارائه دادهاند.
از دیدگاه اسلام پرورش فضایل اخلاقی یکی از مهمترین اهداف رسالت پیامبر خدا بوده است تا انسان در مسیر کمال که علت غایی آفرینش است قرار بگیرد. تجربه بشری نشان داده است که انسان خواه متدین به دین آسمانی باشد یا نباشد، هیچ گاه حتی در دوران مدرن و پسا مدرن هم بینیاز از تربیت و اخلاق نیست.
نیاز جهان معاصر به اخلاق حیاتی و درجه اولی است و واضح است که جز در سایه جدی گرفتن تریبت اخلاقی نمیتوان به این هدف والا دست یافت. توجه به تربیت به ویژه تربیت اخلاقی توجه به حیاتی ترین مقوله انسانی است، زیرا بیشتر نابسامانیهای جهان و انواع گرفتاریهای بشری ناشی از غفلت انسان از امر تربیت و سازندگی روحی و اخلاقی خویش است (شریفی و پناهی، 1388). یکی از ارکان اساسی سعادت بشر در زندگی مادی و معنوی اخلاق و فضایل اخلاقی میباشد. محاسن اخلاقی و خلقیات ستوده موجبات تحکیم روابط انسانی را فراهم میآورد. برخوردهای درست که براساس یک سلسله کارهای اخلاقی صورت میگیرد، شور و نشاط به کالبد زندگی میدهد و زندگی فردی و اجتماعی را در مسیر تعالی و تکامل به کام انسان گوارا میسازد (صادقی اردستانی، 1388). پس روابط اخلاقی نیک و مثبت همانطور که موجب تهذیب نفس، تربیت انسانی و رشد معنوی میشود در تکامل هویت اجتماعی، توسعه، ترقی و تعالی فردی و اجتماعی نقش تعین کنندهای دارد و امتی را به سربلندی و عزت میرساند، چنان که فقدان آن موجب عقب ماندگی، ذلت و گاهی موجبات سقوط یک جامعه را فراهم مینماید.
تربیت اخلاقی به عنوان یکی از مهمترین ابعاد تربیت به شمار میرود که میتواند به طور مستقل در کنار جنبههای دیگر تربیت نظیر تربیت عقلانی، دینی، اجتماعی و عاطفی مورد برسی قرار گیرد. اگر بشر در تمام ابعاد تربیت موفق، ولی در زمینه تربیت اخلاقی دچار ضعف و سستی باشد مشکلات بیشماری گریبانش را خواهد گرفت و حتی شاید اثرات مثبت جنبههای دیگر تربیت نیز از بین برود.
ما در این فصل ابتدا به طرح مسئله پژوهش خواهیم پرداخت و در ادامه برمبنای مسئله مورد بحث به بیان اهداف و ضرورت تحقیق و همچنین روش تحقیق میپردازیم و در پایان نیز تعریفی از اصطلاحات ارائه خواهیم داد.
1-2بیان مسئله
یکی از دانش های ضروری که در دنیای امروز مورد غفلت واقع شده و لازم است نسبت به آن توجه بیشتری مبذول شود تربیت اخلاقی است.در عصر حاضر تربیت اخلاقی یکی از مفاهیمی است که با محدود نبودن به دین یا جامعهای خاص دستخوش تفاوت دیدگاهها و اظهار نظرهای گوناگون قرار گرفته است.
با توجه به اینکه اخلاق و تربیت اخلاقی زمینهساز رسیدن انسان به کمال نهایی و وجود مطلق می باشد توجه به آن در جامعه کنونی ما که هر روز نسبت به روز قبل شاهد نابسامانی ها و معضلات انسانی ناشی از عدم رعایت موازین اخلاقی در آن میباشیم بیشتر حس می شود. این نابسامانیهای اخلاقی هم خود شخص را از خیر مطلق دور میکند و هم باعث رنجش خاطر دیگران خواهد شد. باتوجه به این مشکلات این مسئله به ذهن متبادر می شودکه واقعاً ریشه این گونه معضلات اخلاقی در جامعه دینی ما که دستورات و نکات اخلاقی در آن بصورت تمام و کمال آمده ، در چه میتواند باشد . به نظر میرسد که تعدد آرا گوناگون و غالبا متعارض در زمینه اخلاق و تربیت اخلاقی دست اندر کاران تعلیم و تربیت ما را دچار سر در گمی کرده است .و هرروز از نظریه ای رو به نظریه دیگری میبرند.
