2-5-9-2. دیدگاه دوم؛ پذیرش عدم انسجام آرای غزالی دربارهی علیّت……. 104
2-5-9-3. داوری دربارهی دو نظریهی فوق…………………………………………. 104
2-5-9-3-1. تقریر نظام فیض توسط غزالی……………………………………….. 106
فصل سوم: دیدگاه ابنرشد دربارهی علیّت……………………………………. 111
3-1. معرفی اجمالی ابنرشد……………………………………………………. 112
3-1-1. زندگینامه………………………………………………………….. 112
3-1-2. آثار و آرا………………………………………………………………… 114
3-1-3. فلسفهی ابنرشد، تحت تأثیر ارسطو……………………………….. 115
3-2. رویارویی ابنرشد و غزالی……………………………………………………. 117
3-2-1. ویرانسازی غزالی و کتاب وی……………………………………………… 117
3-2-2. تکفیر فلاسفه توسط غزالی و جواب ابنرشد………………………….. 118
3-3. علیّت از نظر ابنرشد………………………………………………………. 119
3-3-1. مروری اجمالی بر مسألهی هفدهم تهافت التهافت………………… 120
3-3-2. ابنرشد و رابطهی ضروری بین علّت و معلول……………………… 122
3-3-3. نقدهای ابنرشد به غزالی………………………………………….. 124
3-3-3-1. علیّت و اثبات خداوند………………………………………………… 124
3-3-3-2. علیّت و سنت الهی در جهان…………………………………….. 125
3-3-3-3. علیّت و حكمت الهی………………………………………………….. 126
3-3-3-4. علیّت و شناخت خدا……………………………………………….. 128
3-3-3-5. علیّت و عقل…………………………………………………………… 129
3-3-3-6. علیّت و علم حقیقی (حد و برهان) ……………………………………. 130
3-3-3-7. نفی قول به عادت…………………………………………………………. 132
3-3-3-8. علیّت و تمایز اشیاء از یكدیگر…………………………………………… 135
3-3-3-9. مجهول بالطبع ماندن اشیاء……………………………………………… 135
3-3-3-10. علیّت و نفی اتفاق……………………………………………………….. 136
3-3-3-11. نفی علیّت، ایجاد شكّاكیت…………………………………………. 138
3-3-3-12. انتقاد ابنرشد نسبت به پاسخ غزالی…………………………………. 140
3-3-4. معجزه از نظر ابنرشد………………………………………………………….. 141
3-3-5. انتقادهای ابنرشد از ابنسینا و بازگشت او به فلسفهی ارسطو…………. 143
3-3-5-1. نفی قاعدهی الواحد و صدور عقلها توسط ابنرشد…………………….. 146
3-3-5-2. انتقاد ابنرشد از نظریهی «فیض» یا «صدور»…………………………….. 151
3-3-5-2-1. نظر ابنرشد دربارهی علّت کثرت در جهان هستی……………………. 155
3-3-5-3. منشاء پیدایش جهان………………………………………………………. 156
3-3-5-4. جماد را نیز میتوان فاعل نامید………………………………………… 158
3-3-5-5. تقسیم علّت فاعلی……………………………………………………….. 158
3-3-5-6. تعریف فاعل [علت فاعلی] ………………………………………………… 158
3-3-5-7. معلول در چه چیزی به علّت نیازمند است؟………………………………. 159
3-3-5-8. تأخر معلول از علّت…………………………………………………………….. 162
3-3-5-9. نیاز هر متحرکی به محرک، یک اصل یقینی و عام نیست……………….. 162
3-3-5-10. تأثیر حقیقی علل و عوامل مادی…………………………………………. 163
3-3-5-11. نقش علل فاعل الاهی……………………………………………………. 164
3-3-5-12. امکان که زمینه ساز ایجاد است یک حقیقت عینی است………………. 164
فصل چهارم: تحلیل نظرات غزالی و ابنرشد و نتیجهگیری……………………………. 166
4-1. تحلیل نظرات غزالی و ابنرشد……………………………………………………… 167
4-1-1. اصل علیّت عامه………………………………………………………………….. 167
4-1-1-1. تحلیل نظرات غزالی…………………………………………………………… 167
4-1-1-2. تحلیل نظرات ابنرشد………………………………………………………….. 168
4-1-2. اصل ضرورت علّی و معلولی……………………………………………………… 169
