درك سبك های تفكر ،به فرد كمك می كند تا بداند كه چرا بعضی فعالیت ها برای او مناسب هستند و بعضی دیگر نامناسب.  بنابراین، سطوح مختلف آموزشی وحیطه های مختلف درسی ، سبك های مختلف تفكررا اقتضا می كند . موضوعی كه می تواند در طی دوره های تحصیلی یا شغلی موجب عملكرد بهتر یا ضعیف تر شود.

 

1-2  بیان مسأله :

مطالعات نشان داده است كه كارمندان بیشترین تأثیر پذیری را از مدیرانی دارند كه از نیروی تخصص و قوة تفكر بالاتری برخوردارند . مدیری كه متخصص است و قابلیت های رهبری ، نگرش ها و رفتارها و ارزشهای دیگران را تحت تأثیر قرار می دهند ، مورد توجه بیشتری خواهد بود.(اسمیت، 1376)

رهبران ومدیران امروزی می بایست متناسب با تغییرات محیطی یا تحولات ، منطبق باشند .دراین صورت لازم است سازمانها به مسائل به عنوان یك كل به اهداف دراز مدت و بادوام ، با زیر سؤال بردن بدیهیات آشكار ، تغییر در سبك تفكر و بهبود بخشیدن به آن و تغییر در بینشهای فلسفی ، به این مهم دست پیدا كنند.

در بسیاری از محیط ها و موقعیت های آموزشی و شغلی، بر توانایی های فردی تأكید  میشود و توانایی ها برای موفقیت در مدرسه ، موقعیت های شغلی و زندگی، مهم و ضروری هستند اماباید توجه داشت كه توانایی ها به تنهایی نمی توانند عامل موفقیت باشند، بلكه باید سبك های تفكر و یادگیری را به عنوان یكی از عوامل مهم و مؤثر در موفقیت شغلی و تحصیلی افراد در نظر گرفت . افراد باتوانایی های یكسان، به دلیل وجود سبك های متفاوت ، ممكن است ازنظر پیشرفت متفاوت باشند و یا مشاغل مختلفی انتخاب كنند.زیرا بدلیل وجود سبك های متفاوت توانایی های خود را به شیوه های متفاوتی به كار میگیرند ودر نتیجه به تقاضاها و درخواست های موجود درموقعیت های آموزشی یا شغلی به طورمتفاوتی پاسخ میدهند.

در واقع، سبك های تفكر، پلی را بین دو حوزة هوش شناخت و شخصیت ایجاد كرده اند كه با مطالعة آنها می توان این دو حوزه را همزمان، مورد مطالعه قرارداد.روابط معنا داری كه در گذشته ، بین سبك تفكر و شخصیت (زانگ2001، زانگ و هنوانگ[7] ،2001) و همین طور شخصیت و هوش هیجانی (پرز[8] و همكاران ،2005; پتریدز[9] و فرنهام[10] ، 2004;وندرزی[11] و همكاران ،2002 ) بدست آمده است ، یك اساس عقلانی برای ارتباط این دو سازه را ایجاد می كند (مورفی[12] ، 2006) .

هوش هیجانی می تواند به اندازه ، هوشبر و گاهی بیشتر موفقیتهای آتی را پیش بینی كند. توجه به هوش هیجانی بدین خاطر اهمیت دارد كه به سازگاری فرد با محیط و نیزبا خود می پردازد ،علاوه براین هوش هیجانی به عملكرد تحصیلی و كاری نیزتأثیردارد.(كاچوب[13]، 2004)

هوش هیجانی مفهوم جدید ومتفاوت از هوش شناختی است و مشتمل برشناخت احساسات و استفاده درست از آنها در تصمیمات مناسب ، توانایی اداره مطلوب خلق و خوی ، كنترل تكانه و مهارتهای اجتماعی مطلوب است (سوبرگ[14] ،2005).