در راستای مطالب مذکور این پژوهش به دنبال این است تا با توجه به اهمیت و تاثیر شگرف اخلاق و تربیت اخلاقی در رشد فردی و اجتماعی و نابسامانیهای موجود در این حوزه با بررسی تربیت اخلاقی از نظر دواندیشمند بزرگ جهان اسلام، امام محمد غزالی که مشهورترین مولف مسلمان در علم اخلاق میباشد و نیز ملاصدرا به عنوان دیگراندیشمند اسلامی که که توانسته است تا حدودی اختلافات بین اندیشمندان مسلمان در هستی شناسی ، شناخت شناسی، ارزش شناسی و دیگر حوزه ها را با ترکیب کردن آرا اسلاف خود و ریختن آنها در قالبی نو به نام حکمت متعالیه کاهش دهد ، به طوری اندیشههای او تا زمان حاضر نیز به روز باقی مانده و مورد ارجاع دیگر متفکران اسلامی قرار گرفته است ، بپردازد و میخواهدکه با مقایسهی آرا غزالی و ملاصدرا تبیین مناسبی از چگونگی تفاوتها و شباهتهای دیدگاه آن دو اندیشمند جهان اسلام در زمینه تربیت اخلاقی ارائه دهد، و به این مسئله بپردازد که تربیت اخلاقی در تفکر غزالی و ملاصدرا چه جایگاهی دارد، آرا این دو چه راهکاری را میتواندبه دستاندارکاران نظام تعلیم و تربیت در جهت بهبود وضعیت نامطلوب اخلاق عصر کنونی و به خصوص نظام ترییتی ما ارائه دهد.
1-3اهمیت و ضرورت تحقیق
رشد و نشاط علمی در همه جنبهها که تربیت اخلاقی نیز از آن مستثنی نیست در جامعه ما در گرو بازشناسی آثار مهم متفکران گذشته ما است. این باز شناسی بدون بررسی تطبیقی بین آرا و نظریات متفکران گذشته چندان روشن بینانه و موثر نخواهد بود (باقری، 1377). با اعتقاد به این مسئله که ارزشهای اخلاقی، همواره به عنوان افکار مهم و غالبی در زندگی بشر بخش قابل توجهی از دغدغه پژوهش های علوم انسانی را تشکیل دادهاند. ضرورت پژوهش در تربیت اخلاقی برای ما روشن خواهد شد.
برای مقابله با اخلاق نا مطلوب که بر زندگی انسانها سایه گسترانده و خود یک معضل اساسی است، از سوی اندیشمندان برای چاره اندیشی و مبارزه با آن تلاش فکری گستردهای صورت گرفته است. در فرهنگ اسلامی آثار متعددی در اخلاق و تربیت اخلاقی توسط دانشمندان قدیم و معاصر به رشته تحریر در آمده و تحقیقات ارزشمندی در این زمینه انجام شده است (داوودی، 1385: 154).. حاصل این تلاش گنجینه گران بهایی است که برای پیرایش وجود انسان از آلودگیها ی اخلاقی و تعالی ارزشی آدمی، از سوی متفکران و مصلحان فراهم شده است. در همین راستا گرد آوری، بررسی تطبیقی و تنظیم آرا اندیشمندانی که در زمینه اخلاق و تربیت اخلاقی کار کرده اند و دارای تالیفاتی هستند، گامی آغازین ولی اساسی میباشد. همچنین برای بهره وری مطلوب از تربیت اخلاقی، جستجوی عمیق، پیوسته و منظم گنجینه معارف و تجارب آدمی ضروری محسوب میشود (صادق زاده قمصری، 1375). در این راستا استفاده از افکار اندیشمندان دینی که هم خود متخلق به اخلاق حسنه بودهاند و هم با قلم و بیان به ارشاد طالبان و مشتاقان پرداختهاند، میتواند در حل مشکلات اخلاقی کنونی جامعه گره گشا باشد .
