کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



 



قانون مشترک فدرال ‌در مورد مسئولیت جانشین تلاش می‌کند تا متفاوت عمل کند، با این حال، این تفاوت ها نسبت به شباهت ها خطر کمتری دارند. بسیاریدستورات مسئولیت جانشین کم و بیش در سطوح فدرال به طور پیوسته علی رغم اینکه چه قانونی در حال پیاده سازی است، اجرا می‌شوند.

 

حقوق اساسی محترم مسئولیت جانشین شامل یک خریدار واجد شرایط و نهادی عاری از هر گونه مسئولیت و بدهی می‌باشد.[۱] به عنوان مثال ‌در مورد شرکت راه آهن Graham در سال ۱۸۸۰، دادگاه عالی در نظر می‌گیرد که آیا فروش یک زمین با حسن نیت که توسط شخصی از یک شرکت که قادر به پرداخت قروض است، خریداری می شود، می‌تواند طلب های بعدی شرکت را پرداخت نماید یا خیر؟ دادگاه متوجه شد که این قانون “به خوبی در مجموعه قوانین جای داده شده است تا چنین طلبکارانی از هر گونه ضرر و یا جبرانی از سوی فروشنده در امان باشند. در خط آهن Hoard v. Chesapeake و Ohio، شرکت راه آهن وظایف قراردادی معینی را به شاکیان تحمیل کرد اما برخی از آن ها قبل از فروش تمام دارایی به خریدار، فرایند خرید و فروش را متوقف و لغو می‌کردند، خریداری که بعدا دارایی ها را با شرکتی به همان نام اعانه می‌داد. زمانی که مدعی اقدام به اجرای قرارداد با خریداران دارایی کرد، دادگاه عالی متذکر شد که هیچ بیانیه یا اساس نامه ای وجود ندارد که مبنی بر آن تعهدات فروشنده به عنوان بخشی از قانون در نظر گرفته شود. دادگاه نیز نمی توانست هیچ اساسی را برای بهبود منصفانه هر دو طرف در نظر بگیرد: اگر، مانند این خریداران، آن ها نیز بدان وسیله موظف به پرداخت تمامی بدهی ها و اجرای تمامی تعهدات شرکت باشند، در نتیجه خریداری خط آهن پایان خواهد یافت. نگرانی های دادگاه ‌در مورد این بود که خریدار دارایی از مسئولیت های غیر منتظرانه و ناموجود در قرار داد معامله متعجب شود و در نتیجه خریداران دیگر را نسبت به خرید خط آهن بی میل نماید.[۲]

 

عدم مسئولیت جانشین ، یک قانون کلی است و قوانین کلی نیز استثناعاتی را در بر دارند. دادگاه ها قاعده سازی خود را بسته به مسئله ی قانون گذاری، ‌در مورد برخی از استثنائات تغییر می‌دهند. اولین دلیل فقدان یک پیوستگی کامل در قوانین فدرال، عدم حضور کلی اساس قانون گذاری ‌در مورد پیچیدگی چنین استثنائاتی می‌باشد. با فقدان راهنمایی مدون متنی فدرال، دادگاه ها برای تعریف مفاهیم پایه ای مسئولیت جانشین ، قوانین دولتی را به کار گرفته اند، که طبق آن دادگاه ها با ساختار و سیاست های مشاهده شده که متناسب با پیشرفت هستند، تطبیق داده می‌شوند. این رویکرد ممکن است حاصل حقوق پیچیده تری در ارتباط با مسئولیت جانشین داشته باشد، اما تلاش می‌کند تا مطمئن شود که اصول مسئولیت، با اهداف مربوط به قوانین تناسب داشته و بدون هیچ هدف سیاسی واضحی، احزاب را نمی آزارد.

 

۲-۱-۱- اساس قانون دولتی در مسئولیت جانشین

 

دادگاه ها در ابتدا اصلاح مسئولیت جانشین را به عنوان راه حلی منصفانه در مقابل تلاش های مرسوم برای دستیابی به قوانین قراردای یا مسئولیت های قانون گذاری، پیش رو گرفتند. یک قانون کلی عدم مسئولیت ‌در مورد خریداران دارایی وجود دارد که شرکت هایی را که جهت حفظ اموال خود در مقابل طلبکاران قانونی تلاش می‌کنند، خطاب قرار می‌دهد. قوانین دولت تا حدودی اجازه ی بازسازی شرکت و تثبیت بدهی ها و دارایی ها را می‌دهد، همان گونه که تنوع اشکال نهادهای مسئولیتی محدود می‌توانند طبق قانون در خرید سهام ، فروش، معاوضه و بازسازماندهی مشارکت نموده و وکلای خلاق را تشویق به دستکاری پیچیدگی های قوانین شرکتی دولت نمایند تا از مسئولیت های شرکت نسبت به برخی از طلبکاران شانه خالی کنند.

