دانلود پایان نامه:تعیین رابطه صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان مهریز |
فهرست جدول ها
عنوان صفحه
جدول 2-1- ویژگی های افراد با نمره بالا و پایین در هر یک از ابعاد شخصیتی……………………….. 58
جدول 4-1- فراوانی و درصد متغیر جنسیت دانش آموزان………………………………………………………. 112
جدول 4-2- فراوانی و درصد متغیر رشته تحصیلی دانش آموزان……………………………………………. 112
جدول 4-3- فراوانی و درصد متغیر پایه تحصیلی دانش آموزان………………………………………………. 113
جدول 4-4- میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان……………………………………………………………………………………………. 114
جدول 4-5- ضرایب همبستگی بین متغیرهای صفات شخصیت و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان…………………………………………………………………………………………………………………………………………. 115
جدول 4-6- ضرایب همبستگی بین متغیرهای صفات شخصیت و راهبردهای منفی تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………………………………………………………… 116
جدول 4-7- ضرایب همبستگی بین متغیرهای سبک های دلبستگی و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………………………………………………………… 117
جدول 4-8- ضرایب همبستگی بین متغیرهای سبک های دلبستگی و راهبردهای منفی تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………………………………………………………… 117
جدول 4-9- ضرایب همبستگی بین متغیرهای ابعاد دلبستگی و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان…………………………………………………………………………………………………………………………………………. 118
جدول 4-10- ضرایب همبستگی بین متغیرهای ابعاد دلبستگی و راهبردهای منفی تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………………………………………………………… 118
جدول 4-11- نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه جهت پیش بینی نمره کل راهبردهای مثبت تنظیم هیجان دانش آموزان………………………………………………………………………………………………………………….. 119
جدول 4-12- ضرایب بتا و آزمون معناداری t برای متغیرهای پیش بین……………………………….. 119
جدول 4-13- نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه جهت پیش بینی نمره کل راهبردهای منفی تنظیم هیجان دانش آموزان…………………………………………………………………………………………………………………… 120
جدول 4-14- ضرایب بتا و آزمون معناداری t برای متغیرهای پیش بین……………………………….. 120
جدول 4-15- نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه جهت پیش بینی نمره کل راهبردهای مثبت تنظیم هیجان دانش آموزان…………………………………………………………………………………………………………………… 121
جدول 4-16- ضرایب بتا و آزمون معناداری t برای متغیرهای پیش بین……………………………….. 121
جدول 4-17- نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه جهت پیش بینی نمره کل راهبردهای منفی تنظیم هیجان دانش آموزان…………………………………………………………………………………………………………………… 122
جدول 4-18- ضرایب بتا و آزمون معناداری t برای متغیرهای پیش بین……………………………….. 122
فهرست شکل ها
عنوان صفحه
شکل2-1- پنج خانواده از فرایندهای تنظیم هیجان مطابق با مدل کیفیت تولید هیجان…………. 23
شکل 2-2-رابطه دو بعد از شخصیت، برمبنای تحلیل عاملی و طبایع چهارگانه یونانی…………….. 51
شکل 2-3- محورهای اجتناب و اضطراب و سبک های چهارگانه دلبستگی بزرگسال…………………89
شکل2-4- الگوهای مثبت و منفی از خود ودیگران……………………………………………………………………..90
فصل اول:
کلیات پژوهش
- ﻣﻘﺪﻣﻪ
امروزه جهان با تحولات عظیم و پی در پی روبرو است، تحولاتی که دانش ها و نیازهای جدیدی می آفریند. نیازهایی که از یک طرفی به رفاه بیشتر جوامع کمک می کند و از طرف دیگر به مشکلات آنها می افزاید که موجب بروز برخی بیماریها و ناراحتی های روانی و تضعیف روابط و ارزشهای انسانی گردیده است. در واقع مشکلات انسانها پیچیده تر و متنوع تر شده است، همه انسانها هیجانها[1] و عواطف را در زندگی خود تجربه می کنند و این کاملاً طبیعی است که در مواجهه با موقعیت های گوناگون، هیجانها و عواطف متفاوت از خود نشان دهند. اما هیجانها و عواطف منفی شدید، غیر عادی است و نه تنها سازنده نیست، بلکه آثار مخرب و زیان باری دارد (کاویان پور، 1391).