در این پژوهش غزالی در جایگاه یکی از فیلسوفان متقدم اخلاق و ملاصدرا هم بعنوان یکی از فیلسوفان متاخر که دارای مشرب فکری خاصی به نام حکمت متعالیه میباشد که تقریبا می توان گفت جامع تمام مشارب فکری تا قبل از خود می باشد جهت بررسی و تطبیق نظریات در زمینه تربیت اخلاقی بر گزیده شده اند . همچنین مشرب فکری آنان و نقش و اهمیت فلسفه در دیدگاههای آنها تا حدودی با هم تفاوتهایی دارند. با مقایسه وجوه تفاوتها و شباهتهایاندیشه غزالی بعنوان فردی متقدم در تربیت اخلاق اسلامی و ملاصدرا بعنوان فیلسوف متاخر اخلاقی اسلام میتوان به یک دید کلی در زمینه تربیت اخلاقی دست پیدا کرد که راه را برای برنامه ریزان درسی و آموزشی ما نشان خواهد داد تا بتوانند برنامهریزیهای لازم را برای بهبود وضعیت اخلاقی جامعه بعمل آورند.
1-4اهداف تحقیق
هدف کلی :بررسی تربیت اخلاقی از دیدگاه غزالی و ملاصدرا
اهداف اختصاصی:
1) بررسی دیدگاه غزالی در تربیت اخلاقی
2) بررسی دیدگاه ملاصدرا در تربیت اخلاقی
3) تعیین تفاوتهای دیدگاه غزالی و ملاصدرا در تربیت اخلاقی
4) تعیین شباهتهای دیدگاه غزالی و ملاصدرا در تربیت اخلاقی
1-5 سوالات تحقیق
1) دیدگاه غزالی در زمینه تربیت اخلاقی چیست؟
2) دیدگاه ملاصدرا در زمینه تربیت اخلاقی چیست؟
3) در زمینه ترببیت اخلاقی چه تفاوتهای بین آرا غزالی و ملاصدرا وجود دارد؟
4) در زمینه ترببیت اخلاقی چه شباهتهای بین آرا غزالی و ملاصدرا وجود دارد؟
1-6روش تحقیق
این پژوهش از نوع مطالعات کیفی با رویکردی اسنادی- تحلیلی میباشد که در آن از روش جرج بردی[1] دانشمند لهستانی( نقل از آقازاده،1382). در مقایسه و تطبیق نظرات غزالی وملاصدرا استفاده خواهد شد. بردی در زمینه مطالعات تطبیقی در قلمرو آموزش و پرورش چهار مرحله را مشخص نموده است که این مراحل عبارتند از:
1-مرحله توصیف: در این مرحله به اعتقاد بردی پژوهنده به توصیف نمودها و پدیدههای مورد تحقیق بر اساس شواهد و منابعای که از اطلاعات مختلف چه از طریق مشاهده مستقیم یا مطالعه اسناد و گزارشات دیگران به دست آورده است میپردازد. به عقیده بردی مرحله توصیف، مرحله یاداشت برداری و تدارک یافتههای کافی برای نقادی از آنها در مرحله بعدی است.
2- مرحله تفسیر: این مرحله شامل بررسی و تحلیل اطلاعاتی است که در مرحله اول پژوهشگر به توصیف آنها پرداخته است. تحلیل اطلاعات به اعتقاد بردی بایستی مبتنی بر اصول و شیوه مرسوم در علوم اجتماعی باشد.