 

برای جلوگیری از رفتار استراتژیک که می‌تواند قوانین مسئولیت عادی را تحلیل ببرد، اصطلاح مسئولیت جانشین شامل برخی از استثنائات در قوانین کلی عدم مسئولیت می‌باشد. قابلیت اجرای چنین استثنائاتی به شرایط قراردادهای مربوطه بستگی دارد، همان گونه که حالت هر یک از تعاملات تجاری سازماندهی شده اند، و مشخص می‌کند که بدهی باقی مانده و مسئولیت نهادها مربوط به کدام خریدار می‌باشد. نتایج ادغام با نتایج فروش سهام تفاوت دارند، که این نیز با فروش اموال فرق دارد. بررسی مسئولیت جانشین ، پیچیده است، علاوه بر این، با وجود امکان تداوم تعاملات، فروش سهام در یک ادغام پیگیری شده و یا فروش دارایی با فسخ از طرف فروشنده تأیید می شود. این بخش، نتایج مسئولیت طبق قوانین دولتی برای خریدار را ، با در نظر گرفتن اشکال گوناگون تعاملات تجاری، خلاصه می‌کند.

 

۲-۱-۱-۱- ساختار تعامل و مسئولیت جانشین

 

قانون کلی طبق قواعد هر دولت تنها چیزی است که به وسیله ی دادگاه عالی در Graham و Hoard خواسته می شود: خریدار یک نهاد تجاری یا اموال تجاری، مسئولیت های فروشنده ی دارایی یا نهاد را در نبود یک توافق قراردادی یا قانونی به عهده نمی گیرد[۸] .طبق ماده ۶ کنوانسیون بیع بین‌المللی ۱۹۸۰وین علی الاصول تعهدات طرفین قرارداد از جمله تعهدات فروشنده در قرارداد معین می شود و طرفین می‌توانند هر نوع تعهدی را با توافق ایجاد کنند]۴[. این روش تنظیمی، با توجه به خرید یک نهاد کسب و کار، روشی ساده است. زمانی که یک نهاد تجاری، تحت مالکیت مالکی جدید در می‌آید، هویت قانونی خود را حفظ می‌کند. البته این هویت در امتداد هویت خریدار قرار نمی گیرد. همچنین، نتیجه ی قانونی هویت جداگانه، که توسط دادگاه عالی مورد توجه است ، اینگونه می‌باشد: این یک قاعده ی کلی ‌در مورد قوانین شرکت است که در اقتصاد ایالت متحده و سیستم های قانونی که در آن ها یک شرکت تازه تأسيس مسئول فعالیت های توابع خود نیست، بیشتر به چشم می‌خورد.”[۳] تنها جائی که دادگاه مسئولیت های شرکت تابعه ای را به شرکت تازه تأسيس تحمیل می‌کند، زمانی است که واقعیت ها طبق قوانین دولتی یا احکام قانونی رایج،نفوذ در شرکت را توجیه نمایند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 07:41:00 ب.ظ ]




اثرات کاربرد روش مشارکتی (جیگ ساو)

 

جاکوبز و همکاران (۲۰۱۱) با نتیجه گیری از تحقیقات انجام نشده عنوان نموده اند که دانش‏آموزان با بهره گرفتن از یادگیری مشارکتی می ‏توانند از مزایای زیر برخوردار شوند:

 

    • دستاوردهای علمی خویش را بهبود بخشند.

 

    • علی رغم سطح پیشرفت قبلی یا نیازهای فردی دیگر به طور فعال تر درگیر در موضوعات با دانش‏آموزان دیگر شوند.

 

      • انگیزه برای یادگیری افزایش می‏یابد.

 

    • دانش‏آموزان در قبال یادگیری خود و دیگران احساس مسئولیت بیشتری می‏ نمایند.

 

    • مدت زمان درگیری انجام وظیفه و کار افزایش می‏یابد.

 

    • مهارت‏های اجتماعی را بهبود می‏بخشد.

 

    • عشق به مدرسه را افزایش می‏بخشد.

 

    • نگرش دانش‏آموزان را نسبت به یادگیری مدرسه و همسالان خود بهبود می‏بخشد.

 

    • توانایی ارزش قائل شدن و ملاحظه دیدگاه های متنوع را افزایش می‏ دهد.

 

  • فرصت بیشتری به معلم برای مشاهده بررسی یادگیری دانش‏آموزان می‏ دهد.

جاکوبز و همکاران (۲۰۰۲) نیز به برخی اثرات روش مشارکتی (جیگ ساو) در کلاس درس از دیدگاه صاحب نظران مختلف اشاره می‏ نماید که بدین شرح می‏ باشند:

 

    1. یادگیری متون و راهبردهای جدید از همکلاسان (هنز[۵۹]، ۱۹۹۰)

 

    1. رشد تفکر انتقادی در شاگردان (دیویدسم[۶۰] و دیگران، ۱۹۹۲)

 

    1. تقویت عزت نفس شاگردان (برونر[۶۱]، ۱۹۹۴)

 

    1. افزایش پیشرفت تحصیلی دانش‏آموزان (ویتور[۶۲] و دیگران، ۱۹۹۵)

 

    1. تقویت احساس مسئولیت دانش‏آموزان در برابر یادگیری خود و سایرین (برونز و سایرین، ۱۹۹۵)

 

    1. تقویت نگرش مثبت شاگردان نسبت به یادگیری علم و دانش (رونالد، ۱۹۹۷)

 