ﻫﻴﺠﺎن همانا یکی از اجزای زندگی روانی و ﭘﺪﻳﺪه ای اﺻﻠﻲدرﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی اﻧﺴﺎن اﺳﺖ و ﻧﻘﺶ ﺑﻪﺳﺰاﻳﻲ در ﺑﻘﺎ و اﻧﻄﺒﺎقﮔﻮﻧﻪ اﻧﺴﺎن دارد (ﮔﺮاس و ﺗﺎﻣﭙﺴﻮن[2]، 2007؛ ﻧﺲ و اﻟﺰورث[3]، 2009). از نظر پاسر و اسمیت[4]( 2001)، ﻫﻴﺠﺎنﻫﺎ حالت عاطفی مثبت یا منفی هستند که از الگوی شناختی، فیزیولوژیکی و واکنش های رفتار نسبت به رویداد ها ناشی می شوند (به نقل از صیادی، 1389). لویس و هاویلند [5] (2000)، هیجان را نخستین علت ایجاد کننده شناخت، تصمیم و عمل
می دانند، موضوعی که می تواند در حل و پدید آیی مشکلات و تجارب بین فردی و درون فردی نقش بی بدیل داشته باشد. هیجان ها در سطح ﺑﻴﻦﻓﺮدی ﺑﻪ ﺷﺨﺺ ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ از حالتﻫﺎی دروﻧﻲ و ﻣﻘﺼﻮدﻫﺎی رﻓﺘﺎری دﻳﮕـﺮان آﮔـﺎه ﺷـﻮد (ﻓﺮﻳجدا[6]، 1986؛ به نقل از زارع، لطیفیان و فولاد چنگ، 1392)، ﺗﺒﺎدلﭼﻨﻴﻦاﻃﻼﻋﺎﺗﻲ ﺑـﺮای رواﺑﻂ اﻧـﺴﺎﻧﻲ، ﺿﺮوری و ﺗﻌﻴﻴنﻛﻨﻨﺪه ﻣﻬﻤﻲ درﺑﻬﻜﺎﻣﻲ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ. ﻋﻼوه ﺑﺮاﻳﻦ، ﻫﻴﺠـﺎن دارای ﻛﺎرﻛﺮدﻫـﺎی درونﻓـﺮدی ﻧﻈﻴـﺮ ﻳـﺎﻓﺘﻦ ﺑﻴﻨﺶ درﻣﻮرد ارزشﻫﺎیﺷﺨﺼﻲاﺳﺖ (ﺑﭽﺎرا، داﻣﺎﺳﻴﻮ و داماﺳﻴﻮ[7]،2000). به طور کلی، توانایی های هیجانی برای تشخیص پاسخ های هیجانی مناسب در مواجهه با رویدادهای روزمره، گسترش دامنه ی بینش و ایجاد نگرش درباره وقایع و هیجانات نقش مؤثری دارند. بنابراین کسانی که توانایی تشخیص، کنترل و استفاده ازاین توانش های هیجانی را دارند از حمایت اجتماعی، احساس رضایتمندی و سلامت روانی بیشتری برخوردار خواهند شد (تاج دهقانی، 1391). ﻻزم ﺑﻪذﻛـﺮ اﺳـﺖﻛـﻪ اﮔﺮﭼﻪ ﻫﻴﺠﺎن ﺑﺴﻴﺎرﻛﻤﻚﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ، اﻣﺎ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ آﺳﻴﺐزا ﻧﻴﺰ ﺑﺎﺷـﺪ؛ ﻣـﺜﻼً ﻫﻨﮕﺎﻣﻲﻛﻪ در زﻣﺎن ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ اﺑﺮاز ﺷﻮد. هم چنین ﭘﺎﺳﺦﻫﺎی ﻧﺎﻣﻨﺎﺳـﺐ ﻫﻴﺠـﺎﻧﻲ در ﺑـﺴﻴﺎری از ﺷـﻜﻞﻫـﺎی آﺳـﻴﺐﺷﻨﺎﺳـﻲرواﻧـﻲ (ﻛﻤﭙﻞ- ﺳـﻴﻠﺰ و ﺑـﺎرﻟﻮ[8]، 2007)، مشکلات اﺟﺘﻤـﺎعی (اﻳﺰﻧﺒـﺮگ، ﻫـﻮﻓﺮ و واﮔـﺎن[9]؛ 2007،ﺷـﻴﻮر و ﻣﻴﻜﺎﻟﻴﻨﺴﺮ[10]، 2007) و ﺣﺘﻲ ﺑﻴﻤﺎریﻫﺎی ﺟﺴﻤﻲ ﻧﻘﺶ دارﻧﺪ.
ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎن[11] ﻣﻮﻓق در زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎن ﻧﻘﺶ اﺳﺎﺳـﻲ اﻳﻔـﺎ ﻣﻲﻛﻨﺪ (ﮔـﺮاس، 2007). ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی ﻣﺘﻌﺪد رواﻧﻲ، ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ، ﻓﻴﺰﻳﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ و رﻓﺘـﺎری ﺑـﻪ ﻣﻮﻓﻘﻴـﺖ اﻓـﺮاد درﺗﻨﻈـﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎﻧـﺎت واﺑﺴﺘﻪاﺳﺖ (ﮔﺮاس و ﺗﺎﻣﭙﺴﻮن، 2007؛ ﻋﻼﻗﺒﻨﺪ و همکاران،1391). ﺗﻨﻈﻴﻢﻫﻴﺠﺎن از ویژگی های فطری است که در نوزادان هم دیده می شود و تأثیر زیادی از محیط و به ویژه شیوه های تربیتی و فرزند پروری والدین می گیرد. تنظیم هیجان در محیط رشد دهنده تکوین می یابد و در غیر این صورت به شکل غیر انطباقی عمل می کند (زارع و همکاران، 1392).
حال عوامل متعددی می توانند بر کنترل و تنظیم هیجانات اثر بگذارند؛ عواملی که یا نشأت گرفته از درون فرد، شخصیت و ویژگی های فردی است و یا این که در نتیجه محیطی که فرد در آن قرار گرفته است به وجود آمده اند. از جمله این عوامل می توان به صفات شخصیت[12] ، سبک ها و ابعاد دلبستگی[13] اشاره نمود. در واقع با با درنظر داشتن این دو نظریه می توان به نقش ژنتیک و عوامل اجتماعی در کنترل و تنظیم هیجان توجه داشت. نظریه دلبستگی به طور کلی بر علل اجتماعی سبک های دلبستگی تأکید دارد در حالی که نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت عمدتاً بر ژنتیک، مبانی خلق و خو یا علل صفات شخصیتی متمرکز است (نیلفروشان، 1389).
ویژگی های شخصیتی به عنوان مجموعه سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتاً پایدار در افراد که بر روی هم، یک فرد را از فرد یا افراد دیگر متمایز می سازد (شاملو،1382) می تواند بر کنترل و تنظیم هیجان تأثیر بگذارد. در واقع بر اساس یافته های پژوهشی می توان گفت که صفات شخصیتی نقش مهمی در انتخاب راهبرد های تنظیم هیجان ایفا می کنند و نوع راهبرد های تنظیم هیجان متناسب با صفات شخصیتی مسلط در فرد می باشد.
بنا براین آگاهی از ویژگی های شخصیتی، برای مقابله با مشکلات زندگی مفید و سودمند است. از آنجا که ویژگی های شخصیتی عمیقاً با نحوه ادراک و تفسیر فرد از جهان و واکنش او به رویداد های استرس زا مرتبط است، طبیعی است که برخی ویژگیهای شخصیتی از ویژگی های دیگر انعطاف پذیرتر است. افرادی که دارای ویژگی های شخصیتی انعطاف نا پذیری می باشند و همچنین کسانی که نمی توانند پاسخ های خود را با تقاضای یک موقعیت خاص منطبق سازند فاقد مهارتهای زندگی بوده و بدترین واکنش ها را به زندگی نشان می دهند. در واقع خصوصیات شخصیتی انسان را مستعد انجام رفتار های مختلف در موقعیت های خاص
می نماید. مطالعه خاص رفتار فرد، یک نوع تعیین شخصیت او می باشد و از این رو با شناخت رفتار فرد، می توان پیش بینی کرد که از این شخص با این نوع شخصیت در موقعیت های مختلف چه نوع رفتاری بروز خواهد کرد (تاج دهقانی، 1391).