3-مرحله همجواری: طی این مرحله اطلاعاتی که از صافی 1و 2 گذشته طبقه بندی میشوند و پهلوی هم قرار میگیرند و چهار چوبی فراهم میشود که راه را برای مرحله بعدی یعنی مقایسه شباهتها و تفاوتهای پدیده مورد تحقیق هموار مینماید. به عقیده بردی محقق در این مرحله میتواند به فرضیه تحقیقی خود دست یابد.
4- مرحله مقایسه: در این مرحله مسئله تحقیق که در مراحل قبلی علی الخصوص در مرحله همجواری محقق اجمالاً از آن گذشته است، دقیقاً با توجه به جزیات در زمینه تشابهات و تفاوتهای مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد.
1-7تعریف مفاهیم و اصطلاحات:
تربیت[2]:واژه تربیت از ریشه ربو و باب تفعیل است .در این ریشه، معنای زیادت و فزونی لحاظ شده است . بنابراین وازه تربیت با توجه به ریشهی آن به معنی فراهم کردن زمینه پرورش است .علاوه بر این تربیت به معنای تهذیب نیز استعمال شده است ،که به معنی زدودن خصوصیات ناپسند اخلاقی است.گویا در این استکمال، نظر بر این بوده است که تهذیب اخلاقی،مایه فزونی مقام و منزلت معنوی است،و از این حیث میتوان تهذیب را تربیت دانست (باقری،1388،ص52-51). از نظر غزالی معنی تربیت این است که مربی، اخلاق بد را از آدمی بازستاند و به دور اندازد و اخلاق نیکو جای آن بنهد. )غزالی، ج 3: 53 ـ 52(.
اخلاق[3] :بررسی مجموعهای از اظهارات علمای اخلاق ،حاکی از آن است،که واژه اخلاق از مشتقات خلق است و اشاره به امر نفسانی و راسخ در نفس دارد که موجب میشود افعال به آسانی از انسان صادر شود .یعنی خلق صفت و کیفیت درونی و ثابت در نفس انسان است و به راحتی از بین نمی رود(حقیقت و مزیدی،1387: 109).
این مطلب را هم بخوانید :
تربیت اخلاقی[4]: تربیت اخلاقی به مفهوم اتخاذ مجموعه تدابیر منظم و برنامه ریزی شده با هدف ایجاد تغییرات مطلوب و نفی رذایل و ایجاد فضایل اخلاقی در متربی است .به این ترتیب تربیت اخلاقی فرآیند زمینهسازی و به کارگیری شیوههایی جهت شکوفاسازی ،تقویت و ایجاد صفات،رفتارها و آداب اخلاقی و اصلاح و از بین بردن صفات،رفتارها و آداب غیر اخلاقی در خود انسان است(همت بناری،1382: 9).
1مقدمه
همانگونه که یکی از بزرگان اندیشه دینی در پاسخ پرسشگران از علت رفعت و بزرگی اندیشهاش به آنان گفت :«به این علت توانسته است افقهای فراتری را بنگرد که بر شانه بزرگان پیش از خود ایستاده » باید اذعان کرد که این سخن قولی است صحیح و اتفاقی است ساری و جاری برای همه بزرگان اندیشه و فکر ، چرا که اساساً اندیشه و فکر خلق الساعه و بدون بستری مناسب نمیتواند نشو و نما یابد ،هرچند که نباید عنصر خلاقیت،جامعیت اطلاعات ،ژرفنگری و نکته یابی شخص محقق واندیشمند را منکر شویم و یا کماثر دانیم .چرا که در
همان زمان که شخصی بر فراز شانههای اندیشمندان گذشته خود میایستد و سخن از فراسوها میگوید ،هزاران نفر دیگر نیز با این اندیشهها آشنایی دارند ولیکن چون فاقد ابتکار و قوه خلاقاند نقشی به جز مقلد بر چهره آنها نمیماند.چون پژوهش ما در مورد دو تن از اندیشمندان به نام تاریخ ایران و اسلام میباشد ما در این فصل به بررسی پیشینه پژوهش حاضر و تحقیقات پیشین مرتبط با موضوع تحقیق خواهیم پرداخت .