    1. تقویت مهارت‏های خودرهبری (رونالد، ۱۹۹۷)

 

    1. تقویت پشتکار شاگردان برای حل مسائل درسی (رونالد، ۱۹۹۷)

 

    1. تقویت مهارت‏های کلاس (ارتباطی-اجتماعی دانش‏آموزان) (فارل[۶۳]، ۱۹۹۹)

 

  1. افزایش پیشرفت تحصیلی همه دانش‏آموزان اعم از قوی، متوسط و ضعیف (هرید[۶۴]، ۲۰۰۰؛ هانگ، ۲۰۰ و سی، ۲۰۰۱، به نقل از ملازهی، ۱۳۹۱)

رابرت (۲۰۰۲) در بحث مربوط به مزایای به کارگیری روش جیگ ساو به موارد زیر اشاره می‏ نماید:

 

    • عزت نفس را در دانش‏آموزان می‏پروراند (جانسون و جانسون، ۲۰۰۶)

 

    • با تجارب یادگیری بیشتر، رضایت خاطر دانش‏آموزان را بهبود می‏بخشد.

 

    • نگرش مثبت را به مواد آموزشی افزایش می‏ دهد.

 

    • چالش برانگیزی بیشتر بدون این که میزان کار در مدت معین را نامعقول سازد (فلور[۶۵]، ۲۰۰۷)

 

    • فراهم سازی درک عمیق تر برای دانش‏آموزان (فلور، ۲۰۰۹)

 

  • منجر به تولید بیشتر و بهتر به سوالات (فلور، ۲۰۰۹)

 

محدودیت‏های کاربرد روش مشارکتی (جیگ ساو)

 

  1. به اعتقاد بعضی از صاحب‌نظران این رویکرد برای همه شاگردان به یک اندازه نمی تواند سودمند باشد و دانش‏آموزانی که عملکرد بالایی دارند از روش یادگیری رقابتی بیشتر از یادگیری مشارکتی بهره می‏برند (انویوبازی، ۲۰۱۱؛ به نقل از قهرمانی، ۱۳۹۰).

در رابطه با این اعتقاد صاحبنظرن بسیاری پاسخ گفته اند: مثلا وب می‏گوید: “دانش‏آموزان قوی به اندازه دانش‏آموزان ضعیف سود می‏برند چون آن ها به خاطر موقعیتشان از سوی گروه تشویق می ‏شوند و اعتماد به نفس پیدا می‏ کنند (وب، ۲۰۱۱، ص۱۴۷، به نقل از قهرمانی، ۱۳۸۷).

 

فلور می‏گوید: دانش‏آموزان قوی از طریق این رویکرد به درک عمیق تر مطالب درسی نائل می ‏شوند (فلور، ۲۰۱۱)

 

بیشتر صاحب نظران این عقیده را مورد تأکید قرار داده‌اند این که روش مذکور می‏تواند برای همه دانش‏آموزان با توانایی‏های مختلف مفید باشد مثلا اگر معلم نقش و وظیفه‏ هر یک از دانش‏آموزان را دقیقا در داخل گروه مشخص نماید، محدودیت‏هایی که انوویوبازی، کوهن یا دیگران مطرح می‏ کنند به حداقل می‏رسد.

 

    1. یادگیری مشارکتی (جیگ ساو) تنها داروی حل مشکلات آموزشی کلاس درس نیست و به همین منظور بهتر است در کنار آن از سایر روش‏های آموزشی استفاده شود، این روش در تمام رشته‏های درسی قابل اجراست و بدون تردید معلم پس از اجرا باید نقاط قوت و ضعف اجرای روش را شناسایی نماید تا در آینده نقاط ضعف را کاهش و نقاط قوت را افزایش دهد. (شافر[۶۶]، ۲۰۱۲؛ به نقل از قهرمانی، ۱۳۸۷).

 

    1. زمانی که در یک پایه تحصیلی رویکرد یادگیری مشارکتی برای اولین بار اجرا می‏ شود دانش‏آموزان به دلیل این که به روش‏های توضیحی، عادت کرده‌اند و بیشتر شنونده منفعل بوده اند هر تغییر یا ضعیف غیرعادی در کلاس در آن ها گردید ایجاد می‏ کنند به ویژه اگر در وضعیت‏های قبلی در قالب همان روش سخنرانی و توضیحی خوب کار شده باشد، در این صورت باید به آن ها حق داد که هر تغییری را زیر سوال ببرند یا دچار تردید و نگرانی شوند هم چنین در ابتدای کاربرد این روش دانش‏آموزان تصور می‏ کنند که همه کارها را آن ها انجام می ‏دهند معلم هیچ اقدامی انجام نمی دهد اما پس از گذشت مدتی این روش جای خود را باز کند و تصور دانش‏آموزان تا حدود زیادی تغییر می ‏کند و به مرور که معلم در کاربرد این مهارت بیشتر کسب می ‏کند دانش‏آموزان اعتقاد بیشتری به سودمندی آن پیدا می‏ کنند (هرید،۲۰۱۲؛ به نقل از قهرمانی، ۱۳۸۷).