4-1-2-1. تحلیل نظرات غزالی…………………………………………………………… 169
4-1-2-1-1. نقد نظریهی عادت غزالی……………………………………………….. 172
4-1-2-2. تحلیل نظرات ابنرشد………………………………………………………….. 174
4-1-3. اصل سنخیّت میان علّت و معلول…………………………………………………. 174
4-1-4. معجزه و علیّت……………………………………………………………………… 174
4-1-4-1. تحلیل نظرات غزالی…………………………………………………………… 175
4-1-4-2. تحلیل نظرات ابنرشد………………………………………………………….. 176
4-1-5. تعریف فاعل…………………………………………………………………………… 177
4-1-5-1. تحلیل نظرات غزالی…………………………………………………………… 177
4-1-5-2. تحلیل نظرات ابنرشد………………………………………………………….. 178
4-1-6. قاعدهی الواحد…………………………………………………………………… 178
4-1-6-1. تحلیل نظرات غزالی…………………………………………………………… 178
4-1-6-2. تحلیل نظرات ابنرشد………………………………………………………….. 179
4-1-7. ملاک نیاز معلول به علّت…………………………………………………………. 180
4-1-7-1. تحلیل نظرات غزالی…………………………………………………………… 180
4-1-7-2. تحلیل نظرات ابنرشد………………………………………………………….. 181
4-1-8. حدوث و قدم عالم…………………………………………………………………. 183
4-1-8-1. تحلیل نظر غزالی در بحث حدوث و قدم عالم………………………………… 183
4-1-8-2. تحلیل نظر ابنرشد در بحث حدوث و قدم عالم……………………………… 184
4-1-9. جدال غزالی و ابنرشد با ابنسینا……………………………………………. 186
4-1-9-1. تحلیل جدال غزالی با ابنسینا………………………………………………. 186
4-1-9-2. تحلیل جدال ابنرشد با ابنسینا………………………………………………. 188
4-2. اشتراک نظرات غزالی و ابنرشد………………………………………………….. 189
4-2-1. انتقاد به ابنسینا…………………………………………………………. 189
4-2-2. عدم تبیین مناسب از ارتباط معجزه و علیّت……………………………….. 190
4-2-3. رد قاعدهی الواحد………………………………………………………….. 190
4-2-4. اثبات علیّت در رابطهی بین خداوند و معلولات………………………………. 190
4-3. اختلاف نظرات غزالی و ابنرشد………………………………………………… 190
4-3-1. اصل علیّت عامه………………………………………………………….. 190
4-3-2. ضرورت علّی و معلولی…………………………………………………………… 191
4-3-3. سنخیّت علّت و معلول…………………………………………………………… 191
4-3-4. تعریف فاعل…………………………………………………………… 191
4-3-5. ملاک نیاز معلول به علّت……………………………………………………………. 191
4-3-6. قدم زمانی عالم…………………………………………………………… 191
4-3-7. رابطهی ضرورت علّی و صانع بودن خدا…………………………………………… 191
4-3-8. ابنرشدِ ذات گرا و غزالیِ نومینالیست…………………………………………….. 192
4-4. خاتمه؛ داوری در جدال غزالی و ابنرشد در بحث علیّت و فروع ………………….. 193
4-4-1. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث علیّت عامه…………………………….. 193
4-4-2. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث ضرورت علّی و معلولی………………. 193
4-4-3. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث معجزه………………………………….. 193
4-4-4. داوری میان غزالی و ابنرشد در تعریف فاعل…………………………………. 194
4-4-5. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث قاعدهی الواحد……………………….. 194
4-4-6. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث ملاک نیاز معلول به علّت…………….. 194
4-4-7. داوری میان غزالی و ابنرشد در بحث حدوث و قدم عالم……………………… 194
4-4-8. داوری میان غزالی و ابنرشد در جدال با ابنسینا……………………………… 195