همانطور که گفته شد یکی دیگر از عواملی که می تواند بر تنظیم هیجان مؤثر باشد، سبک های دلبستگی است. دلبستگی پیوند عاطفی نیرومندی است که هر فرد در زندگی اش برای افراد خاصی ایجاد می کند (بالبی[14]، 1969). تجارب دلبستگی اولیه با مراقبان، احساسات، افکار و رفتار را در روابط بعدی هدایت می کند. نظریه دلبستگی بالبی (1969) بیان می دارد که روابط کودک با مراقبان (مادر یا جانشین مادر) در سالهای اولیه زندگی منجر به تشکیل الگوهای روانی خاصی می شود که مبنای بیشتر روابط بین فردی در بزرگسالی است. نظریه دلبستگی بزرگسال (هازان[15] و شیور، 1987) که از نظریه دلبستگی بالبی و آینسورث[16] نشأت گرفته است، برای تبیین تفاوت های فردی در شناخت ها، احساسات و رفتارهایی که در زمینه روابط نزدیک و صمیمی در دوره نوجوانی رخ می دهد، مطرح شده است. بر طبق این نظریه تفاوت های فردی در سبک دلبستگی، از تجربیات افراد از روابط نزدیک قبلی شان نشأت می گیرد که این تجربیات با رابطه دلبستگی بین کودک و مراقب اولیه اش( معمولاً مادر) شروع می شود (میکالینسر و شیور، 2007).
نظریه دلبستگی مبنای نظری مهمی را برای درک وجود مشکلات رفتاری و هیجانی در نوجوانی در اختیار محققان قرار داده است. در نظریه دلبستگی همواره بر دو نکته تأکید شده است: اول این که رابطه گرم، نزدیک و پیوسته مادر (جانشین دائم وی) با کودک برای سلامت روانی اش ضروری است و دوم این که جدایی از مادر و طرد شدگی از سوی وی در اغلب مشکلات رفتاری و اضطراب[17] کودکان تأثیر دارد. مطالعات مختلف نشان داده اند که سبک دلبستگی نوجوان با الگو های رفتاری سازش نایافته و کنش وری روانی – هیجانی در سال های بعدی زندگی مرتبط می باشد (کاسیدی[18]، 2001 ؛ براون فیلد[19] و تامپسون، 2003).
هم چنین ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﭘﮋوﻫﺸﯽ در ﻣﻮرد ﺳﺒﮏﻫﺎی دﻟﺒﺴﺘﮕﯽ درﮐﻮدﮐﯽ (بالبی، 1969؛ دی واﯾﺖ[20] و همکاران،2010؛ روك و ورﯾﺴﯿﻤﻮ[21] ، 2011) نیز نشان داده اند که حساسیت[22] و پاسخ دهی[23] مراقب اولیه به حالت های هیجانی کودک، تعیین کننده اصلی یادگیری روش تنظیم عواطف درمانده ساز[24] و رابطه با دیگران است و هم چنین تعیین کننده مهم شیوه ای است که کودک یاد می گیرد تا هیجانات خود را تنظیم و آنها را به دیگران نشان دهد (وردن[25]، لوسی[26] و واگان، 2003). ﺗﺠﺮﺑﻪﻫﺎی ﮐﻮدﮐﯽ ﺑﺎ ﻣﺮاﻗﺒﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎﯾﺸﺎن را ﻧﺸـﺎن ﻧﻤﯽدﻫﻨﺪ و اﺑﺮاز ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ، ﯾﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽﮐﻪ ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎی در ﺣـﺎل ﺗﺤﻮل و ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﮐﻮدك را ﺑﻪ رﺳـﻤﯿﺖ ﻧﻤـﯽﺷﻨﺎﺳـﻨﺪ و ﺑـﺎ ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎی ﮐﻮدك ﺧﻮب رﻓﺘﺎر ﻧﻤﯽﮐﻨﻨـﺪ، ﻣـﯽﺗﻮاﻧـﺪ ﺗـأﺛﯿﺮی ﻋﻤﯿﻖ ﺑﺮ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻋﺎﻃﻔﻪ در ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻌﺪی زﻧﺪﮔﯽ داﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷـﺪ (دی واﯾــﺖ و ﻫﻤﮑــﺎران، 2010؛ روك و ورﯾﺴــﯿﻤﻮ 2011؛ ﮔﺮﺷــﺎم وﮔــﻮﻻن[27]، 2012). بنابراین آﻧﭽــﻪ ﻣــﺎ در ﻣــﻮرد ﻫﯿﺠــﺎنﻫــﺎی ﺧــﻮد و ﺗﻮاﻧــﺎﯾﯽ ﺑﺎزﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺗﻮﺻﯿﻒ و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻋﻮاﻃـﻒ ﺧﻮدﻣـﺎن ﻣـﯽداﻧـﯿﻢ ﺗـﺎ ﺣﺪود زﯾﺎدی ﺗﺤﺖ ﺗأﺛﯿﺮ ﺗﻌﺎﻣﻞﻫﺎی اوﻟﯿﻪ ﺑﺎ ﻣﺮاﻗـﺐ اﺳـﺖ.