 

    1. اجرای موفقیت‌آمیز این روش مستلزم همکاری خانواده با مدرسه است ‌بنابرین‏ والدین دانش‏آموزان باید در زمینه‏ فواید کاربرد آن آگاه شوند (بروفر و دیگران، ۲۰۱۲؛ به نقل از قهرمانی، ۱۳۸۷)

 

    1. برخی بر این باورند که یادگیری مشارکتی احساس مسئولیت شاگردان را در زمینه یادگیری خودشان کاهش می‏ دهد. (کول و چان، ۲۰۱۲) اما نظرگاه‏ها و پژوهش‏ها نشان دادند که طراحی و اجرای درست یادگیری مشارکتی احساس مسئولیت را در قبال یادگیری خود و سایرین افزایش می‏ دهد.

 

    1. اجرای مؤثر این روش مستلزم توانایی معلم در زمینه برنامه ریزی و اداره مؤثر کلاس درس است. (بروفر و دیگران، ۲۰۱۲؛ به نقل از قهرمانی، ۱۳۸۷).

 

    1. برخی از معلمان بر این باورند که نمی توانند روش یادگیری مشارکتی را در کلاس‏های پرجمعیت به کار ببندند و لازمه اجرای این رویکرد این است که دانش‏آموزان کلاس کمتر از ۳۰ نفر باشد (هرید، ۲۰۱۲) در حالی که می‏معتقد است این رویکرد را در کلاس‏های پرجمعیت تجربه کرده و نتایج مثبت گرفته است (می، ۲۰۱۲). همچنین گزارش شده که این روش برای کلاس‏های بیش از صد نفر هم مؤثر واقع شده است.

 

    1. چنانچه این روش به خوبی اجرا نشود انگیزه دانش‏آموزان قوی هم نسبت به انجام دادن تکالیف و ارائه گزارش‏ها کاهش می‏یابد (کوهن، ۲۰۱۲). آموزش مؤثر معلمان کارآمدی اجرای این رویکرد را افزایش می‏ دهد (قهرمانی، ۱۳۹۱، ص۴۷)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:53:00 ب.ظ ]




۴-۶-۱-۲٫ روش رسیدگی به صورتجلسات مجمع عمومی عادی

 

مجمع عمومی عادی باید سالی یک بار در موقعی که در اساسنامه پیش‌بینی شده است، تشکیل شود (قسمت اول ماده ۸۹ ل.ا. ق. ت). چون مجمع عمومی عادی برای رسیدگی به ترازنامه و حساب سود و زیان سال مالی قبل و صورت دارایی و مطالبات و دیون شرکت و صورت حساب دورۀ عملکرد سالیانه شرکت و رسیدگی به گزارش مدیران و بازرس یا بازرسان و سایر امور مربوط به حسابهای سال مالی تشکیل می‌شود( قسمت اخیر ماده ۸۹ ل.ا. ق. ت )، تشکیل آن باید بعد از تدوین و تنظیم مدارک راجع به امور اخیر باشد. مسئله‌ای که در اینجا مطرح می‌شود این است که حداکثر مهلت تشکیل مجمع عمومی پس از سال مالی چقدر است؟ در مادۀ ۱۳۸ ل.ا. ق. ت. دعوت از مجمع عمومی برای تشکیل از وظایف هیئت مدیره ذکر شده و مهلت دعوت همان است که در اساسنامه پیش‌بینی شده است. اما، اگر در اساسنامه در این مورد پیش‌بینی خاصی نشده باشد، رئیس و اعضای هیئت مدیره باید حداکثر تا شش ماه پس از پایان هر سال مالی مجمع عمومی عادی صاحبان سهام را دعوت کنند، وگرنه به حبس از دو تا شش ماه یا به جزای نقدی از ۲۰ هزار تا ۲۰۰ هزار ریال یا به هر دو مجازات محکوم خواهند شد(ماده ۲۵۴ لایحه قانونی ۱۳۴۷). مهلت اخیر قابل تمدید نیست. در ل.ایران به اشخاص ذی نفع حق داده نشده است که در صورت استنکاف هیئت مدیره از دعوت مجمع عمومی عادی از دادگاه بخواهند که دستور تشکیل جلسه مجمع را بدهد؛ با این حال، هرگاه به دلیل عدم تشکیل به موقع جلسه مجمع عمومی به شرکت یا اشخاص ذی نفع زیانی وارد شود، آنان می‌توانند ‌بر اساس قواعد عام، در دادگاهی که به جنبه جزایی عمل هیئت مدیره رسیدگی می‌کند یا در دادگاه دیگری که بنابر قواعد عامِ مسئولیت مدنی صلاحیت دارد، طرح دعوی کنند و جبران زیان وارد هرا بخواهند.

 

جلسه مجمع عمومی در مکانی تشکیل می‌شود که در اساسنامه معین شده است. محل تشکیل مجمع باید در آگهی دعوت صاحبان سهام برای تشکیل مجمع عمومی قید شود(ماده ۱۰۰ ل.ا. ق. ت)؛ در غیر این صورت، جلسه‌ای که تشکیل می‌شود، غیر معتبر و تصمیمات آن قابل ابطال است. بدیهی است اگر در اساسنامه محل خاصی برای تشکیل جلسه مجمع عمومی معین نشده باشد، جلسه مذکور در هر جایی که هیئت مدیره معین کند، تشکیل خواهد شد. هیئت مدیره می‌تواند هر محلی را به عنوان محل تشکیل جلسه معین کند ـ اعم از مرکز شرکت یا جز آن. البته، عقل سلیم حکم می‌کند که اگر جلسه مجمع عمومی در مرکز شرکت تشکیل نمی‌شود، در جایی تشکیل شود که در شهر مقر مرکز شرکت واقع است.