صادقزاده قمصری (1375) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان« مبانی، اصول و شیوههای تهذیب اخلاقی از نظر غزالی و فیض» به توصیف مبانی، اصول و روشهای تهذیب اخلاقی از نظر غزالی و فیض پرداخته است محقق به استخراج آرا، تشخیص میزان توافق نظر دو دانشمند، کشف نوع روابط فوق را تنظیم و در قالب بدیعی پرداخته است. هدف نویسنده این بوده است که نظام اخلاقی مبتنی بر منابع دینی را به عنوان بستری مناسب برای تربیت اخلاقی معرفی کند و با توجه به نتایج به دست آمده از این تحقیق، این دو متفکر در بعضی از مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی مشترک و هر دو متفکر معتقد بودند که تربیت اخلاقی را نمیتوان به صورت مشخص، مبارزه با آلودگی، اکتساب ارزش و تعالی ارزشها به حساب آورد.
در پایان نتیجه گرفته که هر دو دانشمند رویکردی دینی به تربیت اخلاقی داشتهاند. همچنین از تحلیل کمی یافتههای این دو دانشمند نتیجه گرفته شده است، که توافق نظر دو متفکر در همه مقولههای مورد مقایسه بسیار زیاد است که نسبت توافق نظر را در مبانی 93 درصد در اصول 82 درصد و در شیوهها 85 درصد برآورد میکند.
عطاران (1380) در رساله دکترای خود تحت عنوان « نقد تطبیقی دیدگاههای غزالی و کانت درباره رابطه اخلاق و دین و اشارات آن در تربیت اخلاقی» به بررسی چگونگی اثر گذاری ایده ادیان یعنی مفهوم خداوند و صورت آن در بنیاد نظام اخلاقی این دو متفکر پرداخته است. در این پژوهش به مفهوم تربیت اخلاقی از منظر کانت و غزالی پرداخته شده است. و روشهایی راکه با این مفهوم تناسب دارند و آدمی را به مقصد تربیت اخلاقی نائل میکنند بیان گردیده است. در پایان به روشهای اصلی و مورد تاکید این دانشمندان تاثیر گذاری این شیوهها در روشهای تربیت اخلاقی در جهان معاصر ذکر شده است.
گلستانی (1380) در مقاله خود تحت عنوان نقد و تحلیل تربیت اخلاقی از نظر بعضی از متفکران مسلمان)) پرداخته است. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان میدهد که فیلسوفان اسلامی کوشیدهاند بنیادهای متین و اصیل برای تربیت اخلاقی بیابند که با شرایط تاریخی و اجتماعی متزلزل نگردند.
الماسی (1383) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ((برسی تطبیقی آرای اخلاقی ارسطو و غزالی)) سعی نموده است که راههای رسیدن به سعادت را از نظر این دو دانشمند بررسی کند و نتیجه میگیرد که سعادت از نظر ارسطو دنیوی است و برای پیدا کردن سعادت شیوههای زندگی را مورد بررسی قرار میدهد. اما سعادت از نظر غزالی بر خلاف ارسطو اخروی است، زیرا سعادت به عنوان خیر اعلا به عنوان بهترین جز وجودی یعنی نفس است و این جزمتعلق به دنیا نیست.
سر کشیکیان (1389) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «مقایسه نظرات علامه طباطبایی و ابوحامد امام محمد غزالی از بعد اهداف و روشهای تربیت» به مطالعه و آشنایی با اهداف تربیتی مکتب انسانساز اسلام از زبان و قلم دو تن ازاندیشمندان بزرگ جهت بر طرف کردن مشکلات آموزش و پرورش پرداخته است. نتیجه کلی این پژوهش این است برای دستیابی به تعالیم اصیل اسلام، تحقیق در دریایی بیکران معارف اسلامی امری الزامی است.