با عنایت به موارد فوق پژوهش حاضر سعی در تعیین رابطه صفات شخصیت، سبکها و ابعاد دلبستگی با راهبردهای شناختی تنظیم هیجان دارد.
- بیان مسئله
انسان عصر حاضر با توجه به پیچیدگی ها و دشواری های زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبه های گوناگون می بایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیت های دشوار زندگی برخوردار باشد. یکی از مهمترین این توانایی ها، توانایی تنظیم و کنترل هیجانها در زمینه های مختلف می باشد.
در سالهای اخیر توجه متخصصان به موضوع تنظیم هیجان در سازگاری با رویداد های استرسزا در زندگی باعث گردیده تا برخی پژوهشگران به مطالعه ی راهکارهای شناختی مؤثر بر کنترل و تنظیم هیجان بپردازند (برای مثال گلمن[28]، 1995؛ مایر، کاروسو و سالووی[29]، 2000؛ به نقل از بهرامی، 1390). شواهد زیادی نشان می دهد که تنظیم هیجان با موفقیت یا عدم موفقیت در حوزه های مختلف زندگی مرتبط است ( شاته[30] و همکاران، 2007).
علی رغم گذشته، امروزه نظریه های جدید در قلمرو هیجان بر نقش مثبت و انطباقی هیجان تأکید دارند (مثلاً لازاروس[31]،1991؛ توبی و کاسمیدز[32]، 1990؛ فردریکسون[33]، 2001) و نشان می دهند که هیجان می تواند نقش سازنده ای در حل مسئله، پردازش اطلاعات (پالفای و سالووی[34]، 1993)، فرایند تصمیم گیری (آیزن، روزن زویگ و یونگ[35]، 1991)، نو آوری و خلاقیت ( استردا[36]، یونگ و آیزن، 1997) و افزایش یادگیری (کاهیل[37]و همکاران، 1994) داشته باشد . با این حال نباید فراموش کرد که هیجان ها همواره سودمند نیستند و در بیشتر اوقات باید آنها را تنظیم و مدیریت کرد.
فقدان توانایی تنظیم هیجان می تواند منجر به برانگیختگی های هیجانی زیان آور، نا سازگاری و عدم هدایت هیجان شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکرد سازش یافته و شایسته گردد (مولائی، 1389). افرادی که در تنظیم هیجان های خود مهارت ندارند قادر نخواهند بود از خود در مقابل تنیدگی محافظت نمایند. چنین افرادی، افسردگی، نا امیدی و اندیشه پردازی خودکشی بیشتری را گزارش می دهند (تاج دهقانی، 1391).
بنابراین مدیریت و سازماندهی هیجانها به فرد کمک می کند تا در شرایط استرس زا از راهبردهای سازش یافته، کار آمد و مثبت تنظیم هیجان استفاده کند و بر عکس، هر چه مدیریت و سازماندهی هیجانی ضعیف تر باشد، احتمال بروز بحران های هیجانی در شرایط استرس زا و استفاده از راهبرد های سازش نا یافته تر و نا کار آمد تر مثل راهبرد های هیجان مدار منفی، افزایش مییابد.