 

اما آیا، برای آنکه جلسه مجمع عمومی و تصمیمات آن صحیح تلقی شود، لازم است نشانی دقیق محل و تشکیل مجمع در آگهی قید شود یا خیر؟ ظاهراًً ماده ۱۰۰ ل.ا. ق. ت. نشان می‌دهد که جواب این سؤال مثبت است. در واقع، ماده مذبور مقرر ‌کرده‌است که در آگهی دعوت صاحبان سهام، تشکیل مجمع با قید ساعت و «نشانی کامل» باید قید شود . ‌بنابرین‏،قید همه عناصر تشکیل دهنده نشانی (خیابان، کوچه، پلاک و غیره) ضروری است. در موردی نیز که شرکت از نوع سهامی عام است در همه حال، قید عناصر تشکیل دهنده نشانی ضرورت داد؛ زیرا نمی‌توان از کلیه صاحبان سهام انتظار داشت که نشانی شرکت را بشناسند. به هر حال در هر یک از مصادیق مذبور، لازم است شخصی که اعلام بطلان تصمیم مجمع عمومی را تقاضا می‌کند ذی نفع باشد(ماده ۲۷۰ ل.ا. ق. ت). ‌به این معنی که تصمیم مجمع باید حقی از او ضایع کرده باشد:

 

الف) دعوت مجمع عمومی عادی

 

۱-کسانی که حق دعوت دارند.

 

حق دعوت مجمع عمومی برای تشکیل، به طور اصولی، مختص هیئت مدیره شرکت است. هرگاه هیئت مدیره بنا به دلایلی به تکلیف خود عمل نکند، «سهام دارانی که اقلاً یک پنجم سهام شرکت را مالک باشند حق دارند که دعوت صاحبان سهام را برای تشکیل مجمع عمومی از هیئت مدیره خواستار شوند و هیئت مدیره باید حداکثر تا بیست روز مجمع مورد درخواست را با رعایت تشریفات مقرر دعوت کند؛ در غیر این صورت، درخواست کنندگان می‌توانند دعوت مجمع را از بازرس یا بازرسان شرکت خواستار شوند و بازرس یا بازرسان مکلف خواهند بود که با رعایت تشریفات مقرر مجمع مورد تقاضا را حداکثر تا ده روز دعوت نماید، وگرنه صاحبان سهام حق خواهند داشت، مستقیماً به دعوت مجمع اقدام کنند… »(ماده ۹۵ ل.ا. ق. ت. ).

 

مسأله‌ای که در اینجا مطرح می‌شود، این است که درخواست سهام‌داران ‌در مورد تشکیل جلسه باید موجه باشد یا خیر. در واقع، قانون گذار چنین تلقی ‌کرده‌است که همین که سهام داران دارای حداقل یک پنجم سرمایه شرکت تقاضای تشکیل جلسه کنند، بیانگر وضعیتی است که تشکیل مجمع عمومی را توجیه می‌کند.

 

هرگاه شرکت، به دلیل انقضای مدت مأموریت مدیران در وضعیتی باشد که باید برای آن هیئت مدیره جدید انتخاب شود و مدیران قدیم ـ که تا زمان انتخاب مدیران جدید مسئول امور شرکت و ادارۀ آن هستند ـ مجمع عمومی را دعوت نکنند، هر ذی نفع می‌تواند از مرجع ثبت شرکت‌ها دعوت مجمع عمومی عادی را برای انتخاب مدیران تقاضا کند (ماده ۱۳۶ ل.ا. ق. ت). بدیهی است در این مورد خاص، رعایت نصاب مندرج در ماده ۹۵ ل.ا. ق. ت. ضروری نیست و دعوت مجمع عمومی از طرف مرجع ثبت شرکت‌ها به درخواست حتی یکی از شرکا نیز الزامی است.[۱۳۰]

 

در صورتی که شرکت منحل شده باشد «در مدت تصفیه، دعوت مجامع عمومی در کلیه موارد بر عهده مدیران تصفیه است. هرگاه مدیران تصفیه ‌به این تکلیف عمل نکنند، ناظر مکلف به دعوت مجمع عمومی خواهد بود و در صورتی که ناظر نیز به تکلیف خود عمل نکند یا ناظر پیش‌بینی یا معین نشده باشد، دادگاه به تقاضای هر ذی نفع حکم به تشکیل مجمع عمومی خواهدداد»(ماده ۲۱۹ ل.ا. ق. ت. ).