به رغم افزایش توجه و تمركز روی هیجانها در بیست سال گذشته ، میزان بی اطلاعی از درك و مدیریت هیجانها بسیار تكان دهنده  و شگفت انگیزاست. دوسوم ازما معمولاً تحت كنترل و تسلط هیجانهایمان قرار داریم و در استفاده كردن ازآنها به نفع خود ماهر نشده ایم.آگاهی از هیجانها و درك آنها درمدرسه آموزش داده نمی شود. وقتی وارد محیط كار یا جامعه میشویم می توانیم بخوانیم و بنویسیم و اطلاعات عمومی وتخصصی بسیار بالائی داریم ، اما در مقابل مشكلاتی كه با آنها روبرو خواهیم شد اغلب هیچ مهارتی برای كنترل و مدیریت هیجانهایمان نداریم. تصمیم گیری خوب،علاوه بر داشتن اطلاعات واقعی به بسیاری از چیزهای دیگر نیاز دارد .

زمانی میتوانیم یك تصمیم صحیح و به جا بگیریم كه بتوانیم از اطلاعات خود بهره ببریم و هیجانهای خود را كنترل كنیم .

بنابراین هوش هیجانی یكی از مؤلفه های مهم برای موفقیت در زندگی خواهد بود و آگاهی از آن و پرورش آن ، بسیار اهمیت دارد . از طرف دیگر یكی ازمؤلفه های

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 مهم برای تعامل مؤثر با محیط سبك تفكر است ، سبك تفكر یك توانایی نیست ، بلكه به چگونگی استفاده ما از توانایی هایمان اشاره میكند . افراد ممكن است عملاً درتوانایی های مشابه اما در سبكهای تفكر متفاوت باشند . (سیف، 1387)

درك سبكهای تفكر به فرد كمك می كند تا بهتر در یابد كه چرا بعضی از فعالیتها برای او مناسبند و برخی دیگر نامناسب . افراد با سبكهای متفاوت ، مایلند از توانایی هایشان به طرق مختلف استفاده كنند و متناسب به نوع تفكرشان واكنش متفاوت ارائه دهند.

بسیاری از دانش آموزان و دانشجویانی كه مادر كلاس خود ضعیف قلمداد میكنیم ، توانایی موفق شدن را دارند . بی توجهی به سبكهای تفكر در موقعیتهای مختلف منجر به این می شود كه  بهترین و با ارزش ترین استعدادها و سرمایه های بالقوه حذف یا نادیده گرفته شوند (صندوقچی،1387).

درخصوص كاركرد ذهن فلسفی در مدیریت ، میركمالی معتقد است «تفكر منطقی اساس كار مدیریت است. مدیر باید باتفكر منطقی از شناسایی مسئله تا پیداكردن راه حلهای مناسب برای مشكلات پیش برود و این كار امكان پذیر نیست مگر اینكه از خصوصیات تفكر منطقی برخوردار باشد . تفكر منطقی حاصل داشتن ذهن فلسفی است» ( میركمالی ، 1379).

اندیشمندان تعلیم وتربیت معتقدند كه بدون داشتن ذهنیت فلسفی ، رهبری موفقیت آمیز یك سازمان امكان پذیرنخواهد بود . به بیان دیگر لازمه بكارگیری وظایف مدیریت همانا داشتن ذهن فلسفی است زیرا ذهن فلسفی به مدیر كمك می كند تا دربرخورد با مسائل سازمانی راه حلهای صحیح و عملی رابكارگیرد(بختیار هنرآبادی، 1384).

بررسی و شناخت ذهنیت فلسفی مدیران یك مسأله اجتناب ناپذیر است چراكه درتصمیم گیری ها  و نتایجی كه از سازمان حاصل می گردد بسیار مؤثر است.

«ذهنیت فلسفی ، مدیران را قادر خواهدكرد كه درتصمیم گیریهای مربوط به مؤلفه های سازمان كمترین خطا رامرتكب شده و ظرافتها و پیچ و خمهای سازمان را بهتر

این مطلب را هم بخوانید :

دانلود تحقیق با موضوع ساختار سازمانی درك كرده و تركیب مناسب و معقولی بین عوامل تولید یا خدمات وسازمان برقراركنند»(والایی شریف،1380).

با توجه به توضیحات داده شده ، در پژوهش فوق ما پس از بررسی مقوله های هوش هیجانی ، سبكهای تفكر و ذهنیت فلسفی در كاركنان شركت ایران خودرو دیزل ، به وجود رابطه بین آنها خواهیم پرداخت و تأثیر هوش هیجانی و سبكهای تفكر بر ذهنیت فلسفی كاركنان و مدیران شركت ایران خودرو دیزل را بررسی خواهیم كرد  .

1-3   اهمیت و ضرورت پژوهش:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...