به باور گارنفسکی و کرایچ[38] (2006)، استراتژی های تنظیم شناختی هیجان، کنش هایی هستند که نشانگر راه های کنار آمدن فرد با شرایط استرس زا و یا اتفاقات ناگوار است یا به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیب زا اطلاق می گردد. از جمله رایج ترین این راهکارهای شناختی می توان به سرزنش خود[39]، سرزنش دیگران[40]، نشخوار فکری[41]،
تلقی فاجـعه آمیز[42]، توسـعه ی چشم انداز[43] (دیدگاه گیری)، تمرکز مجدد مثبت[44]، ارزیابی مجدد مثبت[45]، پذیرش شرایط[46] و تمرکز مجدد بر برنامه ریزی[47] اشاره نمود (گارنفسکی و همکاران، 2009). به لحاظ نظری راهبردهای سرزنش خود، سرزنش دیگران، نشخوار فکری، تلقی فاجعه آمیز به عنوان راهبردهای سازش نایافته تنظیم شناختی هیجان در نظر گرفته می شوند، در حالی که راهبردهای پذیرش شرایط، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و توسعه ی چشم انداز، تحت عنوان راهبردهای سازش یافته تنظیم شناختی هیجان مطرح می شوند (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون[48]، 2001).
به نظر می رسد مانند هر مقوله روان شناختی، هیجان و تنظیم آن هم، از عوامل موقعیتی و عوامل فردی تأثیر می پذیرد. علیرغم این که ظرفیت شناختی تنظیم هیجان، کلی و جهان شمول است اما نمی توان تفاوت های فردی را در افکار و روش هایی که هر فرد در هیجان، خود را تنظیم می کند نادیده گرفت. صفات شخصیت، سبک ها و ابعاد دلبستگی در چارچوب عوامل فردی از جمله عناصری هستند که در پژوهش حاضر در کنترل و تنظیم هیجان مورد توجه قرار گرفته اند.
شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روان شناسی دانست، زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف، احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است (شاملو، 1382). شخصیت، یک سازه ی کلی است که از مجموعه ویژگی های فردی تشکیل می شود و به سه عامل تفکر، عواطف و رفتارهای بیرونی قابل مشاهده که در تعامل با عناصر محیط ایفای نقش می نماید، اشاره دارد (نجمی و حسن زاده، 1389).
در سال های گذشته، تحقیقات شخصیت فاقد یک چهارچوب قابل قبول در جهت توصیف ساختار و ذات شخصیت بوده و در خصوص خصیصه های شخصیتی میان محققین اختلاف نظر وجود داشته است. با این وجود امروزه توافق حاصل شده است که مدل پنج عاملی شخصیت که اغلب «پنج بزرگ[49]» نامیده می شود می تواند برای توصیف بیشتر جنبه های برجسته شخصیت افراد مورد استفاده قرار گیرد (نیک بخش، جوادی و مظفری، 1386).
مک کری و کاستا[50] (1987) با استفاده از تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوت ها ی فردی در خصوصیات شخصیتی پنج بعد عمده را منظور نمود. روان رنجور خویی[51](N) به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، ترحم جویی، خصومت، تکانشوری، افسردگی و عزت نفس پایین بر می گردد. در حالیکه برون گرایی[52](E) به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرات طلبی، پر انرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می گردد. تجربه پذیری[53](O) به تمایل فرد برای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی اشاره دارد. درحالیکه توافق پذیری[54](A) با تمایل فرد برای بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی و همفکری، نوع دوستی و اعتماد ورزی همراه است. سر انجام اینکه وظیفه شناسی ©[55] به تمایل فرد برای منظم بودن، کارا بودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خود نظم بخشی، پیشرفت مداری، منطقی و آرام بودن اطلاق میگردد.
تحقیقات اﺧﻴﺮ در ﻣﻮرد ﻋﻮاﻣﻞ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ (از ﺟﻤﻠﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ واﻟﺪ و ﻓﺮزﻧـﺪ) ﺷـﻜﻞ دﻫﻨـﺪه ﺗﻨﻈـﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎن، در ﻧﻈﺮﻳﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﺎﻟﺒﻲ (1969)رﻳﺸﻪ دارﻧـﺪ. از دﻳـﺪ ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﭘـﺮدازان دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ (ﺑـﺎﻟﺒﻲ، 1969؛ ﺷﻴﻮر و ﻣﻴﻜﺎﻟﻴﻨﺴﺮ، 2002) ﻧﻮع ارﺗﺒﺎط ﻓﺮد ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاده و در اﻳﻦ ﺑﻴﻦ، ﻛﻴﻔﻴـﺖ دﻟﺒـﺴﺘﮕﻲ از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻞ اﺳﺎﺳﻲ و ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺑﺮ راﻫﻜﺎرﻫﺎی ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
بدون شک یکی از تحولات بسیار مهم در حوزه روان شناسی معاصر نظریه دلبستگی بالبی است که اهمیت نقش تجارب هیجانی اولیه کودک با مراقب خود را در رشد هیجانی و شناختی فرد برجسته می سازد. از نظر بالبی، دلبستگی یکی از نیازهای بنیادین انسان ها می باشد (رمضانی، شمس اسفند آباد و طهماسبی، 1385).