 

۲- شکل و مهلت دعوت

 

مقررات راجع به شکل و مهلت دعوت مجمع عمومی در مواد ۹۷، ۹۸ و ۱۰۰ ل.ا. ق. ت. پیش‌بینی شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:05:00 ب.ظ ]




. Mental health ↑

 

    1. . Keyes ↑

 

    1. . Emmons ↑

 

    1. . Positive Psychology ↑

 

    1. . Seligman ↑

 

    1. . Carr ↑

 

    1. . Happiness ↑

 

    1. . Pleasure ↑

 

    1. . Kesebir & Diener ↑

 

    1. . Duckworth, Steen ↑

 

    1. . Franklin ↑

 

    1. . Oishi, Schimmack & Diener ↑

 

    1. . Integration ↑

 

    1. . Pargament ↑

 

    1. . Psychodrama ↑

 

    1. . Marineau ↑

 

    1. . Martin, Cayanus, Weber & Goodboy ↑

 

    1. . Howard, Schiraldi, Pineda & Campanella ↑

 

    1. . MacDonald ↑

 

    1. . Glanz & Schwartz ↑

 

    1. . Lyubomirsky, Sheldon & Schkade ↑

 

    1. . Cognitive ↑

 

    1. . affective ↑

 

    1. . Rozin ↑

 

    1. . Sensory pleasures ↑

 

    1. . Aesthetic pleasures ↑

 

    1. . Accomplishment pleasures ↑

 

    1. . Religion ↑

 

    1. . Spirituality ↑

 

    1. . Zinnbauer ↑

 

    1. . Hood, Hill & Spilka ↑

 

    1. . Ozorak ↑

 

    1. . Johnson ↑

 

    1. . Karp ↑

 

    1. . Bustos ↑

 

    1. . Catharsis ↑

 

    1. . Clark & Davis-Gage ↑

 

    1. . Duncan, Gathman & Scholem ↑

 

    1. . Blatner ↑

 

    1. . Fong ↑

 

    1. . Sprague ↑

 

    1. . J.L., Moreno ↑

 

    1. . Levenson, Aldwin & D’Mello ↑

 

    1. . Shafranske ↑

 

    1. . D’souza & Rodrigo ↑

 

    1. . Ahmadi & Kajbaf ↑

 

    1. . Happiness ↑

 

    1. . Callahan ↑

 

    1. . Pleasure ↑

 

    1. . Joy ↑

 

    1. . ecstasy ↑

 

    1. . contentment ↑

 

    1. . serenity ↑

 

    1. . Peterson ↑

 

    1. . Bodily pleasures ↑

 

    1. . Higher pleasure ↑

 

    1. . Mental health ↑

 

    1. . Mental health ↑

 

    1. . Kahn & Fawcett ↑

 

    1. . World Health Organization ↑

 

        1. . در پژوش حاضر، اصطلاح «خوب بودن» به عنوان معادل اصطلاح لاتین «well-being» در نظر گرفته شده است. این اصطلاح، عمدتاًً با واژه ی «خوب بودن» ترجمه می شود، اما این واژه، اولاً معادل دقیق این اصطلاح نیست و ثانیاًً بیشتر تداعی کننده ی یک سازمان خاص در ایران است. لذا با مشورت چندتن از اساتید صاحب نظر در گروه روانشناسی دانشگاه اصفهان، تصمیم گرفته شد که از اصطلاح «خوب بودن»، برای ترجمه ی این اصطلاح لاتین، استفاده شود. ↑

 

    1. . Religion ↑

 

    1. . Spirituality ↑

 

    1. . Kahle & Robbins ↑

 

    1. . Worthington, Hook, Wade, Miller & Sharp ↑

 

    1. . Religious attitude ↑

 

    1. . Psychodrama ↑

 

    1. . Casson ↑

 

    1. . Psychodrama with Spiritual Content ↑

 

    1. . Vitterse ↑

 

    1. . John Stuart Mill ↑

 

    1. . Higher pleasure ↑

 

    1. . Law of effect ↑

 

    1. . Thorndike ↑

 

    1. . Wundt ↑

 

    1. . William James ↑

 

    1. . Freud ↑

 

    1. . Pleasure principle ↑

 

    1. . Ego ↑

 

    1. . Watson ↑

 

    1. . Developmental ↑

 

    1. . Compton & Hoffman ↑

 

    1. . set point ↑

 

    1. . Resnick ↑

 

    1. . Whiteneck et al ↑

 

    1. . Onedera & Greenwalt ↑

 

    1. . Bradburn ↑

 

    1. . Shmotkin ↑

 

    1. . Duckworth, Steen & Seligman ↑

 

    1. .Oxytocin ↑

 

    1. .Ogden ↑

 

    1. . Tengland ↑

 

    1. . Antonovsky ↑

 

    1. . syndrome ↑

 

    1. . Subjective Well-being ↑

 

    1. . Lopez ↑

 

    1. . Suh, Lucas & Smith ↑

 

    1. . Lyubomirsky, King ↑

 

    1. . categorical ↑

 

    1. . continuous ↑

 

    1. . Positive emotions ↑

 

    1. . emotional well-being ↑

 

    1. . Positive affect ↑

 

    1. . quality of life ↑

 

    1. . Positive psychological functioning ↑

 

    1. . psychological well-being ↑

 

    1. . Self-acceptance ↑

 

    1. . Personal growth ↑

 

    1. . Purpose in life ↑

 

    1. . Environmental mastery ↑

 