4-4-9. نتیجهی کلی پژوهش…………………………………………………………….. 195
4-4-10. یافتههای پژوهش و آزمون فرضیهها……………………………………………. 197
فهرست منابع و مآخذ………………………………………………………………………… 201
چکیده:
اصل علیّت و فروع آن یکی از مهمترین مباحث فلسفی است که در طول تاریخ چالشهایی را میان حکما و متکلمین ایجاد کرده است. یکی از مهمترین چالشها، اشکالاتی است که غزالی پیرامون علیّت مطرح کرده است. در نگاه اول ممکن است به نظر آید متکلمی چون غزالی مخالف مطلق بحث علیّت است. اما میتوان گفت او اصل علیّت را پذیرفته ولی آن را در موجودات عالم جسمانی جاری ندانسته و تنها آن را در رابطهی بین خداوند و موجودات میپذیرد. البته در این پژوهش این نکته دربارهی غزالی بررسی خواهد شد که آیا از نظر منطقی میتوان ضرورت علّی را منکر بود و به علیّت هر چند در حد رابطهی خدا و مخلوقاتش معتقد شد؟ از دیگر سو یکی از فیلسوفانی که به پاسخگویی به غزالی میپردازد ابنرشد است که در مقام فیلسوفی ارسطویی و مسلمان با چالشهای غزالی روبرو میشود. ابنرشد معتقد است که حذف علیّت نتیجهای جز حذف عقل و برهان نخواهد داشت. هر چند غزالی از تالی فاسدهایی همچون نفی قدرت مطلقه و اختیار خداوند و هچنین نفی صانعیت خداوند برای قبول ضرورت علّی نام میبرد اما در مقابل ابنرشد با بیان ارتباط علیّت با مواردی همچون حکمت الهی و علم و همچنین اثبات خداوند سعی در اثبات علیّت دارد. ابتدا به ذکر کلیاتی از بحث علیّت و فروع آن که عمدتاً بر اساس نظرات ابنسینا در این بحث میباشد، پرداخته و سپس در فصل دوم به تقریر نظرات غزالی و انتقادات وی به ابنسینا در این بحث پرداختهایم. در فصل سوم نیز به تقریر پاسخها و نظرات ابنرشد در بحث علیّت و فروع آن پرداختیم.
در انتها یعنی در فصل چهارم نیز بعد از تحلیل نظرات غزالی و ابنرشد، به داوری میان این دو متفکر جهان اسلام پرداختهایم. به نظر میرسد ابنرشد در تحلیل علیّت و برخی فروع آن موفقتر از غزالی عمل کرده است ولی در این توفیق به ابنسینا نمیرسد و غزالی نیز نه تنها نتوانسته نظریهی تمام و کاملی را در باب هستیشناسی علیّت ارائه دهد بلکه در درهم شکستن نظام فلسفی سینوی نیز ناموفق بوده است.
مقدمه:
1- بیان مسأله
از مشتركات هر نظام فلسفی بحث از علّت و معلول است، كه هر فیلسوفی بسته به مبانی خود به بحث و بررسی در این موضوع میپردازد. این قاعده و لوازم آن در طول تاریخ از سوی فلاسفه و متفكرین گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نقش بحث علیّت در علوم مختلف و فلسفه به حدی است كه میتوان گفت مبنای تمام علوم طبیعی و حتی دینی در این اصل باشد. اهمیت بحث علیّت تا جایی است كه ارسطو، فلسفه را به علم العلل تعریف كرده است. اولین منكران علیّت را هم میتوان سوفسطاییان دانست. هیوم هم در عالم فلسفهی غرب منكر این اصل شده است. در عالم اسلام نیز رویكردهای متفاوتی در قبال این اصل اتخاذ شده است؛ از یک سو فلاسفهی مسلمان با اثبات و قبول اصل علیّت و ضرورت علّی و معلولی، كه مفاد اصلی این قاعده تلازم ضروری میان علّت و معلول است، نظام فلسفی خود را تبیین كردهاند، و از سوی دیگر چهرههای شاخصی همچون بزرگان اشاعره مانند ابوحامد محمد غزالی و فخررازی، به مخالفت با این اصل پرداختهاند.