براساس یافته های نظریه دلبستگی، تفاوت های فردی در الگوهای فعال و به تبع آن در
جهت گیری دلبستگی بزرگسالان با الگوهای متمایزی از سبک های کنار آمدن و راهبردهای نظم بخشی هیجانی و شناختی مرتبط است (کافتسیوس[56]، 2004). به عبارت دیگر افراد با سبک های دلبستگی متفاوت، راهکارهای متفاوتی را برای تنظیم عواطف و پردازش اطلاعات هیجانی به کار می برند. افراد دارای سبک دلبستگی ایمن[57] برای نظم دهی به هیجان ها از راهبرد هایی سود می جویند که تنیدگی را به حد اقل می رسانند و هیجان های مثبت را فعال می سازند (میکالینسر و فلورین[58]، 2001) و افراد واجد سبک های دلبستگی نا ایمن[59] از راهبرد های نظم دهی هیجانی نا مناسب و هیجان های منفی استفاده می کنند ( بشارت و شالچی، 1386).
دلبستگی و سبک های آن شالوده رشد عاطفی و اجتماعی سالم و کسب اعتماد نسبت به دیگران است یا به عبارت دیگر عدم تکوین دلبستگی به یک فرد مهم در سال های اولیه زندگی می تواند به نا توانی در برقراری رابطه نزدیک و قطع شدن پیوند های عاطفی منجر شود. چنانچه این ویژگی به الگوی ثابت رفتاری تبدیل شود عمیقاً با نحوه ی ادراک و تفسیر فرد از جهان و واکنش او به رویداد های استرس زا و موقعیت های هیجانی مرتبط خواهد شد . این الگو های ثابت در واقع همان ویژگی های شخصیتی می باشند، که تأثیرات مثبتی روی نگرش ها و رفتار ها و انگیزش فرد در موقعیت های خاص می گذارند (تاج دهقانی، 1391). بنابراین می توان گفت که توانایی های هیجانی به نوعی با سبک ها و ابعاد دلبستگی، تعاملات اجتماعی وشکل گیری شخصیت مرتبط می باشند .
با توجه به مطالب بیان شده و اهمیت هیجان و تأثیر آن بر زندگی و سلامت روانی و جسمانی افراد، در این پژوهش به تعیین رابطه صفات شخصیت، سبکها و ابعاد دلبستگی با
این مطلب را هم بخوانید :
راهبردهای شناختی تنظیم هیجان پرداخته شده است و از آنجا که نوجوانان و بویژه دانش آموزان به دلیل نقش مهمی که در اداره آینده کشور دارند از قشرهای مهم و از فعالترین گروه های سنی در یک جامعه محسوب می شوند و به دلیل شرایط سنی و موقعیت خاص اجتماعی در معرض استرس ها، چالش ها و مسائل بحرانی فراوان می باشند این پژوهش درمیان این گروه سنی یعنی دانش آموزان دبیرستانی انجام گردیده است.
[1] -emotions
[2]– Gross&Tompson
[3] – Nesse & Ellsworth
[4]– Passer &Smith
5- Lewis & Haviland
[6]-Frijda
[7]-Bechara, Damasio&Damasio
[8]-Campell- Sills&Barlow
[9]-Eisenberg,Hofer&Vaghan
[10]– Shaver & Mikulincer
[11]-emotion regulation
[12]-personality traits
[13]– attachment and dimensions styles
[14] -Bowlby
[15] -Hazan
[16] -Ainsworth
[17] -anexity
[18]– Cassidy
[19]– Brown Field
[20]– Dewitte
[21]– Roque & Verssimo
[22]– sensitivity
[23]– responsiveness
[24]– distressing affects
[25]– Wearden
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-07-02] [ 04:29:00 ب.ظ ]
|