تعمق درباره چگونگی کسب یک زندگی مطلوب یا یک زندگی با کیفیت خوب به اندازه ای قدمت بشر است. به قول سقراط: ” انسان باید بیشترین ارزش را برای خوب زندگی کردن قائل باشد نه فقط برای زندگی کردن ” (احمدی رکن آبادی، 1393). مقوله کیفیت زندگی به این دلیل اهمیت دارد که در صورت نادیده گرفتن می تواند منجر به ناامیدی، بی انگیزه شدن و کاهش فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بهداشتی شده و در ابعاد عمیق تر بر توسعه اجتماعی اقتصادی کشور تاثیر بگذارد همچنین کیفیت پائین زندگی سبب افسردگی، انزوای اجتماعی، کاهش انجام فعالیتهای روزمره زندگی، وابستگی و افزایش بار اقتصادی و … می شود (احمدی رکن آبادی، 1393).

عوامل متعددی از جمله عوامل جسمانی، روانی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، تفریحی و معنوی بر کیفیت زندگی تاثیر گذار هستند زیرا کیفیت زندگی ساختاری ذهنی و پویا است که به مقایسه وضعیت زندگی گذشته یا حوادث اخیر در همه جوانب مثبت و منفی می پردازد ( گرنت و ریورا، 1998 به نقل از موحد و حسین زاده، 1390). از دید گرنت و ریورا (1998) ماهیت ذهنی بودن کیفیت زندگی به ادراک افراد درباره وضعیت زندگیشان به جای گزارشات دیگران می پردازد و بر اساس تعریف فرانس و پوورس از کیفیت زندگی، خشنودی و یا عدم خشنودی از حیطه های از زندگی که برای فرد اهمیت دارد، نشأت می گیرد (موحد و حسین زاده، 1390). بنابراین، زوجین ناسازگار با توجه به مشکلات مشابهی که دارند، ممکن است نحوه ادراک و نظراتشان در خصوص زندگی زناشویی شان متفاوت باشد و آن را بصورت های مختلف گزارش دهند. بگونه ای اگر زوجین ناسازگار جدا از اختلافات و ناسازگاریهایی که دارند؛ برداشت شان از سطح کیفیت زندگی شان رضایت بخش باشد، سعی خواهند کرد زندگی خود را حفظ نمایند در غیر اینصورت ممکن است تمایلی به ادامه زندگی نداشته باشند زیرا با توجه به اینکه زندگی زناشویی زوجین با یک تعهد اجتماعی بین دو طرف شروع می شود؛ احساس رضایت زوجین از کیفیت زندگی شان آنان را به همگرایی و عدم رضایت سبب بروز اختلاف، منازعه و حتی متارکه در بین آنان خواهد شد (یوسفی و همکاران، 1390). تحقیقات نشان داده سطح کیفیت زندگی مردم ایران در بین 194 رتبه 150 را داراست. این نتیجه نشان دهند سطح پائین کیفیت زندگی مردم ایران است (جواهری و حسین زاده، 1391). از این منظر می توان برآورد کرد زوجینی که دارای مشکلات زناشویی و خانوادگی هستند، نسبتاً سطح کیفیت زندگیشان پائین تر از دیگر اقشار جامعه است.

سامارکو (2001) کیفیت زندگی را یک احساس خوب بودن ناشی از رضایت یا عدم رضایت از جنبه های مختلف زندگی که برای شخص مهم هستند، می داند. کیفیت زندگی بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی دارای چهار بعد جسمی، روان، اجتماعی و محیطی است (نجات، منتظری، هلاکوئی، محمد و مجد زاده، 1386). فلذا مطالعه کیفیت زندگی و عوامل تاثیر گذار بر آن  می تواند اطلاعات اساسی را در اختیار ما قرار دهد که در هنگام ارزیابی مداخلات حوزه سلامت و اجتماع مورد استناد قرار گیرند. در این بین سبکهای عشق ورزی جایگاه برجسته ای را در مطالعه عوامل موثر بر کیفیت زندگی به خود اختصاص داده است (یوسفی و همکاران، 1390). زیرا افراد با داشتن سبکهای عشقی متفاوت، ممکن است دست به انتخابهایی بزنند که سطح کیفیت زندگیشان منحصر بفرد باشد. با توجه به اینکه برخی یافته های تحقیقی نشان داده که عشق پیامدهایی برای سلامت و بهزیستی دارد (ایش و استفانو، 2005 به نقل از رفیعی نیا و اصغری، 1386) و هنگامی هم که از نهاد خانواده صحبت به میان می آید بلافاصله در ذهن صمیمیت، عشق و علاقه تداعی می شود وجود ثبات، استحکام و برقراری نظم در این نهاد منوط به داشتن روابط گرم اعضای خانواده با یکدیگر است. اما آنچه از بین برنده این فضاست تضاد، کشمکش و درگیری است که تصویر آرام خانه و امنیت را در هم می شکند (نادری، حیدری و حسین زاده، 1388). بنابراین سبکهای عشق ورزی سبب بهزیستی بهتر خانواده ها است.

استرانبرگ (1998) سه مولفه را برای عشق در نظر می گیرد: صمیمیت، هوس و تعهد. از نظر هندریک و هندریک (1986) سبک های عشق ورزی اشاره به این امر

 دارد که چگونه افراد عشق را تعریف می کنند یا عشق ورزی می کنند. افراد برای عشق ورزیدن نسبت به همسر خود از یک سبک و روش خاصی استفاده می کنند و این سبک متاثر از ارتباط متقابل و مداوم بین زن و شوهر و تعبیری است که از محیط زندگی خود دارند (صادقی، احمدی، بهرامی، اعتمادی و پورسید، 1392). از سویی ویژگیهای شخصیتی نیز از عوامل موثر بر کیفیت زندگی است (حمید و زمستانی، 1392). آلپورت ( 1936) شخصیت را سازمان پویای درون شخص می داند که از نظام های روانی جسمانی تشکیل یافته است، این نظام ها، الگوهای شاخص رفتار، افکار و احساسات شخص را ایجاد می کند (عبدی، باباپور و صادری، 1387). در واقع شخصیت مجموعه ای از الگوهای پایدار فرد در ادراک، شناخت و روابط بین فردی است. از منظر روان شناسی واژه شخصیت، تمامیت فرد و تمامیت عادت ها و کنش های روانی او را نشان می دهد و مجموعه ای از ویژگیها و صفات آدمی است که الگوهای نسبتاً پایدار پاسخ وی به موقعیت ها را تبیین می کند (فرهودی و حریری، 1391). مک کارا و کاستا (1992) ویژگیهای شخصیت را بر اساس الگوی پنج عاملی شخصیت تبیین می کنند. از این رو بر اساس الگوی شخصیت، انسان به وسیله پنج عامل بزرگ تفسیر می شود که عبارتند از: روانژندی، برونگرایی، انعطاف پذیری، دلپذیر بودن و مسئولیت پذیری (کوپر، 1998). باید دانست نقش ویژگیهای شخصیتی و سبکهای عشق ورزی بر رفتار و شناخت، گاه مستقیم و بی واسطه است و گاه با اثرگذاری بر عوامل واسطه ای موجب بروز پیامدهای رفتاری و شناختی می

این مطلب را هم بخوانید :

تفاوت SEO و SEM شود بگونه ای که با بررسی سبکهای عشق ورزی و ویژگیهای شخصیتی می تواند دست به طبقه بندی زد. از این رو، توجه به ویژگیهای شخصیتی و سبکهای عشق ورزی در تحقیقات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...