محور اصلی این پژوهش نقد، بررسی و تبیین مقایسهای نظریات محمد بن احمد بن رشد اندلسی معروف به ابنرشد، از فلاسفهی مسلمان قرن ششم هجری، به عنوان چهرهای كه رویكردی مشائی دارد و یكی از بزرگان اشاعره یعنی ابوحامد محمد غزالی معروف به امام محمد غزالی با تأکید بر نقدهای غزالی بر ابنسینا در بحث علیّت و لوازم آن است، که در راستای نیل به این هدف ابتدا به ذکر کلیاتی از مفهوم علّت و معلول پرداخته و سپس به تببین جنبههای مخالفت غزالی با علیّت و نظرات وی در این باب پرداختهایم. برای درک بهتر
این مطلب را هم بخوانید :
منابع و ماخذ مقاله گروه های اجتماعی
نظرات غزالی بررسی نظرات ابنسینا نیز ضروری مینمود که برای دریافت نظرات ابنسینا سعی شده است که فصل اول این پژوهش یعنی کلیات بر اساس نظرات ابنسینا باشد. در آخر نیز نظرات و دفاعیات ابنرشد را در بحث علیّت مطرح کرده و در پایان نتیجهگیری از این جدال ارائه کردهایم. اما چرا غزالی و ابنرشد؟
غزالی یکی از بزرگترین متکلمان اشعری است که هم در تبیین و تفسیر نظریهی «عادتالله» اشاعره بیشترین نقش را داشته و هم در نقد آرای فلاسفه دربارهی علیّت، بالاخص عنصر ضرورت علّی بیشترین تلاش را کرده است. در تبیین نظریهی اشاعره دربارهی علیّت، همهی متکلمان اشعری بعد از غزالی، بدون شک وامدار او هستند. اگر نگوییم مهمترین نقدها را به علیّت در طول تاریخ غزالی انجام داده است، بیتردید یکی از مهمترین متفکرینی است که به این موضوع وارد شده و با نقدهای خود سعی در فرو ریختن بنیان فلسفهی مشاء داشته است. ابنرشد نیز در مقام فیلسوفی ارسطویی و مسلمان در تهافتالتهافت با چالشهای غزالی روبرو میشود و به جهت دفاع از آرای فلاسفه تبیین خود را از علیّت فلسفی ارائه داده است. به نظر میرسد بررسی نظرات این دو متفکر پیرامون مسألهی علیّت و فروع آن، گامی مهم در تبیین این مسأله باشد. امید است که بتوانیم در این پژوهش، گامی هر چند کوچک در راستای این هدف برداریم.
2- اهمیت موضوع
اصل علیّت به عنوان یک اصل کلّی و عام، مورد استناد همهی علومی است که دربارهی موضوعات حقیقی بحث میکند. از سوی دیگر کلّیت و قطعیّت هر قانون علمی، مرهون قوانین عقلی و فلسفی علیّت است و بدون آنها نمیتوان هیچ قانون کلّی و قطعی در هیچ علمی به اثبات رسانید.[1]
برای درک بهتر اهمیت مبحث علیّت به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:
الف) علیّت و اثبات حقایق عینی
اثبات وجود حقیقی اشیاء عینی و خارج از نفس، مرهون اصل علیّت است و بدون آن راهی برای اثبات حقایق عینی باقی نمیماند. همچنین اثبات مطابقت ادراکات با اشیاء خارجی نیازمند به قوانین فرعی علیّت است.
توضیح اینکه تصدیق واقع عینی جهان هستی، اگر چه امری قطعی و ضروری است و نیازمند به دلیل نیست، اما این تصدیق ضروری فقط به وجود اجمالی جهان هستی نظر دارد. اینکه هر احساسی، واقعیت عینی دارد، از راه ضرورت حاصل نمیشود، لذا باید آن را اثبات نمود. اگر علیّت و نظام علّی و معلولی را نپذیریم اثبات چنین امری ممکن نیست؛ زیرا صورتهایی که در ذهن تحت شرایط خاصی پدید میآیند، ثابت میکنند که علّتی از خارج سبب پیدایش آنها شده است. اگر مبداء علیّت نباشد احساس و یا وجود شیء در حس نمیتواند وجود واقع عینی را که در قلمرو دیگری موجود است، کشف نماید.
ب) علیت و استدلال
مبداء علیّت تنها مبدئی است که کلیهی کوششها در راه استدلال، در کلیهی قلمروهای فکری انسان بکار برده میشود، بر آن متوقف است. زیرا غرض از استدلال اثبات امری است که ثابت نشده است. بنابراین دلیل، علّت و واسطه در اثبات است و چیزی را که مجهول است، معلوم میگرداند. اگر رابطهی علیّت و معلولیت را درک نکنیم از هیچ استدلالی نمیتوانیم نتیجه بگیریم. زیرا نتیجه، معلول مقدمهها است و هنگامیکه قانون علیّت از حساب ساقط گردد و هیچگونه ضرورتی بین علّت و معلول وجود نداشته باشد، ارتباطی نیز بین دلیل و آن حقیقت که مورد استدلال قرار گرفته است، نیز باقی نمیماند.