    1. . Autonomy ↑

 

    1. . Positive relations with others ↑

 

    1. . Positive social functioning ↑

 

    1. . social well-being ↑

 

    1. . Social acceptance ↑

 

    1. . Social actualization ↑

 

    1. . Social contribution ↑

 

    1. . Social coherence ↑

 

    1. . Social integration ↑

 

    1. . Stressors ↑

 

    1. . Coping ↑

 

    1. . Problem mangement ↑

 

    1. . Emotional regulation ↑

 

    1. . Heaney & Israel ↑

 

    1. . Emotional support ↑

 

    1. . Instrumental support ↑

 

    1. . Informational support ↑

 

    1. . Appraisal support ↑

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:17:00 ب.ظ ]




اینکه گفتیم وجود دو طرف در رابطه‌ دینی رکن ضروری تعهد است بدین معنی نیست که‏ در هر تعهد فقط یک نفر می‏تواند در مقابل نفر دیگر دین را به عهده بگیرد، بلکه در مواردی‏ ممکن است نسبت به یک تعهد چند نفر طلبکار و یک نفر متعهد و مدیون باشند، مثل تعهد پیمانکار در مقابل چندین مالک مشاع یک ملک به اجرای نقشه‌ی ساختمانی خاص و احداث‏ بنای چند واحد در آن. یا برعکس ممکن است متعهدین متعدد در برابر شخصی واحد ملتزم‏ به دینی گردند. چنان که غالبا در مسئولیت تضامنی اسناد تجارتی،مثل چک و سفته و برات، صادرکننده و ظهرنویس‏های متعدد آن در قبال دارنده‌ی سند متعهد به پرداخت وجه آن هستند و یا مانند مسئولیت تضامنی غاصبان متعدد در مقابل مالک مال مغصوب.

 

۲-۹-۳- موضوع تعهد:

 

رکن دوم تعهد،موضوع تعهد است که از آن به«متعهد به»تعبیر می‏ شود و مراد امری است‏ که متعهد در برابر متعهد له بر عهده می‏ گیرد.

 

۲-۹-۴- ابعاد مالی و شخصی:

 

در اینکه آیا تعهد فقط شامل تعهدهای مالی و اقتصادی است یا آنکه روابط خانوادگی و تکالیف غیر مالی را هم دربرمی‏گیرد اتفاق‏نظر نیست.گروهی(صفائی، ۱۳۵۱، ص ۶)دامنه شمول مفهوم تعهد را به دیون و تکالیف خانوادگی و غیر مالی گسترش داده و تمام حقوق و تکالیف ناشی از روابط خانوادگی بین اعضا‌ی خانواده و دیون و تکالیف غیر مالی‏ را از جمله تکالیف اعضای انجمن‏های علمی، ورزشی و خیریه مشمول عنوان تعهدات‏ می‏ دانند.(‌جعفری لنگرودی، ۱۳۷۸، ص ۲۰، ش ۳۲؛ السنهوری، ۱۹۹۸، ش ۱۸) در مقابل گروهی تعهد را اختصاص به روابط مالی داده و گفته‏اند شامل حقوق و دیونی‏ است که از عناصر دارایی و قابل ارزیابی به پول و هدف از ایجاد آن هم رفع نیازهای مادی‏ است.(قائم‏مقامی، ۱۳۷۹، ص ۴۸؛ عدل، ۱۳۸۲، ص ۱۰۸)

 

البته این بدان معنی نیست که این دو قلمرو به‏طور کامل از یکدیگر منفک است و هیچ‏گاه‏ در یکدیگر نفوذی ندارند، زیرا گاهی نفقه که از حقوق و تکالیف خانوادگی محسوب است‏ واجد هر دو جنبه اخلاقی و مادی است یا مواردی که تجاوز به جان و سلامت و حیثیت افراد که در زمره‌ی حقوق شخصی و غیر مالی است موجب محکومیت متجاوز به جبران خسارت مالی‏ می‏ شود. با این وصف اکنون در حقوق، تعهد به رابطه‏ای اطلاق می‏ شود که جنبه مثبت آن از عناصر دارایی و جنبه منفی آن در شمار دیوان بدهکار باشد. تکالیفی که در روابط خانوادگی و در امور غیر مالی اشخاص در مقابل یکدیگر به عهده دارند، به رغم آنکه در معنی عام تعهد می‏گنجد تابع قواعد فنی تعهدات نیست و جهات معنوی و اخلاقی آن بر جهات مالی‏ می‏چربد.(کاتوزیان، ۱۳۷۷، ص ۴۵)

 