چاواری (1386) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ((برسی تطبیقی دیدگاههای فارابی، غزالی و سعدی در مورد تعلیم و تربیت و ارکان آن)) تحقیقی را به روش توصیفی – تحلیلی انجام داد. در این تحقیق به اختصار نظرات غزالی استخراج گردید با موارد مشابه از سعدی پرداخته شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که هر دو دانشمند نگاهی مشابه به تربیت به طور کلی و ارکان ان به طور جزئی داشتهاند. غزالی و سعدی از منظر دین به تربیت نگاه میکنند.
دیرباز و دهقان سیمکانی (1390) در مقالهای با عنوان ((عقلانیت و انسان اخلاقی دراندیشه کانت و ملاصدرا)) اخلاقی که ناشی شده از عقلانیت باشد را بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که به طور کلی، در تطبیق دو نظریه ملاصدرا و کانت[1] میتوان گفت: نظریه کانت به جهت برخوردار بودن از جوهره معرفتی بشری و طبیعی و عناصری چون استقلال و اراده، قابلیت آن را دارد تا به اخلاقی اومانیستی منجر شود؛ چرا که در نظر او انسان نهایتاً هویتی حقیقی یافته و از هر نوع عامل بیرونی و ماورائی رهاست. در نظر کانت، استقلال و اراده، همچون برترین اصل اخلاق است. اما نظریه ملاصدرا از جوهره معرفتی الهی برخوردار بوده و مبانی معرفتی وی ریشه در ماوراءالطبیعه دارد. از اینرو، هر چند انسان از خلاقیت برخوردار است، اما در حقیقت، عین تعلق و ارتباط تکوینی با مبدأ هستی است و سیرصعودی خاصی که ملاصدرا، بر اساس حرکت جوهری، اصالت وجود و تشکیکی بودن آن و مرتبط ساختن وجود انسان با عقل فعال و نهایتاً خداوند، ارائه داده است، نشان میدهد که در نهایت، هیچگونه استقلالی برای خود قائل نبوده، تمام وجود خود را فانی در وجود حق مییابد. هر دواندیشمند از استعدادهای درونی خود انسان بهره گرفته و سیر اخلاقی خاصی را به او ارائه دادهاند. کانت اراده را، بنیادیترین پایه قرار داد، وملا صدرا عقل نظری را، با این حال، در سیر کمالی و اخلاقی، انسان کانتی به فناء فیالله دست نخواهد یافت و خود را خدا خواهد پنداشت، اما انسان صدرایی، که در سیر اخلاقی قرار گیرد، چنین نیست.
کرمانی (1390) در مقالهای با عنوان ((فلسفه اخلاق متعالیه؛ جایگاه ملاصدرا در میان علمای اخلاق)) نتیجه میگیرد که به اعتقاد ملاصدرا ملاک اخلاق، عقل آزاد (وجدان) میباشد و بشر در این جهان به هر شکل رفتار نماید، حشر و بازخواستی مناسب آن خواهد داشت و در واقع، اخلاق نیک این جهانی، پاداش اخروی زیبا به همراه دارد و خُلق نازیبای این دنیا، عذاب الیم بدنبال خواهد داشت. یعنی هرگونه اخلاق و ملکاتی بر جان انسان چیره شود، به همان صورت در روز رستاخیز محشور خواهد شد. از این رو در نگاه این حکیم فرزانه، معرفت نفس بعنوان ظرف حکمت، همواره راهی است بسوی خداوند و شناخت اوصافش که افضل معلومات هستی است. از همین روست که برخی از براهین اثبات وجود خداوند بر مسئله نفس استوار گشته است. علم به نفس در بحث معاد و اعتقاد به استقلال آن، بسیار اساسی است و از آن جهت که پارهای از مسائل نفس از اصول موضوعه علم اخلاق است ـ با وجود اختلاف در مکاتب فلسفه اخلاق ـ تقریباً همه فلاسفه اسلامی بر این نکته اتفاق نظر دارند که اخلاق با کمال نفس ارتباط دارد و شالوده مباحث اخلاقی بر اصل کمال پذیری نفس و تاثیرپذیری آن از افعال اخلاقی استوار است و بدون آن، تبیین عقلی و فلسفی کافی برای خیر و شر اخلاقی نخواهیم داشت.