ج) علیت و اثبات خداوند
قانون علیّت، از با ارزشترین قوانین مورد استفاده در فلسفهی الهی است. همین قانون با سایر قوانین منشعب از آن است که ما را ملزم میکند که تمام رشتههای علّی و معلولی را منتهی به یک ذات کامل و غیر معلول بدانیم و همهی نظامات را تحت نظام واحد و قائم به ذات واحد بشناسیم. به همین دلیل است که مرحوم صدرالمتألهین در جلد دوم اسفار مینویسد:
أن الطریق إلى إثبات الصانع ینسد بسببه فإن الطریق إلیه هو أن الجائز لا یستغنی عن المؤثر فلو أبطلنا هذه القاعدة لم یمكننا إثبات واجب الوجود.[1]
اگر علیّت نفی گردد، راه اثبات صانع نیز مسدود میشود. زیرا طریقهی اثبات صانع این است که هر امر ممکنی محتاج به مؤثر است و چنانچه این طریق باطل شود، امکان اثبات واجب الوجود نخواهد بود.
لازمهی انکار علیّت در میان موجودات، این است که نتوانیم این رابطه را بین خداوند و موجودات نیز اثبات نماییم؛ زیرا اگر در میان موجودات چنین رابطهای وجود نداشته باشد، نسبت هر موجودی به موجود دیگر یکسان و نسبت واحدی خواهد بود که هیچ اختلافی از نظر تأثیر و تأثر در میان این نسبتها نخواهد بود. در این صورت انسان از کجا به لغت و معنای کلمهی «سبب و علّت» آشنا شده و از چه راهی میتواند سببیّت خدای تعالی را برای همهی موجودات اثبات نماید.
د) علیت و علم
همهی نظریات علمی در قلمرو مختلف تجربه و مشاهده، بستگی کامل و اساسی به مبداء علیّت و قوانین آن دارد. اگر بین اشیاء رابطهی علّی و معلولی نباشد، در این صورت هیچ قانون و ناموسی هم وجود خارجی نخواهد داشت. زیرا همهی قوانین و نوامیس حاکم بر طبیعت، کیفیتهای خاص علّی و معلولی اشیاء است. و در این فرض «علم» نیز معنا ندارد، زیرا علم عبارت است از بیان قوانین و نوامیس و روابط واقعی بین اشیاء است و اگر بین هیچ چیز با چیز دیگر رابطهای وجود نداشته باشد، علمی هم وجود نخواهد داشت. پس قانون علیّت و معلولیت پایه و اساس علم است.[1]
هر چند ممکن است به نظر رسد که اصل علیّت، اصلی بدیهی و اینکه هر پدیدهای علّتی دارد روشن است، اما مسأله این چنین واضح و بدیهی نیست و حداقل بداهت آن نیازمند تبیین است، به ویژه اگر به این نکته توجه کنیم که اصل علیّت از جانب فیلسوفان و متفکران بزرگی چون غزالی در عالم اسلام و هیوم در جهان غرب مورد تردید قرار گرفته است.
از مطالب گذشته روشن میشود که اصل علیّت، اصلی است که از اهمیت شایانی برخوردار است، لذا در این پژوهش با بررسی نظرات دو متفکر بزرگ جهان اسلام یعنی غزالی و ابنرشد با تکیه بر نقدهای غزالی به ابنسینا در بحث علیّت و پاسخهای ابنرشد سعی شده تا گامی هر چند کوچک در عرصهی تفکر فلسفی و حقیقتجویی برداشته و روشن شود کدامیک از این بزرگان در داوریهای خود به حقیقت نزدیکتر بودهاند.
3- اهداف پژوهش
پیش از پرداختن به اهداف پژوهش لازم است مفاهیمی که در عنوان این پژوهش أخذ شده است را بررسی کنیم. تطبیق در عنوان این پژوهش به کدام معناست و منظور از علیّت چیست؟