در حقوق کنونی هر دو بعد مالی و شخصی تعهد مدنظر است،زیرا از یک طرف تحقق‏ دین زمانی مصداق پیدا می ‏کند که شخص به عنوان طلبکار بتواند به استناد رابطه‌ حقوقی‏ فی ماببین بر دیگری حق پیدا کند و از دیگر سوی طلب واجد ارزش مالی و بخشی از دارایی‏ محسوب است که به دیگران منتقل می‏ شود و گاهی همانند اسناد در وجه حامل و اسناد اعتباری و سهام بی‏نام شرکت‏های تجارتی بسان عین خارجی مورد دادوستد در بورس قرار می‏ گیرد. گاهی ضمانت اجرای حق غیر مالی ایجاد التزام مالی است که بر دارایی مدیون تحمیل‏ می‏ شود،مانند تکلیف مربوط به حضانت و کودک که به صورت پرداخت مبلغی وجه نقد در حکم منعکس می‏ گردد. یا در بسیاری از موارد تنها راه تدارک و جبران خسارت معنوی در پرداخت مبلغی پول است.تعهد کفیل به احضار مکفول نیز طبق مواد ۷۳۴ به بعد قانون مدنی‏ صرفا به دلیل داشتن ضمانت اجرای مالی تعهد نامیده شده است.( کاتوزیان، ۱۳۷۷، صص‏ ۴۵ و ۴۶).

 

۲-۹-۵- اوصاف تعهد:

 

در تحلیل حقوقی تعهد حقوق‌دانان اوصافی را برای آن بیان نمودند:

 

الف. رابطه حقوقی بودن تعهد؛

 

ب‌. الزام‌آور بودن؛

 

در عقود جایز نیز تعهد الزام‌آور است ‌به این بیان که تا موقعی که عقد پابرجاست الزام تعهد نیز هست.

 

ج. اختصاص به حقوق مالی و دین داشتن تعهد؛

 

به امور غیر مالی، حقوق عینی و تکالیف قانونی تعهد گفته نمی‌شود تعهدات از حقوق دینی و در مقابل حقوق عینی قرار دارد.(کاتوزیان، ۱۳۷۶، ص ۲۱۳)

 

تعهد که از آن به حق دینی هم تعبیر می‏ شود در حقیقت رابطه‏ای حقوقی است که بین‏ اشخاص برقرار می‏ شود.در یک طرف این رابطه حقوقی شخصی است که به استناد همین‏ رابطه می‏تواند از شخص دیگری که در طرف مقابل این رابطه قرار می‏ گیرد امری را مطالبه‏ کند.به چنین صاحب حق یا طلبکار و یا داین و یا متعهد له اطلاق می‏ شود و شخص مقابل را که در برابر طلبکار متعهد به انجام دادن امری است مدیون،بدهکار و یا متعهد و ملتزم‏ می‏گویند.(‌جعفری لنگرودی،۱۳۷۸، ص ۱۷۰۱ و ۱۷۰۵ ؛ کاتوزیان، ۱۳۷۷،صص ۱۰۸ و ۱۰۹) این رابطه ی حقوقی خواه در اثر عقدی که بین طرفین منعقد شده،ایجاد شده باشد و خواه‏ ناشی از رابطه ی قراردادی نباشد؛در حقوق ما یک رابطه ی شخصی است. این رابطه ی حقوقی متضمن حقی است که به اعتبار طلبکار و داین به آن طلب و به اعتبار مدیون و متعهد به آن دین یا تعهد گفته می‏ شود.

 

تعهد چون از نوع حق دینی است در حقیقت دارای همان مختصات حقوق دینی است،یعنی‏ طلبکار تنها حق دارد به شخص معینی که در برابر او متعهد است رجوع کند و نمی‏تواند موضوع حق خویش را از سایرین مطالبه کند. به استناد این حق دینی یا تعهد که رابطه‏ای شخصی است،حق طلبکار فقط بر عهده ی شخص‏ بدهکار و یا صرفا بر دارایی و اموال موجود او در زمان توقیف است و او نمی‏تواند این حق را در اموالی که قبل از آن بدهکار به دیگران منتقل شده است پیگیری و مطالبه کند،زیرا حق‏ تعقیب از مختصات حقوق عینی است. از سوی دیگر طلبکار حق دینی جز در مواردی که قانون برای او امتیاز ایجاد کرده با دیگر طلبکاران حقوق دینی در استیفاء حق خود از اموال مدیون برابر است درحالی‏که‏ می‏دانیم حق عینی از این امتیاز ویژه برخودار است که صاحب آن در قبال طلبکاران دیگر حق‏ تقدم دارد.(الدکتور سوار،۱۴۱۵،ص ۱۹)

 

د. الزام‏آور؛

 

مراد از وصف الزام‏آور بودن تعهد این است که متعهد ناگزیر از اجرای تعهد است و در حقیقت انجام موضوع تعهد بر او واجب است.تکلیف ملازمه با ذات تعهد دارد و بر همین‏ اساس نمی‏توان شخصی را که در انجام کاری مختار است ملتزم و متعهد شناخت. در واقع تعهد یا التزام متضمن دو عنصر است:یکی عنصر دین و دیگری عنصر مسئولیت.(درودیان،۱۳۸۸ صص ۸ و ۹)

 

عنصر دین در حقیقت به عنوان یک واجب اخلاقی بر گردن مدیون سنگینی می ‏کند تا او را وادار به عمل به تعهد نماید.ولی عنصر مسئولیت آنگاه که مدیون به وظیفه ی اخلاقی خود دایر.عنصر دین و عنصر مسئولیت در حقیقت همان (Schuld) و (Haftung) است که در نظریه ی تجزیه تعهد از سوی حقوق ‌دانان آلمانی مطرح شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ب.ظ ]