شکر (1390) در مقالهای تحت عنوان ((نتایج حرکت جوهری در اخلاق)) به این نتیجه رسیده که حرکت جوهری بعنوان یک محصول برهانی در حکمت متعالیه میتواند تحولی در اخلاق ایجاد کند. حرکت در جوهر، پی آمدهای متعددی داشته است که برهانی شدن نظریه «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس»، از جمله نتایج این مسئله است که در مباحث اخلاقی تاثیر قابل توجهی خواهد داشت. از جمله: قابل تغییر بودن اخلاق انسان، تایید واقعگرایی در اخلاق و گزارههای آن، تبیین مراحل استکمال نفس، اثبات فناناپذیری نفس و جاودانگی آن و توجیه کیفیت تجسم اعمال در سرای باقی. که این مسائل علاوه بر افزایش بعد تعقلی در اخلاق، موجب تاثیرگذاری مضاعف در اصلاح رفتار فردی و اجتماعی انسانها مطابق موازین شریعت نیز میشوند.
تاملی در تحقیقات انجام شده در آثار غزالی و ملاصدرا حاکی از اهمیت دیدگاه آنها برای محققان است بطوری که تاکنون پژوهشهای متعدد به بررسی نظریات فلسفی آن دو اختصاص یافته است .در رابطه با موضوع این پژوهش یعنی تربیت اخلاقی ، پژوهشها بیشتر معطوف به ماهیت اخلاق ،حدوث آن و ارتباط اخلاق با مسائل هستی ،انسان و خدا بوده است . اما متاسفانه در رابطه با بحث های تربیتی که میتوان از دیدگاه غزالی و بخصوص ملاصدرا استخراج نمود تحقیقات زیادی صورت نگرفته است و تحقیقات انجام گرفته پیشین نیز یا مربوط به قسمت محدودی از تعلیم و تربیت مثلاًفقط بحث اهداف، آن هم در سطحی بسیار محدود بوده و یا در صورت بررسی عناصر بیشتری از تعلیم و تربیت اخلاقی همچون اهداف ، محتوا ،اصول و روشها مباحث مطرح شده بصورت کلی مورد توجه محققان بوده است .مبحث تعلیم و تربیت اخلاقی به عنوان یکی از پیامدهای اساسی قابل استنباط از دیدگاه غزالی بعنوان عالمی پیشرو در اخلاق و ملاصدرا که نظریات جامع و مفصلی در همه حوزه های فلسفی دارد به طور جامع و کامل در این پژوهشها به خصوص از دیدگاه ملاصدرا یافت نشد .هرچند فلسفه غزالی و ملاصدرا غنیتر از آن است که بتوان در چنین مجموعهای تمام عناصر تعلیم و تربیت اخلاقی را در آن گردآوری نمود. اما پژوهش حاضر با هدف جبران بخشی از کاستیهای پژوهشهای پیشین انجام گرفته و محقق تلاش نموده که مبحث اهداف ،اصول و روشها را بطور نسبتا جامع از دیدگاه غزالی و ملاصدرا مورد بررسی قرار دهد تا با مقایسه دیدگاه آن دو نفر و نشان دادن تفاوت ها و شباهت های آنها در تربیت اخلاقی و ترکیب دیدگاه آنها بتواند راهکارهای مناسبی برای دستاندرکاران تعلیم و تربیت در حوزه تربیت اخلاقی ارائه بدهد.
[چهارشنبه 1399-06-26] [ 10:47:00 ب.ظ ]
|